نویسنده: جواد محدثی
به یاد شهادت علی(ع) در محراب مسجد کوفه
هر دلی، خانه ی موّدت اوست.
هر جان روشنی، فروغ دوستی او را چراغ راه قرار می دهد. ولای علی (ع)، کیمیای دگرگونه ساز دل ها و زندگی هاست. آفتاب مهر علی (ع)، از ورای قرون و پرده های زمان، بر جهان تافته و می تابد.
قرن هاست که غزل سرایان و شطح نویسان، سخنوران و قلمزنان، اهل دل و صاحبان درد، عالمان و عارفان، همه از او دم می زنند و او را سرمشق رادمردی و فتوت می دانند و نام او را زیب و زینت هر کتاب و دفتر قرار می دهند.
و چرا چنین نباشد؟
کدام نسخه جز علی (ع) منحصر به فرد و بی بدیل است؟
کدام کتاب، جز علی (ع)، بی نیاز از شرح و تفسیر است؟ نخستین شهید محراب بود که نقاب خون به چهره کشید و ردای سرخ شهادت پوشید و مسجد کوفه و محراب خونین آن را داغدار خود ساخت و تا ابد، جامه ی سیاه عزا بر قامت کعبه مقدس پوشاند، کعبه ای که زادگاه او بود!
او عصاره ی هستی است و یک کهکشان عظمت و صداقت و عبودیت و شجاعت در وجودش به جلوه گری نشسته است.
عاطفه اش، یتیمان را می رویاند و می شکوفاند،
حلم او، آتشفشان ها را به فراموشی می خواند،
جود و سخاوتش، حاتم طایی ها را از یادها برده است، زندگی اش تفسیر حیات است و حیاتش، روح زندگی.
راه او «میزان» رفتن و بودن است و رفتارش «صراط مستقیم».
زهد او، بی قدری دنیا را نشان می دهد و علم او سرچشمه معرفت های ناب است.
مناجات های او، راز عبودیت را به عارفان می آموزد، مظلومیت او، تسلی بخش همه ی مظلومان تاریخ است، و محراب خونین کوفه، گواه عدالت اوست.
وقتی گروهی از «مدار ولایت» خارج شوند، راهشان تیره و تار، دل و جانشان ظلمانی و عمل شان تبهکارانه است، آنگونه که در نهروانیان دیدیم.
علی (ع) کشته نفاق و سفاهت و لجاجت خوارج شد و با شهادتش، جهان از عدالت مجسم محروم ماند.
آن شهید، امید محرومان بود و پنه مستضعفان، تجسم ایمان بود و تبلور مکتب، یار محمد (ص) بود و بازوی پرتوان اسلام، امیر مؤمنان (ع) بود و پیشوای پرواپیشگان.
قدیسی بود پاک، که با خاکیان زیست و با محرومان همدلی داشت و زیباترین و دوست داشتنی ترین لقب او «ابوتراب» بود.
با نهروانیان و پیمان شکنان و متجاوزان جنگید، تا جهل و فریب و بغی و سرکشی را سرکوب کند و با مشت حق بر دهان باطل بکوبد و حریم شکنان را در پیشگاه عدالت، به خضوع وا دارد.
او حقیقت روشن دین و جلوه ی راستین مکتب بود.
نخستین شهید محراب بود که نقاب خون به چهره کشید و ردای سرخ شهادت پوشید و مسجد کوفه و محراب خونین آن را داغدار خود ساخت و تا ابد، جامه ی سیاه عزا بر قامت کعبه مقدس پوشاند، کعبه ای که زادگاه او بود!
خون همیشه جوشان فرق مطهرش، سند حقانیت آن جاودانه مرد تاریخ بود.
هنوز هم غروب، رنگ و ماتم او را دارد.
شب، سیاه پوش سوگ امیر مؤمنان(ع) است.
و هر شیعه، هر جا که باشد، در روز شهادت مولایش، داغ یتیمی را احساس می کند.
هنوز در سوگ او، آسمان تیره، اشک ستاره می ریزد و شب از فراق او ماتم زده است.
اینک زمان، به گواهی جاودانگیِ آن «جاودانه مرد»، ایستاده است.
و ... زمین، میراث دار فضائل اوست.
غدیر علی (ع) هنوز هم چشمه ای لبریز از آب حیات و دریایی مواج از کرامت هاست.
کوچه و بازار کوفه، هنوز هم ردّ پای علی (ع) و آهنگ صدای او و طنین خطبه هایش را در خود حفظ کرده است.
محراب علی (ع) هنوز هم از خون فرق شکافته ی مولا رنگین است.
آجرهای مسجد کوفه و در و دیوار آن معبد عظیم، هنوز ناله ی «فزت و رب العکبه» را می شنود. یتیمان تاریخ، هنوز هم چشم انتظار نان و غذای علی (ع) نشسته اند و محرومان با سفره ای تهی هنوز هم چشم بر در، منتظر دست های کریم آن وصیّ پاک و قهرمان خیبر گشایند.
دل های ما، چاهی است انباشته از رنج نامه های غریبانه ی علی (ع).
غروب ها، یادآور غروب خورشید امامت در «21 رمضان» است و «داغ علی» چنان عظیم و سنگین است که کوهها را از هم می پاشد و دریاها را به تلاطم می اندازد.
عنودان و کین توزان، در «جمل قدرت طلبی» و در «صفین عدالت گریزی» و در «نهروان حق ستیزی»، به جنگ با علی (ع) برخاستند و برای خاموش ساختن مشعل روشنگر فضیلت ها دست به هر کاری زدند و در سال های پس از شهادتش نیز، زبان ها را بریدند، خون ها را ریختند و زندان ها را آکندند.
اما خورشید کرامت بار او، همچنان تابید و همه جا را فرا گرفت.
زمین و زمان و تاریخ و جهان، از آوازه ی عدل و فضل او پر شد.
کلام علوی بر بام هستی، پلی از جاودانگی زد.
خطبه هایش در زیر تاق و رواق این عالم، طنین افکند.
کوردلان و تنگ چشمان و شب پرگان، از شهادت او طرفی نبستند و نتوانستند نام و یادش را از «خاطره تاریخ» بزدایند.
علی (ع) همچنان ماند و ماند و جهان بشریت را به فرزانگی و خردورزی و عدالت گستری خواند.
امروز، هر که در دل و زبان و در گفتار و کردار، رهپوی راه اوست و هر که با سیره او همسان و همسوست، «علوی» است.
جانی که سرمست «شراب ولا» نیست، تهمتِ «بودن» است.
امروز، علی (ع) در رفتار همه ی حسینی مسلکان، در سیره ی همه ی فاطمی خویان، در مقاومتِ همه ی مجتبی کیشان، در انتظار همه ی مهدی جویان، متجلی است.
در آینه ی جمال و جلال و کمال، زلال ترین و شفاف ترین چهره، چهره ی علی (ع) است.
اگر آینه شوی،
در قاب دلت، جز سیمای علی (ع) نمی یابی!
منبع:ماهنامه پیام زن شماره 210
«1»
هر دلی، خانه ی موّدت اوست.
هر جان روشنی، فروغ دوستی او را چراغ راه قرار می دهد. ولای علی (ع)، کیمیای دگرگونه ساز دل ها و زندگی هاست. آفتاب مهر علی (ع)، از ورای قرون و پرده های زمان، بر جهان تافته و می تابد.
قرن هاست که غزل سرایان و شطح نویسان، سخنوران و قلمزنان، اهل دل و صاحبان درد، عالمان و عارفان، همه از او دم می زنند و او را سرمشق رادمردی و فتوت می دانند و نام او را زیب و زینت هر کتاب و دفتر قرار می دهند.
و چرا چنین نباشد؟
کدام نسخه جز علی (ع) منحصر به فرد و بی بدیل است؟
کدام کتاب، جز علی (ع)، بی نیاز از شرح و تفسیر است؟ نخستین شهید محراب بود که نقاب خون به چهره کشید و ردای سرخ شهادت پوشید و مسجد کوفه و محراب خونین آن را داغدار خود ساخت و تا ابد، جامه ی سیاه عزا بر قامت کعبه مقدس پوشاند، کعبه ای که زادگاه او بود!
«2»
او عصاره ی هستی است و یک کهکشان عظمت و صداقت و عبودیت و شجاعت در وجودش به جلوه گری نشسته است.
عاطفه اش، یتیمان را می رویاند و می شکوفاند،
حلم او، آتشفشان ها را به فراموشی می خواند،
جود و سخاوتش، حاتم طایی ها را از یادها برده است، زندگی اش تفسیر حیات است و حیاتش، روح زندگی.
راه او «میزان» رفتن و بودن است و رفتارش «صراط مستقیم».
زهد او، بی قدری دنیا را نشان می دهد و علم او سرچشمه معرفت های ناب است.
مناجات های او، راز عبودیت را به عارفان می آموزد، مظلومیت او، تسلی بخش همه ی مظلومان تاریخ است، و محراب خونین کوفه، گواه عدالت اوست.
«3»
وقتی گروهی از «مدار ولایت» خارج شوند، راهشان تیره و تار، دل و جانشان ظلمانی و عمل شان تبهکارانه است، آنگونه که در نهروانیان دیدیم.
علی (ع) کشته نفاق و سفاهت و لجاجت خوارج شد و با شهادتش، جهان از عدالت مجسم محروم ماند.
آن شهید، امید محرومان بود و پنه مستضعفان، تجسم ایمان بود و تبلور مکتب، یار محمد (ص) بود و بازوی پرتوان اسلام، امیر مؤمنان (ع) بود و پیشوای پرواپیشگان.
قدیسی بود پاک، که با خاکیان زیست و با محرومان همدلی داشت و زیباترین و دوست داشتنی ترین لقب او «ابوتراب» بود.
بیشتر بخوانید: فضایل علی ( علیه السلام ) از زبان اندیشمندان غیر مسلمان
با نهروانیان و پیمان شکنان و متجاوزان جنگید، تا جهل و فریب و بغی و سرکشی را سرکوب کند و با مشت حق بر دهان باطل بکوبد و حریم شکنان را در پیشگاه عدالت، به خضوع وا دارد.
او حقیقت روشن دین و جلوه ی راستین مکتب بود.
نخستین شهید محراب بود که نقاب خون به چهره کشید و ردای سرخ شهادت پوشید و مسجد کوفه و محراب خونین آن را داغدار خود ساخت و تا ابد، جامه ی سیاه عزا بر قامت کعبه مقدس پوشاند، کعبه ای که زادگاه او بود!
«4»
خون همیشه جوشان فرق مطهرش، سند حقانیت آن جاودانه مرد تاریخ بود.
هنوز هم غروب، رنگ و ماتم او را دارد.
شب، سیاه پوش سوگ امیر مؤمنان(ع) است.
و هر شیعه، هر جا که باشد، در روز شهادت مولایش، داغ یتیمی را احساس می کند.
هنوز در سوگ او، آسمان تیره، اشک ستاره می ریزد و شب از فراق او ماتم زده است.
اینک زمان، به گواهی جاودانگیِ آن «جاودانه مرد»، ایستاده است.
و ... زمین، میراث دار فضائل اوست.
غدیر علی (ع) هنوز هم چشمه ای لبریز از آب حیات و دریایی مواج از کرامت هاست.
کوچه و بازار کوفه، هنوز هم ردّ پای علی (ع) و آهنگ صدای او و طنین خطبه هایش را در خود حفظ کرده است.
محراب علی (ع) هنوز هم از خون فرق شکافته ی مولا رنگین است.
آجرهای مسجد کوفه و در و دیوار آن معبد عظیم، هنوز ناله ی «فزت و رب العکبه» را می شنود. یتیمان تاریخ، هنوز هم چشم انتظار نان و غذای علی (ع) نشسته اند و محرومان با سفره ای تهی هنوز هم چشم بر در، منتظر دست های کریم آن وصیّ پاک و قهرمان خیبر گشایند.
دل های ما، چاهی است انباشته از رنج نامه های غریبانه ی علی (ع).
غروب ها، یادآور غروب خورشید امامت در «21 رمضان» است و «داغ علی» چنان عظیم و سنگین است که کوهها را از هم می پاشد و دریاها را به تلاطم می اندازد.
«5»
عنودان و کین توزان، در «جمل قدرت طلبی» و در «صفین عدالت گریزی» و در «نهروان حق ستیزی»، به جنگ با علی (ع) برخاستند و برای خاموش ساختن مشعل روشنگر فضیلت ها دست به هر کاری زدند و در سال های پس از شهادتش نیز، زبان ها را بریدند، خون ها را ریختند و زندان ها را آکندند.
اما خورشید کرامت بار او، همچنان تابید و همه جا را فرا گرفت.
زمین و زمان و تاریخ و جهان، از آوازه ی عدل و فضل او پر شد.
کلام علوی بر بام هستی، پلی از جاودانگی زد.
خطبه هایش در زیر تاق و رواق این عالم، طنین افکند.
کوردلان و تنگ چشمان و شب پرگان، از شهادت او طرفی نبستند و نتوانستند نام و یادش را از «خاطره تاریخ» بزدایند.
علی (ع) همچنان ماند و ماند و جهان بشریت را به فرزانگی و خردورزی و عدالت گستری خواند.
امروز، هر که در دل و زبان و در گفتار و کردار، رهپوی راه اوست و هر که با سیره او همسان و همسوست، «علوی» است.
جانی که سرمست «شراب ولا» نیست، تهمتِ «بودن» است.
امروز، علی (ع) در رفتار همه ی حسینی مسلکان، در سیره ی همه ی فاطمی خویان، در مقاومتِ همه ی مجتبی کیشان، در انتظار همه ی مهدی جویان، متجلی است.
در آینه ی جمال و جلال و کمال، زلال ترین و شفاف ترین چهره، چهره ی علی (ع) است.
اگر آینه شوی،
در قاب دلت، جز سیمای علی (ع) نمی یابی!
منبع:ماهنامه پیام زن شماره 210
/ج