ویژگی های حضرت علی (علیه السلام) در دعای افتتاح (1)

از آن جا که خاندان رسول خدا (ص) به وسیله حضرت علی (ع) ادامه پیدا می کند، این صلوات از ایشان آغاز می شود و به حضرت مهدی (عج) خاتمه پیدا می کند
چهارشنبه، 4 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حمیده جبل عاملی
موارد بیشتر برای شما
ویژگی های حضرت علی (علیه السلام) در دعای افتتاح (1)

ویژگی های حضرت علی (علیه السلام) در دعای افتتاح (1)
 
 
نویسندگان:
دکتر سوسن آل رسول (1)
سیده فاطمه رهنما (2)
 

* چکیده

دعای افتتاح، منقول از امام زمان ارواحنا فداه (عج) است که توصیه شده تا بهترین لحظات مناجات با خدا در ماه مبارک رمضان به مدد آن سپری شود. این دعا مانند سایر ادعیه چنان با تار و پود توحید، رسالت و امامت به هم آمیخته که تفکیک آن ها کاری دشوار است. در دعای افتتاح پس از حمد و ثنای الهی نخست به آستان مقدس پیغمبر اکرم (ص) عرض ادب می شود و پس از صلوات بر وجود پر برکت ایشان با یادآوری خاندان آن حضرت، در خواست درود الهی بر تک تک آن بزرگواران می کند. از آن جا که خاندان رسول خدا (ص) به وسیله حضرت علی (ع) ادامه پیدا می کند، این صلوات از ایشان آغاز می شود و به حضرت مهدی (عج) خاتمه پیدا می کند. و در طی آن به اوصافی از حضرت اشاره می شود که با تحلیل قرآنی آنها می توان به حقایق ارزشمندی دست یافت. از جمله اینکه اعتقاد به امامت از ضروری ترین شروط قبول توحید می باشد.
* واژگان کلیدی: دعای افتتاح، امیرالمومنین، وصی رسول، عبدالله، ولی الله، اخی رسول الله، حجة الله، آیت کبرای الهی، نبأ عظیم. امیرالمومنین یکی از القابی است که پیامبر اکرم (ص) طبق روایت به حضرت علی (ع) اختصاص داد آن گاه که پیامبر (ص) زنده بودند، علی (ع) را به عنوان امیرالمومنین لقب داد و معرفی کرد. گرچه پیشوایان دین و ائمه ی معصومین (ع) همه امیرالمومنین هستند ولی این لقب تنها به حضرت علی (ع) اختصاص یافت و دیگر ائمه اهل بیت (ع) حاضر نبودند کسی آن ها را امیر المومنین خطاب کند.

تبیین بحث

امام شناسی همانند شناخت توحید و در کنار ضرورت پیغمبرشناسی اصلی است که در نگاه اسلام در تحقق راستین اسلامیت هر مسلمان ضرورت اجتناب ناپذیر دارد. (حسینی طهرانی، 1422 ق: ج 1، ص35). «آری آنان که از سوی خدا به رسالت یا امامت در بین مردم منصوب می شوند همانند آئینه ای صاف و صادق اند که دستور الهی را منعکس و به مردم ارائه می دهند و تمام حقیقت آن ها در ظاهر و باطن و گفت و شنود و خواستن و بلکه هر حرکت و سکون، منطبق با اراده ی خداست.» (ممدوحی کرمانشاهی، 1385 ش: ج4، ص 106) فلسفه ی حقیقت امامت یک چیز است و آن هدایت مردم، نورانیت آن ها و الهی کردن جامعه است اما در هر عصری به مقتضیات همان شرایط به شکلی جلوه گری می کند. (طاهری، 1384 ش: ص269) امامت اساسی ترین اصول اجتماعی اسلام و روح این مکتب و رشته ای است که کلیه ی قوانین تکامل انسان را به هم پیوند نموده و در جهت فلسفه آفرینش قرار می دهد و تفکیک این اصل از اسلام اسفناک ترین فاجعه های تاریخ است زیرا با این طرح بدون این که مسلمانان بفهمند اسلام از درون تهی می شود و نماز، روزه، حج، جهاد و... بی خاصیت می گردد و بالاخره کلیه قوانین اسلام که برنامه تکامل انسان است عقیم می ماند. (محمدی ری شهری، بی تا: ص 69) «ولایت و امامت را به حق ما اصحاب امامیه از اصول مذهب شمرده ایم بلکه در واقع آن را می بایست ام الاصول دانست چون اگر این معنا درست شود بقیه ی اعتقادات انسان نیز تصحیح می شود.» (نجفی، بی تا: ص195) یکی از سنت های الهی وجود امام به عنوان حجت خدا و واسطه فیض عالم هستی در هر عصری می باشد. امام صادق (ع) فرموده اند اگر زمین بدون امام باقی بماند ساکنانش را در خود فرو می برد. (کلینی، کافی، ج1) یکی از راه های شناخت امامت، شناخت امامان از طریق اوصافشان می باشد، اوصافی که در متون موثق مذهبی با آنها توصیف شده اند. سر سلسله امامت شیعی حضرت علی (ع) در دعای افتتاح این گونه معرفی شده اند: «اللهم و صل علی علی أمیر و المومنین و وصی رسول رب العالمین عبدک و ولیک و أخی رسولک حجتک علی خلقک و آیتک الکبری و النبإ العظیم»، «خدایا درود فرست بر علی (ع) که سردار و پیشوای مومنین است وجانشین پیامبر خدا، پروردگار جهانیان، بنده تو و ولی تو و برادر رسول توست و نشانه تو بر خلق توست، اوست که نشانه و آیه ی بزرگ تو و خبر بزرگ تو است.»

* ویژگی های حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) در دعای افتتاح:

1- امیرالمومنین

امام عصر (عج) ابتداً، امام علی (ع) را با لقب امیرالمومنین معرفی کرده اند و این خود نکته جالبی است چرا که مقام وصی، عبد، ولایت، حجت، آیت کبری، نبأ عظیم در جای خود شاید خیلی مهم تر از این لقب ایشان باشد اما امام زمان (عج) از مقدم آوردن این لقب هدفی خاص داشته اند و ناگفته پیداست که در حکومت اسلامی، شخص باید دارای صفات و ویژگی هایی باشد تا امیرالمومنین و رهبر شود. امام (ع) گویا حرف آخر را اول زده اند و این حاکی از شدت حزن ایشان به خاطر اذیت ها و اجحاف هایی است که در حق امیرالمومنین (ع) شد. گویا می فرمایند: یک کلام حضرت علی (ع)، امیرالمومنین است و دیگر هیچ. واژه امیر از «مار، یمیر، میره» به معنی طعام دادن و آذوقه خوب برای خانواده تهیه کردن است. (راغب اصفهانی، 1412ق: ص783؛ قرشی، 1371 ش: ج7، ص 324) از حضرت ابولحسن (ع) سوال شد چرا آن حضرت امیرالمومنین نامیده شد؟ فرمود: زیرا او مومنین را طعام علمی می دهد مگر نشنیده ای که خدا در کتابش می فرماید: «و نمیر اهلنا» (یوسف/ 65)، «و ما خانواده خود را طعام می دهیم» و در روایت دیگر در جواب این سوال امام باقر (ع) فرمودند: «لأنه میره العلم یمتار منه و لایمتار من أحد غیره» (کلینی، بی تا: ج1، ص 412؛ صدوق، بی تا: ج1، ص 160) زیرا حضرت (ع) طعام و خواربار علم بود که دیگران از او تغذیه می کردند و احدی غیر از آن حضرت این طور نبود. ممکن است مقصود از روایت این باشد که حکام و زمامداران دیگر که امیر مردم هستند غذای جسمی و خواربار و آذوقه ی معاش آن ها را منظم می کنند و در دسترس آن ها می گذارند تا زندگی حیوانی آن ها اداره شود ولی حکومت علی (ع) علاوه بر جنبه ی معاش مردم از نظر غذای روحی و زندگی علمی و معنوی افراد مورد توجه است و اختصاص به مومنین هم دارد، زیرا تنها ایشانند که از علوم آن حضرت استفاده می کنند. رسول خدا (ص) در مورد حضرت علی (ع) فرمودند: او از من است و من از اویم او مولا و امیر هر کسی است که من رهبر و امیر اویم و من رهبر تمام مسلمانانم و من و او پدران این امتیم. (مجلسی، بی تا: ج38، ص91)

بیشتر بخوانید: ویژگی های مردمی حکومت امام علی (ع)

 
امیرالمومنین یکی از القابی است که پیامبر اکرم (ص) طبق روایت به حضرت علی (ع) اختصاص داد آن گاه که پیامبر (ص) زنده بودند، علی (ع) را به عنوان امیرالمومنین لقب داد و معرفی کرد. گرچه پیشوایان دین و ائمه ی معصومین
(ع) همه امیرالمومنین هستند ولی این لقب تنها به حضرت علی (ع) اختصاص یافت و دیگر ائمه اهل بیت (ع) حاضر نبودند کسی آن ها را امیر المومنین خطاب کند.
(مهدوی کنی، 1381ش: 187) «از امام صادق (ع) سوال شد که به امام قائم به عنوان امیرمومنان سلام می کنند؟ فرمودند: نه، آن نام را خدا مخصوص امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) نموده پیش از او کسی بدان نام، نامیده نشده و بعد از او هم جز کافر آن نام را برخود نبندد.» (کلینی، بی تا: ج1، ص411) پس واژه امیرالمومنین تنها یک کلمه نیست چرا که در مورد واژه ها این محدودیت وجود ندارد چیزی فراتر از یک واژه و لقب است. در حالی که اولین ویژگی برای پیامبر (ص) در این دعا، عبد بودن حضرت ذکر شده و اختلافی بر این مطلب بین مسلمانان نیست، بنابراین امام (ع) به خاطر اختلاف مردم بر سر امارت امیرالمومنین (ع) و وصایت حضرت رسول رسول (ص)، این ویژگی و لقب را بر صفت عبودیت ایشان تقدم داشته اند تا تایید و تأکیدی بر امامت حضرت علی (ع) باشد.

2- وصی رسول

وصی یعنی سفارش شده و جمع آن اوصیاء است. مالی را به او وصیت کردم یعنی برای او قرار دادم. (ابن منظور، 1414 ق: ج15، ص 394) معنای دیگر وصی اتصال و وصل کردن است و "ارض واصیه"، یعنی زمینی که پوشیده از گیاه است. (جوهری، 1407 ق: ج6، ص 2525) بنابراین در ماده وصی یک نوع ارتباط و اتصال وجود دارد. اصل کلمه وصی به معنای اتصال چیزی به چیز دیگر است. (ابن فارس، 1415 ق: ص 1094) بنابراین وصی کسی است که نوعی ارتباط در ارسال سفارش از وصیت کننده به دیگران دارد و در واقع وصیت آن است که موصی کارش را به کارهای وصی متصل می کند یا کارهای قبل از مرگ یعنی امر دنیا را به کارهای بعد از مرگ یعنی آخرت متصل می کند. بدین سبب معنی اصطلاحی وصیت، اتصال کارهای وصیت کننده به وصی و تداوم آن از ناحیه ی اوست. در قرآن کریم از ماده وصی 32 مورد از مشتقات آن ذکر شده است که به معنی وصیت و سفارش به کار رفته اند مانند: «و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنی إن الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن إلا و أنتم مسلمون» (البقرة/ 132)، وصیت پیامبران عهد و پیمانی است که پیامبران به اوصیای خود نموده اند تا پس از آن ها به تبلیغ شریعت آن ها بپردازند و سرپرستی امتشان را به عهده بگیرند. تعیین وصی از آدم تا خاتم ادامه داشته است و این جای هیچ شکی ندارد و نصوص تاریخی این موضوع مهم را اثبات می کند. وصیت در تمام قرون و تاریخ بشریت جاری بوده است تا آینه خداوند این نور را در عبدالمطلب و سپس در فرزندان عبدالله پدر رسول خدا (ص) قرار داد. (مسعودی، بی تا: ج1، ص 38) رسول خدا (ص) فرمودند: علی بن ابی طالب بعد از من امام، پیشوا و جانشین من است. (مجلسی، بی تا: ج38، ص 90) وصی یکی از امتیازات و صفات حضرت علی (ع) است چرا که او وصی و جانشین پیامبر (ص) است. وقتی که آیه شریفه «و أنذر عشیرتک الاقربین» (الشعراء/ 214) نازل شد، پس از سه سال تبلیغ مخفیانه به پیامبر دستور رسید که از امروز باید دعوتت را آشکار کنی و در مرحله نخست بایستی رسالتت رابه نزدیکانت و قوم و قبیله ات ابلاغ کنی و آن ها را بیم دهی. پیامبر (ص) خویشان خود را به میهمانی فراخواند و از آن ها سه روز پذیرایی کرد و فرمود من پیامبر خدا هستم، و من بهترین ارمغان و خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام. خداوند مرا دستور داده تا شما را به سوی او دعوت کنم. کدام یک از شما شریک و یار من در انجام رسالت می شود تا برادر، وصی و خلیفه من در میان شما باشم، که این جریان به «حدیث یوم الدار» معروف است (مهدوی کنی، 1381ش: ص188) که نهایتاً جمعیت همگی سرباز زدند جز علی (ع) که از همه کوچکتر بود. او برخاست و عرض کرد پیامبر خدا! من در این راه یار و یاور توام. پیامبر (ص) دست برگردن علی (ع) نهاد و فرمود: «أن هذا أخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه» (این بردار و وصی و خلیفه من در میان شماست، از او فرمان برید و به گفته ی وی گوش فرا دهید. (حسینی مرعشی تستری، 1388 ش: ج4، ص 62) هم چنان که رسول اکرم (ص) در ایامی که نزدیک به پایان عمر مبارکشان بود چند مرتبه مولا امیرالمومنین (ع) را طلبید و امر وصایت را به او واگذار فرمود و انگشتر و شمشیر و زره و جمیع سلاح دیگر خود را به او عطا فرمود و در آخرین روز پایان عمر شریفش که ضعف زیادی بر او مستولی شده بود فرمود بخوانید برادرم و یاورم علی را و چون امیرالمومنین حاضر شد رسول اکرم (ص) با همان حال ضعف اشاره به سوی او کرده و او را نزدیک طلبید تا به حدی که آن دو بزرگوار روی را بر هم چسبانیدند و رسول (ص) زمانی طولانی با او راز گفت و آن چه را که باید سفارش کرد، پس امیرالمومنین (ع) برخاست مردم او را گفتند: یا ابالحسن چه رازی بود که پیغمبر با تو می گفت حضرت فرمود که هزار باب از علم تعلیم نمود که از هربابی هزار باب مفتوح می شود و وصیت کرد مرا به آن چیزی که به جا خواهم آورد. إن شاالله تعالی. (زمردیان، 1350 ش: صص 315-314) پیامبر در هر سفری کوتاه یا بلند خود، فردی به جای خود می گماشت که مردم در غیاب حضرتش به مدت چند روز یا چند هفته سرگردان نمانند. آیا قابل تصور است که پیامبر خاتم (ص)، برای دینی که جهانی است و جاودانگی، یعنی برای تمام زمان ها در تمام نقاط زمین جریان دارد جانشینی به جای خود نگمارد و این جانشین باید که مانند پیامبر واجد، والاترین فضایل و برترین فرد امت باشد.

3- عبدالله

مقام بندگی مقدّم بر همه ی ویژگی های کمال در انسان های برگزیده می باشد همان طور که اوصاف پیامبر (ص) نیز این گونه آورده شده «عبده و رسله». بندگی تنها یک ادعا از طرف بنده و عبد به مولای خود نیست بلکه رتبه و شأن است هر که را خداوند برگزیند در صف بندگانش وارد می کند و در جوار خود جای می دهد و بنده استحقاق و شایستگی فرمانبرداری و طاعت خدا را پیدا می کند و بالاترین مقام برای انسان بندگی است که براساس تمام مقامات و مراتب کمال به آن نایل می شود و این جاست که علی ابن عبد خالص خداوند می فرماید: «الهی کفی بی عزا أن اکون لک عبدا و کفی بی فخرأ أن تکون لی ربا» (مجلسی، بی تا: ج74، ص402)، «ای معبود من این سربلندی برای من بس که بنده ی تو باشم و این برای من کافی است که پروردگارم باشی.» و او که پا جای پای امام و مقتدایش رسول الله (ص) می گذارد و آینه ی تمام نمای پیامبر (ص) می باشد و قدمی از فرمان مولای خود بیرون نمی گذارد و عبد و تسلیم و محض پروردگار خود می باشد و نهایت عبد بودن در عبادات او بر دوست و دشمن آشکار است.

4- ولی الله

آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که امامان معصوم (ع) در تأویل و تفسیر، به مقام ولایت علی (ع) اشاره کرده اند چرا که آنان به حق مفسران قرآنند و حتی مرحوم کلینی در یک باب از کافی 92 روایت ذکر می کند که تأویل آیات قرآن مربوط به ولایت می باشد و خداوند برای اتمام حجت با هر بهانه جویی و در تأیید مقام ولی الله بودن حضرت علی (ع) و در تأکید این که ولایت، ضروری ترین شرط توحید است و ولایت علی بن ابی طالب (ع) پناهگاهی است برای پیروان او، در حدیث مشهوری که به نام حدیث «سلسله الذهب» می باشد چون در سلسله سند آن، هشت معصوم قرار دارند فرمایشات محکمی فرموده اند. امام رضا (ع) از پدرانشان و پدرانشان از نبی (ص) نقل کردند که : «سمعت الله عزوجل یقول: لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی بشروطها و أنا من شروطها» (شیخ صدوق، بی تا: ج2، ص 137؛ مجلسی، بی تا: ج49، ص 123؛ محدث اربلی، بی تا: ج2، ص 308) «کلمه «لا اله الا الله» پناهگاه من است هر کس داخل پناهگاه من گردد، از عذاب من در امان است اما با شرایطی و من هم جزو آن شرایط هستم.» پس کلمه توحید وقتی نجات دهنده از عذاب الهی خواهد بود که همراه ولایت ائمه (ع) و در واقع توحید خالص فقط در این صورت محقق می گردد. لذا ولایت امیرالمومنین علی (ع) همان اثری را دارد که کلمه توحید دارد. ممکن است کسی در ظاهر اهل توحید باشد ولی اگر اهل ولایت نباشد توحیدش پذیرفته نیست، ولی اگر کسی به راستی اهل ولایت امیرالمومنین (ع) باشد هم توحیدش پذیرفته است و هم به نبوت و رسالت پیامبر اکرم (ص) اقرار کرده است زیرا ولایت امیرالمومنین (ع) و سایر ائمه (ع) روح و اساس توحید و نبوت می باشد. خداوند می فرماید: « إنما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنواالذین یقیمون الصلاة و یوتون الزکاة و هم راکعون» (المائده/55)، «سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبر او و آن ها که ایمان آورده اند و نماز را به پا می دارند و در حال رکوع، زکات می پردازند.» این ولایت در رتبه ی پس از ولایت خدا و رسول قرار می گیرد و جانشین رسول الله (ص) واقع می شود. تعابیر واژه ی ولی بر ولایت اشارت دارد که آن ها ولی و سرپرست است و اولی به تصرف بر مؤمنانند چنان که می فرماید: «النبی أولی بالمومنین من انفسهم» (الاحزاب/6)، «رسول خدا نسبت به مومنان از خودشان بیشتر اختیار دارد.» و در اهمیّت و نقش بسیار حساس و اساس مقام ولایت، «از امام باقر (ع) روایت است که فرمود: اسلام بر پنج پایه گذاشته شده نماز، زکات، روزه، حج، ولایت. سوال شد: کدام یک از آن ها افضل می باشد فرمود ولایت از همه آن ها افضل است و کلید آن ها می باشد و راهنمای مردم به آن چهار پایه است.» (مجلسی، بی تا: ج65، ص 332) همان طور که مفتاح، معنای گشایش و گشودن را در خود دارد، ولایت نیز به کلید تشبیه شده چرا که کلید بازکننده درهای بهشت است. زیرا وقتی ولایت باشد نماز، زکات، روزه و حج، معنا و ارزش پیدا می کنند و در نبودن ولایت، هیچ کدام از این ها، برای انسان سودی نخواهد داشت. چون مانند گنجینه هایی هستند بدون کلید و در اهمیت شناخت و پیروی از ولی خدا امام باقر (ع) فرموده اند: «أما او أن رجلا قام لیله و صام نهاره، و تصدق بجمیع ماله، و حج جمیع دهره و لم یعرف ولایة ولی الله فیوالیه و یکون جمیع أعماله بدلالة منه الیه ما کان له علی الله حق فی ثوابه و لا کان من أهل الایمان» (حکیمی، بی تا: ج2، ص 618)، «آگاه باشید که اگر مردی همه شب به نماز برخیزد و روزش را روزه بدارد و همه مال خود را در راه خدا انفاق کند و پیوسته به زیارت خانه خدا رود و از ولایت ولی خدا آگاه نباشد تا از او پیروی کند همه اعمالش به راهنمایی او باشد، چنین کسی را حق پاداش از خدا به خاطر همه آن چه کرده است نیست و نیز از اهل ایمان به شمار نمی رود.»

پی‌نوشت‌ها:

1- دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
2- دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.

منبع: فصلنامه قرآنی کوثر شماره 39
 



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط