تأثیر افلاطون بر فلسفه اسلامی
نوشته :دیوید بارل
ترجمه :محمود زارعی بلشتی
ترجمه :محمود زارعی بلشتی
افلاطون برای فیلسوفان اسلامی بیشتر به عنوان یک چهره نمادین و منبع الهام شناخته شده است تا به عنوان مرجعی معتبر. تا آنجا که ما می دانیم، تنها آثاری از افلاطون که ترجمه عربی آنها در دست بوده است عبارتند از: قوانین، سوفیست، تیمائوس، و جمهوری. نام او اغلب به عنوان حکیم و نمونه بارز آن نوع حکمتی ذکر می شد که پیش از وحی قرآن برای نوع بشر در بین یونانیان در دسترس بود.
این خود می توانست نوعی بی حرمتی به اسلام راست کیش تلقی شود، که تمایل داشت موقعیت بشری را پیش از نزول قرآن به عنوان جهالتی فراگیر تصویر نماید.
به هر حال، ظهور فرهنگ انسان گرا در بغداد طی قرون نهم و دهم بعد از میلاد که مترجمین مسیحی سریانی در آن شرکت داشتند، از پذیرش تدریجی حکمت یونانی خبر می داد که در آن افلاطون به صورت نمونه عالی حکیمی متأله تصویر می شد، هرچند نسبت به ارسطو آثار بسیار کمتری از او به عربی ترجمه گردید.
به او به عنوان «افلاطون الهی» اشاره می شد، بدون شک به این دلیل که نوشته های او ظاهراً بیش از دیگر فیلسوفان یونانی انسان را مستقیماً به تفکر درباره اعمال انسان در پرتو اهداف متعالی سوق می دهد.
در این سطح از الهام گیری، مجموعه گفتارهای نسبت داده شده به افلاطون، خصوصاً درباره ارتباط ناسازگار علم با ثروت و قدرت، به ایجاد زمینه ای کمک کرد که فلسفه در آن می توانست نقشی آموزشی برای مسلمانانی که در جستجوی حقیقت بودند داشته باشد؛ آنگاه که آنها از «صراط مستقیم» که در قرآن ذکر شده است تبعیت می کردند. در همان زمان فلسفه توانست خود را به عنوان راه کامل زندگی معرفی نماید و از این رو با اسلام متشرع رقابت کند.
این تضاد بالقوه در بررسی خصوصیات مورد نیاز برای حاکم عادل در جامعه اسلامی، خصوصاً درباره امتیازات نسبی «نبوت» (واژه کلی اسلامی برای دریافت وحی) و عقل فلسفی آشکار گردید.
فارابی صراحتاً بیان می کند که عقلفلسفی بر نبوت به عنوان شرطی لازم برای حاکم خردمند و عادل برتری دارد، اما الگویی که در رساله او نشان داده می شود توانست توسط کسانی که شایستگیهای نسبی شان را طور دیگری ارزیابی می کردند سازگار شود، اما آنچه که جداً به آن اعتراض می شد، ربط و نسب طرح آرمانی افلاطون (یا اخذ و قتباس آن توسط فارابی) یا حکومت و اداره بالفعل جامعه اسلامی بود.
حاکمان خود بر اساس تجربه با این طرح مخالف بودند، همان طور که اندیشمندانی (مانند عامری) که آراء بلند فلسفی افلاطون را با روشهای زاهدانه اهل طریقت تلفیق کردند، با آن موافق نبودند. به این دلایل، این گفته افلاطون که فیلسوفان به سبب آداب و رسوم شهری که در آن زندگی می کنند نمی توانند به اندیشه های فلسفی خود جامه عمل بپوشانند، به طور مستقیمتر با تجربه آنها تأیید می شد.
متفکرین اخلاقی مانند ابن مسکویه تقسیم سه گانه افلاطون از روح را پذیرفتند، هرچند در شرح و توضیح آموزه های اخلاقی اسلام آن را با فرهنگ انسان گرای وسیعتری مربوط می ساختند و به اقوال و گفته هایی که از افلاطون نقل می شد تکیه می کردند: «کسی که بر عقلش حکومت می کند عاقل؛ کسی که بر خشمش چیره می شود شجاع؛ و کسی که بر هوای نفسش غلبه می کند خویشتندار نامیده می شود.» نفوذ اقوال و گفته هایی از این دست موجب می شود حاکمی حکیم مانند ابن عمید بگوید که او خود را «یکی از پیروان افلاطون، سقراط و ارسطو» می داند.
به این ترتیب، افلاطون مفاهیمی را در حوزه انسان شناسی به اندیشه اسلامی ارزانی کرد که توانست برای شرح و توضیح «صراط مستقیم» قرآن مورد استفاده قرار گیرد و آن را در تماس با تمدن انسانی وسیعتری قرار دهد.
منبع:
دائرةالمعارف فلسفه راتلج، ترجمه محمود زارعی بلشتی، امیرکبیر، 1385، صفحه 69-67 دایره المعارف طهور
ارسال توسط کاربر محترم سایت :afshinnazemi
این خود می توانست نوعی بی حرمتی به اسلام راست کیش تلقی شود، که تمایل داشت موقعیت بشری را پیش از نزول قرآن به عنوان جهالتی فراگیر تصویر نماید.
به هر حال، ظهور فرهنگ انسان گرا در بغداد طی قرون نهم و دهم بعد از میلاد که مترجمین مسیحی سریانی در آن شرکت داشتند، از پذیرش تدریجی حکمت یونانی خبر می داد که در آن افلاطون به صورت نمونه عالی حکیمی متأله تصویر می شد، هرچند نسبت به ارسطو آثار بسیار کمتری از او به عربی ترجمه گردید.
1- محورهای آشکار تأثیر افلاطون
به او به عنوان «افلاطون الهی» اشاره می شد، بدون شک به این دلیل که نوشته های او ظاهراً بیش از دیگر فیلسوفان یونانی انسان را مستقیماً به تفکر درباره اعمال انسان در پرتو اهداف متعالی سوق می دهد.
در این سطح از الهام گیری، مجموعه گفتارهای نسبت داده شده به افلاطون، خصوصاً درباره ارتباط ناسازگار علم با ثروت و قدرت، به ایجاد زمینه ای کمک کرد که فلسفه در آن می توانست نقشی آموزشی برای مسلمانانی که در جستجوی حقیقت بودند داشته باشد؛ آنگاه که آنها از «صراط مستقیم» که در قرآن ذکر شده است تبعیت می کردند. در همان زمان فلسفه توانست خود را به عنوان راه کامل زندگی معرفی نماید و از این رو با اسلام متشرع رقابت کند.
2- تأثیر آراء افلاطون در منطق و دستور زبان
این تضاد بالقوه در بررسی خصوصیات مورد نیاز برای حاکم عادل در جامعه اسلامی، خصوصاً درباره امتیازات نسبی «نبوت» (واژه کلی اسلامی برای دریافت وحی) و عقل فلسفی آشکار گردید.
3- جمهوری افلاطون الگوی آرمانی فارابی
فارابی صراحتاً بیان می کند که عقلفلسفی بر نبوت به عنوان شرطی لازم برای حاکم خردمند و عادل برتری دارد، اما الگویی که در رساله او نشان داده می شود توانست توسط کسانی که شایستگیهای نسبی شان را طور دیگری ارزیابی می کردند سازگار شود، اما آنچه که جداً به آن اعتراض می شد، ربط و نسب طرح آرمانی افلاطون (یا اخذ و قتباس آن توسط فارابی) یا حکومت و اداره بالفعل جامعه اسلامی بود.
حاکمان خود بر اساس تجربه با این طرح مخالف بودند، همان طور که اندیشمندانی (مانند عامری) که آراء بلند فلسفی افلاطون را با روشهای زاهدانه اهل طریقت تلفیق کردند، با آن موافق نبودند. به این دلایل، این گفته افلاطون که فیلسوفان به سبب آداب و رسوم شهری که در آن زندگی می کنند نمی توانند به اندیشه های فلسفی خود جامه عمل بپوشانند، به طور مستقیمتر با تجربه آنها تأیید می شد.
4- هماهنگی تعلیم افلاطون و اسلام در اخلاق
متفکرین اخلاقی مانند ابن مسکویه تقسیم سه گانه افلاطون از روح را پذیرفتند، هرچند در شرح و توضیح آموزه های اخلاقی اسلام آن را با فرهنگ انسان گرای وسیعتری مربوط می ساختند و به اقوال و گفته هایی که از افلاطون نقل می شد تکیه می کردند: «کسی که بر عقلش حکومت می کند عاقل؛ کسی که بر خشمش چیره می شود شجاع؛ و کسی که بر هوای نفسش غلبه می کند خویشتندار نامیده می شود.» نفوذ اقوال و گفته هایی از این دست موجب می شود حاکمی حکیم مانند ابن عمید بگوید که او خود را «یکی از پیروان افلاطون، سقراط و ارسطو» می داند.
به این ترتیب، افلاطون مفاهیمی را در حوزه انسان شناسی به اندیشه اسلامی ارزانی کرد که توانست برای شرح و توضیح «صراط مستقیم» قرآن مورد استفاده قرار گیرد و آن را در تماس با تمدن انسانی وسیعتری قرار دهد.
منبع:
دائرةالمعارف فلسفه راتلج، ترجمه محمود زارعی بلشتی، امیرکبیر، 1385، صفحه 69-67 دایره المعارف طهور
ارسال توسط کاربر محترم سایت :afshinnazemi
/ج