ارتباط زن و مرد و تأثير آن در نهاد خانواده
آدمي در دوجنس زن و مرد آفريده شده است و خداوند گرايش اين دو جنس را در نهاد آنها سرشته است. طبيعت انسان، عرف جامعه و شريعت اسلام هم بر اين گرايش صحه گذاشته و آن را به عنوان بديهي ترين اصل فطرت پذيرفته است. موضوع رابطه پسر و دختر و رفاقت و دوستي يک زن و مرد نامحرم مخصوصاً در محيط هاي «اجتماعي»، «کاري» و «آموزشي» از اهميت ويژه اي برخوردار است. با بررسي هاي صورت گرفته در فرهنگ غرب و آزادي ارتباط در کشورهاي غربي، آفت هاي آزاد گذاشتن حريم بين زن و مرد و دختر و پسر روشن شده است. ما در يک کشور اسلامي هستيم و از دين مبين اسلام پيروي مي کنيم، به اين ترتيب جاي تعجب است اگر گمان کنيم که دين اسلام براي ايجاد حريم ميان روابط زن و مرد حد و حدودي مشخص نکرده باشد. دين اسلام با درون مايه قوي و پرمحتوايش در قرآن، احاديث و روايات نه تنها چگونگي روابط نامحرمان را روشن ساخته است بلکه با ذکر نمونه هايي، آسيب هاي ناشي از روابط آزادانه زن و مرد را بيان داشته است. مهم ترين خطر اين روابط، سست شدن بنيان خانواده هاست که اگر اين امر تحقق پيدا کند ديگر مفهومي به نام جامعه سالم و کارآمد-که در پرتو آن آرامش و امنيت به وجود مي آيد-از بين خواهد رفت. شهيد «مطهري» در کتاب «فلسفه حجاب» بيان خيلي زيبايي از حرص و حريص شدن دارد: «حرص در دو زمان پديد مي آيد، يکي وقتي عامل «تحريک» باشد و ديگري وقتي عامل «منبع» باشد. اگر زمينه تحريک برطرف شد و بعد منع کرديم، حرص ايجاد نمي شود» همچنين مي فرمايند: «اگر تحريک را کم کرديم، حرص ايجاد نمي شود اما اگر گفتيم دختر و پسر مي توانند با هم باشند و با هم مراوده کنند: در واقع عامل تحريک را به تدريج ايجاد کرده ايم. از طرف ديگر آنها را منع مي کنيم که «شما فقط حق داريد در حد بيان مسائل درسي، علمي، فرهنگي و سياسي با يکديگر صحبت کنيد و وارد فضاهاي ديگر نشويد» اين امکان ندارد، چون زمينه هاي تحريک فراهم شده است».
عادي شدن روابط زنان و مردان يک آسيب اجتماعي است که نهاد خانواده را تحت تأثير قرار مي دهد. هر رابطه اي پيامدهاي مثبت و منفي خواهد داشت و به دنبال علل و انگيزه هاي خاصي شکل مي گيرد. چنان چه زن و مرد در ارتباط با يکديگر مراقب برخوردها و رفتارهاي اجتماعي خود نباشند، کانون خانوادگي آنها لطمه خواهد ديد. به دنبال اختلال در روابط خانوادگي، فرزندان که نسل آينده جامعه را تشکيل مي دهند، دچارآسيب شده، مراحل رشد رواني آنها تکامل نمي يابد. بنابراين هر عاملي که موجب تحريک انگيزه هاي شهواني در انسان و موجب اختلال در نظم اجتماعي و بنيان خانواده شود و به آرامش روحي-رواني و عفت عمومي صدمه وارد کند، مورد تأييد اسلام نيست.
