آداب و نتايج توبه از گناه
نويسنده: حضرت آيت الله حسين مظاهري
تلازم توبه و اصلاح گذشته
«لا من تاب و امن و عمل عملا صالحا فاولئک يبدل الله سيئاتهم حسنات»(1)
- مگر کسي که توبه کند و ايمان آورد و عمل شايسته انجام دهد، پس خداوند گناهانشان را تبديل به نيکي ها مي کند و خداوند همواره بسيار آمرزنده و مهربان است.
اساساً توبه و پشيماني واقعي از ارتکاب گناه، نوعي اصلاح عمل را نيز به دنبال خواهد داشت. بنابراين مي توان گفت: توبه بدون اصلاح عمکرد، توبه واقعي نيست. به عبارت روشنتر توبه حقيقي آن است که از پشيماني نسبت به کردار و گفتار گذشته سرچشمه گرفته باشد و به واسطه آن توبه، دل انسان از گذشته خود و اعمالي که مرتکب شده است، بلرزد. وقتي چنين لرزشي در دل انسان پديد آيد، به يقين آينده او نيز اصلاح خواهد شد. ولي توبه بدون پيشماني و اصلاح، توبه نيست.
اميرالمؤمنين «ع» روزي مشاهده کردند يک نفر در حال گفتن «استغفرالله » به صورت لقلقه ي زبان است و هيچ توجه باطني و احساس پشيماني ندارد. به او گفتند: «مادرت به عزايت بنشيند، مي داني استغفار چيست؟
استغفار درجه والا مقامان است و شش مرحله دارد؛ اول: پشيماني از آنچه گذشت، دوم: تصميم به عدم بازگشت، سوم: پرداختن حقوق مردم آن گونه که خدا را پاک ديدار کني و چيزي بر عهده تو نباشد، چهارم: تمام واجب هاي ضايع ساخته را به جا آوري، پنجم: گوشتي که از حرام بر اندامت روييده، با اندوه فراوان آب کني، چنانکه پوست به استخوان چسبيده گوشت تازه برويد، ششم: رنج طاعت را به تن بچشاني همان گونه که شيريني گناه را به او چشانده بودي، پس آنگاه بگويي، استغفرالله!(2)
بنابر فرمايش اميرالمؤمنين «ع»، توبه بدون پشيماني از گذشته و توبه اي که تصميم به ترک معصيت ملازم آن نباشد، توبه نيست. ولي هنگامي که ندامت و تصميم واقعي بر اصلاح عمکرد، ضميمه ي آن شود، بر اساس وعده حتمي خداوند متعال در قرآن کريم، گناهان قبلي آمرزيده مي شود و توبه کننده بايد پس از آن به جبران گذشته بپردازد تا فرآيند توبه تکميل شود.
به عبارت ديگر در شرح روايت فوق مي توان گفت: دو معناي اول توبه، ملازم توبه است و بدون آن، توجه محقق نمي شود. معاني سوم و چهارم، که در بيان اميرالمؤمنين«ع» وجود دارد، يعني وجوب اداي حق الناس و حق الله، مي تواند پس از توبه واقع شود و الزاماً شرط پذيرش توبه نيست، بلکه آنچه مهم است، تصميمي است که بنده ي گهنکار مبني بر اصلاح اعمال خويش مي گيرد. در واقع خداوند تعالي از روي لطف و رحمت خويش، عهد بنده را مي پذيرد و بر اساس همان عهد، توبه ي او را قبول مي کند و به او فرصت مي دهد که به جبران گذشته و اصلاح آينده بپردازد.
معاني پنجم و ششم نيز، امتيازات ويژه اي است که موجب درخشندگي بيشتر توبه مي شود و نورانيت خاصي به توبه کننده و پرونده اعمال وي مي بخشد.
بنابراين توبه فقط نياز به پشيماني واقعي و تصميم جدي مبني بر تغيير و اصلاح کردار و گفتار گذشته دارد. و بر اساس اين واقعيت است که بيان مي شود: هر چقدر هم که گناه بزرگ و فراوان باشد، اگر توبه واقعي صورت پذيرد، خداي رحمان، آن گناه را مي آمرزد و اين آمرزش پس از اعلام آمادگي بنده گنهکار براي ترک معصيت صورت مي پذيرد. گناه هر چه فراوان و هر چه بزرگ باشد، اگر حالت پشيماني و شرمندگي، همراه با تصميم به اصلاح آينده براي انسان پديد آيد، قطعاً بخشش و مغفرت خداوند را در بر خواهد داشت.
