نگاه تاريخي به وضعيت زن در اسلام (3)
2. هجرت
ارزش و اهميت هجرت بدان پايه است که قرآن يکي از شروط ازدواج زنان مسلمان با پيامبر اکرم(ص) را هجرت آنان به سرزمين اسلام قرار داده است.(احزاب:50) البته هجرت در صورتي به طور کامل اثر ميگذارد که شخص مهاجر، خلوص کافي داشته باشد. اگر هجرت براي خدا و به دليل دوستي رسولش بود، ارزش به حساب ميآمد و اگر انگيزههاي ديگر در آن نقشآفريني ميکرد، هيچ. از زنان هجرتکننده به مدينه از علت هجرتشان سؤال ميشد و در صورت خلوص در نيت، هجرتشان پذيرفته ميشد و به جامعه اسلامي راه مييافتند.(2) عمق ايمان و خلوص زنان مهاجر را ميتوان در اين گزارش تاريخي ديد، گفتهاند مردان مکه براي منع از هجرت زنان به مدينه شايع کردند که زنان بدکاره براي رسيدن به هوسهاي خود و کاسبي جنسي به مدينه ميروند. ايجاد اين فضاي مسموم نتوانست عزم زنان مسلمان را به سستي بکشاند.(3)
شايد تصور شود زنان مسلمان به سبب تبعيت از شوهران خود مجبور به هجرت بودهاند. اين تصور به دو دليل باطل است: اول، اينکه وقتي هجرت زنان از سوي قرآن تمجيد شده و ارزشمند به حساب ميآيد، به اين نکته دلالت دارد که اختيار زنان در انتخاب اين راه تأثير داشته است، دوم: اينکه زنان متعددي بدون همراهي، بلکه بهرغم مخالفت پدر يا شوهرشان هجرت کردهاند. در اين باره ميتوان از سبيعه بنت حارث، ام الحکم بنت ابيسفيان نام برد.(4)
زنان در هجرتهاي تاريخ صدر اسلام حضور دارند، از جمله هجرت به حبشه که در دو مرحله انجام گرفت. در مرحله اولِ هجرت به حبشه، چهار زن به نامهاي رقيه بنت رسولالله(ص)، سهله بنت سهيل بن عمرو، ليلي بنت ابيحشمه و ام سلمه حضور داشتند و در مرحله دوم نام 21 زن مانند اسماء بنت الحسين، امکلثوم بنت سهيل بن عمر، اميه بنت خلف، ام حبيبه بنت ابيسفيان، برکه بنت يسار، فاطمه بنت صفوانبن اميه، فارعه بنت ابيسفيان، اسماء بنت سلامه و غيره(5) به ثبت رسيده است. از اينکه زنان مهاجر از قبايل مختلف و سطوح متفاوت جامعه بودند،(6) معلوم ميشود گروندگان به اسلام فقط از فقرا و بيبضاعتان نبوده، بلکه زنان قشر مرفه هم با شنيدن کلام الهي و سخنان نبوي به اسلام ايمان ميآورند.
با افزايش آزار و اذيت مشرکان مسلمانان توسط مشركان و با فراهم شدن زمينه مناسب در يثرب، پيامبر اکرم(ص) به مسلمانان دستور داد که به آن شهر هجرت کنند. هجرت به مدينه از نقاط عطف و سرنوشتساز تاريخ اسلام است. اهميت آن به قدري است که خداوند در قرآن ميفرمايد: «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَم يُهَاجِرُوا مَا لَكُم مِن وَلَايَتِهِم مِن شَيءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا»(انفال:72).
هجرت پيششرط دوستي و الفت اسلامي قرار گرفت. ابنسعد نام زنان هجرتکننده به مدينه را به تفصيل آورده است.(7) در کتاب الاصابه نيز نام زناني که پس از صلح حديبيه به مدينه مهاجرت کردند و پيامبر اکرم(ص) پس از امتحان آنان، ايشان را به مشرکان باز نگرداند، آمده است، از جمله آنان اميمه بنت بشر، سنيه بنت حارث، ام الحکم بنت ابيسفيان، عبده بنت عبدالعزي و سبعيه بنت حارث.(8)
3. جنگ و جهاد
البته عدم وجوب جهاد بر زنان موجب بيتفاوتي آنان به اين مسئله و ارزشهاي آن نشده است. گزارشهاي متعددي از پيگيري زنان صدر اسلام براي بهرهمندي از فضيلت جهاد در راه خدا، در منابع موجود است. روزي پيامبر اکرم(ص) از جهاد سخن ميگفت که امالحکم سکينه بنت ابيوقاص از جهاد زنان سؤال ميکند.(9)در مجلس ديگري اسماء بنت يزيد انصاريه از محروميت زنان از جهاد سخن ميگويد و رسولخدا(ص) آنان را به مأموريتهاي خطيرشان در خانواده و شوهرداري متوجه و آن را همپايه جهاد معرفي کرد.(10)زنان ديگري نيز در اين باره از آن حضرت سؤال كرده و جواب مشابهي شنيدند.(11)
صبر و مقاومت زنان در برابر مصائب جنگ که تأثير آن در روحيه رزمندگان و کم شدن تبعات منفي جنگ قابل انکار نيست، جلوهاي از مشارکت سياسي زنان است. ايمان قوي و فهم بالاي ايشان از جايگاه جنگ و جهاد در اسلام موجب شد تا در برابر مصائبي چون شهادت يا زخميشدن عزيزانشان مقاوم و صبور باشند. هند بنت عمرو، همسر عمرو بن جموح، از معرکه جنگ احد باز ميگشت که با جمعي از زنان مدينه روبهرو شد. آنان از اوضاع جنگ سؤال کردند. او گفت: رسولخدا(ص) سالم است و برخي از مؤمنان شهيد شدهاند. زنان از بار شتر او سؤال کردند. او در اوج صلابت و استقامت پاسخ داد که جنازه همسر و برادرش را از ميدان باز ميگرداند.(12)در جنگهاي ديگر چهار فرزندش نيز شهيد شدند.(13) در نمونهاي ديگر پس از اينکه به سمراء بنت قيس شهادت پدر، برادر و همسرش را خبر دادند او فقط از احوال پيامبر سؤال کرد و پس از اطمينان از صحت رسولخدا گفت: «کل مصيبه بعدك جلل يا رسولالله(ص)». (14)
بهرغم عدم وجوب جهاد بر زنان، حضور آنان در بيشتر جنگهاي صدر اسلام گزارش شده است، از جمله در جنگهاي احد، خيبر، بنيقريظه، فتح مکه و حنين. بنابراين، علت عدم ياد كرد از زنان در برخي از جنگهاي صدر اسلام يا ذکر کمرنگ حضور آنان را ميتوان در سهلانگاري مورخان جستجو کرد، در عين حال هيچ بعيد نيست زنان در برخي از جنگها به دلايل خاصي چون دوري مسافت، سختي راه، کمبود امکانات و. . . شرکت نکرده باشند. خاطر نشان ميشود كه اين حضور و مشارکت سياسي در دوران جاهلي هم ـ همانگونه که گفته شد ـ وجود داشت، ليکن تفاوت در اين است که داعي و انگيزه زنانِ جاهلي از اين حضور در تعصبات قبيلگي و حفظ منافع قبيله ريشه داشت، ولي زنان مسلمان در راه خدا به ميدان جنگ ميرفتند.
يکي از ابعاد مشارکت زنان صدر اسلام در ميادين جنگ، فعاليتهاي تبليغي بود. زنان با سرودن اشعار حماسي، روحيه رزم را در رزمندگان تقويت ميکردند. زنان حاضر در جنگ خيبر در توضيح علت حضورشان در جنگ براي پيامبر اکرم(ص) ميگويند: «. . . و نغزل الشعر فنعين في سبيل الله. . . ». سپس رسول خدا(ص) با حضور ايشان موافقت ميکند.(15)در جريان جنگ احد پس از اينکه هند حضرت حمزه را به شهادت رساند و سينه او را شکافت براي تضعيف روحيه مسلمانان اشعاري سرود و پيروزيشان را در احد، در برابر پيروزي مسلمانان در جنگ بدر قرار داد:
نحن جزيناکم بيوم بدر
والحرب يوم الحرب ذات سعر
ما کان عن عتبته لي من صبر
أبي وعميو أخي و صهري
شفيت وحشي غليل صدري
شفيت نفسي و قضيت نذري
زني از جبهه مسلمانان به نام اروي بنت حارث بن عبدالمطلب بلافاصله در جواب او اشعاري سرود که اينگونه آغاز ميشود:
يا بنت رقاع عظيم الکفر
خزيت في بدرٍ و غير بدر(16)
بعد ديگر از مشارکت زنان در ميادين جنگ که گزارشهاي تاريخي پرشمار بر آن دلالت ميکند، فعاليتهاي پشتيباني و تلاش پشت جبهه زنان است. فعاليتهايي چون آبرساني و سيراب کردن، آمادهسازي غذا، دوختن مشکها، طبابت، پرستاري و رسيدگي به مجروحان، حفاظت از وسايل رزمندگان، تجهيز و آمادهسازي اسلحه و. . . در جنگ احد حضرت زهرا(س) ضمن رسيدگي به زخمهاي پيامبر اکرم(ص) فرمود: «غضب الله علي من أدميوجه رسولالله(ص)».(17) همچنين درباره حضور جمعي از زنان انصار در اين جنگ، از جمله ام سليط گزارش شده که به سيراب کردن رزمندگان و مداواي مجروحان ميپرداختند.(18) او در جنگ خبير و حنين نيز شرکت داشت.(19) پيامبر اکرم(ص) در جنگ خيبر از انگيزه حضور جمعي از زنان در ميدان جنگ سؤال کرد. آنان پاسخ دادند: «خرجنا معک نناول السهام و نسقي السويق و معنا دواء للجرحي و. . . فنعين به في سبيل الله».
پيامبر اکرم(ص) به آنان اجازه حضور داد و در پايان جنگ از غنائم هم به آنان سهمي رسيد.(20) ام عطيه از مأموريت خود در هفت جنگي که با پيامبر بود چنين ميگويد:
«فکنت اصنع لهم طعامهم و اخلفهم في رحالهم و اداوي الجرحي و اقوم علي المرضي»؛(21) در جريان جنگ بنيقريظه نيز وقتي سعد بن معاذ زخميشد به خيمه زني به نام رفيده منتقل شد تا تحت مداوا قرار گيرد.(22)
بايد دانست که زنان به طور طبيعي در مبارزه و رزم شرکت نميکردند. غير از موارد انگشتشمار، شاهدي از حضور رزمي زنان در دست نيست. اين مسئله بهگونهاي است که پيامبراکرم(ص) از حمل اسلحه توسط ام سليم در جنگ احد تعجب ميکند و در اين باره از او سؤال ميکند. او پاسخ ميدهد: «أخذته ان دنا مني احد من المشرکين بعجته به».(23)همچنين از جمله موارد استثنا ميتوان از دلاوري و فداکاري ام عماره نسبيه بنت کعب در جنگ احد ياد کرد. اين زن مشغول سيراب کردن رزمندگان بود که مشاهده ميکند مسلمانان رسولخدا(ص) را رها کرده و فرار ميکنند. ميگويد به طرف پيامبر رفتم و به نبرد مشغول شدم و با شمشير و نيزه و تير، مشرکان را از پيامبر دور ميکردم تا اينکه مجروح شدم. او ضارب خود را مجروح ميکند و به زمين ميافتد. پيامبر اکرم(ص) در مورد دلاوري او ميفرمودند: «ما التفت يميناً و شمالاً الّا و انا اراها تقاتل دوني».(24)جالب اينکه پيامبر اکرم(ص) مقام او را در احد از برخي از مردان بالاتر ميداند.(25)همينطور در جريان فرار مسلمانان در جنگ احد، صفيه بنت عبدالمطلب نيزهاي به سمت فراريان ميگيرد و آنان را بر اثر فرارشان سرزنش ميکند.(26)همچنين وي در جريان جنگ خندق نيز با جنگجوي يهودي که قرارگاه زنان و کودکان را تهديد ميکرد، روبهرو ميشود و او را با ضربهاي سهمگين ميکشد.(27)
4. امان دادن
وضعيت فرهنگي زن در جامعه اسلاميعصر نبوي از موضوعات مهم تاريخي است كه پرداختن به آن مجال وسيعتري ميطلبد. با توجه به اهميت موضوع جايگاه فرهنگي زن در اين دوره، ترجيح ميدهيم اين موضوع را در مجالي ديگر و با تفصيل بيشتري مطرح نماييم.
نتيجه
پي نوشت ها :
*دانشجوي دکتري تاريخ وتمدن اسلاميدانشگاه معارف قم.
**دانشيار گروه تاريخ مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره))
1. محمدبن سعد، الطبقات الکبري، ج8، ص281.
2. اسماء محمد احمد زياده، دور المرأه السياسي، ص120.
3. تقيالدين احمد بن عبدالحليم، الصارم المسلول علي شاتم الرسول، ص55.
4. احمدبن علي بن حجر عسقلاني، الاصابه في تمييز الصحابه، ج8، ص171 و 378.
5. همان، ج8، ص14 و 462 و 30 و 47 و 48، 382، 259 و 11.
6. اسماء محمد احمد زياده، دور المرأه السياسي، ص140.
7. محمدبن سعد، الطبقاتالکبري، ج8، ص276 ـ 313.
8. احمدبن علي بن حجر عسقلاني، الاصابه في تمييز الصحابه، ج8، ص29، 171 و 191.
9. احمدبن علي بنحجرعسقلاني،همان، ج8، ص180؛علي بن ابي الکرم ابن الاثير الجزري، اسدالغابه، ج7، ص144.
10. احمد بن علي بن حجر عسقلاني، الاصابه في تمييز الصحابه، ج6، ص19.
11. همان، ج8، ص21 و 489.
12. اسماعيل بن عمر بن کثير، البدايه و النهايه، ج4، ص42.
13. ابن قيم جوزي، زاد المعاد، ج3، ص208.
14. محمدبن جرير طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج2، ص533؛ اسماعيلبن عمربن کثير، البدايه و النهايه، ج4، ص48.
15. علي بن ابي الكرم ابن الاثير الجزري، همان، ج6، ص420.
16. احمد بن ابيطاهر ابن طيفور، بلاغات النساء، ص28 و 29.
17. محمدباقر مجلسي، همان، ج20، ص96 و به همين مضمون در مسند احمد بن حنبل، ج5، ص334.
18. احمدبن علي بن حجر عسقلاني، الاصابه في تمييز الصحابه، ج8، ص408.
19. محمدسعيد مبيض، موسوعه حياه الصحابيات، ص134.
20. عليبن ابي الکرم ابن الاثير الجزري، اسد الغابه، ج7، ص323.
21. محمدبن سعد، الطبقات الکبري، ج8، ص455.
22. عليبن ابي الكرم ابن الاثير الجزري، همان، ج7، ص320.
23. محمدبن جرير طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج3، ص77.
24. محمدبن عمرو بن واقدي، المغازي، ج1، ص268 تا 273؛ محمد بن سعد، الطبقات الکبري، ج8، ص414 تا 415.
25. محمدبن سعد، همان.
26. همان، ص41.
27. همان، ج8، ص41.
28. عبدالملک بن هشام، السيره النبويه، ج4، ص54. پيامبر به ام هاني فرمود؛ قد اَجرنا ما اَجرتِ و اَمنّا من اَمنتِ
29. ابو الفرج علي بن الحسين بن هيثم الاصفهاني، الاغاني، ج22، ص75 ـ 79.
30. محمد بن سعد، الطبقات الکبري، ج8، ص33.
ـ ابن الاثير جزري، عليبن ابيالکرم محمدبن حمد، اسد الغابه في معرفه الصحابه، بيروت، دار الفکر، 1409.
ـ احمدبن ابيطاهر ابن طيفور، بلاغات النساء،نجف، حيدريه، 1361ق.
ـ اربلي، علي بن عيسي، کشف الغمه في معرفه الأئمه، به ترجمه حسين زوارئي، بيجا، انتشارات اسلاميه، بيتا.
ـ اسماعيلبن عمر بن کثير، البدايه و النهايه، بيروت، دار احياء التراث العربي و مؤسسه التاريخ العربي، بيتا.
ـ إصبهاني، ابو نعيم، معرفه الصحابه، به تحقيق عادل بن يوسف العزازي؛ رياض، دار الوطن، 1419ق.
ـ الاصفهاني، ابوالفرج علي بن الحسين بن هيثم، الأغاني، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
ـ پاينده، ابوالقاسم، نهايه الارب في فنون العرب، تهران، انتشارات جاويدان، 1361ش.
ـ جواد علي، المفصل في تاريخ العرب قبل الإسلام، بيروت، دار العلم للملايين و بغداد مکتبه النهضه، چ دوم، 1976م، دوم.
ـ جوزي، ابن قيم، زاد المعاد في هدي خير العباد، بيروت، دار الفکر، بيتا.
ـ حرعاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، به تحقيق مؤسسه آلالبيت لاحياء التراث؛ قم، مؤسسه آلالبيت(ع) لأحياء التراث، 1409ق.
ـ حنبل، احمدبن حنبل، مسند احمد، به تحقيق شعيب الارنؤوط و عادل مرشد؛ بيروت، مؤسسه الرساله، 1420ق، دوم.
ـ حويزي، عبد علي بن جمعه، تفسير نور الثقلين، قم، اسماعيليان، بيتا.
ـ رازي، فخرالدين، تفسير الکبير، بيروت، دار الکتب العلميه، 1411ق.
ـ زياده، اسماء محمد احمد، دور المرأه السياسي، قاهره، دار السلام، 1421ق.
ـ زيبايينژاد، محمدرضا و سبحاني، محمدتقي، درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، قم، دار النور، چ دوم، 1381ش.
ـ السحستاني، سليمان بن اشعث، سنن ابي داوود، به تحقيق محمد محيالدين عبدالحميد؛ مصر، چ دوم، بيتا، دوم.
ـ سيوطي، جلالالدين، الدر المنثور، بيروت، دارالفکر، 1414ق.
ـ شيخ الصدوق، ابو جعفر محمد بن علي بن حسين بابويه، کتاب من لا يحضره الفقيه ، به تصحيح علي اکبر الغفاري؛ تهران، مکتبه الصدوق، بيتا.
ـ الطباطبايي، محمد حسين الميزان في تفسير القرآن، بيروت، الأعلميللمطبوعات، چ دوم، 1393ق.
ـ طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دار المعرفه، 1406ق.
ـ طبري، محمد بن جرير، تاريخ الرسل و الامم و الملوک، به تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم؛ بيروت، چ دوم، بيتا.
ـ طبري، محمد بن جرير، جامع البيان في تأويل القرآن، بيروت، دار الکتب العلميه، 1420ق.
ـ عبدالحليم، تقيالدين احمد بن عبدالحليم، الصارم المسلول علي شاتم الرسول، به تحقيق عاصم فارس الحرستاني؛ بيروت، المکتب الاسلامي، 1414ق.
ـ عبدالملک بن هشام، السيره النبويه، به تحقيق مصطفي السقاو. . . ؛ بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
ـ عسقلاني، احمدبن عليبن حجر، الإصابه في تمييز الصحابه، به تحقيق عادل احمد عبدالموجود و علي محمد معوض؛ بيروت، دار الکتب العلميه، 1415ق.
ـ كركي، عليبن الحسين، جامع المقاصد في شرح القواعد، به تحقيق مؤسسه آلالبيت لاحياء التراث؛ قم، مؤسسه آلالبيت لاحياء التراث، 1411ق.
ـ كليني الرازي، ابوجعفر محمدبن يعقوببن اسحاق، الکافي، به تصحيح علي اکبر غفاري؛ تهران، دارالکتب الاسلاميه، بيتا.
ـ گروه محققان، زن در فرهنگ اسلامي، قم، مجمع جهاني اهل بيت(ع)، بيتا.
ـ مبيض، محمد سعيد، موسوعه حياه الصحابيات، بيروت، مؤسسه الرّيان، 1412ق.
ـ مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1362ش.
ـ محمد بن سعد، الطبقات الکبري، بيروت، دار بيروت و دار صادر، 1377ق.
ـ مصباح يزدي، محمدتقي، جامياز زلال کوثر، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چ سوم، 1381ش.
ـ مقداد، فاضل، کنز العرفان، تهران، المکتبه المرتضويه، بيتا.
ـ مودودي، ابوالاعلي، الحجاب، بيجا، مؤسسه الرساله، بيتا.
ـ مهريزي، مهد0ي، زن و فرهنگ ديني، تهران، نشر هستينما، 1382ش.
ـ نوري، حسين، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، به تحقيق مؤسسه آل البيت(ع) لاحياء التراث؛ قم، مؤسسه آلالبيت(ع) لاحياء التراث، 1407ق.
ـ واقدي، محمد بن عمرو، کتاب المغازي، به تحقيق مارسدن جونس؛ بيروت، انتشارات الأعلمي، 1409ق، سوم.
ـ الهندي، علي المتقي بن جسام الدين، کنز العمال، بيروت، مؤسسه الرساله، 1409ق.
ـ يوسفي الغروي، محمد هادي يوسفي، المرأه في الجاهليه و الإسلام، قم، مجمع العالميلاهلالبيت، 1426.
منبع: نشريه تاريخ در آينه پژوهش شماره 26