روابط دختر و پسر و نگاه منفي به آن
تعريف روابط دختر و پسر
منظور از روابط دختر و پسر و نگاه منفي به آن
نکته ي ديگر اين که در اين رابطه، جنسيت طرفين موضوعيت دارد؛ يعني نگاه آن دو به هم، جنسيتي است و احساسات و عواطف طرفين، رکن اصلي اين ارتباط است. اين رابطه، نقطه اتصالي است بين غريضه جنسي و گرايش هاي عاطفي طرفين که عدم شناخت و تفکيک اين دو، زمينه ي ظهور و بروز بسياري از مشکلات است، به ويژه اگر اين دو از سايه و همراهي عقل بي بهره باشند.
پس منظور از رابطه و دوستي دختر و پسر - که منفي تلقي شده است - رابطه اي صميمانه، گرم و اغلب پنهاني است که احساسات و عواطف طرفين در اين ارتباط، دخالت جدي داشته، نگاه آن دو به هم، نگاه جنسيتي آلوده به هوس باشد؛ نه نگاه پاک انساني. اين ارتباط اغلب از طريق ديدارهاي مخفيانه، رد و بدل کردن نامه، تلفن، پيامک و ... ايجاد مي گردد و زمينه ي انحرافات و مشکلات عديده اي را فراهم مي کند.
گونه هاي ارتباط دختر و پسر
1. ارتباط مبتني برشناخت و احترام متقابل؛
2. ارتباط مبتني بر شرم افراطي؛
3. ارتباط هيجاني و متحيرانه؛
4. ارتباط مبتني بر بدبيني افراطي و همراه با پرخاشگري و توهين؛
5. ارتباط سرد و خشک و محدود؛
6. ارتباط غير عادي، ناپخته و ناشيانه؛
7. ارتباط پنهاني و بدون نظارت آگاهانه.
گفتني است که در هر کدام از موارد ياد شده، شخص بايد مهارت ارتباطي مناسب را بر اساس ملاک هاي عقلاني و ديني کسب کند تا در روبرو شدن با جنس مخالف به خطا و نهايتاً مشکلات ايجاد شدهاز اين ارتباط آلوده نگردد.
ديدگاههاي متفاوت درباره اصل ارتباط دختر و پسر
«فرويد» و پيروان وي مدعي هستند که اخلاق جنسي کهن، بر اساس محدوديت و ممنوعيت است و تمام مشکلات بشر به دليل ممنوعيت ها، محروميت ها، ترسها و وحشت هاي ناشي از اين ممنوعيت هاست که در ضمير باطن بشر جايگزين شده است.
«برتراند راسل» نيز همين مطلب را اساس قرار مي دهد و در کتاب جهاني که من مي شناسم مي گويد: « اگر از انجام عملي [رفتار جنسي] زياني متوجه ديگران نشود، دليلي نداريم که ارتکاب آن را محکوم کنيم»(1).
2. ديدگاه تفريطي؛ بر پايه اين رويکرد، هر گونه ارتباط و پيوند با جنس مخالف، مردود و مورد نکوهش مي باشد. اين ديدگاه، نقطه مقابل ديدگاه افراطي است.
«راسل» در جاي ديگر مي گويد: «پدران کليسا از ازدواج به زشت ترين صورت ياد کرده اند. هدف رياضت اين بوده که مردان را متقي سازد؛ بنابراين، مي گفتند: ازدواج که عمل پستي شمرده مي شد، بايستي منهدم شود»(2).
3. ديدگاه اعتدالي؛ بر اساس اين ديدگاه، نه آزادي مطلق و نه رها پذيرفتني است و نه محدوديت و منع هر گونه رابطه؛ بلکه ارتباط بين دو جنس مخالف، در يک چارچوب[Context] مشخص، تعريف شده است.
ارتباط مجاز، ارتباطي است حداقلي و به دور از هر گونه انگيزه شهوي و عاطفي و رابطه اي است که در آن، نفس رابطه مقصود نباشد و نگاه دو جنس به هم، نگاه انساني باشد، نه جنسيتي. ديدگاه اسلام، ناظر به نگرش سوم؛ يعني ديدگاه اعتدالي است که در آن، رابطه بر اساس نياز و حقيقتي که خداوند عالم در وجود انسان ها قرار داده، صورت مي گيرد و در آن تعالي، رشد و تقواي انساني مقصود است، نه صرفاً شهوت و لذت جنسي و ارضاي خواهش هاي نفساني.
رابط دختر و پسر از نگاه قرآن
قصه اول:
اين داستان، مربوط به زماني است که حضرت موسي(ع) با نگراني و ترس از دشمن، از مصر به جانب مدين بيرون رفت و چون به سر چاه آبي در حوالي شهر مدين رسيد، آن جا جماعتي را ديد که گوسفندانشان را سيراب مي کردند. دو زن را ديد که دور از مردان، در کناري به جمع آوري گوسفندانشان مشغول بودند. موسي به جانب آن دو زن رفته و گفت: شما اين جا چه مي کنيد؟ گفتند: ما منتظريم تا مردان باز گردند؛ آن گاه ما گوسفندانمان را سيراب مي کنيم ... پدر ما شيخي سالخورده و فرتوت است.
موسي گوسفندان آنان را سيراب کرد و سپس رو به سايه آورد و دست به دعا برداشت و گفت: «بار الها من به خيري که تو نازل فرمايي محتاجم.» موسي ديد يکي از آن دو دختر با کمال حيا باز آمده و گفت: پدرم از تو دعوت کرده تا در عوض سقايت گوسفندان ما به تو پاداشي دهد. وقتي موسي نزد پدر دختران (شعيب) رسيد و سرگذشت خود را بيان کرد، شعيب گفت: اينک ترسي به خود راه نده که از شر قوم ستمکار، نجات يافتي. در اين هنگام، يکي از آن دو دختر (صفورا) گفت: پدر! اين مرد را براي کار خود اجيرکن وي بهترين کسي است که مي توان براي انجام کار برگزيد؛ زيرا او هم امين و هم توانا مي باشد. شعيب خطاب به موسي گفت: من اراده آن دارم که يکي از دو دخترم را به نکاح تو در آورم.
پيام هاي اين داستان قرآني
2. پدران و مادران، بايد بر رفتار فرزندان خودشان با مهرباني و احترام به شخصيت آنان و به دور از هر گونه توهين، نظارت کنند و در مقابل، نوجوانان
وجوانان هم بايد براي کسب آگاهي بيشتر و استفاده از تجربه پدر و مادر، با آنان مشورت کنند.
وقتي که بر خلاف عادت هر روزه، آن دو دختر زودتر به خانه برگشتند، پدرشان با تعجب پرسيد: چه شد که امروز زود بازگشتيد؟ دختران گفتند: مرد صالحي بر سر چاه بودکه با مشاهده وضع ما، بر ما ترحم کرد و گوسفندان ما را آب داد و ما زودتر به خانه آمديم.
3. بايد از نگاه ناروا و «چشم چراني» خودداري کرد که در قرآن از آن به «غضِّ بصر»(4) تعبير شده است. فرماي قرآن اين است که بايد از نگاه خيره، هوس آلود و کنترل نشده پرهيز کرد.
فرق حيا و شرم
قصه دوم:
در سوره يوسف چنين آمده است: (و راودته التي هو في بيتها عن نّفسه و غلّقت الأبواب و قالت هيت لک قال معاذ الله إنّه ربّي أحسن مثواي إنّه لا يفلح الظّالمون) و زني که يوسف در خانه ي او بود، از يوسف از طريق مراوده و ملايمت، تقاضاي کام گيري کرد و درها را [براي انجام مقصودش] محکم بست
و گفت: براي تو آماده ام. يوسف گفت: پناه به خدا که او پروردگار من است و مقام مرا گرامي داشته است؛ قطعاً ستمگران رستگار نمي شوند.(5)
(و لقد همّت به و همّ بها لو لا أن رأي برهان ربّه کذلک لنصرف عنه السّوء و الفحشاء إنّه من عبادنا المخلصين.
و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را کرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمي ديد، [بر اساس غريزه] قصد او را مي کرد. اين گونه [ما او را با برهان کمک کرديم] تا بدي و فحشا را از او دور کنيم، زيرا او از بندگان برگزيده ي ماست.
پيام هاي اين داستان قرآني
2. حضور مرد و زن نامحرم در يک محيط بسته، زمينه را براي گناه فراهم مي کند.
3. تقوا و اراده انسان مي تواند بر زمينه هاي انحراف و خطا چيره شود.
4. خطر غريزه جنسي به قدري است که براي نجات از آن، بايد به خداي رحمان پناه برد.
5. تلقين ياد خدا به نفس خود، نقش مهمي در ترک گناه دارد.
6. ياد کردن الطاف الهي و عاقبت گناه، مانع از ارتکاب آن است؛ (معاد الله إنّه ربّي أحسن مثواي)(6).
7. يک لحظه گناه مي تواند انسان را از رستگاري ابدي دور کند؛ (إنّه لا يفلح الظّالمون)(7).
8. انساني که مقام و منزلت خود را مي داند، خود را به بهاي کم و اندک نمي فروشد.
9. انبيا نيز در غرايز، مانند ساير انسانها هستند، ولي به دليل ايمان به حضور خداوند، گناه نمي کنند؛ (و همّ بها لولا أن رأي برهان ربّه)(8).
10. بهانه بسته بودن درها کافي نيست. بايد به سوي درهاي بسته حرکت کرد؛ شايد باز شوند.
11. پاداش الهي؛ «برهان رب، همان نور علم، يقين و حکمت خدا؛ (و لمّا بلغ أشدّه آتيناه حکماً و علماو کذلک نجزي المحسنين) «و چون (يوسف) به سن رشد و کمال رسيد ما او را حکم (نبوت) و دانش عطا کرديم؛ و اين چنين نيکوکاران را پاداش مي بخشيم»(9).
عوامل ارتباط هاي غلط دختر و پسر در جامعه
چنان که گاهي اوقات تعداد آنان بيشتر از پسران پذيرفته شده در اين مراکز و مؤسسات است. البته پيشنهاد اسلام نبود زن در اجتماع نيست، بلکه کنترل روابط و مديريت حضور زن در اجتماع مدنظر مي باشد.
کاملاً طبيعي است که نتيجه اين حضور، برخورد و تعامل بيشتر بين دخترها و پسرهاست و در اين برخوردها و رويارويي ها، عوارض و پيامدهاي منفي شکل مي گيرد، يکي از اين پيامدها شکل گيري و دوستي هاي بين جنس هاي مخالف است؛ دوستي هايي که اصطلاحاً به آن ها «دوستي هاي خياباني» گفته مي شود.
در بررسي عوامل ايجاد يا افزايش روابط دختر و پسر، در ايران، مي توان به برخي زمينه ها و عوامل اشاره کرد که در افزايش يا ايجاد برخي آسيب هاي اجتماعي ديگر، مانند طلاق نيز مؤثرند. اين عوامل، به دو سطح خُرد و کلان تقسيم مني شوند:
در سطح خرد؛ ويژگي هاي دختران و پسراني که بيشتر درگير روابط دختر و پسر هستند.
در سطح کلان؛ عوامل ساختاري و تغييرات اجتماعي، که زمينه ساز ايجاد و افزايش الگوهاي جديد روابط دختر و پسر هستند.
در اين قسمت عوامل افزايش روابط دختر و پسر را با تأکيد بر ساختارهاي کلان اجتماعي بررسي مي کنيم:
1. تسهيل روابط دختر و پسر
يکي از تغييرات مهمي که در الگوي زندگي مردم ايران، به ويژه در کلان شهرها صورت گرفته، سهولت روابط دختران و پسران در سالهاي اخير است.
از جمله مظاهر اين سهولت، کثرت و توسعه ي اماکني است که اساساً براي بهره مندي نسل جوان ايجاد شده اند و يا نسل جوان بيشترين استفاده را از آنها مي کنند؛ مثل دانشگاه ها، سينماها، فرهنگ سراها، پارک ها، کافي شاپ ها و کافي نت ها ... اين ها اماکني هستند که در آنها ارتباط حضوري دختران و پسران به شدت تسهيل شده است، البته به هيچ وجه منظور ما مخالفت با ايجاد اين اماکن نيست، اما اين ويژگي عمده ي اماکن اجتماعي مدرن آن است که حضور جوانان در آنها بر اساس ويژگي ها و هويت آنان است؛ به اين معنا که خانواده، فاميل و يا مراجع ديگري که در گذشته، روابط و کنش هاي جوانان را در اجتماع هدايت، همراهي و کنترل مي کردند، از همراهي جوانان بازمانده اند.
2. توسعه ي وسايل ارتباط جمعي و رسانه ها
از جمله مهمترين عوامل تغييرات اجتماعي در جوامع مدرن، رسانه ها و وسايل ارتباط جمعي هستند. از جمله تلويزيون و ماهواره که نقش فوق العاده اي در نشر فرهنگ مدرنيته و غرب دارند و جوانان را با شعارهايي مانند آزادي و يا الگوسازي (غلط) تحت تأثير خود قرار داده اند.
ماهواره، تلفن همراه و اينترنت در چند ساله ي اخير، حجم و کيفيت روابط انساني را تحت تأثير به سزايي قرار داده است. طبق آمار، اکثر استفاده کنندگان از اينترنت را در ايران جوانان تشکيل مي دهند و حجم بالايي از مشترکان تلفن همراه جوانان هستند. توسعه ي امکانات در فضاهاي مجازي براي گفت وگو، دوست يابي و ... هر چند مي تواند کارکردهاي مثبت بسياري داشته باشد، اما به دليل فقدان زير ساخت هاي فرهنگي و برخي زمينه هاي اجتماعي، غالباً به فضايي براي اتلاف اوقات فراغت تبديل شده است. شايد مهم ترين اقبال جوانان ايراني به اين دو وسيله، قابليت عمده ي آن ها در بروز «منيّت» افراد است.
ضمن اينکه دنياي مجازي گاهي آسيب زاترين رسانه مي شود؛ در رسانه هاي مثل ماهواره که ابتذال حداکثر يک طرفه است، به طور قطع آسيب کمتري دارد تا رسانه هايي مثل اينترنت که زمينه ي ابتذال دو طرفه با جذابيت بيشتر را فراهم مي کند. در حالي که در جامعه ما در راستاي مديريت اين رسانه ها بيشتر به جنبه ي حذف و يا محدود کردن تکنولوژي جوان پسند پرداخته ايم و اي کاش، بيشترين انرژي را براي مديريت و استفاده ي بهينه در اين راستا مي پرداختيم و از اين ابزارها به نفع دين و باورهاي ديني استفاده حداکثري مي کرديم.
3. تغيير در الگوي جوانان
اگر بپذيريم که در دهه هاي قبل، عمده ترين مرجعيت هاي جوانان، خانواده، روحانيت و معلمان بودند، امروزه اين الگوها در ميان جوانان و به ويژه جواناني که با جنس مخالف خود ارتباط دارند، روز به روز در حال کاهش است، به گونه اي که جايگاه برخي از آنها از الگوي مثبت به الگوي منفي تنزل يافته و بديهي است نفي يک الگو، به معناي جايگزيني الگوي ديگر است.
يکي از عوامل تأثير گذار بر نفي مرجعيت هاي سنتي، حرکت تدريجيجوامع در حال توسعه به سوي مدرنيته است و يکي از تأثيرات مدرنيته به ويژه در دوران پست مدرن، نفي مرجعيتهاي سنتي است.
4. بالا رفتن سن ازدواج
از سوي ديگر، برخي عوامل بومي نيز در سالهاي اخير سن ازدواج را افزايش داده است؛ از جمله ي اين عوامل جمعيت شناسي و نوسان هاي رشد جمعيت است. در سالهاي 1355- 1365، رشد جمعيت حدود %9/3 بود که با اعمال سياست هاي کنترل جمعيت، بين سالهاي 1370 - 1375 به 5/1% رسيد. از آنجا که ميانگين سن ازدواج در مردان حدود چهار سال بيش از زنان است، دختراني که در فاصله ي سالهاي 55- 65 متولد شده اند، به دليل نبودن اين تعداد پسر در سالهاي قبل از 55، در مضيقه ي ازدواج قرار گرفته اند.
بديهي است که بالا رفتن سن ازدواج به معناي تأخير در پاسخ گويي به نيازهاي عاطفي و جنسي است. از آن جا که نيروي جنسي و نيازهاي عاطفي و احساسي از قوي ترين قواي انساني به ويژه در ايام جواني هستند، طبيعي است که وقتي جوان نتوانست در قالب شرع و قانون نيازهايش را ارضا کند، دست به روابط نامشروع خواهد زد (البته اين توجيهي براي دست زدن به اين گونه رفتارها نيست.)
همچنين امروزه نحوه ي انتخاب همسر، مخصوصاً در شهرهاي بزرگ به تدريج در حال تغيير است و با مرور زمان، نقش خانواده ها در انتخاب همسر براي فرزندانشان کاهش مي يابد. بعضي از پسرها ترجيح مي دهند با چند دختر دوست شوند تا با شناخت هر کدام از آنها، يکي را براي ازدواج انتخاب کنند؛ بعضي از دختران هم همين ادعا را دارند.
بسياري از دختران که به مرکز مشاوره مراجعه مي کنند، مي پرسند که آيا روابط دختر و پسر قبل از ازدواج براي شناخت و انتخاب همسر مناسب است؟ بنا به گزارش برخي پژوهش ها، حدود 44% دختران هدف اصلي خود را از رابطه با جنس مخالف، ازدواج و انتخاب همسر ذکر کرده اند؛ در حالي که فقط 25% پسران چنين ادعايي را داشته اند. البته اين يک ادعاست و واقعيت ممکن است فراتر از اين باشد.
5. ناکارآمدترين زوجين در ارضاي نيازهاي عاطفي يکديگر
چنين روابطي ميان افراد متأهل مي تواند تا حدود زيادي معلول عوامل ذيل باشد:
الف) ناکارآمدي همسر در ارضاي غريزي جنسي؛
ب) ناکارآمدي همسر در ارضاي ثبات هاي عاطفي؛
ج) تنوع گرايي کلي از طرفين که بعضاً سرچشمه در روابط قبل از ازدواج آن ها داشته است.
د) ايجاد زمينه اي تحريک جنسي با توجه به تماشاي فيلم يا تصاوير مبتذل.
علت برقراري دوستي ناسالم دختر و پسر در قشر جوان
آيه الله مظاهري حفظه الله، استاد بزرگ اخلاق در شب قدر مي فرمودند که براي سه گناه توبه کنيد:
- گناهي که به ياد داريد؛
- گناهي که فراموش کرده ايد؛
- و گناهي که اصلاً آن را گناه نمي دانيد که اين گناه انسان را جهنمي مي کند.
2. عدم رعايت حجاب؛ از آنجا که غريزه ي جلب توجه و نياز به ديده شدن امري طبيعي در دختران است و از سوي ديگر، گاهي بعضي دختران جوان توجهي به مهار و کنترل اين غريزه از نگاه شرع ندارند، بي حجابي در جامعه امري رو به رشد مي گردد و اين عرضه کردن دختر، زمينه را براي انگيزه ارتباط و جذب طرف مقابل فراهم مي سازد.
3. آرايش غيرمناسب دختران؛ دختر، خود موجودي جذاب و ذاتاً باعث تحريک نگاه هاست. اگر اين شخص به آرايش ظاهري مبادرت ورزد و در اجتماع ظاهر شود، اين جذابيت دو چندان شده، باعث جلب توجه جنس مخالف مي گردد.
4. وجود الگوهاي منحرف؛ متأسفانه امروزه الگوهاي جوان ما به وسيله جادوگري به نام «رسانه» همواره در حال تغيير است. اين تغييرات، الگوي شهادت طلبي را به گناه طلبي، خدا پرستي را به شيطان پرستي و ايثار به ديگران را تبديل به آزار ديگران، خدمت به خلق و اجتماع محوري را تبديل به فرد محوري تبديل کرده و زمينه اي براي انحراف و بلکه تغيير طبع رواني جوانان امروز ما شده است.
5. سهل انگاري برخي مادران و بي خبري پدران، اشتغالات فراوان والدين و وجود مشکلات عاطفي در خانواده؛ طبق آمارهاي منتشر شده، در سال 1378، 937 دختر فراري و 735 پسر فراري توسط نيروهاي انتظامي در تهران دستگير شده اند. به اين ترتيب، تعداد فراريان از خانه 30% نسبت به سال پيش، افزايش داشته است. سالهاي 1378 تا 1379، 5450 دختر فراري و 5000 پسر فراري در تهران دستگير شده اند که 96% آنان بدون سابقه ي کيفري بوده اند. تحقيقات نشان مي دهد که سبب حدود 70% فرار فرزندان، والدين هستند؛ طوري که از خرداد تا شهريور ماه، وقتي نوجوانان پس از فراغت از مدرسه نمي توانند محيط نامساعد خانواده را تحمل کنند، به اميد قرار گرفتن در فضايي بهتر و مساعدتر، از خانه فرار مي کنند و در فروردين ماه - که اعضاي خانواده و فاميل به ديد و بازديد و انجام مراسم سال نو مشغول هستند - کمترين فرار را شاهد هستيم.
همچنين آمارها نشان مي دهد افرادي که از خانواده فرار مي کنند، غالباً 14 تا 25 سال دارند و 80% آنها به دليل ناسازگاري با والدين، ترجيح مي دهند خانه ي خود را ترک کنند و به علت عدم آگاهي از جامعه و تحت تأثير يک رابطه ي عاطفي همراه با مکر يک شکارچي، اين دختران طعمه ي گرگ هاي اجتماع مي شوند و ضربه هاي جبران ناپذيري بر پيکره ي روح و روان آنها وارد مي شود.
دوستي هاي سالم و منجر به ازدواج دختر و پسر
برقراري اولين ارتباط با جنس مخالف - به نحوي که بر اساس عرف جامعه به اين ارتباط، داشتن «دوست دختر» يا «دوست پسر» گفته شود - سن و سال مشخص ندارد. چون برقراري اين ارتباط يک فرايند فيزيولوژيک مثل بلوغ نيست که بتوان گفت حدوداً در چه سني اتفاق مي افتد.
آنچه در اين مورد مي تواند بسيار تأثيرگذار باشد عبارتند از:
1. نوع تربيت خانوادگي؛
2. ميزان پاي بندي به اصول اخلاقي و مذهبي؛
3. محدوده نظارت خانواده ها بر فرزندان؛
4. مقدار تحريک شدن غريزه جنسي؛
5. رفتار و اعمال دوستان و اطرافيان؛
6. تعداد برخوردهاي روزانه با جنس مخالف آماده براي برقراري ارتباط؛
7. شرايط اجتماع؛
8. نوع نگاه جامعه به اين موضوع.
در اغلب موارد، اولين ارتباط در هر سني که شکل بگيرد، به تدريج به يک ارتباط عاطفي و احساسي تبديل مي شود. در صورتي که اين ارتباط براي هر دو طرف اولين تجربه باشد، اين وضع تشديد خواهد شد و طرفين، درگير يک احساس عاطفي شديد مي شوند که اصطلاحاً و ظاهراً به آن «عشق» مي گويند.
در بيشتر مواقع با برقراري اولين ارتباط، هر دو نسبت به هم احساس وابستگي بسيار زيادي مي کنند، طوري که براي يک مدت کوتاه هم نمي توانند دوري همديگر را تحمل کنند. البته نکته جالب اينکه وقتي همديگر را مي بينند، دعوا دارند و وقتي نمي بينند، دلتنگ مي شوند؛ اين پروسه يک عادت عاطفي با ستون هاي بسيار سست است که بخشي از آن را شهوت نگه داشته است، نه يک محبت و زيرساخت عاطفي و عقلاني محکم و دائمي که از دو ستون استوار محبت و عقل برخوردار باشد.
در اين رابطه طرفين قلبشان براي هم مي تپد و لحظه اي از ياد هم غافل نمي شوند و بالاخره خيلي زود تصميم به ازدواج با هم گرفته، تلاش مي کنند به وصال هم برسند. اگر يک بزرگتر به آنها بگويد که بسياري از اين عشق و عاشقي ها را ديده که آخر و عاقبت خوشي نداشته، در جواب مي گويند: «عشق ما با بقيه عشق ها فرق مي کند» و مدعي مي شوند که هيچ کس آنها را درک نمي کند!
اين نوع ارتباط ها گاهي به کام جويي جنسي منجر مي شود و غالباً در تجربه اولين رابطه، مخصوصاً اگر دو طرف کم سن وسال باشند، اين ارتباط به کام جويي جنسي منتهي نمي شود. به همين دليل هر دو نفر مدعي هستند که عشق شان پاک است و بر اساس هوا و هوس شکل نگرفته و اکثراً گمان مي کنند خدا آنها را سر راه هم قرار داده، اما از آنجا که غالباً اين دو نفر در شرايطي تصميم به ازدواج گرفته اند که هيچ کدام از طرفين و يا دست کم يکي از آنها - عمدتاً پسر - يا آمادگي ازدواج ندارند و يا به شدت وابسته به خانواده شان هستند و از آن جا که تقريباً در همه موارد خانواده ها با اين تصميم و انتخاب فرزندشان مخالفت مي کنند، تقريباً تمام اين دوستي ها مخفيانه و در نهايت عاقبتي تلخ پيدا مي کنند. در مواردي که دو طرف در سنين بالاتر چنين ارتباطي برقرار مي کنند، طوري که استقلال پيدا کرده باشند و يا در شرايط کاملاً استثنايي، خانواده هر دو نفر با انتخاب فرزندشان موافقت کرده، امکانات ازدواجشان را فراهم کنند، ممکن است اين قضيه منجر به ازدواج شود. (که البته عاقبت اين ازدواج ها هم روشن نيست.)
اما همانطور که گفتيم، چنين اتفاقي کاملاً استثنايي است؛ بنابراين در اکثر موارد دختر و پسري که مدتي با هم دوست و عاشق همديگر بوده اند، بايد تن به جدايي بدهند و اين يعني يک شکست عاطفي سنگين. چنين اتفاقي يکي از تلخ ترين خاطرات افرادي است که آن را تجربه کرده اند؛ شکستي که عوارض آن تا مدتها در زندگي فرد تأثيرگذار است.
تقريباً همه کساني که چنين ارتباطي داشته اند، از لحاظ شکل گيري آن و مخصوصاً از هنگامي که بين دو طرف دل بستگي به وجود آمده، دچار افت تحصيلي شده اند و موقعي که شکست مي خورند، اين وضعيت (افت تحصيلي) تشديد مي شود و گاهي فرد دچار افسردگي شديد خواهد شد. معمولاً خاطره اولين تجربه عشقي و تلخيِ سرانجام آن، اگر نگوييم تا پايان عمر، تا سالهاي زيادي همراه انسان مي ماند.
در بعضي موارد و گاهي به توصيه دوستان و اطرافيان و گاهي نيز با تصميم خود شخص، کساني که در رسيدن به فرد مورد علاقه شان ناکام مانده اند، براي از بين بردن آن خاطره تلخ و جبران آن شکست، اقدام به برقراري يک ارتباط ديگر با شخص ديگري مي کنند؛ يک «دوست دختر» يا «دوست پسر» ديگر! و اين داستان ادامه مي يابد تا قبح اين عمل به راحتي براي انسان از بين مي رود. اگر قبح اين عمل ريخته شد، انسان موجودي مي شود که خود را در دام غفلت و بي هويتي گرفتار کرده و به بيماري هاي روحي و رواني شديد مبتلا شده اند.
پي نوشت ها :
1- برتراند راسل، جهاني که من مي شناسم، ص 68.
2- همان، زناشويي و اخلاق، ص 30.
3- قصص، آيه 23.
4- نور، آيه 30 و 31.
5- يوسف، آيات 23 و 24.
6- همان، آيه 23.
7- يوسف، آيه 23.
8- همان، آيه 24.
9- همان، آيه 22.