هالیوود چگونه پا گرفت؟(1)
اگرچه بررسى فیلم شامل مسائلى نظیر زیبایىشناسى، تكنولوژى، ایدئولوژى و شناخت مخاطب است، اما مطالعه فیلم به مثابه صنعت، اصل اولیه تمام مطالعات راجع به سینماست؛ زیرا سینما در تمام جهان به عنوان یك صنعت سازماندهى مىشود، یعنى مجموعهاى از كارهاى تجارى كه از طریق تولیدِ فیلم، توزیع و نمایش فیلم براى مخاطبان (چه در سینما چه در سالنهاى نمایش، تلویزیون، ویدئو یا روشهاى جدید دیگر) در جستجوى كسبى سودآور است. بنابراین، شاید علىرغم میل ما به اینكه سینما [ صرفاً ] صنعت نباشد، ولى مجبوریم براى درك كامل تأثیر و نفوذ سینما، ویژگى صنعتى آن را هم بررسى كنیم.
پرسشى اساسى كه اكثر دانشمندان و محققان با آن روبهرو هستند این است كه: بررسى سازماندهى و كنترل صنعت فیلم چگونه به درك ما از زیبایىشناسى، ایدئولوژى و دریافت فیلم كمك مىكند؟ پاسخ به این سوال آسان نیست، اما پاسخ من این است كه هرچند صنعت فیلم به طور مستقیم ویژگیهاى زیبایىشناسى و خصایص ایدئولوژیك فیلم را تعیین نمىكند، معهذا چارچوبهایى تعیین مىكند كه زیبایىشناسى، ایدئولوژى، و دریافت فیلم ضرورتاً در متن آنها عمل مىكنند.
بررسى صنعت فیلم نسبتا سخت است اما با بررسی یک حقیقت مهم آسان می شود. پس از دهه 1920، صنعتى به نام «هالیوود» واقع در ایالاتمتحده، جهان را تحت سلطه داشته است. پس كانون بررسى تاریخ صنعت سینما به درستى با هالیوود آغاز مىشود. این امر به این دلیل نیست كه بگوییم هالیوود آمریكا بهترین فیلمها را تولید كرده است، بلكه به این سبب است كه هالیوود، سینماى ملّى دیگر كشورها را مجبور كرده تا كار خود را با رقابت با هالیوود آغاز كنند.
تولید: فیلم باید خلق شود. این كار از اوایل دهه 1910 در استودیوهاى داخل و حومه لسآنجلس، در محلى به نام هالیوود انجام مىشد. البته این كار فقط محدود به آن قسمت از شهر نمىشد.
توزیع: هنگامى كه فیلمها ساخته شدند، شركتهاى هالیوودى فیلمها را به اقصى نقاط جهان مىفرستند. توزیع در سطح جهان، مبناى قدرت هالیوود است. هیچ مركز دیگرى غیر از هالیوود، توزیعى در این سطح ندارد.
نمایش: در نهایت، فیلمها در سینما و سالنهاى نمایش و تلویزیون به نمایش درمىآیند. قبل از عصر تلویزیون، فیلمها در سالنهایى با 6000 صندلى به اكران درمىآمدند. از دهه 1960 به بعد اكثر مردم بیشتر فیلمها را از طریق تلویزیونهاى خود نگاه مىكنند.
حال سوال اصلى این است كه هالیوود چگونه توانست تمام فعالیتهاى مربوط به تولید و توزیع و نمایش فیلم را قبضه كرده و به رغم پدید آمدن صدا و فیلم رنگى، پرده عریض screenwide و گسترش تلویزیون و ویدئو هنوز هم در رأس قدرت بماند؟
در آغاز، سینما فقط شكل دیگرى از تكنولوژى بود. در تمام سالهاى دهه 1890 و اولین روزهاى قرن بیستم، مخترعان همراه با اولین فیلمسازان و نمایشدهندگان، تلاش بسیار كردند تا مردم شكاك را متقاعد كنند كه از سینما استقبال كنند.
مبتكران اولیه و تاجران در خلأ و براى ایجاد تجارتى ایده آل كار نمىكردند، بلكه هدفشان بیشتر فروش كشفیات جدید از طریق صنایع تفریحى موجود بود. رابرت آلن (1985) نشان مىدهد كه سالن نمایش وا دویل( (Vaudevilleنخستین مجرا براى این تجارت را فراهم آورد. این مدل نمایشى به زودى جاى خود را به نیكلو دئونها [ سینماهایى كه ورودى آنها 5 سنت بود ] بخشید. نیكلودئونها از سال 1905 تا 1910 فیلمهایى بلند نمایش مىدادند و طى یك دهه، راه را براى آنچه كه صنعت هالیوود نامیده شد، هموار كردند. اما براى نمایش فیلم به بیش از یك كانون نیاز بود و سیستم تولیدِ فیلم مىبایست گسترش پیدا مىكرد. هالیوود سیستم قابل انعطافى براى تولید و توزیع منظم فیلمهاى بلند ایجاد كرد كه در كنار آن، فیلمهاى كوتاه و خبرى هم تولید و توزیع مىشد ( استایگر ، 1982).
در نهایت، هالیوود به عنوان مركز توزیع و پخش و نمایش فیلم در جهان مطرح شد. گسترش سینماى هالیوود در دنیا تا اوایل دهه 20 كامل شده بود، اما رهبرى و سلطه آن در كل جهان هنوز تمامعیار نبود. رابرت اندرسن خاطرنشان مىكند كه [ اگرچه [توماس ادیسون و دیگران، انحصارى مبتنى بر حق اختراع به وجود آوردند، اما این امر به سرعت ناكام ماند و مشخص شد كه براى ایجاد یك سلطه طولانىمدت، به نوعى متفاوت از انعطافپذیرى نیاز است. این دوره اولیه با ابداع صدا به پایان رسید. محبوبیت سینماى ناطق سبب شد تا شركتهاى جدیدى مانند برادران وارنر، قدرت گرفته و به جمع استودیوهاى بزرگى نظیر پارامونت و لاوز و دیگر شركتهاى عظیم سینماى صامت بپیوندند، ولى با این كار، این شركتها نه تنها محدود نشدند، بلكه قدرت آنها افزایش یافت (گومرى، 82-1980).
لیكن مسألهاى كه موقعیت هالیوود را در این دوران تعیین مىكرد، مالكیت سینما بود نه تولید استودیویى. استودیوهاى عمده با كنترل سینماهاى مراكز شهرها در سراسر ایالات متحده 43% میانگین درآمد حاصل از گیشهها را كسب مىكردند. پنج شركت بزرگِ فیلمسازى هنگامى به سینماهاى كوچكتر اجازه نمایش فیلمها را مىدادند كه خودشان تمام درآمد حاصل از اولین نمایش فیلمها را دریافت كرده بودند.
شركتهاى یونیورسال پیكچرز، كلمبیا پیكچرز و یونایتد آرتیستز، «سه [ خواهر ] كوچك» دوره سیستم استودیو را تشكیل مىدادند و جمعآورى تهمانده درآمد فیلمها را رهبرى مىكردند. این سه شركت، علىرغم اینكه همیشه بخشى از غولهاى هالیوود محسوب مىشدند، اما نتوانستند هیچگاه با «اتحاد پنجگانه» رقابت كنند، چون سینماهاى «سطح بالا» را (كه فیلمها را براى اولینبار پخش مىكردند) در اختیار نداشتند. سینماهاى حاشیهاى با الهام از روش حراجیها، شروع به نمایش دو فیلم با یك بلیط كردند و بدینترتیب تقاضا براى فیلمهاى درجه پایین را افزایش دادند.
این اقدام علیه استودیوهاى بزرگ، درست در زمانى رخ داد كه مخاطبان سینما رو به افول و كاهش بودند. سال 1946، اوج حضور هفتگى مردم در سینماها بود و پس از آن، حضور مردم رو به كاهش نهاد، آنچنان كه در اوایل دهه 60 به نصف میزان آن در دوران طلایى جنگ جهانى دوم رسید.
توجیه اصلى این است كه هنگامى كه بعد از جنگ جهانى دوم تلویزیون شروع به پخش برنامه كرد، سینماروها در خانه ماندند و جذب برنامههاى مجانى تلویزیون شدند (كه پول آنها از طریق آگهى داده مىشد). به ناگهان، سینما رفتن تبدیل به تفریح شبانه و پُرخرجى شد.
اما این «تحلیلِ مبتنى بر جایگزینى» فراموش مىكند كه در اكثر بخشهاى ایالات متحده، امواج تلویزیونى تا مدتها بعد از ركود سینما قابل دریافت نبود. در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50، فقط %31 از مردم تلویزیون داشتند، اما دقیقاً در همان زمان بود كه میلیونها نفر سینما رفتن را ترك كردند. بعد از جنگ جهانى دوم، شیفتگان و سینماروهاى باسابقه در امریكا دست به كارهاى جدیدى زدند: تشكیل خانواده، یافتن خانههاى بهتر در حومههاى شهر، خریدن ماشین، یخچال و جورابهاى نایلونى كه در زمان جنگ وجود نداشت. بنابراین، احتمالاً حومهنشینى و ازدیاد جمعیت (و هزینههاى خانوادگى) بود كه باعث شد كاهشى در مخاطبان سینما در ایالات متحده پیش بیاید.
در طول دهه 50 و 60 صنعت فیلم خود را با شرایط جدید وفق داد. این كار ابتدا توسط «اتو سینما» و سپس توسط ایجاد سینما در اماكن خرید انجام شد. در متن این شبكه یا بازار جدید، هالیوود هم با توسعه تصاویر رنگى و «پرده عریض»، محصولات خود را از برنامههاى سیاه و سفید تلویزیون متمایز ساخت. این عوامل هالیوود را تغییر داد. پیشبینى مىشد كه از اوایل دهه 50 كه امریكاییها در هر خانه تلویزیون داشتند، هالیوود قدرت خود را از دست بدهد. اما مسأله اینگونه نبود، چون صنعت هالیوود خود را با تغییرات وفق داده و از تغییر اوضاع به نفع خود سود جسته بود.
اینطور به نظر می رسد که حركت به سوى فیلمسازى مستقل، نشانگر وجه جدیدى از تولیدات هالیوود بود. اینك تهیهكنندگان مستقل انبوهى از ستارهها و داستانها و ارزشهاى تولیدى خود را در قالب فیلمهاى بلندى سر هم مىكردند كه توسط یك استودیو پخش مىشد. در این شكل جدید، تولید مستقل، استودیوها را قادر ساخت تا با هزینه كمترى سهم تولید فیلم خود را بالا ببرند. عاملان سرهمبندى كردن فیلمها مىآمدند و مىرفتند، ولى استودیوها همچنان قدرتمند مىماندند. بدون موافقت استودیو، هیچ فیلم جنجالى ساخته نمىشد. اما در همان زمانى كه هالیوود از فیلمهاى جنجالى براى متمایز كردن خود از تلویزیون استفاده مىكرد، صنعت فیلم نیز با تلویزیون آشتى كرد. این كار با ساختن فیلم براى تلویزیون آغاز شد و سپس تا حد ساخت سریالهاى تلویزیونى و روایت سینمایى آثار ادبى گسترش یافت.
با این حال، علىرغم ابداعات تكنولوژیك، روند فیلمسازى همچنان ثابت مانده است، چون ایدئولوژى نهفته در پس تولید روایت [ متن ] بىتغییر باقى مانده است.
در اوایل دهه 70، شركت Time ، دنیاى تلویزیون كابلى را در ایالات متحده براى همیشه تغییر داد. این شركت با سیستم گیشه خانگى خود (HBO) و اشتراك ماهیانه 10 دلار، آخرین فیلمهاى هالیوود را بدون آگهیهاى تجارى و سانسور، براى مشتركان پخش مىكرد. براى اولینبار در عصر تلویزیون، سیستمى ابداع شده بود كه تماشاگران براى آنچه در خانه مىبینند پول بدهند. HBO تماشاگران قدیمى سینما را هم كه نمىخواستند براى دیدن فیلم بیرون بروند، و عاشق تماشاى دوباره فیلمها در تلویزیون خویش بودند، جذب خود كرد. اما تلویزیون كابلى بیش از سیستم HBOبراى تماشاگران سرگرمى فراهم مىآورد. تد ترنر یك ایستگاه تلویزیونى مستقل به راه انداخت، همراه با ورزش، تكرار و نمایش فیلمهاى قدیمى و آن را از طریق ماهواره به تمام امریكا فرستاد تا اَبَرایستگاه مشهور خویش را خلق كند كه نیمى از برنامههاى آن را فیلمهاى قدیمى تشكیل مىدادند. تا سال 1995، شبكه Classic Movie American هم به همراه تعدادى از شبكههاى دیگر به راه افتاد تا فیلمهاى هالیوودى، چه بهترین و چه بدترین آنها، در تمام طول روز نمایش داده شوند.
عصر ویدئویى بعد از 1975 با آمدن ویدئوهاى خانگى در اواسط دهه 60 بیشترین تغییرات را تجربه كرد. شركت سونى در سال 1975 دستگاههاى ویدئوى بتاماكس نیم اینچى را به بازار ارائه كرد. توده مشتاق امریكایى (و میلیونها نفر در سرتاسر جهان)، ویدئوهاى زیادى گرفتند، به طورى كه تا سال 1989، دوسوم از خانوادههاى امریكایى مىتوانستند نوارهاى ویدئو تماشا كنند.
در ابتداى امر، غولهاى هالیوود از این ماشین جدید بیزار بودند. جك والنتى، رئیس اتحادیه سینماى امریكا اعلام كرد كه ویدئو دستگاه مزاحمى است كه فروش هالیوود را پایین مىآورد. اما خیلى سریع در دهه 80 هالیوود راهى پیدا كرد تا از این نوآورى كسبِ سود كند. در سال 1986 عواید جانبى ویدئو از فروش گیشه در ایالات متحده فراتر رفت. در طول دهه 80 ، هر ماهه 400 نوار ویدئویى جدید به بازار مىآمد كه 70% از آنها فیلمهاى بلند هالیوود بودند. در طول دهه 90 ، سیستم فروش مستقیم به وجود آمد كه در آن استودیوهاى هالیوودى به رهبرى دیزنى با فیلمهاى علاءالدین (1992) و شاه شیر (1994) با قیمتهاى 10 و 20 دلارى مستقیماً وارد بازارِ فروش فیلمهاى ویدئویى شدند. تا پایان قرن بیستم، هالیوود شوك ویدئو را در خود جذب و مهار كرده بود و به دنبال تغییرات تكنولوژیك دیگر مىگشت.
تطبیق یافتن با این سیستمِ جدید، عرضه محصولات با تغییرى در مالكیت كمپانی هاى عمده هالیوودى و ظهور آنها به عنوان غولهاى رسانهاى همراه شد. شاید بتوان نقطه شروع این فرآیند را در عصر رواج تلویزیون یافت. رشد شوهاى دیدنى، شاهد این مدعا است (گومرى، 1994). در شروع عصر تلویزیون، بعد از جنگ جهانى دوم، دیزنى مهرهاى كوچك در هالیوود بود و در دهه 50 كاملاً از این صنعت خارج شد. اما خیلى سریع شروع به تولید تلویزیونى كرد، مبدع پارك هاى تفریحى شد و بعدها نیز در كار تلویزیون كابلى، ویدئوهاى خانگى و تجارت افتاد. سپس به یك شركت بزرگ هالیوودى و تهیهكننده عمده فیلم هاى بلند تبدیل شد. از نیمه دهه 80 به بعد این فرآیند رشد شهرت یافت. این فرآیند در سال 6-1985 و هنگامى صورت گرفت كه رابرت مرداك صاحب كمپانى فوكس قرن بیستم شد. در همان موقع، مایكل آیزنر شركت والتدیزنى را دچار تغییر و تحول كرد. در اواخر دهه 80، ژاپن هم وارد گود شد. سونى كمپانى كلمبیا پیكچرز را به دست گرفت و ماتسوشیتا صاحب MCA شد. تایم و وارنر ادغام شدند. ویاكوم صاحب پارامونت شد و در سال 1995 سیگرام، MCA را از ماتسوشیتا خرید. در نتیجه این تحولات، امروزه صنعت هالیوود مشتمل بر شش غول رسانهاى است:
دیزنى، فوكس قرن بیستمِ مرداك، یونیورسالِ سیگرا، پارامونتِ ویاكوم، كلمبیاى سونى و برادران وارنرِ تایم.
ویژگى اصلى این شركتها، حضور آنها در تمام زمینههاى رسانههاى گروهى است. بخش سیمون و شوستر از كمپانى پارامونت یكى از ممتازترین ناشران كتاب دنیاست. MCA ، وارنر و سونى همگى تولیدكنندگان و توزیعكنندگانِ برتر نوار و CD هستند. تایمِ وارنر پیشرو مجلات دنیاست. دیزنى مبدع پاركهاى تفریحى است. MCA و پارامونت هم در همین زمینه پیشتاز هستند. فوكس كه بخشى از امپراتورى خبرى رابرت مرداك است، متحد اكثر روزنامههاى دنیاست. اشكال مختلف ادغام رسانهاى هنوز در راهاند. غولهاى رسانهاى هالیوود در حال حاضر كانون دنیاى ویدئو، كامپیوتر و رسانههاى متعاملاند. طى یك دهه، خانه و محل كار ما با فیبرهاى نورى مجهز خواهد شد و ما مىتوانیم بیشترین استفاده را از تولیدات هالیوود ببریم. در نتیجه، غولهاى ششگانه مىروند تا همچنان قدرتمندتر و پیچیدهتر شوند. بدینترتیب معدودى شركت كه بیش از نیم قرن پیش شكل گرفتند، در حال حاضر، تولید و توزیع فیلم را در سرتاسر دنیا به عهده دارند.
منبع:/فصلنامه ارغنون /نوشته داگلاس گومرى/ترجمه حمید محرمیان معلّم/ با تغییر و تلخیص
ارسال توسط کاربر محترم سایت : sukhteh
پرسشى اساسى كه اكثر دانشمندان و محققان با آن روبهرو هستند این است كه: بررسى سازماندهى و كنترل صنعت فیلم چگونه به درك ما از زیبایىشناسى، ایدئولوژى و دریافت فیلم كمك مىكند؟ پاسخ به این سوال آسان نیست، اما پاسخ من این است كه هرچند صنعت فیلم به طور مستقیم ویژگیهاى زیبایىشناسى و خصایص ایدئولوژیك فیلم را تعیین نمىكند، معهذا چارچوبهایى تعیین مىكند كه زیبایىشناسى، ایدئولوژى، و دریافت فیلم ضرورتاً در متن آنها عمل مىكنند.
بررسى صنعت فیلم نسبتا سخت است اما با بررسی یک حقیقت مهم آسان می شود. پس از دهه 1920، صنعتى به نام «هالیوود» واقع در ایالاتمتحده، جهان را تحت سلطه داشته است. پس كانون بررسى تاریخ صنعت سینما به درستى با هالیوود آغاز مىشود. این امر به این دلیل نیست كه بگوییم هالیوود آمریكا بهترین فیلمها را تولید كرده است، بلكه به این سبب است كه هالیوود، سینماى ملّى دیگر كشورها را مجبور كرده تا كار خود را با رقابت با هالیوود آغاز كنند.
اولین اصول
تولید: فیلم باید خلق شود. این كار از اوایل دهه 1910 در استودیوهاى داخل و حومه لسآنجلس، در محلى به نام هالیوود انجام مىشد. البته این كار فقط محدود به آن قسمت از شهر نمىشد.
توزیع: هنگامى كه فیلمها ساخته شدند، شركتهاى هالیوودى فیلمها را به اقصى نقاط جهان مىفرستند. توزیع در سطح جهان، مبناى قدرت هالیوود است. هیچ مركز دیگرى غیر از هالیوود، توزیعى در این سطح ندارد.
نمایش: در نهایت، فیلمها در سینما و سالنهاى نمایش و تلویزیون به نمایش درمىآیند. قبل از عصر تلویزیون، فیلمها در سالنهایى با 6000 صندلى به اكران درمىآمدند. از دهه 1960 به بعد اكثر مردم بیشتر فیلمها را از طریق تلویزیونهاى خود نگاه مىكنند.
حال سوال اصلى این است كه هالیوود چگونه توانست تمام فعالیتهاى مربوط به تولید و توزیع و نمایش فیلم را قبضه كرده و به رغم پدید آمدن صدا و فیلم رنگى، پرده عریض screenwide و گسترش تلویزیون و ویدئو هنوز هم در رأس قدرت بماند؟
ظهور هالیوود
در آغاز، سینما فقط شكل دیگرى از تكنولوژى بود. در تمام سالهاى دهه 1890 و اولین روزهاى قرن بیستم، مخترعان همراه با اولین فیلمسازان و نمایشدهندگان، تلاش بسیار كردند تا مردم شكاك را متقاعد كنند كه از سینما استقبال كنند.
مبتكران اولیه و تاجران در خلأ و براى ایجاد تجارتى ایده آل كار نمىكردند، بلكه هدفشان بیشتر فروش كشفیات جدید از طریق صنایع تفریحى موجود بود. رابرت آلن (1985) نشان مىدهد كه سالن نمایش وا دویل( (Vaudevilleنخستین مجرا براى این تجارت را فراهم آورد. این مدل نمایشى به زودى جاى خود را به نیكلو دئونها [ سینماهایى كه ورودى آنها 5 سنت بود ] بخشید. نیكلودئونها از سال 1905 تا 1910 فیلمهایى بلند نمایش مىدادند و طى یك دهه، راه را براى آنچه كه صنعت هالیوود نامیده شد، هموار كردند. اما براى نمایش فیلم به بیش از یك كانون نیاز بود و سیستم تولیدِ فیلم مىبایست گسترش پیدا مىكرد. هالیوود سیستم قابل انعطافى براى تولید و توزیع منظم فیلمهاى بلند ایجاد كرد كه در كنار آن، فیلمهاى كوتاه و خبرى هم تولید و توزیع مىشد ( استایگر ، 1982).
در نهایت، هالیوود به عنوان مركز توزیع و پخش و نمایش فیلم در جهان مطرح شد. گسترش سینماى هالیوود در دنیا تا اوایل دهه 20 كامل شده بود، اما رهبرى و سلطه آن در كل جهان هنوز تمامعیار نبود. رابرت اندرسن خاطرنشان مىكند كه [ اگرچه [توماس ادیسون و دیگران، انحصارى مبتنى بر حق اختراع به وجود آوردند، اما این امر به سرعت ناكام ماند و مشخص شد كه براى ایجاد یك سلطه طولانىمدت، به نوعى متفاوت از انعطافپذیرى نیاز است. این دوره اولیه با ابداع صدا به پایان رسید. محبوبیت سینماى ناطق سبب شد تا شركتهاى جدیدى مانند برادران وارنر، قدرت گرفته و به جمع استودیوهاى بزرگى نظیر پارامونت و لاوز و دیگر شركتهاى عظیم سینماى صامت بپیوندند، ولى با این كار، این شركتها نه تنها محدود نشدند، بلكه قدرت آنها افزایش یافت (گومرى، 82-1980).
سیستم استودیو
لیكن مسألهاى كه موقعیت هالیوود را در این دوران تعیین مىكرد، مالكیت سینما بود نه تولید استودیویى. استودیوهاى عمده با كنترل سینماهاى مراكز شهرها در سراسر ایالات متحده 43% میانگین درآمد حاصل از گیشهها را كسب مىكردند. پنج شركت بزرگِ فیلمسازى هنگامى به سینماهاى كوچكتر اجازه نمایش فیلمها را مىدادند كه خودشان تمام درآمد حاصل از اولین نمایش فیلمها را دریافت كرده بودند.
شركتهاى یونیورسال پیكچرز، كلمبیا پیكچرز و یونایتد آرتیستز، «سه [ خواهر ] كوچك» دوره سیستم استودیو را تشكیل مىدادند و جمعآورى تهمانده درآمد فیلمها را رهبرى مىكردند. این سه شركت، علىرغم اینكه همیشه بخشى از غولهاى هالیوود محسوب مىشدند، اما نتوانستند هیچگاه با «اتحاد پنجگانه» رقابت كنند، چون سینماهاى «سطح بالا» را (كه فیلمها را براى اولینبار پخش مىكردند) در اختیار نداشتند. سینماهاى حاشیهاى با الهام از روش حراجیها، شروع به نمایش دو فیلم با یك بلیط كردند و بدینترتیب تقاضا براى فیلمهاى درجه پایین را افزایش دادند.
عنصر پخش تلویزیونى
این اقدام علیه استودیوهاى بزرگ، درست در زمانى رخ داد كه مخاطبان سینما رو به افول و كاهش بودند. سال 1946، اوج حضور هفتگى مردم در سینماها بود و پس از آن، حضور مردم رو به كاهش نهاد، آنچنان كه در اوایل دهه 60 به نصف میزان آن در دوران طلایى جنگ جهانى دوم رسید.
توجیه اصلى این است كه هنگامى كه بعد از جنگ جهانى دوم تلویزیون شروع به پخش برنامه كرد، سینماروها در خانه ماندند و جذب برنامههاى مجانى تلویزیون شدند (كه پول آنها از طریق آگهى داده مىشد). به ناگهان، سینما رفتن تبدیل به تفریح شبانه و پُرخرجى شد.
اما این «تحلیلِ مبتنى بر جایگزینى» فراموش مىكند كه در اكثر بخشهاى ایالات متحده، امواج تلویزیونى تا مدتها بعد از ركود سینما قابل دریافت نبود. در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50، فقط %31 از مردم تلویزیون داشتند، اما دقیقاً در همان زمان بود كه میلیونها نفر سینما رفتن را ترك كردند. بعد از جنگ جهانى دوم، شیفتگان و سینماروهاى باسابقه در امریكا دست به كارهاى جدیدى زدند: تشكیل خانواده، یافتن خانههاى بهتر در حومههاى شهر، خریدن ماشین، یخچال و جورابهاى نایلونى كه در زمان جنگ وجود نداشت. بنابراین، احتمالاً حومهنشینى و ازدیاد جمعیت (و هزینههاى خانوادگى) بود كه باعث شد كاهشى در مخاطبان سینما در ایالات متحده پیش بیاید.
در طول دهه 50 و 60 صنعت فیلم خود را با شرایط جدید وفق داد. این كار ابتدا توسط «اتو سینما» و سپس توسط ایجاد سینما در اماكن خرید انجام شد. در متن این شبكه یا بازار جدید، هالیوود هم با توسعه تصاویر رنگى و «پرده عریض»، محصولات خود را از برنامههاى سیاه و سفید تلویزیون متمایز ساخت. این عوامل هالیوود را تغییر داد. پیشبینى مىشد كه از اوایل دهه 50 كه امریكاییها در هر خانه تلویزیون داشتند، هالیوود قدرت خود را از دست بدهد. اما مسأله اینگونه نبود، چون صنعت هالیوود خود را با تغییرات وفق داده و از تغییر اوضاع به نفع خود سود جسته بود.
اینطور به نظر می رسد که حركت به سوى فیلمسازى مستقل، نشانگر وجه جدیدى از تولیدات هالیوود بود. اینك تهیهكنندگان مستقل انبوهى از ستارهها و داستانها و ارزشهاى تولیدى خود را در قالب فیلمهاى بلندى سر هم مىكردند كه توسط یك استودیو پخش مىشد. در این شكل جدید، تولید مستقل، استودیوها را قادر ساخت تا با هزینه كمترى سهم تولید فیلم خود را بالا ببرند. عاملان سرهمبندى كردن فیلمها مىآمدند و مىرفتند، ولى استودیوها همچنان قدرتمند مىماندند. بدون موافقت استودیو، هیچ فیلم جنجالى ساخته نمىشد. اما در همان زمانى كه هالیوود از فیلمهاى جنجالى براى متمایز كردن خود از تلویزیون استفاده مىكرد، صنعت فیلم نیز با تلویزیون آشتى كرد. این كار با ساختن فیلم براى تلویزیون آغاز شد و سپس تا حد ساخت سریالهاى تلویزیونى و روایت سینمایى آثار ادبى گسترش یافت.
امروز و آینده
با این حال، علىرغم ابداعات تكنولوژیك، روند فیلمسازى همچنان ثابت مانده است، چون ایدئولوژى نهفته در پس تولید روایت [ متن ] بىتغییر باقى مانده است.
در اوایل دهه 70، شركت Time ، دنیاى تلویزیون كابلى را در ایالات متحده براى همیشه تغییر داد. این شركت با سیستم گیشه خانگى خود (HBO) و اشتراك ماهیانه 10 دلار، آخرین فیلمهاى هالیوود را بدون آگهیهاى تجارى و سانسور، براى مشتركان پخش مىكرد. براى اولینبار در عصر تلویزیون، سیستمى ابداع شده بود كه تماشاگران براى آنچه در خانه مىبینند پول بدهند. HBO تماشاگران قدیمى سینما را هم كه نمىخواستند براى دیدن فیلم بیرون بروند، و عاشق تماشاى دوباره فیلمها در تلویزیون خویش بودند، جذب خود كرد. اما تلویزیون كابلى بیش از سیستم HBOبراى تماشاگران سرگرمى فراهم مىآورد. تد ترنر یك ایستگاه تلویزیونى مستقل به راه انداخت، همراه با ورزش، تكرار و نمایش فیلمهاى قدیمى و آن را از طریق ماهواره به تمام امریكا فرستاد تا اَبَرایستگاه مشهور خویش را خلق كند كه نیمى از برنامههاى آن را فیلمهاى قدیمى تشكیل مىدادند. تا سال 1995، شبكه Classic Movie American هم به همراه تعدادى از شبكههاى دیگر به راه افتاد تا فیلمهاى هالیوودى، چه بهترین و چه بدترین آنها، در تمام طول روز نمایش داده شوند.
عصر ویدئویى بعد از 1975 با آمدن ویدئوهاى خانگى در اواسط دهه 60 بیشترین تغییرات را تجربه كرد. شركت سونى در سال 1975 دستگاههاى ویدئوى بتاماكس نیم اینچى را به بازار ارائه كرد. توده مشتاق امریكایى (و میلیونها نفر در سرتاسر جهان)، ویدئوهاى زیادى گرفتند، به طورى كه تا سال 1989، دوسوم از خانوادههاى امریكایى مىتوانستند نوارهاى ویدئو تماشا كنند.
در ابتداى امر، غولهاى هالیوود از این ماشین جدید بیزار بودند. جك والنتى، رئیس اتحادیه سینماى امریكا اعلام كرد كه ویدئو دستگاه مزاحمى است كه فروش هالیوود را پایین مىآورد. اما خیلى سریع در دهه 80 هالیوود راهى پیدا كرد تا از این نوآورى كسبِ سود كند. در سال 1986 عواید جانبى ویدئو از فروش گیشه در ایالات متحده فراتر رفت. در طول دهه 80 ، هر ماهه 400 نوار ویدئویى جدید به بازار مىآمد كه 70% از آنها فیلمهاى بلند هالیوود بودند. در طول دهه 90 ، سیستم فروش مستقیم به وجود آمد كه در آن استودیوهاى هالیوودى به رهبرى دیزنى با فیلمهاى علاءالدین (1992) و شاه شیر (1994) با قیمتهاى 10 و 20 دلارى مستقیماً وارد بازارِ فروش فیلمهاى ویدئویى شدند. تا پایان قرن بیستم، هالیوود شوك ویدئو را در خود جذب و مهار كرده بود و به دنبال تغییرات تكنولوژیك دیگر مىگشت.
تطبیق یافتن با این سیستمِ جدید، عرضه محصولات با تغییرى در مالكیت كمپانی هاى عمده هالیوودى و ظهور آنها به عنوان غولهاى رسانهاى همراه شد. شاید بتوان نقطه شروع این فرآیند را در عصر رواج تلویزیون یافت. رشد شوهاى دیدنى، شاهد این مدعا است (گومرى، 1994). در شروع عصر تلویزیون، بعد از جنگ جهانى دوم، دیزنى مهرهاى كوچك در هالیوود بود و در دهه 50 كاملاً از این صنعت خارج شد. اما خیلى سریع شروع به تولید تلویزیونى كرد، مبدع پارك هاى تفریحى شد و بعدها نیز در كار تلویزیون كابلى، ویدئوهاى خانگى و تجارت افتاد. سپس به یك شركت بزرگ هالیوودى و تهیهكننده عمده فیلم هاى بلند تبدیل شد. از نیمه دهه 80 به بعد این فرآیند رشد شهرت یافت. این فرآیند در سال 6-1985 و هنگامى صورت گرفت كه رابرت مرداك صاحب كمپانى فوكس قرن بیستم شد. در همان موقع، مایكل آیزنر شركت والتدیزنى را دچار تغییر و تحول كرد. در اواخر دهه 80، ژاپن هم وارد گود شد. سونى كمپانى كلمبیا پیكچرز را به دست گرفت و ماتسوشیتا صاحب MCA شد. تایم و وارنر ادغام شدند. ویاكوم صاحب پارامونت شد و در سال 1995 سیگرام، MCA را از ماتسوشیتا خرید. در نتیجه این تحولات، امروزه صنعت هالیوود مشتمل بر شش غول رسانهاى است:
دیزنى، فوكس قرن بیستمِ مرداك، یونیورسالِ سیگرا، پارامونتِ ویاكوم، كلمبیاى سونى و برادران وارنرِ تایم.
ویژگى اصلى این شركتها، حضور آنها در تمام زمینههاى رسانههاى گروهى است. بخش سیمون و شوستر از كمپانى پارامونت یكى از ممتازترین ناشران كتاب دنیاست. MCA ، وارنر و سونى همگى تولیدكنندگان و توزیعكنندگانِ برتر نوار و CD هستند. تایمِ وارنر پیشرو مجلات دنیاست. دیزنى مبدع پاركهاى تفریحى است. MCA و پارامونت هم در همین زمینه پیشتاز هستند. فوكس كه بخشى از امپراتورى خبرى رابرت مرداك است، متحد اكثر روزنامههاى دنیاست. اشكال مختلف ادغام رسانهاى هنوز در راهاند. غولهاى رسانهاى هالیوود در حال حاضر كانون دنیاى ویدئو، كامپیوتر و رسانههاى متعاملاند. طى یك دهه، خانه و محل كار ما با فیبرهاى نورى مجهز خواهد شد و ما مىتوانیم بیشترین استفاده را از تولیدات هالیوود ببریم. در نتیجه، غولهاى ششگانه مىروند تا همچنان قدرتمندتر و پیچیدهتر شوند. بدینترتیب معدودى شركت كه بیش از نیم قرن پیش شكل گرفتند، در حال حاضر، تولید و توزیع فیلم را در سرتاسر دنیا به عهده دارند.
منبع:/فصلنامه ارغنون /نوشته داگلاس گومرى/ترجمه حمید محرمیان معلّم/ با تغییر و تلخیص
ارسال توسط کاربر محترم سایت : sukhteh
/ج