گفتگو با سردار سرتيپ حسن رستگارپناه
درآمد
توجه و اهتمام ويژه شهيد آیت الله صدوقي به پشتيباني مستمر مالي و معنوي از رزمندگان و حضور ايشان در جبهه ها به رغم بيماري شديد، يكي از موثرترين حربه ها در جهت خنثي سازي تبليغات دشمنان و موجب دلگرمي رزمندگان بود. ايشان با روحيه بالا و اخلاص بي نظيرشان در تقويت ايمان جوانان و هدايت آنان، جايگاه ممتازي را در دل آنان باز كرده بودند، بدان گونه كه از پس سال ها هنوز مي توان اين حضور صميمي را از زبان رزمندگان آن روزها دريافت.
سردار، اولين آشنائي شما با آيت الله صدوقي در كجا بود؟
بنده در سال 1356 توفيق اين را يافتم كه طي دو مرحله، خدمت ايشان برسم و از روحيات و منش الهي كه روحاني عظيم الشأن و مخلص در راه حق بهره مند شوم. اولين بار، در نيمه اول سال 1356 بود كه توفيق يافتم همراه با شيد بزرگوار، آقاي علي اكبر رجائي _كه از شهيدان هفتم تير- هستند و دو نفر از ديگر دوستان، در مورد كمك اقتصادي جهت نشر و گسترش راه امام خميني، خدمت آيت الله صدوقي برسم و از ايشان درخواست مبلغي پول نموديم. وقتي به محلي كه منزل ايشان بود، رسيديم، حوالي ظهر بود كه به اقامه نماز جماعت دعوت شديم. پس از اقامه نماز، ناهار را هم در خدمت ايشان بوديم. به هر جهت در همان جلسه اول با گشاده روئي به تمجيد از امام و مبارزات شكوهمندانه ايشان پرداختند و فرمودند: «روحانيت كه امام خميني در رأس آن قرار دارند، طلايه دار حركتي جديد خواهد بود كه جهان را در مقابل خود ذوب خواهد كرد.» اين جمله بيانگر ديد عميق اين شهيد بزرگوار، درباره مسئله انقلاب مي باشد. به هر جهت ناهار را با ايشان صرف كرديم و آيت الله صدوقي، مبلغ قابل ملاحظه اي را به ما پرداختند تا به كمك آن، دستگاه تكثيري را خريداري كنيم و براي انتشار اعلاميه ها از آن بهره ببريم. به ياد دارم از فرط خوشحالي آن چنان با سرعت به سمت اصفهان برگشتيم كه در راه براي ماشين حادثه اي پيش آمد. اين خوشحالي ناشي از روحيه اسلامي، اعتقادي اي بود كه آيت الله صدوقي با سخنان خود در ما ايجاد كردند. ايشان به ما فرمودند: «برويد و به اذن خدا، كارهاي خود را انجام دهيد و اگر باز هم نياز به كمك داشتيد، به من مراجعه كنيد.» بعد از گذشت 6 ماه فعاليتمان اوج گرفت و كارمان در اصفهان توسعه يافت. با كمك همين مبلغ توانستيم دستگاه تكثير تهيه كنيم. به طور كلي كمك مالي ايشان براي ما خير و بركت زيادي به همراه داشت. دومين بار به خاطر دارم با دوستان به محضر ايشان رسيديم و از فعاليت هاي انجام شده برايشان صحبت كرديم. ايشان فوق العاده خوشحال شدند. مجدداً از ايشان تقاضاي مبلغي پول جهت توسعه فعاليت ها كرديم. به خاطر دارم در آن جمع، گروه ديگري نيز نشسته بودند. آن زمان هنوز رژيم پهلوي پابرجا بود. ايشان بدون هيچ گونه ترس و ابهامي، با گشاده روئي به بيان حقانيت راه امام و انقلاب پرداختند. به خاطر دارم آن روز در شهر يزد، مردم عليه رژيم طاغوت تظاهرات كرده بودند. ما نيز به همراه آيت الله صدوقي در تظاهرات شركت كرديم. ايشان سخناني شيوا و كوبنده عليه رژيم ستم شاهي بيان كردند. جمعيت به جوش و خروش درآمد. ايشان پيشاپيش جمعيت با شهامت كامل حركت كردند. آيت الله شهيد صدوقي آن چنان روحيه مبارزي داشتند كه هر كسي در راه مبارزه نزدشان مي رفت، ايشان با شجاعت تمام او را راهنمائي مي كردند. در مرحله دوم براي انتشار كتاب جهاد اكبر امام خميني(رحمه الله عليه) نياز به پول داشتيم كه با كمك آيت الله صدوقي 2000 جلد از اين كتاب به چاپ رسيد و سرانجام اين كتاب را در مجالس مختلف به طور رايگان بين مردم پخش كرديم.
ملاقاتي كه مصادف شد با راهپيمائي مردم شهر يزد در چه تاريخي بود؟
تا آنجا كه به خاطر دارم اسفند ماه سال 1356 بود.
اين راهپيمائي غير از آن راهپيمائي اي بود كه عدّه اي در آن شهيد شدند؟
آن روز تيراندازي شد كه البته جمعيت هيچ توجهي به تيراندازي مأموران نمي كردند. من و دوستان اندكي در آنجا بوديم ولي به ناچار به اصفهان برگشتيم.
از ارتباط علماي اصفهان از جمله آقايان خادمي و طاهري با آيت الله صدوقي مطلع بوديد؟
بله، بنده توفيق اين را داشتم تا جزو نيروهاي فعال در هسته مركزي سازمان دهي مراسم و مجالس در اصفهان باشم. بالطبع با علماي بسياري در ارتباط بودم. به ياد دارم جلساتي جهت انتشار اعلاميه اي از سوي روحانيون اصفهان بر ضد رژيم شاهنشاهي برگزار مي شد و در طي اين جلسات تصميم بر اين بود كه آيت الله صدوقي نيز اين اعلاميه را امضا و تأئيد كنند. برنامه ريزي كرده بوديم تا اين اعلاميه را در شهرهاي قم، اصفهان و يزد منتشر كنيم. به طور كلي ارتباط تنگاتنگي بين روحانيون مبارز در اصفهان و آيت الله صدوقي وجود داشت. علاوه بر اين آيت الله صدوقي در شهر يزد محوريت داشتند. بالاخص نقش ايشان در زلزله طبس فراموش نشدني بود. مردم به ايشان به ديد يك رهبر سياسي، ديني و اجتماعي در تمام عرصه ها مي نگريستند. بسياري از تشكيلات دانشگاهي در خط مبارزات از ايشان ياري مي جستند. به طور خلاصه بايد بگويم ارتباط ايشان با مردم و روحانيون اصفهان برقرار بود و اين ارتباطات باعث پايداري مبارزات عليه رژيم بود.
با وجود علماي بزرگ در اصفهان، نقش آيت الله صدوقي در كمك به مبارزات در اصفهان پر رنگ بوده است. آيا ويژگي خاصي در آيت الله صدوقي منجر به اين مسئله شده بود؟
واقعيت امر اين است كه مبارزات آيت الله صدوقي براي امام (رحمه الله عليه) در سال 1342 جايگاه خاصي در بين مردم برايشان ايجاد كرد و از طرف ديگر در مسير انقلاب و دفاع از اسلام ناب محمدي تلاش وافري مي كردند. همچنين ايشان داراي مرتبه علمي بالائي در بين تمام روحانيون بودند. به طور كلي ويژگي هاي فردي و مجاهدت ايشان در راه حق باعث شده بود كه محبوبيت ايشان تنها منحصر به شهر يزد نباشد، بلكه در استان اصفهان نيز از آيت الله صدوقي به عنوان عالمي وارسته ياد شود. كمك ايشان در زلزله طبس و محوريت ايشان در مورد فعاليت هاي مربوط به آن حادثه نشان مي داد كه تأثيرگذاري شهيد صدوقي تنها منحصر به استان هاي يزد و اصفهان نمي شود، بلكه اكثر مناطق ايران از بركت وجود ايشان بهره مي بردند.
بعد از ديدار دومتان با آيت الله صدوقي، ديگر ايشان را ملاقات نكرديد؟
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به ياد دارم در شهر قم با جمعي از دوستان به ديدار حضرت امام خميني(رحمت الله عليه) رفته بوديم. هنگامي كه در اتاق به انتظار نشسته بوديم تا امام را ملاقات كنيم، يك بار ديگر آيت الله صدوقي را ملاقات كردم. البته بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، زماني كه مسائل خاصي در غرب كشور به وجود آمد و نيروهاي مردمي از نقاط مختلف ايران براي دفاع از كشور به استان كردستان آمده بودند، جمعي از رزمندگان از استان يزد به كردستان آمده بودند كه اين عزيزان با آيت الله صدوقي در ارتباط بودند و از ايشان كمك مي گرفتند.
از بازديد آيت الله صدوقي از غرب كشور چيزي به خاطر داريد؟
تا آنجا كه به ياد دارم بازديد ايشان از غرب كشور يك هفته پيش از شهادت ايشان رخ داد. در سال 1361 به عنوان فرمانده سپاه مريوان در اين شهر در خدمت رزمندگان بودم. هنگامي كه از ورود آيت الله صدوقي به شهر سنندج با خبر شدم، فوراً خود را به سنندج رساندم و از ايشان دعوت كردم تا به شهر مريوان تشريف بياورند. شهيد صدوقي فرمودند: «آمدن به مريوان در برنامه سفر من قرار دارد، به اين شهر خواهم آمد.» ما نيز پيشاپيش خود را به مريوان رسانديم و مقدمات ورود ايشان را فراهم كرديم.
جهت تنظيم درخواست هايمان براي پشتيباني رزمندگان مريوان، جلساتي را با شوراي سپاه مريوان، ارتش و مسئولين شهري برگزار كرديم. در آن زمان به دليل وجود عمليات در جنوب كشور و نياز به تمركز نيروي نظامي در آن منطقه، غرب كشور دچار مسائل و مشكلات خاصي بود. از جمله برنامه هاي ما بازديد آيت الله صدوقي از نيروهاي ارتشي و نيروي انتظامي مريوان بود. همچنين تصميم بر اين بود كه جلسه اداري شوراي مريوان و جلسه شوراي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با حضور ايشان تشكيل شود. آيت الله صدوقي حوالي عصر وارد شهر مريوان شدند. ابتدا جلسه اي در پادگان ارتش برگزار شد كه طي اين جلسه ايشان با پيشنهادات و كمك هاي مالي خود كمك قابل ملاحظه اي به نيروها كردند، سپس نماز جماعت در محوطه اي باز اقامه شد و مسئولين ارتش به همراه نيروهاي دعوت شده به سخنراني آيت الله صدوقي گوش فرا دادند. لهجه شيرين، صريح و شيواي ايشان به گونه اي بود كه الفاظشان، مستقيماً بر قلب رزمنده مي نشست. محل اقامت آيت الله صدوقي را در نقطه اي از شهر در نظر گرفته بوديم. شام در پادگان صرف شد و ايشان را به استراحتگاه برديم.
صبح هنگام پس از اقامه نماز جماعت، جلسه شوراي سپاه در حضور ايشان تشكيل شد. اولين مشكلي كه در آن جلسه مطرح گرديد، مسئله پشتيباني از خطوط مقدم (تداركاتي و معنوي) بود.
دومين مسئله، مشكلات مالي رزمنده هاي اهل سنت بود. برخي رزمنده هاي اهل سنت از خانواده هاي مستضعف و زحمت كش بودند. آيت الله صدوقي فرمودند: «قول مي دهم زماني كه به شهر يزد بازگشتم، مقدمات تأسيس شعبه اي از مؤسسه قرض الحسنه يزد را در مريوان فراهم كنم. حتي به خاطر دارم، فوراً با چند نفر در يزد تلفني تماس گرفتند و سفارش كردند چند وسيله سريعاً تهيه شود و فرمودند: «تا زماني كه من به شهر يزد باز نگشته ام، اين وسايل به مريوان ارسال شود.» همچنين براي رشد اعتقادات فرهنگي رزمندگان از ايشان تقاضاي كمك كرديم. شهيد صدوقي نيز فوراً با اشخاصي در يزد تماس گرفتند و سفارش كردند تعدادي از كتب شهيد مطهري، رساله و قرآن به مريوان ارسال گردد. اصرار آيت الله صدوقي جهت بازديد از خطوط مقدم برايمان جالب بود. ما سعي كرديم كه مانع اين كار شويم، ولي ايشان در اين امر اصرار مي ورزيدند و حتي از مناطق مرزي محسوب مي شد، بازديد كردند. در بازديد از خطوط مقدم، ايشان همچون پدر و متولي اي دلسوز از رزمنده ها سئوال مي پرسيدند و حتي به خاطر دارم به هر رزمنده اي كمك نقدي مي كردند و به رزمنده ها فرمودند: راه امام خميني(رحمه الله عليه)، راه عظيم و قابل تجليلي مي باشد، راه اسلام و مسير سعادت و سربلندي ما مسلمانان همين راه انقلاب است.
بعد از بازديد از خطوط، ايشان در شواراي اداري مريوان شركت كردند. آيت الله صدوقي هيچ گونه پست و مسئوليت خاصي در سيستم اجرائي نداشتند، ولي با اين حال در آن جلسه مشاهده كردم كه ايشان با دقت به مسائل بيان شده در جلسه گوش مي دهند. در آن جلسه مشكلات مردمي كه توسط بمباران هاي عراق بي خانمان شده بودند و همچنين مشكلات بي آبي مناطق، بيان شد. آيت الله صدوقي قول دادند كه اين مسائل را پيگيري و به مسئولين مربوطه منعكس خواهد كرد.
سردار، شما در صحبت هايتان به اصرار آيت الله صدوقي به حضور در خطوط مقدم اشاره فرموديد.اگر هدف ايشان، روحيه دادن به رزمندگان بود، شايد حضور ايشان در پشت جبهه ها، اين مسئله را تقويت مي كرد و اگر هدفشان كمك هاي نقدي به سربازان بود، صندوق قرض الحسنه و امثالهم، اين نياز را رفع مي نمود. به نظر شما هدف اصلي ايشان از رفتن به خطوط مقدم چه بود؟
سال 1359 جنگ آغاز شد و آيت الله صدوقي در سال 1361 به شهادت رسيدند. در طول اين مدت كوتاه ايشان نسبت به سايرين، بيشترين حضور را در خطوط مقدم جبهه داشتند. براي همه ما جاي تعجب بود كه با وجود سن بالائي كه داشتند، مسافت طولاني را از يزد تا مريوان طي نمودند‹ حدود 1500 كيلومتر› ايشان با اعتقاد عميقي كه به راه امام خميني‹ ره› و دفاع از اسلام داشتند، همواره در صحبت هايشان مي فرمودند:« همه موجوديت من از امام و انقلاب است.» آيت الله صدوقي وقتي به سنگرها مي رفتند، همچون پدري دلسوز احساس واقعي خود را به رزمندگان منتقل مي كردند و همواره مي فرمودند: « برقراري ارتباط قلبي با رزمندگان كه از اسلام و انقلاب دفاع مي كنند، براي من يك وظيفه شرعي است. من وظيفه دارم در مقابل آنها در سنگرها زانو بزنم، در كنار آنها قرار بگيرم و به اين عزيزان انگيزه دهم.» دليل ديگري كه باعث مي شد ايشان در خطوط مقدم حضور يابند، شجاعت بي نظيرشان بود. آيت الله صدوقي مي فرمودند: « من بايد به خطوط مقدم جبهه بروم، جان من فداي اسلام و قرآن». ايشان چهارشنبه از مريوان به سمت يزد حركت كردند و روز پنج شنبه به مقام رفيع شهادت نايل شدند. در آن سه روز هيچ گاه به ياد ندارم كه ايشان در صحبت هايشان، سخني از قداست راه امام و نيت امام به ميان نياورده باشند. روحانيون زيادي به آنجا مي آمدند، ولي تأثير عملي كه آيت الله صدوقي در تقويت روحيه رزمندگان جهت ادامه مبارزات مي گذاشتند، به جرأت مي توان گفت كم نظير بود.
همان گونه فرموديد، در فاصله كوتاهي پس از بازديد از غرب كشور، ايشان به شهادت رسيدند. با توجه به الفتي كه بين آيت الله صدوقي و رزمنده ها ايجاد شده بود. شهادت ايشان چه اثري بر رزمندگان گذاشت؟
همه ما از شنيدن اين خبر فوق العاده ناراحت شديم. به هر حال ما مسلمان شيعه و مقلد ايشان بوديم و همين امر باعث ايجاد ارتباط قلبي عميقي بين ما و آن شهيد بزرگوار بود و طبعا خبر شهادت ايشان همه ما را متأثر كرد. حتي برادران سني ما نيز از شنيدن اين خبر به زانو در آمدند و گريستند. دشمن در انتخاب كرد كه با به شهادت رساندن وي، ضربه بزرگي به انقلاب وارد شود كه البته بحمد الله مبارزات با شدت بيشتري ادامه پيدا كرد و سرانجام به پيروزي رسيد. طي مذاكراتي تصميم گرفتيم عده اي جهت شركت در مراسم خاك سپاري ايشان به يزد اعزام شوند. رزمنده ها اعتراض مي كردند و مي گفتند ما نيز مايليم به مراسم برويم. با توجه به نياز ضروري حضور نيروها در مريوان و همچنين عدم دسترسي به وسيله نقليه، نهايتا توانستيم يك اتوبوس را به سوي يزد اعزام كنيم. البته نكته قابل توجه اين است كه رزمندگان كرد با همان تجهيزات‹ تفنگ› در مراسم حضور يافتند كه حضوري حماسي بود.
وعده هائي كه آيت الله صدوقي در سفر خود به مريوان دادند، محقق شد؟
بله، ماقضايا را پيگيري كرديم و نزد همراهان آيت الله صدوقي در سفر مريوان و نيز فرزند بزرگوارشان رفتيم و با همياري اين عزيزان، به تمامي وعده ها جامه عمل پوشانديم.
در خلال صحبت هايتان به سن بالاي آيت الله صدوقي اشاره كرديد. افرادي كه به طور مستمر با ايشان بودند، معتقدند كه اگر آيت الله صدوقي به شهادت نمي رسيدند، پس از مدت كوتاهي در اثر مرگ طبيعي فوت مي كردند و يا اينكه آن قدر زمين گير مي شدند كه نمي توانستند به ادامه فعاليت ها بپردازند. با توجه به اينكه شما در كردستان بوديد و منافقين نيز در اين منطقه، فعال بودندو سپاه هم محل برخورد با منافقين بود و ترور يك شخصيت محبوب ميان مردم، توسط يك گروه، مشكلاتي را براي آن سازمان در پي داشت، به نظر شما چرا منافقين آيت الله صدوقي را به شهادت رساندند؟
اولاً شرايط سني آيت الله صدوقي مانع از ادامه فعاليت هاي ايشان نمي شد. شهيد صدوقي همه انرژي و توان خويش را صرف سرعت بخشيدن به روند انقلاب مي كردند. موضوع حائز اهميت ديگر، گروهك ملحد و شيطاني نفاق بود كه به يك تحليل درون سازماني به اين نتيجه رسيده بود كه به سرعت، مؤثرترين و با نفوذ ترين افراد را از صحنه انقلاب خارج كند تا بدين وسيله با ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم، ملت را به سوي خود جذب و حاكميت سياسي پيدا كند، فلذا مي بينيم كه نفاق در حادثه 7 تير، شهيد بهشتي و 72 تن از يارانشان و نيز بعد از اين عمليات مؤثرترين و كارآمدترين افراد از جمله شهيد صدوقي را انتخاب كرد و به شهادت رساند. توانائي شهيد صدوقي در اداره امور به حدي بود كه اگر ايشان بعد از وفات امام خميني(ره) زنده بودند، لياقت داشتند به عنوان رهبر كشور فعاليت كنند. از طرفي شجاعت ايشان نفاق را ترسانده بود.اگر اطلاعيه هائي را كه ايشان نوشته اند، مطالعه كنيد، عدم ترس از رژيم را در نوشته ها مشاهده خواهيد كرد. دشمن، مردان بزرگي را از ميان برداشت: آيت الله صدوقي، آيت الله اشرفي اصفهاني، آيت الله مدني، آيت الله قاضي و آيت الله دستغيب كه همگي از شهداي محراب هستند و به نظر بنده، آيت الله شهيد صدوقي از نظر تأثير كلامي، معنوي و عملي سرآمد همه شهداي محرابند.
منافقين كور دل به دليل عدم درك صحيح از خلقت بشر و انسانيت مي پنداشتند با به شهادت رساندن اين دليرمردان، نبض انقلاب از حركت مي ايستد. اما همه مي دانيم كه ريختن اولين قطره خون شهيد بر زمين، ضامن پيروزي مجاهدات در راه حق مي شود واين وعده حق است. با شهادت آيت الله صدوقي و ريخته شدن قطرات خون اين شهيد بزرگوار برخاك ايران، تلاش، حركت و انگيزه مضاعفي در كل كشور ايجاد شدو مبارزات با شدت بيشتري ادامه يافت.
يكي از ويژگي هاي خاص شهيد صدوقي، نيت دروني ايشان و اعتماد به اسلام و تلكليف الهي بود. در احاديث نيز آمده است كه اگر گوينده داراي نيت اللهي و صادقانه اي در راه خدا باشد، به مجرد اينكه كلام از زبانش جاري شود، تأثير خود را بر روي خلقت و بشريت خواهد گذاشت. اعتقادات دروني آيت الله صدوقي در مبارزه با انحرافات اسلامي، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و همچنين محوريت ايشان از نظر علمي از ويژگي هاي خاص و منحصر به فرد اين شهيد بزرگوار است. نكته ديگري كه در وجود اين شهيد بزرگوار مي درخشد، خدمت به خلق خدا بود. ايشان همواره در تلاطم بودند تا مشكلات اقشار مختلف جامعه را حل نمايند. تلاش ايشان در رفع مشكلات تنها منحصر به قشر مستمند اجتماع نمي شد، بلكه اگر فرد متمولي نيز به مشكلي برمي خورد، ايشان با وسعت ديد و گشاده روئي به رفع مشكل وي مي پرداختند. درآمد آيت الله صدوقي در حدي نبود كه بتواند از نظر مالي مبارزات انقلابي را ياري كنند، ولي طبق اراده و مشيت الهي و به لطف انسان هاي متدين و متمول، قادر بودند در زمينه هاي مختلف، كمك هاي مالي قابل توجهي كنند و همواره به مردم مي فرمودند: «در راه اسلام و انقلاب علاوه بر اموال خويش در صورت لزوم مي بايست جان خود را نيز فدا كنيم.»
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 34