آداب پس از تولد نوزاد
مقدمه
در سيره معصومان (عليهم السلام) آداب و سنت هايي يافت مي شود که از آغاز تولد فرزند تا روز هفتم به آنها عمل مي کرده اند. عمل به اين آداب، زمينه هاي مساعد تربيت را در فرزند به وجود مي آورد. ممکن است نقش برخي از اين آداب در تربيت فرزند براي ما مخفي باشد يا تأثير کمتري در تربيت داشته باشد، ولي به هر حال تأثير خود را در فرزند خواهد گذاشت.
بخشي از اين روش ها، زمينه هاي تربيت بعدي را فراهم مي کند و برخي، علاوه بر آن، خود نيز اثر تربيتي مستقيمي دارند. از مجموع همين تأثيرات جزئي است که تربيت تحقق مي يابد؛ زيرا تربيت امري لحظه اي نيست که يکباره صورت پذيرد، بلکه امري تدريجي است که با فراهم شدن زمينه هاي آن، از بين رفتن عوامل مزاحم و رعايت آداب و دستورهاي تربيتي و استفاده از شيوه هاي مناسب تحقق مي يابد. برخي از اين آداب چنين است:
1. اذان و اقامه گفتن در گوش نوزاد
هنگامي که امام حسين (عليه السلام) متولد شد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در گوش او اذان گفت (مجلسي، 1403، ج 43، ص 240).
همچنين در روايتي ديگر آمده است:
هنگامي که امام حسن (عليه السلام) متولد شد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در گوش او اذان گفت (همان، ج 104، ص 123).
نجمه، مادر امام رضا (عليه السلام) نيز مي گويد:
وقتي حضرت رضا (عليه السلام) متولد شد، امام کاظم (عليه السلام) در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه گفت (حر عاملي، 1367، ج 15، ص 138).
اميرمؤمنان علي (عليه السلام) نيز مي فرمايد:
هنگامي که زايمان حضرت زهرا (عليهاالسلام) فرا رسيد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به اسماء بنت عميس و ام سلمه فرمود: بر بالين حضرت فاطمه (عليهاالسلام) حاضر شويد و وقتي فرزند متولد شد، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگوييد؛ زيرا اگر چنين کنيد، از شيطان در امان خواهد بود (إربلي، 1405، ج 2، ص 148).
در اين باره روايات فراوان ديگري نيز آمده است که معصومان (عليهم السلام) در زندگي خويش چنين شيوه اي داشتند و به ديگران نيز سفارش مي کردند که اين گونه عمل کنند.
در اينجا ممکن است بپرسيد: آيا اين عمل، در کودک تأثيري نيز باقي مي گذارد يا اينکه آداب و سنني است که والدين با عمل به آن کسب ثواب مي کنند؟ در پاسخ بايد گفت: اولاً در برخي روايات آثار تربيتي و همچنين آثار جسمي و روحي ديگري نيز براي اين عمل بيان شده است؛ از جمله محفوظ ماندن از جنون، پيسي، غش، که براي اطلاع بيشتر مي توان به آن روايات مراجعه کرد (حر عاملي، 1367، ج 15، ص 137). (1)
براساس اين روايات، اذان و اقامه گفتن در گوش نوزاد، موجب آرامش روحي کودک و ايمني وي از شيطان، جنون و پيسي مي شود. البته اذان هرجا گفته شود، شيطان از آنجا دور مي شود؛ از اين روست که براي کودکان نيز سفارش شده است. سليمان الجعفري مي گويد از امام رضا (عليه السلام) شنيدم که مي فرمود:
أذن في بيتک فانه يطرد الشيطان و يستحب من أجل الصبيان (کليني، 1365، ج 3، ص 308)؛ در خانه ات اذان بگو که موجب دوري شيطان مي شود و براي کودکان پسنديده است.
ثانياً، اين عمل، از نظر علمي نيز توجيه پذير است. پژوهشگران اثبات کرده اند که کودکان نه تنها در روزهاي اول تولد گفته هاي ما را مي شنوند و در ذهن خود ضبط مي کنند، بلکه پيش از تولد نيز از صداي قلب و حرکت غذا در روده و معده مادر و حتي صداهاي بيروني مثل صداي پدر و مادر و اطرافيان اثر مي پذيرند و نسبت به آن صداها شناخت پيدا مي کنند و بعد از تولد با آنها مأنوس خواهند بود.
يکي از علل آرامش فرزند، هنگامي که مادر او را در آغوش مي گيرد، انس با صداي قلب مادر در رحم است. ويليام سيرز در اين باره مي گويد:
با کودک صحبت کنيد و برايش آواز بخوانيد. براي کودکي که در رحم داريد خاطره هاي خوش ايجاد کنيد. بررسي ها نشان داده است که کودکان بعدها به صداهاي آشنايي که در دوران زندگي در رحم مادر شنيده اند، و به صداي کساني که با آنها صحبت کرده اند و برايشان آواز خوانده اند، عکس العمل نشان داده اند. نوزادان به صداي پدرانشان - اگر قبل از تولد با آنها صحبت کرده باشند - بيشتر توجه مي کنند و آوازهايي را که مادر در ماه هاي زندگي در زهدان براي آنها خوانده است، آسان تر ياد مي گيرند (سيرز، 1369، ص 20).
