سردار بسيجي
نويسنده: سردار دکتر حسين علائي
روز بيست و يکم فروردين ماه سال 1378، دلاور مردي از سرزمين خون رنگ ايران، با آتش خشم گروه تروريستي منافقين به خون خود غلتيد و به سالار خود، امام شهيدان، حضرت ابا عبدالله الحسين(علیه السلام) پيوست و به نداي هل من ناصر او لبيک گفت و به آرزوي ديرين خود که شهادت در راه خدا بود نائل گشت. سردار رشيد اسلام سپهبد شهيد علي صياد شيرازي، درحالي که به تنهايي از منزل به قصد محل کار خود در ستاد فرماندهي کل قوا خارج شده بود، از سوي عناصر آموزش ديده گروه خونخوار منافقين مورد حمله ناگهاني قرار گرفت.
ترور اين فرمانده شجاع دوران پر حماسه دفاع مقدس، حلقه اي از زنجيره تلاش هاي بي ثمر منافقين زبون براي حفظ روحيه در هم شکسته عوامل خود، پس از پايان جنگ تحميلي و شکست رژيم صدام حسين در آن و نيز کسب رضايت آمريکا و اسرائيل و پرداخت بخشي از هزينه هاي لازم براي ادامه حيات و حضور در کشورهاي غرب و در عراق در سايه رژيم دژخيم بعثي بود.
شهيد بزرگوار صياد شيرازي از معدود نظامياني است که از بدو ورود به ارتش طاغوت، در زمان رژيم شاهنشاهي، سعي مي کرد تا بر اساس اعتقاد مذهبي خود، عمل کرده و در ماه ها اوج گيري نهضت اسلامي مردم ايران، تلاش مي کرد تا با پيروي از ديدگاه هاي حضرت امام خميني (ره) در مسير حرکت انقلابي مردم ايران قرار گيرد. او در آن هنگام از افسراني بود که در مرکز توپخانه اصفهان، مشغول به کار بودند. او در اين مرکز تلاش مي کرد تا افکار انقلابي را در بين همکاران خود مطرح نموده و آن ها را به همسو شدن با مردم دعوت نمايد.
بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، صياد، تمام توان خويش را براي ايفاي نقشي موثر در ارتش جمهوري اسلامي ايران به کار بست. در آن زمان که ساختار کشور از رژيم شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي، تغيير ماهيت داده بود، اين نياز وجود داشت که با رويکرد جديدي به مجموعه ارتش نگريسته شود و از اين روي وجود نظامياني چون صياد شيرازي در بدنه ارتش اهميت زيادي مي يافت تا بتوانند به جهت گيري ارتش به سمت خواسته هاي مردم و مأموريت هاي متفاوت با دوران رژيم گذشته، کمک کنند. انقلاب اسلامي ايران که با وحدت کلمه مردم و رهبري الهي و بدون هيچگونه وابستگي و ارتباط با قدرت هاي بزرگ حاکم بر جهان و با شعار فراگير "نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي" پا به عرصه وجود نهاده بود، موجب تغيير توازن قوا در منطقه حساس خاورميانه شد، از اين رو برخي از کشورهاي بزرگ و قدرتمند مثل آمريکا و انگليس که منافع خود را در ايران از دست داده بودند نمي توانستند يک حکومت مستقل را در ژئوپليتيک حساسي چون ايران تحمل کنند. بنابراين تلاش کردند تا با برخورد با اين نظام نوپا، به اشتراک و وحدت منافع دست يابند و تمامي ترفندها و تجارب استعماري خود را براي در نطفه خفه ساختن انقلاب اسلامي به کار گيرند. در اين زمان که رژيم بعثي عراق هم نگران گسترش افکار انقلاب اسلامي در بين مردم آن کشور بود و از سوي ديگر کينه شديدي از ايرانيان در سينه داشت، سعي کرد تا با استفاده از تشکيل گروه هايي همچون احزاب دموکرات و کومله، کردستان را آماج حملات و تهاجمات مسلحانه و کشت وکشتار بي رحمانه خود قرار دهد. در چنين شرايطي شهيد صياد از جمله فرماندهان ارتشي بود که با اعتقاد کامل به مقابله با چنين توطئه هائي، درکنار سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، درکردستان حضور يافت. در آن هنگام، بسياري از گروه هاي به ظاهر سياسي مثل منافقين سعي داشتند تا ارتش را از مقابله با تحرکات ضد انقلاب در استان هاي مرزي کشور بر کنار نگه دارند. شهيد صياد شيرازي با درک عميق از ريشه هاي خارجي حوادث کردستان، در کنار شهيدان بزرگي همچون شهيد بروجردي و شهيد ناصر کاظمي و ساير فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درکردستان حضوري فعال يافت و موفق شد تا با فرهنگ بسيجي و با کمک عزيز صياد شيرازي، عميقاً معتقد بود که با فرهنگ و روحيه بسيجي که هديه بزرگ امام (ره) به ملت سلحشور ايران بود، مي توان با دشمنان خارجي و ايادي زبون داخلي آنان جنگيد و به همين دليل بودکه در رفتار و گفتار خود چنين روحيه اي را بروز مي داد و از اين رو در نزد اطرافيان خود محبوبيت خوبي کسب کرده بود. او که ابتدا از سوي رئيس جمهور وقت، بني صدر مورد تشويق قرار گرفته بود، وقتي ديدگاه هاي متفاوتي را درباره چگونگي بر چيدن فتنه گروه هاي مسلح درکردستان از خود بروز داد، افکارش از سوي او تحمل نشد و همين مسئله باعث گرديد تا صياد را از ارتش برکنار کند. صياد به مدت چهار ماه، بنا به دعوت سپاه، در ستاد مرکزي آنجا مستقر شده و به همکاري آموزشي با سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پرداخت. در تابستان سال 1360، پس از عزل بني صدر از فرماندهي کل قوا، بر تحرک نيروهاي نظامي در جبهه هاي جنگ به طور چشمگيري افزوده و راه براي فعاليت و ايفاي نقش افرادي چون صياد شيرازي گشوده شد. در اين زمان صياد ازسوي شهيد محمد علي رجايي به ارتش فرا خوانده و با اعطاي دو درجه به وي، به فرماندهي همزمان دو لشگر 64 اروميه و 28 سنندج منصوب شد و عملاً فرماندهي يگان هاي ارتش در شمال غرب کشور را بر عهده گرفت. در طول حدوداً يک ماه و نيمي که او در شهر اروميه مستقر شد، سعي داشت تا با سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ارتباط نزديکي را برقرار کند و از اين طريق ارتش را در کمک به سپاه براي برچيدن بساط گروه هاي مسلحي که از طرف صدام حمايت مي شدند، به کار گيرد. در اين زمان سردار شهيد، مهندس مهدي باکري فرماندهي عمليات سپاه استان آذربايجان غربي را بر عهده داشت و سپاه اروميه طرحي را براي بيرون راندن گروه هاي مسلح غير قانوني تهيه کرده و برنامه ريزي هاي لازم را نيز براي انجام عمليات گسترده اي عليه احزاب مسلح مورد حمايت رژيم بعثي صدام انجام داده بود. بنابراين در تابستان سال 1360، سپاه آذربايجان غربي موفق شد تا با همکاري نيروهاي محلي کرد و همدلي و حضور برادران لشگر 64 و ناحيه ژاندرمري آذربايجان غربي، شهر اشنويه را از دست حزب دموکرات خارج کند و آن را آزاد سازد. در اين هنگام شهيد صياد شيرازي که علاقه زيادي به حضور در صحنه هاي عملياتي داشت، به همراه شهيد آبشناسان و شهيد مهدي باکري در معيت فرمانده سپاه اروميه از آن شهر آزاد شده بازديد به عمل آورد و ممطئن شدکه همدلي نيروهاي مسلح مي تواند موفقيت هاي عظيمي را به وجود آورد. در سي شهريور سال 1360 و درست يک سال پس از آغاز جنگ تحميلي، صياد شيرازي از سوي فرمانده معظم کل قوا حضرت امام خميني (ره)، به فرماندهي نيروي زميني ارتش منصوب و بلافاصله از اروميه عازم تهران و سپس جبهه هاي جنوب گرديد.
در دوران پنج سالي که او اين سمت را بر عهده داشت تلاش مي کرد که سازمان موجود ارتش را به يک سازمان فعالي که با فرهنگ اسلامي انقلاب، تطابق داشته باشد سوق دهد؛ به همين جهت از فکر ايجاد قرارگاه هاي مشترک عملياتي با سپاه پاسداران انقلاب اسلامي استقبال کرد. نام قرارگاه کربلا براي همکاري مشترک ارتش و سپاه، انتخاب شد و صياد شيرازي هميشه از آن به عنوان يک "ترکيب مقدس" ياد مي کرد. در اين قرارگاه فکر و ابتکارات و روحيات برادران سپاهي با فکر و دانش نظامي برادران ارتشي مطرح و در نهايت يک سلسله عمليات موفق تحت عنوان کربلاي 1 تا کربلاي 12 طراحي شدند که با اجراي آنها دشمن از سرزمين هاي اشغالي، عقب رانده شد. شهيد صياد شيرازي براي تقويت ستاد طراحي قرار گاه کربلا، دانشکده فرماندهي و ستاد ارتش را تعطيل و اساتيد آن را براي طرح ريزي عمليات ها به جبهه جنوب فراخواند. براي برنامه ريزي هر عملياتي، ابتدا از سوي طراحان ارتش وسپاه، طرح هاي جداگانه اي تهيه مي شدند و آنگاه در قرارگاه مشترک کربلا، اين طرح ها مورد بحث و بررسي قرار مي گرفتند و طرح نهايي که طرح قرارگاه کربلا بود و ارتش و سپاه بر محتواي آن توافق داشتند، به مرحله اجرا در مي آمد. برادران ارتش عبور از جاده اهواز- خرمشهر به عنوان تلاش اصلي و طرح برادران سپاه عبور از رودخانه کارون به عنوان محور اصلي عمليات بود که پس از تضارب آرا در قرارگاه مشترک کربلا، نهايتاً طرح عبور از رودخانه کارون تصويب شد و به عنوان تلاش اصلي و محوري، به مرحله اجرا در آمد با چنين تدبيري، تمام توان طرح ريزي و توان آتش و پشتيباني هاي دو سازمان ارتش و سپاه با کمک يکديگر در يک عمليات، عليه دشمن به کار گرفته شد. از جلمه کارهاي ديگري که شهيد صياد شيرازي در سمت فرماندهي نيروي زميني ارتش پيگيري مي کرد اين بود که علاوه بر تشکيل قرار گاه هاي مشترک، يگان هاي سپاه و ارتش نيز به هنگام هر عمليات با هم ادغام و از توان مشترک آن ها استفاده مي شد، زيرا او عميقاً باور داشت و به تجربه هم دريافته بود که همه واحدها بايستي با فرهنگ رايج بين بسيجيان در نبردها شرکت کنند و تنها با اين شيوه است که مي توان اميد به پيروزي داشت. او مي دانست در شرايط نابرابر و هنگامي که دشمن، مستغرق در پشتيباني فني، اطلاعاتي، تجهيزاتي و عملياتي تمام قدرتهاي بزرگ جهاني است، نمي توان فقط با اتکاء به روش هاي متداول و بعضاً ناکارآمد، در آن وضعيت و شرايط، از کشور و تماميت ارضي آن دفاع کرد. او به طور راسخ اعتقاد داشت که در وضعيت آن روز جنگ، تنها کليد راه گشا، تکيه بر راه هميشه پيروز حضرت ابا عبدالله سيد الشهداء (علیه السلام) و بسيج و به کارگيري انسان هاي مومن، خدا ترس و شهادت طلب است. زيرا بر فراز تابلوي بزرگ عاشورا، به درازاي تاريخ و به پهناي هر سرزمين به خط خون نگاشته شده است که "خون بر شمشير پيروز است". با اين باور بود که شهيد صياد شيرازي با الگو گيري از سپاه، در ارتش هم، گردان هاي شهادت را به وجود آورد تا هر کس که داوطلب نثار جان شيرين در دفاع از اين انقلاب، تاريخ و شرف مرز وبوم و نواميس خويش است. در آن گردان ها سازمان يابد و دليرانه بر صف دشمن بکوبد. البته گاهي اوقات هم بين ديدگاه هاي وي و نظاميان همکارش و يا فرماندهان سپاه اختلافاتي به وجود مي آمد که ناشي از تفاوت ديدگاه ها در روش جنگيدن با دشمن بود، به همين خاطر گاهي مي خواست عمليات هايي را با نظر و طرح و فرماندهي خودش انجام دهد که در نهايت موفقيتي حاصل نمي شد. مثل آنچه که بعد از عمليات بدر، با تشکيل قرار گاه کميل اتفاق افتاد. شهيد صياد در اواخر جنگ و در زماني که منافقين با همکاري صدام مي خواستند از فرصت پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران استفاده کنند و خود را به تهران برسانند تا حکومت را در اختيار بگيرند، با اينکه مسئوليتي در نيروي زميني ارتش نداشت، در جنگ عليه منافقيني که با خودروهاي زرهي خود تا نزديکي هاي کرمانشاه جلو آمه بودند وارد عمل شد و سپاه و ارتش با همکاري با يکديگر توانستند اين برنامه دشمن را نيز ناکام بگذارند.
هميشه اين سوال مطرح بوده است که چرا سازمان منافقين در دوره جديد ترورهاي خود، شهيد عزيز صياد شيرازي را هدف تيراندازي خويش قرار داد. منافقين تاکنون جنايت هاي زيادي را در ايران مرتکب شده اند و اساساً زندگي و ادامه حيات و هويت آنان مبتني بر ترور و آدمکشي است و هم اکنون نيز در پناه ارتش اشغالگر آمريکا در عراق که داعيه ضد تروريسم نيز دارد، اسکان يافته و به جاسوسي مشغولند.
منافقين در کارنامه خباثت آميز خود، نشان داده اند که کساني که به طور جدي مدافع جمهوري اسلامي ايران و اهداف انقلاب اسلامي هستند و در راه آن تلاش و جانفشاني مي کنند، در فهرست ترور آن ها قرار مي گيرند، به ويژه اگر اين افراد از مسئولين نظام بوده و در دفاع از آن و تبليغ گسترش حاکميت خط و آرمان هاي حضرت امام خميني(ره) لحظه اي ترديد به خود راه ندهند، هر چند که در اين ميان ساير شهروندان و افراد حزب اللهي نيز از جنايات آنان برکنار نماندند، ولي هميشه سعي کردند به گونه اي برنامه ريزي کنندکه در عمليات هاي ترور، خسارت کمتري متحمل شوند و عملاً امکان انجام جنايت و کشتن سوژه، براي آن ها فراهم باشد.
از آن جا که اين عناصر خود فروخته به اجنبي، سال ها در زير سايه رژيم جنايتکار بعثي به رهبري خونخوارترين ديکتاتور جهان، صدام حسين، زندگي کرده اند و وامدار او بوده اند، بنايراين وظايف و مأموريت هايي را که از سوي صدام به آن ها واگذار مي شد بر عهده مي گرفتند تا در ازاي آن بتوانند در زير سايه صدام و حزب بعث در کشور عراق به زندگي و توسعه سازمان خود ادامه دهند. از سوي ديگر براي کسب اعتماد و پشتيباني مالي و تبليغاتي قدرت هاي استعمارگر غربي و در رأس آن ها دولت ضد مردمي آمريکا و امکان تداوم حضور فعال در کشورهاي غربي، نيازمند مطرح کردن خود به عنوان يک نيروي مخاف جديد - اپوزيسيون - جمهوري اسلامي، و کسب مزيت هاي نسبي در ميان ساير مخالفين هستند. در آن زمان، شهيد بزرگوار صياد شيرازي با خلق و خوي مردمي خود با وجود دارا بودن يکي از بالاترين مقام هاي نظامي در کشور يعني جانشين رئيس ستاد کل نيروهاي مسلح، به طور معمولي و در ميان مردم زندگي مي کرد و براي خود حصارهاي آهنين و غير قابل نفوذ ايجاد نکرده بود. از طرف ديگر شهيد صياد داراي پيشينه وکارنامه درخشاني در دفاع مقدس و زدن ضربات مهلک اثر بخش و سرنوشت سازي بر ماشين جنگي بعثي ها بوده و کينه آنان عليه خود را برانگيخته بود و ترور او به عنوان يکي از فرماندهان موثر در شکست صدام مي توانست يکي از اهداف و آمال ديکتاتور بغداد قلمداد گردد.
بديهي است که هم رژيم بعثي عفلقي صدام که اساساً بر مبناي ترور شکل گرفته و قدرت يافته و رسميت پيدا کرده بود و تروريسم به عنوان جرو اصلي و لاينفک مديريت حزب بعث به شمار مي رفت هم منافقين که با عمليات ناجوانمردانه و کشتار مردم کوچه و بازار، خود را به دنيا معرفي کرده اند، همواره در صدد يافتن فرصت هاي طلايي براي حذف فيزيکي رهبران و ياوران و دوستداران انقلاب اسلامي در سراسر جهان و فرماندهان نظامي اي که آن ها را در نيل به اهداف شوم خود ناکام ساخته اند بوده اند، اما آن ها چه زمان و موقعيتي را براي اجراي طرح خباثت آميز خود مناسب مي دانستند؟ به تجربه ثابت شده است که مناسب ترين زمان براي دشمن، زماني است که فضاي کشور ملتهب بوده و تمام توجه مردم و مسئولين به فضا و جو متشنج مشغول است و در واقع دچار نوعي غافلگيري بوده و ميدان را براي تحرکات و فعاليت هاي اطلاعاتي- عملياتي مذبوحانه دشمن خالي نموده باشند در چنين شرايطي دشمن با وارد کردن ضربات کاري و جبران ناپذيري نظير ترور شهيد بزرگوار صياد شيرازي و انفجار بمب و پرتاب خمپاره، سعي در ايجاد اختلاف بيشتر و ضعف ارکان اساسي نظام مي نمايد.
بهترين و موثرترين شيوه براي بستن راه نفوذ دشمن و پيشگيري از تحرکات ضد انساني آنان، تأمين امنيت است.
امنيتي فراگير براي آحاد مردم به گونه اي که همه مردم، از طرفي احساس درهم آميختگي وپيوستگي پايداري با تمام مسئولين کشور نموده و از سوي ديگر احساس گسيختگي و تقابل روحي با عناصر آشکار و پنهان دشمن بنمايند و راه هر گونه عمليات رواني وتبليغي را بر آنان سد کنند. بنابراين بايستي ايجاد فضاي امن براي عموم مردم ونه براي دشمنان و ايادي آنان در دستور کار قرار گيرد.
سرانجام شهيد بزگوار، رزمنده بسيجي و شجاع، سپهبد علي صياد شيرازي در سن 55 سالگي و پس از يک عمر مجاهدت در راه خدا و جنگ با دشمن و کسب توفيقات و افتخارات بزرگ و به ياد ماندني و جاويد، به ديدار معبود و محبوب خود شتافت و پاداش فداکاري ها و خدمات صادقانه و شبانه روزي و خاطره خود را در تاريخ گلگون ميهن اسلامي جاويد ساخت. اگر چه شهادت، زيبنده دلير مردي همچون او بود، اما رهبري، مردم و نيروي مسلح را در غم خود داغدار نمود. خون گرم او همچون راه درخشان وي، رسواگر منافقين مجرم و حاميان ضد بشري آنان خواهد بود.
روحش شاد و راهش پر رهروباد
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 30 - 29
ترور اين فرمانده شجاع دوران پر حماسه دفاع مقدس، حلقه اي از زنجيره تلاش هاي بي ثمر منافقين زبون براي حفظ روحيه در هم شکسته عوامل خود، پس از پايان جنگ تحميلي و شکست رژيم صدام حسين در آن و نيز کسب رضايت آمريکا و اسرائيل و پرداخت بخشي از هزينه هاي لازم براي ادامه حيات و حضور در کشورهاي غرب و در عراق در سايه رژيم دژخيم بعثي بود.
شهيد بزرگوار صياد شيرازي از معدود نظامياني است که از بدو ورود به ارتش طاغوت، در زمان رژيم شاهنشاهي، سعي مي کرد تا بر اساس اعتقاد مذهبي خود، عمل کرده و در ماه ها اوج گيري نهضت اسلامي مردم ايران، تلاش مي کرد تا با پيروي از ديدگاه هاي حضرت امام خميني (ره) در مسير حرکت انقلابي مردم ايران قرار گيرد. او در آن هنگام از افسراني بود که در مرکز توپخانه اصفهان، مشغول به کار بودند. او در اين مرکز تلاش مي کرد تا افکار انقلابي را در بين همکاران خود مطرح نموده و آن ها را به همسو شدن با مردم دعوت نمايد.
بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، صياد، تمام توان خويش را براي ايفاي نقشي موثر در ارتش جمهوري اسلامي ايران به کار بست. در آن زمان که ساختار کشور از رژيم شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي، تغيير ماهيت داده بود، اين نياز وجود داشت که با رويکرد جديدي به مجموعه ارتش نگريسته شود و از اين روي وجود نظامياني چون صياد شيرازي در بدنه ارتش اهميت زيادي مي يافت تا بتوانند به جهت گيري ارتش به سمت خواسته هاي مردم و مأموريت هاي متفاوت با دوران رژيم گذشته، کمک کنند. انقلاب اسلامي ايران که با وحدت کلمه مردم و رهبري الهي و بدون هيچگونه وابستگي و ارتباط با قدرت هاي بزرگ حاکم بر جهان و با شعار فراگير "نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي" پا به عرصه وجود نهاده بود، موجب تغيير توازن قوا در منطقه حساس خاورميانه شد، از اين رو برخي از کشورهاي بزرگ و قدرتمند مثل آمريکا و انگليس که منافع خود را در ايران از دست داده بودند نمي توانستند يک حکومت مستقل را در ژئوپليتيک حساسي چون ايران تحمل کنند. بنابراين تلاش کردند تا با برخورد با اين نظام نوپا، به اشتراک و وحدت منافع دست يابند و تمامي ترفندها و تجارب استعماري خود را براي در نطفه خفه ساختن انقلاب اسلامي به کار گيرند. در اين زمان که رژيم بعثي عراق هم نگران گسترش افکار انقلاب اسلامي در بين مردم آن کشور بود و از سوي ديگر کينه شديدي از ايرانيان در سينه داشت، سعي کرد تا با استفاده از تشکيل گروه هايي همچون احزاب دموکرات و کومله، کردستان را آماج حملات و تهاجمات مسلحانه و کشت وکشتار بي رحمانه خود قرار دهد. در چنين شرايطي شهيد صياد از جمله فرماندهان ارتشي بود که با اعتقاد کامل به مقابله با چنين توطئه هائي، درکنار سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، درکردستان حضور يافت. در آن هنگام، بسياري از گروه هاي به ظاهر سياسي مثل منافقين سعي داشتند تا ارتش را از مقابله با تحرکات ضد انقلاب در استان هاي مرزي کشور بر کنار نگه دارند. شهيد صياد شيرازي با درک عميق از ريشه هاي خارجي حوادث کردستان، در کنار شهيدان بزرگي همچون شهيد بروجردي و شهيد ناصر کاظمي و ساير فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درکردستان حضوري فعال يافت و موفق شد تا با فرهنگ بسيجي و با کمک عزيز صياد شيرازي، عميقاً معتقد بود که با فرهنگ و روحيه بسيجي که هديه بزرگ امام (ره) به ملت سلحشور ايران بود، مي توان با دشمنان خارجي و ايادي زبون داخلي آنان جنگيد و به همين دليل بودکه در رفتار و گفتار خود چنين روحيه اي را بروز مي داد و از اين رو در نزد اطرافيان خود محبوبيت خوبي کسب کرده بود. او که ابتدا از سوي رئيس جمهور وقت، بني صدر مورد تشويق قرار گرفته بود، وقتي ديدگاه هاي متفاوتي را درباره چگونگي بر چيدن فتنه گروه هاي مسلح درکردستان از خود بروز داد، افکارش از سوي او تحمل نشد و همين مسئله باعث گرديد تا صياد را از ارتش برکنار کند. صياد به مدت چهار ماه، بنا به دعوت سپاه، در ستاد مرکزي آنجا مستقر شده و به همکاري آموزشي با سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پرداخت. در تابستان سال 1360، پس از عزل بني صدر از فرماندهي کل قوا، بر تحرک نيروهاي نظامي در جبهه هاي جنگ به طور چشمگيري افزوده و راه براي فعاليت و ايفاي نقش افرادي چون صياد شيرازي گشوده شد. در اين زمان صياد ازسوي شهيد محمد علي رجايي به ارتش فرا خوانده و با اعطاي دو درجه به وي، به فرماندهي همزمان دو لشگر 64 اروميه و 28 سنندج منصوب شد و عملاً فرماندهي يگان هاي ارتش در شمال غرب کشور را بر عهده گرفت. در طول حدوداً يک ماه و نيمي که او در شهر اروميه مستقر شد، سعي داشت تا با سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ارتباط نزديکي را برقرار کند و از اين طريق ارتش را در کمک به سپاه براي برچيدن بساط گروه هاي مسلحي که از طرف صدام حمايت مي شدند، به کار گيرد. در اين زمان سردار شهيد، مهندس مهدي باکري فرماندهي عمليات سپاه استان آذربايجان غربي را بر عهده داشت و سپاه اروميه طرحي را براي بيرون راندن گروه هاي مسلح غير قانوني تهيه کرده و برنامه ريزي هاي لازم را نيز براي انجام عمليات گسترده اي عليه احزاب مسلح مورد حمايت رژيم بعثي صدام انجام داده بود. بنابراين در تابستان سال 1360، سپاه آذربايجان غربي موفق شد تا با همکاري نيروهاي محلي کرد و همدلي و حضور برادران لشگر 64 و ناحيه ژاندرمري آذربايجان غربي، شهر اشنويه را از دست حزب دموکرات خارج کند و آن را آزاد سازد. در اين هنگام شهيد صياد شيرازي که علاقه زيادي به حضور در صحنه هاي عملياتي داشت، به همراه شهيد آبشناسان و شهيد مهدي باکري در معيت فرمانده سپاه اروميه از آن شهر آزاد شده بازديد به عمل آورد و ممطئن شدکه همدلي نيروهاي مسلح مي تواند موفقيت هاي عظيمي را به وجود آورد. در سي شهريور سال 1360 و درست يک سال پس از آغاز جنگ تحميلي، صياد شيرازي از سوي فرمانده معظم کل قوا حضرت امام خميني (ره)، به فرماندهي نيروي زميني ارتش منصوب و بلافاصله از اروميه عازم تهران و سپس جبهه هاي جنوب گرديد.
در دوران پنج سالي که او اين سمت را بر عهده داشت تلاش مي کرد که سازمان موجود ارتش را به يک سازمان فعالي که با فرهنگ اسلامي انقلاب، تطابق داشته باشد سوق دهد؛ به همين جهت از فکر ايجاد قرارگاه هاي مشترک عملياتي با سپاه پاسداران انقلاب اسلامي استقبال کرد. نام قرارگاه کربلا براي همکاري مشترک ارتش و سپاه، انتخاب شد و صياد شيرازي هميشه از آن به عنوان يک "ترکيب مقدس" ياد مي کرد. در اين قرارگاه فکر و ابتکارات و روحيات برادران سپاهي با فکر و دانش نظامي برادران ارتشي مطرح و در نهايت يک سلسله عمليات موفق تحت عنوان کربلاي 1 تا کربلاي 12 طراحي شدند که با اجراي آنها دشمن از سرزمين هاي اشغالي، عقب رانده شد. شهيد صياد شيرازي براي تقويت ستاد طراحي قرار گاه کربلا، دانشکده فرماندهي و ستاد ارتش را تعطيل و اساتيد آن را براي طرح ريزي عمليات ها به جبهه جنوب فراخواند. براي برنامه ريزي هر عملياتي، ابتدا از سوي طراحان ارتش وسپاه، طرح هاي جداگانه اي تهيه مي شدند و آنگاه در قرارگاه مشترک کربلا، اين طرح ها مورد بحث و بررسي قرار مي گرفتند و طرح نهايي که طرح قرارگاه کربلا بود و ارتش و سپاه بر محتواي آن توافق داشتند، به مرحله اجرا در مي آمد. برادران ارتش عبور از جاده اهواز- خرمشهر به عنوان تلاش اصلي و طرح برادران سپاه عبور از رودخانه کارون به عنوان محور اصلي عمليات بود که پس از تضارب آرا در قرارگاه مشترک کربلا، نهايتاً طرح عبور از رودخانه کارون تصويب شد و به عنوان تلاش اصلي و محوري، به مرحله اجرا در آمد با چنين تدبيري، تمام توان طرح ريزي و توان آتش و پشتيباني هاي دو سازمان ارتش و سپاه با کمک يکديگر در يک عمليات، عليه دشمن به کار گرفته شد. از جلمه کارهاي ديگري که شهيد صياد شيرازي در سمت فرماندهي نيروي زميني ارتش پيگيري مي کرد اين بود که علاوه بر تشکيل قرار گاه هاي مشترک، يگان هاي سپاه و ارتش نيز به هنگام هر عمليات با هم ادغام و از توان مشترک آن ها استفاده مي شد، زيرا او عميقاً باور داشت و به تجربه هم دريافته بود که همه واحدها بايستي با فرهنگ رايج بين بسيجيان در نبردها شرکت کنند و تنها با اين شيوه است که مي توان اميد به پيروزي داشت. او مي دانست در شرايط نابرابر و هنگامي که دشمن، مستغرق در پشتيباني فني، اطلاعاتي، تجهيزاتي و عملياتي تمام قدرتهاي بزرگ جهاني است، نمي توان فقط با اتکاء به روش هاي متداول و بعضاً ناکارآمد، در آن وضعيت و شرايط، از کشور و تماميت ارضي آن دفاع کرد. او به طور راسخ اعتقاد داشت که در وضعيت آن روز جنگ، تنها کليد راه گشا، تکيه بر راه هميشه پيروز حضرت ابا عبدالله سيد الشهداء (علیه السلام) و بسيج و به کارگيري انسان هاي مومن، خدا ترس و شهادت طلب است. زيرا بر فراز تابلوي بزرگ عاشورا، به درازاي تاريخ و به پهناي هر سرزمين به خط خون نگاشته شده است که "خون بر شمشير پيروز است". با اين باور بود که شهيد صياد شيرازي با الگو گيري از سپاه، در ارتش هم، گردان هاي شهادت را به وجود آورد تا هر کس که داوطلب نثار جان شيرين در دفاع از اين انقلاب، تاريخ و شرف مرز وبوم و نواميس خويش است. در آن گردان ها سازمان يابد و دليرانه بر صف دشمن بکوبد. البته گاهي اوقات هم بين ديدگاه هاي وي و نظاميان همکارش و يا فرماندهان سپاه اختلافاتي به وجود مي آمد که ناشي از تفاوت ديدگاه ها در روش جنگيدن با دشمن بود، به همين خاطر گاهي مي خواست عمليات هايي را با نظر و طرح و فرماندهي خودش انجام دهد که در نهايت موفقيتي حاصل نمي شد. مثل آنچه که بعد از عمليات بدر، با تشکيل قرار گاه کميل اتفاق افتاد. شهيد صياد در اواخر جنگ و در زماني که منافقين با همکاري صدام مي خواستند از فرصت پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران استفاده کنند و خود را به تهران برسانند تا حکومت را در اختيار بگيرند، با اينکه مسئوليتي در نيروي زميني ارتش نداشت، در جنگ عليه منافقيني که با خودروهاي زرهي خود تا نزديکي هاي کرمانشاه جلو آمه بودند وارد عمل شد و سپاه و ارتش با همکاري با يکديگر توانستند اين برنامه دشمن را نيز ناکام بگذارند.
خصوصيات فردي صياد
هميشه اين سوال مطرح بوده است که چرا سازمان منافقين در دوره جديد ترورهاي خود، شهيد عزيز صياد شيرازي را هدف تيراندازي خويش قرار داد. منافقين تاکنون جنايت هاي زيادي را در ايران مرتکب شده اند و اساساً زندگي و ادامه حيات و هويت آنان مبتني بر ترور و آدمکشي است و هم اکنون نيز در پناه ارتش اشغالگر آمريکا در عراق که داعيه ضد تروريسم نيز دارد، اسکان يافته و به جاسوسي مشغولند.
منافقين در کارنامه خباثت آميز خود، نشان داده اند که کساني که به طور جدي مدافع جمهوري اسلامي ايران و اهداف انقلاب اسلامي هستند و در راه آن تلاش و جانفشاني مي کنند، در فهرست ترور آن ها قرار مي گيرند، به ويژه اگر اين افراد از مسئولين نظام بوده و در دفاع از آن و تبليغ گسترش حاکميت خط و آرمان هاي حضرت امام خميني(ره) لحظه اي ترديد به خود راه ندهند، هر چند که در اين ميان ساير شهروندان و افراد حزب اللهي نيز از جنايات آنان برکنار نماندند، ولي هميشه سعي کردند به گونه اي برنامه ريزي کنندکه در عمليات هاي ترور، خسارت کمتري متحمل شوند و عملاً امکان انجام جنايت و کشتن سوژه، براي آن ها فراهم باشد.
