دوستی و دوست یابی (قسمت اول )
منبع : اختصاصي راسخون
کلید واژه ها: دوستی و دوست یابی، معاشرت با دوستان
پیشگفتار :
چه انسان را فطرتاً موجودى اجتماعى بدانيم و چه نه ، داشتن روابط اجتماعى ـ به ويژه شكل دوستى آن ـ يك ضرورت بى ترديد و انكارناپذير است و عقل و انديشه هر انسانى وى را به داشتن چنين ارتباطى رهنمون مى گردد و در كنار رسول باطن، رسول ظاهر و توصيه هاى دينى نيز ما را به اين عمل ترغيب مى¬كند. آنگونه كه على بن ابيطالب ( عليه السلام ) مى فرمايند: فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَة ؛ انسان بى دوست غريب است ،(1) و يا در روايت ديگرى امام علي ( عليه السلام ) مى فرمايند: َ التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْل ؛ دوستي نمودن با مردم نيمي از عقل است ،(2) بنابراين بايد در جلب دوستى كوشيد چه اسلام در بين مكاتب بيشترين توجه و اهتمام را به دوستى داده و دارد.
درخت دوستى بنشان كه كام دل به بار آرد
نهال دشمنى بر كن كه رنج بى شمار آرد
از طرفي نوجوانى و جوانى سن رفاقت و دوران دوستىهاست. آنها در اين سن عاشق دوستى و رفاقتند. گاهى دوستىهاى آتشين در اين دوران پديد مىآيد كه باعث مشكلاتى مىشود ولى با اين حال دوستى در اين سن، بيشتر سطحى و كمتر عميق است. گاهى وابستگى به حدى مىرسد كه منجر به رها كردن خانواده مىشود و حتى حاضرند خود را براى يكديگر فدا كنند در اين دوران يكى ازمهمترين و جالبترين موضوعات براى نوجوانان اين است كه بدانند چگونه مىتوان به قلب دوست راه يافت و دوستىها را محكم كرد .اما با چه كسى بايد دوستى نمود و آداب دوستى نمودن چيست؟ در آيات قرآن كريم و روايات اهل بيت ( عليهم السلام ) ملاك هايى براى دوست خوب بيان گشته كه ما در اين مقاله در صدد بيان اين ملاك¬ها و معيارها به صورت دسته بندي شده و خلاصه هستيم باشد كه مورد رضاي حـضرت حق ( جَلَّ شَأنُه ) و آقا امام زمان ( عج الله تعالي فرجه ) قرار گرفته و مثمر ثمر براي ساير دوستان ايماني باشد .
چكيده
دوستى در زندگى انسان لازم است و هدف از آن بايد رسيدن به حق باشد يعنى بايد دوستى برگزينيد كه ياد خدا را دردلتان زنده نگه دارد، ملاقات خدا را به يادتان آورد، سخنش علم و معرفت تان را فزونى بخشد و كردارش شما را به كارهاى نيك ترغيب كند. روان شناسان نيز بر اين باورند كه يكى از نيازهاى اساسى انسان از بدو تولد تا پايان عمر نياز به محبت ورزيدن به ديگران و مورد محبت ديگران واقع شدن است. البته اين نياز روانى انسان در طى مراحل رشد شكلهاى مختلف مىيابدو بايد هر دورهاى به گونهاى متناسب تأمين و ارضا گردد در نوزادى، از طريق والدين و به خصوص مادر، در كودكى، علاوه بر خانواده، به وسيله گروه همبازى در نوجوانى، از طريق گروه همسالان در دوران جوانى، با ازدواج و پيدا كردن شريك زندگى و در ميان سالى، به شكل خاص ديگر.حال كه متوجه اين شديم نياز اساسي انسان داشتن دوست در زندگي است لذا برآن شديم كه مجموعه را گردآوري كنيم كه درون اين مجموعه در ابتدا در مورد دوست و فضيلت آن و نهوه برخورد با او صحبت كرده ايم سپس آيات و روايات پيرامون دوست و دوست يابي را بيان كرده ايم .مي دانيم كه داشتن دوست خوب است اما اينكه در زندگي چه دوستي را انتخاب كنيم كه دوستي او منجر يه هدايتمان و عاقبت بخيري مان بشود بايد از انواع دوستي ، روش دوستيابي و راه حفظ او آگاه باشيم در ادامه اين مجموعه اين مباحث را به طور خلاصه بيان كرديم .يك دوست خوب داراي يك سري ويژگيهايي است و براي اينكه بفهميم دوست ما اين ويژگيها را دارا است بايد او را امتحان كنيم تا بتوانيم دوستي موفقيت آميزي داشته باشيم در انتهاي اين پژوهش اين ويژگيها و راه امتحان دوست را گفته ايم با اطلاع پيدا كردن از اين ويژگيها متوجه ميشويم كه افرادي كه فاقد اين صفات هستند قابليت دوستي را ندارند كه صفات آنها را هم بيان كرده ايم باشد كه با مطالعه اين پژوهش بتوانيم آن دوستي را انتخاب كنيم كه ما را به اعلي عليين برساند .
فضيلت دوستى و كيفيت معاشرت با دوستان :
چون انسان فطرتا موجودى اجتماعى است و سعادت او بطور تمام و كمال به وسيله دوستان و همنوعان او تاءمين مى گردد و هركس كه كمال وسعادت او به واسطه غير است به تنهايى نمى تواند كامل گردد، پس كامل و سعادتمند كسى است كه در انتخاب دوستان نهايت كوشش را به عمل آورده تا كمالاتى را كه خود از آن بهره مند است نصيب آنها نيز بسازد و متقابلاً آنچه را كه نمى تواند خود به تنهايى بدست آورد با كمك آنها حاصل كند و در مدت عمر از وجود آنها لذت ببرد، البته لذتى الهى و بهره اى حقيقى چنانكه بيان گشت نه لذّتى حيوانى .ولى چون دوستان واقعى كمياب هستند و از آن طرف صاحبان لذت حيوانى و بهيمى نيز فراوانند، سزاوار است كه انسان با دوستان ناآزموده كمتر آمد و رفت داشته باشد، چراكه اين دسته از افراد به منزله نمك و سبزى سفره هستند كه گرچه غذا به آنها نيازمند است ، ولى نمى توانند جاى غذا را بگيرند.
و امّا دوستان حقيقى به دليل آن كه انسان شريف كمياب است ، از نظر عدد كم و به همين دليل ارزشمند مى باشند.
البته با ديگران نيز كه چندان شايستگى ندارند، بايد معاشرت نيكو و برخورد شايسته داشت ؛ زيرا انسان خيرخواه و صاحب فضيلت همان برخوردهايى را كه با دوستان حقيقى خويش دارد، با دوستان معمولى خود نيز خواهد داشت و از همه توقع و انتظار دارد كه دوست واقعى بشوند.
سخنى از ارسطو در باب دوستى
ارسطو مى گويد: انسان در همه حال به دوستانى احتياج دارد؛ امّا در حال آسايش براى كمك كردن به آنان و در حال سختى براى كمك گرفتن از آنها و در حقيقت افراد بزرگ به افراد مستعد و شايسته تربيت احتياج دارند همانگونه كه فقيران به اهل خير و احسان نياز دارند. و گرايش به دوستى كه اصولا در طبيعت و نهاد آدميان نهفته است انگيزه اى براى مشاركت مردم در فعاليتها و معاشرتهاى پسنديده و گردهماييها و شكار و تفريحات و مهمانيها مى گردد.
سخنى از انسقراطيس در باب دوستى
انسقراطيس مى گويد: من تعجب مى كنم از كسى كه فرزندان خود را نسبت به حكايات پادشاهان و وقايع و سرگذشتها و جنگها و كينه توزيها و انتقامجوييهاى مردم آگاه مى كنند ولى نمى دانند كه آموختن سرگذشت مهربانيها و دوستيها و لوازم اين فضيلتها سزاوارتر است ؛ زيرا اگر همه دنيا و اشياء گرانبهاى دنيوى براى يك نفر باشد ولى از اين فضيلت بهره اى نداشته باشد زندگى بر او سخت بلكه ادامه حيات براى او محال خواهد بود.و اگر كسى مهر و محبّت را ناچيز انگارد، در حقيقت خود را ناچيز گرفته و اگر گمان كند كه تحصيل محبت به سادگى امكان پذير است به خطا رفته ؛ زيرا به دست آوردن دوستانى كه با محك آزمايش ، به عيار اعتماد رسيده باشند، سخت مشكل است . و من معتقدم كه ارزش محبّت و اهميت آن از تمامى گنجها و اشياء نفيس بيشتر است و هيچكدام از آنها همسنگ ارزش دوستى نيستند چراكه در هنگام مصيبت و رخدادهاى ناگوار، هيچيك از آنها مفيد نخواهند بود و دنيا و هرچه كه در آن است نمى تواند جاى دوستى مورد اعتماد را بگيرد كه در كارهاى مهم ، انسان را يارى و يا در تكميل سعادت دنيا و آخرت او كوشش مى نمايد. خوشا! به حال كسى كه از چنين نعمتى برخوردار و مورد رشك ديگران واقع شده است ، گرچه از دارائى جهان دست او تهى باشد.و بهتر از او كسى است كه در زمان رهبرى خويش ، از چنين دوستى برخوردار باشد؛ زيرا كسى كه مستقيما امور مردم و مملكت به عهده اوست و بخواهد با احتياط رفتار كند، دو چشم و دو گوش و يك دل و يك زبان براى او كافى نيست و اگر بتواند صاحب چندين چشم و گوش و دل و زبان گردد كه از نظر ظاهر متعدّد ولى از نظر معنا واحد باشند مى تواند بر همه جوانب مملكت نظارت داشته باشد و به سهولت مى تواند بر اسرار و نهانيهاى مملكت آگاه گشته و غايب را به صورت حاضر مشاهده كند. و كجا مى توان چنين فضيلتى را جز از دوست حقيقى و راستين توقّع داشت ؟ و چگونه مى توان در آن جز به واسطه رفيق شفيق و مهربان ، طمع ورزيد؟(3)
آيات مربوط به دوست :
دستور احسان به رفيقوَ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ لَا تُشرِْكُواْ بِهِ شَيًْا وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَنًا وَ بِذِى الْقُرْبىَ وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ الجَْارِ ذِى الْقُرْبىَ وَ الجَْارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يحُِبُّ مَن كَانَ مخُْتَالًا فَخُورًا(4)و خدا را بپرستيد! و هيچ چيز را همتاى او قرار ندهيد! و به پدر و مادر، نيكى كنيد همچنين به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان، و همسايه نزديك، و همسايه دور، و دوست و همنشين، و واماندگان در سفر، و بردگانى كه مالك آنها هستيد زيرا خداوند، كسى را كه متكبر و فخر فروش است، (و از اداى حقوق ديگران سرباز مىزند،) دوست نمىدارد
بهترين دوست
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يحُِبُّونهَُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَاب(5)بعضى از مردم، معبودهايى غير از خداوند براى خود انتخاب مىكنند و آنها را همچون خدا دوست مىدارند. امّا آنها كه ايمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشركان نسبت به معبودهاشان،) شديدتر است. و آنها كه ستم كردند، (و معبودى غير خدا برگزيدند،) هنگامى كه عذاب (الهى) را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمامِ قدرت، از آنِ خداست و خدا داراى مجازات شديد است (نه معبودهاى خيالى كه از آنها مىهراسند.)تأثير حسن خلق در رفع عداوت و ايجاد دوستي
وَ لَا تَسْتَوِى الحَْسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلىٌِّ حَمِيم(6)هرگز نيكى و بدى يكسان نيست بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است!
دوستي شيطان
وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَانِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِين(7)و هر كس از ياد خدا روىگردان شود شيطان را به سراغ او ميفرستيم پس همواره قرين اوسترفيق مجرم باعث گمراهي انسان
وَ مَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُون (8) امّا كسى جز مجرمان ما را گمراه نكرد!
تبديل دوستي باطل در قيامت به دشمني
الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِين(9)دوستان در آن روز دشمن يكديگرند، مگر پرهيزگاران!
روايات مربوط به دوست :
دقت در انتخاب دوست
الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِل (10)پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند :آدمي بر آيين دوست خود است ، پس هر يك از شما مواظب باشد كه با چه كسي دوستي مي كند .دوست دلسوز
مَنْ دَعَاكَ إِلَى الدَّارِ الْبَاقِيَةِ وَ أَعَانَكَ عَلَى الْعَمَلِ لَهَا فَهُوَ الصَّدِيقُ الشَّفِيق(11)امام علي عليه السلام فرمودند : هركه تو را به سراي جاودان فراخواند و در راه كار كردن براي رسيدن به آن سرا ياريت رساند ، همو دوست دلسوز است .صفات دوست خوب
لَا تَسُمَّ الرَّجُلَ صَدِيقاً سِمَةً مَعْرُوفَةً حَتَّى تَخْتَبِرَهُ بِثَلَاثٍ- تُغْضِبُهُ فَتَنْظُرُ غَضَبَهُ يُخْرِجُهُ مِنَ الْحَقِّ إِلَى الْبَاطِلِ- وَ عِنْدَ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ وَ حَتَّى تُسَافِرَ مَعَه(12)امام صادق عليه السلام فرمودند:هيچ كس را دوست خود مخوان ، مگر اينكه در سه چيز او را بيازمايي : او را به خشم آوري و ببيني كه آيا اين خشم او را از حق به باطل مي كشاند، در درهم و دينار و در سفر كردن با او .رعايت اصول دوستي
إِنْ أَرَدْتَ أَنْ يَصْفُوَ لَكَ وُدُّ أَخِيكَ فَلَا تُمَازِحَنَّهُ وَ لَا تُمَارِيَنَّهُ وَ لَا تُبَاهِيَنَّهُ وَ لَا تُشَارَّنَّه(13)امام صادق عليه السلام فرمودند : اگر مي خواهي كه دوستي برادرت براي تو خالص بماند هرگز با او شوخي مكن ، با او ستيزه مكن ، به او فخر مفروش و با وي خصومت مورز .انواع دوستىها :
1.دوستى به خاطر خداوند : همانند علاقه به اولياى دين و برادران ايمانى كه منشأ آن منش دينى فرد و اعتقادات او است نه انگيزههاى ديگر. اين دوستىها عبادت و از بهترين اعمال است . چنان كه در احاديث منقول از اهل بيت ( عليهم السلام ) آمده است : هل الدين الا الحب آيا دين جز محبت چيز ديگرى است ؟(14)2.دوستى به جهت مال و جمال و يا كششهاى غريزى ديگر : اين دوستىها چنانچه موجب سد راه خدا گردد و احياناً آدمى را به انحراف بكشاند ، خطرناك ترين دام شيطان است كه بايد از آن پرهيز نمود و تنها آن را معبرى براى درك جلال و جمال خداوند قرارداد. ممكن است گلى زيبا انسان را فريفته و مجذوب خويش كند ولى عاقل كسى است كه در وراى زيبايى گلجمال خالق گل راببيند و از اين حجاب عبور كرده تا ملكوت را مشاهده نمايد. اما آنچه مهم است اين كه در اين راستا همچون ديگر جنبههاى زندگى رعايت اعتدال لازم و ضرورى است. به عبارت ديگر : علاقه انسان به دوستان احساسى پاك و لطيف است اما همواره بايد عواطف با تعقل همراه باشند و از طرف ديگر بايد مراقب دخالت غرايز ديگر، مانند غريزه جنسى در اين موارد نيز بود .
روش دوستيابى.(15)
چون ارزش نعمت بزرگ و گرانقدر دوستى شناخته شد، بايد در روش دوستيابى سخن گفته و سپس به چگونگى حفظ آن اشاره اى بنماييم كه طالب اين دوستى مثل كسى نباشد كه به دنبال گوسفندى چاق مى گشت ولى به گوسفندى لاغر فريبش دادندخصوصا انسان كه از ميان حيوانات در اظهار فضيلت دوستى رياكار و حيله گر است و به عنوان مثال با وجود بخل پول مى دهد تا شايد به جود و بخشش متصف گردد و يا با وجود ترس به كارهاى هولناك اقدام مى كند تا شايد به شجاعت مشهور گردد و اين در حالى است كه ساير حيوانات در اظهار صفات واقعى خود، پرهيز و امتناعى ندارند و هرگز به چيزى وا نمود و ريا كارى نمى كنند.و طالب فضيلت دوستى در صورتى كه نتواند دوست واقعى را تشخيص بدهد مانند كسى است كه بر طبيعت گياهان آگاه نيست و همه آنها در نظر او يكسان مى باشند و چيزى را به گمان اينكه شيرين است خورده و سپس در مى يابد كه تلخ مى باشد. و يا گياهى را به عنوان غذا مصرف مى كند در حالى كه زهر مى باشد ولى اگر بر كيفيت كسب دوست آگاه باشد هرگز به خطر نزديك نمى شود و از دوستى با رياكاران و فريبكارانى كه خود را به صورت فضيلت خواهانى نيكوكار جلوه مى دهند ولى هنگامى كه كسى رابه دام تزوير و فريب خود انداختند همانند درندگان او را شكار كرده و مى خورند اجتناب مى نمايد. و راه رسيدن به دوست واقعى همان است كه انسقراطيس فرموده كه : چون كسى بخواهد از رفاقت و دوستى با كسى بهره مند شود:ابتدا بايد درباره او تحقيق كند كه در كودكى برخورد او با والدين خويش و همسالان و خويشان چگونه بوده است ، اگر شايسته بوده ، اميد شايستگى محبت از او داشته باشد و گرنه از او بپرهيزد؛ زيرا كسى كه نسبت به والدين خويش نافرمانى كند، مطمئنا مراعات حقوق دوست را نمى كند. آنگاه سابقه او را بادوستان قبلى وى بررسى كرده و نتايج اين تحقيق را به تحقيق قبلى بيفزايد و آنگاه تتبع در شيوه زندگى او كند كه در برابر احسان ، سپاسگزار است يا ناسپاس .و غرض از سپاسگزارى در اينجا جبران مالى نيست ؛ زيرا چه بسا خالى بودن دست او از مال مانع جبران گردد، بلكه سپاسگزار كسى است كه همواره نيّت جُبران دارد و يا ستايش از كسى كه به وى محبّتى كرده مى كند، ولى انسان ناسپاس حتى از ثناگويى كه براى هر كسى آسان است ، خوددارى مى كند و هر احسانى كه به او بشود، غنيمت شمرده و آن را حق خود مى داند. و در حقيقت هيچ آفتى به اندازه ناسپاسى نمى تواند نعمت را زايل گرداند و يا گزند برساند.جالب اين است كه كيفر در لغت عرب مشتق از كفران است و هيچ وصفى از اوصاف شقاوتمندان ، بدتر از كفران نيست و از اوصاف سعادتمندان هيچ صفتى را به اندازه شكر نعمت ، نستوده اند و مزيد نعمت و دوام آن نيز مشروط به شكر و سپاس است .پس كسى را كه مى خواهد به دوستى برگزيند حتما بايد داراى اين صفت باشد تا مبادا به انسان ناسپاسى كه محبت و لطف را ناچيز مى شمرد مبتلا گردد.آنگاه بايد ببيند كه ميل او به لذّات و شهوات چگونه است ؛ زيرا اگر همواره در پى آنها باشد از رعايت حقوق دوستان باز مى ماند.آنگاه بايد ملاحظه كند كه علاقه او نسبت به پول و ثروت و حرص او در به دست آوردن آنها چه مقدار است ؛ زيرا بسيارى از افراد، نسبت به يكديگر اظهار دوستى و محبت مى كنند ولى همينكه پاى پول و يا نزاع مالى به ميان بيايد، همانند سگ با يكديگر به جنگ در مى آيند و با فريادها و گفتگوهاى ابلهانه و سفيهانه و جملات ركيك و مجادله مى پردازند و كينه و عداوت را در دل مى پرورانند.آنگاه بايد نگريست كه چه اندازه به مقام و رياست علاقمند است ؛ زيرا كسى كه به پيروزى بر ديگران و برترى بر رقيبان شوق و شعف دارد، در دوستى خود راه انصاف را نمى پيمايد، بلكه جاه طلبى و تكبر او را وادار به اهانت به دوستان و تفوّق بر آنان مى نمايد؛ چراكه دوستى و رشك با هم سازگار نيستند و سرانجام به عداوت و كينه توزى مى انجامد.آنگاه بايد ديد كه علاقه او به آواز و لهو و لعب و شنيدن موسيقى(16) و هرزه گوييها و شوخيهاى خارج از نزاكت در چه حدّ است ؛ زيرا افراط در اين گونه امور، مقتضى بازماندن از مساعدت و همكارى با دوستان گشته و از جبران محبتهاى آنها و سپاسگزارى از همكارى ؛ آنها در كارهاى سخت و دشوار گريزان مى شود.و چون از اين امتحانات سرفراز بيرون آمد و از رذايلى كه گفتيم منزّه بود او را دوستى با فضيلت بايد شمرد و در حفظ او و رغبت در دوستى با او از هيچ چيز فروگذار نبايد بود .و اگر يك دوست واقعى پيدا شود، اكتفا كردن به همان يكى سزاوارتر است چراكه اوّلا: گوهرى كمياب است ثانيا: در صورت تعدّد دوستان ، لازم است كه انسان به رعايت حقوق همگان بپردازد و گاهى از اوقات ناچار است كه از حقوق برخى از دوستان چشم پوشى كند؛ زيرا چه بسا حالات متضاد و متناقضى پديد مى آيد؛ مثلا در شادى يك دوست بايد شادمان و در همان حال در غم دوست ديگر بايد اندوهگين بود و يا به واسطه اينكه يكى از دوستان كوشش در انجام كارى دارد، بايد با وى همراهى و همكارى نمود و از طرفى دوست ديگر از انجام آن كار گريزان است و بايد انسان به خاطر او از انجام آن كار خوددارى كند و در چنين حالاتى جز سرگردانى و مخالفت با يكى از طرفين پيش نخواهد آمد.
راه حفظ دوستان(17)
حفظ دوستان مشروط به امورى است كه عبارتند از:1.شدّت علاقه به فضايل نبايد باعث پرداختن به عيبهاى كوچك دوستان و تجسّس در مورد آنها گردد؛ زيرا در غير اين صورت انسان هيچكس را سالم از عيب نخواهد يافت و در نتيجه تنها و از فضيلت دوستى محروم خواهد شد، بلكه لازم است كه از عيوب كوچكى كه غالب انسانها گرفتار آن هستند، چشم پوشى نموده و در عيب خويشتن تاءمل كند تا بتواند مانند آن را از ديگران تحمّل نمايد.
2.از دشمنى باكسى كه با او سابقه دوستى يا رفت و آمدى داشته پرهيزنمايد.
3.بعد از يافتن دوست ، لازم است كه حال او را مراعات و از او دلجوئى فراوان نموده و هيچ حقى از حقوق او را گرچه كوچك باشد ناديده نگيرد و در رفع امور مهمّى كه براى او رخ مى دهد، كوشش نموده و در حوادث روزگار با او يار باشد و در اوقات خوشى با روى گشاده و اخلاق نيكو با او برخورد كند.
4.آثار شادمانى در حركات و سكنات وى هنگام ملاقات با او آشكار و ظاهر باشد و به محبّت قلبى اكتفا نكند؛ چون كسى غير از خداوند كه آگاه به اسرار است ، از قلبها اطلاع ندارد. تا به واسطه محبّت آشكار هرروز و هر لحظه بر اعتماد او به محبّت و آرامش خاطر او در حضور و غياب افزون گردد
5.بايد در مصائب و گرفتاريها و حوادث روزگار كه براى دوستان پيش مى آيد، با جان و مال همدردى نموده و از آنها دلجويى به عمل آورده و بيش از حدّ معمول رعايت حال آنها را نمود و نبايد انتظار كشيد كه آنها از انسان طلب كمك كنند و او را صريحا و يا با كنايه به يارى بخوانند، بلكه خود بايستى با هوشمندى و فرزانگى بر خواسته هاى قلبى و ضماير آنها اطلاع پيدا كند و در تحصيل مقاصد آنان قبل از اينكه لب به طلب بگشايند نهايت كوشش را بنمايد و خود را در غم واندوه آنان شريك كند تا شايد مقدارى از بار مشقت آنها را به دوش كشيده و با اين كار خود، موجب سبك شدن بار سنگين سختيها و آرامش آنها گردد.
6.اگر به مقام و رياستى دست يافت ، ياران و دوستان را نيز از نعمت برخوردار كرده و خود را در آن مقام برتر و بالاتر نپنداشته و يا ارزش كار خود را به منّت ، آلوده نكند. و اگر بفهمد كه برخى از دوستان از او رنجيده اند و با وى انس نمى گيرند، بايد بكوشد تا با آنها رفت و آمد برقرار كرده و از آنها دلجويى نمايد؛ زيرا اگر او هم غرور به خرج بدهد و يا تكبّر نموده و نخواهد پيشقدم شده و خود را كوچك كند و يا بخواهد سوء خلقى از خود نشان بدهد، رشته محبّت گسسته و پيمان رفاقت سست خواهد شد و حال آنكه اين حالات زودگذر است و چه بسا پس از خلع از مقام از اينكه همگان با او قطع رابطه و آمد و رفت نموده اند، دچار خجالت و شرمسارى گردد. پس بهترين و شايسته ترين روش آن است كه طرفين هرچه زودتر در صدد جبران بر آمده و علّت كناره گيرى و رنجش را بادلى پاك و بى غل و غش با وى در ميان بگذارند كه راستى و يكرنگى ، بركتهاى بى شمارى دارد و اگر احيانا دوست انسان در رابطه با قطع آمد و رفت تقصيرى داشته باشد، بايد او را با سرزنشى آميخته با لطف ، به تقصيرش آگاه كنندو سپس به طور كلى آن را به دست فراموشى بسپارد.
ويژگيهاى يك دوست خوب :
بيان اين نكته ضرورى است كه آنچه به عنوان ويژگي¬هاى دوست خوب بيان مي¬شود مطلق و صد در صد نيست چه اينكه انسان-ها كم و بيش داراى نواقصى نيز هستند كما اينكه خود ما وقتى به كارنامه زندگى خود نگاهى مى افكنيم آنرا بى نقص و عيب نمى بينيم ؛ لذا همه ويژگي¬هايى كه گفته مي¬شود به اين معناست كه به طور نسبى دوست خوب بايد اين خصوصيات را داشته باشد و جهت كلى زندگى او نيز به سمت و سوى اين ويژگي¬ها و جنبه هاى مثبت باشد.اين شرايط نسبى هستند و از طرفى هم شايد نتوان كسى را پيدا كرد كه داراى تمام اين خصوصيات باشد ازاينرو با در نظر گرفتن شرايط خود و اهميتهاى ديگر بايد به جستوجوى اين خصوصيات در دوستان پرداخت و اگر دوستى داريم كه فاقد بعضى از اين خصلتهاست، از قطع رابطه با وى خوددارى كنيم و در اصلاح و خودسازى، او كمكش كنيم كه اين خود از وظايف دوستان نسبت به يكديگر است. البته انجام اين وظيفه مشروط به عدم تأثير پذيرى انسان در حين كمك و اصلاح آن شخص مىباشد. همچنين نبايد انسان در جست و جوى اين اوصاف در ديگران باشد بلكه خود نيز بايد سعى كند تا موارد مذكره ذيل را رعايت كند . آنگاه خواهد ديد كه چقدر از صفات نكوهيده وى از بين رفته و در مقابل ، به چه صفات پسنديدهاى مزيّن و منتصف شده است. لازم به يادآورى است كه در دوستي-هاى جوانان ، معمولًا همهى اين صفات يكجا در كمتر فردى جمع مىشود، ولى چنانچه برخى از اين صفات را در دوستان خود مشاهده كرديد مىتوانيد آن را نقطه شروع مناسبى براى دوستي¬هاى عميق قرار دهيد. بنابراين لازم است براى انتخاب دوست صميمى از وجود اين معيارها در وى مطمئن شويد ، آنگاه طرح دوستى عميق بريزيد ، ولى اگر بدون توجه به اين معيارها محبت و دوستى خود را نثار كنيد ممكن است سرخورده شويد و به ملامت خود بپردازيد .براى شناخت افراد راه¬هايى وجود دارد ، از جمله آنها ؛ مسافرت، معامله و معاشرت است . طبيعى است كه در اين شرايط واقعيت افراد برملا خواهد شد و ميزان درستى آنها و تدين و دارا بودن شرايطى كه ذكر مي¬شود نمايان خواهد گرديد . ويژگي¬ها عبارتند از :1.وفادارى : دوست خوب بايد به اصول اخلاقى و تعهدات دوستى و عهد و پيمانى كه منعقد مى سازد پايبند و وفادار باشد .
2.مؤدب بودن به آداب اجتماعى و متخلق بودن به اخلاق نيك و پسنديده : چرا كه آدمى متأثر از همنشين و دوست خود است و شخصى بيگانه با آداب اجتماعى نه تنها به او آسيب مى رساند و به واسطه رعايت نكردن آداب اجتماعى و اخلاق نيك حيثيت دوست خود را تهديد و به آن آسيب مى رساند بلكه بصورت غير مستقيم بى ادبى را به دوست خود مى¬آموزد و راه و رسم تخلف از اخلاق پسنديده و نيك را به او ياد مى دهد و سدراه تخلق به اخلاق حسنه مى گردد .
3.آگاهى و بينش عالى داشتن : آگاهى و بينش چراغ راه و جهت دهنده حركت است و چه زيباست كه دو همراه در مسير زندگى از پرتو فيض وجود يكديگر بهرمند شده و پا بپاى يكديگر گام بردارند و در اين مسير خود را از انحرافات مصون و وجودشان را از آفات بيمه سازند و اولين گام در اين فعاليت شناخت انحرافات و آفات و راه مقابله با آنها مى باشد و شخص جاهل و نادان از اين كار عاجز و تسليم انبوه انحرافات خواهد شد و از تشخيص راه از چاه ناتوان است. پر واضح است كه چنين فردى نه تنها خود را به اعوجاج و انحراف مى كشاند بلكه همراهان خود را مبتلا مى سازد و لذا براى مصونيت يافتن از انحراف¬ها و پى بردن به آفات و انحرافات و شناخت راه حق ، داشتن دوست آگاه و مطلع يك ضرورت بى ترديد است .
4.ديانت و پايبندى به احكام دين و فرامين الهى : دوست انسان اگر اهل دين بودن يك امتياز است و پايبندى به احكام شريعت يك ضرورت مى باشد بايد تمام عوامل مؤثر در اين خصيصه را تأمين نمود و دوست خوب بواسطه تأثيرى كه بر رفتار دوست خود دارد بايد او را به سمت اين ويژگى ايده ال دعوت نمايد. اگر دوست باعث محروميت دوست خود از خوبى ها گردد و به نوعى موجب متضرر شدن او شود- آنهم ضررى كه جبران ناپذير يا جبران آن سخت است- اين دوستى دوستى پسنديده و معقولى نيست .
5.دورانديشى : دورانديشي در دوست خوب سبب مي¬گردد تا قبل از بروز خلل و انحراف در زندگى دوستش و هر گونه حادثه منفى و ناخوشايندى او را نسبت بدان انحراف و حادثه آگاه و مطلع سازد. و الا اگر دوست انسان دورانديش نباشد هر دو نفر همراه با هم به خطا مبتلا مى¬شوند .
6.خدا پروائى و پرهيزكار بودن : دوست خوب كسي است كه در همه امور خدا و دستور و رضايت حضرت باري تعالي را مد نظر داشته باشد ؛ تا از اين رفتار و روحيه پسنديده دوست او نيز بهره¬مند شود ؛ بدين صورت كه رفتار چنين شخصي دوستش را به فكر آخرت بي¬اندازد و ديدارش او را به ياد خداوند اندازد . خداوند بلند مرتبه در قرآن كريم شرائط دوست و هـمراه پرهيزگار را چنين مـعرفي مي¬كند : « وَ اصْبرِْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشىِِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنهُْمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ لَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَئهُ وَ كاَنَ أَمْرُهُ فُرُطًا » « با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مىخوانند، و تنها رضاى او را مىطلبند! و هرگز بخاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن! همان¬ها كه از هواى نفس پيروى كردند، و كارهايشان افراطى است »(18)
7.آينه يكديگر بودن : بدين معني كه خير خواه يكديگر بودن و عيب يكديگر را دوستانه- نه خصمانه- متذكر شدن ؛ وجود اين شرط در روابط دوستان موجب پيشرفت روز افزون اين رابطه خواهد شد و راه ايراد گرفتن ديگران و برخوردهاى تلخ و تهديدآميز را سد خواهد كرد.
8.همترازى درسن ، تحصيلات و طبقه اجتماعى : دو انسانى كه اختلاف سنى داشته باشند نمى توانند دوست خوبى براى يكديگر باشند چرا كه اين دوستى نمى تواند موجب افزايش دانش و معرفت و تقوى گردد و يا اگر از نظر سطح تحصيلات نزديك يكديگر و يا همتراز نباشند نمى توانند از حضور يكديگر بهره علمى و شناختى ببرند و زمينه ارتباط روحى و رشد معنوى را براى هم فراهم آورند. اگر اختلاف سنى زياد باشد در واقع موجب از بين رفتن شرايط اساسى مى شود و لذا دوستى با اين سطح اختلاف سنى قابل قبول نيست. اگر چه در برخى موارد بصورت تصادفى امكان دارد على رغم اختلاف سنى زمينه شرايط اساسى فراهم گردد ولى اين مورد خيلى نادر و كمياب است لذا بصورت عمومى بايد شرايط سنى و طبقه اجتماعى و سطح شناختى و تحصيلى رعايت گردد تا موجب خسران علمى و شناختى و انحراف و ابتلا به صفات خلاف ادب و اخلاق نگردد و حتى زمينه ساز افت و تنزل علمى و معنوى و اخلاقى نشود.
9.تواضع نمودن و احترام متقابل : دو دوست صميمى بايد از عمق جان نسبت به يكديگر همدرد و خيرخواه باشند و يك لحظه يك رنگى و صفا را فراموش نكنند و در تمام حالات از حقوق دوستى و رفاقت دفاع كنند و بر لغزشها و خطاهاى پيش آمده و غير مترقبه صبر نمايند ؛ و بر ناملايمات خنده كنند و از يكديگر توقع و انتظار نداشته باشند و دوستى را زمينه رسيدن به اميال و خواهش¬هاى شخصى خود قرار ندهند و از مجادله با يكديگر پرهيزكنند و در برابر يكديگر متواضع و فروتن باشند ، به حرف همديگر گوش دهند و از سرزنش و مذمت يكديگر پرهيز نمايند و بلكه خيرخواه و ناصح همديگر باشند ، در حق يكديگر دعا كنند و سِر هم را بپوشانند ؛ با دادن هديه- در حد توان- و كلمات محبت آميز اظهار دوستى كنند و در شاد نمودن يكديگر بكوشند- البته به شكلى كه مرتكب گناه نشوند.
10.عاقل بودن : حضرت على ( عليه السلام ) فرمود: بيشترين دوستى و خوبى ها در همراهى و دوستى با صاحبان عقل و درايت است(19).
11.خيانت كار ، ستمكار ، سخن چين نبودن : امام صادق ( عليه السلام ) فرمود: از سه گروه بر حذر باش شخص خيانت كار، شخص ظالم ، انسان سخن چين. زيرا كسى كه به نفع تو به ديگران خيانت نمايد، روزى خواهد آمد كه به خودت نيز خيانت كند و شخصى كه به جانب دارى از تو حق ديگران را پايمال نمايد و عادت به ظلم پيدا كند بالاخره به تو نيز ظلم خواهد نمود و انسان سخن چين، همان طور كه سخن ديگران را پهلوى تو مى آورد، سخن تو را نيز نزد اغيار خواهد برد .(20)
12.آنچه براى خود مى پسندد براى تو نيز بپسندد و آنچه را كه براى خويش نمى خواهد براى تو نيز نخواهد :رسول اكرم ( صلوات الله عليه ) فرمودند : در مصاحبت و رفاقت كسى كه آنچه را براى خود مى خواهد براى تو نخواهد، هيچ خير و فايده اى وجود ندارد .(21)
آنچه نفس خويش را خواهى حرامت سعديا
گر نخواهى همچنان بيگانه را و خويش را
13.قاطع رحم نباشد : امام باقر ( عليه السلام ) فرمود : پدرم امام سجاد ( عليه السلام ) مرا نصيحت فرمود كه اى پسرم از رفاقت با كسانى كه قطع رحم مى¬كنند بپرهيز زيرا من آنها را در قرآن شريف سه بار مورد لعن و نفرين پروردگار يافتم .(22) شخصى كه با نزديكان خود نتواند معاشرت و هم زيستى صحيح داشته باشد در حالى كه آنان با وى از يك خانواده و فرهنگ و گوشت و خون مى باشند ، چگونه مى توان انتظار داشت با غير فاميل رفاقت صميمانه داشته باشد .
1.عيب جو نباشد : امام على ( عليه السلام ) فرمود : از رفاقت و نشست و برخاست با كسانى كه عيب جو هستند و هميشه به دنبال نقاط ضعف ديگران مى باشند ، پرهيز كن ؛ زيرا دوست چنين اشخاصى از ضرر آنان سالم نمى¬ماند و خود نيز طعمه¬ى عيب جويى¬هاى آنان خواهد شد .(23)
2.سخن گفتن او به دانش و معلومات دوستش بي¬افزايد و از هر كلام او ثمره¬اى علمى برداشت شود : دوست در حدى باشد كه از طريق همنشينى با او علم و دانش دوستش افزوده گردد .
3.ظاهر و باطن او يكى باشد : دوست خوب كسى است كه ظاهر و باطن و يا دل و زبان او با ما يكى باشد ، به اين معنا كه آن چه مىگويد ، در دلش عميقاً بدان معتقد باشد .
4.راز دار بودن : دوست خوب كسي است كه حافظ اسرار و آبروى ما باشد و در مقابل ديگران عيوب ما را بر ملا نسازد .
5.صابر و بردبار بودن : در حديث از امام صادق عليه السلام داريم كه دوستت اگر سه بار بر تو خشم گرفت و كنترل خويش را از كف نداد ، دوست خوب و قابل اعتمادى است .(24)
راههاى امتحان نمودن دوستان :
1.اينكه در حال بىنيازى و فقر، دوستى او عوض نشود : امام باقر فرمود: بدترين دوست كسى است كه تو را به هنگام بىنيازيت حفظ كند و به وقت تنگدستى رها سازد(25). سعدى گويد :
دوست مشمار آن كه در نعمت زند
لاف يارى و برادر خواندگى
دوست آن باشد كه گيرد دست دوست
در پريشان حالى و درماندگى
2.به هنگام عصبانيت بدگويى دوستش را ننمايد : امامصادق عليه السلام فرمود: دوستى كه سه بار از تو عصبانى شد ولى بدگويى تو را ننمود و كلام ناسزا از دهانش خارج نشد او را براى خود نگهدار .(26)
3.اينكه به نماز اهميت بدهد : خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: «اى اهل ايمان با آن گروه از اهل كتاب و كافران كه دين شما را به بازيچه گرفتند دوستى مكنيد ؛ زمانى كه شما نداى نماز بلند مىكنيد آن را به مسخره و بازى مىگيرند زيرا آن قوم مردمى نادان و بىخردند»(27) سعدى در اين باره گفته است :
وامش مده آن كه بىنماز است
گرچه دهنش زفاقه باز است
كو فرض خدا نمىگزارد
از قرض تو نيز غم ندارد
4.در هنگام سختى و راحتى انسان اهل نيكى باشد : در سختيهاى زندگى همانند لحظات خوشى در كنار ما باشد. اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود: «در سختىها دوستان امتحان مىگردند»(28) ، در اين باره نيز سعدى زيبا سروده است:
جوانى پاكباز پاك رو بود
كه با پاكيزهرويى در گرو بود
چنين خواندم كه در درياى اعظم
به گردابى درافتادند با هم
چو ملّاح آمدش تا دست گيرد
مبادا كاندرين حالت بميرد
همى گفتى در ميان موج و تشوير
مرا بگذار ودست يار من گير
5.هنگام زوال توانايى انسان ، دوستيش از بين نرود : حضرت امير عليه السلام فرمودند : « هنگام از بين رفتن قدرت انسان ، دوست از دشمن شناخته مىگردد »(29)
6.هنگام به قدرت رسيدن از احسان به دوستان خوددارى ننمايد : امام علي عليه السلام مي¬فرمايند : كُن عَفُوّا فى قُدرَتِكَ ، جَوادا فى عُسرَتِكَ ، مُؤثِرا مَعَ فاقَتِكَ ؛ يَكمُل لَكَ الفَضلُ ؛ در هـنگامـي كه قـدرت داري ، با گذشت بـاش ، ودر هنگـام تنگ دستي¬ بخشنده ، ودر وقت نيازمندي ، ايثارگر باش تا فضل تو كامل گردد.
پي نوشت ها :
1.نهج البلاغه فيض الاسلام ، حكمت 26
2.بحارالانوار، ج 74، ص 168
3.حكمت عملى تهذيب نفس ،اداره منزل واجتماع از ديدگاه خواجه نصيرالدّين طوسى،اقتباس از : اخلاق ناصرى ، سيّد محمّد رضا ، غياثى كرمانى
4.نساء/ 36
5.بقره/165
6.فصلت/ 34
7.زخرف/ 36
8.شعراء/99
9.زخرف/ 67
10.الا مالي للطوسي ج 18 ص 518
11.غررالحكم ص424
12.الا مالي للطوسي ج 33 ص 646
13.تحف العقول ص 312
14.بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، ج27 ، ص : 73
15.حكمت عملى تهذيب نفس ،اداره منزل واجتماع از ديدگاه خواجه نصيرالدّين طوسى،اقتباس از : اخلاق ناصرى ، سيّد محمّد رضا ، غياثى كرمانى
16.درباره موسيقى بحثهاى گوناگونى مطرح شده و اختلاف آراء فراوانى وجود دارد كه در مورد مصداق معيّن حرام آن نمى توان به راحتى اظهار نظر نمود. از فقيه بزرگ روزگار و پيشواى راحل ماحضرت امام خمينى - قدس اللّه نفسه الزّكية - نقل شده كه فرموده اند: ما موسيقى مى خواهيم كه ما را به تفكّر وادارد.
17.حكمت عملى تهذيب نفس ،اداره منزل واجتماع از ديدگاه خواجه نصيرالدّين طوسى،اقتباس از : اخلاق ناصرى ، سيّد محمّد رضا ، غياثى كرمانى
18.كهف / 28
19.غررالحكم ، حرف الف
20.بحارالانوار، ج 75، ص 229
21.بحارالانوار، ج 71، ص 198
22.تفسير نورالثقلين ، ج 1، ص 45
23.غررالحكم ، باب الف
24.امالى شيخ صدوق - ترجمه كمرهاى ، مجلس نود و پنجم
25.ميزان الحكمه ، ج 1، ص 53
26.بحارالانوار، ج 78 ، ص 251
27.مائده/ 57
28.غررالحكم ، حرف فاء ، لفظ فى
29.همان ، حرف عين ، لفظ عند
1. قرآن کریم .
2. نهج البلاغه، محمد دشتی، انتشارات قدس، چاپ دوم، 1383ش .
3. ترجمه تفسير الميزان علامه طباطبائي ، مترجم محمد باقر موسوي همداني ، انتشارات دفتر انتشارات اسلامي ، چاپ اول ، 1374 ش ، قم .
4. تفسير نمونه ، ناصر مكارم شيرازى ، انتشارات دار الكتب الإسلامية ، چاپ اول ، 1374 ش ، تهران .
5. آيين دوست يابي از ديدگاه امام علي عليه السلام ، محمدعلي علاقه¬مند ، انتشارات جليل ، چاپ اول ، 1381 ش ، مشهد .
6. دوستي از منظر اسلام ، سلمان زواري نسب ، انتشارات سازمان اوقاف ، چاپ اول ، 1383 ش ، تهران .
7. رازهاي دوستي ، دونالد والترز ، انتشارات انديشه عالم ، چاپ اول ، 1382 ش ، تهران .
8. راهنماي انتخاب دوست ، مظفر حاجيان ، انتشارات هماي رحمت ، چاپ اول ، 1379 ش ، اصفهان .
9. رموز دوستي پايدار و معاشرت موفق ، والترز دونالد ، انتشارات نشر عشق ، چاپ اول ، 1380 ش ، تهران .
10. نقش دوستان در زندگي انسان ، علاء حيدري ، انتشارات نور النور ، چاپ اول ، 1383 ش ، قم .
11. كليات سعدي ، مصلح بن سعدي ، انتشارات موج ادب ، چاپ اول ، 1385 ش ، تهران .
12. نرم افزارهاي جامع التفاسير ، جامع الاحاديث ، گنجينه روايات نور ، ميزان الحكمه ، كتابهاي اسلامي اينترنت ، قصص ، پرسمان و ...
ادامه دارد
/ع