چند سؤال از وهابیت (2)
منبع : اختصاصی راسخون
سؤال. ابوبكر و عمر به منظور حفظ وحدت اسلامي و مصالح جامعه اسلامي!! بعد از حكومت خودشان، تكليف خليفه بعد را مشخص كرده و براي بعد از خود جانشين و خليفه انتخاب كردند؛ پس چه شد كه به زعم شما اهل سنت، پيامبر صلی الله علیه و آله براي امت اسلام بعد از خود فكري نكردند؟ آيا پيامبر به اندازه دو خليفه اول و دوم دلسوز اسلام نبودند و يا اينكه عقل ايشان به اندازه عقل ابوبكر و عمر نبود كه به فكر امت بعد از خودشان باشند؟(معاذ الله)
سوال. به چه دليل خليفه دوم طبق بخشنامه اي دستور داد نامگذاري فرزند به اسم پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله يا ساير انبياء الهي ممنوع است و حتي دستور داد كساني كه اين نامها را براي فرزندانشان انتخاب كرده اند، آنرا عوض كنند.(32) آيا نمي دانست كه بهترين نامها نام انبياء و بخصوص نام محمد است، يا خداي ناكرده با نام محمد مشكلي داشته....؟
سوال. ائمه اهل بيت علیهم السلام در مقابل يهود و نصاري براي پاسخ به شبهه افكني آنها و احتجاج آوردن و اثبات حقانيت اسلام، از كتب آنها استفاده نموده و با خواندن آن كتب (تورات و انجيل) به زبان خود اهل كتاب براي آنان، و با استفاده از اعتقادات خود آنها، حقانيت اسلام را به اثبات مي رساندند و به همين طريق بسياري از يهود و نصاري را به دين اسلام وارد نمودند. اين دليل استفاده اهل بيت پيامبر علیهم السلام از تورات و انجيل بود؛ اما سوال ما اين است كه علت ارتباط عمر با يهود ، همچنين علاقه او و دخترش حفصه، به خواندن تورات چه بود كه حتي در بعضي موارد باعث خشم رسول الله صلی الله علیه و آله مي شد؟(33)
سوال. آیا غیر از این است كه امیرالمومنین علیه السلام و عباس عموی پیامبر، ابوبكر و عمر را خائن، دروغگو، پیمان شكن و گناهكار می دانستند و خود عمر بن خطاب نیز به این مطلب معترف بود.(34)
سوال. آیا غیر از این است كه زمانی كه عثمان به عنوان خلیفه ی سوم انتخاب می شود امیرالمومنین علیه السلام با انتخاب او به شدت مخالفت می كنند و رو به عبدالرحمن بن عوف كرده(35)و می گویند: «این نخستین بار نیست كه شما بر ضد ما هم پیمان شدید. پس صبر نیكو خواهم كرد و در برابر آنچه انجام می دهید از خداوند یاری می طلبم؛ به خدا سوگند تو خلافت را به عثمان نسپردی، جز آنكه می-خواهی او نیز آن را (پس از خود) به تو بازگرداند.» و عبدالرحمن بن عوف وقتی این سخنان را می شنود امیرالمومنین علیه السلام را تهدید كرده و به ایشان می گوید: «كاری نكن كه بر ضد خودت راه اقدامی باز كرده باشی!» (كنایه از اینكه باعث مرگ خودت نشو.!) مقداد نیز كه در دفاع از امیرالمومنین علیه السلام به پاخاسته و سخن گفت با تهدید عبدالرحمن مواجه می شود.(36) و در روایتی دیگر، امیرالمومنین علیه السلام این انتخابات ساختگی را نیرنگی زشت توصیف می كنند.(37)
سؤال. يكي از ايرادات وهابیت به شيعه اين است كه چرا جمله «اشهد ان عليا ولي الله» را در اذان اضافه مي كنيد. اولا شيعه اين ذكر را واجب و جزء اذان نمي داند و ثانيا بزرگان اهل سنت نيز قائلند در اذان مي توان جمله اي اضافه كرد و بر امير وقت سلام داد وبعد از شهادت به رسالت پيامبر گفت «السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته» پس اگر ايرادي وارد است بر اهل سنت نيز وارد است .(38)
سوال. در بعضي موارد، شيعيان احاديث بعضي از راويان اهل سنت را به خاطر صادق بودن آنان مي پذيرند و به احاديث آنان عمل مي-نمايند. اما آيا اهل سنت نيز به همين شكل عمل مي كنند يا برعكس حتي راويان خود را به خاطر اينكه بر خلاف افكار آنان حديثي را نقل نموده اند انكار مي كنند، به عنوان نمونه «احمد بن عمران» كه از راويان احاديث اهل سنت است را انكار نموده اند فقط به خاطر اينكه فضائل علي علیه السلام را نقل مي نمود!(39) و «محمد بن احمد بن حماد كوفي» كه از راويان اهل سنت است را مردود اعلام نمودند به دليل اينكه قائل بود در روز بيعت به حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها حمله كردند و باعث كشته شدن فرزندش شدند.(40) و «عبدالله بن جميع» را دروغگو و كذاب معرفي نمودند به دليل اينكه روايتي نقل نموده بود كه مضمونش اين است كه ابو بكر و عمر و عثمان، بعد از جنگ تبوك قصد ترور پيامبر صلی الله علیه و آله را داشته اند(41) ( در حاليكه بسیاری ديگر از بزرگان اهل سنت همين شخص را موثق مي دانند و حتی مسلم نیشابوری در صحیح خود از او حدیث نقل می كند).(42)
سؤال. چرا شما به شيعيان ايراد مي گيريد كه جمع بين صلاتين مي-كنند در حالي كه پيامبر صلی الله علیه و آله نيز چنين مي كرد:«ان النبي كان يصلي بالمدينة يجمع بين الصلاتين الظهر و العصر و المغرب و العشاء من غير خوف و لامطرقيل لم ؟ قال لئلا يكون علي امته حرج.»(43) «ابن عباس مي گويد: پيامبر صلی الله علیه و آله در مدينه جمع بين نماز ظهر و عصر و همچنين جمع بين نماز مغرب و عشاء مي كردند بدون اينكه اضطرار و خوفي باشد و يا باراني باريده باشد. پرسيده شد چرا پيامبر اين كار را انجام می دادند؟ جواب داد براي اينكه حرج و سختي بر امت نباشد. (يعني اين عمل سيره پيامبر صلی الله علیه و آله بوده نه اينكه فقط به خاطر اضطرار اين كار را انجام داده باشند.»
سؤال. يكي از ايرادات وهابیت به شيعيان اين است كه مي گويند جايگاه نزول قرآن و جايگاه بيان احاديث در شبه جزيره عربستان و به زبان عربي بوده و كساني كه عرب زبان نيستند حق تفسير و تبيين آنها را ندارند! اما اولا اين مطلب با آياتي از قرآن كه دلالت بر جهاني بودن دعوت اسلام دارد منافات دارد؛ ثانيا بنابر اين فرض كه بگوييم دخالت در قرآن فقط مخصوص اعراب، آنهم اعراب عربستان است پس شما برادران اهل سنت به چه دليل كتب و صحاح سته خود را موثق دانسته و آنها را در رديف قرآن قرار مي دهيد در حالي كه نويسندگان تمام آن كتب سته، ايراني و غیر عرب بوده-اند!؟
سوالاتی در مورد مقام ام المومنینی و قداست آن!
سؤال. آيا صحيح است كه عايشه نسبت به ساير همسران پيامبر حسادت داشت تا جايي كه اگر يكي از همسران پيامبر براي حضرت غذايي آماده مي كرد عايشه براي اينكه حضرت از غذاي آنها نخورند غذاي آنها را دور مي ريخت و حتي در بعضي موارد ظرف غذاي آنان را نيز مي شكست و پيامبر صلی الله علیه و آله وقتي اين مطلب را فهميدند از عايشه خشمگين شده و به او فرمودند به جاي ظرفي كه شكسته اي بايد يكي از ظرفهاي خودت را بدهي.(49)و آيا صحيح است كه عايشه بسيار به ماريه(50) و خديجه كه از همسران پيامبر نيز بودند حسادت مي-ورزيد تا جايي كه خود او گفته من خديجه را نديده ام اما به اندازه اي كه به خديجه احساس حسادت مي كنم به هيچ يك از همسران پيامبر حسادت نمي ورزم.(51) و آيا صحيح است كه وقتي پيامبر صلی الله علیه و آله قصد ازدواج جديدي را داشتند عايشه سعي مي كرد به شكلي آن ازدواج را به هم بزند و در بعضي موارد نيز موفق مي-شد(52) و آيا صحيح است كه زنان پيامبر دو حزب بودند كه در يك حزب عايشه و حفصه و دو نفر ديگر از زنان پيامبر و در حزب ديگر ساير همسران پيامبر بودند و آيا صحيح است كه خلفاء به عايشه دو هزار درهم بيشتر از ساير همسران پيامبر مقرري مي دادند (53)(و آيا اصلا مي دانيد در آن زمان دو هزار درهم چه ارزش بالايي داشته) و آيا صحيح است كه عايشه شخصيت با ثباتي نداشته به شكلي كه در يك روز فتوي به كفر عثمان داد و گفت عثمان كافر شده و بايد كشته شود(54) و در روز ديگر به خونخواهي عثمان جنگ جمل را به راه انداخت و تعداد زيادي از مسلمين را به كشتن داد.(55) و آيا صحيح است كه ساير همسران پيامبر با اين عمل عايشه مخالف بودند و او را از به راه انداختن جنگ برحذر مي داشتند چنانكه ام سلمه او را اينگونه نصيحت كرد:«اي عايشه پيامبر تو را از بيابان گردي برحذر داشته و عمود اسلام به واسطه زنان استوار نمي گردد .... اگر پيامبر تو را در اين بيابان ها سرگردان ببيند در جواب او چه مي گويي و حال آنكه حركت تو در منظر الهي است و به سوي رسول خدا باز خواهي گشت در حالي كه با اين عمل، ستر و حجاب خود را برداشته اي. اي عايشه اگر من مسير تو را مي رفتم و به من ندا مي شد داخل بهشت شو حيا مي كردم كه با پيامبر ملاقات نمايم در حالي كه ستر و پوششي را كه او بر من قرار داده بود برداشته بودم اي عايشه خانه ات را حصن و قلعه محكم خود قرار بده و قبرت را ستر و پوشش خود تا با رسول خدا ملاقات نمايي .....»(56)و آيا صحيح است كه قرآن به عايشه و ساير همسران پيامبر امر نموده كه در خانه هاي خود بنشينند و آرام گيرند.(57) و آيا غير از اين است كه عايشه برخليفه رسول خدا خروج نمود؟ و آيا صحيح است كه عايشه وقتي خبر شهادت علي علیه السلام را شنيد شادي نمود و اشعاري به اين مضمون خواند «ديگر خيالم از جانب علي راحت شد».(58)وآيا صحيح است كه عايشه نسبت به علي و فاطمه علیهما السلام كينه و حسادت داشت(59) و آيا غير از اين است كه حب و بغض علي علیه السلام معيار ايمان و نفاق است؟(60)و آیا صحیح است كه عایشه و سایر همسران پیامبر به یكدیگر سب و دشنام می دادند؟(61)و آیا صحیح است كه عایشه در پایان عمر خود می گوید «مرا در كنار رسول خدا دفن نكنید چرا كه من بعد از ایشان بدعت هائی گذاشتم.»(62) و ای كاش اهل سنت به ما می گفتند كه او چه بدعتهائی در دین ایجاد كرد؟
آیا عزاداری جایز است؟
سوال. آيا غير از اين است كه عمار ياسر صحابي گرانقدر پيامبر در مرگ پدرش گريه مي كرد و پيامبر او را باهمان حال ديد و او را از اين كار منع نكرد.(65) و آيا غير از اين است كه بعد از جنگ احد همه زنان مدينه براي عزيزان خود گريه مي كردند و وقتي پيامبر صلی الله علیه و آله اين صحنه را ديدند فرمودند حمزه كسي را ندارد برايش گريه كند لذا زنان مدينه در خانه حمزه جمع شده و براي او عزاداري كردند.(66) و آيا غير از اين است كه خود پيامبر صلی الله علیه و آله در مرگ عزيزانش اشك مي ريخت و وقتي به ايشان گفته مي شد چرا گريه مي كنيد در حالي كه خودتان از اين كار منع نموده ايد مي فرمودند قلب مي سوزد و اشك جاري مي شود ولي كلامي به زبان نمي آوريم كه باعث سخط پروردگارمان شود.(67) و همچنين روايات زياد ديگري كه بيان مي كند گريه رحمت است و ما از گريه منع نمي كنيم. تمام اين روايات دلالت دارد كه عزاداري براي مرگ عزيزان بلامانع است و فقط بايد از بي صبري و جزع و فزع خودداري نمود. پس چرا بر شيعه ايراد مي گيريد كه چرا عزاداري مي كنند در حالي كه هم پيامبر صلی الله علیه و آله اجازه اينكار را داده اند و هم هر انسان صاحب قلب و عاطفه اي آنرا تأييد مي كند.(68)
تحریف قرآن از نظر اهل سنت
احادیث و كتب اهل سنت
سوال. اهل سنت چند كتاب را به عنوان مرجع امور ديني در كنار قرآن قرار داده اند و معتقدند كليه احاديث اين كتب صحيح است و به همين دليل به آن كتب صحاح گفته مي شود و به خصوص در مورد صحيح مسلم و صحيح بخاري كه بنابر گفته بعضي از اهل سنت اين دو كتاب همپايه قرآن است. ما فقط در ابتدا آماري كوتاه از تعداد احاديث صحيح بخاري بيان مي نماييم؛ در تعداد احاديث صحيح بخاري اختلاف شديدي هست تا جايي كه از 2500 تا 9000 حديث شمرده اند! ولي نظري كه طرفدار بيشتری دارد اين است كه صحيح بخاري كمي بيش از چهار هزار حديث دارد از اين تعداد، 446 حديث (حدود يك دهم كتاب) را از ابوهريره اي كه وصفش گذشت و كمتر از سه سال پيامبر صلی الله علیه و آله را درك نموده بود نقل نموده و از علی علیه السلام كه باب علم پيامبر صلی الله علیه و آله و عالمترين مردم در زمان خودش بوده و بيش از سي سال در كنار پيامبر صلی الله علیه و آله و در خانه ايشان زندگي كرده و حداقل پنج سال خلافت مسلمين را بر عهده داشته، فقط 19 حديث؛ و از عايشه كه در مدينه به خانه رسول الله صلی الله علیه و آله آمد و حدود 9 سال همسر پيامبر بود 242 حديث(82)و از فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر گرانقدر رسول الله صلی الله علیه و آله، كه به گفته اهل سنت، بيست و هشت سال در كنار پيامبر زندگي كرده، فقط يك حديث نقل نموده است.(83) حال سوال اين است كه آيا برادران اهل سنت در نقل احاديث به اين شكل، هيچ تعصبي از ناحيه نويسنده كتاب نمي بينند؟(84)
سوال. بعضي از اهل سنت به تبعيت از بزرگانشان، صحيح مسلم و بخاري را در حد قرآن مي دانند و همه احاديث آنرا صحيح مي دانند. پس براي اين برادران ، بعضي از احاديث اين دو كتاب را به عنوان نمونه بيان مي نماييم تا شايد در گفتار خود تجديد نظر نمايند: حديث اول: خداوند ملك الموت را به سوي موسي فرستاد، پس وقتي به نزد موسي آمد موسي مشتي بر صورت ملك الموت زد و چشم او را كور نمود. ملك الموت به سوي پروردگارش بازگشت و گفت مرا به سوي بنده اي فرستاده اي كه از مرگ خوشش نمي آيد پس خدا چشمش را به او برگرداند ... !!!(85)حديث دوم: مورچه اي پاي يكي از انبياء الهي را گاز گرفت آن پيامبر ناراحت شد و دستور داد آن روستا را به آتش بكشند! خداوند به وي خطاب كرد يك مورچه تو را گاز گرفت چرا همه روستا را مي سوزاني!!(86)حديث سوم: ابوهريره از قول پيامبر نقل مي كند كه ابراهيم نبي در هيچ كجا دروغ نگفت مگر در سه مورد ...!!!(87)آيا پيامبري كه دروغ مي گويد به درد پيامبري مي-خورد و آيا بهتر نيست به جاي تكذيب پيامبري الهي اين حديث را تكذيب نماييم؟حديث چهارم: گروهي نزد پيامبر آمده و اظهار اسلام نمودند. پيامبر نيز آنان را به همراه چوپانش و گوسفندانش به بيرون شهر فرستاد. اين گروه در بيرون شهر چوپان پيامبر را كشته و گوسفندان ايشان را دزديدند. پس پيامبر دستور داد آنها را پيدا كنند. وقتي آنها را نزد پيامبر آوردند، ايشان دستور دادند دست و پاي اين افراد را قطع كنند و ميخ در چشمانشان فرو كنند و آنها را در آفتاب سوزان بيندازند تا از تشنگي بميرند ...(88)آيا پيامبري كه قرآن او را رحمه للعالمين معرفي مي كند و در مورد خُلق عظيم او آيات فراواني نازل مي شود حاضر است فردي را با اين قساوت به قتل برساند. اين اعمال مخصوص پادشاهان و سلاطين جور است نه پيامبري كه رحمه للعالمين است.حديث پنجم: عايشه نقل مي كند كه در روز عيدي جمعي از سياحان سوداني در مدينه با اسباب و وسايل لهو و لعب به سرگرم كردن مردم مشغول بودند. پيامبر به من گفت عايشه دوست داري تماشا كني. گفتم بله يا رسول الله؛ پس پيامبر عايشه را بر پشت خود سوار نمودند به شكلي كه صورت عايشه بر صورت پيامبر قرار گرفت و پيامبر براي اينكه عايشه بيشتر لذت ببرد آن سياحان را مرتب تشويق مي نمود تا زماني كه عايشه خسته شد و به خانه بازگشتند.(89)آيا اگر همين حرف را در مورد يكي از خود شما بيان كنيم و بگوييم كه همسر خود را بر دوش گرفته بوديد و به لهو و لعب مشغول بوديد، آيا شما ناراحت نمي شويد. پس چرا چنين كلمات زشتي به پيامبر نسبت ميدهيد؟ آيا بهتر نيست شما هم بگوييد در اين كتب شما احاديث ضعيفي وجود دارد كه بايد با عرضه به قرآن آنها را طرد نمود؟(90)و آيا بهتر نيست به جاي گره زدن دين خود به امثال مسلم و بخاري، دين خود را به قرآن وسيره راستين پيامبر اعظم صلی الله علیه و آله كه مطابق با قرآن است گره بزنيد و آزادانه بينديشيد؟
سؤال. آيا درست است كه مي گويند نظر عائشه جواز رضاع كبير بوده است يعني قائل بود براي مَحرَم شدن كافي است مردي از سينه زني پنج مرتبه شير بخورد آن وقت آن زن مادر او، خواهر آن زن خاله او و .....مي شد و جناب عائشه اگر دوست مي داشت مردي را ببيند و اجازه ورود به خانه اش بدهد دستور مي داد تا نزد دختران خواهرش برود و شير بخورد تا محرم او بشود ولي أم سلمه و ساير زنان پيامبر به شدت با اين نظر مخالف بودند.(91) آيا اين مطالب كه در بسياري از كتب شما اهل سنت وارد شده صحيح است؟
پينوشتها:
31. نحل/44
32.عمده القاري؛ ج7، ص143. فتح الباري؛ ج10، ص472. تحفة الاحوذي؛ ج8، ص107. فيض القدير؛ ج3، ص324.
33. مسند احمد؛ ج4، ص266. تفسير ابن كثير؛ ج1، ص386. المصنف عبدالرزاق؛ ج6، ص113، ح10165. ارواء الغليل الالباني؛ ج6، ص37. الدر المنثور؛ ج5، ص148. فتح القدير شوكاني؛ ج4، ص209. ( لازم به توضيح است كه كعب الاحبار كه يكي از علماء بزرگ يهود محسوب مي شده ودر زمان خلافت عمر، علي الظاهر مسلمان شد يكي از نزديكترين افراد به خليفه محسوب مي شد تا جايي كه رأي و قول او بر صحابي بزرگ پيامبر مقدم مي شد و در زماني كه خود خليفه نشر احاديث نبوي را ممنوع اعلام كرده بود به همين شخص اجازه قصه گويي در مسجد قبل از خطبه هاي نماز جمعه را داد. برگرفته از كتاب كنز-العمال )
34.قَالَ أَبُو بَكْرٍ : أَنَا وَلِىُّ رَسول صلي الله عليه وآله مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ . فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.... ثمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا. صحیح مسلم، ج4، ص152
35. عبدالرحمن بن عوف داماد عثمان است و خلیفه ی دوم بعد از انتخاب اعضا شورا دستور می دهد كه اگر سه نفر از اعضای شش نفره شورا، یكی را انتخاب و سه نفر دیگر، فرد دیگری را انتخاب كردند هر طرف عبدالرحمن قرار داشت باید خلیفه شود و سایرین نیز اگر مخالفت كردند كشته می شوند.(تاریخ طبری، ج3، ص230. كامل ابن اثیر، ج3، ص67. كنزالعمال، ج5، ص743.)
36. ليس هذا أول يوم تظاهرتم فيه علينا " فصبر جميل والله المستعان على ما تصفون" والله ما وليت عثمان إلا ليرد الامر إليك ، والله " كل يوم هو في شأن " فقال عبد الرحمن : يا علي ، لا تجعل على نفسك سبيلا. تاريخ المدينة؛ ابن شبة النميري، ج3، ص930.تاریخ طبری، ج3، ص297. همچنین نگاه كنید : صحیح بخاری، ج8، ص123. انساب الاشراف، ج5، ص508.
37. خدعه و ایما خدعه. تاریخ طبری، ج3، ص302. تاریخ الاسلام ذهبی، ج3، ص306.
38.المبسوط جلد 1 صفحه 131 . تاريخ مدينه دمشق جلد 60 صفحه 41 . الطبقات االكبري جلد 5 صفحه 334
39. صاحب كتاب فتح الملك العلي كه از علماء اهل سنت مي باشد نام بزرگاني از اهل سنت را در كتاب خود بيان مي كند كه همگي اين شخص (احمد بن عمران) را تأييد نموده اند و در ادامه بيان مي كند اگر تمام مردم شهادت به موثق و راستگو بودن اين شخص دهند باز ذهبي او را دروغگو مي نامد و دليليش فقط اين است كه او در فضائل علي علیه السلام حديث نقل كرده است. و در جاي ديگر مي گويد ذهبي هر كجا حديثي را در فضل علي علیه السلام مي بيند مبادرت به انكارش مي كند چه بر حق و چه بر باطل ...
40. ميزان الاعتدال ذهبي؛ ج1، ص139. لسان الميزان؛ ج1، ص268.
41. المحلي ج 11 ص 224.
42. دوستان اهل سنت علاوه بر اينكه راويان خود را با اين دلائل انكار مي نمايند حتي در بعضي موارد حاضر شده اند سنت قطعي پيامبر را نيز ترك نمايند به دليل اينكه مي گويند اين سنتها شعار شيعه شده است . اگر به اين راحتي سنتهاي پيامبر را ترك مي كنيد پس چرا به خود اهل سنت مي گوييد و خود را تابع سنت رسول الله مي دانيد .
43. صحيح مسلم ج 2 باب جمع بين الصلوتين في الحضر .
44. تحريم/ 10
45. السيرة النبوية؛ ج4، ص591. المستدرك حاكم، ج4، ص40.سیر اعلام النبلاء، ج2، ص260. البدايه و النهايه؛ ج5، ص320. ....( همگي اين كتب بيان مي كنند بعد از رحلت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بعضي از همسران ایشان با قبيله هايشان ، همگي مرتد شده و از دين برگشتند.)
46. همان مصدر بالا
47.صحيح بخاري ج 6 ص 42 .
48. تحریم/1-3 و احزاب/ 28.
49.مسند احمد؛ ج6، ص111 و ص277.
50. اصابه ابن حجر؛ ج8، ص311. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد-المعتزلي؛ ج9، ص159.
51. سنن ترمذي؛ ج3، ص366 و249. مسند ابن راهويه، ج2، ص330. المعجم-الكبير؛ ج23، ص11و12 .
52. الاصابه ابن حجر؛ ج8، ص32.
53. الاصابه ابن حجر؛ ج8، ص234.
54. الفتنة و وقعة الجمل؛ ص115.المعيار و الموازنه ابو جعفر-اسكافي؛ ص27. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد المعتزلي؛ ج6، ص215.
55. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد المعتزلي؛ ج9، ص199.
56.الفايق في غريبرالحديث الزمخشري؛ ج2، ص132. شرح نهج البلاغه؛ ج6، ص220 .
57. احزاب/33
58. تاريخ الطبري؛ ج4، ص115.
59. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد المعتزلي؛ ج9، ص198و199.
60. مجمع الزوائد؛ ج9، ص121و122. سنن النسايي؛ ج8، ص115 و 117 و ....
61. فرفعت صوتها حتی تناولت عایشه و هی قاعده فسبّتها.... صحیح مسلم، ج4، ص1891. صحیح بخاری، ج2، ص911.
62. انی قد احدثت بعده فادفنونی مع اخواتی فدفنت بالبقیع. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص193. الطبقات ال كبری، ج8، ص74. الاصابه، ج3، ص67.
63. السيرة النبوية؛ جلد4، ص477.
64. البداية و النهاية؛ ج7، ص256.
65.المصنف عبدالرزاق؛ ج3، ح6693.
66.المصنف عبدالرزاق؛ ج3، ح6694. مسند ابن راهويه؛ ج2، ص599. اسدالغابه؛ ج3، ص48. البته ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه مي-نويسد پيامبر وقتي فهميدند كه يهود و منافقين مدينه از اين گريه ها سوء استفاده مي كنند براي جلوگيري از سوء استفاده آنها دستور دادند ديگر كسي براي شهداي احد عزاداري نكند (شرح نهج-البلاغه؛ ج15، ص42 و 43)
67.مجمع الزوائد؛ ج3، ص19. كنز العمال؛ ج15، ص608. فيض القدير؛ ج6 ص473. الطبقات الكبري؛ ج1، ص138. مسند احمد؛ ج5، ص204.
68. لازم به ذكر است شيعه هم هر نوع عزاداري را جايز نمي داند بلكه قائل است در عزاداري نبايد كلامي به زبان آورد كه باعث سخط پروردگار و از بين رفتن اجر صبر بر مصيبت شود و همچنين در عزاداري بنا بر عقيده شيعه، هرگونه آسيب رساندن جدي به بدن منع شده و حرام دانسته مي شود ولي اقامه عزا در حد عرف بلا اشكال است؛ كه اين نوع عزاداري را هر انساني، از هر آيين و مكتبي كه باشد تأييد مي كند.
69.سنن ابن ماجه؛ ج1، ص625.
70. صحيح بخاري؛ ج8، ص26. صحيح مسلم؛ ج5، ص116. مسند احمد؛ ج1، ص47. سنن الكبري؛ ج8، ص213.
71. صحيح مسلم جلد 3 صفحه 100
72. الاتقان جلد 2 صفحه 40 ، 41 ، 42
73. لازم به ذكر است كه علماء اهل سنت شش كتاب را به عنوان اصلي ترين مرجع امور ديني خود قرار داده اند و به دليل اينكه تمام احاديث اين كتب را صحيح مي دانند به آنها صحاح سته مي-گويند، به خصوص در مورد صحيح بخاري و مسلم كه آنها را در كنار قرآن و اعتبار آنها را در حد قرآن مي دانند .
74. كشف القناع؛ ج6، ص218.
75. تاريخ مدينه دمشق؛ ج67، ص353.
76. تاريخ مدينه دمشق؛ ج67، ص354. ميزان الاعتدال؛ ج3، ص558. مجمع-الزوائد؛ ج3، ص16. مسند ابويعلي؛ ج3، ص166.
77. البدايه و النهايه؛ ج8، ص117. تاريخ مدينه دمشق؛ ج67، ص359 .أضواء علي السنه المحمديه.
78. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد المعتزلي؛ ج16، ص165. الطبقات-الكبري؛ ج4، ص336.
79. تاريخ مدينه دمشق؛ ج67، ص360.
80. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد المعتزلي؛ ج4، ص63.
81. اضواء علي السنه المحمديه؛ ص.198 ( براي اطلاع بيشتر از احوالات ابوهريره به كتاب اضواء علي السنه المحمديه رجوع نماييد. همچنين نويسنده اين كتاب كه از اهل سنت مي باشد قسمتي از همين كتاب را به صورت مجزا با نام شيخ المضيرة ابوهريره به چاب رسانده كه در رد ابوهريره است.)
82. لازم به توضيح است كه درست است كه عايشه حدود 9 سال در خانه رسول الله صلی الله علیه و آله زندگي كرده ولي با توجه به اينكه پيامبر صلی الله علیه و آله در مدينه حداقل 9 همسر اختيار نمودند و با توجه به اينكه طبق دستور قرآن بايد عدالت را بين همسران خود رعايت مي نمودند در نتيجه عايشه در مجموع كمتر از يكسال در كنار پيامبر صلی الله علیه و آله زندگي كرده و ما بقي اين 9 سال، پيامبر در كنار ساير همسرانشان بودند .
83.. تعداد احاديث از مقدمه فتح الباري اخذ شده است.
84. از اين تعصب ورزي ها در كتب اهل سنت بسيار مشاهده شده از جمله در كتاب سير أعلام النبلاء ذهبي، كه از معروفترين كتب رجالي اهل سنت است، حدود پنجاه صفحه در مورد عايشه مطلب نوشته شده در حالي كه در مورد فاطمه زهرا سلام الله علیها كه روايات زيادي در فضائل ايشان از طريق شيعه و سني نقل شده، فقط حدود يك صفحه مطلب بيان شده است.
85. صحيح مسلم؛ ج7، ص100. صحيح بخاري؛ ج2، ص192.
86. صحيح مسلم؛ ج7، ص43. صحيح بخاري؛ ج4، ص100.
87. صحيح بخاري؛ ج4، ص112.
88. صحيح بخاري؛ ج8، ص43.
89. صحيح بخاري؛ ج3، ص228.
90. اين احاديث فقط گوشه كوچكي از احاديث صحيحين است و احاديث بسيار زيادي در اين دو كتاب وجود دارد كه به دليل اينكه به شكلي اهانت به خداوند وانبياء الهي است از ذكر آنها خودداري شد .
91.صحيح مسلم؛ ج4، ص168 و169. سنن ابن ماجه؛ ج1، باب 36 و37. سنن ابي داود ج1، ص457.
ادامه دارد...
/ج