کاپيتولاسيون و زمينه هاي سياسي و اجتماعي اعدام انقلابي حسنعلي منصور(1)
اشاره
در مقاله پيش رو سعي شده است تا ضمن اشاره اي مجمل به لايحه کاپتولاسيون و موضع گيري امام در اين باره، به اقوال متفاوت و گاه متعارض پيرامون صادر کننده فتواي شرعي ترور منصور پرداخته شود.
مقدمه
تاريخچه کاپتولاسيون (1)
واکنش امام به تصويب لايحه کاپتولاسيون
سرنوشت منصور با تصويب اين لايحه گره خورد. منصور بقاي خود را در تصويب اين لايحه مي دانست غافل از اينکه اين اقدام باعث حذف او نه تنها از صحنه سياسي، بلکه از صحنه روزگار خواهد شد.
انتشار خبر تصويب کاپيتولاسيون نقض آشکار حاکميت و استقلال قوه قضاييه ايران بود و موجب جريحه دار شدن غرور ملي مردم ايران شد. اين امر بيش از همه واکنش جامعه مذهبي ايران و در رأس آن آيت الله خميني را در پي داشت.
درباره اين مطلب که چگونه امام از اين حادثه مطلع شد مهدي عراقي از اعضاي هيئت مؤتلفه چنين بيان مي کند:
در همين اواخر شهريور يا تقريباً اواخر مهر بود که يکي از رفقايي که ما در مجلس داشتيم به ما اطلاع داد که يک لايحه اي دولت مي خواهد بياورد در مجلس و مصونيت بدهد به 1700 مستشار آمريکايي که بعداً به همين نام لايحه کاپيتولاسيون مشهور شد. اين مسئله آمد با آقا (امام) مطرح شد، آقا اين جوري قبول نکردند، گفتند تا مدرک نباشد ما نمي توانيم روي آن حرفي بزنيم، شما اگر بتوانيد، مدرکش را تهيه بکنيد. تا اين شد که لايحه آمد در مجلس و عده اي مخالفت کردند با لايحه، ما فرستاديم صورت جلسه اي که در مجلس بود که از روي آن صورتجلسه به حساب فتوکپي کردند، عين صورتجلسه را خارج کرديم هم از مجلس شورا هم از مجلس سنا. جفت اين صورتجلسه را در اختيار آقا گذاشتيم... (3)
با اطمينان يافتن امام از تصويب اين لايحه، ايشان به دو اقدام مهم و اساسي دست زدند که اولين آنها ايراد سخنراني در تاريخ چهارم آبان بود؛ امام در اين سخنراني ضمن تشريح قانون کاپيتولاسيون، از عملکرد دولت و مجلس شورا به علت تصويب اين گونه لوايح به شدت انتقاد کردند و آن گاه مخاطب سخن خود را تمام آحاد ملت اعم از ارتشيان، سياسيون، بازرگانان، مراجع و... قرار دادند و آنها را از عواقب کار برحذر داشتند:
آقا! من اعلام خطر مي کنم! اي ارتش ايران! من اعلام خطر مي کنم! اي سياسيون ايران، من اعلام خطر مي کنم! اي بازرگانان ايران، من اعلام خطر مي کنم! اي عالماي ايران، اي مراجع اسلام، من اعلام خطر مي کنم! اي فضلا، اي طلاب، اي مراجع، اي آقايان، اي نجف، اي قم، اي مشهد، اي تهران، اي شيراز، من اعلام خطر مي کنم!
ايشان در بخشي از سخنان خود کشور و دولت مجري سياست هاي آمريکا و تمام گرفتاري ها را ناشي از دخالت هاي آمريکا و اسراييل دانستند، سکوت را به هيچ عنوان روا نديدند و از همه خواستند تا به داد اسلام برسند:
اي سران اسلام! به داد اسلام برسيد! [ گريه حضار] اي علماي نجف! به داد اسلام برسيد! [ گريه حضار]. اي علماي قم! به داد اسلام برسيد! رفت اسلام! [گريه شديد حضار]. اي ملل اسلام! اي سران ملل اسلام! اي رؤساي جمهور ملل اسلامي! اي سلاطين ملل اسلامي! اي شاه ايران! به داد خود برس! به داد همه ما برسيد! ما زير چکمه آمريکا برويم، چون ملت ضعيفي هستيم؟! چون دلار نداريم؟! آمريکا از انگليس بدتر، انگليس از آمريکا بدتر، شوري از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پليدتر... (4)
دومين اقدام امام در اين زمينه صدور اعلاميه بود؛ (5) اين اعلاميه توسط هيئت مؤتلفه اسلامي در سراسر ايران منتشر شد و مردم از موضوع اطلاع يافتند؛ اطلاع مردم موجي از مخالفت را به همراه داشت.
...آقا (امام) دو کار انجام دادند؛ يکي آن اعلاميه کاپيتولاسيون را دادند و يکي هم گذاشتند روز چهارم آبان که به حساب شاه جلوس داشت. آن سخنراني ضدکاپيتولاسيون را عليه شاه کرد که خود پخش آن اعلاميه که همان جور که قبلاً هم گفتم در دو ساعت، از ساعت 10 تا 12 شب پخش شد، به خصوص در قسمت آمريکايي نشين ها زيادتر از جاهاي ديگر شهر پخش شده بود... همه اعلاميه ها در عرض دو ساعت در تهران و مقدار زيادي از شهرستان ها پخش شد... (6)
حسنعلي منصور طي بياناتي در روز نهم آبان در مجلس سنا، از لايحه مذکور دفاع کرد و سخنان امام را تحريک آميز و تأسف بار خواند. در پي سخنراني و صدور اعلاميه از سوي امام، نيروهاي امنيتي در نيمه شب سيزدهم آبان منزل ايشان را در قم محاصره و پس از دستگيري و انتقال ايشان به تهران، ايشان را به ترکيه تبعيد نمودند. رژيم همچنين آقا مصطفي خميني و تعدادي از روحانيون قم و ديگر شهرستان ها را دستگير و زنداني کرد.
پس از تبعيد امام به ترکيه، سازمان اطلاعات و امنيت کشور اطلاعيه اي به شرح ذيل صادر نمود:
طبق اطلاع موثق و شواهد و دلايل کافي چون رويه آقاي خميني تحريکات مشاراليه بر عليه منافع ملت و امنيت و استقلال و تماميت ارضي کشور تشخيص داده شد لذا درتاريخ سيزدهم آبان 1343 از ايران تبعيد گرديد. (7)
تبعيد امام به خارج از کشور، واکنش هاي گروه هاي سياسي را به دنبال داشت و هيئت هاي مؤتلفه اسلامي را بر آن داشت تا به طور جدي تري روش مسلحانه را سرلوحه کار خود قرار دهند و انتقام خيانت هاي مسببان را بگيرند.
قانع کردن هيئت هاي مؤتلفه به ضرورت شيوه قهرآميز، مستلزم خصمانه تر شدن رابطه متقابل امام و رژيم بود. اگر روحانيت در مخالفت و مبارزه اش سست مي شد بر مردم اثر منفي مي گذاشت. آن وقت به مخالفت زباني اکتفا مي کردند و سازمان هايي پيدا مي شدند که حداکثر به نهضت آزادي در اوان کارش شباهت داشتند. خوشبختانه، اين رابطه به مطرح شدن لايحه مصونيت مستشاران آمريکايي يا کاپتولاسيون در مجلسين و مخالفت شديد امام- با آنکه به ترکيه را در پي داشت- به نهايت خصومت کشيد. (8)
پي نوشت ها :
1- capitulation
2- ر.ك: آر. كدي، ريشههاي انقلاب ايران، ترجمه عبدالرحيم گواهي، تهران، فرهنگ اسلامي، 1375، ص278؛ زهرا شجيعي، نخبگان سياسي ايران از انقلاب مشروطيت تا انقلاب اسلامي، سخن، ج3، ص323؛ غلامرضا نجاتي، تاريخ سياسي بيستوپنجساله ايران از كودتا تا انقلاب، تهران، رسا، 1371، ص303؛ جواد منصوري، سير تكويني انقلاب اسلامي، تهران، وزارت امور خارجه، 1375، ص207-202.
3- ناگفتهها (خاطرات شهيد حاجمهدي عراقي)، به كوشش محمود مقدسي، مسعود دهشور و حميدرضا شيرازي، تهران، رسا، 1370، ص207.
4- ر.ك: صحيفه امام، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امامخميني، 1379، ج1، ص415-424.
5- همان، ص414-409.
6- ناگفتهها، همان، ص207.
7- روزنامه خراسان، سال16، شماره4441، ص1؛ روزنامه نبرد ما، سال16، شماره مسلسل756، ص1.
8- جلالالدين فارسي، زواياي تاريك، تهران، حديث، 1373، ص125.