پرتو مهتاب
سپاس خالصانه، عزیزی را سزا است که بسان یعقوبِ محبوب، از سینه شرحهشرحه رحمانیاش یوسف زیباروی معنا چون قمری درخشان رخ نموده و نگاه شریف و لطیفش، آرام جان رهروان صراط مستقیم گشته و عرصه خُلد برین به یُمن انفاس طربخیز بهشتی و نفحات عبیرآمیز وجه رحیمیاش، هزاران آبادی طراوت یافته.و ستایش صادقانه، شایسته شریف کریمی است که مهتاب سخن تنها در فضای آسمان ولایی او پرتو افشانده و قلم اندیشه به برکت اکسیر قمر حُسن او جوهره عشق و عرفان یافته. پس درود و سلامی پرکشیده از گلشن معطر مِهر و وفا، و برخاسته از مَعبر مطهّر نور و صفا، و پیچیده در پرنیان منوّر عشق و فنا، و تحیت و صلواتی به طراوت باران جانبخش بهاری و لطافت نسیم روحنواز سحری بر مُراد و مطلوبی که لوح قلب شیفتگان آستان ولایتش را با سرانگشتان ربّانی خویش به نقش دلانگیز زُهره رحیمیت زینت بخشیده و صلای غیرت و فتوت علوی، و آوای طهارت و معرفت فاطمی را در ژرفای جان دلباختگان قمر مُنیرش طنینافکن ساخته و فروغ محفل روحاللّهیاش شعشعه قدس رحیمی را بر ضمیر شیفتگان جمال جمیل ربوبی تابانده.
زلال قرآنی «و أمّا بنعمة ربّک فحدّث» (1) پیوسته بر قلب و لسان دلدادگان ولا، و بر قلم و روان سالکان صراط معنا جاری باد و باران کرامت و عنایت، و انوار قدسی بصیرت و معنویت، و سایهسار بهشتی وجود مبارک حضرتش بر سر ارادتمندان بارگاه جبروتیاش مستدام، و صراط حمید و طریق فریدش پُر رهرو باد!
سالها است که به یُمن تابش هدایت و راهنمایی حضرتش بر صراط حمیدی قدم نهادهایم که به شکوه و عزت انقلاب، و تحقق آرمانهای مقدس امام خمینی(س) و حمایت بیدریغ از خلف صالحش، حضرت آیتالله خامنهای میانجامد و همچنان که از نام گلفام این محفل ملکوتی پیدا است، ما دلباختگان و رهروان ولا به برکت رهنمودهای استاد ربّانی خویش رهسپار طریقت روحالله و منادی عرفان ناب آن خورشید معنا گشتهایم و این حرکت عظیم معنوی که به قافلهسالاری مربی نورانیمان آغاز گردیده، میرود تا به عنایت ربوبی ترسیم¬گر معارف اصیل دینی و اهداف والای آن یار سفر کرده بوده، رایت حقانیت و عظمت آن روح قدسی را در بلندای گیتی به اهتزاز درآورد.
پروردگارا! ساغر زرّین قلم را از صهبای طهور پاکی و خلوص لبریز فرما تا در پیچ و تاب زلف مِشکینت بر خود نشکافد و خمیرمایه خشوع و بندگی را جوهر خامهام ساز تا از سر انانیّت، طریق سخن نپیماید و بر عرش قلب تنها قمر حُسنت را به طلوع بنشان تا طائر دل و اندیشه جز بر قاف عشق ننشیند؛ آنسان که در بیان شمهای از مکارم و عظایم بزرگمرد عرصه حماسه و عرفان، و سیمرغ بالگستر وادی ایمان، پیر جماران، خمینی عزیز(س) جز رضای حضرت دوست در میان نباشد و به برکت نیمنگاه چشمان خمار آن معشوق دلباختگان و خضر مسیحادم دلدادگان، از حجاب خودیّت برهیم و حلقه غلامی احرار جرگه ولایت و ساقیان کوثر معرفت را عاشقانه بر گوش دل بیاویزیم و به بیان نغز مربی الهی ما، استاد یعقوب قمری شریفآبادی: «همانگونه که پیروان دلباخته و شیفته خمینی(س) در عرصه قدَم و جهاد در صحنه نبرد علیه باطل عاشقانه افراط نمودند، ما راهیان نور نیز در عرصه قلَم عاشقانه افراط میکنیم و به ترسیم عظایم معنوی و عظمت الهی آن روح خدا همت میگماریم.»
از آنجا که آثار و برکات عدیده انقلاب اسلامی، و شکوه و عظمت امام خمینی(س) در ابعاد گوناگون، بیش از آن است که در این سطور بگنجد و ظرف سخن را نشاید که شکوه بحر بیکران روحالله را دریابد و قلم ما عاجز از بیان آن حقایق بیکران الهی است، از این رو، در ترسیم گوشهای از جمال دلربای آن محبوب آزادگان و عارفان، جوهره قلم را با رنگ خدایی و صبغه رحمانی مربی معنوی خود آغشته میسازم و سرمست از کلام گلفام استاد الهی خویش، از رهنمودهای عارفانه و کلمات حکیمانه ایشان در این باره مدد میجویم.
حماسه روحالله
اراده ذات لایزال الهی به غمزهای نور را آفرید تا روح را به معراج معنا برد و آن حقیقت افلاکی را بر جسم خاکی دمید تا آدمی به منزلت بقا رسد. جلوه بیمثالش گوهر هستی را تلألؤ جمال بخشید و یاد دلارامش به راحت دل و جان انجامید. انوار کمالش بر بیکران وجود باران رحمت پاشید و از دولت کَرَمش نسیم فرحبخش وصال رسید؛ عزیز رحیمی که کِلک ربوبیتش نقش یار را بر هر کوی و برزنی کشیده و نور ذاتش از دل هر ذرهای جهیده؛ مهوشرخی که سرای ظاهر و باطن دست نیاز در حلقه رویش افکنده و روی به کوی آن همه ناز برآورده؛ سیمینوشی که کوکبه رحمانیتش رهروان کعبه وصال را به فروغ وصلت آراسته؛ یکتانگاری که جلا و صفایش در مرآت آدم صفیالله(ع)، قدرت ولاییاش در جان ابراهیم خلیلالله(ع)، حضیره قُدسش در سینه سینای عیسی روحالله(ع)، و جلوه تام و تمامش در خورشید عالمتاب محمد بن عبدالله(ص) تجلّی نموده؛ آنچنان که رشحات وجه این کاملان بیبدیل، ذات جمیل حق را حلیه جمال پوشانده و به زیور زرّین کمال رسانده تا از هر خطّی، حظّی روی دهد و از هر خالی، حالی پدید آید؛ از هر حرفی، فرحی پرتو اندازد و از هر ابرویی، رویی رخ نماید و از هر چشمی، چشمهای جوشد.و چون تلألؤ ضیای رسولان و درخشش خورشید فروزان جهان، بر روی مهپیکر اولیای رحمان و امیران دولت جان تابیدن گرفت، طریق فلاح و سعادت دو جهانی و نعیم فردوس جاودانی، از آن صاحبدلان مزین به کمال معنویت و واصلان روشن از صیقل بلا و محنت جلوهگر شد و در سراچه قلوبِ پیراسته از زنگار نفوس، حکایت لطایف لطیف عرفانی و روایت وجه وجیه ربّانی نغمهساز شد و اینگونه، سلسله انوارشان در گستره اعصار و قرون، زمزم «نور علی نور» (2) را بر سینههای رسته از هوا و دیدههای رهیده از رنگ دنیا روان ساخت و زمزمه قدسیان را در گوش جان راهیان مِهر و وفا و پیروان صدق و صفا خوش نواخت و آسمان جهان را به زینت کواکب اولیاءالله(ع) آراست و عنایت بینهایت را به اصحاب کشف و کرامات، و ارباب وجد و حالات ارزانی داشت.
