تحول حوزه ، ضرورت ؛ آسيب ها و سازو كارها

نويسنده در ابتدا به بررسي اصطلاح تحول پرداخته است و سپس به تقسيم برداشت ها از تحول به حداقلي و حداكثري پرداخته است . در ادامه آمده است: تحول بر اساس برداشت حداكثري كه نويسنده به آن اعتقاد دارد، به معناي به روز شدن ساختارها ، تكامل برنامه ها و افق گشايي در فرايندهاي مديريت دانش ديني (يعني پژوهش ، آموزش و
يکشنبه، 19 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحول حوزه ، ضرورت ؛ آسيب ها و سازو كارها

تحول حوزه ، ضرورت ؛ آسيب ها و سازو كارها
تحول حوزه ، ضرورت ؛ آسيب ها و سازو كارها


 

نويسنده : سيد موسي مير مدرس*




 

بازخواني مديريت تحول در حوزه هاي علميه
 

نويسنده در ابتدا به بررسي اصطلاح تحول پرداخته است و سپس به تقسيم برداشت ها از تحول به حداقلي و حداكثري پرداخته است . در ادامه آمده است: تحول بر اساس برداشت حداكثري كه نويسنده به آن اعتقاد دارد، به معناي به روز شدن ساختارها ، تكامل برنامه ها و افق گشايي در فرايندهاي مديريت دانش ديني (يعني پژوهش ، آموزش و تبليغ) است و گستره آن مجموعه دانش ها ، ساختارها ، برنامه ها و محصولات را در بر مي گيرد.
در بخشي ديگر از نوشتار به بررسي ضرورت هاي تحول توجه شده است . در اين بخش ، با توجه به جايگاه روحانيت در انقلاب اسلامي ، هفت ماموريت اصلي حوزه توضيح داده شده است. بخش بعدي به آسيب شناسي ايده تحول اختصاص دارد . ذيل اين عنوان به مواردي همچون عدم مفاهمه در باب ضرورت و فوريت تحول ، بي اعتقادي به ائتلاف هاي قدرتمند يا ناكامي در ايجاد آنها ، بي اعتنايي به قدرت چشم انداز ، عدم انتقال چشم انداز به مجموعه موضوع تحول ، وجود موانع در برابر چشم انداز جديد و ناتواني در ايجاد پيروزي هاي كوتاه مدت پرداخته شده است.
بخش ديگر نوشتار به بررسي چگونگي تحقق تحول اختصاص دارد. در اين بخش گزارشي از تلاش هاي انجام شده در دفتر پيگيري فرامين و مطالبات مقام معظم رهبري ارائه شده است .
بررسي واژگاني «تحول» نشان مي دهد كه صرف نظر از دقايق و ظرافت هاي زبان شناسانه ، سه واژه مشعر به اين مفهوم در زبان هاي فارسي ، عربي و انگليسي (تحول ، تغيير و change) در يك معنا ، يا نزديك به يك معنا ، به كار رفته اند. اين معنا ، «تبدل و دگرگون شدن و تغيير يافتن يك شيء ، سازمان يا انسان است كه به مثابه تبدل ماهوي و دگرگون شدن و تغيير يافتن يك شيء ، سازمان يا انسان است كه به مثابه تبدل ماهوي و دگرگوني ذاتي» آنهاست. بر خلاف واژه تحول ، واژه «اصلاح» به شرايطي اشاره مي كند كه مطابق آن به سامان كردن و سازش دادن مد نظر است.(1)
به لحاظ اصطلاحي نيز مي توان دو برداشت از تحول ارائه كرد: برداشت حداقلي و برداشت حداكثري.

