مستند نگاري
الف)در ذهن من، مستند ساز فردي است باسواد، فهميده، دانا، جدي، نجيب، صبور، متين و سخت کوش و بي ريا و خيلي صفات عالي ديگر که شمايل ايشان را برايم پر ابهت مي کند. مستند ساز شخصي است که او را در خيالم عابر سالن پروازهاي خارجي نمي بينم. تصوير او برايم خاک آلوده و آفتاب سوخته از سفرهاي داخلي است، سفر به جاهاي دور. مستند ساز کسي است که جواب خيلي چيزها را مي داند؛سوالاتي مربوط به جغرافيا و ويژگي صحاري ايران تا آمارهاي مربوط به معضلات اجتماعي و يا خواص دارويي گل هاي زيباي کمياب. مستند ساز تاريخ را خوب مي شناسد، حتي تاريخ ملل ديگر. اخلاق اقوام را مي شناسد. اگر زبانم لال، اديبي و يا فرد فرزانه اي از دنيا برود، اصلاً بعيد نمي دانم که در فهرست اسامي کساني که تسليت داده اند نام مستند سازي هم به چشم بخورد. مستند ساز شماره موبايل هميشه سوپراستارها را ندارند، اما دفتر تلفنش پر است از شماره شخصيت هاي علمي و اجتماعي و فکري و فرهنگي. سينماي مستند ساز سينماي بي اطوار و ساده اي است که برايم بيش از حد قابل احترام است بس که زيبايي شناسي سينماي مستند بي ريا و غير متظاهر و متواضعانه است. براي همين خوشحال و خوشوقتم که در خدمت مستند و مستند سازي قرار گرفته ام و قرار است پيگير کار اين صفحات «مستند نگاري» مجله باشم.
ب)دلم براي اين که اين صفحات بخواهد هم تراز با شان و مقام مستند سازي نباشد شور مي زند. خيلي بايد دقت کرد. بايد اصرار کرد و سراغ اساتيد رفت و خواهش و پافشاري کرد که براي اين صفحات مطلب بنويسند و تجربه ها و دانسته هايشان درباره مستندنگاري را روي کاغذ بياورند. استاد نازنين آقاي محمد تهامي نژاد با گشاده رويي و متانت بنده را تحويل گرفتند و خبرهاي خوبي از عکس العمل برخي مستندسازان راجع به افتتاح اين صفحات دادند. آقاي تهامي نژاد که از مردان ورزيده و نخبه مطالعه و ساخت مستند هستند، قرار است سلسله مطالبي درباره فيلمنامه مستند در اختيار علاقه مندان قرار دهند. دستشان درد نکند. چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتيبان.
ج)اين شماره مجله به واسطه هم زماني با جشنواره کودک به طور ويژه به سينماي کودک پرداخته. به اين نتيجه رسيديم که جدا از اين شماره ويژه سلسله مطالبي درباره سينماي مستند کودک داشته باشيم. اولين مطلب درباره فيلم هاي مستندي است که براي کودکان ساخته مي شود. حساب کرديم و به خاطر آورديم که محصول صلاح و مصلحت هاي برنامه ريزان سينماي کودک به سمت سينماي کودکي است که به درد خود بچه ها بخورد. همان براي کودک. خب خيلي ساده به اين نتيجه رسيديم که ما هم بايد از مستند براي کودک بگوييم. مطلب ترجمه اي اين شماره نشان مي دهد که مستند براي کودک در آن سوي مرزها هم مهجور مانده است.
د)حالا که صحبت مستند براي کودک شد بيراه نيست که اشاره اي دوباره و معترضه به تفاوت بين زبان کودک و صداي کودک کنيم. بامداد پسر دو سال و نيمه، حميد به پيکان مي گويد گي گان، پارميدا دختر شهرام به عمويش مي گويد بيسکوييت. بامداد با صوت کودکانه اش پيکان را گي گان ادا مي کند اما وقتي که من مي خواستم با او با زبان کودکانه هم صحبت شوم و پيکان را گي گان گفتم اعصابش خرد شد و سرم داد کشيد که نگو گي گان بگو گي گان. او مي داند که اسم پيکان، پيکان است و خوشش نمي آيد که کسي به پيکان بگويد گي گان. من اشتباه کردم که فکر کردم زبان کودکانه مبتني بر اسباب صوتي کودکانه است. لحظه اي شبيه آن فيلم آموزشي شدم که براي کودکانه شدن خانم جوان فرشته پوش نوک زباني حرف هاي سخت سخت مي زد و بچه ها به او زل زده بودند. پريروز وقتي زنگ زدم و پارميدا گوشي را برداشت و گفت شما، گفتم: بيسکوييتم، بيسکوييت. اين بار راست راسي زبان کودکانه را به کار گرفته بودم. در ضمن؛ سردبير خودش به بنده گفته اين صفحات مي تواند از اين هم بيشتر شود. انگار گفت اصلاً قرار است در دل مجله يک مجله مخصوص مستندنگاري داشته باشيم. اين طوري مي شود رفته رفته غيبت سي و شش شماره اي مستندنگاري را هم جبران کرد.
فيلمنامه براي فيلم مستند
پژوهش سينمايي
آيا براي فيلم مستند فيلمنامه نوشته مي شود؟ کارکرد فيلمنامه آيا براي توانمند سازي است يا براي محدود سازي؟ اين پرسش ها تازه نيست، اما پاسخ قطعي هم وجود ندارد. فيلم سازاني را مي شناسيم که فيلمنامه آهنين نوشته اند. يعني فيلمنامه موبه مو، اجرا شده است و فيلم سازاني بودند که مي گفتند، فيلمنامه روي کاغذ ندارند، ولي تمام جزئيات در کلمه آنهاست. برخي معتقدند، فيلم مستند در تدوين به دست مي آيد. بنابراين شاهديم که به پرسش آغازين، پاسخ هاي نو به نو و اغلب متفاوت داده شده است.(1)
صريح ترين نظر منفي، اين است که براي برخي از فيلم هاي مستند نمي توان و نبايد فيلمنامه نوشت زيرا آزادي مستندساز را ضايع خواهد کرد. امتناع ژيگاورتف از نگارش فيلمنامه در تاريخ سينماي مستند دنيا مشهور است.(2)
پاسخ به سوال نخستين به اين فرضيه دو بخشي مي رسد که نگارش فيلمنامه براي فيلم مستند - تحت شرايطي - هم مي تواند فرديت مستندساز را حفظ کند، هم آغاز رسانه اي شدن فيلم مستند باشد.(3)
براي تحکيم بخش اول اين فرضيه و عقلاني ساختن بخش دوم بايد از طريق نقد دائم اين پديده مدرن، پژوهش در قلب کار قرار گيرد و براي تضمين انجام برنامه ريزي تحقيق به شکلي اخلاقي و دقيق، پژوهشگر بايد آموزش کافي ببيند و تمرين کند.(4)
زمينه هاي اين مقاله، به درس نبشته اي بر مي گردد که در سال 1379 فراهم آمد و اگر تجربه اي بوده، به آن افزوده شده و حال آماده است براي نقد شدن و چکش خوردن و نقض شدن. البته تکيه بر فيلم هايي است که برايشان مي توان فيلمنامه نوشت و نه دستورالعمل و نسخه پيچي و اين حرف ها. در سال هاي اخير يک کتاب فيلمنامه نويسي براي فيلم مستند هم با دو ترجمه درآمده که موضوع را از زاويه توليد انبوه و صنعتي، توضيح داده است.
اگر مقدمه نگارش فيلمنامه داستاني، يک تلنگر ذهني، يک رخداد، خاطره و يا يک پژوهش بوده است، فيلمنامه مستند نيز داراي همين ويژگي هاست. تنها رويکردهاي متفاوت به موضوع وجود دارد: در هر دو مورد مسئله دستيابي به درام و تصويرسازي اساسي است. بنابراين معمولاً همه چيز در مرحله پيش از توليد آغاز مي شود.
اين پرسش که «پژوهش براي سينما چيست؟» سوال برخي پژوهشگران است. برخي از آنان خوب مي دانند که پژوهش براي سينما چه مشخصه هايي دارد و چه چيز آن را از يک پژوهش نامه علمي متمايز مي سازد. بعضي ها هم مي خواهند بيشتر بدانند. طرف خطاب اين نوشته علاقه مندان به توليد فيلم مستند هستند.
پژوهش سينمايي
پژوهش، مطالعه براي شناخت و کشف حقايق، تشخيص يک روند و کسب اطلاعات تازه درباره يک موضوع و يا يک مسئله است. موضوع عبارت است از فرد، سازمان، شي ء و يا موقعيتي که مورد مطالعه قرار مي گيرد، تا هدفي را برآورده سازد و نتايجي داشته باشد، مثل مسئله اي که محتاج راه حلي است.(5)
پژوهش از جنبه وسعت کاربرد به سه دسته تقسيم مي شود: پژوهش هاي محض (بنيادين)، کاربردي و تحقيق و توسعه. پژوهش سينمايي نوع جديدي از پژوهش نيست، بلکه پژوهشي با يک هدف ويژه و يک روش است. پژوهشگر سينما، شخصي داراي آگاهي هاي زيباشناختي سينماست. هر پژوهشگري با اندک اطلاعات پزشکي مي تواند مقاله اي مفصل درباره واکسن ها و اثراتشان با رجوع به نتايج موجود بنويسد. اما فقط خانم فرزانه مفاخري در ايران قادر بوده است به کشف واکسن براي بيماري هاري موفق شود، زيرا او جدا از آن که يک دکتر متخصص است، عاشق نام ميهنش و عاشق پيشرفت علم است. به همين دليل پژوهشگر سينما، بايد زيبايي شناسي سينما را بشناسد. صدا، تصوير، رنگ، ترکيب بندي، سکانس بندي ها و تدوين از تخصص هاي مستندسازان است ولي اين عناصر به اضافه خط سراسري، درام و دستيابي ها مي تواند مشغله ذهني پژوهشگر سينمايي هم باشد و به فيلمنامه نويس، پيشنهاد شود. مستندسازان، هميشه هم مشخصا ًبه تحقيق نمي پردازند، بسيار اتفاق مي افتد که به سراغ پژوهشگران آشنا به سينما يا همان پژوهشگر کاشف واکسن هاري در ايران مي روند. سينماگران بايد روشن سازند که چه توقعي از محقق دارند تا او تحقيق علمي را به پژوهشي سينمايي براي دستيابي به درام واقعيت يا طبيعت نزديک سازد. در موارد علمي، پژوهشگر هيچ گاه از فيلم، جدا نمي شود وبه اين دليل است که در عنوان بندي فيلم هاي علمي، با مجموعه اي از شخصيت ها و نهادهاي معتبر علمي و دانشگاهي روبه رو هستيم.
در برخي موارد پژوهش مقدم بر فيلم برداري وجود ندارد و با دوربين ديجيتال يا فيلم برداري پژوهش سر صحنه انجام مي شود. با پايان فيلم برداري فيلم ساز پژوهش خود را کامل کرده، به نتايج معين رسيده و در لحظه تدوين، پژوهش بصري خود را نظم منطقي مي بخشد. اين شيوه فيلم سازي و تحقيق نسبتاً جديد است و فيلم سازان نسل ديجيتال آن را بيشتر ترجيح مي دهند. در اين شيوه فيلم ساز دائماً مغز خود را فعال نگه مي دارد تا بتواند به پرسش هايش جهت بدهد و عنصر درام را کشف کند و پيش ببرد.
پژوهشگر سينما ضرورتاً همان پژوهشگر اصلي نيست، بلکه خود فيلم ساز يا فيلمنامه نويس مي تواند همراه گروه پژوهش موضوع را دنبال کند و در هر لحظه، نيازهاي تازه اي را براي شناخته شدن مطرح سازد.
برخي اصول
تا اين لحظه کتاب يا نوشته اي درباره پژوهش براي سينما، در ايران سراغ ندارم. البته آقاي احمد ضابطي جهرمي در يک جلسه سخنراني گفت که اين کار انجام شده و يا در دست اقدام است و حدود سه سال پيش خبر نگارش کتاب پژوهش براي سينما توسط آقاي مسعود اوحدي را در مجله فرهنگ و پژوهش خواندم. اگر هم منتشر شده باشد، متأسفانه بي اطلاعم. غرض اين است که آن چه تحت عنوان برخي اصول پژوهش سينمايي آمده، کاملاً جنبه پيشنهادي دارد و به همين دليل بايد در معرض نقد قرار گيرد. هر چند اين اصول حاصل پژوهش و دقت در دستاوردهاي مستندسازان است. محقق سينما مانند يک جست وجوگر حقيقت زيبايي و درام وارد عرصه مي شود و دائم از خودش مي پرسد که هر لحظه از اين کار تحقيقي را چگونه مي شود به تصوير تبديل ساخت. سينماي مستند جدا از دريافت هاي پژوهشي، نيازمند پژوهش حرکت است و يا فيلم ساز، پژوهشگر را به اين سمت سوق مي دهد. بنابراين هر پژوهشي که بخواهد به اثر سينمايي و يا ويدئويي تبديل شود، از جنبه توليد، تحقيقي کاربردي است که بايد عملياتي شود. يعني بايد امکان تبديل موثر به فيلمنامه يا اثر مستند را داشته باشد. چنين تحقيقي در مرحله فيلمنامه - که مي تواند با تحقيق پيش برود - ساختار سينمايي مي يابد و در يک طرح عملياتي، به اجرا در مي آيد. تجربه نشان داده است که پژوهش هاي غير سينمايي، به گزارش هاي مبتني بر گفتار منجر شده اند و يا دوباره توسط مستند سازان به پژوهشي سينمايي مبدل شده اند و يا اساساً به درد کار سينما نخورده و کنار گذاشته شده اند. گاهي فيلمنامه نويس از يک پژوهش کتابخانه اي يا موردي موفق به خلق فيلمنامه هاي مستند داستاني مي شود. در اين صورت نيازهاي تازه اي از جمله «زبان» سربرمي آورد. براي مثال پژوهش درباره کمال الدين اسماعيل شاعر دوره مغول براي فيلم مستند، با تصاويري از شهر محل تولدش اصفهان امروز، آثار به جاي مانده از او و آوردن گذشته در زمان حال يک معنا دارد و براي ساختن فيلمي مستند، داستاني که قرار باشد آدم هاي ملبس به البسه دوره مغول با هم حرف بزنند و يا غذا بپزند و در بازار کار کنند، معنايي ديگر خواهد داشت.
هميشه هم پژوهش مطلوب ترين را پيشنهاد نمي کند، بلکه عملي ترين راه دستيابي به موضوع، توصيه مي شود. براي مثال در شرايطي به سراغ استاد احمد عبادي نوازنده سه تار رفتم که سخت آزرده خاطر بود. ابتدا تمايلي به پذيرش ما نداشت. نمي توانست بايستد و به سختي چند قدم برمي داشت. زود خسته مي شد و به سوال ها سخت پاسخ مي گفت. فرصتمان براي فيلم برداري بسيار کوتاه بود. فيلم هايي از استاد وجود دارد که ويژگي نوازندگي و علت دستيابي به آن را توضيح داده است. منزل ايشان به عنوان مکان مسلط، حالت موزه داشت. اين آخرين فرد از خانواده هنر، بين عکس ها و يادگاري هاي آنها زندگي مي کرد و من او را تنها يافتم. مثل يک شيء بلورين در جهان حجم هاي گمشده ذهني. در عين حال مي بايست به وسيله اي آزردگي خاطر او را که جنبه تاريخي داشت، عيني مي کردم. از اين روي، تصاويري که در آخرين روزهاي استاد عبادي از او گرفته شد مي توانست نعمت يک دم ديگر حضور در زيست جهان او و يک زخمه زدن ديگر با پنجه هاي آرتروز شده بر سه تار را ثبت کند. (و خواست من با توفيق من البته متفاوت است)...
فهرست
1. جست وجوي درام در امر واقع. (خط سراسري، درون مايه، مکان هاي مسلط، اوج و فرودها)
2. جست وجوي تصوير و امکان بصري سازي در هر پژوهشي، به نحوي که مفاهيم به شکل عيني بدل شوند.
3. تحقيق در امور واقع، ويژگي هاي مکان مسلط، تعيين زمان رخداد، با جست وجو براي کشف قابليت هاي بصري و دراماتيک.
4. شيوه شناسي سينمايي(7). نحوه برخورد با امر واقع چگونه است؟ پژوهش کدام شيوه فيلم مستند را پيشنهاد مي کند؟
5. گاهي پژوهش سينمايي به معناي پژوهش همراه دوربين بوده است. در شماره هاي آينده اين اصول و تبديل پژوهش به امر زيبا «فيلمنامه» بررسي مي شود.
پينوشتها:
1. ابراهيم گلستان به پرويز جاهد گفته است:... کاري که مي کردم اين بود که سناريو را مي نوشتم و عکس ها را شات به شات مشخص مي کردم و بهش مي دادم (به آلن پندري سر فيلم موج و مرجان و خارا)... در هيچ فيلمي استوري بورد نداشتم، موقع کار صحنه و زاويه را بايد پيدا کرد، کار بالا آوردن و نشخوار نيست که. نه استوري بورد نداشتم.
2. اريک بارنو، سينماي مستند، ترجمه احمد ضابطي جهرمي ص 108: چگونه مستندساز مي تواند پيش بيني و تضمين کند که با چه نوع حقايقي روبه رو خواهد شد، تا آن را در عرصه زندگي ضبط کند؟
3. رسانه اي شدن به اين معناست که رسانه و سياست و برنامه هايش، بستر فيلم مستند را تعيين مي کند. در چنين شرايطي است که مستندساز به تدريج محو مي شود.
4. تري اي - هدريک و ديگران، تحقيق کاربردي(راهنماي عمل)، ترجمه سيد محمد اعرابي و داود ايزدي.
5. سلتينر و ديگران، روش هاي تقيق در علوم اجتماعي، ترجمه دکتر خسرو مهندسي ص 51.
6. در اين مورد به منابع و مقدمات پژوهش رجوع شود به جستارگري، شالوده پژوهش هاي پيشرفته در علوم، نوشته حسام الدين بيان، چگونگي انجام مطالعات اجتماعي نوشته دکتر مهدي طالب.
/ج