لج و لجبازي

پونه ديبا (سارا خوئيني ها) که يک مهندس معمار منظم و منضبط و با ادب است، براي همکاري در يک پروژه ساختمان سازي نياز به يک چک ضمانت دارد که قرار است در روز موعود همسرش، فرهاد خسروي (امير جعفري)، به دست او برساند.
يکشنبه، 13 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
لج و لجبازي

لج و لجبازي
لج و لجبازي


 






 
خلاصه داستان
پونه ديبا (سارا خوئيني ها) که يک مهندس معمار منظم و منضبط و با ادب است، براي همکاري در يک پروژه ساختمان سازي نياز به يک چک ضمانت دارد که قرار است در روز موعود همسرش، فرهاد خسروي (امير جعفري)، به دست او برساند. اما فرهاد عامدانه دير مي آيد و با رفتار سبک سرانه اش در برابر مردي که قرار است در اين پروژه سرمايه بگذارد، سبب مي شود که اين همکاري به سرانجام نرسد. پونه که از اين موضوع عصباني است، با بهانه قرار دادن اختلاف هاي فرهنگي و عقيدتي با فرهاد، از او جدا مي شود. سه سال مي گذرد. فرهاد که همچنان نمايشگاه اتومبيلش را دارد، يک زندگي مجردي آشفته و بي هدف را دنبال مي کند وهر از چند گاهي برادر زاده اش، ماني (سياوش خيرابي) نزد او مي آيد. ماني يک جورهايي عاشق سايه (سحر قريشي)، دختر فرهاد و پونه است و فرهاد نيز از اين موضوع آگاهي دارد. اين در حالي است كه پونه نيز ديگر ازدواج نکرده و همچنان زندگي سرشار از نظم و انضباط خود را همراه با سايه ادامه مي دهد. پونه و فرهاد در اين مدت در مهماني هاي دوستان مشترکشان شرکت مي کرده اند و دورادور از حال هم خبر دارند. تا اين که در يکي از اين مهماني ها فرهاد متوجه مي شود که جواني به نام نريمان حافظي (نيما شاهرخ شاهي) خود را به پونه نزديک مي کند. فرهاد که مي خواهد رقيب عشقي اش را از ميدان به در کند، تصميم مي گيرد هر جور که شده جلوي او را بگيرد. به همين دليل يک روز کافي شاپي را که مکان قرار نريمان و پونه بوده، به هم مي ريزد. سپهر ساعدي هدايتي، يکي از دوستان فرهاد، به او سفارش مي کند که براي نزديک شدن دوباره به پونه بايد کارها و رفتارهايي کند که پونه همواره از او مي خواسته است. در اين ميان ماني و سايه نيز به کمک فرهاد مي آيند و مي کوشند فرهاد را در برابر ديدگان پونه جوري جلوه دهند که پونه بفهمد فرهاد تغيير کرده است. اين در حالي است که نريمان، که ادعا مي کند سال ها در نروژ بوده و مي خواهد در پروژه ساختمان سازي پونه سرمايه گذاري کند، خود را بيش از پيش به پونه نزديک تر مي کند. فرهاد زير نظر سايه مدل موي خود را تغيير مي دهد، کت و شلوار شيک تنش مي کند و به ورزش روي مي آورد و ماني نيز به طور هم زمان پونه و نريمان را زير نظر دارد وکارهاي آنها را دنبال مي کند. در روز تولد پونه، فرهاد دسته گل زيبايي را براي پونه مي فرستد و نظر پونه را بيش از پيش نسبت به خود جلب مي کند اما در همان شب که با نقشه سايه، پونه وسايه به رستوران رفته اند و فرهاد نيز پشت ميز ديگري نشسته، زني از همکاران فرهاد بر سر ميز او مي آيد و مي نشيند و با فرهاد صحبت مي کند. پونه گمان مي کند که فرهاد با اين زن رابطه اي دارد و به همين دليل دوباره از فرهاد نااميد مي شود و به سمت نريمان کشيده مي شود. در جريان درگيري مختصري که فرهاد با نريمان در شرکت پونه دارد، فرهاد مي فهمد که پونه ديگر به او علاقه مند نيست و تولد پونه که در آن پونه جلوي دوربين سايه به عشق به فرهاد اعتراف کرده، به فرهاد مي فهماند که پونه هنوز او را دوست دارد. نريمان حافظي که در حقيقت يک کلاه بردار حرفه اي است، به جرم اغفال زنان دستگير مي شود و فرهاد و پونه بار ديگر با يکديگر ازدواج مي کنند.اين در حالي است که ماني و سايه هم قصد ازدواج رادارند.

ژانر
 

کمدي رمانتيک

درباره فيلم نامه نويس اثر
 

حميد گرشاسبي: متولد 1351، او داراي مدرک کارشناسي مترجمي زبان انگليسي است و از سال 1372 در زمينه انجام کار مطبوعاتي و نوشتن نقد فيلم، ترجمه متون و فيلمنامه هاي سينمايي و نيز نويسندگي فيلمنامه و حتي بازيگري فعاليت داشته است. گرشاسبي نگارش فيلمنامه بخشي از اپيزودهاي مجموعه منزل آقاي خانم، بدون شرح، چمدان هاي بسته، پنجره و نيز نوشتن فيلمنامه تله فيلم هاي هميشه مادر و آسانسور را بر عهده داشته است. نوشتن فيلمنامه تله فيلم هاي هميشه مادر و آسانسور را بر عهده داشته است. بازي در نمايش هيا بحرالقرايب، سه ظرف خالي، يک سمفوني ناکوک و متابوليک نيز از ديگر کارهاي هنري حميد گرشاسبي است. ترجمه کتاب هاي بازي هايي براي بازيگران و نابازيگران، چگونه آگهي هاي تلويزيوني بسازيم، فرهنگ تصويري و در آمدي بر اقتباس هاي سينمايي را نيز گرشاسبي بر عهده داشته است. گفتني است لج ولج بازي نخستين تجربه سينمايي او در زمينه فيلمنامه نويسي به شمار مي آيد که پيش از اين «يک بازي ساده» نام داشته است. اين فيلمنامه در سال 1386 نوشته شده.

خوبي هاي فيلم نامه
 

ژانر شلم شوربايي که چند سالي است با نام ژانر کمدي ايراني روي پرده سينماها خودنمايي مي کند، بي شک نه تنها رونقي به گيشه ها نياورده، بلکه سبب گريز تماشاگر از سالن هاي سينما هم شده است. اگر تهيه کنندگان، کارگردانان و فيلم نامه نويسان براي سرگرم کردن تماشاگر هنوز به ساخت آثار کمدي باور و اصرار دارند، بهترين راه حل در همين چهارچوب دوري از کپي برداري از نمونه هاي پيشين سينماي خودمان و حتي مؤلفه هاي دم دستي توليدات سينماي پيش از انقلاب، پرهيز از استفاده بدون نوآوري از تيپ هاي آشناي تلويزيوني و رفتن به سوي توليد درام / کمدي هايي پاک با حداکثر ظرفيت داستان گويي تا شايد اين آشفتگي موجود در آثار اين چنيني کاسته شود. لج و لج بازي از جمله «کمدي رمانتيک» هايي است که فيلمنامه اش در ايده اوليه پتانسيل و ويژگي هاي اين ژانر پرطرفدار را دارد.اما با پيش رفتن داستانش مي بينيم همه چيز در همين حد باقي مانده و حتي در جزئيات روايي فيلمنامه و نيز در تک تک صحنه هايش از مؤلفه هاي آشناي کمدي رمانتيک هاي مشهور نمونه چشمگيري نمي بينيم و به همين دليل ايده دو سه خطي خوب فيلمنامه به تنهايي نمي تواند فيلم را نجات دهد.

کاستي هاي فيلمنامه
 

کمبود و ضعف هاي فيلمنامه لج و لج بازي زياد از حد توي ذوق مي زند از ضعف در منطق روايي داستان گرفته تا شخصيت پردازي ضعيف آن و مهم تر از همه ناتواني از گسترش چشمگير داستان. اگر سر و ته داستان لج و لج بازي را ر نظر بگيريم، بايد گفت حجم داستاني آن همانند بسياري از آثار وطني مناسب يک کارداستاني است تا يک اثر سينمايي. فيلمنامه با تمامي ايرادهاي جزئي اش فاز گره افکني (جدايي فرهاد و پونه) تا نقطه عطف نخست (ورود نريمان به زندگي پونه) خوب حرکت مي کند، اما پس از آن که داستان نيازمند کنش ها و واکنش هاي پيش برنده شخصيت ها در پرده دوم است، خط روايي اصلي در جا مي زند و خط قصه هاي فرعي و شخصيت هاي مکمل هم آن قدر پرداخت بدي دارند که همه چيز سبب دافعه مي شود. نکته ديگر در پرده دوم است، خط روايي اصلي در جا مي زند و خط قصه هاي فرعي و شخصيت هاي مکمل هم آن قدر پرداخت بدي دارند که همه چيز سبب دافعه مي شود. نکته ديگر در پرده دوم فيلمنامه که ضعف دارد، وجود صحنه هاي فراواني است که بود و نبودشان در روند حرکت خط روايي به سمت جلو تاثيري ندارد و تنها جنبه تزييني شان به چشم مي آيد. براي نمونه فيلم تا نيمه هاي داستانش در قالب صحنه هايي قابل حذف مي خواهد تماشاگرش را شير فهم کند که فرهاد يک زندگي شلخته و مجردي را پيشه کرده و بر عکس پونه آدم منضبطي است، در صورتي که در صحنه پيش از عنوان بندي ابتدايي که در خانه فرهاد و پونه مي گذرد، تماشاگر از ميان کشمکش هاي کلامي فرهاد و پونه از اين موضوع آگاه مي شود. به راستي چند صحنه در فيلم است که فرهاد را در خانه شلوغش مي بينيم که دراز کشيده و قليان مي کشد و در سوي مقابل پونه را مي بينيم که در خانه اش نشسته و کتاب مي خواند و موسيقي کلاسيک گوش مي دهد و سري به نشانه لذت تکان مي دهد؛ بي آن که کارکرد اين صحنه ها براي مخاطب روشن مي شود؟ يکي از ديگر مشکلات فيلم نامه لج و لجبازي نبود عنصر کشمکش در ميان شخصيت هاست که داستان را در ميانه هاي فيلمنامه به يک قصه کم کشش و بي اوج و فرود تبديل کده است. برخلاف نام فيلم هيچ کشمکشي حتي در اندازه يک لج و لج بازي بچگانه نيز بين دو شخصيت اصلي داستان وجود ندارد. همانند کشمکش ميان فرهاد و پونه، کلنجارهاي کلامي سايه و ماني هم عمق پيدا نمي کند و کشمکش يکنواخت آنها از ابتدا تا پايان در حد کلامي و نه به شکل کنش مند يکسان مي ماند و به جذاب شدن خط روايي اصلي کمکي نمي کند. پايان بندي داستان نيز از ديگر نقطه ضعف هاي چشمگير لج و لج بازي به شمار مي آيد. تحول ناگهاني پونه و حضورش جلوي مغازه فرهاد زمينه چيني مناسبي ندارد، آن هم در حالي که در سکانس دفتر کار پونه، او پس از دلخوري پديد آمده از ماجراي رستوران در حضور نريمان و در پاسخ پرسش فرهاد مبني بر علاقه اش به نريمان اعلام مي کند و همين واکنش با آمدن ناگهاني اش به مغازه فرهاد در تناقص است. در حقيقت نه ترديد پونه که نتيجه يک سوء تفاهم است ادامه پيدا مي کند که داستان را در نقطه اوج به مسيري تازه بکشاند و نه با يک دليل دراماتيک از بين مي رود که پايان خوش فيلم شکل منطقي تري داشته باشد. از اين بدتر خروج نريمان از داستان به و سر دستي ترين شکل ممکن رخ مي دهد؛ گويي که سازندگان فيلم مي خواستند سر و ته اثرشان را هر جور که شده هم بياورند. مخاطب چيزي از زمينه لو رفتن نريمان و دستگيري او نمي بيند و ديدن خبر دستگيري او در روزنامه در روز ازدواج فرهاد و پونه نچسب و بي منطق است و نمي تواند حداقل انتظار مخاطب را از پي گيري اين داستان کم رمق برآورده کند.

شخصيت ها
 

همان طور که انتظار مي رود، شخصيت هاي فيلمي همانند لج و لج بازي تيپ / شخصيت هايي هستند که تناقض هاي رفتاري شان و نيز کنش ها و حتي ديالوگ هايشان بايد هم داستان را پيش ببرد و هم مطابق الگوهاي ژانر تماشاگر را بخنداند. اما با اين شخصيت ها چنين اتفاقي نمي افتد. فرهاد، به عنوان نمايشي ترين شخصيت داستان، پس از آنکه از حضور رقيب عشقي خود آگاه مي شود، هيچ کنش تاثيرگذاري از خود نشان نمي دهد. او آن قدر منفعل است که بايد دختر و خواهر زاده اش برايش تصميم بگيرند و معيار او براي تغيير در حد شيک پوش و ورزش کردن است که بي شک نمي توان اين کارها را کنشي دراماتيک براي يک قهرمان نمايشي در نظر گرفت. حتي تاثير اين تغييرات جزئي را در تار و پود زندگي و رفتار فرهاد نمي بينيم و او باز هم همان آدمي است که در ابتدا ي فيلم ديده ايم. وضعيت پونه که از قهرمان داستان هم بدتر است! او چه جلوي فرهاد و چه در برابر وسوسه هاي نريمان آن قدر منفعل است که تکليف تماشاگر با او روشن نيست. فيلمنامه در جاهايي به پونه نزديک مي شود و ما به عنوان مخاطب بايد بپذيريم که او در کنار فرهاد، شخصيت اصلي داستان است؛ اما هيچ ويژگي سينمايي و نمايشي در انگيزه ها و کنش هاي او وجود ندارد. نريمان، به عنوان رأس ديگر اين مثلث عشقي، مي توانست در رابطه ميان فرهاد و پونه نقش تاثير گذاري داشته باشد. او دو بار در برابر فرهاد قرار مي گيرد وهر مرتبه واکنش هاي يک جوان اتو کشيده را از او مي بينيم. در سوي ديگر زماني که کم کم حدسمان به يقين مي رسد و مي فهميم که او کلاه برداري بيش نيست، دوست داريم که او به عنوان قطب منفي ماجرا براي دور کردن فرهاد از پونه وجذب پونه به سوي خود کاري هدفمند از خود نشان مي دهد. اما تنها چيزي که از ابتدا تا پايان از نريمان مي بينيم، اين است که به پونه ابراز عشق کند و اداي آدم هاي عاشق پيشه را در بياورد كه به مرور سبب خستگي مخاطب مي شود. همين بي کنشي او سبب مي شود که فرهاد به عنوان يک رأس اين مثلث عشقي بيشتر در خلوت مردانه اش با خود يا ماني باشد و پونه، که مي توانست با کنش هاي نريمان، به رفتارهايي دراماتيزه در داستان دست بزند، به دامن انفعالي پناه ببرد. در سوي مقابل شخصيت هاي فرعي هم بود و نبودشان براي خط قصه ضعيف و کم اوج و فرود فيلم تفاوت چنداني نمي کند. بهترين نمونه براي اين ادعا شخصيت مينا (سحر زکريا) است که آدم هر چه فکر مي کند، نمي داند او براي چه در اين داستان حضور دارد؟! جز اين که بايد مينا را تنها نماينده اي از قشر بي ريشه و ظاهر بين جامعه شهر نشين امروز در نظر بگيريم که با يک شوهر و يک ماشين پرادو دل و جان از کف باخته و البته روشن نيست حتي نقش او در رابطه ميان نريمان و پونه چيست. شايد اگر در فيلمنامه روي اين رابطه کار مي شد، اکنون يک مثلث عشقي فرعي در داستان داشتيم که مي توانست بر خط روايي اصلي تاثير بگذارد. براي نمونه او جهت رسيدن به نريمان مي توانست در رابطه ميان نريمان و پونه کار شکني ايجاد کند و حتي پاي فرهاد را به ميان بکشد.اما در شکل کنوني يک صدم از چنين رويدادهاي فرعي قابل پيش بيني اما جذاب نيز به چشم نمي خورد. ماني و سايه نيز در مناسبات داستاني فيلم معلق هستند و بيشتر از آن که يکي از شخصيت هاي پيش برنده داستان باشند تنها به اين جهت روي آنها مانور داده مي شود که بازيگرانشان از چهره هاي محبوب تلويزيون در يکي دو سال گذشته بوده اند و بي شک چهره آنها مي تواند تضميني براي فروش فيلم در گيشه باشد. شخصيت سپهر (ساعد هدايتي) نيز در داستان لج و لج بازي دست کمي از شخصيت هايي همانند ماني ندارد!

ديالوگ ها
 

يکي از چشمگيرترين نکته هاي«کمدي رمانتيک» هاي موفق جنس ديالوگ نويسي آنهاست که نقشي غير قابل انکار در شادابي وجذابيت آنها دارد. در لج و لج بازي به دليل آن که شخصيت ها پرداخت خوبي ندارند و شخصيت هايي ملموس نيستند، ديالوگ هاي آنها نيز با همه کوشش نويسنده براي بامزه شدنشان به چشم نمي آيد؛ هر چند که ديالوگ ها از جنس اين شخصيت ها هستند. شايد تنها ديالوگ بامزه فيلم، جمله اي است که مينا درباره ويژگي شخصيتي پونه مي گويد: «اخلاق، هيتلر.... دست پخت، کوکب خانم... !» اما در کل مزه پراني ها و جنس صحبت هاي شخصيت ها بيش از اندازه سطحي شده اند و انگيزه چنداني در تماشاگر ايجاد نمي کنند. تکرار ديالوگ «کاش بابا اينجا بود... يه دفعه دلم براش تنگ شد...» از زبان سايه نيز در چند صحنه خيلي توي ذوق مي زند.

صحنه خوب فيلمنامه
 

شايد تنها صحنه خوب فيلمنامه همان صحنه افتتاحيه باشد که جدا از بامزه بودن رفتار و پوشش متناقض فرهاد در دفتر سرمايه گذار پروژه پونه، بيانگر رابطه سرد و از هم پاشيده فرهاد و پونه است. در ادامه در صحنه اي پيش از عنوان بندي ابتدايي که در خانه فرهاد و پونه مي گذرد، داده هاي پيش داستان درباره دو شخصيت اصلي خيلي موجز به مخاطب منتقل مي شوند؛ البته صحنه رستوران هم با وجود ايده تکراري اش بد از کار در نيامده است و با خود تعليق و جذابيت را دارد.

صحنه ضعيف فيلمنامه
 

صحنه هاي ضعيف همان صحنه هاي مربوط به مقايسه فرهاد و پونه است که يکي را مي بينيم که فيلم هاي سطحي نگاه مي کند و موسيقي لاله زاري گوش مي دهد و آن يکي موسيقي کلاسيک گوش مي دهد و مطالعه مي کند و اين صحنه ها را بايد چند مرتبه در فيلم ببينيم؛ بي آنکه بدانيم کارکردشان در قصه چيست همچنين بايد از فصل هاي مونتاژي ياد کرد که فرهاد زير نظر سايه مي کوشد که به روزتر شود (ورزش کردن و به سلماني رفتن و خريد کت و شلوار) و البته در کنار آن چند بار مي بينيم که ماني در استخر شنا مي کند(از آن صحنه هاي مونتاژي که بي شک براي شيک شدن در اجرا اضافه شده است. ) در آن سو پونه راهم مي بينيم که بدون مقدمه چيني مناسب آلبوم خانوادگي اش را ورق مي زند و زير گريه مي زند، در حالي که معلوم نيست چرا بايد او ابراز دلتنگي کند. از ديگر صحنه هاي ضعيف فيلمنامه مي توان به پنهان کاري هاي نريمان اشاره کرد. چند مرتبه مي بينيم که او با زنان و دختراني قرار گذاشته و يا در پاي تلفن طرف مخاطبش را با زدن حرف هاي عاشقانه تکراري جذب خود مي کند؛ در حالي که اين صحنه ها و آن زنان مي توانستند کارکردي در داستان داشته باشند.

صحنه خوب اجرا شده از فيلمنامه
 

فيلم در اجرا به مراتب از فيلمنامه اش ضعيف تراست و روشن است که در خيلي از جزئياتش اسير مناسبات و مؤلفه هاي گيشه پسند شده و کارگردان حتي به خود زحمت نداده که سر و شکل فيلمش از ديد دکوپاژ و ميزانسن فکر شده و قابل قبول باشد. بسياري ازصحنه ها با اينسرتي از يک خوراکي و يا شي ء شروع مي شود و تقريباً در تمامي صحنه ها شاهد نماهاي کاور (لايي) هستيم. شايد تنها صحنه خوب، دو صحنه افتتاحيه پيش از شروع عنوان بندي و البته سکانس فروشگاه باشد که جذابيت نيم بند صحنه فروشگاه با حضور شخصيت «دوم» (آن افغاني لاف زن در مجموعه چار خونه)، که بدون شک از تمهيدات تهيه کننده و کارگردان است، تقريباً از بين رفته است.

نقش فيلمنامه در فروش فيلم
 

در چنين فيلم هايي بيشتر از آن که داستان براي سازندگانشان مهم باشد، جذابيت هاي تصويري و گيشه پسند مورد توجه قرار مي گيرد.از بازيگران خوش چهره تلويزيوني گرفته تا مزه پراني ها و صحنه هاي بي کارکرد اما خوش رنگ و لعاب که تکيه تهيه کننده و کارگردان بر عناصر ظاهري آنهاست هر چند که فيلم نامه لج و لج بازي هم کاستي هاي بسياري دارد، اما خيلي آسان مي شود تشخيص داد که فيلمنامه براي رسيدن به هدف هاي آسان پسندانه کارگردان و تهيه کننده به بازنويسي هاي نابود کننده تن داده و ديگر از آن، چيزي جز همان ايده ابتدايي جذابش باقي نمانده است. فروش پايين تر از انتظار لج و لج بازي نشان مي دهد که محاسبات سازندگان اين فيلم خيلي هم درست از کار نيامده و هنوز هم عنصر فيلمنامه و شيوه داستان گويي حرف نخست را براي جذب مخاطب مي زند.

ديدگاه برخي از منتقدان سينمايي درباره فيلم يا فيلمنامه
 

لج و لج بازي تازه اکران شده کمتر منتقد و نويسنده اي به خود زحمت مي دهد که به ديدن يک کمدي ايراني برود. لج و لج بازي تا کنون بازتابي در رسانه ها نداشته است.
فيلمنامه نويس: حميد گرشاسبي (بر اساس طرحي از رامبد جوان) کارگردان: سيد مهدي برقعي، مدير فيلم برداري: حسين ناظريان، تدوين: کاوه ايماني، صدابردار: شهرام متولي باشي، صداگذار: آرش قاسمي، موسيقي متن: سعيد اسدي، طراح چهره پردازي: مهديه اعرابي، طراح صحنه ولباس: افسانه صمد زاده، بازيگران: امير جعفري، سارا خوئيني ها، نيما شاهرخ شاهي، سياوش خيرابي، سحر قريشي، سرح زکريا، ساعد هدايتي، تهيه کننده: منوچهر زبردست
منبع : فيلم نگار شماره 94



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
چرا صل علی سترکه ترند شد؟ به همراه فیلم
چرا صل علی سترکه ترند شد؟ به همراه فیلم
گزیده‌ای از جلسه ۲۸ دادگاه محاکمه منافقین
play_arrow
گزیده‌ای از جلسه ۲۸ دادگاه محاکمه منافقین
عراقچی: سواحل مکران به محور توسعه ملی تبدیل می‌شوند
play_arrow
عراقچی: سواحل مکران به محور توسعه ملی تبدیل می‌شوند
پدر امیر محمد خالقی: برخی می‌خواستند از خون فرزندم سوءاستفاده کنند
play_arrow
پدر امیر محمد خالقی: برخی می‌خواستند از خون فرزندم سوءاستفاده کنند
پشت پرده طرح ترامپ برای کوچ اجباری مردم غزه
پشت پرده طرح ترامپ برای کوچ اجباری مردم غزه
روایت معاون اول قوه قضائیه از مبانی دینی و حقوقی بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
play_arrow
روایت معاون اول قوه قضائیه از مبانی دینی و حقوقی بیانات رهبر انقلاب درباره عدم مذاکره با آمریکا
گل دیدنی هالک از روی ضربه کاشته
play_arrow
گل دیدنی هالک از روی ضربه کاشته
پاسخ فواد ایزدی به یک سوال: چرا از آمریکا به ایران آمدید؟ / FBI اذیتم می‌کرد!
play_arrow
پاسخ فواد ایزدی به یک سوال: چرا از آمریکا به ایران آمدید؟ / FBI اذیتم می‌کرد!
قیچی برگردان اسماعیل قلی‌زاده از جنس شاهکار!
play_arrow
قیچی برگردان اسماعیل قلی‌زاده از جنس شاهکار!
تقلید صدای حیرت‌انگیز توسط شرکت‌کننده مقابل میثاقی و خیابانی
play_arrow
تقلید صدای حیرت‌انگیز توسط شرکت‌کننده مقابل میثاقی و خیابانی
نمایی از قطار لاکچری در ماچو پیچو
play_arrow
نمایی از قطار لاکچری در ماچو پیچو
نقشه آمریکا برای ایران به روایت فواد ایزدی!
play_arrow
نقشه آمریکا برای ایران به روایت فواد ایزدی!
تحصن حامیان حزب‌الله در جاده فرودگاه بیروت
play_arrow
تحصن حامیان حزب‌الله در جاده فرودگاه بیروت
قدردانی قالیباف از مردم برای حضور پرشور در ۲۲ بهمن
play_arrow
قدردانی قالیباف از مردم برای حضور پرشور در ۲۲ بهمن
پرواز پهپادهای ایرانی از زیر آب؛ سلاحی هیبریدی که کابوس دشمنان است!
play_arrow
پرواز پهپادهای ایرانی از زیر آب؛ سلاحی هیبریدی که کابوس دشمنان است!