همچنين «در يک آزمايش، 5 تا 6 هفته آخر بارداري، براي تعدادي از کودکان نوار سرودي که مادرشان خوانده بود، روزي دوبار پخش شد. پس از تولد، کودکان ترجيح مي دادند که اين سرود را از مادرشان بشنوند تا سرودي ديگر، هر چند آن را هم مادرشان مي خواند. در آزمايشي ديگر، کودکان ترجيح مي دادند به سرودي که مادرشان خوانده است، گوش دهند تا سرودي که شخص ديگري خوانده است. اين هم به دليل آن است که قبلاً با صداي مادر آشنا بودند (هترينگتون، 1373، ج 1، ص 212). (2)
بنابراين، اذان و اقامه گفتن در گوش کودک از سه جهت مي تواند تأثير تربيتي داشته باشد: نخست، تأثيرات جسمي و ايمني از بيماري هايي که ممکن است کودک به آنها دچار شود. دوم، تأثيرات معنوي و آرامش روحي که با دوري شيطان براي کودک حاصل مي شود. سوم، تأثيرات آموزشي که کودک با مفاهيم اعتقادي و مذهبي آشنا مي شود و در آينده به اين مفاهيم انس و علاقه بيشتري پيدا کي کند.
2. نحنيک يا کام برداشتن
حنکوا أولادکم بالتمر، فکذا فعل رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) بالحسن و الحسين (عليهماالسلام) (حر عاملي، 1367، ج 15، ص 137)؛ کام فرزندانتان را با خرما برداريد؛ زيرا پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با حسن و حسين (عليهماالسلام) چنين کرد.
همچنين از مادر امام رضا (عليه لسلام)، نقل شده که وقتي علي بن موسي الرضا (عليه السلام) متولد شد، او را در پارچه سفيدي پيچيدم به امام کاظم (عليه السلام) دادم. امام (عليه السلام) در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه گفت و آب فرات طلبيد و با آن کام نوزاد را برداشت و او را به من برگرداند (همان، ص 138).
نيز وقتي عبدالله بن عباس صاحب فرزندي شد، علي (عليه السلام) به منزل او رفت و فرمود: او را بياوريد. کودک را آوردند. امام (عليه السلام) او را گرفت، کام او را برداشت، براي او دعا کرد و او را برگرداند... (ابن ابي الحديد، 1385، ج 7، ص 148).
بنابراين، کام برداشتن، از سيره معصومان (عليهم السلام) بوده است و با چيزهاي مختلفي از قبيل خرما، آب (در صورت امکان آب فرات و پس از آن آب باران) (کليني، 1365، ج 6، ص 24)، تربت امام حسين (عليه السلام)، عسل يا هر نوع شيريني ديگر انجام مي شده است. در روايات، براي کام برداشتن با برخي از اين چيزها، فوائدي نيز ذکر شده است. براي مثال، امام صادق (عليه السلام) کام برداشتن با تربت امام حسين را موجب ايمني فرزند مي داند:
حنکوا اولادکم بتربه الحسين (عليه السلام) فانه امان (نوري، 1408، ج 15، ص 138).
مراد از امان، ممکن است ايمني از شيطان يا بلاها يا هر دو باشد. همچنين آن حضرت کام برداشتن با آب فرات را موجب دوستي اهل بيت (عليهم السلام) مي داند:
ما أظن أحدا يحنک بماء الفرات إلا أحبنا أهل البيت (همان، ص 139).
و يا
الا کان لنا شيعه (همان، ش 4).
کام برداشتن با تربت امام حسين (عليه السلام) به دليل قرب و منزلتي که آن امام نزد خدا دارد، آثار روحي و معنوي بسياري دارد. در روايات متعدد از آثار مادي و معنوي آن، حتي در شفاي بيماران سخن به ميان آمده است. افراد بسياري نيز اين را تجربه کرده اند. روايات ما براي آب فرات اهميت خاصي از حيث معنوي قائل است. (3) اين اهميت شايد از آن جهت باشد که اين آب طعم گوارايي دارد. آب باران نيز چون آب خالص است و شوري و تلخي و مواد مخلوط ندارد، از ساير آب ها گواراتر است.
يادآور مي شويم که مستحب است که عمل کام برداشتن و تحنيک به دست بزرگان دين و افراد صالح و باتقوا واقع شود. اين خود، علاوه بر آثاري که در روايات آمده و نيز آثار احتمالي که بيان شد، نوعي تيمن و تبرک است و چون مستحب است که هنگام اين عمل براي کودک دعا کنند، دعاي بزرگان ديني براي کودک تأثيرات معنوي فراواني خواهد داشت. در صدر اسلام معمولاً کام کودکان مسلمان را پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام) برمي داشتند و براي کودک دعا مي کردند.
3. پوشش نوزاد
لما ولدت فاطمه (عليهاالسلام) الحسن (عليه السلام) أخرج إلي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) في خرقه صفراء، فقال (صلي الله عليه و آله و سلم) ألم أنهکم أن تلفوه في خرقه صفراء، ثم رمي بها و أخذ خرقه بيضاء فلفه فيها (مجلسي، 1403، ج 104، ص 109)؛ زماني که حضرت فاطمه (عليهاالسلام) امام حسن (عليه السلام) را به دنيا آورد، [اطرافيان] او را در پارچه زردي پيچيدند و نزد رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) آوردند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: مگر شما را از پوشاندن پارچه زرد بر نوزاد منع نکرده بودم؟ سپس پارچه زرد را به دور افکند و پارچه سفيدي بر او پوشاند.