پذيرش توبه، بدون شرط
اگر کسي به راستي توبه کند، يعني توبه ي او با ترک گناه همراه باشد، يقين بداند که خداوند گناهان او را مي آمرزد و بالاتر از اينکه، سيئات و بدي هاي او به حسنات و نيکي ها تبديل خواهد شد. چنانچه مي فرمايد:
«الا من تاب و امن و عمل عملا صالحا فاولئک يبدل الله سيئاتهم حسنات».(3)
هنگامي که خداوند رحمان و رحيم، توبه بنده خويش را مي پذيرد، پرونده ي سياه و پر از گناه او را به پرونده درخشاني تبديل مي کند که در صفحه ي اول آن، ثواب توبه نمايان است و درخشندگي دارد.
حال ممکن است اين سؤال مطرح شود که در آيات قرآن کريم، چه شرايطي براي توبه ذکر شده است؟ مثلا در آيات 17 و 18 سوره نسا، چهار شرط براي پذيرش توبه از سوي حق تعالي بيان شده است:
«انما التوبه علي الله للذين يعملون السوء بجهاله ثم يتوبون من قريب [...] و ليست التوبه للذين يعملون السيئات حتي اذا حضر احدهم الموت قال اني تبت الان و لا الذين يموتون و هم کفار».(4)
توبه نزد خداوند، تنها براي کساني است که از روي ناداني مرتکب گناه مي شوند سپس بزودي توبه مي کنند ... و توبه کساني که گناه مي کنند و هنگامي که مرگشان فرا مي رسد، مي گويد اکنون توبه کردم، پذيرفته نيست و (نيز توبه) کساني که در حال کفر مي ميرند، پذيرفته نخواهد شد.
همان گونه که در ظاهر اين دو آيه ي شريفه ملاحظه مي شود چهار شرط براي توبه تعيين شده است:
1) گناه از روي جهالت و به خاطر ناداني باشد (نه از روي علم و عمد).
2) توبه را تأخير نيندازد.
3) توبه قبل از ديدن مرگ باشد.
4) توبه بعد از مرگ نباشد.
در حقيقت پاسخ سؤال مزبور اين است: آنچه در ظاهر اين دو آيه شريفه ملاحظه مي شود، نيازمند توضيح و تفسير است و اين دو آيه شريفه نکات ديگري را در بر دارد؛ زيرا ظاهر اين دو آيه علاوه بر اينکه خلاف عقل است، خلاف روايات اهل بيت «ع» و خلاف سيره آنان در برخورد با گناهکاران نيز هست. نکات مهمي که در توضيح و تفسير اين دو آيه شريفه وجود دارد از اين قرار است:
الف) گاهي، گناه در اثر طغيان يکي از غرايز است و در نتيجه، تسلط هوا و هوس و طغيان غريزه يا صفت رذيله موجب مي شود که انسان، تقريباً «معرفت» خود را از دست بدهد. قرآن شريف اين حالت را «جهالت» ناميده است و معلوم است که توبه از اين نوع گناه پذيرفته است، اما اگر ارتکاب گناه در اثر عناد و لجاجت و از روي طغيانگري و انکار و دشمني با حق و حقيقت باشد. طبيعي است که چنين گناهي، زمينه اي براي آمرزش الهي ندارد، گناهي، زمينه اي براي آمرزش الهي ندارد، گناهي که از روي لجاجت و دشمني با حق انجام مي پذيرد، حاکي از کفر است و کسي که با خداوند لجاجت ورزد و در مقابل حق ايستادگي کند، موفق به توبه نخواهد شد؛ زيرا وقتي حالت عناد و لجاج بر وجود کسي مسلط شود، مانع پشيماني از کرده خود مي شود و بدون پشيماني نيز توبه تحقق نمي يابد.
ب ) گاهي، حالت تلاطم و پشيماني از گناه در درون انسان است و به مجرد ارتکاب گناه، همين حالت او را وادار به توبه مي کند، اما گاهي اين حالت وجود ندارد، بلکه «تَسويف» در توبه، يعني واگذار کردن آن به آينده و بي اعتنايي به گناه و فراموشي آن، جاي پشيماني را مي گيرد. در چنين وضعي معلوم است که اين انسان، خود را گناهکار نمي داند تا توبه کند. پس اينکه قرآن شريف «فوريت» و «عدم تأخير» را در توبه، شرط دانسته است، باز هم حاوي يک نکته اخلاقي است و آن اينکه بي اعتنايي به گناه موجب عادت انسان به گناه مي شود و در اثر عادت، اُبّهت گناه از دل مي رود و در نتيجه گناه از ضمير آگاه انسان به ضمير ناآگاه وي منتقل و موجب مي شود تا انسان خود را، گناهکار نداند و در اين صورت طبيعي است که توبه هم نمي کند. چنين حالتي بسيار خطرناک است و انسان را در سراشيبي گناه و معصيت مي اندازد وقتي گناه عادت انسان شود و گناه او تکرار شود و بدان اصرار ورزد، مثل خودروي ترمز بريده اي مي شود که با سرعت به اعماق دره در حال سقوط است و هيچ عاملي نمي تواند مانع آن شود يا لااقل از سرعت آن بکاهد، بدتر و خطرناکتر از اين حالت، هنگامي است که انسان گناه و معصيت خود را توجيه کند و قبح و زشتي آن را نبيند. اگر چنين شد، نفس لوامه به نفس محصنه تبديل مي شود و به جاي ملامت گناهکار، او را تشويق مي کند و معصيت و اعمال ناپسند را در نظر وي نيکو جلوه مي دهد، چنانکه قرآن مي فرمايد: «قل هل ننبعکم بالاخسرين اعملا؟ الذين ضل سعيهم في الحياه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا».(5)
بسيار واضح است که چنين انساني به فکر توبه هم نمي افتد. زيرا تصور مي کند اعمال و رفتارش، بهترين نوع اعمال است و پشيماني در وجود او جايگاهي نخواهد داشت. و منظور قرآن کريم از شرط دوم اين است که اگر توبه را به تأخير اندازد، گرفتار تکرار گناه مي شود و پس از آن، معصيت خود را توجيه مي کند و اصلا توبه اي نمي کند که پذيرفته شود يا نه.
در اينجا خوب است اين تذکر و توصيه هميشگي را تکرار کنيم که: مراقب باشيد گناه نکنيد و اگر گناهي مرتکب شديد، فوراً توبه کنيد و اجازه ندهيد گناه شما تکرار شود که گرفتار عادت به گناه و پس از آن توجيه گناه مي شويد و اين امر بدبختي فراوان به همراه خواهد داشت.
ج) گاه انسان پس از ارتکاب گناه به دليل برخوردار بودن از ايمان، پشيمان مي شود و از روي ايمان به خداوند و دستورات او، با شرمندگي از خداي متعال عذرخواهي مي کند ولي گاه پشيمان مي شود، اما نه در اثر ايمان، بلکه به دليل کيفري که در مقابل خود مي بيند، نظير مجرمي که چوبه ي دار را در مقابل خود مي بيند و از کرده خود پشيمان مي شود، اما ندامت او از سر ترس از کيفر است و نه به دليل آنکه عمل خود را زشت و ناپسند مي داند و به تعبير قرآن شريف چنين کسي اگر رها شود، باز همان است که قبلا بود:
«حتي اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون، لعلي اعمل صالحا فيما ترکت. کلا. إنها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون».(6)
تا آن گاه که مرگ يکي از آنان فرا رسد، مي گويد: پروردگارا ! مرا بازگردان، شايد عمل صالحي از آنچه وانهاده ام، انجام دهم. امکان ندارد، اين تنها، سخني است که او گوينده ي آن است، پيش روي آنان برزخ است تا روزي که برانگيخته شوند.
بنابراين اگر قرآن شريف در توبه، شرط فرموده است که قبل از مرگ باشد و نه به هنگام ديدن مرگ، مثل دو شرط پيشين، حاکي از يک نکته اخلاقي است و آن اينکه غالباً پشيماني در هنگام فرا رسيدن مرگ، توبه از روي ايمان نيست، بلکه به دليل ترس و اضطراب و ناراحتي از کيفر گناه است و اگر آن کيفر در کار نبود، آن شخص هم از کرده ي خود پشيمان نمي شد.
د) اما درباره آنچه در آيات شريفه 17 و 18 سوره نسا، شرط شده است که توبه بعد از مرگ نباشد، در اين باره نيز بايد به طور کلي بگوييم که کافران و مشرکان، زمينه اي براي عفو و مغفرت و شفاعت و نجات ندارند:
«ان الله لايغفر ان يشرک به و يغفر مادون ذلک لمن يشاء». (7)
بي ترديد خداوند از اينکه براي او شريک قرار داده شود نمي آمرزد اما بجز آن (شرک) هر کس را که بخواهد مي آمرزد.
بنابراين در روز قيامت گرچه عفو و مغفرت، تنها براي مؤمن زمينه ساز نجات است نه براي کافر؛ زيرا کافر زمينه اي براي نجات ندارد:
«انکم وما تعبدون من دون الله حصب جهنم».(8)
همانا شما و آنچه به جاي خدا مي پرستيد هيزم جهنميد.
پي نوشت ها :
1. فرقان، 70، ر.ک: طه، 82؛ فرقان، 71؛ قصص، 67.
2. نهج البلاغه، ص 549، حکمت 417.
3. فرقان، 70؛ ر.ک: طه، 82، فرقان، 71، قصص، 67.
4. نسا، 17و 18.
5. کهف، 103و 104.
6. مؤمنون، 99 و 100.
7. نسا، 48.
8. انبيا، 98.