مقدمه
عشق اصلی ترین میل و گرایش انسانی است که انسان را سریع تر از هر چیزی به خوشبختی کامل میرساند. عشق عامل بهسازی و تصفیهی روح و روان بوده و همو است که به زندگی زیبایی میدهد. عشق بالاترین مقام را در زندگی دارد و در پرتو آن، زندگی لذت بخش میباشد. اگر انسان بهاین مقام برسد، دیگر بدون عشق زندگی نتوان کرد.عشق را ز ماهی باید آموخت
که چون از آب گیرندش بمیرد الف ـ تعریف عشق معنای لغوی عشق
در کتابهای لغت چند معنا برای واژهی «عشق» ارائه شده که دراین جا به معنای مشترک بین آن ها اشاره میکنیم: عشق عبارت است از علاقهی شدیدیا محبت از حد گذشته.(1)
معنای اصطلاحی
علاقه به شخصییا شیئی وقتی که به اوج شدت برسد، به گونهای که وجود انسان را تسخیر کند و حاکم مطلق وجود او گردد، عشق نامیده میشود.(2)در زبان عربی، واژهی «عشق» در اصل از مادهی «عشقه» است و عشقه نام گیاهی است که در فارسی به آن «پیچک» میگویند که به هر چیزی برسد، دور آن میپیچد، مثلاً وقتی به گیاهی دیگر میرسد، دور آن چنان میپیچد که تقریباً آن را محدود و محصور میکند و در اختیار میگیرد.یک چنین حالتی اثرشاین است که بر خلاف محبت عادی، انسان را از حال عادی خارج میکند، خواب و خوراک را از او
میگیرد و توجه را منحصر به همان معشوق میکند،یعنی او را از همه چیز میبرد و تنها بهیک چیز متوجه میکند.این تعریف عشق بیانگر حال معشوق است.(3)
ب ـ منشأ عشق مقصود از منشأ عشقاین است که دریک رابطهی عاشقانه چه چیزی باعث میشود کهیک شخص عاشق دیگری شود. آیا علت اصلیاین رابطهی غیرعادی، نقص و کمبود دریکی و کمال و خوبی در دیگری است که سبب کشش او به سوی خود میشود؟یا خیر، علتاین رابطه «شباهت» است،یعنی شکل هم بودن؟
در پاسخ بهاین پرسش دیدگاههای گوناگونی مطرح است که به گذری اجمالی بر آن ها بسنده میکنیم.
1. منشأ ارگانیکی،یعنی عشق از تراوش غدد جنسی حاصل میشود که دراین صورت با استفاده از علم پزشکی قابل کم و زیاد میباشد.(4)
2. هدف جنسی منع شده منشأ عشق است(5)(دیدگاه فروید)،یعنی علت عشق آن است که ما از طرفی مصرانه خواستار رابطهی جنسی هستیم و از سوی دیگر نیز از دستیافتن بهاین هدف منع شدهایم که در نتیجه اصطکاکاین دو برخورد، محبت و مهربانی حاصل میشود، ازاین رو، اگر رابطهی جنسی کاملاً آزاد میبود، هیچ گاه کسی عاشق نمیشد.
3. عشقیک منشأ فطری دارد.
4. تمایل انسان به کمال منشأ عشق است.(6)
بررسی
دراین جااین مطلب قابل ذکر است که منشأ عشق به چند دلیل نمیتواند ارگانیکییا هدف جنسی منع شده باشد.الف ـ عشق منحصر در عشق شهوانی و جنسی نیست، زیرا موارد زیادی پیدا میشود که خلافاین باشد، مانند عشق انسان به خداوندیا به خودیا به گل ... .
ب ـ اگر منشأ عشق تراوش غدد جنسی باشد، باید افراد پیر هرگز عاشق نشوند، در حالی که خیلی از افراد سن زیادی دارند و در عین حال عاشق هستند.
ج ـ اصلاً عشق جنسی و شهوانی عشق نیست، بلکهیک رابطهی غریزی است که در همهی موجودات وجود دارد.
