ابومسلم معاذ بن مسلم کيست؟

«معاذ هرّاء» در زمان حکومت يزيد بن عبدالملک (101ق.)(1) به دنيا آمد.(2) شخصي از معاذ، زمان ولادتش را پرسيد، جواب داد: در زمان خلافت يزيد بن عبدالملک به دنيا آمدم.(3) پس وي متولد حدود 101 هجري است. معاذ بن مسلم در کوفه به دنيا آمد و در همانجا نشو و نما يافت. وي در جواني تاجر بود و از شهر هرات که يکي از شهرهاي مهم و پر رونق خراسان در آن زمان بود، البسه و پوشاک مي آورد و در کوفه مي فروخت. بدين سبب ملقب به «هرّاء» شد.(4)
سه‌شنبه، 5 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابومسلم معاذ بن مسلم کيست؟

ابومسلم معاذ بن مسلم کيست؟
ابومسلم معاذ بن مسلم کيست؟


 

نويسنده: سيد حبيب الله حسيني




 

ولادت و نسبت
 

«معاذ هرّاء» در زمان حکومت يزيد بن عبدالملک (101ق.)(1) به دنيا آمد.(2) شخصي از معاذ، زمان ولادتش را پرسيد، جواب داد: در زمان خلافت يزيد بن عبدالملک به دنيا آمدم.(3) پس وي متولد حدود 101 هجري است.
معاذ بن مسلم در کوفه به دنيا آمد و در همانجا نشو و نما يافت. وي در جواني تاجر بود و از شهر هرات که يکي از شهرهاي مهم و پر رونق خراسان در آن زمان بود، البسه و پوشاک مي آورد و در کوفه مي فروخت. بدين سبب ملقب به «هرّاء» شد.(4)
پدر وي مسلم بن ابي ساره، ظاهراً در کوفه زندگي مي کرد و خانواده وي به نام «آل ابي ساره» معروف بود.
معاذ هراء دو پسر داشت به نام هاي علي و حسين. به گفته ي مدرس تبريزي(5) پسري به نام يحيي نيز داشت. اولين کنيه معاذ، «ابومسلم» بود؛ خداوند پسري به وي داد که اسمش را علي گذاشتند و از آن به بعد، کنيه اش را «ابوعلي» نهاد.(6) پسرش حسين يکي از محدثين ثقه و قابل اعتماد و از اصحاب امام صادق و امام کاظم (عليها السلام) است و از پدرش روايت کرده است.
معاذ برادري به نام عمرو هم دارد که از محدثان مورد اعتماد است.(7) عموي معاذ به نام حسن بن ابي ساره، پدر محمد بن حسن نحوي است و به گفته ي ياقوت حموي، وي اولين فرد از کوفيان بود که کتابي را در «علم نحو» تدوين کرد.(8)
معاذ در چنين خانداني تربيت يافت که همه از بزرگان علم، ادب و حديث بودند.(9)

دوران تحصيل
 

متأسفانه از جزئيات دوران تحصيل مغاذ بن مسلم چيزي در تاريخ ثبت نشده، اما به يقين اولين استاد او، پدر و عمويش بود؛ چون بيان شد که خاندان ابي ساره، اهل علم و ادب و از بزرگان اصحاب امام صادق (عليه السلام) بودند.

تسلط بر مباني فقهي و عقيدتي
 

معاذ بن مسلم يکي از متخصصان در فقه اسلامي بود. وي نه تنها در فقه شيعه تبحر داشت. بلکه با مباني فقهي تمام مذاهب اسلامي آن روز، آشنايي کامل داشته و بر طبق آن فتوا مي داد. شيخ طوسي به سند خود از حسين بن معاذ، از پدرش نقل کرده که گفت:
امام صادق (عليه السلام) به من فرمود: شنيدم که روزها در مسجد جامع مي نشيني و به مردم فتوا مي دهي؟ عرض کردم: بلي، همين طور است. من هم تصميم داشتم که پيش از رفتن از نزد شما از اين مسئله سؤال کنم. روش کار من اين است که در مسجد مي نشينم. مردي مي آيد مسئله اي (شرعي يا عقيدتي و ...) مي پرسد و سؤال کننده از سه صورت خارج نيست: 1. يا از مخالفين شماست؛ 2. يا از پيروان شما 3. و يا کسي است که هويتش براي من مجهول است. اگر شناختم که از مخالفين شماست، براساس مذاهب و معتقدات خودشان جواب مي دهم. اگر مردي از محبان و پيروان شما بود، براساس آنچه از شما رسيده، پاسخ مي دهم. اگر ندانم که از چه مسلکي است، نظريات و آراي فقها (يا متکلمان) مذاهب را بيان مي کنم. به طور مثال مي گويم که از فلان شخص چنين رسيده و از فلان شخص چنان، و در ضمن آن، ديدگاه هاي شما را هم بيان مي کنم.
حضرت ابوعبدالله جعفر بن محمد (عليها السلام) فرمود: کار خوبي مي کني و ادامه بده و روش و سيره من نيز چنين است.(10)
از اينکه به طور مطلق گفته: «شخصي مي آيد و سؤالي مي کند»، کشف مي شود که از هر مسئله اعتقادي، اخلاقي و فقهي که سؤال مي شده، وي جواب مي داده، که اين امر، حيرت آور و نشانه وسعت علمي اوست!

محدث مورد اعتماد
 

معاذ بن مسلم هراء کوفي، يکي از محدثان ثقه و قابل اعتماد امامي، از فقهاي خوش نام شيعه و از اصحاب بزرگ امام صادق (عليه السلام) بلکه از جمله خواص و صاحب اسرار ايشان بود. به گفته ذهبي و ابن نديم «او بسيار متواضع بود»(11). وي يي از راويان حديثي از امام صادق (عليه السلام) است که در آن، حضرت بر امامت امام موسي کاظم (عليه السلام) تصريح کرده است و نيز راوي ده ها روايت ديگر در زمينه هاي مختلف است؛ از جمله:
1. در شأن نزول آيه (انما انت منذر و لکل قوم هاد)،(12) معاذ بن مسلم، از عطاء بن سائب، از سعيد بن جبير، از ابن عباس نقل کرده که وقتي آيه (إنّما أنت مُنذرٌ...) نازل شد، رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) دستش را بر سينه علي بن ابي طالب (عليه السلام) گذاشت و فرمود:
«من منذر و ترساننده ام و براي هر قومي هم راهنمايي است».
با دتسش با بازوي علي (عليه السلام) اشاره کرد و فرمود: «تو راهنماي اين امت هستي يا علي! و به واسطه تو بعد از من رهپويان راهنمايي مي شوند».(13)
2. در شأن نزول آيه (إنّما وَليِّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَ الّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمونَ الصّلاهَ و يُؤتُونَ الزّکاه و هم راکِعُون) (14)، قاضي ابوالفرج معافي به سند خود از معاذ بن مسلم، از عطاء بن سائب، از سعيد بن جبير، از ابن عامر نقل کرده:
روزي عبدالله بن سلام با جمعي به رسول خدا برخوردند، گفتند: اي رسول خدا! خانه هاي ما دور است و ما جز مسجد جاي ديگري براي گفتگو نداريم و قبيله ما چون ديدند که ما خدا و رسول خدا را تصديق و دين سابق خود را ترک کرديم، کينه و دشمني خودشان را با ما اظهار کردند و قسم خوردند که با ما قطع رابطه کنند و اين امر براي ما بسيار سخت است. آيه نازل شد که: «همانا دوست و سرپرست شما، خدا و رسول خدا و کساني اند که ايمان آوردند و نماز را بر پاداشتند و در حال رکوع زکات پرداختند». هنگامي که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين آيه شريفه را بر آنان قرائت کرد، آنها گفتند: ما به آنچه خدا و رسول وي راضي و خشنود است، راضي و خشنوديم.
راوي مي گويد: وقت نماز عصر شد. بلال اذان گفت و رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از خانه خارج و داخل مسجد شد. ديد که اصحاب در حال نمازند، بعضي در سجده، برخي در رکوع، جمعي ايستاده و عده اي نشسته اند و مسکيني هم از مردم طلب کمک مي کند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به آن مرد فقير فرمود: آيا در اين مسجد کسي چيزي به تو داده؟ گفت: بلي. گفت: چه چيزي؟ جواب داد: انگشتر نقره. گفت: چه کسي؟ جواب داد: آن مردي که ايستاده پرسيد: در چه حال اين انگشتري را به تو داد؟ جواب داد: در حال رکوع.
راوي گويد: پس همه نگاه کرديم، ديديم که وي اميرمؤمنان علي بن ابي طالب (عليه السلام) است.(15)
3. معاذ بن مسلم درباره فضيلت و «ثواب صدقه» گفت: در خدمت امام صادق (عليه السلام) بودم و سخن از «درد» به ميان آمد. حضرت فرمود:
«بيماران خود را با دادن صدقه مداوا کنيد، و چه مي شود اگر هر يک از شما غذاي يک روز خود را (در راه خدا) صدقه بدهد؟ همانا به فرشته مرگ فرمان مي رسد که: روح فلان بنده را قبض کند و در اين حال آن بنده صدقه اي (در راه خدا) مي دهد، آن گاه به فرشته مرگ خطاب مي شود که: آن فرمان را باز گردان (16) (و به آن عمل مکن و بنده ما را واگذار)».
4. معاذ بن مسلم، از عبدالله بن سنان، از امام باقر (عليه السلام) نقل کرده که حضرت درباره فضيلت خواندن «قرآن» فرمود:
«کسي که قرآن را در حال نماز و ايستاده قرائت کند، خداوند متعال در برابر هر حرف آن، براي وي، صد پاداش در نامه اعمالش مي نويسد. هر کسي در نمازش در حال نشسته قرآن بخواند، خداوند کريم در مقابل هر حرف آن، پنجاه حسنه مي نويسد و هر کسي در غير نماز قرآن تلاوت کند، خداوند جل جلاله در برابر هر حرف آن ده حسنه مي نويسد»(17).
5. معاذ بن مسلم از امام صادق (عليه السلام) نقل کرده که حضرت فرمود:
«در برابر مشکلات، صبر و ناملايمات را تحمل کن. تو نمي تواني معصيت کاران را مجازات کني؛ پس بهتر است خداوند را اطاعت کني و صبر را پيشه خود سازي».(18)

از ديدگاه علماي رجال
 

نجاشي در شرح حال محمدبن حسن بن ابي ساره گفته: معاذ بن مسلم پسر عموي محمدبن حسن است. اين خاندان، کانون فضل و ادب بودند و اين خاندان همه ثقه اند و هيچ گونه طعني بر ايشان نيست.(19)
شيخ در رجالش يک جا وي را از اصحاب امام باقر (عليه السلام) و در جاي ديگر از اصحاب امام صادق (عليه السلام) به حساب آورده و گفته: «معاذ بن مسلم هراء انصاري نحوي کوفي».
برقي وي را از اصحاب امام صادق (عليه السلام) و از کساني شمرده که امام باقر (عليه السلام) را درک کرده است. برقي مي افزايد: شکي نيست که معاذ بن مسلم هراء با معاذ بن مسلم بن ابي ساره، يکي است و به شهادت نجاشي وي ثقه نيز هست. اگر اتحاد وي با معاذ بن کثير ثابت شود، چنان که شيخ صدوق به اين اتحاد تصريح کرد، (20) به شهادت نجاشي، شهادت شيخ مفيد نيز ضميمه مي شود.(21) به هر حال، وي بلا اشکال از ثقات راويان است.
در بعضي از کتب، از «معاذ هراء» به عنوان «معاذ فراء» ياد شده و به عقيده بعضي، استبعادي ندارد که ملقب به هر دو عنوان باشد.(22) به نظر مي رسد که همان «هراء» درست باشد؛ چه اينکه به دنبال آن تعليل شده وي را به سبب فروش لباس هاي هراتي، هراء مي گفتند. قرينه ي ديگر اينکه در بعضي منابع، وي را «بيّاع الاکسية» (فروشنده لباس) هم گفته اند و چون در جاهايي که به عنوان فراء ذکر شده، بدون عنوان ديگر ذکر شده، معلوم مي شود که لقب وي هراء بوده، نه فراء.
پس قوياً به نظر مي رسد که معاذ فراء، همان معاذ بن مسلم هراء باشد و در نسخه ي کافي و بعضي از کتب ديگر که به عنوان معاذ بن مسلم فراء است، تحريف صورت گرفته باشد. همچنين معلوم مي شود که معاذ بن مسلم هراء همان معاذ بياع الآکسيه است. و معاذ بياع الأکسيه متحد است با معاذ صاحب الأکسيه.(23)
به اعتقاد سيد علي بروجردي، معاذ بن مسلم نحوي ثقه است، و به معاذ بن مسلم هراء در بعضي متون حديثي، معاذ بن کثير کسائي کوفي اطلاق شده که شيخ مفيد وي را از بزرگان و ... اصحاب امام صادق (عليه السلام) شمرده است و اين دو فرد متحدند.(24)

مشايخ و شاگردان
 

استادان معاذ در حديث، عبارت اند از:
1. امام صادق (عليه السلام)؛ 2. عبدالله بن سليمان؛ 3. عبدالله بن سنان(25)؛ 4. عمار بن موسي ساباطي(26)؛ 5. عطا بن سائب(27).
شاگردان معاذ در حديث، عبارت اند از:
1. معاويه بن وهب؛ 2. عبدالله بن مغيره؛ 3. حذيفة بن منصور؛ 4. حسن بن علي؛ 5. سليمان بن سفيان؛ 6. محمد بن حسن؛ 7. حسين بن سيف؛ 8.ابن محبوب؛ 9. جابر بن سدير؛ 10. ابي عماره؛ (28)11. حسن بن حسين کوفي ؛ 12.عبدالرحمن محاربي.(29)

آثار علمي
 

معاذ بن مسلم علاوه بر ده ها روايت از معصومان (عليهم السلام)، کتاب هاي زيادي در علم نحو نوشته، اما هيچ کدام از جور زمان باقي نمانده است. به گفته ي ابن خلکان، ابومسلم معاذ بن مسلم هراء نحوي از اساتيد «کسائي» بود و کسائي، حکايات و داستان هاي زيادي از وي در «قرائات سبعه» در قرآن نقل کرده است. وي در علم نحو، تصنيفات زيادي دارد و از مصنفات ايشان چيزي بر جاي نمانده است. وي شيعه بود و اشعاري هم داشت که در زيبايي و بلاغت مثل اشعار نحويين بود.(30)
نمونه شعر وي درباره ولي عصر(عج):

و ما زلت في طمع راجياً
أؤمل کبهشهم ان يحينا

و أرقب من هاشم قائماً
تقر به آئين المؤمنينا

أبوه رسول مليک السماء
نذير من النذر الأولينا(31)

وفات
 

از بعضي منابع به دست مي آيد که معاذ بن مسلم در سال 187؛ (32) بنابر قولي در سال 190 هجري در بغداد از دنيا رفت (و در همانجا مدفون است). وي در هنگام وفات، حدود 86 يا 89 سال داشت.(33)
بنابراين قول کساني که گفته اند: وي هنگام مرگ صد سال داشت يا به حدي عمرش طولاني بود که تمام اولاد و نوه هايش از دنيا رفتند و او زنده بود و دندان هايش را با طلا پوشانده بود(34) و اينکه سهل بن غالب خزرجي درباره وي گفته:

إن معاذ بن مسلم رجل
ليس يقينا لعمره أمد(35)

إن معاذ بن مسلم رجل
قد ضجّ من طول عمره جُدُدُ

يا نسر لقمان کم تعيش و کم
تسحبُ ذيل الحياه يا لُبد(36)

قد أصبحت دارُ آدمٍ خربت
و أنت فيها کأنک الوتدُ

تسالُ غرنها إذا حجلت
کيف يکون الصُّداع و الرمَدُ (37)

گويا اين مطالب درباره ي وي درست نيست؛ زيرا پيش تر گفتيم که اکثر مورخان مانند: ابن اثير(38)، ابن خلکان، (39) ذهبي(40) و جمعي ديگر از قول خودش نوشته اند که در زمان خلافت يزيد بن عبدالملک (101 هجري) متولد شدم، و او در سال 187 يا 190 از دنيا رفته که حدود نود سال عمر کرده و اين عمري تقريباً معمولي است.
بعضي گفته اند که سال ولادت معاذ در زمان خلافت عبدالملک بن مروان (65-68ق) هم ذکر شده و اين قول به صحت، نزديک تر و طويل العمر بودن او که زبانزد عامه بوده و از معمرينش شمرده اند، درست تر است؛ (41) ولي اين ديدگاه نيز به دلايلي بعيد است:
اولاً، اين مطلب را فقط ابن خلکان با ترديد ذکر کرده(42) و در هيچ منبعي ديگر نيامده است.
ثانياً، آن معاذ بن مسلم که ابيات فوق درباره اش گفته شده و در حدود 150 يا 120 سال عمر کرده که ضرب المثل شده: فلاني «اعمر من معاذ» است، وي به قول جاحظ(43) و تعدادي از ادبا و مورخان ديگر، معاذ بن مسلم بن رجاء مولاي قعقاع بن شور و از معمرين و از کارگزاران بني اميه و بني عباس بوده است که در 150 سالگي وفات يافته است.
ثالثاً، در کتب رجالي، پسري از وي ذکر شده است به اسم حسين بن معاذ که از پدرش رواياتي را نقل کرده و محمد بن ابي عمير (م 217 ق.) از وي روايت کرده (44) و اين منافي است با آن قول که گفته: همه اولاد، حتي نوه هايش هم قبل از او از دنيا رفتند.
رابعاً، علماي رجال، وي را از اصحاب امام صادق (عليه السلام) (83-148ق.) دانسته و بعضي گفته اند که از امام باقر (عليه السلام) (57-114ق.) اندک رواياتي دارد. ولي نگارنده به اين باور است که وي در زمان شهادت امام باقر (عليه السلام) نوجواني در حدود ده تا سيزده ساله بوده که عادتاً نمي تواند بدون واسطه از آن حضرت روايت نقل کند. از همين رو، وي به واسطه عبدالله بن سنان از امام باقر (عليه السلام) روايت نقل کرده. حال اگر وي متولد سال 65 هجري باشد، وي را بايد از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق (عليهم السلام) شمرد؛ در حالي که در هيچ کتاب تاريخي از آشنايي وي با امام سجاد (عليه السلام) ياد نشده است.
 

پي نوشت ها :
 

1- تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 310؛ تاريخ طبري، ج5، ص 324؛
2- الکامل، ج6، ص 189.
3- مجالس المؤمنين، ج1، ص 556. الکامل ، ج5، ص 58.
4- تاريخ اسلام، ذهبي، ج3، ص 412.
5- ريحانه الادب، ج2، ص 315.
6- وفيات الاعيان، ج5، ص 218.
7- معاذ بن مسلم گويد: برادرم عمرو را خدمت امام صادق (عليه السلام) معرفي کردم و گفتم: وي از شما سؤالي دارد. حضرت فرمود: بپرس. برادرم پرسيد: آن چيست که خداوند جز آن را از بندگانش قبول نمي کند. و آن چيست که جاهل، در آن معذور نيست؟ حضرت جواب داد: گواهي بر اينکه جز خداي واحد، خدايي نيست و محمد فرستاده او است، نماز هاي پنج گانه، روزه ماه رمضان، غسل جنابت، حج بيت الله، اقرار به آنچه رسول الله آورده و اقتدار به ائمه معصومين.
سپس عمرو از حضرت خواهش کرد که اسامي آنها را بگويد، حضرت تا امام باقر شمرد. بعد عمرو پرسيد: شما چه، فدايت شوم؟ حضرت جواب داد: [بله] اين امر (امامت) تا آخر ماست؛ همان گونه که براي اول ما بود. (اهل البيت في الکتاب و السنه، محمد محمدي ري شهري، ص 241).
8- معجم الادباء ، ج2، ص 384.
9- دراسات في علم الدرايه، ص 222.
10- اختيار معرفه الرجال، ج2، ص 522؛ رجال ابن داود، ص 190؛ معجم الرجال الحديث، ج19، ص 207؛ مستدرکات علم رجال، ج7، ص 439.
11- سير اعلام النبلاء ، ج8، ص 482؛ فهرست ابن نديم، ص 71.
12- رعد/ 7.
13- تفسير طبري، ج16، ص 357؛ شواهد التنزيل ج1، ص 381؛ تفسير ابن کثير، ج2، ص 52؛ تاريخ دمشق، ج42، ص 359؛ لسان الميزان، ج1، ص 285.
ابن حجر به دنبال نقل اين حديث از ابن جرير طبري مي گويد: معاذ ناشناخته است و شايد اين حديث از مجعولات وي باشد! کسي نيست بپرسد که چه تضادي با قرآن و سنت در اين روايت است که اين گونه آرزو مي کني مجعول باشد؟
14- مائده/ 55.
15- اليقين، ص 223.
16- الدعوات، ص 181.
17- الکافي، ج3، ص 316.
18- همان، ج2، ص 111.
19- رجال نجاشي، ص 324.
20- خصال، صدوق، ص 530؛ من لا يحضره الفقيه، صدوق، ج2، ص 17. وي مي گويد: «معاذ بن کثير، يقال له: معاذ بن مسلم الهراء».
21- «وقد عد المفيد في الإرشاد، فصل النص علي إمامة موسي بن جعفر من ابيه الصادق: معاذ بن کثير من شيوخ اصحاب أبي عبدالله و خاصته و بطانته، و ثقاته الفقهاء الصالحين».
22- ريحانه الادب، ج2، ص 315.
23- معجم الرجال الحديث، ج19، ص 204؛ جامع الروات، ج2، ص 235.
24- طرائف المقال، ج1، ص 606، براي اطلاع بيشتر از اسم ها و القاب مختلفي که درباره معاذ بن مسلم گفته شده، ر، ک: المفيد من معجم رجال الحديث، محمد جواهري، ص 609؛ الکني و الالقاب، ج3، ص 19 و 290؛ إکليل المنهج، ص 85؛ تعليقه علي منهج المقال، وحيد بهبهاني، ص 335؛ القائق في رواة و أصحاب الصادق (عليه السلام)، ج3، ص 61.
25- کافي، ج2، ص611.
26- استبصار، ج1، ص 376.
27- لسان الميزان، ج1، ص285.
28- معجم الرجال الحديث، ج19، ص 204 و 209.
29- تاريخ اسلام، ج3، ص 412.
30- وفيات الاعيان، ج5، ص 218؛ الاعلام، زر کلي، ج7، ص 258.
31- أعيان الشيعه، ج10، ص 130.
32- العبر، ج1، ص 55.
33- الفائق في رواة و اصحاب الصادق (عليه السلام)، ج3، ص 261.
34- فهرست ابن نديم، ص 71.
35- مجمع الامثال، ج1، ص 218.
36- نور القبس، ج1، ص 102.
37- الحيوان، ج1، ص 28.
38- الکامل، ج3، ص 109.
39- وفيات الاعيان، ج5، ص 221.
40- تاريخ اسلام، ج12، ص 401.
41- ريحانة الادب، ج2، ص 315.
42- وفيات الاعيان، ج5، ص 217.
43- الحيوان، ج2، ص 67.
44- رجال نجاشي، ص 326.
 

منبع: نشريه فرهنگ کوثر، شماره87.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط