اين جنگ براي كودكان، شكوفه است
نویسنده : ياسر عرب
پرونده
1ـ ادبيات كودكان چيست؟
اگر تعاريف بالا را بادقت مطالعه كرده باشيد، در تمام آنها جاي خالي «نگاه مكتبي» به ادبيات كودك را بهوضوح مشاهده ميكنيد. اين بيتوجهي با گذشت سي سال از انقلاب فرهنگي اسلامي، هنوز همچون استخوان در گلوي اهل دين و درد است. بيشك اين بيتوجهي، به علت پوشيدگي مبنايي عميقتر در زيربناي علوم انساني كشورمان ادامه يافته است و ثمري كوچك از درخت تنومند منبعها و مرجعهاي تربيتي، ادبي و هنري از مباني علوم انساني غربي در كشور ما است.
2ـ آيا چيزي به نام «ادبيات اسلامي كودك» وجود دارد؟
تا اينجا تكليف ما با فضاي فكري و انتزاعي صاحبنظران اين حوزه در كشورمان تا حدودي مشخص شده است. حال برويم سراغ واقعيتها و سري به خروجيهاي عملي هر دو گروه بزنيم.
حاصل نگاههاي اول (ادبيات بر مبنا و بنا و براي ادبيات) كه «ادبيات مدرن» نام گرفته است، در حوزة كودك و نوجوان، ساخت فضايي خلسهوار است كه به دور از هرگونه احساس مسئوليت و دغدغههاي اجتماعي، خروجيِ طبيعيِ فضاي منورالفكرمآبانة جامعة روشنفكرنمايان ماست. اين خروجي سعي در تربيت نسلي وهمزده و تخيلمدار دارد كه با مناسبات جامعة اطرافش، هيچ پيوندي برقرار نكرده و به جاي «آرمانها»، قبلة آمال كودكان را «آرزوهاي شخصي» و «كودكانه» قرار داده است.
اين نوع ادبياتِ كودك، كه ميل «آوانگارد شدن» دارد، بيشتر غالبگرا بوده و طبيعتاً در مراكز خصوصي، توسعه و نمو مينمايد.و اما خروجي نگاه دوم (ادبيات بر مبناي رشد غايت) كه با وجود بنيان صحيح آن، به راستي چيز دندانگيري نمينمايد، بيشتر دچار شعارزدگي و قشريگري شده و دائم دست به دامان ادبيات آموزشي و تعليمي است. اين عزيزان نوعاً به شيوة قُدما، با قلمي فرمايشي سعي در «اسلاميزه كردن» و چارچوب بخشيدن به آثار خود و ديگران دارند. اينان هرچند با دغدغهاي پاك حركت ميكنند، اما به خاطر حفظ فضاي سنتگرايانه و متكلم وحده بودن، با تكيه بر پشتيبانيهاي دولتي، آثاري كمارزش ارائه دادهاند كه در بازار واقعي نشر نيز جايي باز نكردهاند.
شايد سؤال شود که مگر نشر، بازار غير واقعي هم دارد؟ بله! در بسياري از مؤسسات و مراکز وابسته به دولت، آثار، با بودجة دولتي چاپ، پخش و دوباره توسط بخش ديگري از دولت براي مراکز آموزشي، مساجد، کتابخانهها و... خريداري ميشود.
اين معلمان نوشتاري اخلاق! پس از گذشت سي سال از حمايتهاي دولتي (كه ظاهراً به آن عادت كردهاند.) هنوز چون نهالي آفتزده و بيرمق، محتاج تكيه بر پايه و عصايِ حمايتهاي دولتياند و در شبيخونِ فرهنگي، چون بيماري كه در شرايط كُما است، نَفَس حياتشان بسته به اكسيژنِ روابط بين دولتي است. اين نوع ادبيات اسلامي كودك كه ميل بقا بر سنت دارد، بيشتر محتويگرا است.
3ـ تعريف ادبيات جنگ يا دفاع مقدس
برخي از اساتيد روشنفكرمآب ما معتقدند كه ماهيتِ ادبيات، ضد خشونت است و آشنا ساختن كودك با جنگ و روايتِ جنگِ هشتسالة ايران و در مجموع، تبيين هرگونه خشونت در لايههاي مختلف اثر ادبي، چيزي جز سوزاندن ريشة خود ادبيات و از بين بردن هدف از فلسفة ادبيات نيست؛ بنابراين با نشر اينگونه آثار مخالفند. (مگر اينكه استثنائاً يك داستان جنگي حامل لايهاي ضد جنگ در درون خود باشد.)
«در همين جا لازم به ذكر است كه براي قبيلة روشنفكران و قالبگرايان (فرماليستهاي) اين مرز و بوم، متأسفانه بين جنگ به عنوان نماد خشونت، دفاع مقدسي كه در كشور ما هشت سال به طول انجاميد، تفاوت چنداني وجود ندارد.»
صد البته نگارندة متن حاضر كه خود را ريزهخوار سفرة شهدا و امام شهدا ميداند نيز قائل به خشونت مذموم و خشونت ممدوح است و طبق فرمايش رهبر معظم انقلاب به هشت سال دفاع مقدس به چشم گنجينه، فرصت و ذخيرة الهي نگاه ميكند كه غفلت از آن خسران مبين است، اما، حال كه فرض تلاش براي گسترش و رشد فرهنگ دفاع مقدس براي ما مسلم ـ بلكه قطعي ـ است، بايد با مطالعة جامع كارنامة خود در عرصة نشرِ فرهنگ ايثار و شهادت در حوزهI ادبيات كودك، دريابيم كه در اين زمينه از نظر كيفي و كمي چه كردهايم؟ و خروجي مورد نظر در مواجهه با كشوري هفتادميليوني كه در آن حدود بيستميليون كودك و نوجوان زندگي ميكنند، چه رابطهاي برقرار كرده است؟
روشن است كه اين امر نيازمند ايجاد پروندهاي مجزا است كه در اين مقالة كوتاه نميگنجد.
4ـ آسيب شناسي و دردهاي مشترك
5ـ بايدها و نبايدها
(2) راوي نبايد در طول روايت، تمام تلاش خود را براي داستان كردن اثر به كار بندد و به اصطلاح داستان زده شده و علت و هدف نگارش را ناديده بگيرد، يا تحت تأثير فضاهاي روشنفكري، دفاع مقدس را حادثهاي داستانخيز؛ چون: سيل، زلزله، قحطي و... بداند. (قابل توجه اهالي نسکافهنوشِ لانة هنرمندان و شوراي کتاب کودکيها و...)
(3) وجه تمايز ماهيت دفاع مقدس با ديگر جنگهاي جهان، مبدأ، مقصد و هدف الهي است و دفاع مقدسِ (نظامي) تنها يكي از وجوه عيني آن مبارزة ازلي و ابدي است و اثري كه افقي به آن كربلاي ارضي و عاشوراي يومي نگشايد، اثري ضعيف و ناقص است.
(4) همانگونه كه ميدانيم، راه حل برخورد با افراط، تفريط نيست و اگر اشتباهاً مدتهاي طولاني از جنگ، تنها با چهرهاي عبادي، عرفاني و نظامي روايتي صورت گرفته است، نبايد براي جبران آن فضاي مقدسمآبي دست به قشريگري و لمپنيزه كردن آن فضاي الهي بزنيم.
(5) از آنجا كه خروجي محاكات هر راوي، حاصل جمع انديشه و انگيزههاي اوست و نويسنده نبايد خود را مصون از لغزش، عقيدههايش را دور از دسترس عقدهها، و كجروي اخلاقي را بيارتباط با كجروي روايي بداند، مراقبه كه شرط اصلي سلامت روح كيهاني اوست، در اين سلوك، همراهي بس گرانبهاست كه نهتنها با گذشت زمان او را از عاشوراي هر روزة تاريخ باز نميدارد، بلكه مانع از اين ميشود در جريان استحالة رواني، دچار روزمرگي شده و تن به آب و گلاب يا معاملة دغدغهها و فراغت از صحراي بلاي كربلاي جبههها دهد. (قابل توجه از ما بهتران!)
