نشانواره هاي جمهوري اسلامي ايران (1)
نويسنده: محمدجواد نوروزي*
چكيده
كليد واژه ها
پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 نقطه عطفي مهم در روند تاريخ انديشه شيعي و جامعه ايراني به شمار مي رود. از آغاز عصر غيبت به جز مقاطعي كوتاه، شيعيان همواره تحت سيطره حكومت هاي ستمگر قرار داشتند و مسئله امامت از دغدغه هاي مهم آنان در ساحت سياست به شمار مي رفت. اين امر موجب شده بود تا آنان هرگاه فرصت مي يافتند، حاكميت و رهبري سياسي جامعه را در قالب نظريه ي «ولايت فقيه»، كه شكل تنزل يافته امامت است، مطرح و در صورت امكان بدان جامه عمل بپوشانند.
تجربه عيني شيعه در عصر غيبت نشان مي دهد كه نظريه ي ولايت فقيه در مقام عمل، به مثابه الگويي مسلط با توجه به شرايط سياسي و اجتماعي در قالب هاي گوناگوني ظهور يافته است. مبارزه ي منفي با حكومت جائر و الگوي تقيه، انتصاب پادشاه از سوي فقيه در برهه اي از دوران صفويه، نظريه مشروطه ي مشروعه در دوره قاجار و در نهايت، تشكيل نظام جمهوري اسلامي ايران را مي توان كوشش هايي در اين راستا برشمرد. آنچه در اين سير تاريخي قابل مشاهده است، اصول و بنيادهاي ثابتي است كه در نظريه به رغم تنوع شرايط تاريخي خود متعهد به آنها نشان داده است و انعطاف معقول در برابر شرايط متغير نيز غفلت نورزيده است. آنچه بيان شد، نشانگر تشكيكي و ذومراتب بودن اعمال نظريه در شرايط مختلف است.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، الگويي از حاكميت سياسي در ايران استقرار يافت كه در جهان معاصر منحصر به فرد و تا پيش از آن، در ديگر جوامع سياسي سابقه نداشت. اين نظام سياسي اولاً، مبتني بر اسلام بود، ثانياً، جمهوريت را به مثابه الگويي حقوقي پذيرا بود. در ساحت نظري طي سه دهه اخير، ديدگاه هاي متنوعي در تبيين آن ارائه شده است. پاره اي از ديدگاه هاي جمهوري اسلامي را پاردوكسيكال قلمداد مي كنند. در حالي كه، در رويكرد متفكران شيعي، كه از متدولوژي اجتهاد در تبيين آن سود جسته اند، اين دو قابل جمع بوده و ميان آن دو تهافتي به چشم نمي خورد. پرسش اصلي پژوهش آن است كه: جمهوري اسلامي ايران چيست و نشانواره هاي آن كدام اند؟
شاخص هاي نظام معنايي اسلام، در ايجاد انقلاب در ايران كدامند؟ به ديگر سخن بُعد نظري تشيع كه مبارزات پراكنده جامعه را بسيج و متحد ساخت و پس از پيروزي انقلاب اسلامي با ايجاد نظام جمهوري اسلامي ايران ساختاري بر پايه اسلام به وجود آورد چيست.
1. مفهوم شناسي
1-1. دين
تعريف سكولارهاي از دين به گونه اي است كه به تحديد دين منتج مي شود. براي مثال، آنان دين را مقوله اي قدسي و راز آلود مي دانند كه آدمي نبايد در پي كشف اين راز باشد. (2) شلاير ماخر، متكلم مسيحي معتقد است: «حقيقت و جوهر دين عبارت است از احساس توكل محض». (3) يا گفته شده است: «دين حاوي مجموعه اي از ارزش هاي قدسي و لايتغير است كه از وحي نشات گرفته. اين ارزش ها خصلت قرار دادي و بين الاذهاني ندارد، يعني جزمي اند و از اين رو، با تعصب و غموض همراه مي شوند. (4) برخي سكولارها نيز در تعريف دين، به سه سطح اعمال و شعائر، ايده ها و عقايد و سطحي دروني تر، كه تجربه هاي ديني است، اشاره كرده اند و اصل دين داري را تجربه دانسته و ادعا مي كنند كه تعريف درون ديني در قرآن نيز مشتمل بر همين سه لايه است. (5) در اين پژوهش، مقصود ما از دين، تنها اديان ابراهيمي است. به نظر مي رسد، تعريف رايج از دين، كه در ميان اغلب انديشمندان شيعه رايج است، عبارت است از اينكه، دين مجموعه معارفي است كه مبتني بر هست و نيست ها و بايدها و نبايدها است كه از ناحيه خداي متعال به پيامبران ارسال شده است. علامه طباطبايي در تعريف دين چنين مي نويسد: «دين مجموعه معارف مربوط به مبداء و معاد و مانند آن و قوانين و مقررات فردي يا اجتماعي است كه از طريق وحي و نبوّت بدست مي آيد». (6) اين تعريف تنها درباره اديان آسماني صادق است و نشان مي دهد كه دين داراي خاستگاه هاي غيربشري است. دين، برنامه و دستورالعملي است كه از سوي خداوند متعال براي هدايت انسان ها است. (7) (شوري: 13)؛ (فرقان: 5-4)
2-1. حكومت
1-2-1. حكومت الهي
اين افراد با توجه به مفهوم حكومت ديني در غرب به سه معنا از حكومت ديني در جمهوري اسلامي اشاره مي كنند: نخست با تاسي به ديدگاه آگوستين، دولت و دين را مانع الجمع مي دانند. و مدعي هستند كه بعدها در عصر توماس آكويناس (قرن سيزدهم) تئولوژي مسيحيت، عقلاني و زميني شد. در نتيجه، اشكال مختلفي از دولت هاي ديني نظير روحاني سالاري، (10) يا رباني سالاري، كه در آنجا سلطنت متعلق به ارباب كليساست، شكل گرفتند.
دوم دولت يعني، به مثابه متدينين و عدم ضرورت رعايت قوانين اسلامي و در نتيجه، حكومتي كه در جامعه اي حاكم است و افراد و شهروندان آن متدين هستند، حكومت هم، مسامحتاً ديني به حساب مي آيد. مشابه اين تعبير، تعبير فلسفه ي اسلامي است كه بعضي آن را «فلسفه مسلمانان» معنا مي كنند يعني فلسفه اي كه در بين مسلمانان رايج است هرچند منطبق با تفكر اسلامي نباشد. از اين رو، براي صدق اين معنا از حكومت ديني، ضرورتي ندارد كه حاكم مقيد به اجراي احكام شرع باشد. طبق اين معنا همه حكومت هايي كه از صدر اسلام تاكنون در مناطق مختلف جهان در جوامع مسلمان تشكيل شده است، «حكومت ديني» ناميده مي شوند.
سوم «قيصر و پاپي» (سزار پاپيسم) كه در آن حكومت حوزه ديني از حوزه سياست تفكيك شده است، ولي قيصر قدرت پاپ را هم به دست مي گيرد و كليسا سيادت قيصر را مي پذيرد. قيصر در عين حال، بالاترين مقام روحاني را دارد. بر خلاف حكومت روحاني سالاري، كه پاپ قدرت قيصر را به دست مي گرفت. (11) مي توان گفت كه در «حكومت ديني» ايده آل نه تنها قوانين و مقررات اجرايي بايستي برگرفته از احكام ديني باشد، بلكه مجريان آن نيز مستقيم يا غير مستقيم از سوي خدا نصب شده باشند. اگر حكومتي تنها احكام ديني را رعايت نمايد، مي توان «مدل بدل اضطراري براي حكومت ديني مقبول» دانست، يعني در صورت عدم امكان تحقق حكومت به معناي اول، به ناچار مي توان سراغ حكومت ديني به معناي دوم رفت. (12) برخي اصطلاح حكومت ديني را حاوي تناقض مي دانند «مفهوم حكومت ديني، در نفس خويش متضمن تناقض است؛ دين يك امر قلبي است و بر قلوب نمي توان حكومت كرد و از اين رو، حكومت ديني نمي توان داشت». (13)
در پاسخ بايد گفت، بي ترديد هرچند بخشي از دين مربوط به درون، قلب و باطن انسان است، امّا همه دين چنين نيست. با مراجعه به متون ديني روشن مي شود كه بخش عظيمي از آموزه هاي دين در رابطه با سياست، حكومت، اقتصاد، آداب معاشرت، حقوق و ... است.
2-2-1. حكومت طاغوتي
ادامه دارد ...
منبع: دو فصلنامه علمي - تخصصي معرفت سياسي (3)