پيشرفت و وظايف دولت ديني (1)
چكيده
كليد واژه ها : پيشرفت ، توسعه ، دولت ، دين ، وظايف .
مقدمه
چيستي پيشرفت
دو نوع پيشرفت وارونه
مبتني بر دانش و مبتني بر عقلانيت ابزاري بود . اما نوع دوم پيشرفت و توسعه ، در كشورهاي در حال توسعه و بعد از جنگ جهاني دوم بود كه روندي متفاوت داشت . توسعه ي اين كشورها ، كه با هدف رسيدن به پيشرفته ها و خط مشي صنعتي شدن و با تأكيد بر انتقال تكنولوژي و انباشت سرمايه براي رسيدن به هدف مزبور آغاز شده بود ، روندي تند و سريع داشت كه با كوشش هاي برنامه ريزي شده از طرف سازمان ها ، حركت هاي اجتماعي و به ويژه از طرف دولت ها همراه بود . به دليل آنكه اغلب اين كشورها هدف اصلي را رشد اقتصادي دانسته و توسعه اقتصادي را به منزله مهم ترين جزء توسعه تلقي مي كردند ، از عدالت ، انسانيت ، ارزش هاي متعالي ، مشاركت سياسي و محيط زيست غفلت نمودند و بدين ترتيب ، از اواخر دهه هفتاد تاكنون ،بحران فكري همگاني و شايعي در حوزه هاي نظري مرتبط با مسائل توسعه اتفاق افتاد كه بيشتر ناشي از ناتواني در ارائه تعريفي قابل قبول از مفهوم «توسعه» است .
گروهي از انديشمندان ، رفع وابستگي و مسئله ضرورت ايجاد نظم نوين بين المللي را عامل اساسي توسعه و نظام سرمايه داري سلطه گر را مانع تحقق آن دانسته اند و از جنبه ي داخلي ، روابط استثماري را محكوم و نظام مالكيت جمعي را پيشنهاد نموده اند . از سوي ديگر ، بعد از شكست مكتب نوسازي (نظريه غالب توسعه) به دليل بروز نابساماني هاي اجتماعي ، آسيب هاي فرهنگي و زيست محيطي و رشد قارچ گونه حلبي آبادها و زاغه ها ، عده اي از اقتصاددانان ، رفع فقر مطلق را هدف بنيادين توسعه تلقي کرده و براي تحقق آن «راهبرد نيازهاي اساسي» را پيشنهاد كرده اند. در سال 1974 در اعلاميه «كوكويوك» تصريح شد :«هر فرآيندي رشدي كه نيازهاي اساسي را ارضا نكند يا ـ حتي بدتر ـ ارضاي آنها را مختل سازد ، صرفاً كاريكاتوري از توسعه مي باشد.»(2)
پيشرفت معقول و حكيمانه
مفهوم توسعه و پيشرفت
1. توليد ثروت ملي ، 2. دانش و فناوري ، 3. اقتدار ملي و عزت بين المللي ، 4. اخلاق و معنويت ، 5. امنيت كشور ، 6. ارتقاي بهره وري ، 7. قانون گرايي و انضباط اجتماعي ، 8. وحدت و انسجام ملي ، 9. رفاه عمومي ، 10. رشد سياسي ، مسئوليت پذيري ، عزم و اراده ملي .
انديشمندان مرتبط با توسعه از قبيل ميردال ، تودارو و بلك نيز توسعه و پيشرفت را به مفهوم جامعه و فراگير تعريف كرده اند . همگي ، بر اين نكته تأكيد دارند كه توسعه ، فرايند تحول بلند مدت ، همه جانبه ، ساختاري و كيفي درون نظامي اجتماعي به نام جامعه (دولت ـ ملت) است كه نيازهاي رو به گسترش جمعيت را با روشي عقلاني برآورده كند . در اينجا فقط به چهار تعريف اين انديشمندان اشاره مي كنيم ودر پايان ،تعريف منتخب خود را ارائه مي كنيم:
1. تعريف ميردال : توسعه به معناي ارتقاي مستمر كل جامعه و نظام اجتماعي به سوي زندگي بهتر و يا انساني تر است .(7) مراد از زندگي بهتر ، همان آرمان هاي نوسازي است . ميردال برخي از اين آرمان ها را به مثابه قضاياي ارزشي مفيد ـ به منزله معياري براي ارزيابي توسعه ـ بيان مي كند كه عبارت اند از : عقلانيت ، توسعه و برنامه ريزي توسعه ، افزايش بهره وري ، افزايش سطح زندگي ، تساوي اجتماعي و اقتصادي ، بهبود نگرش ها و نهادهاي موجود ، وحدت ملي ، استقلال ملي ، دموكراسي براي توده مردمي ، انضباط اجتماعي (8).
2. تعريف تودارو : توسعه را بايد جريان چند بعدي دانست كه مستلزم تغييرات اساسي در ساخت اجتماعي ، طرز تلقي عامه مردم و نهادهاي ملي و نيز تسريع رشد اقتصادي ، كاهش نابرابري و ريشه كن كردن فقر مطلق است . توسعه در اصل بايد نشان دهد ، مجموعه نظام اجتماعي ، هماهنگ با نيازهاي متنوع اساسي و خواسته هاي افراد و گروه هاي اجتماعي در داخل نظام ، از حالت نامطلوب زندگي گذشته خارج شده و به سوي وضع يا حالتي از زندگي ، كه از نظر مادي و معنوي «بهتر» است سوق مي يابد .(9)
3.تعريف بلك : توسعه بايد به معناي دستيابي به شماري از «آرمان هاي نوسازي» از جمله افزايش بهره وري ، برابر سازي اقتصادي و اجتماعي ، معرفت مدرن بهبود نگرش ها و نهادهاي پيشرفته و ايجاد نظام عقلايي و هماهنگ به منظور سياست گذاري تفسيرشود كه مي تواند برخي از شرايط مطلوب را در نظام هاي اجتماعي توسعه نيافته برطرف سازد.(10)
4. تعريف مير : بهتر است توسعه را به منزله وسيله اي ـ به عنوان فراگردي ابزاري براي غلبه بر فقر دائمي و رسيدن به توسعه انساني ـ در نظر گيريم.(11)
5. تعريف منتخب : توسعه امري ارزشي است كه در چارچوب نظام هاي اجتماعي ـ فرهنگي ، شكل خاصي پيدا مي كند. هر نظام اجتماعي براي تداوم مستقل خود ، محتاج نظام ارزشي و فرهنگي ويژه خودش است . اين نظام فرهنگي روح آن نظام ناميده شده و رفتارهاعوامل فردي ، نهادي و سازماني را در خرده نظام هاي اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي و فرهنگي شكل داده و ارتقا مي بخشد. خرده نظام اقتصادي توليد ثروت ، خرده نظام سياسي توليد قدرت
خرده نظام اجتماعي توليد عاطفه و همبستگي و خرده نظام فرهنگي توليد معرفت ، دانش و اخلاق مي كند.خرده نظام شخصيت فردي (افراد نخبه ، قهرمان ، بزرگ و بزرگوار ) مي تواند نقش عظيمي در تأسيس نهادهاي جديد و خلاق و اصلاح نهادهاي قديمي داشته باشد . حال با توجه به اين مقدمه ، مي توان گفت :«توسعه اسلامي فرايند تحول بلند مدت ، همه جانبه (و نه صرفاً اقتصادي ) ، ساختاري و كيفي درون يك نظام اجتماعي ـ فرهنگي اسلامي به نام جامعه (دولت ، ملت ) است كه نيازهاي واقعي رو به گسترش جمعيت را با روشي عقلاني و درچارچوب اهداف و احكام اسلام برآورده كند. دراين فرايند ، خرده نظام هاي اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي و فرهنگي جامعه مذكور ، ارتقاي انطباق يافته و با خود مختاري نسبي از يكديگر ، ثروت ، قدرت ، همبستگي و معرفت توليد مي كنند.»
توسعه خرده نظام اقتصادي توسعه اقتصادي ، توسعه خرده نظام سياسي توسعه سياسي ، توسعه خرده نظام اجتماعي توسعه اجتماعي و توسعه خرده نظام فرهنگي توسعه فرهنگي ناميده مي شود . با استفاده از تعريف مزبور ،مي توان بيانات مقام معظم رهبري (دام ظله العالي) را به نحو علمي تبيين كرد.
پيشرفت در توليد ثروت ملي ، به توسعه اقتصادي اشاره دارد؛ پيشرفت در دانش و فناوري ، به علت مستقيم توليد ثروت و همين طوربه توسعه فرهنگي ؛ پيشرفت در اقتدار ملي و عزت بين المللي ، به توسعه سياسي ؛ پيشرفت در اخلاق و در معنويت ، به توسعه فرهنگي ، پيشرفت در امنيت كشور ، به استحكام بسترهاي توسعه؛ پيشرفت درارتقاي بهره وري ، (12) به مهم ترين (13) علت مستقيم توسعه اقتصادي اشاره دارد؛ پيشرفت در قانون گرايي و انضباط اجتماعي ، (14) و پيشرفت در وحدت و انسجام ملي ، (15) به توسعه سياسي و توسعه نهادهاي تأمين عدالت حقوقي و هويت ملي اشاره دارد؛ پيشرفت در رفاه عمومي ، به اثر توسعه
اقتصادي اشاره دارد ؛ پيشرفت در رشد سياسي ، (16) مسئوليت پذيري و عزم و اراده ملي ، به توسعه نظام شخصيت فردي اشاره دارد.
پي نوشت ها :
1. ر.ك : فرهنگ وبستر/ فرهنگ انگليسي ـ عربي المورد ، ذيل واژه ، ص 267/ فرهنگ آكسفورد ، ذيل واژه ، ص 565.
2. زاكس و لفگانگ ، نگاهي نو به مفاهيم توسعه ، ترجمه دكتر فريده فرهي و وحيد بزرگي ، ص 27.
3. بئك لوئيس ، «دگرگوني در مفاهيم و هدف هاي توسعه» ، ترجمه حسين قاضيان ، نامه فرهنگ ، ش1 و 2 ، ص 72.
4. گولت دنيس ، «توسعه : آفريننده و مخرب ارزش ها » ، ترجمه غلامعلي فرجادي ، برنامه و توسعه ، ش 10 ، ص 70-71.
5. امام خميني ، صحيفه نور ، ج20 ، ص 129.
6. سخنراني مقام معظم رهبري ، 1.1 .1388 ، حرم مطهر رضوي ، ر.ك : سايت مقام معظم رهبري.
7. يوسف نراقي ، توسعه و كشورهاي توسعه نيافته ، ص 31.
8. ديويد كلمن و نيكلسون فورد ، اقتصاد شناسي و توسعه نيافتگي ، ترجمه غلامرضا آزاد (ارمكي) ، ص 22.
9. مايل تودارو ، توسعه اقتصادي در جهان سوم ، ترجمه غلامعلي فرجادي ، 23.
10. جرالد مير، مباحث اساسي اقتصاد توسعه ، جرالد م. مِيِر ، ترجمه غلامرضا آزاد (ارمكي)، ج1 ، ص 35.
11. همان، ص 40.
12. ارتقاي بهره وري معنايش اين است كه ما بتوانيم از آنچه داريم ، بهترين استفاده را بكنيم ؛ از نفت ، گاز ، كارخانه ، راه آنچه در اختيار هست ، بيشترين و بهترين استفاده را بكنيم.
13. علل مستقيم توسعه اقتصادي عبارت اند از : انباشت سرمايه فيزيكي ، انباشت سرمايه انساني و بهره وري .
14. اگرملتي دچار بي قانوني شودو قانون شكني بر ذهن و عمل مردم حاكم شود ، هيچ پيشرفت معقول و درستي نصيب آن ملت و كشور نخواهد شد.
15. چيزي كه دشمنان از اول انقلاب سعي كرده اند آن را به هم بزنند ؛ اما خوشبختانه ملت ما اتحاد و انسجام خودرا با همه زمينه هايي كه ممكن بود براي تفرقه ، مورد سوء استفاده قرار بگيرد ، حفظ كرده است ؛ اين را ما بايد هر چه بيشتر كنيم و ارتقا بخشيم.
16. درك سياسي ، رشد سياسي و قدرت تحليل سياسي براي جمعيت عظيمي مانند جمعيت ملت ما ، مثل يك حصار پولادين در مقابل بدخواهي هاي دشمنان است؛از اين رو ، ما بايد رشد سياسي خود را بالا ببريم . مردم ما از لحاظ رشد سياسي ، امروز هم از بسياري از ملت ها جلو هستند؛ اما باز هم در اين جهت پيشرفت كنيم.