پس نسيمِ بيداري كه در دَرك اوست ـ نه مدركش ـ، حاصل قداست نَفس اوست كه در نَفَس كلماتش با حقيقت جهان پيوند خورده و صداي خويش را به گوش فطرت مخاطبانش ميرساند.
6ـ چه چيز دفاع مقدس قابل روايت براي كودك و نوجوان است؟
البته روان كودك به فطرت الهي وديعه گذاشته شده نزديكتر است، اما انتخاب كلمات در محور همنشيني و جانشيني به صورت صرفي و نحوي با توجه به گسترة كم دايرة لغاتِ كودك و نوجوان، جزو نخستين دغدغدها و مشكلاتِ روايت فضايِ دروني و ذهني جهاد؛ ايثار و شهادت است؛ آن هم در شرايطِ جامعة امروز كه بسياري از ميانسالانِ نسلِ ما فهمِ ديني فهميدههاي نسل جنگ و جهاد را ندارند؛ چه رسد به كودكان و نوجواناني كه نوعاً غرق در دنياي ماديگري و مغلوب جلوههاي بصري بازيهاي كامپيوترياند و با روحيه انقلابي و فضاي آرمانخواه، بيگانه.
«نويسندة كودك بايد بداند كه كودك، جستجوگر و كاشف دنياي اطراف، طبيعت، اشيا، نزديكان، همسالان و همة امور عيني و قابل لمس و حسكردني محيط خود است؛ پس بايد كلمات و مفاهيم در محدودة اينگونه عينيات باشد.5
(2) پيچيدهتر اينكه، راويي كه خود اهلِ چشيدن آن شراب معنوي نيست، چهگونه ميتواند با طعمِ خربزه، مخاطبِ كودك و نوجوان را از پوستة تير و تركش و توپ و تانك به عمق ماهيتِ از خودگذشتگي، شهادت و نظر به وجهالله هدايت نمايد؟
«اين نكته كه عرض شد، حامل زنگ خطري است، تا گاه از خود بپرسيم، با گذشت قافلة عمر و پركشيدن نسل جبهه و جهاد، چه بلايي بر سر حفظ ماهيت آن كربلاي معاصر ما ميآيد؟»
7ـ سخن پاياني:
حال با توجه به اينكه بزرگترها مينويسند، بزرگترها ارزيابي ميفرمايند!، بزرگترها چاپ ميكنند، بزرگترها خريد مينمايند!، بزرگترها جايزة ادبي تقديم ميکنند، اين روند جز انباشتن كتابهاي بيمخاطب، حاصلي ندارد. پيشنهاد مُسَكّنوار فعلي نگارندة متن اين است كه نويسندگان محترم پس از تولد اثَرشان کمي تأمل نمايند و پيش از اينکه کار را به مرحلة چاپ و يا تقديم نمودن، به ارزياب نزديک کنند، اثرِ خود را به پيشگاهِ كودكان عرضه كنند؛ مثلاً در جمع بچههاي چند كلاسِ مهد كودك، دبستان و يا راهنمايي، كار را قرائت كنند، تا هم درصدِ موفقيت كار خود را محك بزنند و هم به صورت تجربي قلم نوشتاري خود را به فضاي فهم كودك و نوجوان نزديك نمايند.
به اميد آن روز
پينوشتها:
(1) ليلي ايمن آهي، توران ميرهادي، مهرخت دولتآبادي، «گذري در ادبيات كودك»، صفحة 1.
(2) بهمن رازاني، «پژوهشي اجمالي در زمينة ادبيات كودك»، صفحة 11.
(3) علياكبر شعارينژاد، «اصول ادبيات كودكان»، صفحة 34.
(4) مجيد جمشيديان، مصطفي رحماندوست، رضا رهگذر، «ادبيات كودكان و نوجوانان»، صفحة 5.
(5) منوچهر تركمان، «شعر شكوفهها»، انتشارات مدرسه، چاپ اول، صفحة 17.
/ج