چگونه افكار خود را مديريت كنيم
نويسنده:دكتر محسن بهشتي پور
انسان مى تواند افكار خويش را كنترل كند و نگرانى را از مغز دور سازد، از غم و اندوه جانكاه برهد و شادمان و خاطر جمع زيست كند و اين كار وقتى ممكن است كه راه مهار كردن و مبارزه با نگرانى هاى فكرى را بداند و بفهمد كه بايد چگونه به جنگ نگرانى برود و از همه بهتر بايد علل و عوامل آنرا دريابد و بداند چه چيزى موجب نگرانى شده است .
يكي از خواص و مزاياي تفكر درست اين است كه ما قادر خواهيم بود افكار مديريت كنيم. افكار ما يكي از مهمترين منابع و سرمايه هاي ماست. همانطور كه به دنبال كنترل و مديريت پول، زمان و امكانات خود هستيم ، بايد افكارمان را نيز مديريت كنيم. اما هر فكري كه در ذهن ما مي گذرد ارزشمند نيست و زمان گذاشتن براي آن نيز ممكن است بي فايده باشد. آنچه كه مهم و قابل اهميت است، پرسشها و ايده هايي است كه در ذهنمان شكل مي گيرد. چه بسا پرسش به ظاهر بي اهميتي كه در ذهن ايجاد شود و بتواند مسير زندگي را تغيير دهد. اديسون تفكر را " فرايندي رمزي و دروني مي داند كه منجر به يك حوزه شناختي ميگردد كه نظام شناختي شخص متفكر را تغيير ميدهد ". ودر برخي منابع نيزآمده كه: "تفكر؛ حركت از معلوم به مجهول است ".
همچنين خواجه عبدالله انصاري در كتاب منازل السائرين، مي گويد : " تفكر جستجو نمودن بصيرت است براي رسيدن به مقصود و نتيجه ".از زمان سقراط و ارسطو تا زمان حال دربارة تفكر و ماهيت و مراحل آن بحثهاي زيادي به عمل آمده است. از جمله پيشرواني كه توجه زيادي به تفكر و ماهيت آن نموده؛ جان ديوئي(1933) است. او در كتاب معروف " چگونه فكر ميكنيم؟ " جريان تفكر را شامل مراحلي ميداند كه دو مرحله ابتدايي و انتهايي و پنج مرحله مياني را در برميگيرد. مرحله اول يا ابتدايي، مرحله شك و ابهام است و آن زماني است كه انسان با يك موقعيت پيچيده رو به رو شده و درصدد يافتن پاسخي براي مسئله و مشكل ايجاد شده است.
مرحله انتهايي، زماني است كه فرد از شك و ابهام درآمده و به نتيجه و جواب دست يافته است. ويناك در كتاب "روانشناسي تفكر "، تفكر را چنين تعريف ميكند : " تفكر سازمان دادن و تجديد سازمان در يادگيري گذشته جهت استفاده در موقعيت فعلي است ".سولسو (1990)، معتقد است كه "تفكر فرايندي است كه از طريق آن يك بازنمايي ذهني جديد به وسيله تبديل اطلاعات و تعامل بين خصوصيات ذهني، قضاوت، انتزاع، استدلال و حل مسئله ايجاد ميگردد ".
مهمترين موضوع اين است كه بياد داشته باشيد و فراموش نكنيد،شما بزرگ تر از هر اتفاقي هستيد كه ممكن است براي شما رخ دهد. بدانيد معجزه فقط در امور ماوراء الطبيعه نيست، بلكه در زندگي عادي و روزمره هم با تعمق و تفكر و كوشش مداوم، مي توان معجزه كرد.همواره در خود، به دنبال قدرت خلاقه اي باشيد كه در زواياي وجودتان پنهان شده و كشف نگرديده است. خود را به حركت بر انگيزيد و نگذاريد هيچ كس و هيچ چيز نا اميدتان كند.
تمام انگيزه هاي لازم براي شادماني و تعالي در زواياي مغز شما نهفته است. مغز شما پر از انديشه هاي كارآمدي است كه هر قت بخواهيد، مي توانيد از آن بهره بگيريد.آرام باشيد و كمي فكر كنيد. راهكارهاي زيادي در ذهن شماست، شجاع باشيد و شروع كنيد.اين فرمول را فراموش نكنيد كه "ايمان داشته باشيد و به خدا توكل كنيد و به خود اعتماد كنيد، به توانايي و خلاقيت خود نيز ايمان داشته باشيد و شجاع باشيد ". اگر هر كدام از ما، از منابع غني و سرشار و قدرت هاي نهفته در مغز و وجودمان آگاه شويم، به كارهاي خارق العاده اي دست مي يابيم كه در بدو امر، باور كردني نيست.
آن كه خود را حقير مي شمارد، حقيرانه هم مي انديشد، ايده هايش حقيرانه است و مغزش به تحجر مي گرايد.اما آن كه خود را دست كم نمي گيرد و به بزرگي خويش مي انديشد، توانايي اش روز افزون مي گردد.
براي شروع ابتدا بايست ببينيم اصولاً فكر چيست و فرق آن با تفكر در كجاست چرا كه بين فكروتفكر تفاوت بسيار وجود دارد.
" فكر ": يكي از تعاريف فكر را مي توان چنين بيان كرد: " حركت واژه ها در ذهن " كه تقريبا همانهايي است كه همه مردم تجربه اش را دارند. يعني در هر لحظه هزاران فكر در ذهن هر انساني در حركت و جنبش است. براي همين است كه مهار آن بسيار سخت و دشوار است.