و آندَم که دست زمان مستانه بر هلال ابروان ولایت وَسمه میکشید، ناگاه بارقهای قدسی از مهتاب حُسن فاطمی بدرخشید و خورشیدی از مغرب هستی دمید؛ ستارهای درخشان از فلک مهرگستر رحیمی برآمد و نور حق و حقیقت از افق وجودش بر آفاق غیب و شهود تابید و اساس پاکی و آزادگی به دستان ولایی رادمردی از تبار ابراهیمیان توحیدی بنا گشت؛ آن مفتخر به نام «روحالله» و مزین به نشان اهل ولا که به اصطفای اهل معنا زنگار غیرت از خود زدود و ردای ارشاد و هدایت بر تن نمود؛ اسماعیلصفتی که به بیان روایی «المرء علی دین خلیله» (3) جوانمردانه به آیین ابراهیمی خضر طریق رحمانی و مربی شفیق روحانی خود متمسّک شد و مراد و گمشده خویش را در وجود آسمانی استاد الهی خویش یافت و این چنین، به هدایت قرآنی «إذ جآء ربّه بقلب سلیم» (4) عاشقانه پیشانی تسلیم و ارادت بر خاک پاک درِ میکده سایید و در حضور پر سُرور عارف کامل و عاشق واصل، جناب آقای شاهآبادی که همواره از ایشان به عظمت و بزرگی یاد مینمود، (5) جام عشق و بندگی را صادقانه سر کشید و مراد و گمگشتهای را که سالها در جستجویش به سر میبُرد، در وجود منوّر مقتدا و استاد الهی خویش یافت؛ چنان که خود فرمود: «همواره احساس میکردم گمشدهای دارم و برای یافتن این گمشده تلاش میکردم.» (6) از این رو، در نخستین برخوردشان با آن عارف کامل اذعان داشتند که: «در منزل ایشان حالتی پیدا کردم که گویی هرگز نمیتوانم از ایشان دست بردارم... .» (7)
و این چنین، به تبیین قرآنی «الرحمن فسأل به خبیرا» (8) از محضر رحمانی امام و راهبر زمان خود گُلهای عطرآگین حقیقت و معرفت برچید و چنان در وجود قدسی مربی معنوی خود محو و فنا شد که کسی را جز او نمیدید و جز به وجه منیرش عشق نمیورزید و همواره از ایشان به بزرگی و عظمت یاد میکرد و میفرمود: «در تمام عمرم، روحی به لطافت روح مرحوم آقای شاهآبادی ندیدم.» (9) و به بیان لطیف استاد الهی ما: «امام خمینی(س) به برکت بندگی عاشقانه و سجده خالصانه بر آستان ولایی خضر شفیق و مربی معنوی خویش، مسجود عالم گشت.» و در زمره مقرّبین از هرگونه خوف و حزنی رهید و به چشمهسار حقّالیقین نایل گردید و در سایهسار تسلیم صادقانه به دستان انسانساز آن عاشق عارف، تمام حرکات و سکناتش رنگ خدایی گرفت که: «صبغة الله و من أحسن من الله صبغة و نحن له عابدون» (10) و اینگونه بود که در پرتو تسلیم واقعی به دستان خضر طریق ایمان و امام و راهبر عصر خویش به سرچشمه هدایت نایل شد که: «فمن أسلم فأولئک تحرّوا رشدا»؛ (11) «پس آنان که تسلیم شدند، راه رشد و کمال را پیمودند.»
نکته بسیار نغزی که در این باره در کلام گهربار استاد الهی ما، طریق هدایت را فراسوی مشتاقان معرفت میگشاید، آن است که: سلمان فارسی شخصیت بزرگی است که در محضر رسول اکرم(ص) رشد و تربیت یافته و به منزلت «سلمان منّا أهل البیت» (12) بار یافته، و جناب کمیل بن زیاد نخعی در جوار امیر مؤمنان، علی(ع) مراتب تعالی را پیموده و صاحب سرّ ولایت گردیده، و یا جناب حبیب بن مظاهر که چون پروانهای شیدا از شهد وجود بهشتی حسین بن علی(ع) چشیده و جان خویشتن را فدای آن حضرت ساخته است؛ اما امام خمینی(س) که هزاران شخصیت بزرگ چون سلمان فارسی و جناب کمیل بن زیاد نخعی آینهدار طلعت عظمت او و ساجد و خادم آستان معنوی حضرتش میباشند، شاگرد صدیق و دلباخته عارفی کامل همچون آقای شاهآبادی(س) است که به صراحت «المؤمن غریب» (13) در پرده گمنامی و غربت به سر میبرد.
آری، خمینی(س) تربیتیافته مکتب عارفی است که روح قدسیاش زمزم نور و روح خدایی بود، و محفل اُنسش جایگاه عروج به بیکران آسمانها و سیر در جمال بینهایت، و دستان ربّانیاش ترسیمگر وجه جمیل رحیمی بر لوح سپید جان روحالله. و اینگونه، وجود شیفته خمینی(س) به موجب آتش عشق الهی آن مربی معنوی به خورشید جهانتاب آخرالزمان مبدّل گشت و به همگان فهماند که در جستجوی انسان کامل و خضر زمان خود باشند و در پرتو تسلیم عاشقانه به وجود رحمانی او مدارج والای کمال و جمال را طی نمایند و به برکت هدایت و عنایت اهلالله به کوثر عشق و معرفت نایل شوند؛ چنان که رهبر فرزانه انقلاب در منزلت ایشان فرموده: «او به همه انسانها فهماند که انسان کامل شدن، علیوار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست.» (14)
این چنین بود که آن آراسته به نور عرفان و ایمان، و پیراسته از حجاب هر دو جهان، عالَمی را غرق نور ساخت و انقلابی شگرف در ظاهر و باطن پدید آورد و از بهار قدومش هزاران لاله گلگون بر آمد و شجره طیبه اسلام با خون سرخفام میلیونها انسان حقجو در سراسر عالم سیراب گشت. از آن زمان که آن روح خدا قدم در این راه پر فراز ونشیب نهاد و از سال 1342ش لباس مجاهده در راه خدا را بر تن نمود و انقلاب الهی خویش را آغاز نمود، این محرومان و پابرهنگان بودند که آینهدار طلعت بیمثالش گشتند و تنها مستضعفان و رنجدیدگان بودند که همچون برادههای آهن جذب مغناطیس عظیم وجود منوّر و مطهرش گشتند و عاشقانه جان و مال خویشتن را نثار فرامین آسمانیاش ساختند و در مقابل، مرفّهان و زراندوزان و مستکبران گریزان از نور ولایی به مخالفت با کلام و مرام رحمانیاش پرداختند.
