وجود سراسرخير و بركت
بيانات منتشر نشده مرحوم آيت الله العظمي فاضل لنكراني در تبين مكانت علمي و عملي شهيد آيت الله صدوقي
بحمدالله فرصتي پيش آمد كه درباره شهرستان يزد صحبتي شود. در سال هاي 53، 54 و 55 من به شهر يزد تبعيد شدم و بر اين اساس مي توانم بگويم كه تا حدودي يزدي هستم. اين اقامت اجباري كه ثمره مخالفت من با رژيم طاغوت بود، فوايد بسياري برايم داشت و اثر سازنده اي بر سرنوشت من گذاشت. در آن زمان برخي از مردم تصويري غيرواقعي از روحانيون داشتند و هرگاه روحاني اي تبعيد مي شد تصور مي كردند كه آن شخص مرتكب جرمي شده است، ولي تبعيد من و امثال من به شهرستان ها سبب شد تا مردم اين معنا را حس كنند كه مخالفت ما با طاغوت جنبه سياسي و مذهبي دارد و اگر ما متعبد و متعصب به دين نبوديم، اين عقوبت ها و تبعيدها براي ما پيش نمي آمد. در نهايت اين تبعيدها در آگاهي مردم نقش مؤثري داشت.
خوب به خاطر دارم هنگامي كه به بندر لنگه تبعيد شدم، به حسينيه اي كه متعلق به شخصي بود مي رفتم. روزي ديدم كه ايشان از حضرت امام خميني انتقاد مي كنند و مي گويند كه چرا امام اين مسائل را به وجود آوردند. من به ايشان گفتم شما امام را به خوبي نمي شناسيد و بالطبع در مورد خصوصيات اخلاقي امام و فعاليت هاي ايشان براي آن شخص صحبت كردم. آن آقا روز بعد به من گفتند كه من هيچ كدام از مطالبي را كه درباره امام گفتيد، نمي دانستم. تبعيد من به شهر يزد علاوه بر آگاهي مردم فوايد ديگري نيز داشت. در شهر يزد پس از اندكي اقامت متوجه شدم كه نمي توانم بي كار بنشينم، تدريس هم كه از نظر دستگاه امنيتي ممنوع بود، در نتيجه تصميم گرفتم نوشتن شرح كتاب تحريرالوسيله امام خميني را آغاز كنم. البته در تأليف اين كتاب دقت مي كردم تا كسي متوجه كار من نشود. نوشتن اين كتاب را در كتابخانه مرحوم آقاي وزيري آغاز كردم كه ايشان لطف و محبت زيادي نسبت به من داشتند، البته آقاي وزيري از تأليف اين كتاب توسط من هيچ اطلاعي نداشتند. خدا را شكر مي كنم كه اين كار از آن زمان ادامه پيدا كرد و تا به امروز حدود بيست جلد از اين كتاب به چاپ رسيده است و از خدا مي خواهم كه اين توفيق را به من عنايت كند كه من بتوانم شرح اين كتاب را به پايان برسانم تا بدين وسيله هم خدمتي به فقه شيعه شده باشد و هم خدمتي به انقلاب و امام راحل.
يكي ديگر از ويژگي هاي مثبت اقامت من در يزد آشنائي با شهيد آيت الله صدوقي بود. البته قبل از تبعيد هم بنده با ايشان در ارتباط بودم، ولي اقامت من در يزد باعث ارتباط بيشتر بين ما شد. اكثر مواقع يا ايشان به منزل ما تشريف مي آوردند و يا اينكه من به خدمت ايشان مي رفتم. گاهي اوقات نيز در منزل ايشان مجالس روضه اي برگزار مي شد كه من هم در آن مجالس شركت و از بركات آنها استفاده مي كردم. وجود آيت الله صدوقي كه مرد ملائي بودند و حافظه بسيار قوي داشتند و در ابعاد مختلف نيز داراي فضايل انساني بودند، خود مايه بركت و خير براي من بود.
شهرستان يزد يكي از شهرهاي خوب ايران است، شهري قابل زندگي، دنج و داراي مردماني فعال كه همگي اهل كار هستند و هيچ كس سربار كس ديگري نيست. مردم در كار هم دخالت نمي كنند و در عين حال با هم دوست مي باشند. به خاطر دارم يك روز در يكي از خيابان هاي بزرگ يزد به يكي از دوستان قديمي ام كه اصالتاً ترك بود برخورد كردم. از او پرسيدم: «با اينكه آذري زبان هستي، چرا شهر يزد را براي زندگي انتخاب كرده اي؟» گفت: «من همه شهرهاي ايران را براي اقامت سنجيده ام و جائي را بهتر از يزد نديده ام.»
علاوه بر فوايدي كه عرض كردم، حضور علماي بزرگ در اين شهر، خود مايه خير و بركت زياد براي من بود. در طول آن مدت حضور من در شهر يزد باعث شد تا اطلاعاتي درباره دين زرتشت پيدا كنم. به خاطر دارم كه يك بار با كتابي برخورد نمودم كه مؤلف آن يك دكتر زرتشتي بود. آن آقاي دكتر در كتاب خويش نوشته بود كه ازدواج با محارم در بين ما نيست، در حالي كه فقهاي ما در كتاب الارث بيان كرده اند كه اگر مرئوثي با محرم خودش ازدواج كند و بعد فوتي پيش بيايد، ارث او را متعرض هستند و اين مسئله اي بوده است كه از قديم الايام وجود داشته و آن دكتر در كتاب خويش منكر اين امر شده بود.
بعد از شهادت آيت الله صدوقي، آقازاده ايشان حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدعلي صدوقي سالي يك بار جلسه اي تشكيل مي دادند و همه علماي استان يزد در آن جلسه حضور پيدا مي كردند. افرادي نيز از تهران و قم به دعوت ايشان به اين جلسات مي آمدند. يكي دو بار هم من موفق شدم به دعوت ايشان در اين جلسات شركت كنم. به خاطر دارم در يكي از اين جلسات، مطالبي را راجع به حضرت امام خميني بيان كردم كه همه حاضرين متأثر شدند و گريه كردند. شهيد آيت الله صدوقي درباره انقلاب نيز تلاش وافري مي كردند. كمك هاي مالي و روحي ايشان در جبهه ها بي نظير بود. امام خميني نيز علاقه وافري به ايشان داشتند. يك ويژگي ايشان كه به جرئت مي توانم بگويم كم نظير بود، حافظه فوق العاده ايشان بود. زماني كه آيت الله صدوقي در قم اقامت داشتند، از صبح تا هنگام ظهر، دو الي سه درس را تدريس مي كردند. ايشان هيچ گاه درسي را كه قرار بود فردا تدريس كنند، شب قبل مطالعه نمي كردند، در حالي كه اكثر مدرسان هر درس را شب قبل مطالعه مي كنند، ولي ايشان قبل از تدريس، سركلاس نگاهي به هر صفحه مي انداختند و با حضور ذهن بالاي خود شروع به تدريس مطالب مي كردند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 34
بحمدالله فرصتي پيش آمد كه درباره شهرستان يزد صحبتي شود. در سال هاي 53، 54 و 55 من به شهر يزد تبعيد شدم و بر اين اساس مي توانم بگويم كه تا حدودي يزدي هستم. اين اقامت اجباري كه ثمره مخالفت من با رژيم طاغوت بود، فوايد بسياري برايم داشت و اثر سازنده اي بر سرنوشت من گذاشت. در آن زمان برخي از مردم تصويري غيرواقعي از روحانيون داشتند و هرگاه روحاني اي تبعيد مي شد تصور مي كردند كه آن شخص مرتكب جرمي شده است، ولي تبعيد من و امثال من به شهرستان ها سبب شد تا مردم اين معنا را حس كنند كه مخالفت ما با طاغوت جنبه سياسي و مذهبي دارد و اگر ما متعبد و متعصب به دين نبوديم، اين عقوبت ها و تبعيدها براي ما پيش نمي آمد. در نهايت اين تبعيدها در آگاهي مردم نقش مؤثري داشت.
خوب به خاطر دارم هنگامي كه به بندر لنگه تبعيد شدم، به حسينيه اي كه متعلق به شخصي بود مي رفتم. روزي ديدم كه ايشان از حضرت امام خميني انتقاد مي كنند و مي گويند كه چرا امام اين مسائل را به وجود آوردند. من به ايشان گفتم شما امام را به خوبي نمي شناسيد و بالطبع در مورد خصوصيات اخلاقي امام و فعاليت هاي ايشان براي آن شخص صحبت كردم. آن آقا روز بعد به من گفتند كه من هيچ كدام از مطالبي را كه درباره امام گفتيد، نمي دانستم. تبعيد من به شهر يزد علاوه بر آگاهي مردم فوايد ديگري نيز داشت. در شهر يزد پس از اندكي اقامت متوجه شدم كه نمي توانم بي كار بنشينم، تدريس هم كه از نظر دستگاه امنيتي ممنوع بود، در نتيجه تصميم گرفتم نوشتن شرح كتاب تحريرالوسيله امام خميني را آغاز كنم. البته در تأليف اين كتاب دقت مي كردم تا كسي متوجه كار من نشود. نوشتن اين كتاب را در كتابخانه مرحوم آقاي وزيري آغاز كردم كه ايشان لطف و محبت زيادي نسبت به من داشتند، البته آقاي وزيري از تأليف اين كتاب توسط من هيچ اطلاعي نداشتند. خدا را شكر مي كنم كه اين كار از آن زمان ادامه پيدا كرد و تا به امروز حدود بيست جلد از اين كتاب به چاپ رسيده است و از خدا مي خواهم كه اين توفيق را به من عنايت كند كه من بتوانم شرح اين كتاب را به پايان برسانم تا بدين وسيله هم خدمتي به فقه شيعه شده باشد و هم خدمتي به انقلاب و امام راحل.
يكي ديگر از ويژگي هاي مثبت اقامت من در يزد آشنائي با شهيد آيت الله صدوقي بود. البته قبل از تبعيد هم بنده با ايشان در ارتباط بودم، ولي اقامت من در يزد باعث ارتباط بيشتر بين ما شد. اكثر مواقع يا ايشان به منزل ما تشريف مي آوردند و يا اينكه من به خدمت ايشان مي رفتم. گاهي اوقات نيز در منزل ايشان مجالس روضه اي برگزار مي شد كه من هم در آن مجالس شركت و از بركات آنها استفاده مي كردم. وجود آيت الله صدوقي كه مرد ملائي بودند و حافظه بسيار قوي داشتند و در ابعاد مختلف نيز داراي فضايل انساني بودند، خود مايه بركت و خير براي من بود.
شهرستان يزد يكي از شهرهاي خوب ايران است، شهري قابل زندگي، دنج و داراي مردماني فعال كه همگي اهل كار هستند و هيچ كس سربار كس ديگري نيست. مردم در كار هم دخالت نمي كنند و در عين حال با هم دوست مي باشند. به خاطر دارم يك روز در يكي از خيابان هاي بزرگ يزد به يكي از دوستان قديمي ام كه اصالتاً ترك بود برخورد كردم. از او پرسيدم: «با اينكه آذري زبان هستي، چرا شهر يزد را براي زندگي انتخاب كرده اي؟» گفت: «من همه شهرهاي ايران را براي اقامت سنجيده ام و جائي را بهتر از يزد نديده ام.»
علاوه بر فوايدي كه عرض كردم، حضور علماي بزرگ در اين شهر، خود مايه خير و بركت زياد براي من بود. در طول آن مدت حضور من در شهر يزد باعث شد تا اطلاعاتي درباره دين زرتشت پيدا كنم. به خاطر دارم كه يك بار با كتابي برخورد نمودم كه مؤلف آن يك دكتر زرتشتي بود. آن آقاي دكتر در كتاب خويش نوشته بود كه ازدواج با محارم در بين ما نيست، در حالي كه فقهاي ما در كتاب الارث بيان كرده اند كه اگر مرئوثي با محرم خودش ازدواج كند و بعد فوتي پيش بيايد، ارث او را متعرض هستند و اين مسئله اي بوده است كه از قديم الايام وجود داشته و آن دكتر در كتاب خويش منكر اين امر شده بود.
بعد از شهادت آيت الله صدوقي، آقازاده ايشان حجت الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمدعلي صدوقي سالي يك بار جلسه اي تشكيل مي دادند و همه علماي استان يزد در آن جلسه حضور پيدا مي كردند. افرادي نيز از تهران و قم به دعوت ايشان به اين جلسات مي آمدند. يكي دو بار هم من موفق شدم به دعوت ايشان در اين جلسات شركت كنم. به خاطر دارم در يكي از اين جلسات، مطالبي را راجع به حضرت امام خميني بيان كردم كه همه حاضرين متأثر شدند و گريه كردند. شهيد آيت الله صدوقي درباره انقلاب نيز تلاش وافري مي كردند. كمك هاي مالي و روحي ايشان در جبهه ها بي نظير بود. امام خميني نيز علاقه وافري به ايشان داشتند. يك ويژگي ايشان كه به جرئت مي توانم بگويم كم نظير بود، حافظه فوق العاده ايشان بود. زماني كه آيت الله صدوقي در قم اقامت داشتند، از صبح تا هنگام ظهر، دو الي سه درس را تدريس مي كردند. ايشان هيچ گاه درسي را كه قرار بود فردا تدريس كنند، شب قبل مطالعه نمي كردند، در حالي كه اكثر مدرسان هر درس را شب قبل مطالعه مي كنند، ولي ايشان قبل از تدريس، سركلاس نگاهي به هر صفحه مي انداختند و با حضور ذهن بالاي خود شروع به تدريس مطالب مي كردند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 34
/ج