اما "تفكر ": يعني كنترل هدفمند فكر است ". يعني اينكه فكر ما در اختيارمان باشد و د ر راستاي نيازها و اهدافي كه ترسيم كرده ايم به پيش رود. همانند يك كشتي كه به بندر مقصد حركت مي كند نه به هر جايي كه باد آن را ببرد.تفكر؛ يعني رام و اهلي كردن فكر. فكرِ ما؛ خودسر است. يعني از اين شاخه به شاخه ديگر مي پرد و نمي توان آن را روي يك موضوع ثابت نگه داشت و مسيري كه به سمتش مي رود قابل پيش بيني نيست. تفكر باعث مي شود كه عنان فكر در دست متفكر باشد.تفكر يعني باغباني و پرورش فكر. فكر اگر به حال خود رها باشد و از القائات بيروني از جمله افراد و رسانه ها و حوادث تاثيرات منفي بپذيرد به ثمرات و نتايج مفيد نمي رسد. فكر همانند يك زمين است كه اگر باغباني داشته باشد مي تواند درختان تنومند با محصولات فراوان داشته باشد. و اگر به حال خودش رها شود علف هاي هرز و بوته هاي بي ثمر آن را پر خواهد كرد. در اين مسير ما نياز به دانشي خاص داريم تا بتوانيم اين افكار را تحت كنترل خود درآوريم، لذا بعد از فهميدن تعريف فكر و تفكر لازم و ضروري است كه دانش تفكر را نيز به خوبي درك كنيم ؟
" دانش تفكر " يعني تحليل و برسي نوع فكر كردن وتفكرخود. ما درباره بسياري از مسائل فكر مي كنيم و بر اساس نتايجي كه از تفكرمان مي گيريم نيز دست به عمل مي زنيم. اگر نتيجه تفكر ما اين باشد كه كاري خوب است انجامش مي دهيم و معمولاً هم نسبت به تفكرمان اعتماد زيادي داريم. به بيان ديگر مركز ثقل هويت ما ،تفكرمان است. دانش تفكر ما را تشويق مي كند كه به روش تفكرمان بيانديشيم و آنرا بهبود دهيم. هرچه روش تفكرمان بهبود يابد، نتايج و محصولات آن نيز بهبود خواهد يافت.امروزه در دنياي علوم جديد، برخي دانشمندان به روشها ومولفه هاي تفكر پرداخته اندو نتايج بسيار جالبي نيز گرفته اند . همچون دكتر " ادوارد دو بونو " مبدع نوعي تفكر خلاق بنام " تفكر جانبي " ،و دكتر " پيتر سنگه " "محقق در زمينه "تفكر سيستمي " شده اند. حكيمان بزرگ ما نيز در گذشته از بسياري از اين روشها استفاده كرده اند كه امروزه اين روشها بصورت اكادميك و هدفمند در مباحث دانش تفكر مطرح مي گردد. برخي از روشهاي تفكر عبارتند از : تفكر خلاق، تفكر سيستمي، تفكر انتقادي، تفكر استراتژيك ، تفكر اجرايي، تفكر تحليلي و اصول و روشهاي تصميم گيري و…
لئوناردو داوينچي درمورد مديريت افكارچنين مي گويد: كه براي مديريت پرسش ها و ايده ها لازم است كه در ابتدا يادداشت شوند. در اين زمينه اصلاً نبايد به حافظه اطمينان داشت به خصوص حافظه كوتاه مدت كه حتي شايد نتواند موضوع را براي 2 دقيقه نيز نگه دارد. وقتي ايده ها و پرسش ها يادداشت مي شود ديگر فراموش نمي شود و قابليت نگهداري را پيدا مي كند.پرسش ها و ايده ها در هر زماني ممكن است به ذهن برسد و نمي توان شكل گيري آنها را پيش بيني كرد. چه بسا در وضعيتي باشيم كه اصلاً آمادگي نوشتن آن را نداشته باشيم مثلا وقتي در حال استراحت، استحمام و يا در حال ورزش هستيم. معمولاً پرسش ها و ايده ها در حالت عدم تعادل به ذهن متبادر مي شود. مثلاً وقتي فردي تازه از خواب بيدار مي شود ممكن است ايده نابي به ذهنش برسد. پس يكي از بسترهاي لازم براي تحقق مديريت افكار، همراه داشتن يك دفترچه يادداشت كوچك است تا هيچ پرسش و ايده اي از قلم نيفتد.
در يك كلام ،تفكر يعني " كيمياگري فكر "؛ ممكن است بسياري از افكاري كه به ذهن ما مي رسد بي ارزش و بيهوده باشد، اما تفكر مي تواند همين افكار بيهوده را تبديل به ايده هاي بسيار ارزشمند نمايد.اما چگونه؟ اين همان كيميا وجادوي تفكر است.
1- ابتدا بايست سعي كنيد. براي ورودي مغز خودتان درب خوب و محكم بگذاريد. يعني بايست اجازه ندهيد هر فكري به مغز شما وارد شود. اين را باور كنيد كه متاسفانه در بسياري از موارد اين خود انسان است كه اجازه مي دهد هر فكري در مغزش خطور كند. شايد سئوال كنيد كه چگونه اين مسئله بوجود مي آيد؟ خوب جواب خيلي روشن است: دوستاني كه براي هم صحبتي ، همكاري خودتان انتخاب مي كنيد، و يا محيطي كه براي كاركردن و يا زندگي كردن خودتان انتخاب مي كنيد و خيلي از موارد ديگر كه خودتان بهتر مي دانيد. باوركنيد كه اكثر مردم شهوت حرف زدن دارند و اين بزرگترين خيانتي است كه آنها به خودشان مي كنند.
2- افكار خودتان را اولويت بندي كنيد. طبيعتاً همه پرسش ها و ايده ها داراي ارزش يكسان نيستند. اولويت آنها نيز به ترتيب تداعي آنها نيست. الزاماً اولين پرسش مهم ترين پرسش نيست. هم چنين الزاماً نمي توان به دنبال پاسخ همه پرسش ها بود و همه ايده ها را نيز عملي كرد. مهم ترين پرسش ها آنهايي هستند كه بيشتر به پاسخ آنها نياز داريم و يا اينكه تا پاسخ آنها را ندانيم نمي توانيم به بخشي از مسئوليت ها و يا اهداف خود برسيم. و همچنين با جريان هاي ذهني ما بيشترين انسجام و هماهنگي را دارد. ممكن است صنعت گري در بازديد از يك گالري نقاشي ، يك سري پرسش هاي در ارتباط با هنر نقاشي به ذهنش برسد اما اين پرسش ها با جريان هاي ذهني اش كه فعاليت صنعتي اش است، چندان هماهنگي ندارد و طبيعتاً زود نيز فراموش مي شود. حتي اگر به پاسخ نيز برسد آن پاسخ را هم زود فراموش مي كند.
3- لازم است به تعداد محدودي از مهمترين پرسش ها خودتان پاسخ بدهيد. تعداد پرسش ها بستگي دارد به ميزان توانمندي ذهن و زماني كه مي توانيم صرف پاسخ آن سازيد. همانطور كه تعداد برنامه هايي كه مي توان در يك رايانه به طور همزمان اجرا كرد بستگي دارد به ظرفيت RAM و سرعت مطلوب شما در اجرا. پيشنهاد مي شود كه حداكثر پرسش هايي كه در يك مقطع زماني مي خواهيم بدان پاسخ دهيد، بيشتر از پنج مورد نباشد اما به طور معمول و متداول جستجو براي يافتن 3 پرسش در يك مقطع زماني كار معقول و ميانه اي است.
4- براي اينكه ذهنتان را با اين پرسش ها به طور زيادي درگير سازيد لازم است پرسش ها را در طول روز در معرض ديد خود قرار دهيد. مثلاً آن را روي ميزي كه رويش كار مي كنيد بگذاريد و يا بالاي مانيتورخود بچسبانيد. هر روز زماني را صرف تمركز و تفكر در مورد اين پرسش ها كرده و پاسخ ها را نيز مكتوب كنيد. اين فرايند را تا زماني كه با پاسخ مورد نظر رسيديد ادامه مي دهيد. سپس پرسش هاي ديگري را انتخاب و آنها را مورد ديد قرار داده و براي يافتن پاسخ آنها تلاش مي كنيد. اين روش تكيه بر دو موضوع دارد: اول تمركز محدود و دوم استفاده از ضمير ناخودآگاه .
الف- تمركز محدود: چنانچه بخواهيم فكر ما بتواند به مسئله اي نفوذ كند و پاسخ آن را بيابد، لازم است مانند ليزر متمركز شود. همانطور كه براي رسيدن به آب لازم است زمين را به صورت منسجم تا عمق معيني بكنيم، براي يافتن پاسخ نيز لازم است به اندازه معيني بر موضوع تمركز كنيم. البته هر چقدر تمركز از كيفيت بالاتري برخوردار باشد، زمان يافتن پاسخ كوتاه تر خواهد بود. همانطور كه براي رسيدن به آب اگر يك ميليون چاله يك وجبي هم بكنيد به نتيجه نمي رسيد براي رسيدن به جواب هم با افكار غير متمركز و پراكنده راه به جايي نمي بريد.
ب- استفاده از ضمير ناخودآگاه : ضمير ناخودآگاه بخشي از ذهن ماست كه تمامي اطلاعات و تجربيات ما در زندگي در آن وجود دارد. ميزان استفاده از اين اطلاعات بستگي به توانمندي حافظه دارد. وقتي كه به پرسشي متمركز مي شويم و تلاش منسجمي براي يافتن آن مي كنيم، موضوع در ضمير ناخودآگاه امتداد مي يابد. شايد شما هم تجربه داشته باشيد كه جواب پرسشي، بعد از مدتي تفكر، ناگهان به ذهنتان رسيده باشد. معمولاً وقتي جواب به ذهن مي رسد كه انتظارش را نداريم. اين موضوع بيان گر اين است كه ضمير ناخودآگاه همچون يك جستجوگر قوي اينترنتي به دنبال پاسخ بوده و به محض دريافت در اولين فرصت آن را به ضمير خودآگاه ارسال كرده است.
5- روانشناسان معتقدند كه در اندوه و نگرانى اگر واپس زده شود موجب عقده حقارت شديد و خطرناك مى گردد. بايد فكر و دل را از نگرانى ها خالى كرد و بهترين راه آن در ميان گذاشتن عقده ها با دوستان است ؛ البته با دوستى دلسوز يا شخصى كه راه چاره دست اوست تا با اين كار از انفجار درون جلوگيرى شود و نيز چاره جويى به عمل آيد. بنابر اين اگر مشكلى برايتان پيش آمد و حادثه يا اشتباهى باعث نگرانى شما شد، بايد با پدر و مادر يا دوست در ميان بگذاريد و درد دل كنيد و عقده ها را خالى و چاره جويى كنيد. اگر عاملى نگرانى مصيبتى دلخراش يا حادثه اى ناگوار باشد گاهى اشك ريختن بسيار مفيد است تا ناراحتى را بر طرف كند. بارها ديده يا شنيده شده است كه افرادى از زن ، مرد، پسر و دختر مى گويند: ((چه راحت شدم اگر گريه نمى كردم ، دق مى كردم . خوب شد چند قطره اشك ريختم .)) مسلما اين خود موجب آرامش روحى و تسكين قلب مى شود. البته معناى گريه گله كردن نيست تا با مقام صبر نسازد.
6- توبه و طلب آمرزش : اگر نگرانى در اثر معصيت و گناهى است كه مرتكب شده است ؛ روح و فكر شما زير تازيانه وجدان ، دچار شكنجه و عذاب مى شود؛ براى رهايى و نجات به دامن توبه پناه ببريد. و از خدا طلب آمرزش كنيد و بخواهيد كه ديگر پيرامون گناه نرويد تا آرامش روح خود را باز يابيد. هر وقت و در هر حال حتى در نيمه شب ، در دل تاريكي ها و محيط خالى و آرام ، با خداى خويش درد دل كنيد و از خداى مهربان ، قادر و آمرزنده ، طلب آمرزش كنيد ، و با او عهد كنيد كه حقوق مردم را بپردازىد و ديگر به گناه آلوده نشوىد آنگاه خدا ترا مى آمرزد. البته منظور از پناه بردن به خدا اين نيست كه انسان تنها با زبان اين جمله را بگويد، بلكه بايد با فكروعقيده وعمل نيز خود را در پناه خداوند قرار دهيد.
7- رضايت و خشنودي خداوند را در نظر بگيريد: توجه به رضايت وخشنودى آفريدگار، يكى از راههاى عمده نگرانى است. در پاره از موارد، نگرانى مربوط به كارهايى است كه انجام آن دشوار است ، يا بازده و نفع مادى آن كار كم است و يا آن كار مصيبت بار و رنج آور است و موجب سرزنش و انتقاد مردم مى گردد ولى اصل كار درست و بنيادى است.در اين موارد مسئله قصد قربت نقش موثرى ايجاد مى كند وانجام كار براى خشنودى خدا و اميد به ثواب و پاداش الهى بزرگترين مشوق انسان است و هم آن سبب ميشود مشكلات و اندوه و غمها را در اين راه تحمل كرد سختى و گرفتارى هرچه باشد و در هر شرايطى كه اتفاق افتد ديگران هر طور قضاوت كنند چون خشنودى و رضايت خالق مورد نظر است و اجر و پاداش از او مى طلبد تحمل آن آسان مى شود.اگر روحيه اين چنين قوى باشد انسان مى تواند به جنگ حوادث برود و همه تلخيها و حوادث را بر خود هموار سازد.
نتيجه اينكه : از خود انتظار بيش از حد نداشته باشيد و خود را همه فن حريف ندانيد، به عبارت ديگر از كمال گرايي مطلق كه باعث اضطراب و احساس عجز و ناتواني مي شود خودداري كنيد. اگر مشكل خاصي در زندگي خود داريد كه باعث ايجاد چنين افكاري در شما شده است بهتر است آن مشكل را از طريق راه حل صحيح و معقول خودش بر طرف نمائيد، نه با ياس و نا اميدي و دلسردي، خودتان را در چنين اضطراباتي بيشتر غرق كنيد به هر حال چرخ گيتي در گردش است و همه انسانهاي فكور و حكيم در پي استفاده كردن و بهره بردن صحيح و مشروع از اين گردش مي باشد. روح قدرتي عظيم براي كنترل ذهن دارد و ذهن نيز بر جسم تسلط دارد و زمانيكه ذهن و فكر ما منفي باشد ، انرژي منفي اطراف را جذب كرده و باعث ضعف تدريجي سيستم دفاعي بدن شده و كالبد فيزيكي ياراي مقاومت و مصونيت از بيماريها و امراض را ندارد و اين زماني پيش از پيش صادق است كه افكار ما (منفي) بر حول محور وجود خودمان بچرخد و به نيازها و مشكلات ديگران اهميتي ندهد . از چشم و هم چشمي و حسادت كه باعث ايجاد افكار منفي مي شود دوري كنيم روش زندگي خود را خودتان انتخاب كنيد. باور كنيد كه اگر به فكر خدمت به ديگران باشد مي تواند امراض خود را نيزشفا دهد . با پرورش نيروي ايمان كه مانند كشت گياهان است و داشتن اين تصور كه اگر خوبي كنيم ، خوبي دريافت مي كنيم و اگر بدي كنيم ، بدي دريافت مي كنيم و اينكه با داشتن تفكر مثبت و بيان جملات و واژه هايي هر چند ساده كه قادرند يكي از دو نوع انرژي مثبت و يا منفي را جذب كنند ، باورمان نمي شود كه اين خود ما هستيم كه مي توانيم راهرويي پيچ در پيچ از نااميدي و اندوه خود بيافزاييم . به همان اندازه ما مي توانيم جاده اي عريض و پهن و دلپذير از تحقق يافتن تمام آرزوها و اميدهايمان و سعادت و نيكبختي مان ، پديد بياوريم.
حقيقت اين است كه انديشه هاي ما ، از قدرتي خارق العاده برخوردارند!!!
چارلي چاپلين مي گويد: آموخته ام كه با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه نه، رختخواب خريد ولي خواب نه، ساعت خريد ولي زمان نه، مي توان مقام خريد ولي احترام نه، مي توان كتاب خريد ولي دانش نه، دارو خريد ولي سلامتي نه، خانه خريد ولي زندگي نه و بالاخره ، مي توان قلب خريد، ولي عشق را نه.
