رژيم صهيونيستي با نام اسرائيل در 1948 اعلام موجوديت كرد. موجودي كه نه پايتختي داشت و نه حتي ارتشي اما توانست از وضعيت نابهنجار اعراب پس از جنگ جهاني دوم استفاده كرده و همزمان چند ارتش عربي را از سر راه خود بردارد. داستان پيروزي هاي پراكنده رژيم صهيونيستي ادامه داشت تا سال 1956 كه ضربات خرد كننده اي بر نيروهاي مصر وارد كرد ولي بي شك تمام پيروزي هاي صهيونيست در مقابل شاهكار نظامي «موشه دايان»
نبرد يوم كيپور، افسانه رويين تني ارتش رژيم صهيونيستي را نابود كرد
رژيم صهيونيستي با نام اسرائيل در 1948 اعلام موجوديت كرد. موجودي كه نه پايتختي داشت و نه حتي ارتشي اما توانست از وضعيت نابهنجار اعراب پس از جنگ جهاني دوم استفاده كرده و همزمان چند ارتش عربي را از سر راه خود بردارد. داستان پيروزي هاي پراكنده رژيم صهيونيستي ادامه داشت تا سال 1956 كه ضربات خرد كننده اي بر نيروهاي مصر وارد كرد ولي بي شك تمام پيروزي هاي صهيونيست در مقابل شاهكار نظامي «موشه دايان» در جنگ شش روزه (1967) هيچ است.(كه جزئيات آن را در شماره 35 همين صفحات خوانديد) در روزهايي كه دنيا خود را براي نابودي كامل رژيم صهيونيستي توسط مصر، اردن و سوريه آماده مي كرد هجوم سهمگين نيروهاي هوايي اي به ماشين جنگي اين كشورها، آنها را در كمتر از يك روز در هم شكست ولي هنگامي اين داغ ننگ بيشتر بر پيشاني اعراب خودنمايي كرد كه در كمتر از يك هفته تل آويو توانست مناطق تحت كنترل خود را به بيش از دو برابر برساند، قلمرو جديدي در كمال ناباوري دومين شهر مقدس مسلمانان را نيز در خود جاي داد و قدس اشغال شد. شرافت اعراب لكه دار شده بود و هيچ چيز جز خون نمي توانست آن را پاك كند، اتفاقي كه مي توانست در نبرد يوم كيپور، اعراب را دوباره سربلند كند.
با مرگ جمال عبدالناصر رهبر مصر در 1970، رهبري بزرگ ترين بازنده نبرد شش روزه به انور سادات سپرده شد. سادات قصد داشت براي تثبيت موقعيت خود به عنوان رهبر جديد و نيز بازگرداندن روحيه مردم به هر قيمتي شده پوزه صهيونيست ها را به خاك بمالد. در اين راه بخت با او يار شده بود و ژنرال جوان و دلاوري به نام سعيد الدين شازلي را به او هديه كرده بود. سرباز جسوري كه در جنگ هاي شش روزه، پياده عرض صحراي سينا را طي كرده بود و بعد از آن به سلامت با شنا از سوئز گذشته و خود را به مصر رسانده بود. حالا سادات يك نابغه نظامي در چنته داشت كه مي توانست كارهاي بزرگي به كمك او انجام دهد.
