پگاه سخن
آن حضرت افزون بر لقب شاکر وهادی به لقب باقر العلوم شهرت یافت، به طوری که جابر بن یزید جعفی می گوید:لانّه بقرالعلم بقراً ای شقّه و اظهره اظهاراً؛(4) او علم را شکافت و رموز و نکات دقیق آن را روشن ساخت.
ایشان در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیّدالشهدا(ع) کودکی بود که چهارمین بهار زندگی اش را آغاز کرده بود. آن بزرگوار بعد از شهادت پدرش حضرت امام سجاد(ع) در سال 95 ه.ق کشتی هدایت امت اسلامی را در میان دریای متلاطم حوادث رهبری کرد و به مدت 19 سال و چند ماه زعامت شیعیان را عهده دار شد و سرانجام در روز هفتم ماه ذی الحجّه سال 114 ه.ق در سن 57 سالگی به دستور هشام بن عبدالملک دهمین خلیفه بنی امیه مسموم شد و در مدینه به شهادت رسید و در کنار مرقد مطهر پدر بزرگوارش حضرت زین العابدین(ع) در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
آن حضرت در دوران امامت خویش فرصت های مناسبی را برای گسترش فرهنگ قرآنی و استحکام معارف شیعی و ترویج آن در میان اقشار مختلف مسلمانان به دست آورد، به طوری که با اندک مطالعه در سیره آن بزرگوار می توان به حضور گسترده آیات وحیانی در تمام زوایای زندگی اشان پی برد.
پنجمین فروغ امامت همانند پدران طاهرینش آن چنان قرآن را با برنامه های زندگی خود عجین کرده بود که کم تر روایتی را می توان از آن بزرگوار به دست آورد که در آن اشاره، شاهد و یا تفسیری از قرآن نباشد، به طوری که تمام سخنان، پاسخ ها و مثال های ایشان برگرفته از مقال وحی است.
به بهانه شهادت آن امام همام(ع) در این فرصت به سراغ رهنمودهای گهربارشان در زمینه آیات فراوان رفته تا بازتاب انوار درخشان الهی را در سیره و گفتار حضرتش به نظاره بنشینیم.
آگاه ترین مفسّر عصر خویش
پنجمین خورشید امامت باز در این راستا می فرماید: فانّما علی النّاس ان یقرؤا القرآن کما انزل فاذا احتاجوا الی تفسیره فالاهتداء بنا و الینا؛(8) وظیفه مردم آن است که قرآن را طبق آن چه نازل شده است قرائت کنند. ولی اگر به تفسیر نیاز داشته باشند، هدایت و تفسیر بر عهده ماست. این آگاهی به کتاب الهی، وظیفه ای را بر عهده پیشوایان معصوم(ع) قرار داده و آن هدایت انسان ها جهت شناخت حقیقی آیات قرآن است، هدایتی که نتیجه اش معرفت کامل است.
لذا امام باقر(ع) همانند پدران بزرگوارش با راهنمایی های صحیح و منطقی وجدان های خفته بسیاری از افراد را بیدار می کرد و آنان را به سوی کمال رهنمون می نمود. ابوحمزه ثمالی در این زمینه چنین نقل می کند: روزی امام باقر(ع) با قتادة بن دعامه بصری روبرو شد. حضرت پرسید: تو کیستی؟ گفت: قتاده هستم. فرمود: تو فقیه اهل بصره هستی؟ گفت: آری. حضرت فرمود: وای بر تو ای قتاده! خداوند بندگان شایسته ای را آفریده است تا بر دیگران حجّت باشند. آنان بر پادارنده اوامر الهی و نخبگان علم خدا هستند. قتاده پس از یک سکوت طولانی گفت: به خدا سوگند من تاکنون در برابر فقیهان بسیاری نشسته ام، ولی آن گونه که در برابر شما مضطرب شده ام در مقابل هیچ یک از آنان اضطراب مرا در بر نگرفت. امام باقر(ع) فرمود: تو می دانی کجا نشسته ای؟ تو در مقابل خاندانی هستی که خداوند در شأن و مقام آنان فرموده است:فی بیوتٍ اذن اللّه ان ترفع و یذکر فیها
اسمه یسبّح له فیها بالغدوّ و الآصال رجالٌ لاتلهیهم تجارةٌ و لابیعٌ عن ذکر اللّه و اقام الصّلاة و ایتاء الزّکوة...؛(9) این چراغ فروزان در خانه هایی قرار دارد که خداوند دستور داده آن را بالا برند، خانه هایی که نام خدا در آن ها برده می شود و شب و روز در آن ها خداوند را تسبیح می گویند. پاک مردانی که هیچ تجارت و کسبی آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات غافل نمی کند. امام(ع) در ادامه فرمود: ما همان خاندانی هستیم که خداوند این گونه توصیف نموده است.(10)
تبیین فرهنگ اجتهاد
زرارة بن اعین و محمد بن مسلم ثقفی که از بزرگ ترین راویان احادیث اهل بیت(ع) قلمداد می شوند، در روایتی می گویند: از امام باقر(ع) در مورد نماز مسافر سؤال کردیم. امام(ع) فرمود: خداوند در قرآن می فرماید:واذا ضربتم
فی الأرض فلیس علیکم جناحٌ ان تقصروا من الصّلوة...؛(12) هنگامی که سفر می روید، بر شما گناهی نیست که نماز خود را کوتاه کنید... به امام عرض کردیم: خداوند فقط فرموده بر شما گناهی نیست و نفرموده:افعلو که ظهور در وجوب داشته باشد. پس چگونه از این آیه فهمیده می شود که واجب گردانیده است؟ امام فرمود: آیا نمی دانید که خداوند در مورد صفا و مروه فرموده است: فمن حجّ البیت او اعتمر فلاجناح علیه ان یطّوف بهما...؛(13) پس هر کس حجّ خانه خدا و یا عمره را به جا آورد، بر او گناهی نیست که سعی بین صفا و مروه را انجام دهد...
زراره در جای دیگر می گوید: از امام محمد باقر(ع) سؤال کردم: شما در مسح پا و سر، تمام سر و پا را مسح نمی کنید، بلکه مسح مقداری از آن را کافی می دانید، آیا ممکن است بیان کنید که این حکم را چگونه و از کجا بیان می فرمایید؟
امام(ع) با تبسمی پاسخ داد: این همان مطلبی است که در قرآن کریم آمده است. خداوند می فرماید:...وامسحوا برؤسکم...؛(14) و سرهایتان را مسح کنید. و نفرموده است: وامسحوا رؤسکم بنابراین وقتی قرآن می گوید:برؤسکم مقداری از مسح سر کافی است و این مطلب از کلمه ب که حرف جارّه است فهمیده می شود و در واقع امام حرف باء را باء تبعیضیّه در نظر گرفته است که دلالت بر جزء از کل می کند. امام در ادامه فرمود: در عبارت وارجلکم الی الکعبین کلمه ارجل عطف به رؤس است بنابراین می فهمیم که مسح قسمتی از پا برای وضو کافی است و این همان چیزی است که پیامبر اکرم(ص) آن را برای مردم تفسیر کرده بود امّا مردم به سخن ایشان هیچ توجهی نکردند و آن را تباه ساختند.(15)
اثبات مقام امامت
یک سال امام محمد باقر(ع) و فرزندش امام صادق(ع) به فرمان هشام بن عبدالملک (دهمین خلیفه بنی امیّه) به شام دعوت شدند درباریان مشغول تیراندازی بودند و هشام اصرار نمود که حضرت باقر(ع) هم در این برنامه شرکت کند. آن حضرت کمان را به دست گرفت و تیر به زه آن نهاد، به طوری که با پرتاب آن درست وسط هدف قرار گرفت و تیرهای بعدی بر پیکان تیر اول فرود آمد. هشام ظاهراً این کار را تحسین نمود ولی از همان موقع نقشه بر شهادت رساندن آن امام را در سر پروراند. هشام خطاب به ایشان گفت: تاکنون تیراندازی بدین زبردستی ندیده بودم و گمان نمی کنم کسی به اندازه تو این گونه توانایی و مهارت داشته باشد! هشام در ادامه گفت: آیا فرزندت جعفر می تواند این چنین تیراندازی کند؟ امام پاسخ داد: ما توانایی کامل و تمام را از یکدیگر به ارث می بریم، همان کمال و تمامی که خداوند آیه اش را بر پیامبر نازل کرد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً؛(17) امروز دین را برای شما کامل کردم و نعمت خویش را برای شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین کامل برای شما برگزیدم.(18)
عروج ملکوتی
اندکی رفتیم باز هم فرمود: ای جابر! می دانی در کجایی؟ گفتم: نه. امام فرمود: بر سرچشمه ای که خضر(ع) از آن آب حیات خورده است. آن حضرت هم چنان مرا از عالمی به عالم دیگر می برد تا به پنج عالم رسیدیم. فرمود: ابراهیم(ع) ملکوت آسمان ها و زمین را این گونه مشاهده کرد. او دید که ملکوت آسمان ها دوازده عالم است و هر امامی که از ما از دنیا برود، در یکی از این عوالم ساکن می شود تا وقتی که ظهور قائم آل محمد(ص) فرا رسد.