ضرورت تحول
 

حوزه هاي علميه تا پيش از انقلاب شكوهمند اسلامي ، به وظايف و ماموريت هاي نانوشته خود به خوبي عمل مي كردند؛ اين امور عمدتا حفظ ميراث گذشتگان و تحويل آن به آيندگان در قلمروي عقايد و اخلاق و مناسك فردي بود. در آن شرايط «نظام نيازها» با «نظام پاسخ ها» ، به نوعي برابري مي كرد اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي اين معادله دگرگون شد و سطح مطالبات و انتظارات جامعه هدف از حوزه هاي علميه ، به كلي متفاوت شد.
در فضاي پس از انقلاب اسلامي روحانيت به عنوان اصيل ترين جريان خطي تاريخي كه در گذر زمان روييده و باليده است ، حداقل هفت مأموريت اساسي را بر عهده دارد:
1 ـ توليد دانش ديني و نظريه پردازي كه از مسير پژوهش مي گذرد.
2 ـ توزيع دانش ديني كه در ساحت آموزش صورت مي پذيرد.
3 ـ بهره وري از دانش ديني كه در قلمروي تبليغ قابل تفسير است.
4 ـ تهذيب نفوس و اخلاق مداري .
5 ـ‌ساختار سازي نظام هاي اجتماعي .
6 ـ خيرگستري و ترويج كارهاي عام المنفعه.
7 ـ سياست ورزي و حكومت داري.
با لحاظ آنچه گفته شد بايد دانست كه حوزه هاي علميه حداقل به سه دليل ، نيازمند تحول و مديريت تحول هستند:
اول ، تحقيق مأموريت هاي هفت گانه پيش گفته؛ يعني حوزه علميه اگر بخواهد
به رسالت و مأموريت امروز خود عمل كند ، راهي جز تحول فراروي خود ندارد.
دوم ، پيروزي انقلاب اسلامي و تغيير مناسبات پيش از انقلاب اسلامي؛ انقلاب اسلامي سطح مطالبات و انتظارات مردم و نظام اسلامي از حوزه علميه را ارتقا بخشيده است و حوزه علميه اگر بخواهد به اين نيازها پاسخ دهد ، لازم است تحول را جدي و با اهميت تلقي كند.
سوم ، تحولات شگرف دنياي امروز؛ اين تحولات به گونه اي است كه قرن بيست و يكم را قرن مديريت تحول نام نهاده اند.
اكنون مديريت سنتي قرن بيستم كه بر پايه «مديريت» در سازمان بود به كلي متحول شده است و جاي خود را به مديريت تحول بر پايه «رهبري» در سازمان داده است . از اين رو تجربه دنياي كنوني هم به ما نشان مي دهد كه مديريت تحول ، ضرورتي حياتي است.(2)

آسيب شناسي ايده تحول
 

تحول و «مديريت تحول» ، مانند هر پديده ديگر با موانع و آسيب هاي روبه رو است كه ممكن است از وزن مساوي برخوردار نباشند ولي به هر حال در مانعيت و رهزني همداستانند از جمله :
1 ـ عدم مفاهمه در باب ضرورت و فرويت تحول يكي از بزرگ ترين آسيب ها ، هنگام تلاش براي تغيير و تحول در سازمان هاي بزرگ ، پيشروي بدون تفهيم و تفهيم ضرورت آن به مديران ، كاركنان ، ذي نفعان و پيشرانان امر تحول است؛ زيرا عدم مفاهمه در باب ضرورت ايجاد تحول ، موجب مي شود تا سطوح راحت طلبي غالب شود و پنهان نيست كه با وجود راحت طلبي و عدم توافق بر ضرورت امري ، تأمين اهداف در آن غير ممكن است.
2 ـ بي اعتقادي به ائتلاف هاي قدرتمند يا ناكامي در ايجاد آنها
افراد ، هر اندازه هم داراي شايستگي و فرهمندي باشند ، به تنهايي توانايي لازم براي انجام تحول را ندارند. از اين رو مي بايست ائتلافي از مديران ارشد و جمعي از نظريه پردازان و صاحب نظران معتقد به تحول شكل گيرد تا به صورت تيمي و گروهي امر تحول را پيش ببرند.
3 ـ بي اعتنايي به قدرت چشم انداز
چشم انداز با هدايت ، همسو كردن و الهام بخشيدن به فعاليت ها ، نقش بي بديلي را در ايجاد تحول بر دوش دارد. بدون چشم انداز و اسناد بالادستي كوشش هاي تحول خواهانه ، به طرح هاي مغشوش ، ناهماهنگ و زمان بر مبدل مي شوند.
4 ـ عدم انتقال چشم انداز به مجموعه موضوع تحول
مجموعه اي كه موضوع تحول قرار گرفته است؛ يعني سازمان روحانيت و مجموعه اداري حوزه ، مي بايست تلقي درست و روشني از چشم انداز آينده تحول در حوزه داشته باشد تا با اعتقاد و آگاهي با متوليان تحول همراهي كنند و گرنه طرح هاي تحول خواهانه با استقبال روبه رو نخواهند شد.
5 ـ وجود موانع در برابر چشم انداز جديد
چشم انداز جديد با وجود موانع با شكست مواجه مي شود لذا بايد موانع شناسايي و از ميان برداشته شوند؛ البته بايد توجه داشت كه گاهي موانع صرفا ذهني هستند كه با بحث و گفت و گو برطرف مي شوند و گاه هم موانع بيروني هستند ، مانند ساختار سازماني انعطاف ناپذير كه مي بايست از راه مناسب براي زدودن آنها اقدام شود.
6 ـ ناتواني در ايجاد پيروزي هاي كوتاه مدت
تحول واقعي زمان بر است ؛ اگر مجموعه مورد تحول در يك بازه زماني كوتاه مدت ، با موفقيت اوليه رو به رو نشوند، امكان ادامه فعاليت هاي تحول خواهانه دشوار مي شود . از اين رو ايجاد پيروزي هاي كوتاه مدت لازم است اما در عين حال ، بايد توجه داشت كه اعلام زود هنگام پيروزي و موفقيت ، همانند لغزيدن درون گودال در جاده تحول است و لذا مي بايست به شدت مراقب بود زيرا هم موفقيت كوتاه مدت لازم است تا اميد به ادامه كار وجود داشته باشد و هم از پيروزي زود هنگام بايد پرهيز شود تا غرور كاذب به وجود نيايد و كار رها نشود.(3)
البته موارد ديگري را هم مي توان به عنوان آسيب نام برد كه موجب طولاني شدن اين نوشتار خواهد شد .

چگونگي تحقق تحول
 

براي تحقق تحول در حوزه علميه ، سازو كارهايي بايسته است كه اصول آن در دفتر پيگيري فرامين و مطالبات مقام معظم رهبري در حوزه علميه ، طراحي شده است. از اين رو ، گزارشي از تلاش هاي انجام شده در دفتر پيگيري فرامين و مطالبات مقام معظم رهبري ارائه مي شود:(4)
پس از ديدار هشتم آذر 1386 جمعي انبوه از استادان ، نخبگان و مسوولان حوزوي با مقام معظم رهبري و طرح گفتمان «مديريت تحول» از سوي معظم له ، دفتر پيگيري فرامين و مطالبات مقام معظم رهبري از حوزه علميه ، در دي ماه 1368 توسط دفتر تبليغات اسلامي تأسيس شد . اين دفتر براي تحول در حوزه ، به طور همزمان دو مسير را ترسيم كرد و بر اين اعتقاد بود كه براي انجام تحول مي بايست اين مسيرها پيموده شوند:
1 ـ ايجاد ادبيات تحول و فرهنگ سازي
2ـ طراحي ـ مهندسي (برنامه ريزي راهبردي)
در بازه زماني 14 ماهه (يعني از دي 86 تا اسفند 87) فعاليت هاي فراواني در دفتر پيگيري ياد شده ، انجام يافته كه به مهم ترين آنها اشاره مي كنم:
الف ـ اهم كارهاي انجام شده در حوزه برنامه ريزي راهبردي
1 ـ نگارش بيانيه مأموريت و مؤلفه هاي مفهومي مأموريت دفتر پيگيري .
2 ـ تهيه طرح اجمالي تبيين جايگاه دفتر پيگيري در فرايند مديريت تحول در حوزه.
3 ـ تنظيم پيش درآمدي بر تدوين آيين نامه اجرايي تأسيس دفتر پيگيري.
4 ـ تهيه درخواست طرح پيشنهادي (RFP) نقشه جامع تحول در حوزه علميه شامل فرايند مهندسي و مديريت تحول در حوزه كه در واقع اين طرح ، مهم ترين كار بخش برنامه ريزي راهبردي دفتر پيگيري بوده است . به نظر ما ، نسخه علمي تحول در حوزه ، ترسيم و اجراي نقشه جامع تحول است.
5 ـ نظام نامه مديريت تحول در حوزه كه جايگاه بخش هاي مختلف حوزه و كار ويژه هر يك را تبيين مي كند.
6ـ طرح سامان دهي جامع اطلاعاتي در مديريت تحول در حوزه كه در واقع طراحي بانك جامع اطلاعات حوزوي است كه امروزه براي برنامه ريزي بسيار ضروري است و جاي خالي آن كاملا مشهود است.
7 ـ بررسي مهم ترين گزينه هاي پيرامون «الگوي مديريت تحول در حوزه» كه پيش درآمد بخش مهمي از نقشه جامع تحول است، زيرا بايد معلوم شود كه مثلا در ميان الگوهاي شبكه اي ـ مشاركتي و نيم مشاركتي ـ نيم عمودي و الگوي عمودي ، كدام يك به فرهنگ حوزوي قابل انطباق است تا بومي سازي شود.
8 ـ نگارش نقدي بر پيش نويس سوم نقشه جامع علمي كشور ، به علت مفغول ماندن نقش حوزه در اين پيش نويس و تأثير و تأثري كه نقشه جامع علمي كشور مي توانست بر نقشه جامع تحول در حوزه داشته باشد.
ب ـ اهم كارهاي انجام شده در حوزه فرهنگ سازي
1 ـ تهيه سياست هاي تدوين سلسله مجلدات آشنايي با انديشه رهبران و نخبگان عرصه تحول در حوزه هاي علميه كه اولين مجلد آن با عنوان «تحول و بالندگي حوزه هاي علميه در چشم انداز مقام معظم رهبري» ، تهيه و در شمارگان 3 هزار منتشر شد . گفتني است مدل مفهومي سخنان رهبري در باب مديريت تحول هم ضميمه اين كتاب است .
2 ـ تهيه طرح اولين همايش بزرگ تحول و بالندگي در حوزه علميه با سه پيش همايش.
3 ـ تهيه و انتشار مجموعه «مقايسه ديدگاه ها» كه به بررسي تطبيقي ديدگاه هاي مقام معظم رهبري و علما و صاحبنظران حوزوي پيرامون تحول در حوزه» مي پردازد.
4 ـ تهيه برنامه نرم افزاري «ويژه الكترونيك ره پويان تحول» كه مجموعه برون دادهاي دفتر پيگيري را در بر مي گيرد.
5 ـ تهيه شش شماره از نشريه خبري ـ تحليلي «تحول» كه داراي 2 هزار مخاطب كيفي از علما و مسوولان حوزه هاي علميه ، ائمه جمعه و مديران مدارس حوزوي سراسر كشور و شخصيت هاي حوزوي و فرهنگي تأثير گذار بود.
6 ـ توليد كارهاي نمايشگاهي مانند بروشور آشنايي با رويكرد ، عملكرد و برنامه هاي دفتر پيگيري ، تراكت ، بنر ، تابلوهاي نموداري و... .
7 ـ انجام مجموعه مصاحبه هايي درباره فرهنگ سازي و برنامه ريزي راهبردي در عرصه تحول كه با عنوان «تحول در نگاه مسوولان دفتر پيگيري» جمع آوري شده است.
همچنين در صورت تداوم فعاليت هاي دفتر ، پيگيري برنامه هاي زير مي توانست در ادامه كار مورد توجه و اهتمام واقع شود.
1 ـ ادامه فعاليت هاي قبلي از جمله طراحي و اجراي نقشه جامع تحول و بانك جامع اطلاعات تحول در حوزه علميه.
2 ـ سامان دهي سايت تحول ، به عنوان پايگاه اطلاع رساني دفتر پيگيري.
3 ـ‌انتشار نشريه تخصصي تحول ، براي طرح مباحث تخصصي تر اين ساحت.
4 ـ سامان دهي سلسله همايش هاي استاني در مراكز استان ها.
5 ـ برنامه ريزي براي همايش هاي فصلي(عمومي و تخصصي) در حوزه علميه قم.
6 ـ فعال سازي ديپلماسي تحول ، براي تعامل و رايزني مستمر با مراجع ، علما و استادان حوزه به انگيزه تبيين گفتمان تحول و رفع سوء تفاهمات.
7 ـ ادامه سلسله مصاحبه هاي كارشناسي با صاحبنظران حوزوي و حتي دانشگاهي علاقه مند به موضوع تحول در حوزه ها براي استفاده از تجارب و ظرفيت آنها.
8 ـ كمك به شكل گيري «سمن ها» يا «سحن ها» يعني سازمان ها و تشكل هاي حوزوي خودجوش علاقه مند به پيگيري تحول در حوزه

پي‌نوشت‌ها:
 

* مدير مركز پژوهش هاي خاص دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
1 ـ در زبان هاي لاتين از واژه رفورم«Reform» جهت اشاره به تغيير تدريجي يا اصلاح استفاده مي شود. در رفورم ماهيت شيء ثابت است و ظواهر آن بهبود مي يابد.
2 ـ رك: اصغر زمرديان ، مديريت تحول (استراتژي ها ،‌كاربردي هاي الگوي نوين)، ص 19.
3 ـ رك: جان پي كاتر ، رهبري تحول ، ترجمه مهدي ايران نژاد پاريزي و مينو سلسله ، ص 27.
4 ـ تحريريه مجله : جناب حجت الاسلام و المسلمين مير مدرس به مدت 14 ماه مسوول دفتر پيگيري فرامين و مطالبات مقام معظم رهبري از حوزه ي علميه بوده اند.
 

منبع:خردنامه همشهري ش 65




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط