تسخير لانه جاسوسي امريكا؛ علل و انگيزه ها (1)
چكيده
امام خميني نيز پس از آماده شدن شرايط نسبي در سه گام بلند ، اقدام به تهاجمي جهاني عليه آنان نمود و انقلاب اسلامي را از مرزهاي جغرافيايي فراتر برد و ابر قدرت هاي سلطه گر را در بيرون مرزهاي درگير و انقلاب اسلامي را با بيدارسازي مسلمانان جهاني نمود .
1.برپايي روز قدس در جمعه آخر ماه رمضان و اعتراض به جنايات بي نظير در حق ملت مسلمان فلسطين و اعتراض به اشغال قبله اول مسلمين .
2 . راهپيمايي و تظاهرات در كنار خانه خدا عليه مستكبران جهاني به ويژه امريكا و اسرائيل و بيدارسازي مسلمانان جهان براي برپايي حج ابراهيمي و رمي شياطين انس و جن از سرزمين هاي اسلامي .
3 . تسخير لانه جاسوسي امريكا در ايران كه توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام آغاز و با حمايت مردم و تأييد امام ابعادي جهاني يافت و هيبت و هيمنه ابر قدرت ها را در جهان فرو ريخت .
واژگان كليدي : امريكا ، دانشجويان مسلمان پيرو خط امام ، انقلاب اسلامي ، امام خميني (س) ، لانه جاسوسي ، قدس ، حج .
مقدمه
تصوير اجساد اين جنايتكاران كه در حقيقت ستون هاي فروريخته و خرد شده نظام شاهنشاهي وابسته به غرب بودند ، در روزنامه ها به چاپ رسيد و آخرين اميد هاي ضد انقلاب و حاميان آنان را براي برپايي مجدد اين نظام بر باد داد .
محاكمه و اعدام آنان در حالي اتفاق مي افتاد كه افرادي به دنبال نجات آنها از محاكمه و اعدام بودند و بعضي ازجريان هاي سياسي موفق شدند چند تن از افراد دستگير شده ، مانند شاپور بختيار ، نخست وزير ملي گراي شاه و جاسوس كار كشته سازمان هاي جاسوسي غرب و طوفائيان ، مسئول خريد سلاح ارتش ايران از امريكا ــ كه اسرار بسيار زيادي از رشوه گيري هاي مقامات امريكايي و جريان هاي پشت پرده خريد سلاح را در اختيار داشت ـ فرار دهند . بيشترين تلاش براي جلوگيري از اعدام امير عباس هويدا ، نخست وزير سيزده ساله شاه و عضو فرقه استعماري بهائيت ـ كه بيشترين دوران نخست وزيري را در تاريخ مشروطه داشت ـ انجام شد و تلاش هاي زيادي شد تا با تعويق محاكمه او ، راهي براي نجاتش پيدا شود .(3)
امريكا و وابستگان داخلي اش با وحشت و نوميدي و افسوس و حسرت ، به شكست مفتضحانه خود و حماسه ملت مسلمان و شهادت طلب ايران مي نگريستند . انقلاب اسلامي پس از دويست سال كشمكش و شكست هاي متعدد و كسب تجربيات تلخ ، پيروز شده بود .
ملت ايران بر پايه اين تجربيات ، بزرگ ترين معجزه قرن را با شجاعت بي نظير و دستان توانا و انديشه و ايمان والا و روحيه شهادت طلبي خود آفريده بود و نظام كهن شاهنشاهي ريشه كن و آخرين كنگره هاي كاخ مدائن ريخته بود و انقلاب اسلامي پيروز شده بود ، اما حفظ انقلاب به فداكاري و ايثار و آگاهي بيشتري نياز داشت . مساجد مركز بسيج مردم شده بود و جوانان با تجمع در آنجا به نگهباني و حفظ آرامش و امنيت و كنترل رفت و آمد هاي شبانه مي پرداختند .
نفوذ از پنجره هاي باز انقلاب
دولت موقت ، اولين پنجره نفوذ به درون دژهاي انقلاب بود . اگر چه ملت ايران قلب خود را براي آنها به عنوان مسئولاني كه از جانب امام انتخاب شده بودند ، باز و گسترده كرده بود .
جيمي كارتر ، رئيس جمهور امريكا ، طي پيامي به دولت موقت ، ضمن به رسميت شناختن آن ، اعلام نموده است كه با دولت تازه ايران همكاري خواهد نمود . اين جريان با حسن استقبال مهندس مهدي بازرگان ، نخست وزير دولت موقت مواجه شده است و اين در حالي است كه دولت امريكا از توانايي دولت جديد ايران و تركيب آن ابراز نگراني نموده است . بازرگان ، در حالي كه ضد انقلاب حضوري لجام گسيخته براي نابودي انقلاب داشت و با بي شرمانه در حال برپايي انواع فتنه ها و شرارت ها در كشور بود ، در ميان تعجب همگان اعلام نمود : « انقلاب تمام شده است . مردم زحمات خود را كشيدند و اينك بايد به خانه هاي خود بروند ، ما خود همه كارها را انجام خواهيم داد ! »
اما همه مردمي كه خالصانه در انقلاب شركت نموده بودند با خود مي گفتند : « چنين قراري نبود ! ما آمده بوديم تا انقلاب را تا آخر به نتيجه برسانيم . انقلاب هنوز در اول راه است و بدون حضور مردم عقيم خواهد ماند و يقينا به سر منزل مقصد نخواهد رسيد . »
متأسفانه دولت موقت بر خلاف حكم امام ، مجموعه اي از عناصر يك جناح غير انقلابي را بر سر كار آورد (4) و به اعتقادات و ايده هاي مردمي كه انقلاب را به انجام رساندند ، پشت كرد . عناصري كه بر سر كار آمدند عناصر ملي گرايي بودند كه دور و بر رئيس دولت موقت در سال هاي نهضت ملي شدن صنعت نفت ، يا بعد از آن حضور داشتند و اكثر آنها افرادي بودند كه به اسلام و انقلاب اسلامي آن گونه كه امام و مردم مسلمان و انقلابي مي نگريستند ، اعتقاد نداشتند .
رئيس دولت موقت در آخرين روزهاي پيروزي انقلاب به پاريس رفت و در آنجا از امام خواست كه بگذرد شاه بماند و در چهار چوب قانون اساسي مشروطه ، سلطنت كند و نه حكومت ! و امام به ايشان جواب داده بودند كه شاه الان ضعيف شده و مجبور است اين را بپذيرد ، اما اگر دوباره قدرت گرفت و با پذيرش چنين چيزي توسط ما ، مردم به خانه هاي خود رفتند و انقلاب را پايان يافته تلقي كردند ، آيا او به كسي رحم خواهد كرد و تضميني وجود دارد كه فقط سلطنت كند ؟ و براي قدرت بيشتر دوباره دست به كشتار مردم نزند و كارهاي گذشته اش را تكرار نكند ؟ كه او جوابي براي اين سؤال نداشت .
تقريبا قريب به اتفاق عناصر دولت موقت اشخاصي همين ديدگاه را داشتند و بيشتر آنها از جبهه ملي و نهضت آزادي اي بودند كه خود را ايراني و مصدق مي دانستند و با همان ديدگاه هاي مصدق در رابطه با سياست و ديانت و عدم اعتقاد به دخالت روحانيت و مردم در سياست قصد حكومت داشتند . مصدق حتي پس از سقوط حكومت خود با يك كودتاي امريكايي در دادگاه ، همين مطلب را بيان نمود كه شاه بايد سلطنت كند و نه حكومت و اين از اصول قانون اساسي مشروطه بود و شاگرد او حتي در روزهاي آخر پيروزي انقلاب اسلامي هنوز متوجه نبود دارد چه اتفاقي و مردم ايران چه معجزه بزرگي را مي آفرينند و او هنوز به دنبال حفظ شاه و حكومت شاهنشاهي مشروطه بود .
متأسفانه دولت موقت عده اي از همفكران او را دور خود جمع كرده بود و به رغم گذشت دوازده سال از مرگ جسمي او و 25 سال پس از مرگ سياسي او ، مي خواست ملتي را اداره كند كه با شعار « الله اكبر » و با دست خالي قدرت عظيم نظام شاه و ژاندارم منطقه خليج فارس امريكا را با ذلت بيرون كرده بود و مي خواست نظام نه شرقي نه غربي را به وجود آورد ، يعني نظامي كه هر دو نظام حاكم بر جهان را هم زمان نفي مي نمود ، نظامي كه خود حرف جديدي براي جهان و راه جديدي براي زندگي بشر و سعادت انسان ها مطرح مي نمود و بر قدرت عظيم ديني و مذهبي انسانها با ايمان تكيه داشت و در منصه عمل و تلاش و مجاهدت و فداكاري يك ملت به اثبات رسانده بود كه مي توان حفظ استقلال آزادي يك ملت با امريكا و نظام وابسته اي كه امريكا از آن حمايت مي نمايد ، در افتاد و در عين حال به نظام كمونيستي نيز تكيه ننمود .
رئيس دولت بيان مي داشت كه اگر شيطان بزرگ امريكاست ، شوروي شيطان اكبر است (5) و با اين فلسفه خواهان رابطه با امريكا بود و بر اين باور بود كه ما فقط با كمك گرفتن از امريكا مي توانيم مشكلات خود را حل نماييم . اگر او بر اساس افكار و عقايد و نوع تربيت كه به دليل نوع زندگي و محل تحصيلاتش (6) برايش حاصل شده بود چنين فكر مي كرد ، ليكن بعضي دولتمردان اطراف او ، از صداقت ساده انديشانه او نيز كمتر بهره اي داشتند . نوع انديشه ديني او نيز انديشه ليبراليستي با پوشش اسلامي بود و جهت شناخت اسلام براي علم به خصوص علم تجربي اصالتي در حد وحي قائل بود و آن را وسيله شناخت اسلام مي دانست . اين انديشه ها كه در دهه 20 و 30 و اوايل دهه 40 مكتوب شده بود ، پس از ماجراي 15 خرداد و كشتار عظيم مردم و گرايش روحي جوانان مبارز و مسلمان به سمت مبارزه مسلحانه براي براندازي رژيم وابسته شاه ، جذابيت نسبي خود را نيز از دست داد و حتي جوانان عضو نهضت آزادي از آن روي گردان شدند و با توجه به اينكه اساس تفكر آنان اصالت علم بود نه اصالت وحي ، با انقلابي شدن علمي ! به سمت ماركسيسم ـ كه به عنوان علم مبارزه و انقلاب خود را معرفي مي نمود ـ روي آوردند و سازمان مجاهدين خلق ايران را با همان شيوه تفكري نهضت آزادي لكن با تكيه بر « ماركسيسم » به جاي « ليبراليسم » و تكيه بر « علوم اجتماعي » به جاي « علوم تجربي » به وجود آوردند .
امام در اواخر عمر از اعتمادي كه اوايل انقلاب به ليبرال ها نمودند به عنوان اشتباه خود نام برد و بيان داشت كه : من همان زمان هم با روي كار آمدن آنان موافق نبودم اما بر اساس مشورت با دوستان و اينكه نظر آنان بر اين شخص قرار گرفته بود ، موافقت كردم .
هئيت دولت موقت تقريبا همگي از ملي گرايان و ياران مصدق بودند . خط مشي سياسي آنان خط مشي بود كه نه به حضور روحانيت در صحنه سياست اعتقادي داشت و نه خواهان دخالت مردم در امر حكومت بود (7) و خواهان شيوه هاي گام به گام و سازشكارانه در مقابله با دشمنان ملت ايران بود و حتي با انقلاب كلا موافق نبود و به ناچار آن را پذيرفته بود و خواهان قانون اساسي مشروطه و حضور شاه و سلطنت او و نه حكومتش بود .
در حالي كه دشمنان انقلاب و تمام وابستگان شرق و غرب با وحشت به پديده انقلاب اسلامي مي نگريستند و خود را آماده رويارويي با آن مي نمودند ، متأسفانه اداره امور اجرايي انقلاب به دست چنين افرادي افتاد .
پادگان مهاباد در اوايل اسفند با تهاجم دموكرات ها و ساير نيروهاي ضد انقلاب وابسته به امريكا سقوط كرد و سلاح هاي موجود در آن به دست آنان غارت شد . دولت بعثي عراق نيز با توجه به وحشتي كه از نفوذ انقلاب اسلامي در كشور خود ـ كه اكثريت آن شيعه بودند ـ داشت بيشترين كمك را به ضد انقلابيون در كردستان و خوزستان مي نمود تا انقلاب به مسائل داخلي سرگرم شود .
در اوايل فروردين 58 ابراهيم يونسي ، يكي از نويسندگان مشهور حزب توده به عنوان استاندار كردستان تعيين شد و به رغم تذكر دلسوزان به آن خطه فرستاده شد . او نيز از اين فرصت طلايي حداكثر استفاده را نمود و با استفاده از افراد چپ در امور كردستان همه امكانات آن استان را در اختيار گروهك هاي ماركسيست گذاشت و منطقه حساس كردستان را كه مورد طمع ضد انقلاب و ابر قدرت هاي حامي او قرار گرفته بود و با شورش آنان مواجه شده بود به آشوب و درگيري بيشتر كشانيد و انقلاب با چالش بزرگي روبه رو شد و خود دولت موقت را با موضوع جدي امنيت آن استان و اتلاف وقت و امكانات روبه رو ساخت . برخورد مسامحه كارانه با ضد انقلاب موجب تجري آنان را فراهم آورد .
اجازه جهت خروج بي قيد و شرط امريكاييان كه موجب شد هر چه را در اختيار داشتند از اسناد گرفته و حتي بعضي مواقع امكانات فوق سري نظامي را از كشور خارج كنند و با اعتراض دلسوزانه جوانان انقلابي به اين جريان ها و گاهي دخالت براي جلوگيري از آن ، فرياد دولت موقت و اعتراض دلسوزانه جوانان انقلابي به اين جريان ها و گاهي دخالت براي جلوگيري از آن ، فرياد دولت موقت و اعتراض به دخالت افراد غير مسئول در امور بلند شد .
دوران سختي آغاز شده بود . مردم در انتظار برخورد قاطع با ضد انقلاب و برخورد سريع و قاطعانه با مشكلات بودند ، اما بر نظام اداري پوسيده دوران شاهنشاهي ، سياست هاي پوسيده ملي گرايي و سياست گام به گام دولت موقت نيز افزوده شد و مردم را سردر گم بر جاي نهاد .
همه از خود سؤال مي كردند اين همه شهيد براي چه بوده ؟ آهسته آهسته رئيس دولت به تذكرات دلسوزانه امام هم به عنوان دخالت نگريست . ايشان حتي در برنامه هاي تلويزيوني بر امام خرده گرفت و بيان كرد :
احساسات او را بر مي انگيزانند . آن وقت ، آقا وادار مي شوند ، طاقت نياورند . از بالا سر ما ، بدون مراجعه و مشاور با دولت ، بدون اينكه از ما بپرسند ، اعلاميه و دستور صادر مي فرمايند . يك دفعه دست و پاي ما را در پوست گردو مي گذارند .
شما هم كه ما را كلافه كرديد . شما هم كه مثل ساير مردم ... اقلا امرتان را به ما بفرماييد . تا من بگويم چه بايد كرد . (8)
تسامح دولت موقت به جايي رسيده بود كه زنان بي حجاب و اعضاي ساواك منحله نيز جهت دريافت حقوق معوقه خود در برابر نخست وزيري دست به تظاهرات و تحصن زدند و كار به جايي رسيد كه با اعدام حبيب القانيان ، سرمايه دار صهيونيست ، دولت امريكا به دولت ايران اعتراض نمود و دولت موقت و وزير خارجه آن عكس العمل درستي نشان ندادند و تنها صداي اعتراض امام و مردم بلند شد و دخالت امريكا در امور داخلي ايران و حمايت از جنايتكاران غارتگر را محكوم نمودند . به دنبال اين اعتراض و سخنراني حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني عليه امريكا ، ايشان به دست گروه فرقان ترور شد .
در اوايل سال 58 ، ضد انقلاب به پادگان سنندج نيز حمله نمود تا آن را اشغال نمايد و منطقه را كلا از دست انقلاب بيرون بياورد . تيمساران قرني ، ارتشي غيور و رئيس ستاد مشترك ، دستور مقاومت و سركوب ضد انقلابيون را صادر كرد و بدين وسيله از سقوط پادگان سنندج جلوگيري نمود .
دولت موقت در مذاكرات صلح به سه خواسته ضد انقلابيون كه خود را نماينده مردم كرد جا زده بودند بر آورده كرد :
ــ عزل رئيس ستاد مشترك ارتش ، تيمسار قرني
ــ تعيين استاندار كردستان با نظر آنان
ــ خروج ارتش و سپاه از سنندج
دولت موقت طبق اين توافقات تيمسار قرني را به جرم مقاومت در برابر ايادي ابر قدرت ها و به درخواست آنها از كار بركنار مي كند و ضد انقلاب كينه او را به دل مي گيرد و گروه فرقان به نمايندگي از تمام ضد انقلابيون و تمام كساني كه از صلابت انقلاب و مقاومت فرزندان آن مي هراسيدند به ترور آن نظامي غيور و شرافتمند اقدام مي نمايد و اين در حالي است كه قبل از آن تمام ضد انقلابيون در يك تهاجم سنگين تبليغاتي آن شهيد گرانقدر را به كشتار خلق كرد متهم نموده بودند .
با آشكار شدن روحيه دولتمردان و تسامح و سازشكاري و ناتواني آنان براي ضد انقلاب و تجري و جرئت يافتن آنان ، تهاجم تبليغات سنگيني عليه انقلاب آغاز شد .
دانشگاه تهران خيابان هاي اطراف ، آن روزها از جمعيت موج مي زد . گروهك ها سرمايه گذاري وسيعي كرده بودند تا ضمن جذب نيرو از اين مناظرات خياباني ، مردم را به انقلاب بدبين نمايند و انقلاب را به هر صورت شده است تحت فشار قرار دهند و در هم بشكنند .
دانشجويان مسلمان دانشگاه ها جهت اداره امور انقلاب از دانشگاه ها بيرون رفته بودند ، هزاران كارخانه دچار ركود و تعطيلي بود و گروهك هاي چپ ، بهترين فرصت را براي نفوذ در كارخانجات يافته بودند و به بهانه طرفداري از كارگران ، كارخانجات را به اعتصاب و تعطيلي مي كشاندند و كارگران را با شعارهاي گوناگون به خيابان ها مي آوردند . هر روز ده ها راهپيمايي بر پا مي شد و شعار ( نان ، مسكن ، آزادي ) گروهك هاي چپ و « اين بايد آن شود و آن اين بايد گردد » چهار چوب شعارهاي آنان را تشكيل مي داد . آنان ضربات عظيمي را از اين طريق به اقتصاد كشور وارد آورده بودند . دلسوزان انقلاب سردر گم گرديدند و نمي دانستند چه بايد بكنند.
با توجه به اين كه متأسفانه اكثر گروهك ها كادرهاي تشكيلاتي و رهبريشان از افراد روشنفكر و تحصيلكرده غرب و شرق زده بودند ، سريعا توانستند در دانشگاه ها تشكيلات خود را بازسازي و به جذب دانشجويان كه سياست هاي دولت موقت ، آنان را سر درگم و از انقلاب مأيوس نموده بود ،بپردازند .
دانشجويان بي تفاوت و كم اعتقاد و بي مطالعه و افرادي كه با دين و دينداري و در نتيجه با علما و مردم مسلمان و انقلابي رابطه كمي داشتند ،بهترين قشر و براي جذب نيروهاي چپ و گروهك هاي ضد انقلاب بودند . دانشجويان مسلمان و تندرو و البته كم معلومات و بي اطلاع نيز بهترين قشر براي جذب گروهك هايي بودند كه زير پوشش اسلام ، جهت اهداف قدرت طلبانه و نيز ضد انقلابي خود فعاليت مي كردند .
هر يك از گروهك ها نيز در دانشگاه دفتر و دستكي داشت و تقريبا در هر دانشكده بيشتر اتاق هاي درس و اتاق هاي موجود در اختيار آنها قرار گرفته بود و در جذب نيرو و بدبين كردن دانشجويان به نظام نوپاي اسلامي كه حتي قانون اساسي خود را ننوشته بود ، شديدا فعاليت مي كردند .
گروهك هاي ماركسيستي با توجه به قدرت تشكيلاتي و توان سازماندهي ، موفقيت هاي زيادي در اين رابطه به دست آورده بودند . با نفوذ در روزنامه هاي پرتيتراژ و در دست داشتن تعدادي نشريه حزبي و گروهي و چند مجله طنز مثل چلنگر و آهنگر فعاليت هاي خود در داخل دانشگاه و در ميان كارگران در كارخانجات و در مدارس و نيز اقدامات مسلحانه در استان هاي مرزي را حمايت تبليغاتي مي نمودند .
روشنفكران چپ و نويسندگان آنان قلم ها را عليه انقلاب از غلاف بيرون كشيده بودند و نامردمانه به همه چيز حتي مقدسات مي تاختند و جنايات خود را در كردستان و ساير مناطق پشتيباني و توجيه مي نمودند و نظام نوپا و مردم ساخته اسلامي را به عنوان يك نظام ضد مردمي و وابسته به امريكا معرفي مي نمودند .
سياست هاي سازشكارانه دولت موقت و حضور بعضي چهره هاي مسئله دار در رأس امور مملكت ، بهترين زمينه را براي اين گروه ها فراهم مي آورد.
در اين تهاجم ناجوانمردانه و اتهام زني فريبكارانه ، تمام گروه هاي ضد انقلاب اعم از گروه هاي چپ ماركسيستي و سلطنت طلبان و سانسورچي هاي نظام شاهنشاهي و گروه هاي مسلمان هماهنگ با هم حضور داشتند .جو آن چنان گل آلود شده بود كه بسياري از افراد سردر گم و بسياري از جوانان ساده لوح جذب اين گروهك ها شدند .
اتاق گروهك ها در دانشگاه ها ، به اتاق جنگ تبديل شده بود و رهبران آنان با سوء استفاده از شرايط پيش آمده به راحتي در دانشگاه ها و خوابگاه هاي دانشجويي جهت براندازي نظام برنامه ريزي مي كردند . برنامه ريزي هاي عملياتي و نظامي در كردستان و ترورها و كشتارها و كمين زني در جاده هاي كردستان ، در دانشگاه ها طراحي مي شد و در بسياري از اين اتاق ها حتي اسلحه گرم وجود داشت و انبار مهمات گروهك ها شده بود .
با توجه به درهم ريختگي ناشي از انقلاب و عدم شكل گيري تشكيلات حكومتي و نبود سازمان اطلاعاتي ، نوعي مصونيت بي حد و مرز براي آنان به وجود آمده بود . به طور مثال ،براي جلسه اي دانشجويي به يكي از خوابگاه ها دعوت شده بودم . جلسه ديگري در يكي از اتاق هاي همان خوابگاه نيز تشكيل شده بود و از اتاقي كه ما در آن جلسه داشتيم افراد حاضر در آن كاملا مشاهده مي شدند . در ميان حاضران در جلسه بسياري از افراد غير دانشجوي گروهك هاي ماركسيستي و حتي بعضي از كادرهاي بالاي آنها كه ما آنها را مي شناختيم ،حضور داشتند و اين قضيه آن چنان عادي شده بود كه كوچك ترين سعي و تلاشي جهت حتي مخفي داشتند و اين قضيه آن چنان عادي شده بود كه كوچك ترين سعي و تلاشي جهت حتي مخفي كردن آن نيز نمي نمودند . در آن زمان نه سپاه به درستي راه افتاده بود و نه تشكيلات اطلاعاتي وجود داشت و شهرباني و حتي ارتش نيز دوران بحران پس از انقلاب و از هم پاشيدگي تشكيلاتي خود را مي گذراندند .
شعار انحلال ارتش و فشار بر نهاد هاي انقلابي به منظور از هم پاشيدگي آنها نيز جزء برنامه هاي گروهك ها بود و متأسفانه حمايت از اين نهادها نيز جزء سياست دولت نبود .
متأسفانه اعضاي دولت موقت ، به رغم مبارزه سازشكارانه اي كه در دوران شاه داشتند خود در همين چهارچوب ها به وجود آمده و تفكر و انديشه آنان انطباقي با خواست اين نسل انقلابي نداشت .
سوء استفاده گروهك ها از اوضاع
جوانان مظلوم كه چهره نظام را در چهره اين دولتمردان فسيل شده و بي تحرك ـ كه دشمن از همه طرف داشت به آنان نزديك مي شد و يك يك سنگر هاي انقلاب را از دست آنان بيرون مي آورد ـ مي ديدند ، به سمت گروهك ها جذب و عليه انقلاب موضع گرفتند .
نطق هاي شبانه رئيس دولت و تلويزيون و مقابله او با امام و دستورات ايشان و با نهادهاي انقلابي ، به جاي مقابله با دشمنان كشور و انقلاب ، بعضي مواقع مردم را دچار سردرگمي مي كرد و به سمت نااميدي و بي تفاوتي سوق مي داد اما چهره امام و سخنان او و اميدي كه به آن مرد الهي بسته بوديم ، از چنين كاري جلوگيري مي كرد .
جوانان انقلابي كه انتظار داشتند با سرعت و قاطعيت مشكلات حل شود به سردرگمي و يأس دچار شدند ، ضد انقلاب در همه جا شروع به فعاليت و پيشروي نمود . در كردستان ، تركمن صحرا ،خوزستان و ... هزاران جوان انقلابي جهت جلوگيري از پيشروي ضد انقلاب به شهادت رسيدند اما دولت موقت مي خواست با گفتگو و مهرباني و بدون خونريزي با گروهك هاي ضد انقلاب و در حقيقت جلوگيري از ريزش خون ضد انقلاب ( و نه انقلابيون ) مسائل حل شود . پيش از آنكه ضد انقلاب مورد تهاجم قرار گيرد ، سپاه و كميته و نهادهاي انقلابي از جمله دادگاه هاي انقلاب مورد تهاجم آنان قرارگرفت .
طلايي ترين فرصت براي گروه هاي ضد انقلاب به وجود آمده بود . صداي دلسوزان انقلاب ازهمه جا بلند بود ، اما گوش شنوايي در دولت براي شنيدن آن وجود نداشت . جوانان مأيوس و سرخورده ، بهترين شكار براي ضد انقلاب بودند و آنان با توجه به اين فرصت طلايي ، با تشكيلات و نيز تعداد كثيري روزنامه و حتي صدا و سيما ـ كه در آن نفوذ داشتند ـ تلاش كردند انقلاب را مخالف با دموكراسي و آزادي بيان ، خشونت طلب ، ارتجاعي و وابسته به امپراليسم معرفي كنند و اين در حالي بود كه از حدود 220 روزنامه و نشريه موجود حتي نشريه به طور كامل در خدمت انقلاب و اهداف آن نبود . نفوذي هاي گروهك ها در روزنامه هاي كثير الانتشار نظير كيهان و اطلاعات و آيندگان نيز به طرق مختلف عليه انقلاب و امام و اسلام زيركانه توطئه مي كردند . در حالي كه گروهك هاي ماركسيستي ،سلطنت طلبها ، ضد انقلابيون ، ارتشي هاي فراري و ساواكي ها در كردستان صداي هر مخالفي را خفه كرده بودند ،روزنامه هاي وابسته به آنان ، نظام را به كشتار خلق كرد و مخالفت با آزادي بيان متهم مي نمودند .
پي نوشت ها :
1. عضو هيئت علمي دانشگاه شيراز .
2.ظاهرا ژنرال گاست ( رئيس هيئت مستشاران نظامي امريكا در ايران ) همراه با تعدادي از بلند پايگان نظامي امريكا و تعدادي از فرماندهان ارتش ايران ( قره باقي ، طوفانيان ، ربيعي ، بدره اي و حبيب اللهي ) كودتاي خونين 22 بهمن را رهبري مي نموده اند و ژنرال هايزر كه رهبر اصلي كودتا بوده است ، براي فروكش كردن احساسات ضد امريكايي مردم ايران و احتمالا براي خام كردن رهبران انقلاب ، ظاهرا در روز 14 بهمن از ايران خارج شدند . اما به گفته تيمسار فردوست ، در جلد اول كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوي ،ص 626 ، ژنرال هايزر در روز 22 بهمن در ستاد مشتر ك ارتش ايران و در كنار ژنرال گاست و گروه امريكايي رهبري كودتا ، حضور داشت و مورد تهاجم مردم قرار گرفت و برخلاف 28 مرداد 32 كه به علت عدم حضور مردم ، كيم روز ولت ، رهبر كودتاي 28 مرداد ، توانسته بود كودتا را با پيروزي رهبري كند ، در زيرزمين ساختمان ستاد مشترك ارتش ايران ، با ترس و لرز و وحشت ، زنداني شده و ذلت شكست از مردم مسلمان ايران را چشيده است و اين در حالي بود كه مقامات امريكايي در سطوح مختلف آن ، منتظر خبر موفقيت كودتا بودند و با شنيدن اين جريان با وحشت و نوميدي و افسوس و حسرت به شكست و افتضاحي كه به بار آمده بود و حماسه اي كه ملت مسلمان و شهادت طلب ايران به وجود آورده بود . مي نگريستند .
3 . براي اطلاع بيشتر نك : خاطرات آيت الله خلخالي ( تهران : سايه ، 1357 ) ، ص 378 .
4 . از 30 وزيرانتخاب شده در دولت موقت ، طي عمر نه ماهه آن ، 21 نفر از اعضاي نهضت آزادي و 7 نفر ا ز اعضاي جبهه ملي و 2 نفر از جاما به رهبري دكتر كاظم سامي بوده اند . معاونان نخست وزير و استانداران و ساير مسئولان بلند پايه كشور نيز اعضاي نهضت آزادي و جبهه ملي و يا از گروه هايي بودند كه به تشكيل حكومت و نظام متكي به مباني اسلامي اعتقاد نداشتند .
5 . مهدي بازرگان ، انقلاب ايران در دو حركت ( تهران : نويسنده ،1363 ) ،ص 174 .
6 . او در جواني و در دوران رضا خان جزء اولين گروه دانش آموزاني بود كه به عنوان بورسيه به فرانسه اعزام شده بود . رضا خان در سخنراني براي اين دانش آموزان گفت كه من شما را براي درس خواندن به فرنگ اعزام نكرده ام . اگر من چنين قصدي داشتم از فرنگ براي شما معلم مي آوردم . من شما را به فرنگ فرستاده ام تا آدم شويد !
7 . تنها آنها را براي رأي دادن و آن هم در صورتي كه رأيشان ، رأي مثبت به اينان بود ، مي خواستند و هر گاه نتيجه آراي مردم خلاف نظر آنان بود ،آنان را با طرق مختلف با آن مخالفت و آن را باطل مي دانستند . نمونه بارز آن تصميم آنان براي باطل كردن مجلس خبرگان بود .
8 . كيهان ، ( 24 اسفند 1357 ) : ص 4 .