مشت اول، عمليات بدر
هيچ كس نه تنها در سرزمين هاي اشغالي بلكه در خود مصر هم فكر نمي كرد كه سادات آن قدر احمق باشد كه بخواهد به سرزمين هاي اشغالي حمله كند. ژنرال و مهندس معروف ارتش رژيم صهيونيستي بارلو، با صرف بيش از 500 ميليون دلار سمت شرقي تنگه سوئز را تبديل به يك دژ تسخير ناپذير كرده بود و به اين ترتيب اين رژيم صحراي سينا را كاملاً در اختيار گرفته بود. خاكريزهايي به ارتفاع 20 متر سراسر عرض كانال را پوشانده بود و بيش از 30 دژ مستحكم آن را حمايت مي كرد. در عين حال فراموش نكنيم كه در صورت تهاجم قاهره به اين ناحيه، پرقدرت ترين نيروي هوايي منطقه در آن روز، در كمتر از 30 دقيقه مانند يك توفان بر سر مهاجمان نازل مي شد. براي همين حمله به خط بارلو به مخيله هيچ كس نمي رسيد ولي شازلي براي عبور از سوئز برنامه داشت، يك برنامه دقيق و حساب شده. ژنرال جوان به سرعت دست به كار شد و با انجام يك سري رزمايش هاي سراسري، آمادگي نيروهاي خود را به شدت افزايش داد. ماه ها مانور و تمرين، نيروي ضعيف و بي كفايت مصري را تغيير داد و از آنها مرداني بااراده و كاركشته ساخت ولي اين تنها هدف شازلي از برگزاري نمايش بزرگ خود نبود. ارتش مصر بيش از هر زمان ديگري در حال تحرك و جنب و جوش بود، مانورهاي فراوان شازلي حوصله همه را سر برده بود از سوي ديگر تلاش هاي سادات براي خريد هواپيماي جديد Mig-23 و موشك هاي اسكاد از مسكو همه را قانع كرده بود كه قاهره در حال تدارك يك حمله بزرگ است كه احتمالاً پس از دريافت تسليحات مدرن از روس ها آغاز خواهد شد. بار ديگر رژيم صهيونيستي خود را براي يك هجوم پيش دستانه آماده مي كرد ولي اين بار در كمال خونسردي. چون فكر مي كردند قبل از رسيدن تسليحات جديد، شازلي توان يورش به صحراي سينا را نداشت.
حلمه غافلگيرانه
عيد «يوم كيپور» فرارسيده بود. مقدس ترين روز در تقويم يهودي. هرچند اخباري مبني بر اجراي يك رزمايش بزرگ توسط ارتش مصر در غرب كانال به گوش مي رسيد ولي وسوسه گذراندن تعطيلات با خانواده در ساحل مديترانه و نيز عدم دريافت وسايل جديد توسط قاهره براي قانع كردن صهيونيست ها كافي بود تا مطمئن شوند كه خطري در كار نيست و همه با خيال راحت به تعطيلات رفتند. شازلي كه يك سال تمام براي اين لحظه برنامه ريزي كرده بود حتي يك ثانيه را نيز از دست نداد. يك گردان از كماندوهاي غواص حركت به سمت خاكريز عظيم اين رژيم را آغاز كردند در حالي كه مردان قورباغه اي با رشادت تمام در حال بارگذاري لوله هاي خروجي پمپ هاي پرفشار آب در قاعده خاك ريز هاي بارول بودند، موج اول هواپيماهاي مصر از راه رسيدند و با آتشبار سنگين خود ضربات سنگيني بر پيكر سازمان فرماندهي مدافعان صحرا وارد آوردند ولي اين همه چيزي نبود كه ژنرال مصري براي پرده اول نمايش خود آماده كرده بود. او يك سمفوني بزرگ را نيز براي حضار در نظر گرفته بود، آتش همزمان 2000 عراده توپ مصري خطوط صهيونيست ها را زير و رو كرد. هيچ كس باور نمي كرد ولي جوان عرب موفق شده بود. در كمتر از سه ساعت بيش از 30 هزار سرباز مصري از كانال عبور كرده بودند و در حال پس زدن مدافعان بودند حالا نوبت نيروي هوايي رژيم صهيونيستي بود كه بار ديگر دشمن را سر جاي خود بنشاند. با توجه به چگالي بالاي نيروهاي مصري، دايان حمله با تنها يكصد فروند هواپيما را كافي مي دانست و فكر مي كرد كه كار سادات تمام است ولي اتفاقات هميشه آن گونه كه پيش بيني مي شود روي نمي دهند. گويا داستان خلبانان آمريكايي در ويتنام افسانه نبوده و موشك هاي پدافند هوايي جديد روس ها واقعاً قوي بودند. در موج اول حمله بيش از ده فروند فانتوم در تور پدافندي مصر گرفتار شدند. دايان به سرعت استراتژي حمله خود را عوض كرد ولي سقوط 30 فروند SKY Hawk در موج دوم حمله براق قانع كردن فرماندهي نيروي هوايي رژيم صهيونيستي كافي بود تا ديگر به موشك هاي سام مصري نزديك نشوند. سه سال از مرگ ناصر مي گذشت ولي آخرين خريد نظامي زمان حياتش، داشت انتقام بزرگ ترين شكست زندگي اش را مي گرفت.
كاري از نيروي هوايي ساخته نبود، قبل از آن كه مصر بتواند يگان هاي زرهي خود را از كانال عبور دهند بايد كار يكسره مي شد وگرنه سرپل به دست آمده تثبيت مي شد و سقوط تمام صحراي سينا دور از دسترس نبود. هرچند شازلي اولين تانك خود را ساعت هشت شب تحويل گرفته بود ولي هنگامي كه ضدحمله دو تيپ زرهي صهيونيست در اولين ساعات صبح 7 اكتبر آغاز شد، كمتر كسي به پايدار ماندن سر پل به دست آمده اميدوار بود. نيروي اشغالگر كه از تانك هاي M60 و M4S استفاده مي كرد بي محابا به سمت ستون هاي پياده سپاه دوم مصر هجوم مي آورد. پيش از آنكه اولين گلوله توپ توسط تانك هاي صهيونيستي شليك شود صداي زوزه زيري در صحرا پيچيد و در كمتر از يك چشم بر هم زدن يكي از تانك هاي ستون تبديل به يك گوي آتش شد. چند ثانيه بعد آتش سنگين دو طرف آغاز شد. فرماندهان ارتش اشغالگر آنچه را مي ديدند نمي توانستند باور كنند. ستون زرهي در حال فرار از دست پياده نظام بودند. بيش از 30 درصد تانك هاي دايان در آتش سوخته و پاتك اشغالگران با شكست كامل مواجه شده بود. بيشتر مانند يك كابوس بود تا حقيقت. تانك ها در حال فرار از مقابل پياده نظام بودند. در اين زمان شازلي درخواست يك حمله همه جانبه بر ضد مواضع صهيونيستي را مطرح كرد.
حال كه هجوم با موفقيت همراه شده بود و عمده نيروي ارتش صهيونيستي در شمال شرق سرزمين هاي اشغالي، در بلندي هاي جولان در حال درگيري با سوري ها بودند، دو سپاه مصري حاضر در منطقه مي توانستند با در دست گرفتن نقاط استراتژيك راه را براي فتح كامل صحراي سينا هموار كنند. تصميم شجاعانه و در عين حال درستي كه به دليل ترس سادات از خارج كردن نيروها از زير چتر حفاظتي موشك هاي سام انجام نشد. در هشتم اكتبر، ارتش رژيم اشغالگر (IAF) تمام توان خود را بر جولان و درگيري با سوريه متمركز كرده بود و نيروهاي مصري مي توانستند با كمك نيروهاي هوايي خود به سرعت به عمق صحرا نفوذ كنند و با اين عمل حتي اردن و لبنان را نيز به آغاز نبرد تشويق كنند. در همين هنگام بود كه عكس هواي آمريكا به كمك ژنرال معروف زرهي آريل شارون شتافت، شازلي با وجود تمام نبوغ خود يك شكاف در ميان سپاه دوم و سوم خود به جاي گذاشته بود و اين درست همان چيزي بود كه شارون مي خواست ولي هنوز زود بود تا به آن حمله كند چون هم برتري عددي با مصري ها بود و هم آنكه نيروي هوايي درگير جولان بود. بالاخره صبر روباه مكار جواب داد و سادات براي رهايي سوريه از ضربات رژيم صهيونيستي دستور يك حمله همه جانبه بر ضد مواضع اشغالگران را به فرمانده ستاد مشترك ارتش خود صادر كرد. شازلي كه حضور پررنگ نيروي هوايي صهيونيست ها را دوباره بر فراز صحرا مي ديد و از آمادگي آنها در خطوط پدافندي جديد آگاه بود، با حمله موافقت نكرد ولي گوش سادات با اين حرف ها بدهكار نبود. بالاخره تك مصري ها در صبحگاه 14 اكتبر آغاز شد.
هزار تانك مصري در حمايت از نيروي هوايي مصر به سمت نيروهاي شارون حركت كردند و پنج لشكر پياده را به عنوان احتياط روي سر پل شرقي باقي گذاشتند، خلبانان زبده صهيونيست كه از هواپيماهاي جديد F-4 فانتوم استفاده مي كردند ميگ هاي مصري را به سان برگ خزان، روي زمين مي انداختند. 750 تانك در خدمت شارون نيروي مهاجم را قلع و قمع مي كردند. تا عصر روز چهاردهم مصري ها نيمي از توان زرهي خود را از دست داده بودند و ديگر امكان پيشروي نداشتند. حال زمان آن رسيده بود كه صهيونيست ها ضد حمله اصلي خود را آغاز كنند.
ورق برمي گردد
نوبت شارون و لشکر 143 زرهي رژيم صهيونيستي بود تا كار خود را آغاز كنند. روباه مكار در يك حركت زيركانه با استفاده از تانك هاي غنيمتي جنگ سي روزه، خود را به محل شكاف سپاه دوم و سوم مصر رساند. هيچ يك از جزئيات از ديدگان او نيفتاده بود. تا جايي كه افراد هنگام ارتباط راديويي خود نيز از زبان عربي استفاده مي كردند. شارون با كمترين مقاومت ممكن رو به رو شد و توانست خود را به كانال برساند. زمان آن رسيده بود كه شارون طرح شبيه به خودكشي خود را آغاز كند: عبور از كانال سوئز و ورود به خاك اصلي مصر. باور كردني نبود ولي در شب 15 اكتبر، 750 نيروي ويژه صهيونيستي موفق به ايجاد پل روي كانال سوئز شدند و فردا صبح شارون و تانك هايش در مصر بودند. در اولين اقدام نيروي صهيونيستي سايت هاي سام موجود در منطقه را نابود كرد تا از پشتيباني هوايي مناسب برخوردار شود. پس از آن پاتك نيروي مصري را دفع كرد و با حفظ سرپل اجازه ورود 10 هزار نيروي اشغالگر را به درون مصر داد. حال كه دفاع پدافند هوايي مصر گسسته شده بود ارتش صهيونيستي مي توانست به كمك شارون بشتابد. در صحرا نيز ژنرال آدان و لشكر 162 زرهي با مقاومت خود شكاف بين دو سپاه مصري را باز نگه داشته بودند، شارون مرحله نهايي نقشه خود را آغاز كند: دور زدن سپاه سوم مصر مستقر در سمت شرقي درياي سرخ با فتح ساحل غربي و قطع كردن خطوط تداركاتي آنها. عملياتي كه با وجود رشادت هاي سربازان مصري با موفقيت همراه بود. هرچند شارون سپاه سوم مصر را محاصره كرده بود ولي عنصر زمان به زيان اين رژيم در حال سپري شدن بود. مصر تمام نيروي خود را بسيج كرده بود تا يك ماه ديگر با استفاده از نيروهاي ذخيره و لشكرهاي احتياط خود يك سپاه جديد را ايجاد كند. صهيونيست ها يا بايد راهي براي خاتمه آبرومندانه جنگ پيدا مي كردند يا آنكه خود را در برابر خشم پرجمعيت ترين كشور عرب قرار مي دادند. بالاخره در اثر فشارهاي سنگين بين المللي، مخصوصاً در پي تحريم نفتي اعراب در روز 22 اكتبر 1973 آتش بس در تمام جبهه ها اعلام شد. رژيم اشغالگر قدس، يك قسمت از سمت غربي كانال را اشغال كرد و قسمتي با تقريباً همان مساحت را در سمت شرقي از دست داده بود. با وجود به دست نيامدن پيروزي قاطع براي هر دو طرف، براي اولين بار اعراب باور كردند كه ارتش رژيم اشغالگر قدس نيز آن گونه كه تبليغات مي شود، شكست ناپذير و رويين تن نيست. همين نيروي افسانه اي بود كه در سه روز ابتدايي و در اثر برنامه ريزي صحيح شازلي مي رفت تا شيرازه خود را از دست بدهد ولي با تصميم اشتباه سادات توانست سرپا شود. هيچ كس نمي داند اگر ترس آن روز سادات نبود و شازلي در 72 ساعت صحرا را پس مي گرفت، با ورود اردن از شرق و لبنان از شمال چه بر سر تل آويو مي آمد. ترسي كه پس از كمپ ديويد و پس دادن سينا به مصر، امروز از منظر ديگري مورد سؤال است: ترس يا خيانت؟ منبع: دانستنيها شماره 37
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.