مقدمه:
نماز عطیه الهی و ره آورد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سفر مِعراجی آن حضرت میباشد. نماز برای ناآشنایان تکلیف و برای عاشقان وصال عاشقانه است.
و در این پیوندی که بین عاشق و معشوق به واسطه نماز برپا شده است سکوی صعود به عالم ملکوت و راهیابی به بارگاه قدس الهی پنهان است که شایستگان با ستایش الهی در پنج نوبت بدان ره یافته از شقاوت به سعادت دنیوی و اخروی کشانده خواهند شد.
عطیه نماز و مقام امامت فرشتگان
و حتی انسان باخضوع در نماز میتواند به جای برسد که امام فرشتگان گردد. قرآن هم تشویق میکند که شما آن قدر میتوانید رشد کنید که بگویید: «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا» (1)
خدایا، ما را به جایی برسان که اهل تقوا به ما اقتدا کنند آنان تابع ما باشند و ما آنها را رهبری کنیم. نماز همان گنجینه ای است که هر کس بدان راه یافت عاشقانه مطیع فرمان حضرتش خواهد شد و هیچ زمانی از او جدا نخواهد شد.
نماز واژهی آشنا جهت معرفت به خدانماز لفظ و واژه ای است که در متون دینی ما به عنوان «صلاة» از آن یاد شده و دارای معانی متعددی بوده که یکی از آن معانی، همین عمل مخصوصی است که به نام «نماز» در دین اسلام تشریع شده است.
این لفظ در برخی از آیات به معنای سلام و تحیت آمده است، آنجا که خداوند در قرآن کریم میفرماید:«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا (2)؛
همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) درود میفرستد شما هم ای اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم بر او سلام گوئید»
ای رسول ما، تو از مؤمنان، صدقات را بگیر تا بدان واسطه نفوس آنان را پاکیزه سازی و آنها را به دعای خیر یاد کن، همانا دعای تو در حق آنان موجب تسلی خاطر آنهاست»
«صلاة» به هر دو معنای مزبور که در حقیقت به معنای واحد برمی گردند که همان دعا باشد مورد بحث ما نیست بلکه مراد از «صلاة» همان معنایی است که با طریق مشخص و با ارکان مخصوص و جزئیات معین از طرف شارع مقدس، حقیقت پیدا کرده است .
و پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن حقیقت نازله را در عمل تشریع و خود آن را تحقق عملی بخشید. نه تنها شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) در طول عمرش به عمل بدان پای بند بود بلکه همه مسلمین موظف بودند.
که آن را شبانه روز پنج بار بجای آورند: «أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیْلِ (4)؛نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکی شب برپادار» که این آیه اشاره اجمالی به نمازهای پنج گانه دارد.
نماز عطیۀ حق
و تحمّل سختی. آری، برای ناآشنایان تکلیف است تابه وظیفه عمل کنند و کم کم تحت جاذبههایش قرار گیرند و جذبهها، اُنس بیاورد و اُنس به عشق مبدّل گردد،.
تا جایی که نماز تنها روشنی چشم و سُویدای قلب حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) و محمدیان باشد که، «قُرةُ عینی فِی الصَّلاةٍ»(5) و عارف به این سرّ عشق گوید:
مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانی
حدیث درد فراق با تو بگزارم (6)
آیا این نمازگزار را به دنیا توجّهی هست؟ و یا شیطان را به ایشان راهی است؟ آیا برای چنین عاشقی، نماز تکلیف است و سنگینی؟
حاشا. بهشت این نمازگزاران را دوام ذکر معشوق و دوام حضور و دوام شهود حضرت حق و دست از غیر شستن است که، دو عالم را به یک بار از دل تنگ برون کردیم که جای تو باشد. (7)
عطیه نماز و تکامل تدریجی آن
از آدم تا خاتم الأنبیاء (علیهم السلام) بشر تا در وادی توحید و یگانگی خداوند قرار گرفت تکامل وجودی خویش را در حمد و ستایش الهی با کلام نماز در کلاس انبیاء طی کرد.
تکامل معنوی انسان در خدمت انبیاء بودن و در گرو زمان است انبیاء رازهای نهفته در نماز را در طی زمان به صورت مرتبه های پایین تا اعلی درجه است طبق استعداد و فهم انسانها بیان داشته مسیر تکامل تدریجی او را معین کردند .
قبل از پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) همچون امّت محمد(صلی الله علیه و آله) استعداد دریافت حقایق را کمتر داشته و در عوض قدرت جسمانی زیاد داشتند و از این رو عبادات شاق بر آنان گذاشته شده بود.
ولی در امّت محمد (صلی الله علیه و آله) آسانی و آرامش بیشتر بهره مندی از حقایق و معارف گذاشته شده بود به همین دلیل پیامبر فرمودند: «بُعِثتُ بِالشّریعُةٍ السَّهلَةِ السَّماء(8)؛ من به شریعتی آسان و پرفیض و پرمحتوا معبوث گشتم.»
معرفت به خدا ، انگیزه حقیقی نماز
ارتباط، سرّی بین عاشق و معشوق حقیقی است؛ یعنی بین بنده و پروردگارش، که خمیرۀ بنده را با عشق حق سرشتند؛ به دلالت آیه کریمۀ «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»(9)؛
یعنی توحید، فطرت خدایی است که انسان را بر آن سرشتهاند که روحش از روح منفوخِ حق است و صعودش از راه علم و عمل به اصل خویش: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» (10)؛ یعنی روح انسان با دو بال به سوی پروردگار خود در پرواز است: یکی علم که تقویت روح است؛ دوم عمل صالح که بالابرندۀ اوست. (11)
و با این اوصاف حضرت حق جلت عظمته گنجی مخفی بوده و کشف کنندگان این گنج، عارفان بالله و عاشقان والهاند. بنابراین پوشیدن خلعت «معرفت الله» و محبوب الهی شدن انگیزه نماز است که انسان از طریق ستایش و حمد بی کران الهی بدان دست مییابد و جلوۀ الهی را در وجود خویش روافزون میسازد.
نماز فیض دائمی در ارکان هستی
اقسام نماز را میتوان بدین گونه تقسیم بندی کرد.
یعنی او خدایی است که رحمت خود و فرشتگانش را بر شما افاضه میکند تا از تاریکیهای غفلت، خارج و به عالم نور ذکر، برساند و از گمراهی به هدایت و از شقاوت به سعادت واصل گردند.
و این رحمت همه ما سوی الله را فراگرفته است که به رحمت عام تعبیر میشود و در مقابل رحمت رحیمی حق تعالی است که در نتیجه، مؤمنان از آن بهرهمند میشوند و غیر مؤمن را لیافت آن نیست که به رحمت خاص بیان میشود.
بنابراین هرچه که خداوند روشنی رحمت خویش را بر عالم هستی بتاباند، خوبیها و پاکیها به آنها واصل شده است که در این جا باید سررشته را نگهداشت تا اولاً این فیض نگسلد، و ثانیاً به مقام احسان الهی نائل شود که او هم، همانند خداوند صفت رحمت را گرفته به بندگان رساند.
2.نماز ملائکه: به معنای رحمت و طلب بخشش و دعا برای مؤمنین است «هو الّذی یُصَلّی عَلَیکُم وَ مَلائِکتُهُ»؛ (یعنی فرشتگان خدا نیز طلب رحمت و مغفرت برای شما میکنند) و در کریمۀ دیگر دربارۀ ملائکه میفرماید:
«وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ»(14)؛یعنی فرشتگان نیز طلب رحمت و مغفرت برای مؤمنان میکنند و میگویند:
پروردگارا، تو که رحمت و علمت همه چیز را فراگرفته و تو عالِمی که مؤمنان محتاجترین بندگانند، به رحمت واسعۀ تو، پس رحمت و بخشایشت را به مؤمنانی که از کثرات ماسوی گذشتند و راه وحدانیت تو پوییدند.
عنایت فرما و ایشان را از عذاب شعله های آتش بازدار و آنان را از دچار شدن به عواقب گناهان، دور فرما.
دلا معاش چنان کن که اگر بلغزد پای
فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد (15)
3.نماز انسان: به معنای رحمت و نیایش و افعال مخصوصی که از صاحب شریعت به ما رسیده است؛ یعنی همان نماز معروف مسلمین که به لفظ «أقیمُوا الصَلاَةَ» و مشابه آن در قرآن زیاد ذکر شده است.
4. نماز همۀ ماسوا: به معنای تسبیح فطری و سجود ذاتی هر موجود است که از ظهور تجلیّات حق است بر آنها و همۀ ما سوا فقیر الی الله اند و اظهار فقر ذاتشان، صلات و تسبیح پروردگار خویش است و رحمت حق بر ایشان مستدام.
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ به ما یَفْعَلُونَ» (16)؛
یعنیای محمد(صلی الله علیه و آله)! آیا نمیبینی (یعنی شاهدی و میبینی) که هرکس در آسمانها و زمین است ستایشگر پروردگار خویش است .
و پرندگان بالهای خود را در جو آسمان میگسترانند و خدای خود را میستایند و به درگاهش نماز میبرند و همه، گاه ستایش و نیایش خود را میدانند و خدا نیز به آن آگاه است و خواسته همه را اجابت میکند.(17)
نماز دوری از معیشهً ضنکاً
ذکر در لغت له معنای حفظ مطالب ومعارف آمده با این فرق که حفظ به معنای بدست آوردن در ابتدای امر گفته میشود وذکر به ادامه و حاضر داشتن آن، که آن حضور گاهی قلبی است و گاهی قولی و به همین خاطر ذکر را به دو قسم قلبی و زبانی تقسیم کردهاند.(18)
« وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی»(19) نماز را به پادار تا به یاد من باشی. و یاد الهی انسان را از «معیشه ضنکا» همان زندگی سخت و نابود کننده دور میسازد. همانطور که قرآن فرمود: « وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا»(20) یعنی کسی که از ذکر و یاد من اعراض و دوری کرد به زندگی سختی گرفتار میشود.
بنابراین نماز مصداق بارز ذکر الهی است که در مقام زندگی سفلی و مادیت که با بسیاری از نگرانیها و اضطرابها روبروست و حتی برخی انسان را به گونه ای به خود مشغول داشته که تمام عمرشان را دربرگفته، ضامن نشاط و شادابی و کمال مطلوب در زندگی است .
و شاید به همین سبب باشد که در کتاب آسمانی قرآن کمتر عبادتی چون نماز مورد اهمیت قرار گرفته است تا آنجا که حدود صد و چهارده مورد این کلمه در قرآن بکار رفته و در پانزده مورد امر به آن شده است.
و در درستی ادعای ما همین بس که جوانی از انصار نماز را با پیامبر(صلی الله علیه و آله) بجا میآورد و با این وصف آلوده به گناهان و زشتیها بود. این مطلب را به عرض پیامبر (صلی الله علیه و آله) رساندند. حضرت فرمودند: «إِنَّ الصَّلاةَ تناهُ یوماً»(21)؛ نمازش او را روزی از این اعمال پاک میسازد.
بنابراین نباید تعجب کرد که نَفسی در اثر قرب به نماز، به نورالله روشن شود که متصل به عالم ربوبی شده و متخلّق به اخلاق الله و متصّف به صفات الله، آنوقت بقدرة الله، زندگی میکند بگونه ای که در تمام شئوناتش حق را و جلوه های عظیم آن را مشاهده مینماید.
و همانطور که بنده با نماز ذکر و یاد میکند خداوند را، حضرت حق نیز او را به فزونی رحمتها و نعمتها و رضوان خودش بشارت میدهد و زندگی میشود «راضیةً مرضیةً» از این جهت خانه های آنها نیز، تجلیگاه نور شده، ملائکه در آن رفت و آمد مینمایند و بدون اذن در آن وارد نخواهد شد.
در این خانه است که شهود مجال درآرای اوست را یافته، جانشان را با نماز از تجلیات حُسن مطلق الهی واله و حیران میسازند.
پس آیا ارزش ندارد انسان در وقت صوت دل آرای مؤذن که خبر از همنشینی با دوست میدهد انسان دست از همه چیز شسته و دل به دوست دارد و به آستانش حمد و ستایش نموده و قلبش را به حضور او آرامش بخشد؟!
فناناپذیری نماز معرفت به خدا،ست
هرآنچه که در عالم هستی لباس موجود بودن برخود گرفته و پاره ای از نظام عینی و خارجی شمرده شود، برای او خیئه غیب و نهانی است، که در این باره خداوند فرموده است:
«وَلِلّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ»(22)؛ یعنی نهان آسمانها و زمین از آن خداست و همۀ کارها به او بازمی گردد. منظور آیه خصوص چیزهایی نیست که از آسمان و زمین نهان است بلکه مقصود، نهان و درون آسمانها نیز هست.
گنجینه های آسمانها و زمین از آن خداست.پس یکی از گنجینه های نظام خارجی موجود نماز است. و از آنجا که همۀ آن گنیجنه های هستی که در آسمان و زمین است نزد خداوند ماندگار است و آنچه نزد غیر خداوند فانی شدنی است چنان که فرمود:
«ما عندکم ینفد و ما عند الله باق» آنچه پیش شماست پایان میپذیرد، و آنچه نزد خداست ماندگار است؛ پس اسرار آسمانها و زمین ـ که از جملۀ آنها نماز است ـ موجوداتی خارجی هستند که از هر گونه پایان پذیری و فنا محفوظ اند.
و جز با دست کشیدن از چیزی که پایان پذیر و نابودشدنی است، صعود به سوی آنها قابل دستیابی نیست، چون به امر پایدار، جز پس از دوری از امر فانی نمیتوان رسید؛ زیرا امر فناپذیر حجاب است و چاره ای جز ترک آن نیست.
وصیت انبیاء به عطیه نماز
توجه به این نکته ضرورت دارد که بدانیم آخرین توصیه های پیامبران و انبیاء الهی به ما رسیده پیرامون نماز بوده است. و این بسیار جالب است که انسان در هنگام مرگ آنچه که بیشتر مورد اهمیت است را بر زبان خویش جاری میسازد.
و به اطرافیان در آن مورد تأکید میکند و سعی دارد در اواخر عمرش که به سرای جاودانگی سفر میکند به وصایایش رجوع شود، از این رو وقتی به وصایای انبیاء الهی نظر میکنیم، مییابیم که دائماً پیروان خود را به «نماز» و اهمیّت دادن بدان وصیت میکرده اند. چنانچه در روایتی از امام صادق (علیه السلام) به این نکته اشاره شده است که فرمودند:
و همچنین در روایتی دیگر امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:«عَلَیکَ بِالصلاةِ فَإِنَّ أخر ما اوصی به رسول الله وحَثّ علیه الصلاه»(25)؛ (بر تو با د به نماز زیرا آخرین چیزی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن سفارش نموده و بر آن تأکید داشت نماز بود.)
علاوه بر آن در دستورات و وصایای ائمه (علیهم السلام) نیز به نماز توصیه شده اس همانطور که امام علی(علیه السلام) در هنگام افتادن در بستر شهادت فرمودند: «الَصلاة، الَصلاة، الَصلاة»(26)؛(یعنی سفارش من به شما به نماز، نماز، نماز است.)
بنابراین حال که این چنین انبیاء الهی و ائمه (علیهم السلام) به این امر مهم توصیه نمودهاند باید تمام الخیر را در آن دانست که نمازگزار به مَدَد این عبادت، مستحق نزول خوبیها میگردد و در حصار شیرینی و حلاوت این یاد از نورانیت خاصی برخوردار میگردد.
تکریم الهی از نمازگزار و عطیه نماز
خداوند متعال در سورۀ معارج میفرماید: «اولئک فی جنّاتٍ مُکرمُون»(27) اینان در بهشت از کرامت الهی برخوردارند. نه تنها برخورداری از نعمتهای بهشت، مطرح است مانند جنات، نهر، حریر، استبرق و خوردن و نوشیدن؛ بلکه سخن از کرامت و تکریم نمازگزار در بهشت است.
کرامت آن بزرگواری و بزرگ منشی است که انسان کریم از آن برخوردار است. خداوند کرامت را صفت فرشتگان میداند و میفرماید: «بل عبادٌ مُکرمون»(28) فرشتگان، بزرگوار و مورد تکریم هستند.
در مورد نمازگزار نیز سخن از کرامت است. خدا فرشته را به اوصافی معرفی میکند؛ سپس میفرماید: «لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»(29) فرشتگان هرگز جلو نمیافتند و تابع امر خدا هستند، سعی میکنند برابر دستور خدا کاری انجام دهند. آنگاه در سورۀ حجرات میفرماید:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ»(30) ای مؤمنان! بر خدا و رسول او پیشی نگیرید، تابع دستور حق باشید یعنی همانند فرشتگان که تابعند، شما هم تابع باشید.
تا خوی فرشتگی درشما ایجاد شود و خود فرشته شوید. لذّت با فرشته بودن، کرامت است. نمازگزاران در بهشت مکرّمند؛ برای آنکه نمازگزار خوی فرشتگی پیدا کرده، هرچه فرشتگان دارند او دارد. (31)
ترک نماز انهدام دین
نماز به معنای تمام دین است و چون نماز از امور ملکوتی و غیبی برشمرده شده است. دین نیز از امور غیبی است که ژرف نگری به آن انسان را وامی دارد که بدان اهمیت بسزایی را قائل گردد. و همانطور که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«الصلاة عماد الدین فَمَن ترک صلاتَهُ معتمداً فقد هدم دینه»(32) نماز پایه دین است پس کسی که نمازش را عمداً ترک نماید دینش را منهدم کرده است؛ یعنی کسی که نماز را عمداً ترک گوید در واقع نماز را نشناخته و بدان ره نیافته است.
و الاّ اگر کسی نماز را از دید ملکوتی آن که ـ مقام معراج انسان است ـ به شهود بنشیند. به دنبال محو ساختن نسیان و فراموشی رفته، طلب عشقِ وافری را نسبت به نمازخواهان میشود.
«همانند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که چنان در نماز میگریست که از سینهاش صدای دیگ جوشان به گوش میرسید و با مشاهدۀ قلبی، پشت سر خود را هم میدید؛ یعنی بین او و اسرار عالم پرده ای نبود...»(33)
پیامبر اکرم فرمودند: «مَن تَرَک الصلاة لایَرجُوا ثوابها و لایَخافُ عقابها فَلا اُبالی أن یموتَ یهودیاً أو نصرانیاً أو مجوسیاً» (34)
کسی که نمازش راترک کند امید به ثوابش نمیباشد و از عذاب و عقاب آن ترسناک نیست، پس باکی نیست که یهودی بمیرد یا نصرانی یا مجوسی. یعنی علاوه بر آنکه شخص تارک الصلاة دین خود را نابود میسازد در وقت مردن نیز بر غیر دین خود از دنیا میرود.
و حتی بالاتر از چنین لحن تندی، در حدیث دیگری از پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شده است که بر این گروه، احکام ظاهری اسالم جاری نمیشود و آن حرمت و احترامی که بر جنازه مسلمان فرض و لازم است بر جسد و مرده بی نماز لازم نمیباشد و گویا همه حرمت و اکرام بر انسان مسلمان، از نمازش نشأت گرفته است و وقتی نماز از او ترک گردد.
همۀ کرامتها و تعظیمها بر هویت وجودی او در حال حیات و بر جنازههایش پس از مرگ رخت برمی بندد و این سخن زیبای پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین است که: «مَن تَرَک الصَلاةَ ثلاثةَ أَیامٍ فَإِذا ماتَ لایَغسِلُ وَ لایکفن و لایَدفَن فی قُبورالمسلمین» (35)؛
(کسی که سه روز نمازش را ترک کند هرگاه بمیرد غسل و کفن نمیشود و در قبرستان مسلمین دفن نمیگردد.)و این نهایت، علامت مشخصۀ تارک الصلاة است که خسران دائمی در این دنیا و در عالم آخرت را در پی خواهد داشت.
(بیانی از استاد مصباح یزدی در مورد نماز)
اهمیت و جایگاه نماز
از قرآن و روایات و همچنین برهان هاى عقلى استفاده مىشود که هدف نهایى از آفرینش انسان، تکامل روحى و معنوى و رسیدن به مقامى است که قرب به خداوند متعال نامیده مىشود،
و انسان با انجام دادن اعمال اختیارى مىتواند به این مقام والا برسد. اعمال اختیارى در صورتى که موجب نزدیک شدن به قرب الهى باشند «عبادت» نامیده مىشوند.
در این باره قرآن کریم مىفرماید:«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ؛(36)و جنّیان و آدمیان را نیافریدم مگر براى اینکه مرا بپرستند».
عبادات را مىتوان به دو دسته تقسیم کرد: برخى از آنها فقط براى اظهار بندگى به پیشگاه الهى صورت مىگیرند. قوام این گونه اعمال (نظیر نماز و روزه) به قصد قربت مىباشد و بدون آن، ماهیتشان تحقق نمىیابد.
دسته دوم، اعمال دیگرى است که با هدف خاصى انجام مىشوند و اگر مورد رضایت خداوند باشند و با قصد قربت تحقق یابند، عبادت به شمار مىآیند.
نابراین شرط اساسى در عبادت بودن یک عمل، قصد قربت است و هر قدر نسبت به آن اهتمام ورزیم، ارتباط نزدیک ترى بین ما و خداوند برقرار مىگردد و از جنبه معنوى، به خداوند نزدیکتر مىشویم.
از روایات اهل بیت(علیهم السلام) استفاده مىشود که نماز، عبادت برتر است و خداوند متعال همه پیامبران و اولیا را به آن سفارش کرده است و این امر از قطعیات اسلام به شمار مىرود. در قرآن نیز آمده است که خداوند به حضرت موسى(علیه السلام)وحى فرمود:
«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی؛(37)و براى یاد من نماز را برپادار». حضرت عیسى(علیه السلام) نیز در گهواره این سفارش خداوند را یادآور شد: «وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا؛(38)و تا زندهام مرا به نماز و زکات سفارش کرده است».
اهمیت نماز تا به حدى است که قبولى عبادات دیگر به قبولى آن بستگى دارد و اگر نماز مورد قبول درگاه الهى قرار نگیرد، بقیه عبادات نیز قبول نخواهد شد. امام صادق(علیه السلام)مى فرمایند:
«انَّ أَوَّلَ مَا یُحاسَبُ بِهِ العَبْدُ الصَّلوةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا؛(39)اولین چیزى که بنده درباره آن حساب رسى مىشود، نماز است؛ پس اگر پذیرفته شد، بقیه اعمال نیز پذیرفته خواهد شد».
ارتباط بین قبولى نماز و قبولى عبادات دیگر به توضیحى نیاز دارد که فعلا در صدد بیان آن نیستیم. منظور ما این است که بهترین راه رسیدن به قرب خداوند و نایل شدن به سعادت ابدى، نماز است؛ از این رو باید در انجام دادن آن اهتمام جدّى داشت.
توجه به این نکته ضرورى است که نماز ویژگى هایى دارد که به ظاهر شریعت مربوط مىشود و رعایت آنها براى انجام دادن نمازِ صحیح لازم است؛ اما آنچه باعث تقرب حقیقى به خداوند مىشود، روح نماز و توجه دل به خداوند است. به عبارت دیگر، انسان از راه دل با خداوند ارتباط برقرار مىکند، نه از طریق شکل رفتار. بنابراین براى استفاده بهتر و شایستهتر از نماز، باید
بکوشیم روح نماز را بیشتر درک کنیم که این مهم با تعلق بیشتر دل به نماز حاصل مىشود. بر این اساس، سعى ما بر آن است که درباره محتواى نماز مباحثى را ارائه کنیم.
محتواى نماز و شناخت خداوند
به جز حرکات و اقوال، نماز از محتوا و روحى ارزشمند برخوردار است که با استفاده از آن، انسان به عالى ترین مراتب قرب الهى دست مىیابد. اندیشه در محتواى نماز و آشنایى با عناصر معنوى این معجون الهى، به ما کمک مىکند که نمازمان را بهتر به جا آوریم و استفاده بیشترى از آن ببریم.
اهمیت توجه به روح و محتواى نماز از این سخن امام رضا(علیه السلام) به خوبى روشن مىشود: «الصَّلوةُ قُرْبانُ کُلِّ تَقِىٍّ؛(40)نماز، وسیله تقرب هر تقوا پیشه است».چنان که اشاره کردیم، نماز غیر از حرکاتى نظیر ایستادن، رکوع، سجده و نشستن در حال تشهد، خواندنى هایى نیز دارد که خود به سه دسته تقسیم مىشوند:
دسته اول از خواندنى هاى نماز، اذکار است؛ مانند «الله اکبر»، «الحمد لله» و «سبحان الله». دسته دوم، قرائت قرآن است. در رکعت اول و دوم نماز، باید سوره حمد و سورهاى دیگر از قرآن خوانده شود.
دسته سوم از خواندنى هاى نماز، عبارت است از دعاهایى که در نماز مىخوانیم. البته این دعاها (نظیر دعایى که در قنوت، رکوع و سجده، و نیز دعاهایى که قبل از نماز یا در تعقیبات نماز خوانده مىشوند) واجب نیستند و از مستحبات نماز به شمار مىآیند.
در بین اذکار، ذکرى که بیش از همه در نماز تکرار مىشود، «تکبیر» است.ما در اذان نماز شش مرتبه تکبیر را تکرار مىکنیم و سپس در اقامه چهار مرتبه تکبیر مىگوییم؛ آن گاه نماز خود را با تکبیرة الاحرام آغاز مىکنیم.
در فواصل نماز و پس از انجام هر عملى، مستحب است تکبیر بگوییم؛ بعد از اتمام نماز نیز مستحب است، که سه بار تکبیر بگوییم. همچنین در تسبیحات فاطمه زهرا(علیها السلام)که پس از نماز مىخوانیم، سى و چهار مرتبه تکبیر مىگوییم.
حال با توجه به اینکه تکبیر ذکرى محورى است، باید در معناى آن دقّت بیشترى داشته باشیم. شکى نیست که شناخت معناى الله اکبر، متوقف بر شناخت معارف عمیق الهى و عقلى است؛
زیرا درباره ذکر الله اکبر «= خدا بزرگتر است» این سؤال مطرح مىشود که «الله» کیست، و ما چه معنایى را از آن درک مىکنیم؟ این سؤال به ظاهر ساده، از مسائل بسیار پیچیده و عمیق است که به راحتى نمىتوان از عهده تبیین آن برآمد
نتیجه:
همان طور که هدف از خلقت حق تعالی عبودیت بیان شده است سر تعظیم بر آستان او فرود آوردن و با نماز خاشعانه او را ستایش کردن همان پرواز روح از سفلی و أدنی به اعلی علیین و جایگاه صادقین است.
که انبیاء گذشته از حضرت آدم تا خاتم (صلی الله علیهم اجمعین) بدان مأمور شدند تا بشریت را همراه با خود به این جلوه گاه عاشقانه نور بکشانند.
بنابراین انگیزۀ حقیقی بر پای نماز، ترفیع معرفت نسبت به حق تعالی و دور شدن از خطرات عالمِ سُفلی است که بشریت را به ضلالت و انحراف از مسیر مستقیم الهی نموده است و این مقاله اجمالی از حقیقت نماز را به این صورت که گفته شد بیان داشت.
پینوشتها:
1. سوره فرقان، آیه 74.
2. سوره احزاب، آیه 56.
3. سوره توبه، آیه 103.
4. سوره إسراء، آیه 78.
5. خصال صدوق، باب سوم، شماره 217.
6. مولوی.
7. معراج عشق،ص18
8. تفسیر ملاصدرا، ج7، ص 238.
9. سوره روم، آیه 30.
10. سوره فاطر، آیه 10.
11. معراج عشق، ص 15.
12. قاضی سعید، شرح توحید صدوق، ج1، ص 40(حدیث قدسی).
13. سوره احزاب، آیه 43.
14. سوره غافر، آیه 7.
15. حافظ.
16. سوره نور، آیه 41.
17. معراج عشق، ص 24 به نقل از فتوحات، ج1، ص 386 و تفاسیر دیگر.
18. مفردات الفاظ قرآن ،ص 181.
19. سوره طه، آیه 14.
20. سوره طه، آیه 124.
21. تفسیر مجمع البیان، ج7، ص 447.
22. سوره هود، آیه 123.
23. سوره حجر، آیه 21.
24. میزان الحکمه، ج65، ص397.
25. بحارالأنوار، ج84، ص 236.
26. مستدرک الوسائل، ج1، ص 173.
27. سوره معارج، آیه 35.
28. سوره انبیاء، آیه 26.
29. سوره انبیاء، آیه 27.
30. سوره حجرات، آیه 1.
31. حکمت عبادات، جوادی آملی، ص 102 و 103.
32. جامع الأخبار، ص 71.
33. معراج عشق، ص 25.
34. جامع الأخبار، ص 71.
35.جامع الأخبار ج۱ ص۷۴
36. ذاریات (51)، 56.
37. طه (20)، 14.
38. مریم (19)، 31.
39. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 83، باب 6، حدیث 46، ص 25.
40. محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 3، ص 265.
1. قرآن کریم.
2. بحارالأنوار ،مجلسی، محمدباقر، نشر داراحیاء التراث العلمی، چاپ دوم، بیروت، سال 1403 ق.
3. تفسیر مجمع البیان، طبرسی، فضل بن حسن، نشر ناصرخسرو، بی تا.
4. مفردات راغب، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، نشر دارالقلم، چاپ بیروت، سال 1412ق.
5. مستدرک الوسائل، نوری حسینی بن محمدتقی، نشر آل البیت، چاپ اول، قم، سال 1408ق.
6. جامع الأخبار، شعیری، محمد بن محمد، نشر مطبعة حیدریه، چاپ نجف، بی تا.
7. حکمت عبادات، جوادی آملی، جواد، نشر اسراء، چاپ پنجم، قم، سال 1381ش.
8. اسرار الصلاة، سمندری، مهدی، نشر بوستان کتاب، چاپ قم، سال 1380ش.
9. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، محمد، نشر دارالحدیث، چاپ قم، سال 1383ش.
10. نرم افزار عروج، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی اصفهان.
11-معراج عشق ،سمندری مهدی،نشر بوستان کتاب ،چاپ سوم 1386ش
نویسنده: احمد ابراهیمی هرستانی
منبع :اختصاصی راسخون
https://mesbahyazdi.ir/node/1676
* این مقاله در ناریخ 1401/12/20 بروز رسانی شده است.