
معاملات کودکان از دیدگاه فقهی (2)
منبع : اختصاصی راسخون
فصل سوم ، بررسی روایات جواز امر
بررسی روایات جواز امر:
ارائه متن روایات:
سئلت أباجعفر علیه السلام قلت له: متی یجب علی الغلام أن یؤخذ بالحدود التامة و یقام و یؤخذ بها؟ فقال علیه السلام: ... انّ الجاریة اذا تزوجت و دخل بها و لها تسع سنین ذهب عنها الیتم و دفع الیها مالها و جاز أمرها فی الشراء و البیع»(41) این روایت مسند ولی به خاطر عبدالعزیز عبدی ضعیف است.
2.«حدثنا أبی قال حدثنا سعد بن عبدالله عن احمد بن محمد بن عیسی عن احمد بن محمد عن أبی نصر البزنطی عن أبی الحسین خادم بیاع اللؤلؤ عن عبدالله بن سنان عن أبی عبدالله علیه السلام قال: سئله أبی و أنا حاضر عن الیتیم متی یجوز أمره؟ قال علیه السلام حتی یبلغ أشدّه قال: و ما أشدّة؟ قال: الإحتلام... قال علیه السلام: اذا بلغ و کتب علیه الشیئ جاز أمره الا أن یکون سفیهاً أو ضعیفاً»(42)
3.«قال أبوعبدالله علیه السلام:اذا بلغت الجاریة تسع سنین دفع الیها مالها و جاز أمرها فی مالها»(43)این خبر اصطلاحاً از جزمیات صدوق و معتبر است.
معنای جواز امر:
1.جواز:
1. نفوذ و قطعیت
2. روا و حلال بودن
3. مورد قبول واقع شدن(44)
2.امر:
1. امر به معنای دستور که جمع آن اوامر است.
2. امر به معنای کار که جمع آن امور است.(45)
دلالت روایات:
1.دلالت این روایات بر سلب عبارت از صبی
2.روایات جواز امر مربوط به کدام یک از ابواب فقهی است؟
3.این روایات ناظر به یتیم است یا صبی؟
4.آیا روایات جواز امر، اختصاص به اموال خود صبی دارد یا شامل مطلق فعالیت های مالی او می شود؟
5.مقایسه روایات جواز امر و روایات نفوذ صدقه و وصیت صبی
6.آیا روایات دال بر بطلان بیع است یا دال بر عدم نفوذ و عدم قطعیت آن؟
مسئله اول، دلالت روایات بر سلب عبارت از صبی:
وجه اول، اطلاق روایات:
نقد:
1. در بعضی از روایات، جواز امر مقید به «بیع و شراء» شده مانند روایت حمران از امام باقر علیه السلام
2.در بعضی از روایات، جواز امر مقید به «مال» است مانند «ما عن علی بن الحسن عن العبدی عن الحسن بن راشد عن العسکری علیه السلام قال: اذا بلغ الغلام ثمان سنین فجائز أمره فی ماله»(46)
3.در بعضی روایات جواز امر همراه با قید «سفیه» آمده مانند آنچه از خصال از عبدالله بن سنان در ابتدای بحث ذکر شد.
به قرینه واژه «سفیه» که کاربرد آن در امور مالی است و در سایر ابواب استعمال واژه سفیه متداول نیست لذا می توان این مسئله را قرینه ای بر مراد از «جواز امر» در این روایات دانست.نتیجه اینکه، با در نظر گرفتن مجموع این 3 نکته، ظاهراً روایات مطلق نیز انصراف به تقیید حکم به فعالیت های مالی صبی دارند.
وجه دوم، روایت عبدالله بن سنان:
«احمد بن محمد بن عیسی عن الحسن بن بنت الیاس عن عبدالله بن سنان عن أبی عبدالله علیه السلام قال:
اذا بلغ أشدّه ثلث عشرة سنة ... جاز له کل شیئ»(47)
نقد:
2.در مقابل این نقل از عبدالله بن سنان، چندین روایت دیگر از خود او نقل شده که در مقام شک در مراد، به اخبار متعدد رجوع می کنیم.
مسئله دوم، روایات جواز امر مربوط به کدام یک از ابواب فقهی است؟
1. اختصاص به بيع و شراء
2. مطلق ابواب فقهی
3. باب فعاليت های مالی
فرض اول، اختصاص به بیع و شراء:
بررسی استناد به روایت حمران:
ثانیاً؛ تنها در همین روایت قید «شراء و بیع» مطرح شده، لذا ممکن است بیان آن از باب مثال بوده باشد.
فرض دوم، جریان در مطلق ابواب فقهی:
1. اطلاق روايات
2. روايت «ابن بنت الياس از عبدالله بن سنان» که در اين روايت آمده «جاز له کل شيئ»
3. حمل عدم جواز امر بر عدم نفوذ اراده صبی مطلقاً، زيرا ممکن است گفته شود اين روايات مطلقاً اراده صبی را نافذ نمی دانند چون شايد امر به معنای دستور و تصميم باشد.
نقد:
2. روايت عبدالله بن سنان :در بحث سلب عبارت صبی استناد به این روایت را ردّ کردیم.
3. تساوی عدم جواز امر و عدم نفوذ اراده صبی:
اولاً؛ همانطور که بعداً اشاره می شود، ظاهراً روایات مختص به باب فعالیت های مالی است.
ثانیاً؛ این ادعا با مشروعیت عبادات صبی تنافی دارد.
ثالثاً؛ این ادعا بدون دلیل قابل توجهی است.
فرض سوم، جریان در باب فعالیت های مالی:
اولاً، به استناد برخی از این روایات که جواز و عدم جواز امر را به «مال» مقید کرده اند مانند:«ما عن زرارة عن أبی جعفر علیه السلام: إذا أتی علی الغلام عشر سنین فانه یجوز فی ماله ما أعتق أو تصدق و أوصی علی حد معروف و حق فهو جائز»(49)
ثانیاً؛ در بعضی روایات جواز امر همراه با قید «سفیه» آمده و از آنجا که کاربرد این واژه در امور مالی است و در سایر ابواب متداول نیست لذا می توان این قید را قرینه ای بر مراد از متعلق جواز امر در این روایات دانست.
مسئله سوم، این روایات ناظر به یتیم است یا صبی؟:
مسئله چهارم، آیا روایات اختصاص به معاملات صبی با مال خودش دارد یا شامل مطلق فعالیت های مالی صبی با مال هر کسی می شود؟:
آیا عدم نفوذ فعالیت های مالی صبی اختصاص به مواردی دارد که صبی با مال خودش معامله ای انجام دهد یا آنکه شامل فعالیت های مالی صبی با استفاده از اموال دیگران نیز می شود مثل اینکه ولی از مال خود برای انجام کاری به صبی مالی بدهد یا مثل اینکه صبی وکیل از طرف دیگران باشد؟
این سؤال نقش تعیین کننده ای در بیان حکم برخی از صور معاملات صبی مثل وکالت صبی دارد.
فرض اول، عمومیت عدم نفوذ:
بر عمومیت عدم نفوذ به 4 وجه استدلال شده است:
1. وجه اول، اطلاق حديث رفع
2. وجه دوم، اطلاق روايات جواز امر
3. وجه سوم، بنای عقلا بر حجر صبی مطلقاً
4. وجه چهارم، اطلاق معاقد اجماع
نقد:
بررسی وجه اول، اطلاق حديث رفع:
ثانیاً؛ بر مبنای خود ایشان در باب حدیث رفع، متعلق رفع احکام تکلیفی إلزامی است(51) و نمی تواند دال بر عمومیت باشد.