بر اساس عقیدهی صحیح، عشقیک منبع فطری دارد که در اثر شناخت انسان نسبت به خوبیهای موجود دریک شخص یایک شی و از سوی دیگر، نقصان آن ها در وجود خود، حاصل میشود و هر چهاین شناخت کاملتر شود،این علاقه بیشتر میشود تا جایی که انسان را وارد معرکهی عشق میکند و انسان حاضر میشود برای به دست آوردن آن خوبی ها همهی هستی خود را فدا کند.
د ـ واژهی عشق در قرآن مجید حتی براییکبار هم به کار نرفته است، اما بااین حال کلمات و واژههایی که بااین مفهوم مترادف و رسانندهی معنای آن میباشد، به شکلهای گوناگون آمده است، مانند: حب، ود، مودت و ... . ج ـ اقسام عشق پیش از بیان اقسام عشق و بیان دیدگاه قرآن کریم دربارهی آن، ذکر چند نکته لازم است:
[قاعدهییکم] انسان اگر کسی را دوست داشته باشد، خویشاوندان و دوستان او را نیز دوست میدارد و حتی شهر، لباس، باغ، نوشته و سایر چیزهایی که با او ارتباط دارند، در نظرش محبوب است.
[قاعدهی دوم] امور و امیال فطری از جهت شدت و ضعف دارای مراتبی هستند که هر مرتبهای از آن ها دارای اسم و آثار خاصی میباشد واین مراتب در افراد بشر مختلف است، از جملهاین امور «محبت» است که مراتب آن طبق تفسیر آلوسی به شرح ذیل میباشد.
1. هوی: نخستین مرتبهی محبت «تمایل داشتن».
2. علاقه: محبتی است که همیشه همراه و درون قلب است.
3. کلف: محبت شدید را گویند.
4. عشق: حب شدیدیا افراط در محبت را گویند.
5. شعف: مرحلهای که عشق به تمام زوایای قلب نفوذ کند.
6. تدله: مرحلهای که عشق عقل انسان را میرباید.
7. هیوم: مرحلهای که عشق انسان را بی قرار و بی اختیار میکند و او را به هر سوی میکشاند.(7)
تقسیم دیگر عشق
با توجه به منشأ عشق، عشق به اقسام زیر تقسیم میشود:1. حقیقی؛
2. مجازی؛
3. سرابی، جنسی و کاذب.(8) یک. عشق حقیقی به عشقی گفته میشود که معشوقش حقیقی باشد،یعنی زیباییهای او نامحدود باشد و دارای هیچ گونه نقصی نباشد، و به دیگر سخن، عشقیعنی پرواز انسان به سوی بی نهایت،یعنی اتصال قطره به دریا «والذین آمنوا اشد حبا لله، (9) و [لی] کسانی کهایمان آورده اند خدا را بیشتر دوست دارند.»
دو. عشق مجازی عشق و علاقهای واسطهای به موجودات در راه خدا است که هدف از آن رسیدن به عشق حقیقی میباشد،یعنی وسیلهای است برای رسیدن به معشوق حقیقی، و در واقع به خاطر معشوق حقیقی ابراز علاقه میکند، مانند عشقی که حضرتیعقوب را از درون میسوزاند: «قالوا تالله تفتا تذکریوسف حتی تکون حرضا او تکون من الهالکین،(10) (فرزندان) گفتند: «به خدا سوگند، پیوستهیوسف رایاد میکنی تا بیمار مشرف به مرگ شوییا هلاک گردی!»
سه. عشق سرابی، جنسی و کاذب عشق به غیر از معشوق حقیقی است، به گونهای که هدف از آن خاموش شدن غریزهی جنسی و کام گرفتن از معشوق میباشد نه رسیدن به معشوق حقیقی، و منشأ آن شهوت است، مانند «قد شعفها حبا ...؛ (11) و زنان در شهر گفتند: «زن عزیز (مصر) از غلام جوانش تمنای کامجویی از وجودش کرده، و محبت (یوسف) در دلش جای گرفت! قطعاً ما او را در گمراهی آشکاری میبینیم.»
قرآن سخن از عشق و محبت را با روشی خاص و با شیوایی و زیبایی تمام بیان میکند، و آنچه لازم است از اقسام عشق و علاقه را در ضمن آیاتیادآور میشود و جالباین که در بینیکصد و چهارده سورهی قرآن که در بیشتر آن ها از عشق، محبت و مترادفهای آن ها سخن رفته،یک سوره به تمامیبه شرح حالیکی از اولیای خدا اختصاصیافته و در آن عشق و علاقه بیان شده است.
روح کلی و پیامهای سورهییوسف
1. عشق به خداوند مطمئن ترین مانع در برابر عشقهای جنسی میباشد و با سختیهایی که دارد، معجزه آسا انسان را نجات میدهد.(12)2. عشقهای کاذب معمولا مقدمهای برای عشقهای حقیقی نیست، بلکه به ظلم و فساد میانجامد. عشق زلیخا بهیوسف (ع) که بیانگر نقطهی اوج عشق شهوانی و جنسی میباشد، (13) به بیان قرآن آثاری چون خیانت، ظلم، فحشا، رسوایی و مکر و حیله داشت.(14)
نتیجه
با توجه به بیان اقسام عشق و نظر قرآن کریم دراین باره، بهاین نتیجه میرسیم که عشق هدیهای الهی است که در فطرت همهی انسان ها به امانت گذاشته شده است، اما چگونگی بروز و استفادهی انسان ها از آن متفاوت است، برخی با استفادهی صحیح از آن به سعادت، خوشبختی و بالندگی و کمال میرسند، ولی برخی دیگر با استفادهی نادرست از آن به بیابان خشکیدهی شقاوت و بدبختی گام مینهند و هر لحظه بیش از پیش از قافلهی انسانیت فاصله میگیرند، همانند آتش که بدون آن نمیتوان زندگی کرد، ولی اگر به علت استفادهی نادرست مقداری از آن در خرمنی بیفتد،یک جا همهی آن را نابود میکند.این شیوهی استفاده ما باز میگردد بهاین که آیا ما در تشخیص و انتخاب معشوق راه درست را پیمودهایمیا راه نادرست را. نکتهی قابل توجه که به ویژه برای جوانان دارای اهمیت میباشد،این است که آیا عشقهای خیابانی میتواند انسان را خوشبخت کندیا خیر؟ پاسخاین پرسش با توجه به تقسیم بندی عشق و آثار مترتب بر هر قسم آن آشکار میشود.
قرآن کریم عشق را بارزترین صفات مومنین میداند (15) و اصیل ترین عشق را، عشق به معشوق حقیقی بیان میکند و خدای تبارک و تعالی را به عنوان عشق حقیقی معرفی مینماید، زیرا خداوند است که همهی خوبی ها و زیبایی ها را در خود جمع دارد و در عشق نیز انسان دنبال خوبی ها و زیبایی ها میباشد که در معشوق وجود دارد و خود از آن ها بهرهای ندارد، و با عشق به معشوق میخواهد کمبودهای درونی خود را جبران کند و نهایت استفاده را از زیباییهای معشوق ببرد.
دراین جااین پرسش مطرح میشود که اگر بیش ازیک معبود ویک معشوق در عالم وجود ندارد و عشق نیز فقط منحصر در عشق حقیقی است، پس عشق به دیگران به ویژه اولیای خدا چه صورتی دارد. پاسخاین است که خداوند عشق به اولیای خود به ویژه پیامبر اکرم و اهل بیت (ع) را در طول محبت خود بیان میکند و آن دو رایکی میداند.(16)
عشق سرابی و کاذب
عشق دروغین به جریان آب رودخانهای که از مسیر اصلی خود منحرف شده، میماند که اگر در مسیر اصلی خود قرار نگیرد، خرابیهای فراوانی به بار میآورد.نمونهی بارزاین عشق، عشقهای خیابانی، رابطههای غیرمشروع و دوستیهای پنهانی است که در بین برخی دختران و پسران جوان رواج دارد و معمولاً نتیجهیاین دوستی ها نیز ناخوشایند است، زیرااین نوع علاقه ها هدایت و عنایت الهی نمیباشد و به جایاین که وسیلهای برای اطاعت اوامر الهی و رسیدن انسان به همهی خوبی ها باشد، سبب میشود که انسان لحظه به لحظه از زیبایی ها و خوبی ها فاصله بگیرد و معصیت الهی را مرتکب (17) شود، تا جایی که خیلی از آن ها به قتل و جنایت و جداییهای غم انگیز و همچنین فروپاشی کانون گرم خانواده ها میانجامد.
توجه بهاین نکته ضروری است که ما دراین جا نمیخواهیم امیال غریزی انسان را نفی کنیم و آن را نادیده بگیریم، اسلام هرگز با غرایز انسان خصوصاً غریزهی جنسی مخالف نیست، بلکه چیزی را که اسلام با آن مخالف است، افراط و تفریط دراین غرایز میباشد، ازاین رو، وقتیاین امیال غریزی تحت مدیریت اسلام و هدایت الهی قرار بگیرند، اعتدال در آن ها شکل میگیرد و در آن صورت جامعهی بشری به سعادت و سلامت همه جانبه میرسد.
اینک مناسب است به سخنیکی از دانشمندان غربی به نام «اریک فروم» اشارهای داشته باشیم. وی میگوید:
«عشق جنسی فریبکارترین نوع عشق است. عشق جنسی در وهلهی اول، با احساس شدید گرفتار شدن اشتباه میشود، در حالی کهاین احساس دلبستگی ناگهانی طبیعتاً عمرش کوتاه است و بعد ازاین که بیگانهای از نزدیک شناخته میشود، دیگر حجابی باقی نمیماند و دیگر هیچ نوع نزدیکی ناگهانی در کار نیست، تا برای رسیدن به آن کوشش شود.
دراین نوع عشق به مرور زماناین نزدیک شدن ها کاهش مییابد و عاشق احساس میکند که آن کسی که فکر میکرد به او نزدیک است، نه تنها نزدیک نیست، بلکه فرسنگ ها با هم فاصله دارند، در نتیجه شخص هوس میکند به سراغ بیگانهای تازه برود و عشق جدیدی را آغاز و تجربه کند و بازاین بیگانه بعد از مدتی تبدیل بهیک آشنای تکراری میشود و عاشق همیشه با خود میگویداین فرد کهاین بار از او خوشم آمده با قبلی ها فرق میکند،اینیک چیز دیگر است.
بسیاری از اوقات ما متوجه نیستیم و حال آن کهاین انگیزههای ناهشیار فعال اند، مخصوصاً در ابتدای جوانی که هنوز تجربهیاین گونه محبت ها بسیار اندک است. حال اگر مثلاً دو نفر که قصد ازدواج دارند، تمام ارتباط خود را بر اساساین نوع عشق پایه ریزی کنند، بی گمان دچار پیامدهای آن نیز خواهند شد که نمونههای آن در عشقهای خیابانی و طلاقهای وحشتناک بعد قابل رویت است.» (18)
نکتهی پایانیاین است که، عشق سرابی، عشق نیست بلکه فوران امیال غریزی و شهوانی است که به صورت منطقی بروز و ظهور دارد، زیرا در حقیقت ریشه و سنگ بنای عشق، علم و شناخت است، و به طور طبیعی هر اندازه که علم و شناخت عاشق نسبت به معشوق بیشتر شود به همان اندازه نیز عشق و علاقه اش بیشتر میشود، زیرا ابعاد وجودی معشوقیکی پس از دیگری برای عاشق آشکار میشود. بدیهی است هر چقدر زیباییهای معشوق بیشتر باشد، عشق و علاقهی عاشق به آن بیشتر میشود و باعث استمراراین رابطه میباشد واین مؤلفه فقط در عشق حقیقی وجود دارد، ولی عشق سرابی جنسی به چند دلیلاین گونه نیست:
الف ـ هدف آن ارضای شهوت است که عمری کوتاه دارد و نمیتواند برای استمرارایجاد انگیزه کند.
ب ـ ریشه و سنگ بنای عشق سرابی جنسی جهل و نادانی است که از دریچهی جادویی به نام چشم صورت میگیرد، ازاین رو، هر اندازه که شناخت عاشق به معشوق بیشتر شود، فاصله و شکاف بیشتریایجاد میشود، زیرا زیباییهایاین معشوق محدود است و عشق نیزیک حالت روحی است که دنبال نامحدود میباشد. از سوی دیگر، زیبایی ها منحصر دراین فرد نیست، بلکه شاید اشخاص دیگر بهرهای بیشتر داشته باشند.
آثار عشق
هریک از اقسام عشق دارای آثار و پیامدهای خاص خود میباشد.آثار عشق حقیقی
1. رسیدن به درجات عالی انسانیتیا همان کمال نهایی؛(19)2. لذت بردن از عبادت؛
3. رهایی از گناه؛ (20)
4. سلامت و آرامش روحی و روانی؛(21)
5. اطلاع بعضی از اسرار غیبی؛ (22)
6. رسیدن به مقام استجابت دعا؛ (23)
7. حلاوت سختیهای زندگی؛ (24)
8. بندگی و عبودیت.(25)
در قرآن و سنت به تمامیآثار عشق به خداوند و اولیا خدا اشاره شده است، ولی به جهت اختصار از ذکر آن ها صرف نظر میکنیم.
آثار عشق سرابی جنسی
عشق سرابی مانند راهزنی ماهر دارای آثاری نامطلوب فردی و اجتماعی است که به برخی از آن ها اشاره میشود:1. دوری از حق و حقیقت؛
2. مانع رسیدن انسان به کمال واقعی؛
3. کشیدن انسان به سوی انحراف و گناه و سقوط او از انسانیت؛
4. به انحطاط کشیدن فرد و جامعه؛
5. زود گذر بودن آن؛
6. سلب آرامش روحی و روانی از فرد و جامعه؛
7. فروپاشی کانون گرم خانواده؛
8.ایجاد روحیهی طغیان و سرکشی در انسان؛
9. دوری انسان از اطاعت و بندگی؛
10. تیرگی قلب؛
11.ایجاد تضاد و تراحم اخلاقی در فرد و جامعه؛
12. توام بودن آن با شکست و ناکامیهای فراوان؛
13.ایجاد دغل بازی و عوام فریبی در جامعه؛
14.ایجاد قتل و غارت و تجاوز در جامعه.(26)
پیشنهاد
پس از بیان اقسام عشق و آثار آن،اینکاین پرسش مطرح میشود که چرا باید عاشق نشویم و چرا باید عاشق شویم؟ شایداین پرسش در ذهن افراد زیادی به ویژه قشر جوان وجود داشته باشد، ویا در مواردی موجب آزار آنان شود. پاسخاین پرسش در قالبیک پیشنهاد ارائه میشود: عاشق شوید اما در کمند عشقهای ناپخته، جوان و کاذب گرفتار نگردید. بلکه آن ها را نردبانی برای زندگی سعادتمندانه و شناخت محبوب واقعی قرار دهید:عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود، عاقبت ننگی بود (27)
لذت عشق، جوهر آدمیاست و حیات بدون عشق ناممکن است، بلبل اگر نغمه سرایی دارد به عشق معشوق است و انگیزهی وصال و درک لذت دارد. آنان که همتی بلند دارند و به حقیقت مردان روزگارند، هرگز خویشتن خویش را در قفس تن اسیر نمیکنند و جوهر وجودی خویش را در چنگال طبیعت و لذایذ پست مادی و شهوانی گرفتار نمیسازند.
خشم و شهوت وصف حیوانی بود
مهر و رقت وصف انسانی بود (28)
بیایید لذت ببریم، اما از حقیقت و عشق حقیقی، از طهارت و پاکی؛ بیایید صفا کنیم در فضای پاک تقوا، در محیطی آرام و سالم، در اقیانوس پرهیزکاری، در جای طهارت، در باران معنویت و در آبشار حقیقت. چه بسیار جوانانی که عشقشان پیر، پخته و پایدار است، و چه بسیار پیرانی که عشقهای جوان، ناپخته و ناپایدار در سر دارند. آنان که دار و ندار خویش را در گرو تار مویی و خط و خالی میگذارند و بایک نگاه ظاهری همهی هستی خویش را میبازند، عشقشان جوان و لذتشان بسیار گذرا و ناپایدار است، و هرگز به عشق حقیقی نخواهند رسید، چرا که محل عشق قلب انسان است و هر قلبی ظرفیتیک عشق را دارد.این گونه نیست کهیک شخص دو قلب داشته باشد که هم عشق به معشوق حقیقی داشته باشد و هم عشق به معشوق سرابی.(29)
اما آنان که عاشق معبود و معشوق حقیقی هستند، معشوق آن ها همیشه و همه جا همراه آنان است، حتی در قبر و قیامت، و هرگز از لذت عشق جدا نمیشوند، حتی در فرای زمان و مکان. پس عشق مذموم نیست، بلکه اگر منشأ عشق صحیح باشد، رویکرد عشق نیز صحیح خواهد بود و اگر رویکرد صحیح شد، آثار عشق صحیح میشود. آنچه دراین جا مذموم است و مورد نکوهش قرار گرفته، عشق و لذت جوانی نیست، بلکه جوانی عشق و ناپختگی لذت است. نه امروز بلکه در همیشهیایام سخن از عشق و عاشقی بوده، هست و خواهد بود، اما آنچه به ندرتیافت میشده و میشود، عشق حقیقی به خداوند و اولیای او است واین جاست که فلسفهی عشق برای ما روشن میشود:
رسیدن انسان به کمال حقیقی و انسانیت واین تنها در عشق حقیقی است؛ اما عشق حیوانی سرابی است که جنبهی حیوانیت انسان رشد میکند و نمیتواند عهده داراین رسالت خطیر باشد. مگراین که انسان عشق به مخلوقات الهی را در راستای عشق الهی طلب کند و به دستور پروردگار به پدر، مادر، همسر و فرزند عشق بورزد و آن ها را مقدمهی صعود به محبوب نهایی قرار دهد.
پینوشتها:
1. العشق: فرط الحب. ر.ک: مجمع البحرین، ج 5، ص 214؛ لسان العرب، ج 1، ص 251؛ انس التائبین، ص 211 و 212؛ الاربعین، امام محمد غزالی، ص 240؛ اوصاف الاشراف، ص 237 و 128؛ فرهنگ فارسی عمید.
2. جاذبه و دافعه ی امام علی(ع)، شهید مطهری، ص 51.
3. برگرفته از کتاب های لسان العرب، ج 1، ص 251؛ انس التائبین، ص 211 ـ 212؛ کتاب فطرت، ص 98 و 90.
4. روانشناسی عشق ورزیدن، ص 28.
5. انگیزش و شخصیت، ص 261.
6. جاذبه و دافعه ی امام علی(ع)، ص 9 ـ 10.
7. تفسیر روح المعانی، ج 12، ص 227؛ عبهر العانقین، ص 42 ـ 40.
8. الاشارات و التنبیهات، ابوعلی سینا، با شرح خواجه نصیرالدین طوسی، ج 3، ص 383؛ الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، صدرالدین محمد شیرازی(ملاصدرا)، ج 7، ص 180 ـ 185.
9. بقره، 165؛ تفسیر المیزان، ج 1، ص 406؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 414.
10. یوسف، 85.
11. یوسف، 30.
12. ر.ک: کیمیای محبت، لاله ای از ملکوت.
13. «و قال نسوة فی المدینه امرات العزیز تراود فتاها عن نفسه قد شعفها حبا انا لنراها فی ظلال مبین، و زنان در شهر گفتند: «زن عزیز(مصر) از غلام جوانش تمنای کامجویی از وجودش کرده، و محبت(یوسف) در دلش جای گرفت!».
14. برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه.
15. بقره، آیه ی 165، تفسیر المیزان ذیل آیه.
16. توبه، 24.
17. بقره، 165.
18. هنر عشق ورزیدن، اریک فروم.
19. کلمات مکتوبه فیض کاشانی، ص 80، من طلبنی وجدنی و من ....
20. قصه ی حضرت یوسف در سوره ی یوسف.
21. رعد، 28.
22. یوسف، 61.
23. یوسف، 34.
24. یوسف، 33.
25. کافی، ج 3، ص 83، ح 3؛ بحارالانوار، ج 70، 353، 10.
26. آثار عشق شهوانی در سوره ی یوسف آمده و به آن ها اشاره شده است.
27. مثنوی معنوی.
28. دیوان حافظ.
29. احزاب، 4: «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه؛ خدا برای هیچ مردی دو دل در درونش قرار نداده است.».
/ج