به یُمن دستان اعجازگر آن مسیح زمان، گَرد گمنامی و غربت از سیمای جمیل دین کنار رفت و انقلابی بس عظیم که در گستره تاریخ بشری نظیری برای آن نمیتوان یافت، رخ نمود؛ چنان که بعد از گذشت بیش از 1400 سال از عصر معصومین(ع) بسیاری از مبارزان تاریخ دست به انقلابی فراگیر زدند و به مبارزه با معاندان دین همت گماشتند؛ ولی هیچ یک نتوانستند به مقصد خویش نایل شوند؛ اما انقلاب الهی خمینی(س) یگانه انقلابی است که با ویژگیهایی متمایز و برجسته در گستره وسیع جهانی طعم شیرین پیروزی را چشید و در نهایت، به سرمنزل مقصود رسید؛ انقلابی که در آن کوچک و بزرگ، زن و مرد، و پیر و جوان، با انگیزهای معنوی و عشق بیحدّ و حصر به رهبر الهی خود قیام نمودند و جان خویش را در طبق اخلاص نهادند و اینسان، تمام مستضعفان ایران و جهان به هواداری آن منادی آزادی و ایمان برخاستند.
با طلوع خورشید فروزان و جهانتاب خمینی کبیر(س) از مغربزمین در آسمان ایران (12 بهمنماه 1357ش)، نهتنها در ایران که در سراسر جهان ولولهای عظیم و غوغایی بس شگرف رخ داد و با انفجار نور در 22 بهمنماه 1357ش هیمنه ابرقدرتهای زمان که هیچکس توان رویارویی و مبارزه با آنها را نداشت، در هم شکست و وعده حق تعالی مبنی بر پیروزی مستضعفان بر مستکبران تحقق یافت؛ «و نرید أن نمنّ علی الذین أستضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین»؛ (15) «و ما اراده کردیم بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدند، منت نهیم و ایشان را پیشوایان و وارثان قرار دهیم.»
پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، آوای معنویت و عدالت را در سراسر دنیای معاصر نغمهساز کرد و اساس برهوت الحاد و مادیت و بنای جاهلیت مدرن را از میان بُرد و تحوّلی ژرف در اندیشه بشری به وجود آورد و عصر نوینی را فراروی انسان گشود که تنها نام نامی روح خدا، حضرت امام خمینی(س)، زیبنده آن است و به فرموده رهبر معظم انقلاب باید آن را عصر امام خمینی(س) نام نهاد؛ (16) ابرمردی از سلاله نیکان که با منطق الهی و مرام عرفانی خود همچون نوح نبی(ع) بساط ظلم و شرک را با توفانی سهمگین در هم پیچید و بسان موسای کلیم(ع) با ید بیضای خویش هیمنه فرعونیان زمان را در هم شکست و مسیحوار احیاگر مردگان عصر کفر و تاریکی گردید و در پرتو ایمان و وحدت کلمه، سروش پیروزی حق بر باطل را سر داد و در یومالله دوازدهم فروردینماه 1358ش رایت الهی را بر افراشت و وعده حق تعالی را محقق ساخت؛ روز عظیم و ماندگاری که به بیان نغز و نورانی امام راحل(س) باید آن را «روز غلبه جنود الله بر جنود شیطان و روز فتح و نصر خدا و بندگان مؤمن او... و روز فتح مطلق و نور به تمام معنا» (17) دانست که: «إنّا فتحنا لک فتحاً مبیناً... و ینصرک الله نصراً عزیزاً»؛ (18) «همانا ما پیروزی دادیم برای تو پیروزی آشکار... و یاری نمودیم تو را یاری دادنی با عزّت.»
بهراستی، «امام خمینی(س)، ستارهای درخشان در آسمان شرق است که نور آن تمام جهان را فراگرفت»؛ (19) آزادمردی که پیامبرگونه ملت غیور ایران را در مسیر یکی از بهترین انقلابهای تاریخ بشری رهبری کرد و با صبغه «حنیفاً مسلماً» (20) در پرتو تبعیت صادقانه از راهبر ابراهیمی و مربی نورانی خویش نخست به مصاف نبرد با نفْسِ درون شتافت و خلعت توحید و تجرید را بر تن آراست و آنگاه ابراهیموار بتهای بزرگ زمانه را واژگون نمود و آتش جهل و نخوت بشریت را به خنکای بهشت حریّت و معرفت مبدّل ساخت و چونان پیامبر ختمی مرتبت (ص) کنگرههای بلند ظالمان و مستبدان زمان را به لرزه در آورد و قلوب محرومان و مستضعفان جهان را نور امید بخشید (21) و علیوار بر شجره خشکیده متحجران متنسِّک آتش افکند و کوثر ناب محمدی را بر جان تشنگان توحید روان ساخت و مهدیگونه تحولی ماندگار در عرصه علم و دین، و ادیان و مذاهب جهان به وجود آورد و روح عرفان و معنویت را در کالبد خفته بشریت دمید و سرای گیتی را با نور ولایی و طلعت ربّانی خود روشن ساخت و اینگونه، حضرتش اسلام ناب یا اسلام مستضعفان و مظلومان، اسلام محرومان و رنجدیدگان و اسلام عارفان مبارز و پاکطینت را به ارمغان آورد و به بیان علوی «الاسلام هو التسلیم» (22) فرهنگ متعالی تسلیم و دلدادگی در محضر اهل معرفت را به منظور راهیابی به کمال مطلق و جمال بینهایت به همگان آموخت و در گفتار و کردار خویش محکمات و متشابهات دین را با یکدیگر همراه ساخت؛ همان دین خالصی که صراط مستقیم را فراسوی مشتاقان کمال گشود و گنجهای نهفته در خزاین قرآن کریم و روایات حضرات معصومین(ع) را کشف نموده، طریق نیل به حقایق و معارف الهی و قدرتهای خارق العاده روحی را هموار ساخت که: «ألا للّه الدین الخالص». (23)
از این رو، در همان اوان شکلگیری انقلاب به تفسیر سوره مبارکه حمد نشست و مائده آسمانی عرفان را فراروی همگان گشود و بدین حقیقت پاینده متذکر شد که حکومت و عدالت، مقدمه تحقق معنویت و توحیدند و شجره طیبه انقلاب اسلامی نیز به هدف شکوفایی معارف و معنویات بر تمامی جهان سایه گسترده است؛ چنان که خود در بیان هدف واقعی و آرمان والای انقلاب اسلامی فرمود: «آنچه که شما ملت شریف و مجاهد برای آن به پا خاستید و دنبال میکنید و برای آن جان و مال نثار کرده و میکنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن، مکتب اُلوهیّت به معنای وسیع آن و ایده توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است و آن در مکتب محمدی ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ به تمام معنی و درجات و ابعاد متجلی شده و کوشش تمام انبیای عظام ـ علیهم سلام الله ـ و اولیای معظم ـ سلام الله علیهم ـ برای تحقق آن بوده و راهیابی به کمال مطلق و جلال و جمال بینهایت جز با آن میسر نگردد. آن است که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده و آنچه برای خاکیان از سیر در آن حاصل میشود، برای هیچ موجودی در سراسر خلقت در سِرّ و عَلَن حاصل نشود.» (24)
و اینسان، کربلایی دیگر رخ نمود و حماسهای بس عظیم در عصر آخرالزمان پدید آمد و از وجود بهشتی آن پیشوای حسینی که بهحق، با احدی جز انبیا و اولیا (ع) قابل قیاس نیست، (25) نهرهای زلال عشق و عرفان بر سینههای تشنه معرفت و ولایت روان گشت و با دستان ولاییاش سدّ انکار و تکذیب معارف الهی شکسته شد و به فرموده حکیمانه استاد الهی ما: «امام خمینی(س) 25 قرن پس از روزگار ذوالقرنین در عصر حاضر به عظمت و معنویت الهی استیلا یافت و همچون صاعقه آسمانی سد را شکست و پس از شکستن سد، دروازههای حکمت و معنویت قرآن را به سراسر جهان گشود و همچون خورشید فروزان و ماه درخشان در آسمان دین پرده از حقایق قرآن و لطایف کلمات ائمه اطهار(ع) برداشت و دنیای قرن بیست و یکم را به دانشگاهی بسشگرف در فراگیری الفبای زبان عرفان علوی تبدیل کرد و همچنین ابواب کرامت و اسرار قدرتهای خارق العاده درونی را به روی انسانهای این عصر بالاخص مشتاقان فتوت و جوانمردی خویش باز نمود.» (26)
و این چنین، انقلاب خمینی(س) حماسهای جاوید را رقم زد که باید آن را خونبهای حرکت انبیا و اولیای پیشین(ع) و مایه استقرار حکومت حقه الهی بر روی زمین دانست و هر روز که میگذرد، عظمت آن رهبر یگانه بیش از پیش رخ مینماید و به بیان رهبر فرزانه انقلاب: «از این پس، دنیا شاهد شکوفایی روزافزون خمینی کبیر(س) خواهد بود.» (27) آری، روح عرفان و حماسهای که امام (س) در دوران رهبری آسمانی خود در دلهای مردم سراسر جهان دمید، هرگز به افول نخواهد گرایید؛ بلکه هر روز بر عظمت آن در میان ملتهای دنیا افزوده خواهد شد.
گستره عظمت و انوار جهانتاب شکوه آن امام همام و حجت تام و تمام حق که به اعتراف رهبر سابق اتحاد جماهیر شوروی، میخائیل گورباچف: «فراتر از زمان میاندیشید و در بُعد مکان نمیگنجید»، (28) نهتنها فضای ایرانزمین، که شرق و غرب عالَم را فراگرفته و مجد و شرافت و بزرگی را برای آحاد امت اسلامی بهخصوص علمای اسلام در هر زمان و مکانی به ارمغان آورده است؛ «امام بزرگوار ما به اسلام و مسئولین و مسلمانان قوت قلب و عزت بخشید.» (29)
اگر امروزه مسئولان جمهوری اسلامی در مجامع بزرگ بینالمللی و کاخهای بزرگ امپراتوریهای قرن بیستم و بیست و یکم همچون کاخ کرملین، واتیکان و سازمان ملل متحد سرافرازانه قدم مینهند، اگر مسلمانان جهان لباس عزت پوشیدهاند و در عرصههای مختلف جهانی از آنها به نیکی و عظمت یاد میشود و اگر کشور ایران از اسارت استثمارگران و چپاول مستکبران و فرهنگ فاسد شاهنشاهی رهایی یافته و به سوی معنویت و عدالت و آزادگی و کرامت رهسپار است و ندای اسلام ناب محمدی در تمامی دنیا طنین افکنده و به اذعان اندیشمندان و صاحبنظران بزرگ جهان غرب، قدرت اسلام، بزرگترین قدرت دینی جهان خواهد بود، همگی به برکت وجود قدسی و انقلاب عظیم امام خمینی(س) است و بس؛ بزرگمردی که به دلالت «ألا إن أولیآء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون» (30) در طول حیات خویش ذرهای خوف و هراس به خود راه نداد و با اتکا به پروردگار خویش با قلبی استوار و ایمانی راسخ میفرمود: «والله! تا حالا نترسیدهام. آن روز هم که میبردندم، آنها میترسیدند، من آنها را تسلیت میدادم که نترسید.» (31) و این، خود گواهی روشن بر عظمت آن روح خدا است که سردمداران ابرقدرتهای بزرگی چون اتحاد جماهیر شوروی در محضرش بر خود میلرزیدند و از هیبت الهیاش خوفی عظیم در دل داشتند؛ چنان که به جهت عدم توجه به فرامین الهی و نصایح عرفانیاش امروزه در دام غرب به هزاران مصیبت گرفتار آمدهاند.
بهیقین، عزم ولایی و نفس رحمانی آن روح خدا به بیان قرآنی «هنالک الولایة لله الحقّ» (32) چون حصنی حصین حافظ کیان ملی و دینی این مرز و بوم بود و هرگاه دشمنان کینهتوز انقلاب قصد آسیب رساندن به این کشور را داشتند، با عزمی استوار نقشههای آنان را نقش بر آب میکرد و قدرت مُلکی آنان را با دَم مسیحایی و اراده ملکوتی خود به عجز و ناتوانی مبدّل میساخت و اگر امروز ملتهای جهان بروز واقعههایی نظیر طبس را گواه عظمت و صلابت انقلاب و امام میدانند و ابرقدرتهای دنیا اسلام را بزرگترین خطر خود میبینند، عزتی است که به یُمن طلوع خورشید آخرالزمان حاصل گردیده است و همگان وامدار طلعت خورشید فروزان آن روح خدا میباشیم؛ شمس تابندهای که از مغرب هستی بر کره خاکی طالع شد و با ظهور فرخندهاش ندای حق در فضای گیتی طنین افکند و چون دست رحمت و کرامتش را بر سر مردمان کشید، خِرد و اندیشه آنان را نورانیت بخشید و از گامهای بهشتیاش هزاران چشمه زلال جوشید و شکوفههای معنویت در بستر خشکیده بشر جوانه زد. رهبر معظم انقلاب در این باره میفرماید: «آن بزرگوار در این دنیای تاریک ظلمانی، مثل یک خورشید، چند صباحی آمد و رفت تا مردم بدانند که خورشیدی هم هست. دیگر بعد از ائمه معصومین(ع)، ما و دیگران مثل آن آدم سراغ نداریم.» (33)
فیلسوف بنام شیعه و متفکر بزرگ جهان اسلام، شهید مرتضی مطهری(س) نیز در اشاره بدین معنا چنین رخسار حقیقت را گشوده که: «ما سابقاً همیشه میدیدیم و میخواندیم... در روایات اسلامی میدیدیم که خورشید پیش از عدل کلی الهی و به اصطلاح معروف آخرالزمان، از مغرب طلوع میکند. با خودمان مینشستیم و فکر میکردیم این یعنی چه؟ میفهمیدیم مقصود از خورشید جز خورشید اسلام چیز دیگری نیست. این چنین تعبیر میکردیم که لابد از این جهت است که ملتهای غرب از نظر علم و فرهنگ پیشرفتهترند و آنها زودتر از ما به حقایق اسلام آگاه خواهند شد. اگر ما اسلام را زیر پا بگذاریم، اسلام از غرب به وسیله خود ملتهای غرب طلوع میکند؛ یک ماهی است که ما را به فکر انداخته که خدایا! مثل اینکه خورشید از شرق به غرب رفت که از غرب طلوع بکند و ما سپیدهدمش را الآن داریم میبینیم، فجرش را داریم میبینیم، فلقش را داریم میبینیم.» (34)
در این حماسه جاوید و قیام الهی، محرومان و ستمدیدگان گیتی رهسپار صراط علویاش گردیدند و پیروانی دلباخته و امتی پاکباخته صادقانه گوش جان به کلامش دادند و تندباد حوادث و امواج سهمگین بلا و مصیبت را عاشقانه به سینه صبر و استقامت سپردند؛ چنان که با یک کلام مسیحاییاش تحولی شگفت و انقلابی شگرف در نهاد جوانان این مرز و بوم پدید آمد و به بیان نغز استاد الهی ما: «یک شبه از مراکز فساد و فحشا، کابارهها و کازینوها، کلوپهای شبانه، مجالس رقص و پایکوبی، و بساط عیش و نوش و فرهنگ فاسد دوران شاهنشاهی، به سوی طهارت و معنویت، و آزادگی و عزت برخاسته از دین خالص الهی رویگردان شدند؛ تا آنجا که در صحنه دفاع مقدس از نوجوان سیزدهساله گرفته تا پیرمرد هشتادساله همگی در مقابل هجوم دژخیم زمان عاشقانه سینه سپر کردند.» و به برکت روح قدسی آن رهبر آسمانی راسختر از کوهساران در برابر دشمنان سوگند خورده انقلاب ایستادند و صفوف متحد آنان را از هم گسستند و مستبدان دنیا را به حضیض ذلت کشاندند. ما چنین تحولی را در هیچ کجای دنیا و در هیچ برههای از تاریخ بشری سراغ نداریم و چنین پیروان صدیقی در عصر هیچ یک از انبیا و اولیای الهی(ع) وجود نداشته است؛ پیروان فداکار و ثابتقدمی که خود در وصفشان فرمود: «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله ـ صلّی الله علیه و آله ـ و کوفه و عراق در عهد امیر المؤمنین، و حسین بن علی ـ صلوات الله و سلامه علیهما ـ میباشند.» (35)
در منابع روایی از زبان بزرگان تاریخ اسلام میخوانیم که: «لا یخرج المهدیّ حتّی تطلع مع الشّمس آیة؛ (36) مهدی خروج نمیکند، مگر اینکه نشانهای همراه خورشید طالع میشود.» در بیان لطایف این کلام بلند با استفاده از رهنمودهای معنوی استاد الهی خود اذعان میدارم که به اشارت نبوی «أنا الشّمس»، (37) رسول اکرم(ص) خورشید یگانهای است که به اقتضای رسالت خویش مأمور به تنزیل شریعت، و امیر مؤمنان، علی(ع) به اشاره روایی «و علیّ القمر»، (38) مهتاب تابندهای است که به مقتضای ولایت خود مأمور به تأویل و عرضه معارف و حقایق باطنی است. (39) از همین رهگذر، دین اسلام به زیور اکمال و اتمام آراسته شده، قرآن کریم تجلّیگاه محکمات الهی و متشابهات رحمانی گردیده است و اینسان، شمس رسالت محمدی به میمنت قمر ولایت علوی به مرتبت کمال و جمال بار یافته و صراط مستقیم هدایت فراسوی بشریت گشوده شده است.
اما پس از غروب خورشید عالمتاب رسالت، عدّه کثیری به انکار مهتاب منوّر ولایت پرداختند و با دیده ظاهربینی به تکذیب معارف روحپرور باطنی همت گماردند و در گذر زمان نیز با وجود آنکه این گروه، طلعت شریعت محمدی را پذیرفتند، اما به مخالفت با مهتاب ولایت علوی و انکار معارف حقّه ربوبی قیام نمودند. و حال آنکه حضرت رحمان متمسّکان به حبلالله و زینتیافتگان به زیور تسلیم را به عروه وثقای ولایت فراخوانده و ندای ایمان را در حریم معنا سر داده و راهیان وادی کمال را با بیان بیدارگر «فبأیّ آلآء ربّکما تکذّبان»، (40) از تکذیب نعمت ولایت ولیّالله بر حذر داشته است.
اگر چه نخستین خورشید تابناک آسمان دین جز وجود عظیمالشأن رسول اکرم(ع) نبوده است، ولی طلوع خورشیدی دیگر در عصر آخرالزمان بر مشرقزمین بیانگر حقیقتی بس عظیم است که جز در محضر اهل معرفت درک نمیشود؛ آری، چون خورشید فروزان خمینی کبیر(س) از مغربزمین طالع گشت، به همراه طلعت فرخندهاش نشانهای جانفزا نیز جلوهگر شد و اسلام ناب رخ نمود؛ آن امام همام، هم خورشید شریعت محمدی را در عرصه اجتماع انسانی پرتوافشان کرد و هم مهتاب ولایت را با شمس تابانش همراه ساخت و شریعت و معرفت را توأمان به بشریت ارزانی داشت. از این رو، امام خمینی(س) را باید هم خورشید فروزان فقاهت دانست؛ چنان که آفتاب شریعت در آثار عدیده فقهی ایشان فضای جامعه ما را روشنی بخشیده، و هم قمر تابان ولایت دانست؛ چنان که اهتمام وافر ایشان به اشاعه معنویات و معارف الهی در جامعه و نیز تلألؤ مهتاب معرفت در گفتار و آثار متعدد عرفانی حضرتش، خود گواهی روشن بر این مدّعا است؛ تا آنجا که بُعد عرفانی ایشان همچون بدری منیر بر تمامی ابعاد حضرتش پرتو انداخته و شجره طوبای معارفش در سراسر زندگانی مطهرش سایه گسترده است. به بیان لطیف استاد الهی ما: آن روح خدا در پرتو پیروی صادقانه از خورشید شریعت در نهایت به مهتاب معرفت رسید و شریعت را به واسطه شاگردی در محضر عارفی واصل و انسانی کامل به زیور اتمام و اکمال آراست و شمس فقاهت خود را با نشان ولایت که همان تلألؤ نور معرفت میباشد، همراه نمود و به همگان آموخت که شریعت راستین آن است که رهرو الهی را به قمر تابان ولایت ولیای از اولیاءالله برساند و آن که قلبش به نور شبافروز معرفت روشنی نیافته، در واقع، به حریم ولایت گام ننهاده و هیچ بهرهای نیز از حقیقت شریعت نیندوخته است.
