شعر عاشورايي؛ شعر آگاهي و بيداري

ادبيات در معناي عام كلمه و با احتساب تمام زيرشاخه هاي آن، آغوشي به پهناي تمام حوادث و موضوعات جهان هستي دارد و هر آنچه توان نواختن روح انسان و ايجاد حركت در او مي كند را در خود جاي مي دهد. ادبيات در تعامل با گزاره اي خارج از خود، با توجه به لطافت و زيبايي خاصش كه موجب نزديكي هرچه بيشتر آن به روح و فطرت پاك بشري مي شود، موجب جاودانگي و ماندگاري آن موضوع يا حادثه در ميان آن افراد مي شود. در ميان انواع مختلف ادبي، با توجه به آهنگين
يکشنبه، 3 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شعر عاشورايي؛ شعر آگاهي و بيداري

شعر عاشورايي؛ شعر آگاهي و بيداري
شعر عاشورايي؛ شعر آگاهي و بيداري


 

نويسنده: مسعود صدرمحمدي




 
زير عنوان: تأثير عاشورا بر جنبه هاي تاريخي و فرا تاريخي شعر شيعي
ادبيات در معناي عام كلمه و با احتساب تمام زيرشاخه هاي آن، آغوشي به پهناي تمام حوادث و موضوعات جهان هستي دارد و هر آنچه توان نواختن روح انسان و ايجاد حركت در او مي كند را در خود جاي مي دهد. ادبيات در تعامل با گزاره اي خارج از خود، با توجه به لطافت و زيبايي خاصش كه موجب نزديكي هرچه بيشتر آن به روح و فطرت پاك بشري مي شود، موجب جاودانگي و ماندگاري آن موضوع يا حادثه در ميان آن افراد مي شود. در ميان انواع مختلف ادبي، با توجه به آهنگين بودن و رعايت حداكثري جنبه هاي زيبايي شناختي، شعر ماندگاري بيشتري در اذهان افراد دارد و اين مسأله گويا در ميان تمام اقوام و ملل صادق است.
جاحظ (از ادباي بزرگ عرب) در كتاب «البيان و التبيي» خود به نقل از «عبد الصمد بن الفضل الرقاشي» ماندگاري شعر خوب را به مراتب بيش از نثر خوب مي شمارد و معتقد است از نثر بيش از يك دهم باقي نمانده و از شعر بيش از يك دهم از بين نرفته؛ درحالي كه نثر خوب عرب بيش از شعر آن بوده است. از همين رو است كه ما شاهد تأثيرگذاري قوي شعر در طول تاريخ ايران و اسلام هستيم. امروزه هر چند شعر با توجه به وجود آمدن رقباي سرسخت، از تأثيرگذاري و جوآفريني گذشته خود به عنوان تنها رسانه قوي در ميان اقشار عام و خاص مردم برخوردار نيست اما باز هم با توجه به بار عاطفي و روحي ذخيره شده در خود، همچنان نفوذ معتنابهي دارد. در دوران معاصر نيز شعر خصوصاً شعر گذشتگان اهميت مضاعفي يافته است، چرا كه با توجه به اشعار سروده شده در گذشته و اشعاري كه شاعران امروزي جامعه اي در حال ترنم هستند مي توان وضعيت روحي، فكري و سير تطور تعاملات آن جامعه با موضوعات مختلف را دريافت. در واقع ادبيات و شعر، آينه اي صاف و تمام قد از جو رواني حاكم بر يك ملت براي ما خواهد بود.
عاشورا، افراد تأثيرگذار در آن و وقايعي كه در آن به وقوع پيوسته نيز مانند بسياري از وقايع ديگر، همواره توجه عموم افراد خصوصاً شاعران، اديبان و هنرمندان را به خود معطوف كرده است. اما جنبه اي كه عاشورا را زا ساير اتفاقات همانند خود متمايز مي كند، نقش والا و مقام ارجمند آن در ادبيات و خصوصاً شعر در ميان همگنانش است. به طوري كه به راحتي مي توان ادعا داشت در طول تاريخ براي هيچ حادثه اي همانند حادثه كربلا و هيچ فردي مانند امام حسين عليه السلام شعر سروده نشده است. شايد كمتر شاعر شيعه اي را در 500 سال اخير مي توان يافت كه براي امام حسين عليه السلام و حماسه عظيم او شعري نسروده باشد. همچنين بايد به اين سياهه افزود بسياري از شاعراني را كه در ساير اديان و مذاهب زيسته اند و باز حادثه كربلا آنان را هم به خود جلب كرده است.
از همين رو است كه ما در تاريخ ادبيات مسلمانان(مقصود تاريخ ادبيات سه زبان عمده اسلامي: عربي، فارسي، تركي است) با جرياني به نام جريان شعر مرثيه و شعر عاشورايي مواجهيم. جرياني كه در روز عاشورا با حادثه كربلا متولد مي شود و تا امروز با تمام فراز و فرودهاي كمي و كيفي اي كه پشت سر گذاشته، ادامه دارد.
از رجزها و شعرهاي گفته شده در روز عاشورا مي توان به عنوان اولين نمونه هاي شعر عاشورايي نام برد. اشعاري كه در كشاكش حادثه و در فوران خون سروده مي شد و خالص ترين جنبه هاي فكري و نيات و اهداف جنگجوياني كه به دفاع از حريم حسيني مي پيداختند را روشن مي كرد.
اين جريان ادبي بعد از عاشورا توسط بازماندگان شهداي كربلا و بعد از آنها، توسط محبانشان ادامه يافت. بدين صورت اولين مرحله از شعر عاشورايي به وجود‌ آمد. شعر عاشورا در طول زمان با توجه به وضعيت فكري موجود در جوامع، اشكال و حالات متفاوتي را به خود گرفته است و در هر عصر متناسب با شرايط و مناسبات موجود اجتماعي آن زمان شاهد بروز و نمو بعد و درونمايه خاصي از شعر عاشورايي هستيم.
به عنوان در سال هاي پس از واقعه كربلا، به دليل نزديكي زماني به حادثه و حضور شاهدان عيني در سطح اجتماع، جنبه هاي رثايي و تأثرانگيز آن را پررنگ تر مي بينيم. اما با گذشت زمان شاهد آشكار شدن جنبه هاي حماسي و ستيزه جويانه حادثه هستيم. بعدها نيز با توجه به گسترش فضاي تصوف و عرفان در سطح اجتماع نظر گاه هاي عرفاني شاعران به اين حادثه را مي بينيم.
شعر عاشورا عادت هاي عوام زده ديني و وجدان هاي فرومانده در روزمرگي هاي دينداران را به چالش مي كشد. در حكايت هاي جانسوزي كه براي مخاطب راهي جز فرونشاندن اشك و آه دردناك كشيدن نمي گذارد، حماسه هاي متعالي و صحنه هاي پرشكوه انساني را نيز جلوه گر مي كند. اين شعر در كنار اشك و آه و اسف و خزان، عظمت و سرخي و جوانه هاي شرف را نيز نشان مي دهد؛ نگاهي سراسر عزت و غرور. به عبارت ديگر اين شعر در دوران هاي متعالي خود با درگذشتن از جنبه هاي عاطفي و تراژيك سعي در نمودار كردن الگويي شايسته اقتدا براي نوع انسان و تمام نسل هاست؛ الگوهايي كه راه هاي نجات و رهايي را فراروي افراد مي گشايد.
شعر مرثيه در پي انفعال و متأثر كردن مخاطب كه در تلاش براي همنوا ساختن و ايجاد اشتراك آرماني ميان مخاطب و واقعه عاشوراست. اين شعر در پي ايجاد استمرار براي توجه به انديشه هاي حاكم در كربلاست تا بتوان در بحبوحه روزمرگي و رد و قبول هاي خو گرفته شده، تلنگري بر انديشه و روان مخاطب داشته باشد تا او نيز در صدد انطباق خواسته و انتخاب هايش با معيارها و عيارهاي عرضه شده در كربلا باشد. در ديگر سخن، رسالت شعر عاشورا تعميم معيارهاي حسيني به تمام سطوح زندگي افراد است.
براي تبيين روشن تر، چنين مي توان توضيح داد كه قيام اباعبدالله الحسين عليه السلام در برابر يزيد به عنوان حاكم جائر و طاغوتي و سپ جنگ در روز دهم محرم سال 61 هجري، علاوه بر داشتن بعد تاريخي كه جزو مهم ترين و پرتنش ترين ادوار تاريخ عمومي و سياسي اسلام و تشيع محسوب مي شود، داراي جنبه اي فراتاريخي نيز است. جنبه تاريخي در كتب كهن و براساس اصول و ضوابط تاريخ نگاري با جزئي نگري و جديت خاصي ثبت شده است.
جنبه رثايي، حزن انگيز و مصيبت بار عاشورا هم به دليل شدت حادثه و عمق فجايع انجام يافته در واقعه كه قتل تعداد اندك ياران، غارت خيام، اسارت زنان و كودكان بعدي است، همواره موجب جوشش احساسات پاك انساني و سرازير شدن اشك ها بوده و ادبيات نوحه و رثا را ايجاد كرده است. اين بعد شعري، جلوه خود را در اشك هايي كه براي برنشاندن آتش و سوزدل بر گونه ها ريخته شده، مي يابد؛ سوزدلي كه نسل به نسل و سينه به سينه بدون اندك فروكاستني انتقال يافته است. آنچه در اين بعد براي شعر عاشورا ضروري است، اين است كه با تكيه بر منابع معتبر تاريخي و حديثي، به صورت مستند به روايت ماوقع بپردازد و از ارائه چهره اي انحراف يافته از شهداي كربلا كه داراي صبغه زبوني يا آميخته با اغراق و گزافه گويي است، بپردازد.
اما جنبه فراتاريخي جنبه اي است كه نه بر روي افراد كه بر افكار تأكيد دارد و سعي در ارائه عاشورا نه به عنوان صرف حادثه اي تاريخي، كه به عنوان الگويي براي حال و آينده دارد. جنبه اي فرازماني، فرامكاني و حتي فرامذهبي.
البته اين جنبه برخاسته از راهبرد عظيمي است كه امام حسين عليه السلام طي سخنراني ها و نامه هاي خود از زمان معاويه تا روز عاشورا ارائه مي دهد. امام سعي داشت تا نشان دهد كه مسأله، مسأله جنگ و قيام يك نفر در رابر ديگري نيست؛ بلكه مسأل قيام انديشه اي در برابر انديشه و فكري ديگر است. انديشه هايي كه هر كدام مباني و معارف پيش فرض خود را دارد. از همين رو است كه پيام قيام امام حسين عليه السلام با وجود اينكه ايشان به عنوان پيشواي مذهبي شيعيان هستند، پيامي انساني است تا مذهبي محض. در نتيجه شاعران و متفكران ساير اديان و مذاهب هم به اين مسأله توجه كرده اند.
قيام امام حسين عليه السلام، قيام آگاهي است بر جهل و نمود اين را در رفتارهاي طرفين مي بينيم. حضرت در طول مسير و روزهاي اقامت در كربلا و حتي در روز عاشورا از هر فرصتي براي تبيين انديشه ها، معارف، خواسته ها و اهداف خود و در كل براي آگاه كردن تمام افراد خودي و دشمن استفاده مي كند. اين درحالي است كه طرف مقابل در اكثر صحنه ها از برقراري ارتباط و تخاطب با حضرت روي گردان است. كربلا آوردگاه دو تن يا دو لشكر نيست. كربلا محل تلاقي دو طرز تفكر، دو انديشه و دو سنت است. همان دو سنتي كه در جمل و صفين در مقابل هم ايستادند. همان دو انديشه اي كه در بدر و احد بر همديگر شمشير كشيدند. اين جنبه، حادثه كربلا را به عنوان رمز پيكار و حق طلبي و سمبل بيدارگري در برابر بيدادگري و سربرآوردن غيرت هاي ديني نشان مي دهد.
اشعار شاعراني كه با تكيه بر اين جنبه قلم فرسايي كرده اند، داراي ويژگي هايي همچون سعي در ايجاد انقلاب در وجدان جامعه بشري، سو دادن انديشه ها به سمت آرمان هاي انساني، دفاع از حريم و حقوق انساني، شكوه از حاكمان نالايق و دعوت به قيام، استقبال از مرگ، نگاه حقارت بار به دنيا، ارائه ظلم ستيزي به عنوان بارزترين مود قيام عاشورا، پايداري حقيقت و ناپايداري باطل و در نهايت ارائه شهادت به عنوان زيباترين پايان است.
كامل ترين نمونه هاي شعري اين نوع ديد را در ادبيات معاصر فارسي مي توان سراغ گرفت. اكثر اين نمونه ها بعد از اعتراض و قيام امام خميني(ره) در برابر حكومت پهلوي به عنوان حكومت طاغوت به وجود مي آيند و با وقوع انقلاب اسلامي و پس از آن شروع جنگ، وارد مرحله جديدي مي شود.

شعر، عاشورا و انقلاب اسلامي
 

شعرا، در عصر انقلاب اسلامي ايران، به يک رستاخير ادبي براي باز آفريني روح است خداجو وسلحشور دست يازيدند و ازحماسه هيا پرشور جوانان برومند اين مرز و بوم چکامه ها پرداختند. بيان هوشيارانه سرشار از ظرافت، از چشمگير ترين جلوه هاي خلاقيت در آثار شعراي متأخر است تا به آن جا که با معيار هاي شعر گذشتگان تفاوتي ديگر گونه دارد. شاعران در عرصه ابداع و آفرينش و نو آوري، دستاوردهاي بديعي دارند و با زباني حماسي و گاه با مايه هاي تغزلي، در فضايي تازه تنفس مي کنند. قصايد و غزل هاي سال هاي آغازين انقلاب، متأثر از حال و هواي اجتماعي آن دوره اند. بسياري از شعرا تلفيق غزل و حماسه را دستمايه کار خود قرار داده اند. اتصال اين دوره به دوره ادبيات خاص جنگ، به تشديد حماسه پردارزي ها کمک کرده است. با توجه به غناي ادبي اين جريان جديد، بايد درانتظار شکوفايي و باروري بيشتر آن نشست.
مرضيه محمد زاده، دانشنامه شعر عاشورايي، جلد 1، صفحه 287.
منبع: آيه شماره دي ماه 89



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط