عوامل وحدت و آسيب هاي آن(1)
نويسنده: مولانا محمد عاشق الهي بلند شهري
مترجم: مولوي عبدالخبير صمداني فر
مترجم: مولوي عبدالخبير صمداني فر
بيوگرافي مؤلف
مقاطع مقدماتي، متوسطه و سطح را در شهر مراد آباد در مدرسه امداديه نزد اساتيد معروفي همانند حضرت مولانا ولي محمد، حضرت مولانا عبدالعزيز و حضرت مولانا محمد حيات سپري نمود سپس براي کسب فيض بيشتر جهت درس خارج در حوزه علميه مظاهر العلوم سهارنپور در محضر شيخ الحديث و العرفان حضرت مولانا محمد زکريا سهارنپوري، حضرت مولانا عبداللطيف و حضرت مولانا محمد صديق کشميري زانوي تلمذ زد. پس از فارغ التحصيلي سال ها در مدارس دهلي نو (رحيميه، امينيه و کاشف العلوم) مشغول به تدريس شد اما بنا به درخواست مردم کلکته، وي براي افاده و سيراب نمودن تشنگان علوم حوزوي تدريس در نداي اسلام و جامع العلوم آن شهر را پذيرفته و اولين اثر خود زادالطالبين را در آنجا تأليف نمود. پس از استقلال پاکستان در ابتدا تدريس در خير المدارس ملتان را تقبل نمود اما در سال 1384 هـ ق بنا به درخواست مفتي اعظم پاکستان و بنيانگذار حوزه علميه دارالعلوم کراچي حضرت مولانا محمد شفيع عثماني در آن حوزه مشغول به تدريس شد که به مدت دوازده سال به طول انجاميد. آنگاه به دعوت دانشگاه اسلامي مدينه منوره رهسپار آن ديار گرديد.
تأليفات او
1.مجالي الاثمار شرح معاني الاثار از امام الطحاوي؛
2.زاد الطالبين؛
3.روضة الاحباب؛
4.التسهيل الضروري لمسائل القدوري؛
5.العنا قيد الغالية من الاساتيد العالية.
کتاب ها به زبان اردو :
1.انوار البيان، 2.تحفه خواتين، 3.شرعي پرده، 4.التحفة المرضيظ في شرح المقدمة الجزرية، 5.يکي از کتاب هاي ايشان «وحدت اسلاميه کي مطالبات» است شايان ذکر است تأليفات وي خيلي مورد توجه و استفاده جامعه اسلامي و علماي معاصر قرار گرفتند به ويژه اثر وي «زاد الطالبين» در حوزه هاي علميه پاکستان، هند، برما، بنگلاديش، آفريقاي جنوبي، انگلستان و (ايران) به عنوان کتاب درسي، تدريس مي شود.
جايگاه او در ميان علماي معاصر
سخن مترجم
در نوشتار حاضر ضمن بررسي عوامل وحدت، يکپارچگي و اتحاد بين مسلمانان، موجبات اختلاف و تفرقه را نيز مورد کنکاش و موشکافي قرار داده است در ايران عزيز، مسئولان به ويژه مقام معظم رهبري تمام تلاش خود را در جهت حفظ همگرايي و پرهيز از اختلاف مذهبي انجام مي دهند اما هر از چند گاهي بوي تفرقه و اختلاف در ميان شيعه و سني در بعضي جاها به مشام رسيده و قلب هاي دوستداران نظام مقدس جمهوري اسلامي و وحدت را تکان مي دهد. بنابراين جهت کاهش و پايان دادن به اينگونه تنش ها در کشور عزيز راهکارهايي در زير به طور اختصاص براي شيعه و اهل سنت ارائه مي گردد.
1.اخذ مشترکات؛
2.جريحه دار نکردن احساسات يکديگر؛
3.احترام گذاشتن به مقدسات همديگر؛
4.ترجيح دادن مصالح و منافع کشور بر منافع و مصالح فردي و جناحي؛
5.وفاداري و پايبندي به قانون اساسي کشور؛
6.ترجيح دادن مصالح و منافع امت اسلامي بر منافع و مصالح گروهي و فرقه اي.
اميد است اين اثر براي پويندگان راه پر افتخار وحدت، يکدلي و يکپارچگي، مفيد واقع شود.
مؤمنان همه برادر يکديگر هستند
در سوره حجرات اولاً چنين فرموده است: (انّما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويکم و اتقوالله لعلکم ترحمون)؛ (4) به حقيقت مؤمنان همه برادر يکديگرند پس هميشه بين برادران (ايماني) خود (چون نزاعي شود) صلح دهيد و خدا ترس و پرهيزگار باشيد. باشد که مورد لطف و رحمت الهي گرديد.
سپس در مورد آداب و روش زندگي اجتماعي و اسلامي اين گونه مي فرمايد: (يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و اثني و جعلنکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقيکم ان الله عليم خبير)؛ (5) اي مردم ما همه شما را نخست از مرد و زني آفريديم و آن گاه شعبه هاي بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا (قرب و بعد نژاد و نسب) يکديگر را بشناسيد (نه آن گونه به واسطه نسب بر هم فخر و مباهات کنيد و دل يکديگر را بشکنيد و بدانيد که اصل و نسب نژادي مايه افتخار نيست بلکه) بزرگوار و با افتخارترين شما نزد خدا با تقواترين مردمند و خدا هم بر نيک و بد مردم و ظاهر و باطن خلق کاملاً آگاهست.
در آيه خداوند متعال تصريح کرده است که ملاک برتري تقوي مي باشد. هيچ کس به خاطر نژاد يا به علت ساکن بودن در شهر و محله اي يا به علت داشتن زبان خاصي برتر نيست. در پايان آيه فرموده: «ان الله عليم خبير» که خداوند از شرايط همه با خبر مي باشد اگر کسي خودش را برتر و افضل گمان نمايد، اين علامت ناداني او تلقي مي گردد.
حاضر شدن در روز قيامت
و در سوره مجادله مي فرمايد: (يوم يبعثهم الله جميعاً فينبئهم بما عملوا و أحصاه الله و نسوه و الله علي کل شي شهيد)؛ (7) به ياد آور روزي که خداوند در آن روز سخت جميع خلايق را (براي حساب) برانگيزد تا آنها را به نتيجه اعمالشان که او تمام را به شماره ضبط فرموده و آن ها اکثراً فراموش کرده اند، آگاه سازد و خدا به همه موجودات عالم گواه است.
هنگامي که انسان در روز قيامت در محضر خداوند حاضر مي شود، آنچه را که در دنيا انجام داده و به فراموشي سپرده است، به او ارائه مي گردد زيرا خداوند متعال هم عليم و خيبر است و هم نامه اعمال آنها را توسط فرشتگان ثبت و يادداشت نموده است لذا نامه اعمال انسان را در روز قيامت به او نشان داده و خطاب به او مي فرمايد: (هذا کتبنا ينطق عليکم بالحق انا کنا نستنسخ ما کنتم تعملون)؛ (8) اين کتاب ضبط ما به حق بر شما سخن مي گويد که ما هر چه به دنيا کرده ايد همه را درست نگاشته ايم (و طبق آن به پاداش مي رسيد).
نيکوکاران در روز قيامت نجات مي يابند اما کساني که زندگي خويش را در گناهان بسر کرده اند و فرائض و حقوق بندگان خدا ضايع نموده و بر ديگران ظلم روا داشته اند به گونه اي که آبروي کسي را برده اند يا سرقت نموده اند يا کسي را مورد ضرب و شتم قرار داده يا به ناحق خون کسي را ريخته اند، نتيجه نامه اعمال آنها بسيار بد خواهد بود و هيچ کس به ياري آنها نخواهد رسيد.
کسي که جهت تقويت و برنده شدن کانديد مورد نظر خود خيانت نموده و به رقيب خود تهمت مي زند و غيبت حاميان وي را کرده و آنها را به قتل مي رساند يا دستور کشتن آنها را صادر مي کند و براي رسيدن به پست فساد في الارض نموده و جهت ابقاي خود از هر جنايتي دريغ نمي ورزد، در روز قيامت به پاداش اعمال خود خواهد رسيد.
امروزه بازار کشتار در جهان بسيار گرم است به گونه اي که مسلماني عليه مسلمان ديگر اسلحه حمل نموده و او را به قتل مي رساند سپس متواري مي شود و گمان مي نمايد که پس از مخفي شدن دست هيچ کس به وي نخواهد رسيد اما نمي داند خداوند متعال از همه چيز با خبر است و در روز قيامت او را مؤاخذه خواهد کرد.
عذاب قتل مؤمن
در آيه مزبور براي قاتل مسلمان چهار چيز ذکر شده است؛ اول اينکه قاتل وي در جهنم رفته و براي هميشه در آن مي ماند؛ دوم اينکه خشم خداوند نصيب او مي گردد؛
سوم اينکه خداوند به او لعنت مي فرستد؛ چهارم اينکه خداوند براي او عذاب عظيمي آماده کرده است.
کساني که به چهره خودشان نقاب و مرتکب قتل مي شوند يا دستور کشتن کسي را مي دهند تا بدين طريق امرار معاش کنند، درباره موضوع آيه فوق بايد تفکر نمايند زيرا با بستن نقاب بر چهره از عذاب روز قيامت نجات نمي يابند.
خداوند متعال در قرآن مجيد انسان را بارها از قتل نفس بر حذر نموده است. در سوره انعام فرموده است: (و لا تقتلوا التي حرّم الله الا بالحق، ذلکم وصيکم به لعلّکم تعقلون)؛ (10) نفسي را که کشتن آن را خداوند حرام کرده است به قتل نرسانيد مگر باحق، در اين مورد خداوند به شما تأکيد نموده است تا درک کنيد.
حضرت رسول صل الله عليه و آله و سلم دراين باره مي فرمايد: «اجتنبوا السبع الموبقات قالوا: يا رسول الله و ما هن قال: الشرک بالله و السحر و قتل النفسي التي حرم الله الا باالحق و اکل الربوا و اکل مال اليتيم و التولّي يوم الزحف و قذف المحصنات المؤمنات الغافلات»؛(11) از هفت گناه هلاک کننده اجتناب کنيد. اصحاب عرض کردند آنها کدامند؟ حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: 1.شرک به خدا، 2.سحر، 3.قتل نفس، نفسي که کشتن آن را خداوند حرام نموده است مگر با حق مثل اين که فردي را به قتل رسانده است، در قصاص او طبق قوانين اسلامي کشته مي شود. 4.خوردن ربا، 5.خوردن مال يتيم، 6.فرار کردن از ميدان جهاد، 7.متهم ساختن زن پاکدامن و مؤمن به فساد اخلاقي که فکر فساد و انحراف اخلاقي به ذهنش نمي رسد. در توضيح کلمه «الا بالحق» که مسلماني را قتل نکنيد مگر با حق در حديثي اين گونه آمده است: «عن عبدالله قال قام فينا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فقال: و الذي لا اله غيره لا يحل دم رجل مسلم يشهد ان الا اله الا الله و اني رسول الله الا ثلاثة نفر: التارک للاسلام؛ المفارقه للجماعة و النيب الزاني و النفس باالنفس»(12)
از حضرت عبدالله بن مسعود روايت شده که حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در جمع ما فرمود: سوگند به ذاتي که بجز از او معبودي وجود ندارد ريختن خون مسلماني که لااله الا الله محمد رسول الله بگويد حلال و جايز نمي باشد مگر به يکي از اين سه علت: 1.کسي که پس از ايمان آوردن کفر گزيند و گروه مسلمانان را ترک نمايد، 2.فردي که پس از ازدواج مرتکب زنا گردد، 3.کسي که فردي را به قتل برساند پس در قصاص او کشته مي شود. در حديث مزبور حضرت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم تصريح نموده است که کسي گواهي الا اله الا الله محمد رسول الله نمايد، ريختن خون او به هيچ وجه جايز نيست مگر به يکي از اين سه علت اول اين که فردي از دين اسلام خارج شده و تا سه روز به او تفهيم شده و شبهات او بايد رفع شوند و اگر دوباره دين اسلام را بپذيرد رها مي شود و گرنه به جرم ارتداد کشته مي شود؛ اگر زني از دين اسلام خارج شود و پس از تفهيم باز هم دين اسلام را نپذيرد بايد به صورت حبس ابد در زندان بماند. دراين باره در کتاب هاي فقهي تفصيلاً توضيح داده شده است؛ دوم زنا سبب قتل مي گردد در اين مورد مسئله بدين گونه است که اگر فرد مجردي مرتکب زنا شود، يکصد شلاق به او زده مي شود و اگر فرد متأهلي که خلوت برايش ميسّر شده است، زنا کند بايد رجم گردد؛ سوم کشتن نفس موجب قتل مي شود اگر اولياي مقتول خواستار قصاص قاتل باشند پس او در قصاص کشته خواهد شد. علاوه بر سه صورت فوق به هيچ وجه کشتن مسلمان جايز نيست. اگر فردي از قوانين اسلامي مخالفت به عمل آورده و به ناحق خون مسلماني را بريزد مستحق عذاب هاي الهي خواهد شد که در قرآن و حديث به آن اشاره شده است. عبدالله بن عمر از حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم روايت مي کند که وي فرموده است: «لزوال الدنيا اهون علي الله من قتل رجل مسلم»(13) به حقيقت از بين رفتن دنيا، نزد خدا ساده تر از کشتن يک مسلمان مي باشد.
از حضرت ابودراء روايت شده که حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرموده است: «کل ذنب عسي الله ان يغفره الا من مامت مشرکاً او من يقتل مؤمناً متعمداً»(14)
اميد است که خداوند متعال تمام گناهان را ببخشيد مگر کسي که شرک به خدا کند يا مسلماني را به عمد به قتل برساند.
روايت شده که حضرت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرموده است: «من اعان علي قتل مؤمن شطر کلمة لقي الله مکتوب بين عينيه آئس من رحمة الله»(15)
کسي که در ريختن خون مسلماني به اندازه کلمه اي همکاري نمايد در روز قيامت به گونه اي با خداوند ملاقات مي کند که بر پيشاني او نوشته شده است، او از رحمت خدا به دور است.
در روز عرفات حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در بخشي از سخنان چنين فرمود: «انّ دعائکم و اموالکم حرام عليکم کحرمة يومکم هذا في شهرکم هذا في بلدکم هذا»(16) به تحقيق خون و مال شما بر شما حرام و محترم است همانگونه که امروز و اين ماه و اين شهر داراي احترام مي باشد. سپس در تاريخ دهم ذوالحجه فرمود: «و ستلقون ربکم فيسئلکم عن اعمالکم فلا ترجعوا بعدي ضلّالا يضرب بعضکم رقاب بعض»(17) شما به زودي با پروردگار خود ملاقات مي کنيد و از شما راجع به اعمالتان مي پرسد پس بعد از من گمراه نشويد که همديگر را بکشيد.
در حديثي ديگر کلمات بدين گونه اند: «لا ترجعن بعدي کفاراً يضرب بعضکم رقاب بعضکم»(18) هرگز پس از من کافر نشويد که گردن يکديگر را بزنيد.
پينوشتها:
1.منبع: روضة الطالبين، شرح زاد الطالبين كه در آن بيوگرافي مؤلف، توسط فرزند گرامي اش عبدالله تسنيم به رشته تحرير در آمده است.
2.آل عمران، 103.
3.مغني المحتاج، ج 1، ص 321.
4.الدر المنثور، ج 6، ص 90.
5.حجرات، 13.
6.كهف، 49.
7.مجادله، 6.
8.جاثيه، 29.
9.نساء، 93.
10.الانعام، 151.
11.صحيح بخاري، ج 3، ص 195؛ صحيح مسلم، ج 1، ص 64.
12.صحيح مسلم، ج 5، ص 106.
13.المغني، ابن قدامه، ج 2، ص 408.
14.سنن نسائي، ج 7، ص 81.
15.ابن ماجه، ج 2، ص 874.
16.سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1015.
17.سنن نسائي، ج 7، ص 126.
18.همان.
ادامه دارد...
/ج