به بیان دیگر، نشان شمس روحالله، به مثابه مرآت شفاف و تمامنمایی است که در وجود قدسی اهل معرفت رخ نموده تا تشنگان وادی کمال به برکت آن، حقیقت اعمال خود را به نظاره نشینند و با نور معرفت و دستان سیرتبخش صاحبدلان به جمال جمیل رحیمیت افتخار یابند؛ نشان ولایی او، جلوهگاه ذات ربوبی است که تأویل آیات قرآنی را عرضه داشته، شیفتگان خود را به صراط حمید رحمانی و کلام طیب رحیمی فراخوانده تا از تنزیل به تأویل، از رسالت به ولایت، و از شریعت به معرفت نایل شوند: «هدوا إلی الطّیب من القول و هدوا إلی صراط الحمید»؛ (41) «به سوی کلام پاکیزه و راه ستوده هدایت شوید.»
حضرت امام خمینی(س) در پرتو نشان ولاییاش مردمان را که سالها محو و دلباخته فرهنگ غربی شده بودند، از خواب سنگین غفلت بیدار کرد تا حق را از باطل باز شناسند و قدم بر صراط مستقیم ولایت نهند. در این میان، عدهای همچون حواریون عیسای مسیح(ع) پذیرای نشان رحمانیاش شدند و پروانهوار در هاله سیمای مهتابگونش باده توحید نوشیدند: «و سقیهم ربّهم شرابا طهورا». (42) و در مقابل، آنان که چشم ظاهربینی داشته و در حجاب اکبر گرفتار آمدهاند، اگر چه آن خورشید منوّر را به ظاهر پذیرفتهاند، ولی نشان رحمانی روحالله را درک نکرده، به انکار اهل معرفت و تکذیب معارف که به بیان امام راحل(س) سختترین حجابها است، (43) قیام کردهاند.
به فرموده نغز و عرفانی استاد الهی ما: آنان که تنها به شریعت محض تمسّک جستهاند و نصیبی از معرفت نبردهاند، به انکار کلمات قدسی داوودیان مسیحادمِ زمان مبادرت ورزیدهاند و چونان بنیاسرائیل که به موجب اکتفا به شریعت محض موسوی و عدم معرفت به حقایق آن، به مخالفت و تکفیر داوودیان و مسیحیان عصر خود پرداختند، مستوجب لعن و عتاب رحمانی از لسان عارفان داوودی و کاملان مسیحایی گردیدهاند که: «لُعِنَ الّذین کفروا من بنی إسرائیل علی لسان داود و عیسی بن مریم ذلک بما عصوا و کانوا یعتدون»؛ (44) «آنان که از بنی اسرائیل کفر ورزیدند، بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعنت شدند و این بدان جهت بود که نافرمانی کردند و تعدی نمودند.» پس خوشا دلدادگان حقیقت معنا و جویندگان بصیرت روحالله که بدان شمس تابناک اقتدا نمودند و نشان آسمانیاش را با جان و دل پذیرفتند و از زمزم مهتاب ولایتش جام عرفان ناب برگرفتند؛ عرفانی اصیل که برخاسته از تهذیب نفس و تزکیه و تطهیر قلب از زنگار هواهای نفسانی در محضر کاملان اهل معرفت است و در عرصه اجتماع بشری حضوری چشمگیر و جلوهای مبارک و ماندگار دارد.
آری، راه و هدف امام، همان آرمان مقدسی است که پاسخگوی نیاز بشریت در عرصه حیرت و تباهی است و درمان آلام روحی و معنوی و نیل به سعادت راستین، جز در پرتو تمسک به مرام و کلام آن موهبت الهی و طبیب مسیحایی میسور نیست و بشر در حال و آینده راهی جز پیمودن این طریق روحانی در پیش ندارد؛ چنان که آن امام همام در توصیه به طلاب علوم دینی که از جمله متولیان امر هدایت و سعادت انسانها به شمار میآیند، فرموده: «همان طور که در مسائل فقهی و اصولی زحمت میکشید، در راه اصلاح خود نیز کوشش کنید. هر قدمی که برای تحصیل علم برمی¬دارید، قدمی هم برای کوبیدن خواستههای نفسانی، تقویت قوای روحانی، کسب مکارم اخلاق، تحصیل معنویات و تقوا بردارید... شما موظفید خود را بسازید، انسان کامل شوید و در مقابل نقشههای شوم دشمنان اسلام ایستادگی کنید.» (45) و یا در فرازی دیگر به همگان وصیت فرموده است که: «از بالاترین و والاترین حوزههایی که لازم است به طور همگانی مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد، علوم معنوی اسلامی [است] از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله ـ رزقنا الله و ایاکم ـ که جهاد اکبر میباشد.» (46)
خوشا پویندگان راه متعالی و طریق مستقیم آن ساقی مشفقِ لبتشنگان و طبیب مسیحادمِ سودازدگان که خاک پاک حریمش را توتیای دیدگان دل نموده و پروانهوار جان خویشتن را شهدنوش کلام گُلفامش ساختهاند؛ آن شخصیت کمنظیر و استثنایی (47) تاریخ بشری که جامعه انسانی هنوز به شناخت شکوه و عظمت شگرف او نایل نشده؛ اقیانوس بیکران و ژرفی که هزاران اسرار نهفته دارد و امت اسلامی هنوز قدر و منزلت شگفتش را بهشایستگی درنیافته؛ همو که کلام روحانیاش حدیث مِهر است و آزادگی، و آثار نورانیاش صحیفه هدایت است و سازندگی و به بیان نغز استاد الهی ما: «اگر سالها در صراط مستقیم آن روح خدا قدم زنیم و سالیان سال در منزلت و عظمت خمینی عزیز(س) قلم زنیم، هرگز نمیتوانیم بهشایستگی از عهده شکر و سپاس این نعمت عظیم و تفضل ربوبی برآییم.»
آری، خمینی(س)، اسوه حسنه و حقیقت همیشه زندهای است که لحظهای دست از دامان گُلافشانش برنمیگیریم و آنی پا از طریقت ولاییاش نمیکشیم و دل و جان در احیای مرام علویاش میبازیم. خمینی(س)، آن کوثر همیشه جاری عرش رحمانی است که مستانه از خمخانه معارفش ساغر عشق و فنا برمیگیریم تا به معراج حقایق رویم و به میمنت انفاس قدسیاش به ملأ اعلا بار بیابیم و راه و یادش را اسوه حسنه زندگی سازیم؛ چنان که رهبر فرزانه انقلاب، آن شاگرد شایسته و صدیق مکتب روحالله، فرموده: «راه او راه ما، هدف او هدف ما، و رهنمود او مشعل فروزنده ما است.» (48) آری، «خمینی(س) تا ابد زنده است و انفاس قدسیهاش در سراسر جهان طنینانداز خواهد بود» (49) و «خمینی(س) هنوز زنده است؛ چرا که او روح خدا در کالبد زمانه بود و روح خدا جاودانه است.» (50) پس «راه ما، راه امام خمینی(س) است و در این راه با قاطعیت حرکت خواهیم کرد.» (51)
فروغ محفل روحالله مفتخر است که در پرتو هدایت و رهنمود مربی الهی و رحمانی خود، صراط عرفان و معنویت ناب آن خورشید عالمتاب را که جز با تزکیه و تهذیب نفس در محضر صاحبدلان حاصل نمیشود، صادقانه بپیماید و رایت عزت و شکوه انقلاب اسلامی را بیش از پیش بر بلندای جهان به اهتزاز در آورد. اگر چه شمس وجود تابناک خمینی(س) اینک غروب کرده، اما نشان ولاییاش هنوز پا برجا است و مهتاب عرفان اصیل و معنویت ناب او هنوز در آسمان جان رهروان معنا میدرخشد؛ همان رهبر یگانه و جلوه مبارکی که با ندای الهی «اللّهم قد بلَّغت»، (52) حجت حق را بر همگان تمام ساخت و پس از عمری جهاد و مبارزه در عرصه ظاهر و باطن، «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا... به سوی جایگاه ابدی سفر» (53) نمود و طریق خلیفةاللهی را فراسوی انسان تشنه معنویت و انسانیت و نیازمند کمال و جمال رحمانیت هموار ساخت. و صد البته بدیهی است که «لازمه ظهور انسانهای برجستهای چون امام امت، گذشت از راحتیها، شهوات نفسانی و وسوسههای گوناگون و آشنا کردن دل با انوار و الطاف الهی است و برای این منظور، باید تلاش و مجاهدت کرد.» (54)
اختران هدایت
در این فراز از سخن نیز رشته کلام را به دستان پرتوان مربی الهی خویش که چشمههای ماندگار حکمت و معرفت از وجود بهشتیاش روان است، میسپارم و سپاس و شکر این همه تفضل و عنایت را هماره ترنم جان و زبان، و خامه روح و روان خود میسازم و در تحریر شمهای از منزلت معنوی و عظمت روحانی انسان کامل، از الطاف کریمانه و رهنمودهای عارفانه آن مربی عزیز و استاد شریف خالصانه مدد میجویم.آنگاه که ذات مستور الهی با ترنم «فأحببت أن أعرف» (55) به آفرینش هستی پرداخت، با دو دست جمال و جلال ترسیمگر صورتی مبارک و مرآتی تام و تمام گردید تا خویشتن را در آیینه صیقلیافته آن به نظاره بنشیند. از این رو، ندای «خلقتک لأجلی» (56) در فضای جان آدمی طنین افکند و مقام شامخ خلیفةاللهی شایسته قامت رعنای او گشت و قلب مطهر و منوّرش حریم والای الهی و حرم حضور حضرت رحمانی گردید و چون ردای علمالاسماء بر پیکر راستقامت آدم (ع) پوشانده شد، به زیور اسماءالحسنی زینت یافت و صورت تام ربوبی در وجه حُسنای انسان کامل جلوه کرد و صراط مستقیم الهی رخ نمود (57) تا اسیران قفس مادیت و وابستگان وادی کثرت را به بهشت حریت و طهارت و سرمنزل کرامت و معرفت رهنمون باشد و بیچارگان خاکدان دنیا را به اوج افلاک معنا سیر دهد.
انسان کامل که حق تعالی به مقام رحمانیت و رحیمیت در او جلوهای تام دارد، جامع حقایق غیب و شهود و دربردارنده اسرار تمام کتب الهی است؛ (58) ظاهری است که باطن است و اوّلی است که آخر است؛ قرآن ناطقی است که به تأویل رموزات و لطایف هستی مینشیند و پرده از معارف خفیه برمیگیرد؛ «فالانسان الکامل جمیع سلسلة الوجود وبه یتمّ الدائرة وهو الاوّل والآخر والظّاهر والباطن وهو الکتاب الکلّیّ الالهی؛ (59) پس انسان کامل، تمام سلسله وجود است و دایره وجود با او تمام می¬شود و او اوّل و آخر و ظاهر و باطن است و او است کتاب جامع الهی.»