از آن جا که اين عناصر خود فروخته به اجنبي، سال ها در زير سايه رژيم جنايتکار بعثي به رهبري خونخوارترين ديکتاتور جهان، صدام حسين، زندگي کرده اند و وامدار او بوده اند، بنايراين وظايف و مأموريت هايي را که از سوي صدام به آن ها واگذار مي شد بر عهده مي گرفتند تا در ازاي آن بتوانند در زير سايه صدام و حزب بعث در کشور عراق به زندگي و توسعه سازمان خود ادامه دهند. از سوي ديگر براي کسب اعتماد و پشتيباني مالي و تبليغاتي قدرت هاي استعمارگر غربي و در رأس آن ها دولت ضد مردمي آمريکا و امکان تداوم حضور فعال در کشورهاي غربي، نيازمند مطرح کردن خود به عنوان يک نيروي مخاف جديد - اپوزيسيون - جمهوري اسلامي، و کسب مزيت هاي نسبي در ميان ساير مخالفين هستند. در آن زمان، شهيد بزرگوار صياد شيرازي با خلق و خوي مردمي خود با وجود دارا بودن يکي از بالاترين مقام هاي نظامي در کشور يعني جانشين رئيس ستاد کل نيروهاي مسلح، به طور معمولي و در ميان مردم زندگي مي کرد و براي خود حصارهاي آهنين و غير قابل نفوذ ايجاد نکرده بود. از طرف ديگر شهيد صياد داراي پيشينه وکارنامه درخشاني در دفاع مقدس و زدن ضربات مهلک اثر بخش و سرنوشت سازي بر ماشين جنگي بعثي ها بوده و کينه آنان عليه خود را برانگيخته بود و ترور او به عنوان يکي از فرماندهان موثر در شکست صدام مي توانست يکي از اهداف و آمال ديکتاتور بغداد قلمداد گردد.
بديهي است که هم رژيم بعثي عفلقي صدام که اساساً بر مبناي ترور شکل گرفته و قدرت يافته و رسميت پيدا کرده بود و تروريسم به عنوان جرو اصلي و لاينفک مديريت حزب بعث به شمار مي رفت هم منافقين که با عمليات ناجوانمردانه و کشتار مردم کوچه و بازار، خود را به دنيا معرفي کرده اند، همواره در صدد يافتن فرصت هاي طلايي براي حذف فيزيکي رهبران و ياوران و دوستداران انقلاب اسلامي در سراسر جهان و فرماندهان نظامي اي که آن ها را در نيل به اهداف شوم خود ناکام ساخته اند بوده اند، اما آن ها چه زمان و موقعيتي را براي اجراي طرح خباثت آميز خود مناسب مي دانستند؟ به تجربه ثابت شده است که مناسب ترين زمان براي دشمن، زماني است که فضاي کشور ملتهب بوده و تمام توجه مردم و مسئولين به فضا و جو متشنج مشغول است و در واقع دچار نوعي غافلگيري بوده و ميدان را براي تحرکات و فعاليت هاي اطلاعاتي- عملياتي مذبوحانه دشمن خالي نموده باشند در چنين شرايطي دشمن با وارد کردن ضربات کاري و جبران ناپذيري نظير ترور شهيد بزرگوار صياد شيرازي و انفجار بمب و پرتاب خمپاره، سعي در ايجاد اختلاف بيشتر و ضعف ارکان اساسي نظام مي نمايد.
بهترين و موثرترين شيوه براي بستن راه نفوذ دشمن و پيشگيري از تحرکات ضد انساني آنان، تأمين امنيت است.
امنيتي فراگير براي آحاد مردم به گونه اي که همه مردم، از طرفي احساس درهم آميختگي وپيوستگي پايداري با تمام مسئولين کشور نموده و از سوي ديگر احساس گسيختگي و تقابل روحي با عناصر آشکار و پنهان دشمن بنمايند و راه هر گونه عمليات رواني وتبليغي را بر آنان سد کنند. بنابراين بايستي ايجاد فضاي امن براي عموم مردم ونه براي دشمنان و ايادي آنان در دستور کار قرار گيرد.
سرانجام شهيد بزگوار، رزمنده بسيجي و شجاع، سپهبد علي صياد شيرازي در سن 55 سالگي و پس از يک عمر مجاهدت در راه خدا و جنگ با دشمن و کسب توفيقات و افتخارات بزرگ و به ياد ماندني و جاويد، به ديدار معبود و محبوب خود شتافت و پاداش فداکاري ها و خدمات صادقانه و شبانه روزي و خاطره خود را در تاريخ گلگون ميهن اسلامي جاويد ساخت. اگر چه شهادت، زيبنده دلير مردي همچون او بود، اما رهبري، مردم و نيروي مسلح را در غم خود داغدار نمود. خون گرم او همچون راه درخشان وي، رسواگر منافقين مجرم و حاميان ضد بشري آنان خواهد بود.
روحش شاد و راهش پر رهروباد
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 30 - 29