سلوك سياسي يادگار امام
درآمد
شايان ذكر است كه اين گفت وشنود در اسفند ماه سال 74 توسط موسسه نشر و تنظيم آثار امام(ره) با مقام معظم رهبري انجام گرفته است.
خواهشمند است در آغاز سخن درباره سابقه آشنايي خود با يادگار امام(ره) نكاتي را بيان كنيد.
بعد از آن، ايشان را نديدم و حتي در جريانات سالهاي 42 نيز چيزي از ايشان به ياد ندارم و نمي دانم كجا بودند و چه مي كردند، ولي در حدود سالهاي 44-45 شنيدم كه ايشان طلبه شده اند و طلبه خوبي هم شده اند وخيلي جدي مشغول درس خواندن هستند و در آن زمان نقل مي شد كه امام به ايشان فرموده اند كه،«اگر مي خواهي به دانشگاه بروي مخارج بر عهده خودت است، اما اگر طلبه بشوي، من شهريه اي به تو مي دهم.» امام به اين وسيله، ايشان را به طلبگي تشويق كرده بودند. بعدها، كم كم آشنائي ما بيشتر و رابطه مان نزديك تر شد. حتي يك بار من درقم، به منزل ايشان رفتم. آن وقت تازه ازدواج كرده بودند و در كوچه اديب (كه جاي خوبي هم بود) مي نشستند و من از مشهد آمده بودم. گفتم، «بروم و فرزند امام را ببينم.» ايشان را ديدم و از نزديك با هم آشنا شديم.
اين اوائل آشنايي ماست. بعدها، ايشان به نجف رفتند. از نجف كه برگشتند، دستگير شدند. پس از آزادي، در تهران در منزل آقاي ثقفي وارد شدند و من هم آن وقت اتفاقا در تهران بودم. به ديدن ايشان رفتم.جمعي از دوستان آنجا بودند. پس از آن، ايشان در بعضي از كارها با من ارتباط پيدا كردند، هم كارهاي مربوط به مبارزه مثل اعلاميه ها كه از نجف مي آمدند كه ايشان چند مورد (البته معدود) براي من به مشهد فرستادند. از نجف هم يك يا دو مورد يا شايد بيشتر، اعلاميه را در لاي جلد كتاب جاسازي و كتاب را صحافي كردند و براي من فرستادند. همچنين ارتباط ما در بعضي از زمينه هاي روشنفكري بود، مثلا كتاب «در خدمت و خيانت روشنفكران»آل احمد را كه تازه درآمده بود و دستگاه اجازه چاپ آن را نمي داد، ايشان تلاش و اقدام كرد (البته درست به ياد ندارم كه اين كار را با كمك چه كساني انجام داد.) ايشان براي آنكه از جهات گوناگون، اطميناني پيدا كنند، يك نسخه را براي من فرستادند و من هم نظراتي دادم. ارتباطات ما در اين دو زمينه شكل گرفتند و سابقه آشنايي ما چنين است.
جمع بندي و برداشت كلي شما از شخصيت حاج احمد آقا چگونه است ؟
از ديگر خصوصيات وي اين است كه مرد عاقلي بود، به شدت به امام عشق مي ورزيد. از اعماق وجود، به اين انقلاب اعتقاد داشت و به همين دليل،هوش سرشارش را در خدمت انقلاب و امام به كار مي گرفت و اصل براي ايشان همين بود.
بعدها ديدم كه در وصيتنامه اش هم همين مطلب را تصريح كرده است. من خودم بارها ديدم كه در درجه اول براي او، امام و انقلاب مطرح بود. رفاقتها،دوستيها، جبهه ها و باندها هيچ مطرح نبودند. اينها جهات خيلي خوب ايشان بود. البته من از دروسي كه هم در قم و هم در نجف خوانده بودند و از خصوصيات و ميزان معلوماتشان مطلع نيستم. علتش هم اين است كه در اين چند سال بعد از انقلاب كه ارتباطات كاري مختلفي داشتيم، بحث علمي مطرح نشد تا بتوانم از ميزان علمي ايشان آگاه شوم. خود ايشان مي گفت كه در نجف ظاهرا مكاسب مي گفته اند و اين يك سطح خوبي است و در كل، ايشان شخصيت ارزنده، با ارزش و خيلي مفيدي بود.
حضرتعالي در پيام تسليت به مناسبت درگذشت ايشان فرموده ايد كه ايشان براي حضرت امام (ره) مشاوري امين و ياري ديرين وسربازي فداكار بوده اند. لطفا در اين باره توضيح بيشتري بفرمائيد.
ايشان، هم در انتقال خبرها به امام و هم در انتقال نظرات ايشان به بيرون خواه به مثل ما كه مسئولين سطح بالاي نظام بوديم، خواه به مردم و ديگر مسئولين نظرات امام را خوب منعكس مي كرد و هم در مشورت دادن به امام نقش داشت. حاج احمدآقا در موارد متعددي به امام مشورت مي داد. امام كسي نبود كه تحت تاثير عواطف قرار بگيرد و يا ارتباط پدر و فرزندي، تاثير ناروايي در امام داشته باشد. اما از مشورت حاج احمدآقا استفاده بهينه مي كردند، يعني اين طور نبود كه هر چه حاج احمدآقا مي گفت، امام بپذيرد. مواردي اتفاق مي افتاد كه امام نظر داشتند (و شايد خود ماها هم خيال مي كرديم كه آن نظر را حاج احمدآقا به ايشان منعكس كرده است) ولي خداي متعال طوري پيش آورد كه فهميديم نظر حاج احمدآقا چيز ديگري بوده است.
حتي در يك واقعه اي نظري از امام براي من نقل شد و من تعجب كردم كه حضرت امام چرا چنين نظري داده اند و قبول نداشتم، ولي هم حاج احمد آقا و هم آقاي هاشمي اصرار داشتند كه نظر امام است. يك بار براي تصميم گيري درباره امر بسيار مهمي تشكيل جلسه داديم. من پيشنهاد كردم خدمت امام برويم، زيرا احتمال مي دادم امام، بعضي از حواشي و واقعيتها را به درستي ندانند. جلسه را در خدمت امام تشكيل داديم. در آنجا، پس از طرح حرفها و نظرات، ديدم كه امام گرايش به نظري كه بنده داشتم پيدا كردند. فورا اين مطلب به ذهنم رسيد كه چطور حاج احمدآقا از امام مطلب ديگري نقل كردند؟ حاج احمدآقا ملتفت شد كه اينجا جاي توجه به چنين گماني است، فورا در مقابل همه، با امام مطرح كرد كه، «مگر من صبح به خدمت شما رسيدم، شما چنان نفرموديد و من چنان نگفتم ؟» و جزئيات را ذكر كرد و امام هم تصديق كردند. حاج احمدآقا گفت، «پس من اشتباه به شما نسبت نداده ام» مقصودم اين است كه سخنان امام، مشورتهاي حاج احمدآقا نبود، ولي امام از مشورتهاي ايشان استفاده مي كرد.
حاج احمد آقا در موارد متعددي نظرات پخته خوبي را به امام منعكس مي كرد. گاهي هم مطالبي مي گفت و امام قبول نمي كردند. در موارد متعددي از جمله جنگ يا سياست خارجي يا امثال آن، نظرات امام با حاج احمد آقا متفاوت بود. ما مشتركا در خدمت امام جلساتي داشتيم كه آقاي هاشمي، آقاي موسوي اردبيلي، آقاي مهندس موسوي و حاج احمد آقا حضور داشتند. (آقاي مهندس موسوي در اكثر جلسات بودند، ولي در تمام آن جلسات شركت نمي كردند. گاهي موضوع جلسه محدودتر بود و امام مي فرمودند ما فقط برويم) در اين جلسات مكرر اتفاق مي افتاد كه ما نظري داشتيم و امام نظر شريف ديگري داشتند. ما نظرمان را مي گفتيم و بالاخره به هر چه ايشان دستور مي دادند، عمل مي كرديم. اين حالت براي حاج احمد آقا مكرر پيش آمده بود. بنابراين، نبايد تصور شود كه ايشان چيزي را به امام تلقين مي كرد. امام، تلقين پذير نبود، ولي نظرات روشن قوي را در موارد متعددي به امام منتقل و امام هم از آن استفاده مي كردند. اما در باره اينكه گفته ام، «مشاوري امين»، مقصودم از امانت همان است كه امام هم يك بار صريح فرمودند (نقل به مضمون) كه «احمد هيچ چيزي را به من نسبت نمي دهد كه من نگفته باشم». گواهي امام خيلي با ارزش و مهم است و همين گونه هم بود. ماهم از آن مقداري كه ديده ايم، همين را احساس كرده ايم.
از علاقه خاص و محبت پرشور حضرت امام (ره) به مرحوم حاج احمدآقا نمونه اي را ذكر كنيد.
مرحوم حاج احمد آقا، غير از جهت انتساب به حضرت امام (ره) و ارائه نظرات ايشان و غير از نقش مشورتي نسبت به امام، نسبت به مسئولين نظام نيز نقش مشورتي و در تصميم گيريهاي كلي نظام دخالت داشت.
حضرتعالي چنين مرقوم فرموده ايد كه، «چه بسيار گره ها كه به دست او گشوده و چه بسار كارهاي بزرگ كه به تدبير او انجام شدند.» در اين مورد به نكات بيشتري اشاره كنيد.
من با ايشان مشاوره دونفره نداشتم، اما بعضي ديگر از رفقا، به نظرم در بعضي از مسائل خودشان، با ايشان مشاوره دو نفره داشتند. با آقاي هاشمي به خاطر سوابق رفاقت، مشاوره دو نفري زياد داشتند. نمي دانم كه حاج احمد آقا هم در بعضي از امور با ايشان مشورت مي كردند يا نه، ولي مي دانم كه آقاي هاشمي در بعضي از كارهايشان با حاج احمدآقا مشورت مي كردند. آقاي مهندس موسوي هم در بعضي از امور با آقاي حاج احمدآقا مشاوره طرفيني داشتند. البته من در امور خودم به ياد ندارم كه مشاوره طرفيني با حاج احمدآقا داشته باشم.
با توجه به ويژگيهاي حاج احمدآقا و با توجه به عملكرد ايشان، پس از رحلت حضرت امام(ره)، چه جايگاهي را در نظام مي توان به ايشان نسبت داد.
همچنين قدرت انتقال نظرات رهبري مثل امام به مسئولين را داشت كه بسيار مهم است. گاهي مصلحت نيست رهبري در امري اقدام كند، ولي خوب است نظر او دانسته شود تا كساني كه مي خواهند مسائلي را رعايت كنند به نظر رهبري توجه داشته باشند. حاج احمدآقا ناقل امين و باهوشي بود كه آنچه را كه نظر شريف امام بود، دقيقا مي فهميد و منعكس مي كرد. موارد متعددي اتفاق مي افتاد كه تصور مي كرديم كاري درست و مطابق نظر امام است و بعد معلوم مي شد كه نظر امام بر خلاف آن است.
در قضايايي كه در اواخر عمر شريف ايشان پيش آمد، ما (بنده و دو نفر ديگر)، درباره بعضي از اشخاص دچار اشتباهي بوديم و گمان مي كرديم كه نظر امام اين است كه بايد حفظشان كرد، بعد معلوم شد كه نظر امام چنين نيست. البته مكرر مذاكره شده بود، ولي دانستن صريح ولب نظرات امام موجب مي شد تا انسان در موارد گوناگون، به نحو ديگري عمل كند. در هر حال ايشان اين نقش را داشت كه نظرات امام را به بيرون منعكس مي كرد و من هر چه فكر مي كنم، مي بينم علاوه بر جهات شخصي، ايشان خصوصياتي داشت كه هيچ كس، نه در زمان حيات امام و نه بعد از ايشان، نداشت.
ايشان علاوه بر جهاتي كه در شخص خودش بود، در وضع محاذات جغرافيايي و انساني نيز اختصاصاتي داشت: نسبت نزديك به امام، قرب جوار با امام، طول زمان معاشرت با امام و آگاهي از مسائل انقلاب و مسائل كشور. در اغلب مسائل كشور، يك نوع حضور و اطلاعي، ولو اجمالي، داشت. البته ايشان در خيلي از مسائل به تفصيل وارد نمي شد و حوصله زيادي در تفصيل بعضي از مسائل نداشت. به طور كلي نقش بي بديلي داشت.
با توجه به فرمايشات حضرتعالي، مرحوم حاج احمدآقا در بسياري از مسائل صاحبنظر بودند، ولي بعد از رحلت امام(ره)، هيچ نظري بر خلاف نظرات شما از ايشان منعكس نشده است. درباره اين نكته تفصيل بيشتري را بيان نمائيد.
اما در مورد مسئله رهبري، نظرشان با آنچه از طرف رهبري ابراز مي شد، موافق بود. مقصود اين است كه در برهه بعد از امام، ايشان يكي از بهترين مواضعي را كه ممكن است كسي مثل ايشان داشته باشد، در دفاع از اصول انقلاب و موازين آن داشتند و از خط حقيقي امام، از جان ودل دفاع مي كردند. ايشان از رهبري نيز دفاع بسيار جانانه اي كردند، يعني هم از اساس رهبري و هم از شخص حقير دفاع مي كردند و بر روحيه هائي كه ممكن بود جور ديگري فكر يا احساس كنند، تأثير زيادي داشتند.
در هر حال موضعي كه ايشان بعد از رحلت امام اتخاذ كردند، خيلي ارزشمند بود. من معتقدم كه يكي از بهترين فصول زندگي ايشان عندالله همين فصل اخير است كه ايشان واقعا راه خدا را، راه حق را و راه صحيح را متقربا الي الله پيمودند. با آنكه يقينا از ايشان توقعات گوناگون بود و ايشان هم يقينا در اطرافشان وسوسه هايي بود، اما ايشان محكم ايستاده بود و همان اصولي را كه مورد نظر شريف امام، رضوان الله تعالي عليه، بود، با قاطعيت تمام ابراز مي كرد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران ش 17
/ج