آموخته ام … كه تنها كسي كه مرا در زندگي شاد مي كند كسي است كه به من مي گويد: تو مرا شاد كردي
آموخته ام … كه مهربان بودن، بسيار مهم تر از در…
منبع: خانواده مطهر
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
ميليون ها مردم در چنگال دشمنى پنهان اسيرند. دشمنى كه بيش از بسيارى ، آسيب مى رساند. اين دشمن ، نيرو و سلامتى ما را تهديد مى كند، زندگى را تلخ مى كند و عمر را كوتاه . نگراني هاى فكرى غالبا با توهمات و خيالات بيجا، زندگى را تاريك مى كند و انسان را دچار شكنجه و عذاب جهنم خود مى سازد. چون خوره طبقات مختلف اجتماع و انسانهاى متمدن را مى خورد ولى با همه زيانهاى طاقت فرسايى كه دارد، باز قابل معالجه وكنترل است : انسان مى تواند افكار خويش را كنترل كند و نگرانى را از مغز دور سازد، از غم و اندوه جانكاه برهد و شادمان و خاطر جمع زيست كند و اين كار وقتى ممكن است كه راه مهار كردن و مبارزه با نگرانى هاى فكرى را بداند و بفهمد كه بايد چگونه به جنگ نگرانى برود و از همه بهتر بايد علل و عوامل آنرا دريابد و بداند چه چيزى موجب نگرانى شده است . بسياري از افكاري كه به ذهن مان ميرسد بي ارزش و بيهوده هستند، اما تفكر ميتواند همين افكار بيهوده را تبديل به ايده هاي بسيار ارزشمند نمايد.اما چگونه؟
يكي از خواص و مزاياي تفكر درست اين است كه ما قادر خواهيم بود افكار مديريت كنيم. افكار ما يكي از مهمترين منابع و سرمايه هاي ماست. همانطور كه به دنبال كنترل و مديريت پول، زمان و امكانات خود هستيم ، بايد افكارمان را نيز مديريت كنيم. اما هر فكري كه در ذهن ما مي گذرد ارزشمند نيست و زمان گذاشتن براي آن نيز ممكن است بي فايده باشد. آنچه كه مهم و قابل اهميت است، پرسشها و ايده هايي است كه در ذهنمان شكل مي گيرد. چه بسا پرسش به ظاهر بي اهميتي كه در ذهن ايجاد شود و بتواند مسير زندگي را تغيير دهد. اديسون تفكر را " فرايندي رمزي و دروني مي داند كه منجر به يك حوزه شناختي ميگردد كه نظام شناختي شخص متفكر را تغيير ميدهد ". ودر برخي منابع نيزآمده كه: "تفكر؛ حركت از معلوم به مجهول است ".
همچنين خواجه عبدالله انصاري در كتاب منازل السائرين، مي گويد : " تفكر جستجو نمودن بصيرت است براي رسيدن به مقصود و نتيجه ".از زمان سقراط و ارسطو تا زمان حال دربارة تفكر و ماهيت و مراحل آن بحثهاي زيادي به عمل آمده است. از جمله پيشرواني كه توجه زيادي به تفكر و ماهيت آن نموده؛ جان ديوئي(1933) است. او در كتاب معروف " چگونه فكر ميكنيم؟ " جريان تفكر را شامل مراحلي ميداند كه دو مرحله ابتدايي و انتهايي و پنج مرحله مياني را در برميگيرد. مرحله اول يا ابتدايي، مرحله شك و ابهام است و آن زماني است كه انسان با يك موقعيت پيچيده رو به رو شده و درصدد يافتن پاسخي براي مسئله و مشكل ايجاد شده است.
مرحله انتهايي، زماني است كه فرد از شك و ابهام درآمده و به نتيجه و جواب دست يافته است. ويناك در كتاب "روانشناسي تفكر "، تفكر را چنين تعريف ميكند : " تفكر سازمان دادن و تجديد سازمان در يادگيري گذشته جهت استفاده در موقعيت فعلي است ".سولسو (1990)، معتقد است كه "تفكر فرايندي است كه از طريق آن يك بازنمايي ذهني جديد به وسيله تبديل اطلاعات و تعامل بين خصوصيات ذهني، قضاوت، انتزاع، استدلال و حل مسئله ايجاد ميگردد ".
مهمترين موضوع اين است كه بياد داشته باشيد و فراموش نكنيد،شما بزرگ تر از هر اتفاقي هستيد كه ممكن است براي شما رخ دهد. بدانيد معجزه فقط در امور ماوراء الطبيعه نيست، بلكه در زندگي عادي و روزمره هم با تعمق و تفكر و كوشش مداوم، مي توان معجزه كرد.همواره در خود، به دنبال قدرت خلاقه اي باشيد كه در زواياي وجودتان پنهان شده و كشف نگرديده است. خود را به حركت بر انگيزيد و نگذاريد هيچ كس و هيچ چيز نا اميدتان كند.
تمام انگيزه هاي لازم براي شادماني و تعالي در زواياي مغز شما نهفته است. مغز شما پر از انديشه هاي كارآمدي است كه هر قت بخواهيد، مي توانيد از آن بهره بگيريد.آرام باشيد و كمي فكر كنيد. راهكارهاي زيادي در ذهن شماست، شجاع باشيد و شروع كنيد.اين فرمول را فراموش نكنيد كه "ايمان داشته باشيد و به خدا توكل كنيد و به خود اعتماد كنيد، به توانايي و خلاقيت خود نيز ايمان داشته باشيد و شجاع باشيد ". اگر هر كدام از ما، از منابع غني و سرشار و قدرت هاي نهفته در مغز و وجودمان آگاه شويم، به كارهاي خارق العاده اي دست مي يابيم كه در بدو امر، باور كردني نيست.
آن كه خود را حقير مي شمارد، حقيرانه هم مي انديشد، ايده هايش حقيرانه است و مغزش به تحجر مي گرايد.اما آن كه خود را دست كم نمي گيرد و به بزرگي خويش مي انديشد، توانايي اش روز افزون مي گردد.
براي شروع ابتدا بايست ببينيم اصولاً فكر چيست و فرق آن با تفكر در كجاست چرا كه بين فكروتفكر تفاوت بسيار وجود دارد.