همچنين گذشت که مادر امام رضا (عليه السلام) فرمود:
لما ولد الرضا (عليه السلام) ناولته موسي (عليه السلام) في خرقه بيضاء (حر عاملي، 1367، ج 15، ص 138)؛ وقتي [امام] رضا (عليه السلام) به دنيا آمد، او را در پارچه سفيدي پيچيدم و به امام کاظم (عليه السلام) دادم.
بنابراين، رنگ پوشش نوزاد در سيره معصومان (عليهم السلام) مهم دانسته شده و اصرار بر اين است که رنگ لباس نوزاد سفيد باشد، نه زرد. درباره سرّ رنگ سفيد و اينکه چه آثار جسمي يا روحي براي کودک خواهد داشت، در روايات چيزي بيان نشده است. البته در اين مورد، حدس هايي مي توان زد و نيز مي توان فوائد احتمالي براي آن بيان کرد. امروزه در روان شناسي رنگ ها، تحقيقات بسياري در زمينه تأثير رنگ ها بر حالات روحي - رواني انسان ها انجام شده و نتايج تحقيقات، تأثير رنگ ها را تأييد کرده است (لوشر، 1371). اما گرچه تأثير رنگ لباس بر کودک انکار ناپذير است، ولي در نوع و کيفيت تأثير آن، داوري قطعي و روشني نمي توان کرد.
4. تبريک و دعا
مردي به امام صادق (عليه السلام) عرض کرد که صاحب پسري شده ام. امام (عليه السلام) فرمود: خدا سپاسِ بخشنده را روزي ات کند و فرزند را برايت مبارک گرداند و او را حفظ فرمايد و تو را از خير او بهره مند سازد (کليني، 1365، ج 6، ص 17).
همچنين در سيره اي که پيشتر از ابن ابي الحديد نقل شد آمده بود که
وقتي عبدالله بن عباس صاحب پسري شده اميرمؤمنان علي (عليه السلام) با اصحاب به ديدار او رفتند و حضرت اين گونه به او تبريک گفت: خدا سپاسِ بخشنده را روزي ات کند و فرزند را بر تو مبارک گرداند (ابن ابي الحديد، 1385، ج 7، ص 148).
همچنين، امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
مردي ولادت فرزند مردي ديگر را چنين تبريک گفت: يهنئک الفارس؛ قدم سوارکار نورسيده مبارک! امام حسن مجتبي (عليه السلام) فرمود: از کجا مي داني که او سوارکار خواهد بود؟ آن مرد عرض کرد: فدايت شوم پس چه بگويم؟ امام فرمود: بگو: خدا سپاس بخشنده را روزي تو کند و فرزند را برايت مبارک گرداند و او را به رشد و کمال رساند (عمري طولاني به او بدهد) و تو را از نيکي او بهره مند سازد (کليني، 1365، ج 6، ص 17).
چنان که در اين سيره ها آمده است، اولاً تبريک گفتن و اظهار شادماني کردن براي تولد نوزاد، از سنن و آداب اسلامي است؛ ثانياً بايد تعبيرهاي تبريک، آميخته با ارزش هاي الهي و معنوي، آموزنده و يادآور شکر پروردگار و در برگيرنده دعا براي پدر و مادر و آينده نوزاد باشد.
در اينجا دو نکته مهم وجود دارد: نخست اينکه اظهار شادماني ديگران مستقيماً در والدين تأثير دارد و آنها را اگر احياناً از تولد فرزند ناراحت اند، خوشحال مي کند. با يادآوري نعمت الهي آنها را به شکر نعمت وا مي دارد؛ در نتيجه والدين با علاقه و رضايت کامل به تربيت کودک مي پردازند و اين رضايت، در کودک اثر خواهد گذاشت. مادري که با رضايت کامل به فرزند خويش شير دهد، به نظافت او بپردازد و به او محبت کند، در شکل گيري هرچه بهتر شخصيت کودک مؤثر است. «نتيجه تحقيقات نشان مي دهد تمايل و علاقه مندي مادر، ضمن شير دادن طفل، در ثبات شخصيت او مؤثر است. بدين ترتيب، تأثير رفتار مادر در رشد شخصيت طفل از لحظه تولد نوزاد آشکار مي شود... مادراني که علاقه مند به شير دادن کودکان خود نيستند و آنها را با بي ميلي در آغوش مي گيرند، انزوا، بي حسي و احتمالاً غش را در اطفال خودشان به وجود مي آورند» (عظيمي، 1369، ص 106).
دوم آنکه دعا براي سلامت و رستگاري کودک، در هر لحظه و مرحله اي از تربيت کودک مؤثر، و در تبريک ولادت نيز مطرح است. در روايات و سيره تربيتي معصومان (عليهم السلام) دعا کردن براي فرزند در مراحل متعددي از جمله هنگامي که انسان قصد ازدواج مي کند، وقت ورود بر همسر و هنگام آميزش، وارد شده است؛ علاوه بر اينها هنگام کام برداشتن کودک، وقت عقيقه براي او و هنگام نامگذاري کودک، دعا وارد شده است و معصومان (عليهم السلام) در سيره خود بدان عمل مي کردند. دعا براي کودک گذشته از تأثيرات روحي، معنوي و جسمي، تأثيرات رواني و تلقيني نيز دارد؛ زيرا وقتي کودک با والديني روبه روست که هر آن، دم از ارتباط با خدا و استمداد از او مي زنند، او نيز بدان سوي کشيده خواهد شد.
5. نام نيک
فرزندان خود را قبل از اينکه متولد شوند، نامگذاري کنيد و اگر نمي دانيد پسر است يا دختر، از نام هايي استفاده کنيد که بر هر دو مي نهند؛ زيرا کودکاني که بر آنها نام نهاده نشده است، روز قيامت به پدر خود اعراض مي کنند که چرا بر من نام ننهادي و [حال آنکه] پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز محسن را قبل از تولد نام نهاد (کليني، 1365، ج 6، ص 18).
ابي بصير نيز از امام صادق (عليه السلام) نقل مي کند که درباره مولود فرمود:
مولود را در روز هفتم ولادت نامگذاري مي کنند و براي او عقيقه مي دهند و (موي) سرش را مي تراشند (کليني، 1365، ج 6، ص 29).
يادآور مي شويم که اين دو دسته روايات با هم منافاتي ندارند؛ زيرا طبق برخي روايات تا روز هفتم مي توان نام را تغيير داد. امام صادق (عليه السلام) فرمود:
هيچ پسري براي ما متولد نمي شود، مگر اينکه نام او را محمد مي گذاريم؛ وقتي هفت روز از ولادت وي گذشت، اگر خواستيم نام او را تغيير مي دهيم يا باقي مي گذاريم (همان، ص 18).
بنابراين، نامگذاري پيش از تولد به احترام پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و براي تيمن و تبرک به نام او صورت مي گيرد و تا روز هفتم نيز قابل تغيير است. اما چرا پيش از تولد نامگذاري انجام مي شود؟
يک احتمال همان است که در روايت ذکر شده است که کودک پيش از تولد نيز داراي روح و شخصيت و احترام است و اگر نامگذاري نشود و سقط شود، به او احترام لازم گذاشته نشده است و آن کودک، در قيامت به اين بي احترامي والدين معترض خواهد شد.
احتمال ديگر اينکه اگر تا روز هفتم نامگذاري صورت نگيرد، چه بسا اقوام و آشنايان نامهاي نامناسب و ناشايستي را بر والدين تحميل کنند. بنابراين، بهتر است نامگذاري پيش از تولد صورت پذيرد. به همين دليل در سيره معصومان (عليهم السلام) و بزرگان صدر اسلام تأکيد بر اين بوده است که بزرگان براي کودکان نامگذاري کنند و خود نيز چنين مي کرده اند؛ براي مثال، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي فرزندان علي (عليه السلام) نام برگزيد (مجلسي، 1403، ج 43، ص 242) (4) و علي (عليه السلام) فرزند ابن عباس را نامگذاري کرد. صحابه نيز فرزندان خود را براي نامگذاري نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام) مي آوردند تا نامهاي مناسب و شايسته اي براي آنها برگزينند. پس بهتر است نامگذاري تا روز هفتم به تأخير نيفتد.
مسئله ديگري که اهميت خاصي دارد، انتخاب نام است. در سيره معصومان (عليهم السلام) انتخاب نام نيک و پرمعنا از اهميت ويژه اي برخوردار است. اميرمؤمنان علي (عليه السلام) فرمود:
اولين خوبي انسان به فرزندش، نام نيکي است که براي او انتخاب مي کند (کليني، 1365، ج 6، ص 18).
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز نام نيک را از حقوق فرزندان بر والدين مي داند. امام کاظم (عليه السلام) مي فرمايد:
مردي نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت: حق فرزندم بر من چيست؟ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «تحسن اسمه و ادبه و ضعه موضعاً حسناً (همان، ص 48، ش 1)؛ اينکه نام نيکو بر او بگذاري، او را خوب تربيت کني و او را به جايگاه مناسب [اجتماعي] (5) خويش برساني».
معصومان (عليهم السلام) بر همه فرزندان خود نام هايي با معاني خوب و عالي مي نهادند و همواره سعي مي کردند جامعه و محيط از نام هاي نيک و با معنا بهره مند، و از نام هاي زشت و بي معنا به دور باشد.
اما نام چه تأثيري مي تواند در تربيت داشته باشد که از نيک و بد آن بحث شود؟ پاسخ اين است که، نام نيک از چند جهت در انسان تأثير مي گذارد:
1. نام هر انساني نمادي از او و بيانگر هويت و شخصيت او براي ديگران است. نام هر شخص هويت و فرهنگ را به همراه دارد و ديگران براساس آن فرهنگ با او رفتار مي کنند و از او انتظار دارند. در هر فرهنگ و مليت، نام ها معاني و مفاهيم خاص خود را به همراه دارند و آن را به ذهن مخاطب منتقل مي کنند. بنابراين، نام نيک علاوه بر اينکه احترام به شخصيت انسان است، احترام ديگران را نيز بر مي انگيزاند.
2. نام انسان برچسبي است که از آغاز تا پايان عمر و حتي قيامت (کليني، 1365، ج 6، ص 19) همراه اوست و اثر تلقيني بر او دارد؛ زيرا همه افرادي که با انسان سرو کار دارند با اين نام، او را مي خوانند. اگر نام انسان فضل، ابوالفضل، عبدالرحمان و از اين قبيل نام ها باشد، به انسان، صفات فضيلت و بندگي خدا را تلقين مي کند و انسان مي کوشد اين صفات را در خود پديد آورد. کساني که با انسان سر و کار دارند نيز توقع دارند که او مطابق نام خويش عمل کند. بدين جهت است که در روايت آمده است:
در قيامت افرادي وارد مي شوند که نامشان محمد است. خداوند مي فرمايد: آيا حيا نکردي و مرا معصيت کردي در حالي که نام حبيب مرا بر خود داشتي؟ من از اينکه نام حبيبم را بر خود داري، از عذاب کردن تو حيا مي کنم (نوري، 1408، ج 15، ص 130).
3. انسان به طور ناخودآگاه مي خواهد با بزرگاني که نام او از آنان گرفته شده است و هم نام اويند، همانند شود و خود را مشابه آنان جلوه دهد؛ بنابراين مي کوشد چنان رفتار کند که آنان رفتار مي کرده اند.
4. نام هاي بد و نامناسب آثار بدي بر انسان مي گذارند. علاوه بر اين، نام هاي بد و ناشايست، دستاويزي براي ديگران در تمسخر و ضربه زدن به شخصيت انسان مي شود؛ به ويژه در کودکي و نوجواني که بچه ها معمولاً براي رونق بخشيدن به محافل و ميدان هاي بازي خود، به دنبال چنين دستاويزهايي هستند و حتي خود، نام هاي تمسخر آميزي را براي بازيچه قرار دادن ديگران بر آنها مي نهند. از اين روست که امام باقر (عليه السلام) به معمر بن خثيم فرمود:
ما از ترس القاب و برچسب هاي بدي که ديگران ممکن است به فرزندانمان نسبت دهند، براي آنان در کودکي کنيه انتخاب مي کنيم (کليني، 1365، ج 6، ص 19).
بنابراين، اثر نام نيک بر فرزند در تربيت او چنان است که نمي توان از آن چشم پوشيد، اگر تأثير کمي هم داشته باشد، بايد به آن اهتمام داشت؛ زيرا تربيت در پي توجه به نکات ريز محقق مي شود.
نکته ديگري که در سيره معصومان (عليهم السلام) براي نامگذاري مطرح است، آن است که آن بزرگواران همراه نام بزرگان دين را براي فرزندان خود بر مي گزيدند و ديگران را نيز به آن سفارش مي کردند. اين کار، علاوه بر احترام به بزرگان و آموزش آن به فرزندان و آثاري که پيشتر بيان شد، آثار تربيتي ديگري نيز دارد؛ مانند آثار معنوي حاصل از برگزيدن نام بزرگان دين براي فرزندان، و نيز آثار اجتماعي آن. زيرا نامگذاري فرزندان به نام هاي نيک، موجب مي شود که فرهنگ خانواده و جامعه، روح ديني به خود بگيرد و اين روح ديني، در تربيت و هدايت فرزندان مؤثر افتد.
6. عقيقه
العقيقه واجبه اذا ولد للرجل ولد (همان، ص 24).
همچنين برخي از فقهاي شيعه و اهل سنت به وجوب آن فتوا داده اند (مجلسي، 1363، ج 21، ص 44).
ولي بيشتر فقهاي شيعه بر استحباب آن تأکيد مي کنند. امام خميني قدس سره در تحرير الوسيله مي نويسد: «من المستحبات الأکيده العقيقه للذکر و الانثي» (موسوي، [بي تا]، ج 2، ص 448).
تأکيد بر عقيقه به حدي است که ائمه (عليهم السلام)، حتي با صدقه دادن قيمت آن، راضي به ترک آن نشده اند. عبدالله بن بکير مي گويد:
نزد امام صادق (عليه السلام) بودم. فرستاده عبدالله بن علي، عموي امام، به امام گفت: عمويتان مي گويد: به دنبال حيواني براي عقيقه رفتم، اما نيافتم. آيا قيمت آن را صدقه بدهم؟ امام فرمود: نه؛ زيرا خداوند غذا دادن به مردم و ريخته شدن خون حيوان را دوست دارد (کليني، 1365، ج 6، ص 25).
همچنين اگر والدين به هر دليلي موفق به عقيقه براي فرزند خود نشدند، بر فرزند مستحب است که پس از بلوغ براي خود عقيقه کند. عمر بن يزيد مي گويد:
به امام صادق (عليه السلام) عرض کردم: نمي دانم پدرم برايم عقيقه کرده است يا نه، (چه کنم؟) امام فرمود: «براي خود عقيقه کن». من نيز چنين کردم، در حالي که در سن پيري بودم (همان، ص 25).
بنابراين، عقيقه از سنت هايي است که در سيره معصومان (عليهم السلام) بر آن تأکيد بسيار شده است و علاوه بر آثار اجتماعي، داراي آثار روحي و تربيتي براي کودک است که برخي از آن آثار را بيان خواهيم کرد.
ممکن است برخي بگويند وضع عقيقه به دليل سنتي است که در جاهليت بوده و چون داراي آثار اجتماعي است، اسلام نيز آن را پذيرفته و با کمي تغيير آن را وسيله اي براي تقرب و نزديکي به خداوند قرار داده است. به نظر مي رسد گرچه عقيقه پيش از اسلام نيز بوده، ولي از سنت هاي جاهلي نيست، بلکه از سنت هاي ديني و حضرت ابراهيم (عليه السلام) است که به جاي ذبح اسماعيل، خداوند قوچي را براي ابراهيم (عليه السلام) فرستاد و اين يک سنت شد و به مرور زمان در جاهليت تغييراتي پيدا کرد؛ زيرا از همان زمان مسئله ذبح حج گزاران در منا مطرح است و در روايتي وارد شده است که عقيقه ساقط نمي شود مگر اينکه کسي در حج ذبح کند.
همچنين هدف از عقيقه، تنها آثار اجتماعي اطعام نيست، گرچه آن نيز مورد نظر است و با عقيقه حاصل مي شود؛ هدف اصلي از عقيقه اين است که اين قرباني در برابر جان کودک و براي تقرب به خدا ذبح مي شود. شواهد بسياري نيز در روايات بر اين مطلب وجود دارد که به برخي از آنها اشاره مي کنيم. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
عقيقه براي غني و فقير، در صورتي که برايش ميسر باشد، لازم است؛ ولي اگر فقير بر عقيقه قادر نباشد لازم نيست.
اگر تنها آثار اقتصادي - اجتماعي عقيقه مراد بود، چرا براي فقير نيز در حد امکان عقيقه لازم است؟ پس بايد مسئله مهم ديگري در کار باشد.
علاوه بر اين، اگر تنها آثار اجتماعي - اقتصادي مراد بود، بايد در صورتي که حيواني براي عقيقه پيدا نشود، صدقه دادنِ قيمت آن کفايت کند؛ در حالي که ائمه (عليهم السلام) حتي در صورت يافت نشدن حيوان، راضي به صدقه دادن قيمت آن نشده اند و فرموده اند: صبر کنيد تا حيواني پيدا شود.
در اينجا، برخي از آثار روحي و معنوي عقيقه را، که ممکن است زمينه هاي تربيت و هدايت کودک را مهيا کند، يادآور مي شويم:
1. عقيقه، قرباني و فديه اي است در برابر سلامت جان کودک. اسلام، ظهور آثار اموالي، چون قرباني را که انسان در راه خدا مي دهد، در همين دنيا نيز پذيرفته است، از قبيل آثار صدقه در سلامت و حفظ جان انسان، و آثار نذر در بهبود بيماري ها. عقيقه نيز يکي از اينهاست و از آثار آن، صحت و سلامت و حفظ جان کودک در برابر بيماري ها و بلاهاي گوناگون است. در ضمنِ دعايي که مستحب است هنگام عقيقه براي فرزند خوانده شود، آمده است:
خدايا، گوشت اين حيوان را در برابر گوشت فرزندم، خون آن را در برابر خون او، استخوان آن را در برابر استخوان او، موي آن را در برابر موي او و پوست آن را در برابر پوست او مي دهم. خدايا، اين قرباني را مايه حفظ و سلامت او قرار ده (کليني، 1365، ج 6، ص 31).
2. عقيقه، مايه ي تقرب کودک به خدا، توجه خدا به کودک و خواري شيطان و دوري او از انسان است. گرچه والدين يا کسان ديگرند که براي کودک عقيقه مي کنند، ولي اين عقيقه از طرف کودک و آثار آن بيشتر متوجه کودک است تا والدين. در دعاي عقيقه آمده است:
خدايا، بر محمد و آل او درود فرست و اين قرباني را از فلان پسر فلان قبول فرما (همان، ص 31).
و نيز آمده است:
خدايا، خون ها براي تو ريخته مي شود که شريکي نداري و حمد، مخصوص پروردگار عالميان است. خدايا، شيطان رانده شده را خوار فرما (همان، ش 5).
3. عقيقه، شکرانه نعمتي است که خدا به انسان عطا کرده است. فرزند، از منظر روايات، نعمتي از نعمت هاي الهي عطا شده به انسان است. اين قرباني نيز به شکرانه آن نعمت انجام مي شود و به موجب آيه قرآن که مي فرمايد: «لئم شکرتم لأزيدنکم (ابراهيم، 7)؛ اگر شکر نعمت کرديد بر نعمتتان مي افزايم»، مسلم است که اين شکر در بقا و تقويت فرزند مؤثر خواهد بود. افزايش نعمت، هم مي تواند جنبه کمي داشته باشد و هم جنبه کيفي. افزايش کيفي نعمتِ فرزند به اين است که وي، صالح، نيکوکار و براي والدين و جامعه با برکت باشد. در دعاي عقيقه مي خوانيم:
خدايا، اين قرباني را به شکرانه نعمتي که به ما روزي کردي و به علت شناختي که از فضل تو بر خانواده خود دارم، ذبح مي کنم (همان، ج 6، ص 30).
بنابراين، عقيقه براي کودک، علاوه بر اينکه به شکرانه نعمتي است که خدا به انسان ارزاني داشته، داراي آثار جسمي و به ويژه روحي بسياري براي کودک است. گرچه بسياري از اين آثار روحي بر ما پوشيده است، ولي در اصل اينکه يک سلسله آثار روحي بر آن مترتب است ترديدي نيست و اين مطلب را از تأکيدهاي فراواني که در روايات بر عقيقه شده است، مي توان استنباط کرد.
7. ختنه
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) حسن و حسين (عليهماالسلام) را در روز هفتمِ ولادت ختنه کرد (مجلسي، 1403، ج 104، ص 120).
جابر بن عبدالله نيز مي گويد:
إن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) نحر عن الحسن و الحسين (عليهماالسلام) و ختنهما لسبعه أيام (ابن ابي الدنيا، بي تا، ج 2، ص 783).
ختنه از شرايط وارد شدن در دين اسلام و مسلمان شدن است و بر هر کس واجب است هنگام بلوغ يا مسلمان شدن، ختنه کند. در سيره معصومان (عليهم السلام)، اين عمل در روز هفتمِ ولادت کودک انجام مي شود و رواياتي نيز به ختنه در روز هفتم سفارش مي کند. يکي از دلائل انتخاب روز هفتم آن است که ختنه در اين روز موجب پاکيزگي بيشتر است و گوشت نيز بهتر مي رويد (همان، 1365، ج 6، ص 35). اين مطلب از نظر علمي نيز پذيرفته شده است. چون از نظر علمي، زمينه هاي انعقاد خون در روز هفتم ولادت فراهم شده و به حد بالاي خود مي رسد و در نتيجه، خونريزي ختنه کمتر خواهد بود (پاک نژاد، 1349، ج 16، ص 164). شايد منظور امام صادق (عليه السلام) که فرمود: ختنه در روز هفتم موجب پاکيزگي بيشتر مي شود، همين باشد که خونريزي کمتري صورت مي گيرد.
همچنين امام صادق (عليه السلام) فرمود:
هنگام ختنه کودک مي گويي: خدايا، اين سنت تو و سنت پيامبر توست و هم پيروي از تو و کتاب تو و پيامبر توست و براي اجراي خواست و قضاي تو به امري است که اراده کرده اي و قضائي که حتمي فرموده اي و امري که نافذ ساخته اي، و گرماي آهن را در ختنه و حجامت بدان علتي که تو از ما بدان آگاه تري، به انسان چشاندي. خدايا، او را از گناهان پاک گردان و بر عمرش بيفزاي و آفت ها و بدي هاي بيروني و دروني را از جسم او دور کن. بر غناي او بيفزاي و فقر و تنگدستي را از او دور ساز؛ زيرا تو مي داني و ما نمي دانيم (طبرسي، 1412، ص 241).
همچنين آثار بهداشتي و جنسي ديگري براي ختنه بيان شده است. سرطان آلت در افراد ختنه شده اصلاً ديده نشده، در حالي که بين کساني که ختنه نمي شوند چنين سرطاني وجود دارد. سرطان پروستات در بين ختنه شده ها کمتر است. عفونت هاي مجاري ادراي نيز در بين آنها کمتر است و کامجويي هاي جنسي براي آنها بهتر و راحت تر صورت مي پذيرد (پاک نژاد، 1349، ج 16، ص 153).
8. تراشيدن موي سر نوزاد و صدقه دادن براي او
امام صادق (عليه السلام) از پدرش نقل کرد که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي حسن و حسين (عليهماالسلام)، هر کدام يک قوچ عقيقه کرد و مقداري از آن را به قابله داد و سر آن دو را در روز هفتم ولادت تراشيد و به وزن موي سر آنان نقره صدقه داد (کليني، 1365، ج 6، ص 33).
نکته اي که در اين زمينه در سيره پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مشاهده مي شد، اين است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به شدت با تراشيدن قسمتي از سر کودک و باقي گذاشتن قسمتي ديگر، که به آن «قزع» (6) مي گويند، مخالفت مي کرد. امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
کودکي را نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آوردند تا براي او دعا کند، در حالي که قسمتي از سر او را تراشيده و قسمتي را باقي گذاشته بودند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي او دعا نکرد و فرمود: سر او را [کامل] بتراشيد (کليني، 1365، ج 6، ص 40).
اميرمؤمنان علي (عليه السلام) نيز از اين کار نهي مي کرد و مي فرمود:
سر کودکان را به صورت قزع نتراشيد؛ يعني اينکه مقداري از موي سر را بتراشيد و مقداري را باقي بگذاريد (همان، ش 1).
چنانچه بخواهيم جمع بندي مناسبي از آثار تربيتي اين آداب و سنن داشته باشيم، مي توان گفت به طور کلي دو دسته آثار بر اين آداب و سنن مترتب است: يک دسته آثار جسمي - بهداشتي و دسته ديگر آثار روحي - رواني يا آثار تربيتي به معناي خاص. با توجه به اين دو دسته آثار، مي توان اين آداب و سنن را به سه بخش تقسيم کرد:
- آداب و سنني که غالباً داراي آثار جسماني اند، مثل: ختنه کردن و تراشيدن سر کودک؛
- آداب و سنني که غالباً داراي آثار روحي - رواني اند، مثل: اذان و اقامه گفتن در گوش راست و چپ کودک، دعا براي او و انتخاب نام نيک؛
- آداب و سنني که هر دو آثار ياد شده (آثار جسماني و رواني) را دارند، مثل: دقت در انتخاب همسر، آداب معاشرت، عقيقه و صدقه.
ممکن است نوع و کيفيت تأثير برخي از اين آداب، بر ما روشن نباشد، ولي اصل تأثير آنها بر کودک (تأثير جسماني يا رواني) در سيره معصومان (عليهم السلام) انکار ناپذير است. در گذشته نيز، نوع و چگونگي برخي ديگر از اين آداب، نظير اذان و اقامه و آداب مباشرت بر ما پوشيده بود، ولي اکنون با پيشرفت علم، جنبه هايي از تأثير و چگونگي آن، روشن شده است.
خلاصه مبحث
اذان و اقامه: اذان و اقامه گفتن در گوش فرزند از سه جهت آثار تربيتي دارد: تأثيرات جسمي و ايمني از بيماري ها، دوم، تأثيرات معنوي و آرامش روحي و سوم، آشنايي با مفاهيم اعتقادي و مذهبي.
تحنيک يا کام برداشتن: کام برداشتن بدين معناست که مقداري خرما، شيريني يا چيز ديگري را نرم و ملايم کرده، به صورت مايع در آورند و آن را به حلق کودک بريزند. در روايات براي کام برداشتن با تربت امام حسين (عليه السلام)، آب فرات، خرما، عسل و شيريني فوائدي را بيان کرده اند.
پوشش نوزاد: رنگ و پوشش نوزاد در سيره معصومان (عليهم السلام) مهم دانسته شده است. اصرار بر اين است که رنگ لباس نوزاد سفيد باشد. اما اينکه رنگ سفيد چه آثار جسمي يا روحي دارد، چيزي بيان نشده است.
تبريک و دعا: براساس سيره معصومان (عليهم السلام) تبريک گفتن و اظهار شادماني کردن براي تولد نوزاد، از سنن و آداب اسلامي است. از سوي ديگر بايد تعبيرهاي تبريک، آميخته با ارزش هاي الهي و معنوي، آموزنده و يادآور شکر پروردگار و در برگيرنده دعا براي پدر و مادر و آينده نوزاد باشد.
نام نيک: در سيره معصومان (عليهم السلام) انتخاب نام نيک و پر معنا از اهميت ويژه اي برخوردار است و فوائد بسياري براي آن گفته شده است. از جمله، نام هر انساني نماد شخصيت اوست، نام انسان برچسبي است از آغاز تا پايان عمر که اثر تلقيني دارد. نام بزرگان دين سبب همانند سازي صاحب نام با بزرگان دين مي شود، نام هاي بد و نامناسب آثار بدي بر انسان مي گذارد.
عقيقه: در سيره معصومان (عليهم السلام) عقيقه از سنت هايي است که بر آن تأکيد بسيار شده است و علاوه بر آثار اجتماعي، داراي آثار روحي و تربيتي براي کودک است و هدف از آن اين است که اين قرباني در برابر جان کودک و براي تقرب به خدا و به شکرانه نعمت فرزند ذبح مي شود.
ختنه: ختنه کردن کودک از ديگر آدابي است که در سيره معصومان (عليهم السلام) در روز هفتم ولادت کودک انجام مي شود و از شرايط وارد شدن به اسلام و بر هر کس واجب است.
تراشيدن سر نوزاد و صدقه دادن براي او: در سيره معصومان (عليهم السلام) اين آداب که در روز هفتم ولادت کودک انجام مي شود بسيار تأکيد شده است. يکي از نکات مهمي که در زمينه اين آداب در سيره پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و علي (عليه السلام) مشاهده مي شود آن است که آن بزرگان به شدت با تراشيدن قسمتي از سر کودک و باقي گذاشتن قسمتي ديگر بسيار مخالف بودند.
پي نوشت ها :
1. مروا القابله او بعض من يليه ان يقيم الصلاه في اذنه اليمني فلا يصيبه لمم و لا تابعه ابداً. و نيز ر. ک: نوري، 1408، ج 15، ص 137؛ متقي، 1409، ج 15، ص 457؛ هيثمي، 1408، ج 4، ص 59.
2. در اين زمينه همچنين مي توانيد ر. ک: رفعت، 1991.
3. در برخي روايات فرات را نهر مؤمن ناميده اند. قال ابوعبدالله (عليه السلام): ما أحد يشرب من ماء الفرات و يحنک به إذا ولد إلا أحبنا لأن الفرات نهر مؤمن (مجلسي، 1403، ج 104، ص 114).
4. در اين زمينه روايات ديگري هم هست که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اين کار را به خدا واگذار کرد و خدا نام حسن و حسين را برگزيد (همان جا).
5. مراد اين است که حرفه اي مناسب به او ياد بدهي، يا همسري مناسب براي او برگزيني (مجلس، 1363، ج 21، ص 84).
6. قزع، چنان که در روايتي از علي (عليه السلام) وارد شده، اين است که قسمتي از سر کودک را بتراشند و قسمتي ديگر را باقي بگذارند.