با وجود اشتراک معنايي ميان اختلاط و ارتباط، بايد گفت مجموعه رفتارهايي که انسان ها در تماس با يکديگر با توجه به نوع فرهنگ و آداب و رسوم و آموزه هاي ملي ابراز مي دارند، رابطه ناميده مي شود. رابطه و برقراري ارتباط با ديگران به خودي خود محکوم به فساد و تباهي نيست و اين هدف و مقصود نهايي طرفين است که صفت سالم و يا ناسالم بودن را به همراه خواهد داشت. نبايد رابطه بين دختر و پسر يا زن و مرد را به طور عام، يک معضل و مشکل تصور کرد. تداوم و بقاي بشر بسته به وجود ارتباط و کشش ميان انسان هاست اما آن چه که مدنظر و جاي اشکال است، نفس ارتباط نيست بلکه آفت هاي پيرامون ارتباط است. از جمله اين آفت ها مي توان به نگاه جنسيتي، جذابيت ها، پيوند عاطفي و عدم رعايت حدود متقابل در روابط اشاره کرد. (اسفندياري، 1385)
رابطه دختر و پسر که به علت نيازهاي اجتماعي گريزناپذير است در صورتي يک رابطه اجتماعي سالم و رشد يافته خواهد بود که فارغ از احساسات و تمايلات عاشقانه و جنسي باشد و طرفين با محترم شمردن اصول و عقايد ديني و مذهبي و اخلاقي مورد قبول جامعه خودشان با يکديگر ارتباط برقرار کنند.
علل و انگيزه هاي ارتباط افراد نامحرم گوناگون است. ممکن است دختر و پسر نامحرم انگيزه هاي مشترک و يا جداگانه اي براي روابط خود داشته باشند اما گفته مي شود، اولين مورد، انگيزه جنسي است. حتي برخي معتقدند ريشه اصلي روابط بين دو جنس مخالف انگيزه جنسي است که گاهي به ازدواج نامعقول نيز منجر مي شود! سود شخصي، انگيزه ازدواج، رابطه استاد و دانشجو، قرابت و خويشاوندي و ارتباطات و دوستي ها موارد ديگر هستند. (شريعتي سبزواري،1382)
همه اين موارد در صورتي که خارج از قيود و قواعد اخلاقي باشد، خطرناک است در عين حال علاقه به سرگرمي هايي مثل پست الکترونيکي و گفتگوهاي اينترنتي و ارتباطات زياد خانوادگي باعث گسترش روابط نامحرمان مي شود و خطرات فراواني در پي دارد. يکي ديگر از عوامل مهم در ايجاد اختلال در روابط بين دو جنس در جامعه ما مي تواند فقدان آموزش صحيح در مورد محرم و نامحرم در بستر خانواده ها باشد. متأسفانه خانواده ها معمولاً در اين زمينه برنامه منظمي ندارند. بسياري از خانواده ها اختلاط بين بعضي اعضاي فاميل مثل روابط صميمي بين دخترعمو و پسر عمو، دختر عمه و پسر دايي و بالعکس را-که با يکديگر نامحرم هستند-مجاز مي دانند حتي وجود روابط صميمانه، در مورد افراد دورتر در فاميل و نيز مراعات نکردن حجاب در مقابل چنين افرادي براي خانواده از اهميت چنداني برخوردار نيست اين موارد نشانگر اين است که حدود شرعي مناسب، نه تنها به فرزندان آموزش داده نمي شود، بلکه برخي از پدران و مادران نيز در مراعات آنها سهل انگاري و ساده انديشي مي کنند. نکته بسيار مهم در مورد خانواده ها، سطح فرهنگي خانواده هاست هر قدر فرهنگ يک خانواده بالاتر باشد، به جزئيات و دقايق زندگي و ازآن جمله دقايق در مورد روابط اجتماعي با ديگران توجه بيشتري مي کند. آموزش اين حدود و مراعات آنها، نه تنها نشانه عقب ماندگي و يا محدود سازي فرزندان نيست بلکه خود نشانگر دقت و توجه يک خانواده به حدود رفتار اجتماعي است. (احمدي، 1381)
آفت هاي اختلاط و روابط غير ضروري و بدون حريم بين دختر و پسر در محيط هاي تحصيلي، کاري، خانوادگي و... بسيار زياد است که بخشي از پيامدهاي منفي آن عبارتند از:
اتلاف نيروها در علم و عمل، عشق هاي بي اساس و مجازي، روابط غير مشروع و ناسالم، آسيب هاي رواني و روحي، فراهم آمدن زمينه هاي گناه، بي پروايي و از بين رفتن صفاتي مانند حيا و عفت و پاکدامني و وقار، پايين آمدن ميزان ازدواج به دليل وفور عرضه هاي جنسي، بالا رفتن سن ازدواج، بي اعتمادي و استحاله دروني، سرکوبي استعدادها، افت تحصيلي، حريم شکني و عبور از مرزهاي ارزشي و اعتقادي، سست شدن پايه هاي خانواده و...(اسفندياري، 1385)
استاد شهيد مرتضي مطهري درباره ارتباط نادرست دختر و پسر و آسيب هاي جدي آن بر پيکره نهاد مقدس خانواده معتقد است: «ازدواج در قديم، پس از دوران انتظار و آرزومندي انجام مي گرفت و به همين علت، زوجين يکديگر را عامل نيکبختي و سعادت خود مي دانستند ولي امروز، معاشرت هاي آزاد و بي بندوبار پسران و دختران، ازدواج را به صورت يک وظيفه و تکليف و محدوديت در آورده است..سيستم روابط آزاد، اولاً موجب مي شود که پسران تا جايي که ممکن است، از ازدواج و تشکيل خانواده سرباز زنند و فقط هنگامي که نيروهاي جواني و شور و نشاط آن ها رو به ضعف و سستي مي نهد، اقدام به ازدواج مي کنند... ثانياً پيوند ازدواج هاي موجود، سست است و به جاي اين که برپايه يک عشق خالص و محبت عميق استوار باشد و هريک از زن و شوهر، همسر خود را عامل سعادت خود بداند، برعکس، به چشم رقيب و عامل سلب آزادي و محدوديت مي بيند». يکي از مهمترين پيامد هاي مثبت جداسازي محيط هاي مختلط زنان و مردان، سلامت جامعه و جلوگيري از ناهنجاريهاي روحي و رواني است. از سوي ديگر ارتباط سازنده مي تواند رشد اخلاقي و پيشرفت علمي افراد را به همراه داشته باشد. (بيگدلي، 1386)
1-رابطه سختگيرانه: مطابق اين ديدگاه هر نوع ارتباطي ميان دختر و پسر جز در صورت اضطرار ممنوع است زيرا رابطه اين دو چون آتش و پنبه است و براي دوري از خطر، عقل حکم مي کندکه اين دو هر چه بيشتر از هم دور نگه داشته شوند. بر اين مبنا هر نوع ارتباطي ميان دو جنس مخالف ممکن است باعث ايجاد جرقه ايي شود که کنترل آن در اختيار هيچ يک از طرفين نباشد.
2-ديدگاه سهل گيرانه: براساس اين ديدگاه تفريطي، ايجاد هر نوع محدوديت در ارتباط ميان زن و مرد باعث برانگيختن حساسيت، افزايش التهاب و اشتياق مي شود. انسان بر اساس اصل «الانسان حريص علي ما منع» وقتي در موردي با منع و محدوديت موا جه شود نسبت به آن حريص تر مي شود از اين رو بهتر است نحوه ارتباط دو جنس مخالف همان گونه اي باشد که دو جنس موافق با هم مرتبط هستند.
3-ديدگاه معتدل: همان طور که پيداست دو ديدگاه پيشين به يک اندازه مخدوش و مردودند، رابطه اي صحيح است که در آن از هرگونه افراط و تفريط پرهيز شود؛ يعني نه چنان سختگيرانه و تنگ نظرانه برخورد شود که در نگاه عرف و عقل قابل عمل نباشد و نه چنان سهل گيرانه نظر داده شود که باعث پيامدهاي منفي و ناگوار شود. معيار و ميزان اعتبار درست و سالم با حفظ همه حريم هاست. (نيکزاد، 1383) در ادامه، ديدگاه اسلام توضيح داده خواهد شد.
از ديدگاه اسلام، ارتباط ميان زن و مرد في نفسه ممنوعيني ندارد. طبيعي است، در جامعه اي که معمولاً نيمي از آن را جنس مرد و نيمي ديگر را جنس زن تشکيل مي دهد، چاره اي جز ارتباط دو جنس مخالف با همديگر نيست. به تعبير ديگر، اجتماع مجموعه اي از زنان و مردان است و قابل تقسيم به جامعه مردان و جامعه زنان نيست. برحسب ديدگاه اسلام، زن و مرد بايد با نگاه به شخصيت انساني هم که به طور قطع در روابطي سالم خود را نشان مي دهد، در تعاملات اجتماعي حضور يابند. عايقي مفيد و مؤثر به نام هويت انساني وجود داردکه سبب ايجاد جرياني سالم و آسيب ناپذير در روابط ميان زن و مرد مي شود. براين مبنا، مرد بايد در زير ساخت هاي فکري خويش، تصوير درستي از زن به عنوان يک شخصيت ارجمند، پاک، با کرامت و با حرمت داشته باشد و زن نيز بايد در روساخت هاي رفتاري اش که وجوه ارتباطي او را در پوشش، گفتار و حرکات نمايان مي سازد، حرمت و کرامت زن بودن خود را نشان دهد. (نيکزاد، 1383)
ممکن تصور شودکه وجوب حجاب زن در هنگام حضور در جامعه و ارتباط با جنس مخالف، عاملي براي محدود کردن زن در ارتباطات اجتماعي است در حالي که پوشش زن در برابر مردان بيگانه، اختصاص به شريعت اسلام ندارد و در ميان برخي از اديان ديگر چه در گذشته و چه در زمان حال، مطرح بوده و هست. آن چه به عنوان پوشش براي زنان در اسلام مقرر شده است، بدين معنا نيست که از خانه بيرون نروند بلکه بدين معناست که زن در معاشرت و ارتباط با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد. در اين رابطه، خداوند متعال مي فرمايد: «اي پيامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمن بگوکه جلباب ها (روسري هاي بلند) خود را به خود نزديک سازند (يا برخويش فروافکنند) اين کار براي اين که شناخته شوند و مورد اذيت و آزار قرار نگيرند، بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.» (احزاب، 60-59)
راه حل صحيح اسلام توجه به اميال حقيقي و واقعي انسان ها و ارضاي آن در حد لازم و سالم به نحوي است که مزاحم رشد معنوي و قرب او نگردد و از سوي ديگر با برطرف کردن زمينه هاي سوءتأثير، به راحتي بتواند راه کمال را طي کند. اصل رابطه دختر و پسر ممنوع نشده است بلکه اسلام آن را روشمند و نظاممند کرده است زيرا اگر اين نياز نيز مانند ساير نيازهاي جسمي و رواني، بخواهد به طور کامل ارضا شود و انسان را دچار مشکلي نکند بايد تحت ضابطه، نظم و شرايط خاص خود باشد. اسلام مي خواهد انواع لذت هاي جنسي در محيط ودرون خانواده شکل گيردو ازاين طريق آرامش روحي ورواني و پيوندهاي عاطفي نيز برقرار بماند و با طرح آن در محيط جامعه به پيوند خانواده و اجتماع نيز آسيب وارد نشود. بي شک زندگي واقعي آن است که با طراوت، آسايش، علم، آزادي، عدالت، برابري، برادري، تعاون و يکدلي همراه باشد؛ در واقع زندگي، خود تلاش، طراوت، پيشرفت و رشد است. اسلام، همواره ارزش هاي اجتماعي مربوط به خانواده، مانند حرمت قائل شدن براي زندگي فرزندان، احترام متقابل ميان مرد و زن و رفع تبعيض در تربيت بين دختر و پسر را مورد تاکيد قرار داده است. (مسجد جامعي، 1386)
منبع: نشريه دنياي زنان شماره 69
عادي شدن روابط زنان و مردان يک آسيب اجتماعي است که نهاد خانواده را تحت تأثير قرار مي دهد. هر رابطه اي پيامدهاي مثبت و منفي خواهد داشت و به دنبال علل و انگيزه هاي خاصي شکل مي گيرد. چنان چه زن و مرد در ارتباط با يکديگر مراقب برخوردها و رفتارهاي اجتماعي خود نباشند، کانون خانوادگي آنها لطمه خواهد ديد. به دنبال اختلال در روابط خانوادگي، فرزندان که نسل آينده جامعه را تشکيل مي دهند، دچارآسيب شده، مراحل رشد رواني آنها تکامل نمي يابد. بنابراين هر عاملي که موجب تحريک انگيزه هاي شهواني در انسان و موجب اختلال در نظم اجتماعي و بنيان خانواده شود و به آرامش روحي-رواني و عفت عمومي صدمه وارد کند، مورد تأييد اسلام نيست.
«اختلاط» و «ارتباط» چه مفهومي دارند؟
با وجود اشتراک معنايي ميان اختلاط و ارتباط، بايد گفت مجموعه رفتارهايي که انسان ها در تماس با يکديگر با توجه به نوع فرهنگ و آداب و رسوم و آموزه هاي ملي ابراز مي دارند، رابطه ناميده مي شود. رابطه و برقراري ارتباط با ديگران به خودي خود محکوم به فساد و تباهي نيست و اين هدف و مقصود نهايي طرفين است که صفت سالم و يا ناسالم بودن را به همراه خواهد داشت. نبايد رابطه بين دختر و پسر يا زن و مرد را به طور عام، يک معضل و مشکل تصور کرد. تداوم و بقاي بشر بسته به وجود ارتباط و کشش ميان انسان هاست اما آن چه که مدنظر و جاي اشکال است، نفس ارتباط نيست بلکه آفت هاي پيرامون ارتباط است. از جمله اين آفت ها مي توان به نگاه جنسيتي، جذابيت ها، پيوند عاطفي و عدم رعايت حدود متقابل در روابط اشاره کرد. (اسفندياري، 1385)
رابطه دختر و پسر که به علت نيازهاي اجتماعي گريزناپذير است در صورتي يک رابطه اجتماعي سالم و رشد يافته خواهد بود که فارغ از احساسات و تمايلات عاشقانه و جنسي باشد و طرفين با محترم شمردن اصول و عقايد ديني و مذهبي و اخلاقي مورد قبول جامعه خودشان با يکديگر ارتباط برقرار کنند.
علت گرايش و نياز جنس مخالف به برقراري ارتباط اجتماعي چيست؟
علل و انگيزه هاي ارتباط افراد نامحرم گوناگون است. ممکن است دختر و پسر نامحرم انگيزه هاي مشترک و يا جداگانه اي براي روابط خود داشته باشند اما گفته مي شود، اولين مورد، انگيزه جنسي است. حتي برخي معتقدند ريشه اصلي روابط بين دو جنس مخالف انگيزه جنسي است که گاهي به ازدواج نامعقول نيز منجر مي شود! سود شخصي، انگيزه ازدواج، رابطه استاد و دانشجو، قرابت و خويشاوندي و ارتباطات و دوستي ها موارد ديگر هستند. (شريعتي سبزواري،1382)
همه اين موارد در صورتي که خارج از قيود و قواعد اخلاقي باشد، خطرناک است در عين حال علاقه به سرگرمي هايي مثل پست الکترونيکي و گفتگوهاي اينترنتي و ارتباطات زياد خانوادگي باعث گسترش روابط نامحرمان مي شود و خطرات فراواني در پي دارد. يکي ديگر از عوامل مهم در ايجاد اختلال در روابط بين دو جنس در جامعه ما مي تواند فقدان آموزش صحيح در مورد محرم و نامحرم در بستر خانواده ها باشد. متأسفانه خانواده ها معمولاً در اين زمينه برنامه منظمي ندارند. بسياري از خانواده ها اختلاط بين بعضي اعضاي فاميل مثل روابط صميمي بين دخترعمو و پسر عمو، دختر عمه و پسر دايي و بالعکس را-که با يکديگر نامحرم هستند-مجاز مي دانند حتي وجود روابط صميمانه، در مورد افراد دورتر در فاميل و نيز مراعات نکردن حجاب در مقابل چنين افرادي براي خانواده از اهميت چنداني برخوردار نيست اين موارد نشانگر اين است که حدود شرعي مناسب، نه تنها به فرزندان آموزش داده نمي شود، بلکه برخي از پدران و مادران نيز در مراعات آنها سهل انگاري و ساده انديشي مي کنند. نکته بسيار مهم در مورد خانواده ها، سطح فرهنگي خانواده هاست هر قدر فرهنگ يک خانواده بالاتر باشد، به جزئيات و دقايق زندگي و ازآن جمله دقايق در مورد روابط اجتماعي با ديگران توجه بيشتري مي کند. آموزش اين حدود و مراعات آنها، نه تنها نشانه عقب ماندگي و يا محدود سازي فرزندان نيست بلکه خود نشانگر دقت و توجه يک خانواده به حدود رفتار اجتماعي است. (احمدي، 1381)
ارتباط زن و مرد نامحرم: پيامدهاي مثبت، پيامدهاي منفي
آفت هاي اختلاط و روابط غير ضروري و بدون حريم بين دختر و پسر در محيط هاي تحصيلي، کاري، خانوادگي و... بسيار زياد است که بخشي از پيامدهاي منفي آن عبارتند از:
اتلاف نيروها در علم و عمل، عشق هاي بي اساس و مجازي، روابط غير مشروع و ناسالم، آسيب هاي رواني و روحي، فراهم آمدن زمينه هاي گناه، بي پروايي و از بين رفتن صفاتي مانند حيا و عفت و پاکدامني و وقار، پايين آمدن ميزان ازدواج به دليل وفور عرضه هاي جنسي، بالا رفتن سن ازدواج، بي اعتمادي و استحاله دروني، سرکوبي استعدادها، افت تحصيلي، حريم شکني و عبور از مرزهاي ارزشي و اعتقادي، سست شدن پايه هاي خانواده و...(اسفندياري، 1385)
استاد شهيد مرتضي مطهري درباره ارتباط نادرست دختر و پسر و آسيب هاي جدي آن بر پيکره نهاد مقدس خانواده معتقد است: «ازدواج در قديم، پس از دوران انتظار و آرزومندي انجام مي گرفت و به همين علت، زوجين يکديگر را عامل نيکبختي و سعادت خود مي دانستند ولي امروز، معاشرت هاي آزاد و بي بندوبار پسران و دختران، ازدواج را به صورت يک وظيفه و تکليف و محدوديت در آورده است..سيستم روابط آزاد، اولاً موجب مي شود که پسران تا جايي که ممکن است، از ازدواج و تشکيل خانواده سرباز زنند و فقط هنگامي که نيروهاي جواني و شور و نشاط آن ها رو به ضعف و سستي مي نهد، اقدام به ازدواج مي کنند... ثانياً پيوند ازدواج هاي موجود، سست است و به جاي اين که برپايه يک عشق خالص و محبت عميق استوار باشد و هريک از زن و شوهر، همسر خود را عامل سعادت خود بداند، برعکس، به چشم رقيب و عامل سلب آزادي و محدوديت مي بيند». يکي از مهمترين پيامد هاي مثبت جداسازي محيط هاي مختلط زنان و مردان، سلامت جامعه و جلوگيري از ناهنجاريهاي روحي و رواني است. از سوي ديگر ارتباط سازنده مي تواند رشد اخلاقي و پيشرفت علمي افراد را به همراه داشته باشد. (بيگدلي، 1386)
ديدگاه هاي پيرامون روابط زن و مرد
1-رابطه سختگيرانه: مطابق اين ديدگاه هر نوع ارتباطي ميان دختر و پسر جز در صورت اضطرار ممنوع است زيرا رابطه اين دو چون آتش و پنبه است و براي دوري از خطر، عقل حکم مي کندکه اين دو هر چه بيشتر از هم دور نگه داشته شوند. بر اين مبنا هر نوع ارتباطي ميان دو جنس مخالف ممکن است باعث ايجاد جرقه ايي شود که کنترل آن در اختيار هيچ يک از طرفين نباشد.
2-ديدگاه سهل گيرانه: براساس اين ديدگاه تفريطي، ايجاد هر نوع محدوديت در ارتباط ميان زن و مرد باعث برانگيختن حساسيت، افزايش التهاب و اشتياق مي شود. انسان بر اساس اصل «الانسان حريص علي ما منع» وقتي در موردي با منع و محدوديت موا جه شود نسبت به آن حريص تر مي شود از اين رو بهتر است نحوه ارتباط دو جنس مخالف همان گونه اي باشد که دو جنس موافق با هم مرتبط هستند.
3-ديدگاه معتدل: همان طور که پيداست دو ديدگاه پيشين به يک اندازه مخدوش و مردودند، رابطه اي صحيح است که در آن از هرگونه افراط و تفريط پرهيز شود؛ يعني نه چنان سختگيرانه و تنگ نظرانه برخورد شود که در نگاه عرف و عقل قابل عمل نباشد و نه چنان سهل گيرانه نظر داده شود که باعث پيامدهاي منفي و ناگوار شود. معيار و ميزان اعتبار درست و سالم با حفظ همه حريم هاست. (نيکزاد، 1383) در ادامه، ديدگاه اسلام توضيح داده خواهد شد.
روابط دختر و پسر از ديدگاه اسلام
از ديدگاه اسلام، ارتباط ميان زن و مرد في نفسه ممنوعيني ندارد. طبيعي است، در جامعه اي که معمولاً نيمي از آن را جنس مرد و نيمي ديگر را جنس زن تشکيل مي دهد، چاره اي جز ارتباط دو جنس مخالف با همديگر نيست. به تعبير ديگر، اجتماع مجموعه اي از زنان و مردان است و قابل تقسيم به جامعه مردان و جامعه زنان نيست. برحسب ديدگاه اسلام، زن و مرد بايد با نگاه به شخصيت انساني هم که به طور قطع در روابطي سالم خود را نشان مي دهد، در تعاملات اجتماعي حضور يابند. عايقي مفيد و مؤثر به نام هويت انساني وجود داردکه سبب ايجاد جرياني سالم و آسيب ناپذير در روابط ميان زن و مرد مي شود. براين مبنا، مرد بايد در زير ساخت هاي فکري خويش، تصوير درستي از زن به عنوان يک شخصيت ارجمند، پاک، با کرامت و با حرمت داشته باشد و زن نيز بايد در روساخت هاي رفتاري اش که وجوه ارتباطي او را در پوشش، گفتار و حرکات نمايان مي سازد، حرمت و کرامت زن بودن خود را نشان دهد. (نيکزاد، 1383)
ممکن تصور شودکه وجوب حجاب زن در هنگام حضور در جامعه و ارتباط با جنس مخالف، عاملي براي محدود کردن زن در ارتباطات اجتماعي است در حالي که پوشش زن در برابر مردان بيگانه، اختصاص به شريعت اسلام ندارد و در ميان برخي از اديان ديگر چه در گذشته و چه در زمان حال، مطرح بوده و هست. آن چه به عنوان پوشش براي زنان در اسلام مقرر شده است، بدين معنا نيست که از خانه بيرون نروند بلکه بدين معناست که زن در معاشرت و ارتباط با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد. در اين رابطه، خداوند متعال مي فرمايد: «اي پيامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمن بگوکه جلباب ها (روسري هاي بلند) خود را به خود نزديک سازند (يا برخويش فروافکنند) اين کار براي اين که شناخته شوند و مورد اذيت و آزار قرار نگيرند، بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.» (احزاب، 60-59)
راه حل صحيح اسلام توجه به اميال حقيقي و واقعي انسان ها و ارضاي آن در حد لازم و سالم به نحوي است که مزاحم رشد معنوي و قرب او نگردد و از سوي ديگر با برطرف کردن زمينه هاي سوءتأثير، به راحتي بتواند راه کمال را طي کند. اصل رابطه دختر و پسر ممنوع نشده است بلکه اسلام آن را روشمند و نظاممند کرده است زيرا اگر اين نياز نيز مانند ساير نيازهاي جسمي و رواني، بخواهد به طور کامل ارضا شود و انسان را دچار مشکلي نکند بايد تحت ضابطه، نظم و شرايط خاص خود باشد. اسلام مي خواهد انواع لذت هاي جنسي در محيط ودرون خانواده شکل گيردو ازاين طريق آرامش روحي ورواني و پيوندهاي عاطفي نيز برقرار بماند و با طرح آن در محيط جامعه به پيوند خانواده و اجتماع نيز آسيب وارد نشود. بي شک زندگي واقعي آن است که با طراوت، آسايش، علم، آزادي، عدالت، برابري، برادري، تعاون و يکدلي همراه باشد؛ در واقع زندگي، خود تلاش، طراوت، پيشرفت و رشد است. اسلام، همواره ارزش هاي اجتماعي مربوط به خانواده، مانند حرمت قائل شدن براي زندگي فرزندان، احترام متقابل ميان مرد و زن و رفع تبعيض در تربيت بين دختر و پسر را مورد تاکيد قرار داده است. (مسجد جامعي، 1386)
منبع: نشريه دنياي زنان شماره 69