" فكر ": يكي از تعاريف فكر را مي توان چنين بيان كرد: " حركت واژه ها در ذهن " كه تقريبا همانهايي است كه همه مردم تجربه اش را دارند. يعني در هر لحظه هزاران فكر در ذهن هر انساني در حركت و جنبش است. براي همين است كه مهار آن بسيار سخت و دشوار است.
اما "تفكر ": يعني كنترل هدفمند فكر است ". يعني اينكه فكر ما در اختيارمان باشد و د ر راستاي نيازها و اهدافي كه ترسيم كرده ايم به پيش رود. همانند يك كشتي كه به بندر مقصد حركت مي كند نه به هر جايي كه باد آن را ببرد.تفكر؛ يعني رام و اهلي كردن فكر. فكرِ ما؛ خودسر است. يعني از اين شاخه به شاخه ديگر مي پرد و نمي توان آن را روي يك موضوع ثابت نگه داشت و مسيري كه به سمتش مي رود قابل پيش بيني نيست. تفكر باعث مي شود كه عنان فكر در دست متفكر باشد.تفكر يعني باغباني و پرورش فكر. فكر اگر به حال خود رها باشد و از القائات بيروني از جمله افراد و رسانه ها و حوادث تاثيرات منفي بپذيرد به ثمرات و نتايج مفيد نمي رسد. فكر همانند يك زمين است كه اگر باغباني داشته باشد مي تواند درختان تنومند با محصولات فراوان داشته باشد. و اگر به حال خودش رها شود علف هاي هرز و بوته هاي بي ثمر آن را پر خواهد كرد. در اين مسير ما نياز به دانشي خاص داريم تا بتوانيم اين افكار را تحت كنترل خود درآوريم، لذا بعد از فهميدن تعريف فكر و تفكر لازم و ضروري است كه دانش تفكر را نيز به خوبي درك كنيم ؟
" دانش تفكر " يعني تحليل و برسي نوع فكر كردن وتفكرخود. ما درباره بسياري از مسائل فكر مي كنيم و بر اساس نتايجي كه از تفكرمان مي گيريم نيز دست به عمل مي زنيم. اگر نتيجه تفكر ما اين باشد كه كاري خوب است انجامش مي دهيم و معمولاً هم نسبت به تفكرمان اعتماد زيادي داريم. به بيان ديگر مركز ثقل هويت ما ،تفكرمان است. دانش تفكر ما را تشويق مي كند كه به روش تفكرمان بيانديشيم و آنرا بهبود دهيم. هرچه روش تفكرمان بهبود يابد، نتايج و محصولات آن نيز بهبود خواهد يافت.امروزه در دنياي علوم جديد، برخي دانشمندان به روشها ومولفه هاي تفكر پرداخته اندو نتايج بسيار جالبي نيز گرفته اند . همچون دكتر " ادوارد دو بونو " مبدع نوعي تفكر خلاق بنام " تفكر جانبي " ،و دكتر " پيتر سنگه " "محقق در زمينه "تفكر سيستمي " شده اند. حكيمان بزرگ ما نيز در گذشته از بسياري از اين روشها استفاده كرده اند كه امروزه اين روشها بصورت اكادميك و هدفمند در مباحث دانش تفكر مطرح مي گردد. برخي از روشهاي تفكر عبارتند از : تفكر خلاق، تفكر سيستمي، تفكر انتقادي، تفكر استراتژيك ، تفكر اجرايي، تفكر تحليلي و اصول و روشهاي تصميم گيري و…
لئوناردو داوينچي درمورد مديريت افكارچنين مي گويد: كه براي مديريت پرسش ها و ايده ها لازم است كه در ابتدا يادداشت شوند. در اين زمينه اصلاً نبايد به حافظه اطمينان داشت به خصوص حافظه كوتاه مدت كه حتي شايد نتواند موضوع را براي 2 دقيقه نيز نگه دارد. وقتي ايده ها و پرسش ها يادداشت مي شود ديگر فراموش نمي شود و قابليت نگهداري را پيدا مي كند.پرسش ها و ايده ها در هر زماني ممكن است به ذهن برسد و نمي توان شكل گيري آنها را پيش بيني كرد. چه بسا در وضعيتي باشيم كه اصلاً آمادگي نوشتن آن را نداشته باشيم مثلا وقتي در حال استراحت، استحمام و يا در حال ورزش هستيم. معمولاً پرسش ها و ايده ها در حالت عدم تعادل به ذهن متبادر مي شود. مثلاً وقتي فردي تازه از خواب بيدار مي شود ممكن است ايده نابي به ذهنش برسد. پس يكي از بسترهاي لازم براي تحقق مديريت افكار، همراه داشتن يك دفترچه يادداشت كوچك است تا هيچ پرسش و ايده اي از قلم نيفتد.
در يك كلام ،تفكر يعني " كيمياگري فكر "؛ ممكن است بسياري از افكاري كه به ذهن ما مي رسد بي ارزش و بيهوده باشد، اما تفكر مي تواند همين افكار بيهوده را تبديل به ايده هاي بسيار ارزشمند نمايد.اما چگونه؟ اين همان كيميا وجادوي تفكر است.
1- ابتدا بايست سعي كنيد. براي ورودي مغز خودتان درب خوب و محكم بگذاريد. يعني بايست اجازه ندهيد هر فكري به مغز شما وارد شود. اين را باور كنيد كه متاسفانه در بسياري از موارد اين خود انسان است كه اجازه مي دهد هر فكري در مغزش خطور كند. شايد سئوال كنيد كه چگونه اين مسئله بوجود مي آيد؟ خوب جواب خيلي روشن است: دوستاني كه براي هم صحبتي ، همكاري خودتان انتخاب مي كنيد، و يا محيطي كه براي كاركردن و يا زندگي كردن خودتان انتخاب مي كنيد و خيلي از موارد ديگر كه خودتان بهتر مي دانيد. باوركنيد كه اكثر مردم شهوت حرف زدن دارند و اين بزرگترين خيانتي است كه آنها به خودشان مي كنند.
2- افكار خودتان را اولويت بندي كنيد. طبيعتاً همه پرسش ها و ايده ها داراي ارزش يكسان نيستند. اولويت آنها نيز به ترتيب تداعي آنها نيست. الزاماً اولين پرسش مهم ترين پرسش نيست. هم چنين الزاماً نمي توان به دنبال پاسخ همه پرسش ها بود و همه ايده ها را نيز عملي كرد. مهم ترين پرسش ها آنهايي هستند كه بيشتر به پاسخ آنها نياز داريم و يا اينكه تا پاسخ آنها را ندانيم نمي توانيم به بخشي از مسئوليت ها و يا اهداف خود برسيم. و همچنين با جريان هاي ذهني ما بيشترين انسجام و هماهنگي را دارد. ممكن است صنعت گري در بازديد از يك گالري نقاشي ، يك سري پرسش هاي در ارتباط با هنر نقاشي به ذهنش برسد اما اين پرسش ها با جريان هاي ذهني اش كه فعاليت صنعتي اش است، چندان هماهنگي ندارد و طبيعتاً زود نيز فراموش مي شود. حتي اگر به پاسخ نيز برسد آن پاسخ را هم زود فراموش مي كند.
3- لازم است به تعداد محدودي از مهمترين پرسش ها خودتان پاسخ بدهيد. تعداد پرسش ها بستگي دارد به ميزان توانمندي ذهن و زماني كه مي توانيم صرف پاسخ آن سازيد. همانطور كه تعداد برنامه هايي كه مي توان در يك رايانه به طور همزمان اجرا كرد بستگي دارد به ظرفيت RAM و سرعت مطلوب شما در اجرا. پيشنهاد مي شود كه حداكثر پرسش هايي كه در يك مقطع زماني مي خواهيم بدان پاسخ دهيد، بيشتر از پنج مورد نباشد اما به طور معمول و متداول جستجو براي يافتن 3 پرسش در يك مقطع زماني كار معقول و ميانه اي است.
4- براي اينكه ذهنتان را با اين پرسش ها به طور زيادي درگير سازيد لازم است پرسش ها را در طول روز در معرض ديد خود قرار دهيد. مثلاً آن را روي ميزي كه رويش كار مي كنيد بگذاريد و يا بالاي مانيتورخود بچسبانيد. هر روز زماني را صرف تمركز و تفكر در مورد اين پرسش ها كرده و پاسخ ها را نيز مكتوب كنيد. اين فرايند را تا زماني كه با پاسخ مورد نظر رسيديد ادامه مي دهيد. سپس پرسش هاي ديگري را انتخاب و آنها را مورد ديد قرار داده و براي يافتن پاسخ آنها تلاش مي كنيد. اين روش تكيه بر دو موضوع دارد: اول تمركز محدود و دوم استفاده از ضمير ناخودآگاه .
الف- تمركز محدود: چنانچه بخواهيم فكر ما بتواند به مسئله اي نفوذ كند و پاسخ آن را بيابد، لازم است مانند ليزر متمركز شود. همانطور كه براي رسيدن به آب لازم است زمين را به صورت منسجم تا عمق معيني بكنيم، براي يافتن پاسخ نيز لازم است به اندازه معيني بر موضوع تمركز كنيم. البته هر چقدر تمركز از كيفيت بالاتري برخوردار باشد، زمان يافتن پاسخ كوتاه تر خواهد بود. همانطور كه براي رسيدن به آب اگر يك ميليون چاله يك وجبي هم بكنيد به نتيجه نمي رسيد براي رسيدن به جواب هم با افكار غير متمركز و پراكنده راه به جايي نمي بريد.
ب- استفاده از ضمير ناخودآگاه : ضمير ناخودآگاه بخشي از ذهن ماست كه تمامي اطلاعات و تجربيات ما در زندگي در آن وجود دارد. ميزان استفاده از اين اطلاعات بستگي به توانمندي حافظه دارد. وقتي كه به پرسشي متمركز مي شويم و تلاش منسجمي براي يافتن آن مي كنيم، موضوع در ضمير ناخودآگاه امتداد مي يابد. شايد شما هم تجربه داشته باشيد كه جواب پرسشي، بعد از مدتي تفكر، ناگهان به ذهنتان رسيده باشد. معمولاً وقتي جواب به ذهن مي رسد كه انتظارش را نداريم. اين موضوع بيان گر اين است كه ضمير ناخودآگاه همچون يك جستجوگر قوي اينترنتي به دنبال پاسخ بوده و به محض دريافت در اولين فرصت آن را به ضمير خودآگاه ارسال كرده است.
5- روانشناسان معتقدند كه در اندوه و نگرانى اگر واپس زده شود موجب عقده حقارت شديد و خطرناك مى گردد. بايد فكر و دل را از نگرانى ها خالى كرد و بهترين راه آن در ميان گذاشتن عقده ها با دوستان است ؛ البته با دوستى دلسوز يا شخصى كه راه چاره دست اوست تا با اين كار از انفجار درون جلوگيرى شود و نيز چاره جويى به عمل آيد. بنابر اين اگر مشكلى برايتان پيش آمد و حادثه يا اشتباهى باعث نگرانى شما شد، بايد با پدر و مادر يا دوست در ميان بگذاريد و درد دل كنيد و عقده ها را خالى و چاره جويى كنيد. اگر عاملى نگرانى مصيبتى دلخراش يا حادثه اى ناگوار باشد گاهى اشك ريختن بسيار مفيد است تا ناراحتى را بر طرف كند. بارها ديده يا شنيده شده است كه افرادى از زن ، مرد، پسر و دختر مى گويند: ((چه راحت شدم اگر گريه نمى كردم ، دق مى كردم . خوب شد چند قطره اشك ريختم .)) مسلما اين خود موجب آرامش روحى و تسكين قلب مى شود. البته معناى گريه گله كردن نيست تا با مقام صبر نسازد.
6- توبه و طلب آمرزش : اگر نگرانى در اثر معصيت و گناهى است كه مرتكب شده است ؛ روح و فكر شما زير تازيانه وجدان ، دچار شكنجه و عذاب مى شود؛ براى رهايى و نجات به دامن توبه پناه ببريد. و از خدا طلب آمرزش كنيد و بخواهيد كه ديگر پيرامون گناه نرويد تا آرامش روح خود را باز يابيد. هر وقت و در هر حال حتى در نيمه شب ، در دل تاريكي ها و محيط خالى و آرام ، با خداى خويش درد دل كنيد و از خداى مهربان ، قادر و آمرزنده ، طلب آمرزش كنيد ، و با او عهد كنيد كه حقوق مردم را بپردازىد و ديگر به گناه آلوده نشوىد آنگاه خدا ترا مى آمرزد. البته منظور از پناه بردن به خدا اين نيست كه انسان تنها با زبان اين جمله را بگويد، بلكه بايد با فكروعقيده وعمل نيز خود را در پناه خداوند قرار دهيد.
7- رضايت و خشنودي خداوند را در نظر بگيريد: توجه به رضايت وخشنودى آفريدگار، يكى از راههاى عمده نگرانى است. در پاره از موارد، نگرانى مربوط به كارهايى است كه انجام آن دشوار است ، يا بازده و نفع مادى آن كار كم است و يا آن كار مصيبت بار و رنج آور است و موجب سرزنش و انتقاد مردم مى گردد ولى اصل كار درست و بنيادى است.در اين موارد مسئله قصد قربت نقش موثرى ايجاد مى كند وانجام كار براى خشنودى خدا و اميد به ثواب و پاداش الهى بزرگترين مشوق انسان است و هم آن سبب ميشود مشكلات و اندوه و غمها را در اين راه تحمل كرد سختى و گرفتارى هرچه باشد و در هر شرايطى كه اتفاق افتد ديگران هر طور قضاوت كنند چون خشنودى و رضايت خالق مورد نظر است و اجر و پاداش از او مى طلبد تحمل آن آسان مى شود.اگر روحيه اين چنين قوى باشد انسان مى تواند به جنگ حوادث برود و همه تلخيها و حوادث را بر خود هموار سازد.
نتيجه اينكه : از خود انتظار بيش از حد نداشته باشيد و خود را همه فن حريف ندانيد، به عبارت ديگر از كمال گرايي مطلق كه باعث اضطراب و احساس عجز و ناتواني مي شود خودداري كنيد. اگر مشكل خاصي در زندگي خود داريد كه باعث ايجاد چنين افكاري در شما شده است بهتر است آن مشكل را از طريق راه حل صحيح و معقول خودش بر طرف نمائيد، نه با ياس و نا اميدي و دلسردي، خودتان را در چنين اضطراباتي بيشتر غرق كنيد به هر حال چرخ گيتي در گردش است و همه انسانهاي فكور و حكيم در پي استفاده كردن و بهره بردن صحيح و مشروع از اين گردش مي باشد. روح قدرتي عظيم براي كنترل ذهن دارد و ذهن نيز بر جسم تسلط دارد و زمانيكه ذهن و فكر ما منفي باشد ، انرژي منفي اطراف را جذب كرده و باعث ضعف تدريجي سيستم دفاعي بدن شده و كالبد فيزيكي ياراي مقاومت و مصونيت از بيماريها و امراض را ندارد و اين زماني پيش از پيش صادق است كه افكار ما (منفي) بر حول محور وجود خودمان بچرخد و به نيازها و مشكلات ديگران اهميتي ندهد . از چشم و هم چشمي و حسادت كه باعث ايجاد افكار منفي مي شود دوري كنيم روش زندگي خود را خودتان انتخاب كنيد. باور كنيد كه اگر به فكر خدمت به ديگران باشد مي تواند امراض خود را نيزشفا دهد . با پرورش نيروي ايمان كه مانند كشت گياهان است و داشتن اين تصور كه اگر خوبي كنيم ، خوبي دريافت مي كنيم و اگر بدي كنيم ، بدي دريافت مي كنيم و اينكه با داشتن تفكر مثبت و بيان جملات و واژه هايي هر چند ساده كه قادرند يكي از دو نوع انرژي مثبت و يا منفي را جذب كنند ، باورمان نمي شود كه اين خود ما هستيم كه مي توانيم راهرويي پيچ در پيچ از نااميدي و اندوه خود بيافزاييم . به همان اندازه ما مي توانيم جاده اي عريض و پهن و دلپذير از تحقق يافتن تمام آرزوها و اميدهايمان و سعادت و نيكبختي مان ، پديد بياوريم.
حقيقت اين است كه انديشه هاي ما ، از قدرتي خارق العاده برخوردارند!!!
چارلي چاپلين مي گويد: آموخته ام كه با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه نه، رختخواب خريد ولي خواب نه، ساعت خريد ولي زمان نه، مي توان مقام خريد ولي احترام نه، مي توان كتاب خريد ولي دانش نه، دارو خريد ولي سلامتي نه، خانه خريد ولي زندگي نه و بالاخره ، مي توان قلب خريد، ولي عشق را نه.
آموخته ام … كه تنها كسي كه مرا در زندگي شاد مي كند كسي است كه به من مي گويد: تو مرا شاد كردي
آموخته ام … كه مهربان بودن، بسيار مهم تر از در…
منبع: خانواده مطهر
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج