البته خوشبختی را می توان خوش شانسی، برخورداری از اقبال، لذت بردن، خوش بودن، خشنودی، داشتن رضایت خاطر و... دانست اما آیا فکر می کنید این تعاریف به فهم بهتر ما از احساس خوشبختی کمک زیادی خواهد کرد؟ مشکل زمانی آغاز می شود که بیشتر افراد برای خشنود شدن در انتظار واقعه ای خارق العاده و شادی آور هستند، اما می توان گفت تا زمانی که اتفاق بدی پیش نیامده، احساس خوشبختی کنیم.
سختیهای زندگی را بپذیرید
کلید اصلی خوشبختی
متأسفانه همه ما تنها هنگامی قدر نعمت های خود را می دانیم که آنها را از دست می دهیم. اما شکر گزار بودن یکی از عوامل اصلی و مهم خوشبختی است. برای اینکه بتوانیم قدر نعمت های کنونی خود را بدانیم بهتر است سطح توقعات و انتظارات خود را پایین بیاوریم. همه انسان ها باید بیاموزند که چگونه با رنج ناشی از ناموفقیت ها رو به رو شوند. مثلاً اگر رسیدن به شغل مورد علاقه تان را در نظر بگیرید، بسیاری از افراد می گویند در صورت شکست، فرد باید بتواند بگوید « درست است که خیلی مایل بودم این شغل را به دست آورم اما حتماً توانایی برخورد با این شکست را دارم؛ البته حتماً در آینده می توانم کار بهتری هم پیدا کنم».
یکی از فایده های نداشتن توقعات و انتظارات بیجا، برخوردار بودن از دیدگاه مثبت است که می تواند لازمه خوشبختی نیز باشد. انتظار و توقع برای رسیدن به آنچه می خواهیم، نه تنها نشانه دیدگاه مثبت نیست بلکه نشان می دهد فرد نمی تواند احساس خوبی داشته باشد و به دنبال آن نیز خوشبخت باشد. خوشبختی را می توان تقریباً تحت هر شرایط و اوضاع و احوالی به دست آورد؛ به شرط آنکه زندگی دارای هدف و معنا باشد.
هر شخص با توجه به نوع دیدگاه خود می تواند به زندگی اش معنا و هدف خاصی ببخشد که مطابق آن هم در مسیری که انتخاب می کند گام بردارد اما اگر هدف نداشته باشد نمی تواند از لحظات خود لذت ببرد و در نتیجه احساس خوشبختی هم نخواهد کرد. در واقع خوشبختی برای زندگی انسان مهم است اما اگر آن را مهم ترین ارزش برای خود تلقی کنید هرگز به آن دست نمی یابید؛ خوشبختی هنگامی قابل دسترس تر خواهد بود که به عنوان هدف نهایی و تنها مقصود شما از زندگی نباشد.
مقابله با آفات خوشبختی
چگونه می توانیم بدانیم که شخص خوشبختی هستیم؟ شاید ابتدا پاسخ به این سؤال آسان به نظر برسد؛ به این ترتیب که بگوییم هر لحظه ای که احساس خوشبختی می کنیم خوشبخت هستیم اما این راه حلی دقیق و میزان مناسبی برای ارزشیابی خوشبختی خود نیست. ولی اگر فقط احساس ما نمی تواند تعیین کننده میزان خوشبختی مان باشد، پس چه چیزی دیگری را می توان نام برد و معیار خوشبختی دانست؟ پاسخ اکثریت افراد به این سؤال، مقایسه خود با دیگران است و این مقایسه اغلب با کسانی است که تصور می کنند از آنها خوشبخت ترند.
به عنوان مثال وعده زیادی زندگی خود را با افراد مشهور مقایسه می کنند و بر خوشبختی فرضی یا واقعی آنها غبطه می خورند. این یک اشتباه معمول و فراگیر است که از دور افرادی را که در واقع خوشبخت نیستند، خوشبخت فرض کنیم و در نتیجه حسرت بخوریم. اما اگر ما متوجه می شدیم زندگی افرادی که خوشبختی خود را با آنها مقایسه می کنیم هم توأم با درد و رنجی است که ما از آن آگاهی نداریم، مسلماً هرگز خود را با آنها مقایسه نمی کردیم و به حال آنها غبطه نمی خوردیم.
یکی دیگر از ویژگی های ما انسان ها که از بزرگ ترین آفت های خوشبختی نیز به حساب می آید، تمرکز بر کاستی ها و کمبودهاست. اما باید این را به خاطر داشته باشیم که با این کار حق لذت بردن از زندگی را از خود سلب می کنیم زیرا هیچ زندگی بدون کم و کاستی و هیچ انسانی نیز بدون ایراد نیست پس ساختن ذهن به سوی کمبودها باعث می شود نتوانیم از آنچه داریم خشنود باشیم.
یکی دیگر از موانع بر سر راه خوشبختی، یکسان دانستن خوشبختی با موفقیت است؛ به عبارت دیگر پیروی از این خیال باطل است که موفقیت همان خوشبختی است و این دو معادل همدیگر هستند اما اگر از این لحاظ خواهان موفقیت باشیم که موجب خوشبختی ما شود و خوشبختی خود را نیز وابسته به آن بدانیم و اگر تصور کنیم که خوشبختی بستگی به میزان درآمد و شهرت و تأیید مردم دارد، دچار اشتباه بزرگی شده ایم زیرا این تفکر اصلاً صحیح نیست و باعث خوشبختی ما نیز نمی شود. در واقع همین که برای احساس برخورداری از خوشبختی و شادمانی خود شرط و شروط خاصی تعیین کرده و آن را در گروی رسیدن به هدفی دیگر بدانیم، مطمئناً هیچ گاه هم نمی توانیم احساس خوشبختی کنیم، زیرا همیشه چیزی هست که خواهان رسیدن به آنیم و خواسته هایمان نیز هیچ گاه تمامی ندارد. یکی دیگر از اشتباهاتی که معمولاً هنگام تعریف خوشبختی می شود این است که بعضی آن را مترادف خوشگذرانی می دانند، حال آنکه باید به این نکته توجه داشت که خوشگذرانی امری است موقتی و زودگذر اما خوشبختی حالتی است پایدار؛ به این معنا که خوشگذرانی و تفریحات مختلف مختص زمان حال است، در صورتی که خوشبختی علاوه بر زمان حال به آینده نیز مربوط می شود. البته خوشگذرانی و داشتن تفریح و سرگرمی اگر با درک درست و صحیح انجام شود، می تواند در ایجاد خوشبختی و داشتن رفاه و آسایش بیشتر مؤثر باشد در غیر این صورت می تواند از آفات خوشبختی به حساب آید.
در واقع داشتن درک درستی از خوشگذرانی یکی از مهم ترین راه های خوب زندگی کردن و در پی آن سلامت و آسایش بیشتر است زیرا باعث بهتر سپری شدن اوقات ما و هدایت آن در مسیر درست می شود. اما یکی دیگر از نتایج یکسان دانستن خوشگذرانی با خوشبختی؛ داشتن این باور است که اگر بخواهیم خوشبخت باشیم باید از رنج کشیدن به دور باشیم؛ در نتیجه بر پایه این تفکر غلط، بسیاری از افراد از اموری که باعث درگیری بیشتر و تحمل رنج و سختی و تعهد می شوند، دوری می کنند، با این استدلال که می خواهند با مشکلات کمتری مواجه باشند اما این اصلاً درست نیست که فکر کنیم برای خوب زندگی کردن باید هیچ رنج و سختی ای متحمل نشد بلکه لازمه رسیدن به زندگی بهتر طی مراحلی است که گاه سخت و رنج آور نیز هست. حال تصمیم با خود افراد است که آیا می خواهند تا حد امکان زندگی شان عاری از درد و رنج باشد یا ترجیح می دهند با تحمل کمی درد و رنج، از آینده ای پربارتر و بهتر برخوردار باشند.
منبع:کوچه ما، شماره 11