امر به معروف و نهي از منكر، مبناي مقاومت و قيام امام حسين(ع)(1)
چكيده
تبديل شد و تا ظهور امام عصر (عج) دانشجو مي پذيرد و تربيت مي كند. اساس اين دانشگاه، تعليم و ايصال انسان به اوج عرفان اسلامي يا نهايت امر به معروف و نهي از منكر است.
آنچه در اين مقاله آمده، تلاشي است براي تبيين يكي از درس هاي اين دانشگاه عرفان و مقاومت كه نشان مي دهد چگونه نهي از منكر اساس قيام و مقاومت حسيني بوده است.
مقدمه
در وصيت نامه خود به هنگام حركت از مدينه به محمدبن حنفيه مي فرمايد : «اني لم اخرج أشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً، إنما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي (ص) أييد أن اَمر بالمعروف و أنهي عن المنكر...».(2)
راز اساسي اين است كه حسين (ع) خليفه الله في الارض و نماينده و نماياننده خدا در زمين بود و دو اصل امر به معروف ونهي از منكر، دو اصل اساسي است كه ريشه ي فطري دارد و جزئي از ساختار باطني انسان است؛ چه اينكه خداوند متعال بعد از اعطاي اختيار، ميل به فطريات و خوبي ها را در درون انسان قرار داده و به ضميرهاي پاك، بدي ها را از خوبي ها نمايانده است : «فألهَمَها فُجُورَها و تَقْواهَا»: سپس بدي ها و پرهيزگاري هايش را به او
الهام كرده است.(3)
در حقيقت باطن تكويني همين اصل تشريعي امر به معروف و نهي از منكر است. اساس رسالت الهي نيز همان است؛ از همين رو در روايات آمده است : كسي كه امر به معروف و نهي از منكر نمايد، خليفه و جانشين خدا در زمين و جانشين رسول خدا است؛ قال رسول الله (ص) «من امر بالمعروف و نهي عن المنكر فهو خليفه الله في الارض و خليفه رسوله.»(4)
سيره انبياء و امامان (عليهم السلام) نيز بر همين اصل استوار بود. قال ابوجعفر (ع): «ان الامر بالمعروف و النهي عن المنكر سبيل الانبياء و منهاج الصالحين»(5)و از شاخصه هاي مهم زندگي معصومين (عليهم السلام) بوده است : «وامرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر»؛ (6)هر چند اين دو اصل به امت اسلامي اختصاص نداشته و در امم قبل نيز جاري بوده است :«وَ لَقَد بَعَثْنَا فِي كلِّ اُمَّهٍ رَسُولاً أنِ اعْبُدُواللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوت» : به ميان هر ملتي پيامبري مبعوث كرديم كه خدا را بپرستيد و از بت دوري كنيد؛ (7)«لَيْسوا سوَاءً مِّنْ أَهْلِ الْكِتَبِ أُمَّةٌ قَائمَةٌ يَتْلُونَ ءَايَتِ اللَّهِ ءَانَاءَ الَّليْلِ وَ هُمْ يَسجُدُونَ... وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ »: اهل كتاب همه يكسان نيستند گروهي به طاعت خدا ايستاده اند و آيات خدا را در دل شب تلاوت مي كنند و سجده به جاي مي آورند و امر به نيكي و نهي از بدكاري مي كنند.(8)
«لَوْ لا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الاَحْبَارُ عَن قَوْلهِِمُ الاثْمَ وَ أَكلِهِمُ السحْت لَبِئْس مَا كانُوا يَصنَعُونَ»(9): چرا علما و روحانيون، آنها را از گفتار زشت و خوردن حرام باز نمي دارند، همانا كاري زشت مي كنند؛ و «يَا بُنىَّ أَقِمِ الصلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ اصبرْ عَلى مَا أَصابَك إِنَّ ذَلِك مِنْ عَزْمِ الاُمُورِ»(10) لقمان به فرزندش سفارش كرد: فرزندم! نماز را به پا دار، امر به معروف و نهي از منكر كن ودر مصيبت ها شكيبا باش.
امتياز امت اسلامي و پيروان پيامبر (ص) همين اصل امر به معروف و نهي از منكر معرفي شده است. «كُنتُمْ خَيرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»(11)شما برترين وبهترين امتي هستيد كه از ميان مردم پديد آمده و امر به معروف و نهي از منكر مي كنيد.
اين برترين و بهترين، يك مظهر اعلا و عالي مي خواهد و حسين (ع) مظهر اين بهترين و برترين بود؛ زيرا افزون بر اينكه اساس نهضت او اين دو اصل قرار گرفت، اقدام او بالاترين مرتبه اجراي اين دو اصل هم بود.
1.حسين (ع) مجري نهايت مرتبه امر به معروف و نهي از منكر
داشت و آن را به اجرا در آورد.
در كتب فقهي، مدلل و روشن شده است كه امر به معروف و نهي از منكر داراي مراتب متعددي است.(12)از انكار قلبي كه واجب عيني است(13)شروع مي گردد و به توصيه و نهي زباني و سپس عمل و اجراي حدود و جهاد كشيده مي شود. اوج و نهايت مرتبه ي امر به معروف و نهي از منكر كه بر اساس حكمت بالغه ي الهي بايد در اين عالم يك باره محقق مي شد، همان اقدام و قيام حسين(ع) است.
در اوج مرتبه نهي از منكر و امر به معروف، امام معصوم (ع) و فرزندان پيامبر اسلام (ص) بايد به قتلگاه بروند. پس از قتل، اجساد نيز لگدكوب اسب ها گردند، خيمه هاي آل الله به آتش كشيده شود و خاندان پاك خاتم المرسلين (ص) به اسارت برده شوند.... نفس اين رخدادها در جانب حسين (ع) و اهل بيت، آشكار شدن نهايت و اوج مرتبه ي نهي از منکر است. بعد از اين مرتبه ديگر مرتبه اي نيست. اين مرتبه فقط يك بار در تاريخ انسان ها اتفاق مي افتد و تكرار نمي شود؛ اما يك باري كه اثرش تا ظهور آخرين حجت الهي باقي است و چون تكرار نمي شود، خوني كه در كربلا ريخته شد ثارالله است و امام عصر (عج) طالب و منتقم خون اوست؛ از سوي ديگر اينكه تأكيد شده امام عصر (عج) منتقم خون حسين (ع) است، در حالي كه ساير معصومين (عليهم السلام) ديگر تا امام عصر (عج) همه شهيد شدند، ريشه در همين نكته دارد.
2. اسرار نهفته در نهايت مرتبه امر به معروف و نهي از منكر
1-2. حيات و عزت جاويد در پرتوي اجراي آخرين مرتبه نهي از منكر
قال ابوعبدالله (ع): «و لو أن احدكم حج دهره ثم لم يزرالحسين بن علي (ع) لكان تاركا حقا من حقوق [الله و حقوق] رسول الله (ص)».(15)امام صادق (ع) مي فرمايد : اگر كسي از شما در سراسر عمرش خانه ي خدا را زيارت كند، اما به زيارت قبر حسين (ع) نرود، حقي از حقوق خدا و رسول خدا را ترك كرده است.
امام حسين (ع) بعد از كشته شدن علي اكبر (ع) به خاندان خود مي فرمايد : «... فوالله لا رأيتم هوانا بعد هذا اليوم ابدا»؛ (16)يعني به خدا سوگند هرگز پس از اين روز شما پستي و كوچكي [و به جز عزت ] نخواهيد ديد.
2-2. نهايت عبويت در اجراي نهايت مرتبه نهي از منكر
3-2. بهره مندي آسمان تشنه از باران خون
اين سه مشت خون باريده شده بر آسمان، از دست آسمان روي زمين (حسين (ع)) به خورسيد قوت بخشيد تا ظهور امام عصر (عج)، براي بيدار كردن انسان ها و ظهور ثارالله و منتقم خون حسين (ع) بدرخشيد و هر زمين را كربلا و هر زمان را عاشورا نمايد.
4-2. تلاوت سر بريده، مظهر نص «لن يفترقا» ي پيامبر (ص)
5-2. تجلي نهايت نقش زن در عالم هستي
اقدام زن زينب (سلام الله عليها)، در اين مرتبه زوج و مكمل اقدام مرد (حسين (ع) ) است و با اقدام زينب (سلام الله عليها) پس از اقدام حسين (ع) كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا... محقق مي شود.
6-2. تكرار ناپذيري اصل واقعه كربلا
آل الله را براي نهي از منكر به قتلگاه ببرد و آل الله را به دست اسارت بسپارد؛ اين فقط و فقط در حيطه ي اختيار امام معصوم (ع) است.
بنابراين اوج مرتبه ي امر به معروف ونهي از منكر فقط توسط امام (ع) به اجرا در مي آيد؛ اما در عين حال هر مسلماني نيز مكلف است راهي را كه امام حسين (ع) در پيش گرفت، برود؛ اگر نتواند عين واقعه ي كربلا و عاشورا را پديد آورد.
7-2. ضرورت و گريزناپذيري واقعه كربلا
پينوشتها:
* عضو هيئت علمي دانشگاه شيراز.
1. مقتل العوالم؛ ص 54. حياه الامام الحسين؛ ص 259. تاريخ طبري؛ ج6، ص 191 و مقتل الحسين للمقرم؛ ص 133.
2. مقتل العوالم؛ ص 54. مقتل خوارزمي؛ ص 188 و مقتل الحسين، صص 37 و 139.
3. شمس : 8.
4. شيخ محمد بن الحسين حرّ عاملي (1391م) ؛ وسائل الشيعه؛ بيروت : دارالاحياء التراث العربي، ج11.
5. وسائل الشيعه، ج11.
6. زيارت جامعه كبيره؛ مفاتيح الجنان.
7. نحل :36.
8. آل عمران : 113-114.
9. مائده :63.
10. لقمان :17.
11. آل عمران :110.
12. جواهر الكلام؛ ج21، ص 353.
13. شرايع الاسلام؛ ج1، ص 343.
14.بقره :195.
15. المزارمفيد؛ ص 26. وسايل الشيعه؛ ج10، ص 346 و بحارالانوار؛ ج101،ص 3.
16. اللهوف؛ ص 67.
17. ترجمه الامام الحسين از ابن عساكر؛ ص 37. الارشاد؛ ص 103. حياه الامام الحسين؛ ص 43 و كشف الغمه؛ ص 213.
18. مقتل خوارزمي؛ ج2، ص 32. البدايه ابن اكثير؛ ص 186. مناقب ابن شهر آشوب ؛ ج2، ص 222. مقتل الحسين؛ ص 272 و اللهوف؛ ص 68.
19. كامل الزيارات؛ ص 239 و مقتل الحسين؛ ص 260.
20. تاريخ ابن عساكر؛ ج4، ص 338 و مقتل خوارزمي؛ ج2، ص 34.
21. مناقب شهر آشوب؛ ج2، ص 18 و مقتل الحسين؛ 332.
22. و ما يتقرب الي عبد ما عبادي بشي احب الي مما افترضت عليه و انه يتقرب الي بالنافله حتي احبه فاذا حبه كنت اذا سمعه الذي بسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به...(چهل حديث امام (رحمه الله) ص 487).
23. فلما أتها نودي من شطي الواد الأيمن في بقعه المباركه من الشجره أن يا موسي إني أنا الله رب العالمين (قصص :30).
24. اعراف :14.
25. اعراف :16.
26. قالو أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء...(بقره :30)
/ج