امام باقر(ع) دوباره فرمود: چشم بر هم بگذار و بعد از لحظه ای فرمود: چشم بگشا! چون چشم گشودم خود را در خانه آن حضرت دیدم. آن بزرگوار لباس قبلی خود را پوشید و به مجلس قبلی برگشتیم. من عرض کردم: فدایت شوم چه قدر از روز گذشته است، فرمود: سه ساعت.0(20)
یاران استوار
من به گروهی می نگرم که در آستانه ظهور از طرف مشرق زمین به پا می خیزند آنان برای رسیدن به حق و ایجاد حکومت الهی تلاش می کنند، به طوری که کسی نمی تواند جلو آنان را بگیرد. این حق جویان وقتی که حکومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از ولی امر مسلمین به کس دیگری نمی سپارند. کشته های ایشان از شهیدان راه حق محسوب می شوند. امام باقر(ع)
در ادامه به ابوخالد فرمود: اگر من آن روزگاران را درک کنم، جانم را برای فداکاری در رکاب حضرت صاحب الامر(ع) تقدیم می کنم.
سپس در مورد استقامت و استواری یاران حضرت مهدی (عج) به این آیه از قرآن استناد کرد:فاذا جاء وعد اولیهما بعثنا علیکم عباداً لنا اولی بأسٍ شدیدٍ فجاسوا خلال الدّیار و کان وعداً مفعولاً؛(21) پس چون وقت انتقام اول فرا رسد بندگان جنگجو و نیرومند خود را بر ضدّ شما بر می انگیزیم، به گونه ای که درون خانه های شما را جست و جو کنند و مجرمان را دستگیر نمایند و این وعده یک امر قطعی است. سپس آن بزرگوار فرمود: این بندگان پیکارجو و نیرومند که به طرفداری از حق به پای خیزند، همان آخرین حجت خدا و یاران وفادار او هستند.(22)
رجعت در عصر ظهور
امام پنجم(ع) در سیره خود بر این باور وحیانی شیعه تأکید نموده و به این آیه شریفه استناد کرده است:ویوم نحشر من کلّ امّةٍ فوجاً؛(27) و روزی فرا می رسد که ما از هر امّتی گروهی را زنده کرده و محشور می کنیم. این آیه به روشنی دلالت دارد بر این که قبل از قیامت گروه هایی از مردم زنده می شوند و به این دنیا باز می گردند .بنابراین قرآن نه تنها به موارد و مصادیق رجعت در این دنیا اشاره کرده، بلکه به رجعت گروهی نیز قبل از قیامت تأکید دارد.
سید مرتضی (ره) از دانشمندان بلند پایه مکتب اهل بیت(ع) در مورد رجعت و توضیح سخن امام باقر(ع) می گوید: خداوند متعال در آستانه ظهور حضرت مهدی(عج) گروهی از اموات شیعه را زنده می کند تا به ثواب نصرت و یاری آن حضرت نایل آمده و نظاره گر تشکیل دولت کریمه آن حضرت باشند و طعم شیرین عدالت و حکومت ایشان را بچشند و گروهی دیگر از دشمنان اهل بیت(ع) را محشور می گرداند تا از آنان قبل از قیامت انتقام گرفته و این ظالمان در دنیا ذلّت و خواری کفر و نفاق را احساس کنند.(28)
پی نوشت ها :
1. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 1، ص 650.
2. بحارالانوار، علّامه مجلسی، ج 46، ص 215.
3. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، رسول جعفریان، ص 285.
4. علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 233.
5. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 125، ص 238.
6. اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 1، ص 228.
7. همان، ص 228.
8. تفسیر الفرات، شیخ ابوالقاسم فرات کوفی، ص 258.
9. سوره نور، آیات 37 36.
10. بحارالانوار، ج 46، ص 358.
11. حیاة الامام محمدٍ الباقر، باقر شریف قرشی، ج 1، ص 226.
12. سوره نساء، آیه 101.
13. سوره بقره، آیه 158.
14. سوره مائده، آیه 6.
15. وسایل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، ج 1، ص290.
16. سوره مریم، آیه 12.
17. سوره مائده، آیه 3.
18. دلایل الامامة، محمد بن جریر طبری، ص 4.
19. سوره انعام، آیه 75.
20. حدیقة الشیعه، مقدّس اردبیلی، ص 531.
21. سوره اسراء، آیه 5.
22. تفسیر عیاشی، ابونصر محمد بن مسعود سرقندی، ج 2، ص 281.
23. نک: سوره بقره، آیه 55.
24. نک: همان، آیه 259.
25. نک: سوره کهف آیه 12.
26. نک: سوره آل عمران، آیه 49.
27. سوره نحل، آیه 83.
28. مع الشیعة الامامیة فی عقائد هم، آیت اللّه جعفر سبحانی، ص 139.