جلوه هائي از پيوند امام و فرزندشان (1)

حضور بسيار قاطع و تأثير گذار خانم دباغ در تمامي مراحل شكل گيري انقلاب و تداوم آن، از وي چهره اي را ساخته است كه قضاوتهايش درباره شخصيتها و رويدادهاي دوران معاصر از اعتبار و وزانت شايسته اي برخوردارند.
يکشنبه، 30 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جلوه هائي از پيوند امام و فرزندشان (1)

جلوه هائي از پيوند امام و فرزندشان (1)
جلوه هائي از پيوند امام و فرزندشان (1)


 





 
گفتگو با خانم مرضيه حديدچي (دباغ)

درآمد
 

حضور بسيار قاطع و تأثير گذار خانم دباغ در تمامي مراحل شكل گيري انقلاب و تداوم آن، از وي چهره اي را ساخته است كه قضاوتهايش درباره شخصيتها و رويدادهاي دوران معاصر از اعتبار و وزانت شايسته اي برخوردارند.

نخستين خاطره اي را كه از حاج سيد احمد آقا داريد، نقل كنيد.
 

سال 1356 بودكه برادران مهاجر به سوريه و لبنان به من مأموريت دادند كه به نجف اشرف مشرف شوم و ديداري با حضرت امام (ره) داشته باشم. قرار بود مشكلات مختلفي راكه جمع مهاجران با آنها درگير بودند با ايشان مطرح كنم و راهنمايي بخواهم. من اصرار داشتم كه ملاقاتي خصوصي با حضرت امام (ره) داشته باشم، ولي بعضي از مسئولين بيت مي گفتند كه ايشان با يك زن تنها ملاقات نمي كنند. در اين وضعيت نامشخص به سر مي بردم كه حاج سيد احمد آقا خبر فرمودند كه مي روم از ايشان مي پرسم. يك روز گذشت و سپس به من اجازه ملاقات دادند و توانستم حدود يك ساعت و بيست دقيقه، به طور خصوصي با حضرت امام (ره) صحبت كنم و شرح مبسوطي درباره ايران، زندانيان سياسي، شكنجه هاي رژيم طاغوت و وضعيت برادران ساكن در سوريه را حضورشان عرض كنم.

پاسخ حضرت امام به سخنان شما چه بود؟
 

نكته جالب همين جاست كه اوج اعتماد حضرتشان را به مرحوم حاج سيد احمد آقا نشان مي داد. ايشان فرمودند، «به احمد مي گويم تحقيق كند و به شما جواب بدهد.»

در مجموع، نقش مرحوم حاج سيد احمد آقا را در كنار حضرت امام چگونه تحليل مي كنيد؟
 

ايشان مشاوري صديق و رابطي بسيار امانتدار بين حضرت امام و ديگران بودند و همه جريانات را به اطلاع ايشان مي رساندند، به طوري كه هيچ مسئله اي، هر قدر هم كه كوچك و بي اهميت بود، از ديد امام پنهان نمي ماند.

آيا در اين مورد خاطره اي داريد؟
 

بله، يك بار سعيد، برادر مسعود رجوي كه در آن زمان همكار ساواك بود و در فرانسه زندگي مي كرد، از طرف او تلفنگرامي را براي حضرت امام آورده بود كه ما به ايشان بدهيم. من به حاج سيد احمد آقا عرض كردم، «اينها كه وضعشان در زندان معلوم شده و همه مي دانند از نظر اعتقادي و ايدئولوژي، چه جور آدمهايي هستند. بهتر است با دادن اين نوع چيزها حضرتشان را ناراحت نكنيم.» حاج احمد آقا برافروخته شدند و گفتند، «ما امانتدار و رابط هستيم و اين امام هستند كه بايد تصميم بگيرند.»

آيا حاج سيد احمد آقا به دليل انتساب به حضرت امام، ويژگي خاصي براي خود قائل بودند؟
 

به هيچ وجه. يادم هست يك روز خانم دكتر پيمان اصرار داشت كه عده اي از خانمها در اطراف حضرت امام باشند تا در بيرون چنين منعكس نشود كه در اطراف ايشان فقط آقايان هستند. ما تصميم داشتيم چنين برنامه اي را اجرا كنيم كه حاج احمد آقا به من فرمودند،«شما كه مي دانيد سابقه اينها چيست. چرا فريب مي خوريد؟ هميشه قبل از انجام هر كاري، ابتدا از امام اجازه بگيريد، بعد عمل كنيد.» عرض كردم، «شما خودتان اجازه بدهيد.» فرمودند،«رابطه پدر و فرزندي ما فقط در محيط خانواده و رابطه عاطفي ماست، و گرنه در مورد مسائل مربوط به اسلام و انقلاب و ملت، من هم مثل ديگران تابع مطلق امام هستم و هر چه ايشان بگويند، بي ذره اي كم و كاست اجرا خواهم كرد. » و واقعا هم، چه در دوره زندگي حضرت امام و چه پس از رحلت ايشان، حاج سيد احمد آقا ذره اي از اين مشي و عدول نكردند.

جلوه هائي از پيوند امام و فرزندشان (1)

ويژگيهاي بارز حاج سيد احمد آقا از نظر شما كدامند؟
 

من نقش ايشان را در كنار حضرت امام (ره)، همچون نقش حضرت اباالفضل (ع) در واقعه عاشورا مي دانم. درخشش وجود ايشان پيوسته تحت الشعاع نور خورشيد وجود حضرت امام (ره) بود، اما پس از رحلت ايشان، درخشندگي وجود حاج احمد آقا بارزتر شد.

به نظر شما چرا ايشان هرگز پست و مقامي را نپذيرفتند؟
 

اتفاقا در اين مورد از سوي همه مسئولين، به ويژه رهبر معظم انقلاب، توصيه هاي زيادي به ايشان شد، زيرا بيش از هر كسي به امور، اشراف داشتند و مهم ترين ذخيره سياسي و اجتماعي انقلاب و اسلام بودند، ولي ايشان در عين حال كه به طور كامل از ولايت فقيه حمايت مي كردند و لحظه اي از راهنمايي مسئولين غفلت نداشتند، مي فرمودند كه چون حضرت امام (ره) هرگز تمايل نداشتند كه من پستي را بپذيرم، پس از رحلتشان هم مقامي را نمي پذيرم.

از روحيه مردمي تواضع ايشان فراوان گفته اند. شما در اين مورد چه تحليلي داريد ؟
 

هرگز به ياد ندارم كه از مشكل يا بيماري كسي مطلع شده باشند و اقدامي نكنند. بارها مي شد كه با لباس مبدل و به شكلي كه كسي ايشان را نشناسد، به عيادت بيماران و افراد گرفتار مي رفتند. همچنين، به صورت ناشناس از اوضاع واحوال جامعه خبر مي گرفتند و حضرت امام (ره) را در جريان امور قرار مي دادند. تواضع و خضوع ايشان هم به حدي بود كه هر كسي جرئت اين را پيدا مي كرد كه بي واسطه، دردش را به ايشان بگويد و حضرتشان در برطرف كردن رنج ديگران، از جان مايه مي گذاشتند. بسيار انسان رئوف، عاطفي و مهرباني بودند و انصافا بين خود و مردم عادي، تمايزي قائل نمي شدند.

و سخن آخر
 

يادم هست در سال 72 خدمت ايشان رفتيم و خواستيم كه براي مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام، بودجه اي را در اختيار ما قرار دهند. ايشان فرموند،«پولهايي كه نزد من است، براي خرج كردن در چنين راههايي نيست. در اين مورد از رهبري يا رياست جمهوري كمك بگيريد.» ايشان در مورد حق و حقوق مردم تا اين حد دقيق بودند و هرگز ديده يا شنيده نشد كه به اندازه سر سوزني، در مورد حق كسي، از سوي ايشان اشتباهي صورت بگيرد. بسيار به مسائل و احكام شرع پايبند و مقيد بودند و مهم تر از همه اين كه در همه امور، به ويژه امور مربوط به اسلام و انقلاب، بسيار انتقادپذير بودند و با سعة صدر عجيبي، همه آرا و عقايد را مي شنيدند و در عين حال كه متكي به نفس بودند و نهايتا رأي و نظر خودشان را ابراز مي كردند و ذره اي تزلزل در ايشان ديده نمي شد، رفتارشان با همگان به گونه اي بود كه ذره اي تكدر از ايشان در خاطر دوست و دشمن نيست. خدايش بيامرزاد. منبع:ماهنامه شاهد یاران ش 17




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط