يادگار امام ونظام اسلامي (2)

در شرايط دشوار سالهاي 59،60 مرحوم حاج احمد آقا سعي داشتند باز هم ارتباط را با كساني كه قصد جدايي از نظام را داشتند، حفظ كنند. در جلسه اي كه با جريان مخالف داشتند و نوارش هم به صورت ناقص پخش شد و يا در آن مصاحبه اي که ايشان در اوج آن دعواها كردند، تا حدي هم نسبت به جرياني كه به عنوان خط امام (ره) در جامعه فعاليت مي كرد، انتقاد داشتند.
سه‌شنبه، 1 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يادگار امام ونظام اسلامي (2)

يادگار امام ونظام اسلامي (2)
يادگار امام ونظام اسلامي (2)


 





 
گفتگو با حميد انصاري

در شرايط دشوار سالهاي 59،60 مرحوم حاج احمد آقا سعي داشتند باز هم ارتباط را با كساني كه قصد جدايي از نظام را داشتند، حفظ كنند. در جلسه اي كه با جريان مخالف داشتند و نوارش هم به صورت ناقص پخش شد و يا در آن مصاحبه اي که ايشان در اوج آن دعواها كردند، تا حدي هم نسبت به جرياني كه به عنوان خط امام (ره) در جامعه فعاليت مي كرد، انتقاد داشتند.
 

دقيقا. حاج احمد آقا مي گفتند اينكه بياييم و جرياني را به نام خط امام (ره) مطرح كنيم، اين عناوين از يك جهت بار معنوي مثبت دارند و از سوي ديگر هم آفت سياسي فكر كردن سياه و سفيد كردني را كه عرض كردم، به دنبال دارد. نگاه حزبگرائي افراطي حاصل جز اين ندارد كه همه چيز در قاموس همين حزب و اين تفسير، قابل طرح است، در حالي كه آدمها سلائقشان بي شمار و گوناگونند. اين قرآن است كه مي گويد انا جعلناكم شعوبا و قبائلا. اين واقعيت فطرت بشري است كه انسانها سلائق مختلفي داشته باشند و اگر نظام بتواند مي داني را براي عرضه اين سلائق فراهم كند، موفق شده است. نظامهايي كه مي خواهند همه چيز را يك جهته يا دو قطبي كنند، دچار مشكل مي شوند و حاج احمد آقا شديدا به اين مسئله معتقد بودند. البته بايد به اين واقعيت هم توجه كنيم كه شرايط مثل حالا نبود، يعني نسل سوم و جوانها و دوستاني كه با واسطه، مسائل آن روز را بررسي مي كنند، هرگز نبايد با بار معنايي امروز از خط امام (ره) و امثالهم، مسائل را تفسير كنند وقتي انقلاب شد در واقع انفجار بزرگي حادث شد كه حقيقتا طلسم 2500 سال استبداد شاهنشاهي را شكست، يعني ناگهان موجي از آزادي ايجاد شد و ملتي كه 2500 سال گلويش گرفته شده و هيچ وقت امكان بيان عقايدش را پيدا نكرده بود، ناگهان انقلاب آمد و همه اين مرزها و سانسورها را برداشت. هزاران صدا برخاست و هزاران علم و پرچم برافراشته شدند. مسئولين اصلي، انگيزه هاي خودشان را داشتند، اما در ميان جامعه جوان، تلاطم عجيبي ايجاد شد. اين جوانان،تازه به ميدان انقلاب مبارزه آمده بودند و ايثارگرهم بودند، ولي سليقه ها و ديدگاههاي مختلفي هم داشتند. اين ميدان، بسيار گسترده و وسيع بود و اگر اين مجموعه درايتها به خرج داده نمي شد، يارگيريهاي فراواني عليه نظام انجام مي شدند. بايد به شكلي حلقه هاي اتصال به انقلاب و به امام (ره) شكل مي گرفتند و در اين عرصه اگر از نگاه مرحوم حاج احمد آقا حمايت شده بود، ما بسياري از مشكلات را نداشتيم. جمعيتي كه مثلا ده هزار نفر بودند و به طرفداري آن حزب و گروه باشند. اينها عموما به اعتبار پاره اي از علقه هاي بسيار ابتدايي و سطحي و بدون استحكام، تحت عناويني آمده بودند، ولي انگيزه خدمت داشتند، انگيزه انقلابيگري داشتند. اگر اين ارتباط برقرار مي شد، وضع خيلي فرق مي كرد، كما اين كه تا حدود زيادي هم برقرار شد و جرياني كه فكر مي كرد بعد از انفجار و وقايع سال 60، يكروزه انقلاب را تمام مي كند، نتوانست به اهدافش برسد و اين نبود جز همين تفكرات و فداكاريها. حضور حاج احمد آقا در استاديوم امجديه، انتقاد شديد ايشان به برخي از اعمال خشونت باري كه در آن ايام به عنوان دفاع از خط امام (ره) صورت مي گرفتند و با چوب و چماق به جان عده اي از جوانان دبيرستاني ودانشگاهي كه احيانا يك جا با سليقه آنها جور در نمي آمدند، مي افتادند‌، مسائلي بودند كه حاج احمد آقا به حق در مقابل آنها مي ايستاد و تا آخر هم از آنها عدول نكرد. اصولا در ميدان مباحثه فكري و سياسي با خشونت نمي شود برخورد كرد. البته بعدها وقايعي هم اتفاق افتادند كه بخش زيادي از نيروهاي نظام را صرف خود كردند، و بعضي از افكار، تحت الشعاع آنها قرار گرفتند. منافقين، براندازي نظام جمهوري اسلامي را در دستور كار خود قرار دادند و جريانات را به سمتي كه خود مي خواستند، بردند و عملا فضايي پيش آمد كه بسياري از تفكرات روزهاي اول انقلاب مسكوت ماندند و كسي هم در مورد آنها بحث نكرد كه مشخص شود واقعا حق با چه كسي بود؟ منافقين و چريكهاي فدايي و كمونيستها و امثالهم با استفاده از توپ و تانك دنبال اين بودند كه كشور را به فاز خشونت و درگيري بكشانند.

چون در اقليت بودند ؟
 

احسنت. حالا بايد تحليل كرد كه آيا ديدگاه حاج احمد آقا درست بود كه مي گفتند بياييم اينها را خلع سلاح كنيم و در واقع امكان سوء استفاده از اين فضاي انقلابيگري را از آنها بگيريم يا ديدگاه كساني كه مي خواستند در همان ميدان و به همان شيوه در مقابلشان بايستند؟ در جاهايي كه‌ آنها توانستند پيش ببرند مثل گنبد، مثل كردستان، توفيقاتي هم داشتند و حتي تا مرز تجزيه كشور هم پيش رفتند.

البته در اين مقطع زماني باز هم نكاتي وجود دارند، ليكن چون به امهات آنها پرداختيم، از اين موضوع مي گذريم و به واقعه كودتاي سال 61 مي رسيم. خاطره نويسان مدعي شده اند كه اين حادثه ي ساخته و پرداخته بعضي از چهره ها از جمله حاج احمد آقا و براي تسويه حساب با آقاي شريعتمداري بوده است و شاخ برگهايي هم به موضوع مي دهند كه خودتان مستحضريد. از لحاظ تاريخي، شواهدي را كه ناقض اين ادعا هستند، بيان كنيد.
 

قطعا در اين مصاحبه نمي شود همه نكات را گفت و شايد هم در اين مختصر، حق مطلب آن گونه كه بايد و شايد، ادا نشود.

امهات آنها را بيان كنيد.
 

واقعيت اين است كه اين هم در همان سلسله اتهاماتي قرار مي گيرد كه به اين چهره واقعا مظلوم انقلاب زده شده اند و مبين اينها هم كساني بوده اند كه يك وقتي از صلابت و قاطعيت امام (ره) ضربه خوردند. تا آن دوره اي كه مشكل نداشتند، مؤيد بودند، خودشان اتفاقا بسيار تندو تيز هم بودند و مقابل حاج احمد آقا مي ايستادند كه ايشان دارد بيش از حد آزاد منشانه برخورد مي كند. وقتي كه كنار گذاشته شدند، قضيه بر عكس شد و به ورطه انتقام گيري افتادند، و گرنه اگر كسي به اسناد و مدارك تاريخي مراجعه كند، در تشكيل حزب خلق مسلمان و در شكل گيري درالتبليغ اسلامي در قم، نكات بسيار آشكار و روشني را مشاهده خواهد كرد. دقيقا در دوراني كه امام (ره) داشتند قيام پانزده خرداد و انقلاب اسلامي را بعد از رحلت آيت الله بروجردي سامان مي دادند و در شرايطي كه در ايران پديد آمده بود و در آمريكايي ها آمده بودند و امام (ره) هم قصد داشتند قيام خود را آغاز كنند، درست در آن زمان، ساواك و دولت وقت آمدند و سرمايه گذاري كردند تا بعد از رحلت آيت الله بروجردي، در درون رهبري روحانيت، يك نوع تجزيه اي را ايجاد كنند كه در نقطه مقابل نگاه انقلابي امام (ره) قرار بگيرند و لذا يك جريان وابسته به دولت و رژيم را سامان و دارالتبليغ اسلامي را شكل دادند و فردي را هم در رأس آن قرار دادند كه قبلا ارتباطش با مسئولين رژيم آشكار شده و بارها در جمع روحانيون تبريز به پيشواز شاه رفته بود، آن هم در دوره اي كه چنين حركتهايي تحريم شده بودند. اين واقعيتها به اندازه كافي مستبد به اسناد و مدارك تاريخي هستند. اسناد كمكهايي كه دارالتبليغ از رژيم مي گرفت، منتشر هم شده اند. اين تهمت هم از آن مواردي است كه همه اسناد، خلافش را اثبات مي كنند اين نحوه فعاليتهاي دارالتبليغ و عملكرد آقاي شريعتمداري در تمام دوران شكل گيري نهضت پانزده خرداد و پس از آن و تا پيروزي انقلاب ادامه داشت. من از سال 47 به بعد، مدتها در قم بودم و دقيقا شاهد بودم كه دارالتبليغ چه مي كند. مثلا در اوج دوراني كه امام (ره) در تب و تاب روشنگري براي برنامه ها و توطئه هاي جديد رژيم به هنگام برگزاري جشنهاي شاهنشاهي و امثالهم بودند و آمريكايي ها در ايران بيداد مي كردند و مرحوم آيت الله سعيدي و ديگران در اينجا افشاگري مي كردند و خون مي دادند، در آن دوران ديدم كه دارالتبليغ، با آب و تاب و تبليغات، فردي را از خارج به عنوان يك مبلغ بزرگ دعوت كرد كه موضع سخنرانيش «بهداشت دستشويي در اروپا» ست كه ما در آنجا چه كرده ايم. كاملا معلوم بود كه قرار بود بخشي از روحانيت فعال را جذب اين مسائل كنند و نگذارند سراغ مسائل انقلابي بروند. عين همين نقش را انجمن حجتيه به شكل گيري و با عنوان مبارزه با بهاييت ايفا مي كرد يك مبارزه موهوم با بهائيتي كه ساخته و پرداخته رژيم بود. به محض اينكه موضوع پيروزي انقلاب مطرح شد و يا حتي قبل از پيروزي انقلاب، دوباره بحث تجزيه رهبري انقلاب مطرح شد. حضرت امام (ره) كه قاطع بودند و به هيچ وجه اميدي به سازش با ايشان و امكان ايجاد انحراف در نهضت از ناحيه ايشان نبود، لذا به سراغ آقاي شريعتمداري رفتند و آقاي جعفر شريف امامي با شعار دولت آشتي ملي حركت كرد و به قم رفت و از آن موقع بحث رهبري آقاي شريعتمداري را به عنوان رهبري دوم نهضت علم كنند و سعي هم مي كردند كه اين پايگاه را بين آذري زبانها تقويت كنند، در حالي كه جالب اين است كه دقيقا كساني كه ايستادند و اين توطئه را افشا كردند. خود مردم آذربايجان و روحانيون حلقه اول انقلاب و ياران امام (ره) در آذربايجان بودند. جريان حزب خلق مسلمان هم كه اسناد و مداركش آشكار شده و وابستگي هايشان، نفوذ عناصري از سازمان سيا و در آن مجموعه، وجود افرادي از رژيم سابق در آن تشكيلات و بعضي از چهره هاي جدي رژيم شاه در خلق مسلمان افشا شدند. اينها هدفشان تجزيه رهبري بود كه خوشبختانه هوشياري مردم آذربايجان كه هميشه نقش آفرين بوده اند، با هم كارگشا بود، تظاهرات چهلم شهداي قم در تبريز، آغاز برگزاري چهلم ها در سراسر كشور بودكه در تسريع روند انقلاب، تاثير شگفتي داشت.

رژيم تمام تلاشش را مي كرد كه قضيه رهبري موازي آقاي شريعتمداري را القا كند و در هواپيماييها هم عکس ايشان به وفور در كنار عكس حضرت امام (ره) حمل مي شد و روزنامه ها هم توجيه شده بودند كه هميشه تيترهاي بزرگي از آقاي شريعتمداري بزنند و حتي به طور مشخص روزنامه اطلاعات حتي در سال 58، تيترهايي كه از ايشان مي زد، بيشتر از تيترهايي بود كه از امام (ره) مي زد. اين واقعيتهاي تاريخي قابل انكار نيستند، اما در اينجا رابطه آقاي شريعتمداري و حاج احمد آقا و نقش ايشان در جلوگيري از كودتا مد نظر ماست. در اين زمينه نكاتي را بيان كنيد.
 

آقاي شريعتمداري در اين كودتا بازي خورد. آدم ساده اي بود كه پيچيدگيهايش فقط مربوط به حوزه شخصيش مي شد و ديگران يك جوري از اين ويژگي استفاده مي كردند تا او را علم كنند. در آن كودتا‌، اعترافات صريح خود ايشان از تلويزيون پخش شد. آدمي كه تا پريروز مرجع تقليد بود، موقعي كه اسناد رو شدند، آمد و گفت كه جريان چه بوده است. كساني كه در دفتر ايشان درگير ماجرا بودند و طرح كودتا را دنبال مي كردند، تمام مسائل را گفتند و اسناد و مداركش هم موجود است. عرض بنده اين بودكه با اين سوابق، جز چنين عاقبتي اصلا متصور نيست. جرياني كه در تمام طول سالهاي مبارزه، از سال 42 تا پيروزي انقلاب، همه نقشش اين بودكه با حمايت مستقيم و غير مستقيم ساواك در مقابل امام (ره) بايستند، هنگامي كه انقلاب پيروز شد و حزب جمهوري اسلامي تلاش داشت كه به نوعي خط امام (ره) را تعقيب كند، در مقابل آن جرياني به نام حزب جمهوري خلق مسلمان را علم كرد، بديهي است كه وقتي موفق نمي شود، برود به اين سمت كه تكليف انقلاب را يكسره مشخص كند و دست به كودتا بزند.
حاج احمد آقا رابطه شان را آقاي شريعتمداري درست مثل روابطش با بقيه افراد و گروههاي مختلف بود. خود آقاي شريعتمداري تا زماني كه حيات داشت مي ديدكه تنها كسي كه مسائل را دقيق و دلسوزانه منتقل مي كند، حاج احمد آقاست. خود حاج احمد آقا چقدر هشدار دادند، چقدر مشورت دادند، حتي رفتند و حضورا با ايشان صحبت كردند. آقاي شريعتمداري مكرر با ايشان مكاتبه داشت. اينها نشان مي دهند كه اين حرف، حرف نامربوطي است. كساني كه اين تهمتها را زده اند. كافي است فقط يك بار ديگر حرفهاي خودشان را با حرفهاي حاج احمد آقا كه از كيان مرجعيت دفاع مي كردند و سعي داشتند. جلوي تندرويها را بگيرند و افراد را ولو اشتباه كرده بودند، حفظ كنند، مقايسه كنند. چه كساني از آن موقع عليه جريان آقاي شريعتمداري فرياد مي كشيدند و تندترين شعارها را مي دادند و حتي تا طرح مسئله اعدام ايشان هم پيش رفتند ؟ همان هايي كه امروز اين تهمتها را به حاج احمد آقا مي زنند و طرفدار دو آتيشه جريان آقاي شريعتمداري شده اند طرح تسويه كل كشور از نيروهاي ليبرال و وابسته به جريانات فوق را چه كساني مطرح مي كردند ؟ همين هايي كه اين تهمت را به حاج احمد آقا زده اند. نگاهي به خطبه هاي نماز جمعه، سخنرانيها و مصاحبه هاي آن زمان افراد اين جريان در كنار صحبتهاي آن زمان حاج احمد آقا كاملا مشخص مي كند چه كساني صادقانه از آزادي بيان و جلوگيري از فشار دفاع كردند و چه كساني برخوردهاي تند و خشني را كه امام (ره) هم با آن موافق نبودند، تبليغ مي كردند. اينها به محض اينكه به بن بست خوردند و از گردونه خارج شدند، بلافاصله موضعگيري متضاد با رويكرد قبلي خود را اتخاذ كردند، يعني شعارهايشان دمكرات مآبانه، آزاديخواهانه و اتهام زدن به اين و آن شده است.

يادگار امام ونظام اسلامي (2)

جريان سمپاشي عليه حاج احمد آقا تا چهار پنج سال پيش به محافل خودي محدود مي شد و يا بعضي ها در مقام بيان خاطراتشان در محافل خصوصي مي گفتند كه ما چنين ديدگاهي نسبت به ايشان داريم و ايشان چنين مي كرده است، اين جريان وقتي علني و رسانه اي شد كه خاطرات آقاي منتظري چاپ شد و جرياني كه عليه حاج احمد آقا به راه افتاده بود، مجددا شكل قوي و قدرتمندي به خود گرفت. انگيزه اين افراد را از راه انداختن اين جريان در حال حاضر چه مي دانيد و علني كردن و رسانه اي كردن آن، به ويژه در چنين سطح گسترده اي، بر چه استدلالي متكي است ؟ البته بديهي است كه اينها با حضرت امام (ره) مسئله دارند و نمي توانند مخالفت خود را با ايشان با صراحت مطرح كنند، هر چند در آنجا هتاكيهاي زشتي هم كرده اند.
 

به اعتقاد من اصل طرح اين موضوع در اين مجال كم ودر شرايط فعلي، شايد نوعي كمك به همان فضاسازي مورد نظر آقايان باشد همان زماني كه اين خاطرات چاپ شدند، من نكته اي را به دوستان گفتم و گذر زمان هم نشان داد كه درست فكر مي كردم. كساني كه اين جريان را راه انداختند فكر مي كردند با يك سري تخريبهاي حقيقتا زشتي كه هرگز از يك فرد معمولي هم انتظار نمي رود تا چه رسد به كسي که خودش زماني و ده دوازده سال قبل از پيروزي انقلاب منادي قوي ترين و پر رنگ ترين همين حرفهايي بوده كه حالا دارد آنها را نقض و نقد مي كند، راه به جائي مي برند. اينكه اين سئوال براي هر خردمندي مطرح مي شود كه چطور در فاصله ده پانزده روز، يكباره همه حقايق عوض شدند ؟ همان طور كه گفتيد اين خاطره نويسها در واقع نوعي انتقام گيري از امام (ره) است. خيلي ها سبيل تيرهاي اينها هستند، ولي كاملا مشخص است كه هدف، امام (ره) است. خود اينها فكر مي كردند كه با اين سياه نماييها و زشت جلوه دادن حقايق انقلاب و حمله به حضرت امام (ره)، همه چيز زير سئوال مي رود و امام (ره) تنها مي شود و مي ديدند فضايي هم در كشور ايجاد شده كه افراد درباره چند و چون جنگ و امثالهم نقدهايي را مطرح مي كنند و تصور مي كردند موقعي كه اين مطالب را منتشر كنند، بيكباره همه چيز دگرگون مي شود و آقايان در جايگاه مورد نظر خود قرار مي گيرند. من همان موقع هم گفتم كه اين جريان قطعا اين كاركرد را نخواهد داشت، البته اگر با درايت با اين موضوع برخورد شود كه خوشبختانه همين طور هم شد. هيچ نگراني از اين جهت نيست و واقعا هم انتشار اين كتاب، به جاي آنكه آثاري به نفع آن جريان به جا بگذارد، به زيان خودشان تمام شد و حتي نزديك ترين افراد نسبت به آن جريان، مسئله دار شدند و وقتي ديدند به اين راحتي تهمت زده مي شود، دروغ گفته مي شود، وقايعي كه تا ديروز خودشان از آن دفاع مي كردند، تحريف مي شود، خود را كنار كشيدند، لذا بخشي از اين موضعگيري ها شخصي است و بخشي هم جريانات پشت پرده اين ماجراها بوده اند. فكر نمي كنم لازم باشد باقي بحثها را باز كنيم و به آنها دامن بزنيم، چون بسياري از اين جريانات مرده اند و حياتشان به همين گفت و گوها و بحثهاست. جامعه هم به اينها رويكرد خوشي ندارد.

ما با نسلي مواجه هستيم كه هيچ يك از اين نكات را نمي داند.
 

بله در يك بحث مستند و علمي مي شود اينها را دقيق بازگويي كرد، ولي اگر بخواهيم در يك مصاحبه و به اجمال از آن بگذريم، هماني مي شود كه مد نظر آقايان است. اشاره مي كنم به جريان مهدي هاشمي. جريان كم اهميتي نبود. همه كساني كه با خصوصيات انقلاب آشنا هستند،‌خطرات اين جريان را مي دانند. كارهايي را كه كرد، لطمه هايي را كه به آن شخصيتي زد كه مي توانست در جايگاه ديگري قرار بگيرد و نقش ايفا كند و متأسفانه نشد و رو در روي انقلاب قرار گرفت و نيز زمينه سازي براي نفوذ افرادي چون وابستگان به نهضت آزادي. جالب اينجاست كساني كه روزگاري صددرصد به خون هم تشنه بودند، در اينجا با هم يكي مي شوند. در جريان آقاي شريعتمداري مي بينيم نهضت آزادي مي آيد و معركه گردان قضيه هم مي شود و جريان سوپر انقلابي دو آتيشه مهدي هاشمي هم همان حرفها را تكرار مي كند و ماجراي نهضت آزادي هم همين طور. بيا و بروها و توافق بر سر حداقلها. اين واقعيتها خيلي چيزها را نشان مي دهند. انگيزه ها هم كه مشخص هستند، چون شخصيت صلابت، قاطعيت، حقانيت امام (ره) در حدي است كه دوست ودشمن به آن اذعان مي كنند و اينها مي دانند اگر بخواهند مستقيما سراغ امام (ره) بروند و بگويند اين توطئه امام (ره) بود. كسي نمي پذيرد و به ناگزير به حاج احمدآقا يا مثلا آقاي هاشمي رفسنجاني وصله اي را مي چسبانند. براي نسل جديد بهترين سند و مدركي كه مي شود ارائه كرد اين است كه كافي است به ادبيات، كتابها و خطبه ها، مصاحبه هاي همين آقايان تا يك ماه قبل از بركناري مراجعه كنند و مطالب بعد از بركناري آنها را هم ببينند. حقيقت، يكشبه عوض نمي شود، اگر عليه همه آن چيزهايي كه تا ديروز با فرياد از حقانيت آنها دفاع مي كردند، يك چرخش صدو هشتاد درجه اي اتفاق افتاد، يعني كه يك جاي قضيه مي لنگد. همه اين چيزها نشان مي دهند كه اين اظهارات ريشه هاي دقيق و علمي ندارند و ذكر اين مطالب در واقع نوعي فرافكني ضعفهاي خود است و نتيجه اي هم ندارد.

در مواجهه با مسائلي كه در اين چند سال مطرح شدند، دو رويكرد از جانب دو گروه متفاوت را شاهد هستيم. بخشي از آنها در مقطعي، از دوستان صميمي حاج احمد آقا بودند و بعضا حيات سياسيشان را مديون وي هستند. اين افراد اساسا هيچ دفاعي نكردند و حتي گاهي به جبهه مقابل پيوستند و حتي از طريق روزنامه هايي كه در اختيار داشتند، به اين ماجرا دامن زدند. اما در مورد مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام (ره) برخي از دوستان طبيعتا انتظار داشتند كه اين مؤسسه به شكلي مستدل به پاسخگويي بپردازد، چون كساني كه از نزديك شاهد جريانات انقلاب بوده اند، طبيعتا با اين شايعه پراكني ها دچار ترديد نمي شوند، اما تبيين همين مسائلي كه خودتان فرموديد، از جمله نشر مصاحبه ها، خطبه ها و كتابها، بيش از هر جايي از مؤسسه نشر آثار امام (ره) انتظار مي رفت، مؤسسه نسبت به اين قضيه حساسيت كافي و وافي داشته، ولي احتمالا مصالحي موجب شده كه در مقابل اين قضيه تا حدي با غمض عين برخورد كند، دلايل اتخاذ اين رويكرد را بيان كنيد.
 

من غمض عين را قبول ندارم. اولا مؤسسه به شكل جدي با اين مسئله برخورد كرد و بيشترين حجم فعاليتها، تصميمات و بحثها در جلسات داخلي مؤسسه در دوراني كه اين مباحث مطرح بودند، بر اين موضوع متمركز شد و كارهاي مختلفي را انجام داديم. بازتاب آنها را هم كاملا مثبت ارزيابي مي كنيم، ولي اينكه موسسه الزاما بيايد رو در روي اين جريانات بيايستد و مثلا همان فرداي آن روز، بيانيه تند و تيزي بدهد و يا كتابي را منتشر كند، اين جاي بحث داشت و از زواياي مختلف هم مطرح شد. ما معتقد بوديم اگر به اين شيوه عمل كنيم، عملا وارد بازي مورد نظر آنها شده ايم. اگر فضاي آن موقع را در نظر بگيريد كه در پس پرده، چه جرياناتي براي اين ماجرا سرمايه گذاري كرده بودند و مي خواستند آن را به يك مسئله جدي ملي تبديل كنند. عنايت خواهيد داشت كه مدبرانه ترين و طبيعي ترين برخورد اين بود كه ببينيم آيا مردم واقعا مي پذيرند كه كسي كه تا ديروز خلاف اين حرفها را مي زده و حالا درخشان ترين وجوه زندگي امام (ره) را زير سئوال برده است، سخن صواب مي گويد. قرار شد مؤسسه مستندا واقعيتها را منتشر كند، بي آنكه بگوييم پاسخ به چه كسي يا چه جرياني است. اين كار را در اولويت كاري خود قرار داديم و آثارش را هم دقيقا گذاشته است. كاركرد تأثير آن شبهاتي را كه آقاي منتظري مطرح كرد، در سطح جامعه ببينيد. ما به شيوه هاي مستقيم،علمي، غير مستقيم نظر سنجي مي كنيم و مي بينيم كه نتيجه آن حركتي كه ايشان كرد و جوابهاي غير مستقيم مستندي كه ما بدون افتادن به ورطه مواجهه رو در رو با ايشان و پرهيز از بزرگنمائي وي، ارائه كرديم، ريزش در درون خود آن اردوگاه نه بر عكسش، يعني دقيقا كساني كه تا قبل از انتشار اين نوشته، به ايشان وفادار بودند، مسئله دار شدند و فاصله گرفتند و مواردي از اين دست، بسيار بودند.

عكس قضيه چطور ؟
 

نه، من به موردي برخورد نكردم، يعني از يك جهت شايد بتوانيم بگوييم سبب خير شد و فضايي فراهم آمد كه بسياري از نكات ناگفته و حمايتهايي كه بايد به شكل مستدل از انقلاب مي شد، انجام شد. البته مؤسسه هيچ وقت مستقيما وارد ميدان نشد، ولي از طريق جريانات و امكانات مختلفي كه در اختيار داشت، پاسخهاي مستند و مستدلي را به اين شبهات داد. لابد مي دانيد كه در مورد اين مطالب نقدهاي زيادي نوشته شده اند و مطمئن باشيد كه مؤسسه در بسياري از آنها نقش داشته است. اما اينكه مؤسسه بيايد با نام و نشان، نقد آقاي فلاني و مطلب آقاي فلاني را به شكل مستقيم جواب بدهد. تن دادن به همان بازي اي بود كه آنها به راه انداخته بودند و بزرگنمايي كسي بود كه مطرود است و نامي از او نيست و مسئله مردم هم نيست و مي خواهد خود را به نوعي مطرح كند. اما ترديدي نيست كه بايد به تمام شبهات مطرح شده، با نهايت دقت و با استناد به مدارك و اسناد متقن و محكم پاسخ داده شود تا به خصوص نسل جوان از تمامي واقعيتهاي تاريخ انقلاب آگاه شود و ما در مقاطع مختلف و به صورت علمي اين كار را كرده ايم.

چه موقع منتشر مي كنيد؟
 

اگر منتظر هستيد كه مستقيم پاسخ بدهيم. هيچ وقت،ولي با نگاهي به عناوين آثار منتشر شده مؤسسه در چند سال اخير، عنايت مي كند كه هر يك از آنها جوابي است مستند و مستدل به يكي از شبهاتي كه ايشان مطرح كرده است. آيا واقعيت شوراي انقلاب اين بود ؟ آيا فلان پروژه اين بود ؟ آثاري كه منتشر شده اند و بخشي هم در شرف انتشار هستند، همگي جوابهاي مستند به باطل بودن حرفهايي است كه در آنجا زده شدند. ما بهترين شيوه را اين گونه مي دانيم تا اينكه با حركت غوغا سالارانه و هياهوي بدون تحليل برويم سراغ موضوعي كه ايشان روي آن انگشت گذاشته و نياز به تحليل دقيق دارند.

اين راهكاري كه شما تعريف كرديد مربوط به آن فضا وسالها بود. فكر نمي كنيد حالا فضا تغيير كرده است؟
 

نه، من اعتقاد دارم كه الان هم احياي برخي از نامها و افراد، خواسته همان جرياناتي است كه حضور خودشان را در چنين فضايي ميسر مي دانند. من باز هم معتقدم كه همين شيوه اي كه از حضرت امام (ره) آموخته ايم، بهترين شيوه است. مشي امام (ره) بزرگوار اين بود كه در مسائل در اين ميدانها بازي نمي كردند و فقط روشنگري و نقد مي كردند سخنراني هاي ايشان را گوش بدهيد. همگي نقد هستند، روشنگري براي جامعه هستند، ولي از اينكه هر روز كسي حرفي بزند، فردا امام بيايند و نامش را ببرند و به طور مستقيم تعاملي برقرار كنند كه فرد مقابل هم بالا بياد و از اينكه رو در روي امام (ره) ايستاده و يا آن قدر براي نظام مهم شده كه مسائلش مطرح مي شوند، به شدت پرهيز مي كردند. البته اين شيوه در كوتاه مدت، شبهاتي را در اذهان ايجاد مي كند و افرادي هم سوء استفاده مي كنند آنها حرفهايشان را در سايتهايي مطرح مي كنند و نيروهاي نسل سوم و نسلهاي بعدي ممكن است نسبت به واقعيتها ترديدي برايشان ايجاد شود، به همين دليل، موسسه در پاسخ به شبهاتي كه ايشان درباره وقايعي چون حزب خلق مسلمان، ماجرا كودتا‌، كودتاي نوژه، نقش شريعتمداري، وابستگي شريعتمداري به رژيم سابق، حمايتهاي غرب از صدام در جنگ تحميلي، ارتباط امام (ره) با جريانات مختلف،نهضت آزادي، نقش ليبرالها در كشور، دموكراسي، حقوق بشر و امثالهم مطرح كرده است، در آثار متعدد پاسخهاي كافي و وافي داده است. آيا نيروهاي خط امام (ره) از حقوق بشر به معناي واقعي دفاع مي كردند يا آقاياني كه دور ايشان بودند ؟ اينها مسائلي هستند كه اگر به درستي تحليل و پاسخ داده شوند، نسل جوان هم پاسخ خود را مي يابند، ولي اگر بخواهيم كلمه به كلمه و با اسم و رسم و سلام و صلوات پاسخ بدهيم، همان چيزي از كار در مي آيد كه آنها مي خواهند، يعني مطرح شدن نامي كه هر قدر هم سعي مي كنند، ملت روي خوش نشان نمي دهد و اين بالاترين توفيق خط امام (ره) است. كسي كه با امام (ره) رو در رو قرار گرفت، خوشبختانه ديگر نتوانست در ميان مردم پايگاهي پيدا كند. منافقين صد سال ديگر هم كه بگذرد، مگر با كمك توپ وتانك دشمن بتوانند بيايند، وگرنه در ضمير ملت ايران به عنوان منفورترين جرياني كه در مقابل امام (ره) قرار گرفت، شناخته شده است. به نسبتي كه افراد و جريانات از امام (ره) فاصله گرفتند، در شاكله ملت ايران، جايگاه خود را از دست دادند و اين به نظر من رهاورد بسيار ارزشمندي است.
منبع:ماهنامه شاهد یاران ش 17
ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط