استراتژي واحد امامت (2)
حركت مستمر در مسير مبارزه ي سياسي
«زندگي مستمر اين عزيزان معصوم و بزرگوارازاهل بيت رسول خدا(ص) با يك جهت گيري سياسي همداه است» (خامنهاي، 1365 ، 9).
«يكي از خصوصيات امامان (ع)، پايبندي به اصول است، يعني عدم انعطاف در مقابل خطوط انحرافي كه مي خواهند خط اصلي را از بين ببرند. اين، لازمه ي ايمان است. اگر يك رهبر به راهي كه دارد باور لازم رانداشته باشد، خيلي زود مي توان راهش را زد، اين از خصوصيات ايمان است و لذا قرآن روي همين مسأله تأكيد مي كند. به خاطر نقش مهمي كه ايمان رهبر به سخنان خود دارد، قرآن اين مسأله را ذكر كرده است: «وجعلنا هم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلاهًْ و ايتائ الزكاهًْ و كانوا لنا عابدين»؛ ما آنها را پيشوايان قرار داديم كه مردم را به امر ما هدايت مي كنند و به آنها انجام امور پسنديده و خير را فرمان داديم و برپا داشتن نماز و دادن زكات را و آنان براي ما عبادت پيشگاني بودند» (مواضع تفصيلي حزب جمهوري اسلامي، 1359).
بنابراين، يكي از اصول ثابت حركت ائمه (ع)،اصل مبارزه ي سياسي حاد و تندي است كه آنان عليه دستگاه هاي خلافت و حكومت هاي غصب داشتهاند.
مفهوم مبارزه ي سياسي
منظور اين است كه مبارزات ائمه معصومين (ع)، فقط مبارزه ي علمي و اعتقادي و كلامي نبوده، از قبيل مبارزات كلامي كه در طول همين مدت، شما در تاريخ اسلام مشاهده مي کنيد، مثل معتزله و اشاعره و ديگران، مقصود ائمه(ع)، از اين نشست ها و حلقات درسي و بيان حديث ونقل معارف و بيان احكام، فقط اين نبود كه يك مكتب كلامي يا فقهي را كه به آنها وابسته بود، ثابت كنند؛ چيزي بيش از اين ها بود. هم چنين يك مبارزه مسلحانه هم نبود از قبيل آن چه كه در زندگي زيد و باز ماندگانش و هم چنين بني الحسن و بعضي از آل جعفر و ديگران در تاريخ زندگي ائمه معصومين (ع) ديده مي شود. آن نوع مبارزه را هم ائمه (ع) نداشتهاند. البته همين جا اشاره كنم، آنها را به طور مطلق تخطئه نمي كردند، بعضي را تخطئه مي كردند، به دلايلي غير از نفس مبارزه ي مسلحانه، بعضي را هم تأييد كامل مي كردند، در بعضي هم شركت مي كردند، به شكل كمك پشت جبهه.
به اين حديث از امام صادق(ع) توجه كنيد: لو اردت ان الخارجي يخرج من آل محمد و علي نفقه عياله؛ هر آينه دوست دارم كه خروج كننده آل محمد (ص) قيام كند و مخارج خانوادهاش برعهده ي من؛ كمك مالي،كمك آبرويي، كمك به جا دادن و مخفي كردن و از اين قبيل، لكن خودشان به عنوان ائمه (ع)، آن سلسلهاي كه ما مي شناسيم، وارد در مبارزه ي مسلحانه نبودند و نمي شدند، مبارزه ي سياسي نه آن اولي است و نه اين دومي، بلكه عبارت است از يك مبارزه ي با هدف سياسي» (خامنهاي، 1365، 11).
«اگر بخواهيم عنصر مبارزه ي سياسي را مشخص بكنيم، به طور خلاصه بايد بگوييم، نه آن چيزي است كه در مبارزات كلامي مشاهده مي شود و نه آن چيزي است كه در مبارزات مسلحانه. براي كساني كه تاريخ قرن دوم هجري را خوب مي دانند و حركات بني عباس را از سال هاي قبل از 100 هجري تا سال 132، كه آغاز حكومت بني العباس است، مطالعه كرده اند، مبارزه ي حاد سياسي در زندگي ائمه (ع) را مي توان تشبيه كرد به آن چيزي كه در زندگي بني العباس مشاهده مي شد. البته اگر كسي زندگي بني العباس و مبارزات آنها و دعوت آنها مطالعه نكرده باشد، اين تشبيه، كاملاً رسا و گويا نيست، همان جور چيزي هم در زندگي ائمه (ع) هست. منتها با فرق هاي جوهري، ميان هدف بني العباس با هدف ائمه (ع)، و روش هاي ائمه (ع)، و اشخاص آنها با ائمه (ع)، اما شكل و نقشه ي كار تقريباً به هم نزديك است.
لذا يك جاهاي مي بينيم اين دو جريان با هم مخلوط مي شوند، يعني بني العباس به خاطر نزديكي كارشان يا تبليغاتشان و دعوتشان با آل علي (ع)، در مناطق دور از حجاز و عراق، اين جور وانمود مي كنند كه همان خط آل علي هستند، حتي لباس سياه را مسوده در طليعه ي دعوت بني العباس در خراسان و ري بر تن مي كردند، مي گفتند:هذاالسواد حدادآل محمد و شهداء كربلا و زيد و يحيي (اين جامه ي سياه رخت عزاي آل محمد و شهدان كربلا و زيد و يحيي است)، يعني اين پوشش سياه، لباس ماتم شهيدان كربلا و زيد و يحيي است و عدهاي از سرانشان هم خيال مي كردند كه دارند براي آل علي (ع)، كار مي كنند. يك چنين حركتي در زندگي ائمه (ع) بوده، منتها همان طور كه گفتيم با سه تفاوت عنصري در هدف، در روش ها ودراشخاص. اين معناي مبارزه ي سياسي در زندگي ائمه(ع) است» (خامنهاي، 1384، 26).
حمايت از حركت هاي سالم سياسي
«مسأله ديگر، تأييد و حمايت ائمه (ع) از حركات خونين است، كه يكي از بحث هاي شورانگيز زندگي ائمه (ع) است و حاكي از همين جهت گيري مبارزاتي است. اظهارات امام صادق(ع)، درباره ي معلي بن خنيس، هنگامي كه به دست داود بن علي كشته شد، اظهارات درباره يزيد، درباره ي حسين بن علي (ع)، شهيد فخ و ديگران، روايت عجيبي را ديدم در نورالثقلين كه نقل مي كند از علي بن عقبه، عن علي بن عقبه عن ابيه، قال :دخلت انا و المعلي، علي ابي عبدالله (ع)، فقال: ابشروا انتم علي احدي الحسنيين، شفي الله صدور كم و اذهب غيظ قلوبكم و انالكم علي عددكم و هو قول الله و يشف صدور قوم مؤمنين و ان مضيتم قبل ان يروا ذلك مضيتم علي دين الله الذي رضيه بنبيه (ع) و لعلي (ع)؛ من و معلي وارد بر ابي عبدالله (ع) شديم، ايشان (ع) فرمودند: برشما بشارت باد به يكي از دو خوبي، خدا سينه هايتان را شفا خواهد داد و خشم دلتان را خواهد زدود، من در برابر دشمنان با شما هستم و اين،تفسير سخن خداست و شفا مي دهد سينه ي گروه مؤمنان را و اگر پيش از ديدن اين واقعه از دنيا بروي، بر دين خدا، كه آن را براي پيامبراش و علي پسنديده است در گذشتهايد.
اين روايت از آن جهت مهم است كه در آن، سخن از مبارزه و پيروزي و كشتن و كشته شدن است، به خصوص كه مخاطب در آن، معلي بن خنيس است كه سرنوشت او را مي دانيم. امام (ع) بي مقدمه مطلب را شروع مي كند و معلوم است كه از چيزي و حادثهاي حرف زند، اما آن حادثه هم معلوم نيست. در تعبيرات شقي الله صدور كم هم احتمال است كه حضرت (ع) دعا مي كنند و هم احتمال بيشترهست كه خبر از آن چه واقع شده مي دهند. آيا اين دو نفر از كاري و درگيري اي مي آمده اند كه حضرت (ع) از آن خبر داشته و شايد خود به آنان مأموريت داده بوده است؟ باري، لحن حديث بنابر هر يك از اين دو معنا و دو احتمال، به وضوح، حاكي از حمايت امام (ع) از حركات تند و پرخاش گرانهاي است كه زندگي روز مره ي معلي بن خنيس هم از آن حكايت مي كند و جالب اين است كه اين معلي، باب امام صادق (ع) بوده كه اين مطلب و اين تعبير، يكي ديگر از آن مباحث قابل تأمل و تعقيب است. اين كساني كه در روايت به عنوان «باب ائمه(ع)» معرفي شده اند، چه كساني بودند كه غالباً هم به كشته شدن تهديد شده اند، مانند يحيي بن ام طويل، معلي بن خنيس، جابربن يزيد جعفي»(خامنهاي، 1384، 54).
منبع: دانشگاه علوم اسلامی رضوی ع ،دو ماهنامه اندیشه حوزه(81/82) ،1389