بررسی وجه دوم، اطلاق روايات جواز امر:
بررسی وجه سوم، بنای عقلا بر حجر صبی:
ثانیاً قدر متیقن از بنای عقلا، حجر صبی غیر ممیز در مورد اموال خودش برای حفظ تلف است و عمومیت بنای عقلا بر بیش از این مقدار ثابت نیست.
بررسی وجه چهارم، اطلاق معاقد اجماع:
ثانیاً اجماع ثابت نیست زیرا برخی از فقها در اصل بطلان بیع صبی خدشه کرده اند.
ثالثاً این اجماع مدرکی است و قابل استناد نیست.
فرض دوم، اختصاص عدم نفوذ امر به اموال خود صبی:
ادله این نظر:
توضیح مطلب آنکه روایات جواز امر به 2 بیان نقل شده است:
1.در برخی روایات جواز امر به نحو مطلق بیان شده است مانند «ما عن احمد بن عمر الحلبی عن عبدالله بن سنان عن أبی عبدالله علیه السلام: اذا أتت علیه ثلث عشرة سنة... جاز امره الا أن یکون سفیهاً او ضعیفاً»(52)بر اساس این دسته از روایات، عدم نفوذ مطلق است و عمومیت دارد.
2.در چندین روایت، دفع مال یا جواز امر با قید «ماله» یا «مالها» ذکر شده است مانند: «قال ابوعبدالله علیه السلام: اذا بلغت الجاریة تسع سنین دفع الیها مالها و جاز امرها فی مالها»(53)بر اساس این قسم از روایات، عدم نفوذ امر صبی در مورد اموال خود صبی است.با توجه به این توضیح، در مقام مقایسه این روایات با یکدیگر ظاهراً اطلاق روایات قسم اول با روایات قسم دوم مقید می شود بدین معنا که ظاهراً مجموع روایات دال بر عدم نفوذ امر صبی در مورد اموال شخصی خود صبی است زیرا؛:
اولاً؛ خدشه کردن بر روایات مقید، به خاطر ضعف سند برخی از آن ها با توجه به کثرت روایات که تقریباً به حد استفاضه می رسد صحیح نیست.
ثانیاً؛ حمل این دسته از روایات بر ذکر مثال، بعید از ذهن و بلا دلیل است.
ثالثاً؛ تقیید روایات مطلق، از باب تعارض مطلق و مقید ترجیح دارد.
رابعاً؛ اگر ادله فوق را نپذیریم، در مقام شک اکتفا به قدر متیقن اقتضا می کند که مجموع روایات را بر عدم نفوذ امر صبی در اموال خود صبی است.
خامساً؛ با توجه به ظهور عرفی مجموع روایات، ظاهراً همه روایات در مقام بیان یک حکم هستند و تقیید اطلاقات از باب انصراف و ظهور عرفی بعید نیست.
مسئله پنجم، مقایسه روایات جواز امر و روایات نفوذ صدقه و وصیت صبی:
مسئله ششم، آیا روایات دال بر بطلان بیع صبی است یا دال بر عدم نفوذ و عدم قطعیت آن؟:
جمع بندی:
أ. برخی روایات اهل بیت علیهم السلام مفسِّر و قرینه بر مراد جدی در بعضی دیگر هستند
ب. و با توجه به اینکه مراجعه به روایات مشابه و مرتبط برای تعیین مراد جدی ایشان منطقی تر و ارجح بر رجوع به اصول لفظی است که بیشتر بر مراد استعمالی تکیه دارند
ج. و نیز از آنجا که معمولاً در علم اصول مبنای همه اصول لفظی را اصل عدم قرینه یا اصاله الظهور می دانند
د. لذا با استناد به روایاتی مثل «ما عن أبی عبدالله علیه السلام: اذا بلغت الجاریة تسع سنین دفع الیها مالها و جاز امرها فی مالها»(55)
ظاهراً روایات جواز امر:
2. دال بر بطلان فعاليت های مالی صبی با اموال خودش است نه اموال ديگران،
3. اين روايات به هيچ وجه دال بر سلب عبارت از صبی نيست.
فصل چهارم، بررسی اخبار تساوی عمد و خطا
ارائه روایات:
1.اخباری که فقط دال بر تساوی هستند و قيدی ندارند.
2.اخباری که علاوه بر مسئله تساوی، قيد حمل بر عاقله را دارا هستند.
3.اخباری که علاوه بر تساوی عمد و خطا، قيد حمل بر عاقله و رفع قلم را داراست .
بررسی اجمالی اخبار:
1.صحيحه محمد بن مسلم:
2.اخبار مقيد به حمل بر عاقله:
اولاً؛ به قرینه قید حمل بر عاقله که مختص به باب جنایات است.
ثانیاً؛ در روایت جعفریات صریحاً مسئله قصاص مطرح شده است «عن جعفر بن محمد عن ابیه عن جده علیهم السلام قال: قال علی بن ابی طالب علیه السلام:لیس بین الصبیان قصاص عمدهم خطأ یکون فیه العقل» (60)
ثالثاً؛ در روایت دیگری در دعائم الاسلام مسئله قتل مطرح شده است:«عن علی علیه السلام انه قال:ما قتل المجنون المغلوب علی عقله و الصبی فعمدهما خطأ علی عاقلتهما»(61)البته این که این دسته از اخبار را می توان قرینه ای بر مراد جدی حضرت علیه السلام در صحیحه محمد بن مسلم دانست یا خیر؟ و اینکه آیا می توان اطلاق صحیحه محمد بن مسلم را ـ بر فرض اثبات اطلاق ـ با این اخبار تقیید زد یا خیر؟ نقش تعیین کننده ای در این بحث دارد که می بایست پیرامون آن بحث کرد.
3.روايت ابی البختری:
بررسی تفصیلی اخبار:
وجه استدلال به صحیحه:
نقد ادعای اطلاق صحیحه:
1.خدشه در اطلاق به استناد ظهور اخبار مقيد به حمل بر عاقله و برخی قرائن ديگر
2.قول به اجمال صحيحه
3.اشکالات نقضی به خاطر نتايج فاسد
4.خدشه در اطلاق از طريق بحث در معنای عمد و خطا و نيز تفاوت آن با قصد
اشکال اول، اختصاص صحیحه به باب جنایات به استناد ظهور:
توضيح اشکال اول:
وجه اول، اتحاد عبارات اخبار کاشف از اتحاد مراد جدی:
مجموع صحیحه و موثقه ظهور عرفی در اتحاد مطلب و مراد دارند و بلکه چه بسا افتادگی یا خطایی در نقل یا نسخه برداری در صحیحه وجود داشته باشد.
وجه دوم، روايات مقيد قرينه منفصل هستند:
برخی از فقها نیز به همین مسئله اشاره کرده اند:
«قد یشکل الإتکال علی اطلاقها لما ورد فی روایات هذه العبارة بألفاظها مذیلة بقولهم « تحمله العاقلة» او «یحمل علی العاقلة» المخصوص ذلک بالجنایة فی الجملة، فعلیه یصح للمتکلم الإتکال علی القرینة المعروفة عنه فی سائر عباراته مع وجود القرائن الاخر»(68)
وجه سوم، استفاده از تعبير تساوی عمد و خطا در موارد ديگری غير از فعلِ صبی:
1.یکی از این موارد حمل عمد فرد نابینا بر خطاست در حالیکه ما یقین داریم این امر عمومیت در سایر ابواب ندارد و دال بر سلب عبارت از او نیست.از جمله اخبار دال بر حمل عمد اعمی بر خطا، خبر ابی عبیده است:«عن ابن محبوب عن هشام بن سالم عن عمار الساباطی عن ابی عبیده قال سألت اباجعفر علیه السلام عن اعمی فقأ عین رجل صحیح متعمداً؟ فقال:
یا اباعبیدة ان عمد العمی مثل الخطأ»(69)
2.مورد دیگر موثقه سکونی است در مورد مجنون که حضرت علیه السلام فرموده اند عمد و خطای او مساوی است و حمل بر عاقله می شود:«عن النوفلی عن السکونی عن ابی عبدالله علیه السلام انّ محمد بن ابی بکر کتب الی امیر المؤمنین علیه السلام یسأله عن رجل مجنون قتل رجلاً عمداً؟ فجعل علیه السلام:الدیة علی قومه و جعل عمده و خطأ سواء»(70)و مشخص است که شأن صدور این خبر باب جنایات است.
وجه چهارم، عموميت حمل بر عاقله:
برای روشن شدن مطلب به این حدیث اشاره می شود:« اخبرنا عبدالله اخبرنا محمد حدثنی موسی قال حدثنا أبی عن أبیه عن جده جعفر بن محمد عن أبیه عن جده علیهم السلام قال: قال علی بن أبی طالب علیه السلام:لیس بین الصبیان قصاص عمدهم خطأ یکون فیها العقل»(71)
اشکال دوم، قول به اجمال صحیحه:
بررسی ادعای اجمال صحیحه:
اشکال سوم، تعارض با برخی ادله:
این ادله 2 دسته اند:
1.ادله ای که برخی تصرفات مالی صبی را اجازه داده اند مانند صدقه، وصیت و یا عتق صبی
2.ادله ای که دال بر مشروعیت اکثر عبادات صبی مثل نماز، روزه و یا طلاق صبی هستند.
پينوشتها:
41. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق، جلد10/ صفحه 38/ حدیث 132
42. خصال، شیخ صدوق ره ، ترجمه آیه الله کمره ای، انتشارات کتابچی، 1377، جلد2/ صفحه 89
43. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق ره ،دارالکتب اسلامی، 1410 ه.ق، جلد4/ صفحه 164/ حدیث 574
44. المنجد، بندرریگی، انتشارات ایران، 1373، جلد1/ صفحه 233
45. همان، جلد1/ صفحه 33 و 34
46. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق، جلد9/ صفحه 183/ حدیث 11
47. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق، جلد9/ صفحه 183/ حدیث 14
48. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق، جلد 2/ صفحه 455
49. فروع کافی، ثقه الاسلام کلینی ره ،دارالکتب اسلامی، 1375، جلد7/ کتاب الوصایا/ باب وصیه الغلام و الجاریه التی لم تدرک / حدیث 1و نیز مانند «ما عن ابی عبدالله علیه السلام اذا بلغت الجاریة تسع سنین دفع الیها مالها و جاز امرها فی مالها» من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق ره ،دارالکتب اسلامی، 1410 ه.ق، جلد 4/ صفحه 221/ حدیث 5522
50. انوار الفقاهه، آیه الله مکارم شیرازی، انتشارات مدرسه امام امیر المؤمنین علیه السلام، 1411 ه.ق، جلد1/ صفحه 234
51. انوار الفقاهه، آیه الله مکارم شیرازی، انتشارات مدرسه امام امیر المؤمنین علیه السلام، جلد1/ صفحه 234
52. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق، جلد2/ صفحه 385
53. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق ره ،دارالکتب اسلامی، 1410 ه.ق، جلد4/ صفحه 221/ حدیث 5522. روایات دیگری نیز در این معنا وارد شده است 1. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی ره، مؤسسه آل البیت، 1413 ه.ق / جلد2/ صفحه 674 2. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق، جلد 2/ صفحه 385 3. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق، جلد 2/ صفحه 385 4. دعائم الاسلام، ابوحنیفه نعمان بن محمد بن منصور تمیمی مغربی، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، جلد2/ صفحه 66 5. فروع کافی، ثقه الاسلام کلینی ره ،دارالکتب اسلامی، 1375، جلد7/ کتاب الوصایا/ باب وصیه الغلام و الجاریه التی لم تدرک / حدیث 1 6. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق، جلد 7/ صفحه 382 7. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق ره ،دارالکتب اسلامی، 1410 ه.ق، جلد 4/ صفحه 164
54. مانند: 1. فروع کافی، ثقه الاسلام کلینی ره ،دارالکتب اسلامی، 1375، جلد7/ کتاب الوصایا/ باب وصیه الغلام و الجاریه التی لم تدرک / حدیث 1 2. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق، جلد 9/ صفحه 182/ حدیث 8 3. فروع کافی، ثقه الاسلام کلینی ره ،دارالکتب اسلامی، 1375،/ جلد7 / صفحه 29 4. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق، جلد 8/ صفحه 76/حدیث 174 5. من لایحضر/ جلد4/ صفحه 146 6. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق، جلد 8/ صفحه 76/ حدیث 176 و ...
55. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق ره ،دارالکتب اسلامی، 1410 ه.ق، جلد 4/ صفحه 221/ حدیث 5522 که این روایت اصطلاحاً از جزمیات صدوق است.
56. مکاسب، شیخ انصاری ره، مجمع فکر اسلامی، 1421 ه.ق، جلد3/صفحه 282 ـ 284
57. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق،، جلد 10/ صفحه 233 خبر مسند و صحیح است.
58. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق،، جلد 10/ صفحه 233 خبر موثق و مسند است. و نیز در همین معنا دعائم الاسلام، ابوحنیفه نعمان بن محمد بن منصور تمیمی مغربی، مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، جلد2/ صفحه 417/ حدیث 1453و حدیث 1454 و جعفریات صفحه 124
59. قرب الاسناد، ابوحنیفه نعمان بن محمد بن منصور تمیمی مغربی، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، صفحه 74 خبر به خاطر ابی البختری ضعیف است.
60. جعفریات (اشعثیات)، محمد بن اشعث، مکتبه نینوی الحدیثه/ صفحه 124 و با اندکی اختلاف در دعائم الاسلام، ابوحنیفه نعمان بن محمد بن منصور تمیمی مغربی، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، جلد2/ صفحه 417 حدیث 1454
61. همان، جلد2/ صفحه 417 حدیث 1453
62. انوار الفقاهه،آیه الله مکارم شیرازی، انتشارات مدرسه امام امیر المؤمنین علیه السلام، 1411 ه.ق، جلد 1/ صفحه 231
63. کتاب البیع، امام خمینی ره، انتشارات مهر، امام خمینی ره/ جلد2/ صفحه 35
64. مصباح الفقاهه، تقریرات درس آیه الله خویی ره، توحیدی تبریزی، انتشارات انصاریان، جلد3/ صفحه 253
65. سوره مائده/ آیه 38
66. سوره جن/ آیه 18
67. تفسیر نور الثقلین، جلد1/ صفحه 629
68. کتاب البیع، شهید مصطفی خمینی ره، مؤسسه نشر آثار امام خمینی ره، 1376،جلد1/ صفحه 294
69. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ره ، دارالأضواء، 1406 ه.ق، جلد 10/ صفحه 232/ حدیث 917 خبر موثق و مسند است.
70. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق ره ،دارالکتب اسلامی، 1410 ه.ق، جلد4/ صفحه 85/ حدیث 272 خبر موثق و مسند است.
71. جعفریات(اشعثیات)، محمد بن اشعث، مکتبه نینوی الحدیثه، صفحه 124 و همچنین دعائم السلام، ابوحنیفه نعمان بن محمد بن منصور تمیمی مغربی، مؤسسه آل البیت علیهم السلام جلد 2 صفحه 147 آورده است: «عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جده علیهم السلام قال: قال علی بن أبی طالب علیه السلام: لیس بین الصبیان قصاص عمدهم خطأ فیها العقل»
72. انوار الفقاهه،آیه الله مکارم شیرازی، انتشارات مدرسه امام امیر المؤمنین علیه السلام، 1411 ه.ق، جلد 1/ صفحه 231
ادامه دارد...
/ج