بزرگترین میراث جابز
نویسنده:پرهام ایزدپناه
اشاره:
شايد همان چند ساعتي كه اپل در عصر جابز با پشت سر گذاشتن اكسون موبيل از نظر ارزش كل سهام به بزرگترين و با ارزشترين شركت دنيا تبديل شد، براي درك ارج و منزلت مديريتي بنيانگذار بزرگ اين شركت كافي باشد. اما به راستي گرانبهاترين اختراع و دستآورد استيو جابز در طول فعاليت 36 ساله اين مدير برجسته فناوري چيست؟
این روزها ميتوان مشابه همین وضعیت را در مورد بنیانگذار اپل به شکل دیگری دید؛ در بسیاری از مقالاتی که به استيو جابز اختصاص یافته است، روی ویژگیهایی مانند خشم او در قبال کارهای ضعیف، غضبش در برابر کارمندان خاطی و تنبیههایی که در چنین مواردی به کار میبرد، تأکید و توجه میشود. حتی گاه بهنظر میرسد طرح این نوع مسائل به نوعی انتقال انگارههایی از «شیوههای مدیریت کلان» یا الگوسازیهای ذهنی برای مخاطب است. غافل از آن که شیوههای مدیریتی استیو جابز سرشار از آموزهها و «تنبیهاتی1» است که بیش از موارد اینچنینی در موفقیتهای این شرکت نقش داشتهاند.
الف- آنچه که از دل گفتارها و نوشتههای رسمی و غیر رسمی درباره فرآیند تولید و طراحی محصول در اپل بر میآید، این است که جابز و همکارانش در اپل، بیش و پیش از هر چیز دیگری هنگام توسعه محصول خود را در مقام یک کابر قرار میدهند نه یک متخصص و آشنا به تجهیزات الکترونيکی و محاسباتی. اگر امروز و پس از پایان عصر جابز نقاط عطف فعالیت مدیر مبتکر اپل را مرور کنیم و به شاخصترین محصولاتی که در دوره مدیریت جابز عرضه شدند نگاهی بیاندازیم، فلسفه کاربرمحوري آنها و تمرکز شگفتآوری که روی این اصل کلیدی وجود داشته، بهتر از هر زمان دیگری آشکار میشود. مکینتاش (1984)، رابط بصری کاربر و ماوس را همگانی و کامپیوتر را به وسیلهای با استفاده آسان تبدیل کرد. آیمک (1998) راهاندازی یک کامپیوتر خانگی را بهسادگی نصب یک تلویزیون کرد. آیپاد و فروشگاه موسیقی آیتونز (2001 و 2003) دنیای موسیقی دیجیتال را تغییر دادند و آن را به تجربهای به مراتب سادهتر و لذت بخشتر تبدیل کردند. آیفون با ارائه یک رابط بصری انقلابی و ارائه قابلیت لمس چندگانه عصر جدیدی را در دنیای اسمارتفونها رقم زد و آیپد نیز فصل تازهای را در شيوه تعامل با دستگاههای رایانشی به ارمغان آورد. وجه مشترک همه این موارد کاربرمحوری این محصولات است. کارنامه فنی جابز نشان میدهد که او با ثبت 313 حقاختراع به نام خود (در مشارکت با دیگر متخصصان اپل) یکی از پر اختراعترین مدیران تاریخ فناوری محسوب میشود. در روی دیگر سكه اما جابز، نه بزرگترین متخصص و مهندس کامپیوتر و الکترونیک است و نه خارقالعادهترین طراح و کدنویس تاریخ. شاید وجه تمایز اصلی جابز با دیگران در یک چیز دیگر نهفته باشد: جابز بزرگترین کاربر تجهیزات الکترونیکی مصرفی و کامپیوتری است! تا جایی که گاه در مواردی توجه به این اصل را به غایت خود رسانده و خود را در مقام تصمیمگیرنده به جای کاربر نشانده است؛ آنجا که در پاسخ به خبرنگاری که پس از معرفی آیپد پرسیده بود اپل پیش از معرفی این محصول چه نیازسنجی و تحقیقی برای ارزیابی بازار و کاربران انجام داده است، به صراحت پاسخ داده بود: «هیچی! این وظیفه مصرفکننده نیست که بداند چه چیزی میخواهد»! اپلِ عصر جدید، يكي از مهارتهاي جابز را به خوبی نمایان کرده است: نبوغی ویژه در درک صحیح نیازهای کاربران و خواسته های آنها، حتی اگر خودشان این خواستهها را نشناسند؛ نبوغی که گاه يأس و گاه هراسانگیز است.
ب- ویژگی بارز دیگر اپل در دوره جابز نوعی پیوستگی و تسلسل زنجیرهوار در میان محصولات این شرکت است. با نگاهی به محصولات این شرکت طی یک دهه گذشته به رابطه جالبی میان آنها میرسیم. این رابطه با فلسفه «مرکز دیجیتال» (Digital hub) و معرفی آیمک آغاز میشود (سخنراني استيو جابز، نهم ژانويه 2001). سپس همین همگرایی فناورانه چند رسانهای در ترکیب آیپاد و آیتونز متبلور میشود و این دو در پیوند با عصر اینترنت و اضافه شدن فروشگاه آنلاین موسیقی این شرکت یک اکوسیستم منحصر بهفرد و یک مدل کسبوکار تازه را پدید میآورند. اپل در ادامه، از نتیجه نوآوریهای شگرف خود در زمینه طراحی رابط بصری، نرمافزار و سختافزار موسیقایی، آیفون را میآفریند و شگفت آنکه شاخصترین محصول این شرکت در آغاز هزاره جدید یعنی آیپاد به یک آیکون روی صفحه نمایش آیفون تبدیل میشود و به این ترتیب پرفروشترین محصول اپل در آن دوره به نوعی در محصولی تازه قلب به محصولی دیگر شده و به شکلی دیگر در روح آن دمیده میشود. اگر چه هنوز تولید آیپاد به عنوان یک محصول مستقل سختافزاری ادامه دارد، اپل اما جسارت این «همنوع خواری» پر خطر تجاری را داشته است و خود را در جایگاهی میبیند که خود باید رقیب خود باشد. این ذوق مدیریتی- نامش را توانایی مدیریتی نمیگذارم- در گفته دیگری از جابز به خوبی موج میزند: «اگر بنا است کسی محصولاتمان را منسوخ و منقرض کند، بهتر است آن کس، خود ما باشیم.» زنجیره اما پایان نیافته است؛ اپل با بهرهگیری از تجربیات سرویسهای فروش آنلاین خود، iOS App Store را به عنوان فرزند خلف فروشگاه آنلاین موسیقی (و فیلم) آیتونز معرفی میکند. مزایای لمس چندگانه و بهطور کلی تعامل لمس محور از طریق صفحات لمسی مجزا یا تعبیه شده روی نوتبوکهای این شرکت به دنیای مک قدم میگذارد و فروشگاه Mac App Store نیز وارد دنیای مک میشود. همین نوآوریها و مزایا در آیپد نیز نمایان میشود و اپل با آگاهی از این که تبلت جدید بدون تردید بر میزان فروش و آینده نوتبوکها و حتی دیگر «کامپپیوترهای شخصی» این شرکت تأثیر خواد گذشت، این دستگاه 500 دلاری را به عنوان آینده محاسبات شخصی روانه بازار میکند.
پ- نکته مغفول بسیاری از تحلیلهای پیرامون موفقیت اپل و بنيانگذارش آن است که جابز به تنهایی دست به کارهای شگرف نزده و در تغییر وضعیت این شرکت یک تنه ایفای نقش نکرده است. هیچ شرکت موفقی در دنیا متکی به شخص و قائم به فرد نیست؛ در واقع بخشی از نبوغ مدیریتی جابز در همین نکته نهفته است: او با هنرمندی توانست مجموعهای از زبدهترین و خلاقترین متخصصان فنی، هنری و بازاریابی جهان را گرداگرد خود جمع کند و برای سالها، سالیان سال، آنها را در زمینههایی که بهطور ژنتیکی برای آن ساخته شدهاند، به کار گمارد. نابغههای حقیقی کسانی هستند که میتوانند چنین گروهی را کنار هم گذاشته، آنها را حفظ کنند و برای تصمیمهای درست در زمانهای درست به آنان اعتماد کنند. اگر بپذیريم در کنار بسیاری از ویژگیهای دیگر، هنر یک تصمیمگیرنده انتخاب یک راهحل از میان چندین راهحل است، میتوانیم دریابیم که وجود همکارانی توانمند و خوشفکر که هر کدامشان ارائهکننده یکی از این انتخابها و راهحلها هستند، تا چه اندازه ضروری و حیاتی است. و کیست که نداند که مدیریت چنین گروهی از نخبهها و یاغیهایی که هریک ساز خود را میزند، چقدر دشوار است. اینجا است که میتوان از زیباییشناسی خشم سخن گفت؛ در اپل یک "بداخلاق بزرگ" توانسته است سردسته اين ياغيها شود، همه اینها را هدایت کند و از ایدهها و پروژهای شخصی خودشان به سمت پروژهایی که در اولویت این شرکت هستند، سوق دهد. جابز میگوید: «به کارهایی که انجام ندادهایم به همان اندازه میبالم که به محصولات معرفی شدهمان افتخار میکنم.»
در متن آگهیهای معروف شرکت اپل یعنی «متفاوت بیاندیشید» (1997 تا 2002)، درباره این قبیل آدمها چنین آمده است:
«برای شوریدگان، ساز مخالفزنها، یاغیان، آشوبسازان، آنها که وصله ناجورند، کسانی که چیزها را متفاوت مینگرند، قواعد را نمیپذیرند و برای وضع موجود ارزشي قائل نیستند؛ میتوانید کلامشان را نقل کنید یا مخالفشان باشید. میتوانید آنها را ستایش کنید یا زیرسؤال ببرید. تنها کاری که نمیتوانید بکنید، نادیده گرفتنشان است. زیرا همینها هستند که چیزها را تغییر میدهند، اختراع میکنند، خیالپردازی میکنند، بهبود میدهند، دست به اکتشاف میزنند، اختراع ميکنند، الهام بخشند...
شاید آنها باید شوریده باشند...»
/ع
شايد همان چند ساعتي كه اپل در عصر جابز با پشت سر گذاشتن اكسون موبيل از نظر ارزش كل سهام به بزرگترين و با ارزشترين شركت دنيا تبديل شد، براي درك ارج و منزلت مديريتي بنيانگذار بزرگ اين شركت كافي باشد. اما به راستي گرانبهاترين اختراع و دستآورد استيو جابز در طول فعاليت 36 ساله اين مدير برجسته فناوري چيست؟
1- تنبیهات
این روزها ميتوان مشابه همین وضعیت را در مورد بنیانگذار اپل به شکل دیگری دید؛ در بسیاری از مقالاتی که به استيو جابز اختصاص یافته است، روی ویژگیهایی مانند خشم او در قبال کارهای ضعیف، غضبش در برابر کارمندان خاطی و تنبیههایی که در چنین مواردی به کار میبرد، تأکید و توجه میشود. حتی گاه بهنظر میرسد طرح این نوع مسائل به نوعی انتقال انگارههایی از «شیوههای مدیریت کلان» یا الگوسازیهای ذهنی برای مخاطب است. غافل از آن که شیوههای مدیریتی استیو جابز سرشار از آموزهها و «تنبیهاتی1» است که بیش از موارد اینچنینی در موفقیتهای این شرکت نقش داشتهاند.
2- اشارات
الف- آنچه که از دل گفتارها و نوشتههای رسمی و غیر رسمی درباره فرآیند تولید و طراحی محصول در اپل بر میآید، این است که جابز و همکارانش در اپل، بیش و پیش از هر چیز دیگری هنگام توسعه محصول خود را در مقام یک کابر قرار میدهند نه یک متخصص و آشنا به تجهیزات الکترونيکی و محاسباتی. اگر امروز و پس از پایان عصر جابز نقاط عطف فعالیت مدیر مبتکر اپل را مرور کنیم و به شاخصترین محصولاتی که در دوره مدیریت جابز عرضه شدند نگاهی بیاندازیم، فلسفه کاربرمحوري آنها و تمرکز شگفتآوری که روی این اصل کلیدی وجود داشته، بهتر از هر زمان دیگری آشکار میشود. مکینتاش (1984)، رابط بصری کاربر و ماوس را همگانی و کامپیوتر را به وسیلهای با استفاده آسان تبدیل کرد. آیمک (1998) راهاندازی یک کامپیوتر خانگی را بهسادگی نصب یک تلویزیون کرد. آیپاد و فروشگاه موسیقی آیتونز (2001 و 2003) دنیای موسیقی دیجیتال را تغییر دادند و آن را به تجربهای به مراتب سادهتر و لذت بخشتر تبدیل کردند. آیفون با ارائه یک رابط بصری انقلابی و ارائه قابلیت لمس چندگانه عصر جدیدی را در دنیای اسمارتفونها رقم زد و آیپد نیز فصل تازهای را در شيوه تعامل با دستگاههای رایانشی به ارمغان آورد. وجه مشترک همه این موارد کاربرمحوری این محصولات است. کارنامه فنی جابز نشان میدهد که او با ثبت 313 حقاختراع به نام خود (در مشارکت با دیگر متخصصان اپل) یکی از پر اختراعترین مدیران تاریخ فناوری محسوب میشود. در روی دیگر سكه اما جابز، نه بزرگترین متخصص و مهندس کامپیوتر و الکترونیک است و نه خارقالعادهترین طراح و کدنویس تاریخ. شاید وجه تمایز اصلی جابز با دیگران در یک چیز دیگر نهفته باشد: جابز بزرگترین کاربر تجهیزات الکترونیکی مصرفی و کامپیوتری است! تا جایی که گاه در مواردی توجه به این اصل را به غایت خود رسانده و خود را در مقام تصمیمگیرنده به جای کاربر نشانده است؛ آنجا که در پاسخ به خبرنگاری که پس از معرفی آیپد پرسیده بود اپل پیش از معرفی این محصول چه نیازسنجی و تحقیقی برای ارزیابی بازار و کاربران انجام داده است، به صراحت پاسخ داده بود: «هیچی! این وظیفه مصرفکننده نیست که بداند چه چیزی میخواهد»! اپلِ عصر جدید، يكي از مهارتهاي جابز را به خوبی نمایان کرده است: نبوغی ویژه در درک صحیح نیازهای کاربران و خواسته های آنها، حتی اگر خودشان این خواستهها را نشناسند؛ نبوغی که گاه يأس و گاه هراسانگیز است.
ب- ویژگی بارز دیگر اپل در دوره جابز نوعی پیوستگی و تسلسل زنجیرهوار در میان محصولات این شرکت است. با نگاهی به محصولات این شرکت طی یک دهه گذشته به رابطه جالبی میان آنها میرسیم. این رابطه با فلسفه «مرکز دیجیتال» (Digital hub) و معرفی آیمک آغاز میشود (سخنراني استيو جابز، نهم ژانويه 2001). سپس همین همگرایی فناورانه چند رسانهای در ترکیب آیپاد و آیتونز متبلور میشود و این دو در پیوند با عصر اینترنت و اضافه شدن فروشگاه آنلاین موسیقی این شرکت یک اکوسیستم منحصر بهفرد و یک مدل کسبوکار تازه را پدید میآورند. اپل در ادامه، از نتیجه نوآوریهای شگرف خود در زمینه طراحی رابط بصری، نرمافزار و سختافزار موسیقایی، آیفون را میآفریند و شگفت آنکه شاخصترین محصول این شرکت در آغاز هزاره جدید یعنی آیپاد به یک آیکون روی صفحه نمایش آیفون تبدیل میشود و به این ترتیب پرفروشترین محصول اپل در آن دوره به نوعی در محصولی تازه قلب به محصولی دیگر شده و به شکلی دیگر در روح آن دمیده میشود. اگر چه هنوز تولید آیپاد به عنوان یک محصول مستقل سختافزاری ادامه دارد، اپل اما جسارت این «همنوع خواری» پر خطر تجاری را داشته است و خود را در جایگاهی میبیند که خود باید رقیب خود باشد. این ذوق مدیریتی- نامش را توانایی مدیریتی نمیگذارم- در گفته دیگری از جابز به خوبی موج میزند: «اگر بنا است کسی محصولاتمان را منسوخ و منقرض کند، بهتر است آن کس، خود ما باشیم.» زنجیره اما پایان نیافته است؛ اپل با بهرهگیری از تجربیات سرویسهای فروش آنلاین خود، iOS App Store را به عنوان فرزند خلف فروشگاه آنلاین موسیقی (و فیلم) آیتونز معرفی میکند. مزایای لمس چندگانه و بهطور کلی تعامل لمس محور از طریق صفحات لمسی مجزا یا تعبیه شده روی نوتبوکهای این شرکت به دنیای مک قدم میگذارد و فروشگاه Mac App Store نیز وارد دنیای مک میشود. همین نوآوریها و مزایا در آیپد نیز نمایان میشود و اپل با آگاهی از این که تبلت جدید بدون تردید بر میزان فروش و آینده نوتبوکها و حتی دیگر «کامپپیوترهای شخصی» این شرکت تأثیر خواد گذشت، این دستگاه 500 دلاری را به عنوان آینده محاسبات شخصی روانه بازار میکند.
پ- نکته مغفول بسیاری از تحلیلهای پیرامون موفقیت اپل و بنيانگذارش آن است که جابز به تنهایی دست به کارهای شگرف نزده و در تغییر وضعیت این شرکت یک تنه ایفای نقش نکرده است. هیچ شرکت موفقی در دنیا متکی به شخص و قائم به فرد نیست؛ در واقع بخشی از نبوغ مدیریتی جابز در همین نکته نهفته است: او با هنرمندی توانست مجموعهای از زبدهترین و خلاقترین متخصصان فنی، هنری و بازاریابی جهان را گرداگرد خود جمع کند و برای سالها، سالیان سال، آنها را در زمینههایی که بهطور ژنتیکی برای آن ساخته شدهاند، به کار گمارد. نابغههای حقیقی کسانی هستند که میتوانند چنین گروهی را کنار هم گذاشته، آنها را حفظ کنند و برای تصمیمهای درست در زمانهای درست به آنان اعتماد کنند. اگر بپذیريم در کنار بسیاری از ویژگیهای دیگر، هنر یک تصمیمگیرنده انتخاب یک راهحل از میان چندین راهحل است، میتوانیم دریابیم که وجود همکارانی توانمند و خوشفکر که هر کدامشان ارائهکننده یکی از این انتخابها و راهحلها هستند، تا چه اندازه ضروری و حیاتی است. و کیست که نداند که مدیریت چنین گروهی از نخبهها و یاغیهایی که هریک ساز خود را میزند، چقدر دشوار است. اینجا است که میتوان از زیباییشناسی خشم سخن گفت؛ در اپل یک "بداخلاق بزرگ" توانسته است سردسته اين ياغيها شود، همه اینها را هدایت کند و از ایدهها و پروژهای شخصی خودشان به سمت پروژهایی که در اولویت این شرکت هستند، سوق دهد. جابز میگوید: «به کارهایی که انجام ندادهایم به همان اندازه میبالم که به محصولات معرفی شدهمان افتخار میکنم.»
3- بزرگترین میراث
در متن آگهیهای معروف شرکت اپل یعنی «متفاوت بیاندیشید» (1997 تا 2002)، درباره این قبیل آدمها چنین آمده است:
«برای شوریدگان، ساز مخالفزنها، یاغیان، آشوبسازان، آنها که وصله ناجورند، کسانی که چیزها را متفاوت مینگرند، قواعد را نمیپذیرند و برای وضع موجود ارزشي قائل نیستند؛ میتوانید کلامشان را نقل کنید یا مخالفشان باشید. میتوانید آنها را ستایش کنید یا زیرسؤال ببرید. تنها کاری که نمیتوانید بکنید، نادیده گرفتنشان است. زیرا همینها هستند که چیزها را تغییر میدهند، اختراع میکنند، خیالپردازی میکنند، بهبود میدهند، دست به اکتشاف میزنند، اختراع ميکنند، الهام بخشند...
شاید آنها باید شوریده باشند...»
پي نوشت ها :
1- حتماً ميدانيد كه واژه «تنبيه» در معناي آگاه كردن و بيدار كردن نيز به كار ميرود.
/ع