آری، انسان کامل همچنانکه آیینه حقنما است و خدای سبحان ذات خود را در آن مشاهده میکند، آیینه شهود تمام عالم هستی نیز میباشد. (60) خلعت ربوبیت در سرای ظهور، زیبنده کامل واصلی است که گوهر عبودیت خالصانه در صدف ضمیرش جلوهای عالمگیر دارد و کعبه آمال و قبله مقصود رهروانی است که در محراب وجه او به نیایش مینشینند و ترنم بندگی عاشقانه را در حریم بهشتی او سر میدهند و همگی روزیخوار خوان نعمت و عنایت اویند و شیفتگان کمال با توجه قلبی به وجه جمیل او است که به جمال بینهایت فاطمی نایل میگردند. آری، انسان کامل، حجت باهر حق بر مردمان است و رهروان معنا به یُمن پرتو مهتاب ولایتش رهسپار بهشت عدن مقرّبیناند. مولای عارفان و امیر مؤمنان(ع) در ترسیم این وجه وجیه ربوبی میفرماید: «بهدرستی که صورت انسانی بزرگترین حجت خدا است بر خلقش، و او همان کتابی است که آن را با دست خود نوشته، و او همان هیکلی است که با حکمت خود بنایش نموده، و او است مجموعه صورت جهانیان، و او است مختصری از لوح محفوظ، و او بر هر غالبی شاهد و بر هر انکار کنندهای حجت است، و او طریق مستقیم به سوی هر خیر و نیکی است و همان راهی است که میان بهشت و دوزخ کشیده شده است.» (61)
به جهت همین عظمت و منزلت شگرف انسان کامل است که تسلیمشدگان حریم ولایت و مؤمنان کوی مقرّبین، دل به محبت انسان کامل سپردهاند و اسماعیلوار تسلیم اوامر ابراهیمی اویند و تنها با مصباح هدایت او سیر میکنند و عاشقانه بر پیشگاه قدسی او پیشانی سجود میسایند و به بیان نغز امام راحل(س): «مؤمنین چون تابع انسان کامل هستند در سیر، و قدم خود را جای قدم او گذارند و به نور هدایت و مصباح معرفت او سیر کنند و تسلیم ذات مقدس انسان کامل هستند و از پیش خود قدمی برندارند و عقل خود را در کیفیت سیر معنوی الی الله دخالت ندهند، از این جهت، صراط آنها نیز مستقیم و حشر آنها با انسان کامل و وصول آنها به تبع وصول انسان کامل است.» (62)
به بیان نغز استاد الهی ما: نیاز آدمیان به نور هدایت و دستگیره ولایت انسان کامل از آن رو است که سرای زودگذر دنیا، در واقع، ظلمتکده کثرات است و تاریکی حبّالشهوات فطرت الهی انسان را مستور نموده است و آدمی برای نیل به حقیقت خدایی و مقام عظمای خلیفةاللهی نیازمند دستگیری و هدایت جلوه مبارک و منوری است که او را از اسارت شرک و شهوت برهاند و به معدن عظمت ربوبی واصل گرداند و این جلوه مبارک کسی نیست جز وجود قدسی انسان کامل و عارف واصلی که از حجاب کثرات رسته و به سرچشمه وحدت رسیده و بادهگردان محفل دلباختگان کمال گردیده است. از این رو، تا آدمی در پرتو تسلیم صادقانه به وجود نورانی مردان خدا و کاملان اهل ولا اتصال نیابد، به زیور نور الهی آراسته نمیگردد و از ظلمات به روشنایی بار نمییابد.
آری، ظلمت حبّ الشهوات دیدگان بصیرت ما را از رؤیت وجود انسان کامل محروم نموده و در خاکدان طبیعت اسیر لذایذ زودگذر نفسانی ساخته و آن اختران فروزان هدایت را از دل و دیده ما غفلتزدگان و ظاهربینان مستور نموده است. خوشا آنان که با صدق و خلوصی برخاسته از قلب در صراط طلب گام نهادهاند و خالصانه آرزوی دیدار جمال دلارای انسان کامل را در دل میپرورانند و تشنه زمزم هدایت اولیای رحمانی گردیده، در نهایت، به محضر نورانی و محفل روحانی انسان کامل راه مییابند.
وجود پُرخیر و برکت انسان کامل در هر زمان و مکانی حضور دارد و این حجت باهر حق در هر عصری جلوهگر است و گستره زمین هیچگاه از هادیان بر حقّ الهی خالی نمیماند. به بیان نغز و حکیمانه مربی روحانی و استاد معنوی ما: پس از غروب خورشید جهانتاب آخرالزّمان، حضرت امام خمینی(س)، اختران منور اولیاءالله و ستارگان پرفروغ کاملان اهل معنا نمایان گشته و انوار هدایتشان دستگیر گمگشتگان وادی ظلمت و حیرت گردیده است و آن که در ظلمتکده دنیا با طلبی برخاسته از نهایت صداقت، در جستجوی هادی طریق و خضر شفیق برآید، ستاره اقبال در آسمان قلبش طالع میگردد و مصباح هدایت صاحبدلان، صراط مستقیم ولایی را فرارویش جلوهگر میسازد.
انسان کامل، بدر منیر است که در شب یلدای جهل و غفلت، آسمان باطن جویندگان حقیقت را به نور فطرت روشن میسازد و در پیچ و خم زلف شبگون طریق کمال او را دستگیری کرده، آزادگی و وارستگی از کثرات مُلک را بدو افاضه مینماید و صراط حمید انسانی را فراسوی گامهای سلوکش عیان میسازد. به برکت وجود پُرجود انسان کامل است که دیدگان رهرو الهی به روی لطایف غیبی و انجم سپهر ملکوتی گشوده شده، از رهگذر نصایح عرفانی و دَم مسیحایی او، کوثر عشق رحیمی بر بستر قلب نیازمند رهرو طریقت روان گشته، چشمههای حکمت و معرفت از قلب بر زبان سالک الهی جاری میگردد و در پرتو افاضات رحمانی و اشراقات معنوی مربی الهی است که جوینده حقیقت، حق و باطل را از یکدیگر تمییز میدهد و قدم بر صراط مستقیم ولایی مینهد و به جنت نعیم مقرّبین راه مییابد و اینگونه، به حیات طیبه روحانی و شکوه و عظمت انسانی نایل میگردد.
خدای رحمان را شاکریم که توفیق درک عصر روح الله را به ما عنایت نمود و در پرتو هدایت صاحبدلی از تبار قدسیان و عارفی از اقلیم شرافت و ایمان، گامهای ارادتمان را بر صراط مستقیم امام(س) آرام و قرار بخشید؛ آن یار سفر کرده ملکوتی و مصداق بارز خلیفه الهی، اسوه اعلای سعادت و معنویت بشریت و گوهر درخشان خزانه قدس الهیت، آن سرحلقه متعمقان ژرفاندیش توحید و احیاگران بزرگ تجرید و سرچشمه زلال نعمت و رحمت، آن القاگر روح ایمان و دمنده روح قدسی بر روان عاشقان و معلم بزرگ انسانیت و آیت عظمای هدایت در عصر سرگشتگی و حیرت، آن درخشندهترین ستاره آسمان جهان و حجت کبرای آخرالزمان و هدایتگر بشریت به سدرة المنتهای کرامت و شرافت، و آن مسیحانفسِ مهدیصفت که منصوروار خود را فدای حقیقت نمود و عاشقانه فریاد «أنا الحق» را سرداد و ابواب عرفان متعالی را فراسوی انسان گشود.
در پایان، نوشتار حاضر را با نیایشی معنوی و عرفانی از زبان آسمانی حضرت روح الله زینت میبخشیم و امیدواریم که خداوند رحمان به همگان توفیق پیمودن صراط حمیدِ خمینی عزیز و فهم کلمات انسانساز آن منادی اسلام ناب را عنایت فرماید و طریق فریدش را فراسوی جویندگان معنویت و انسانیت و تشنگان کوثر معرفت و بصیرت بگسترد و ما را در زمره پیشگامان راه امام قرار دهد و شکر این نعمت بزرگ را به ما ارزانی داشته، قلم و قدم ما را در این مسیرِ مبارک خالص نماید.
«بار خدایا! که قلوب اولیا را به نور محبت منور فرمودی و لسان عشاق جمال را از ما و من فروبستی، و دست فرومایگان خودخواه را از دامن کبریایی کوتاه کردی... ما را به محفل پاکان درگاه و مجلس قدس مخلصان خداخواه بار ده... و حرکات و سکنات و افعال و اعمال و اوّل و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت مقرون نما!» (63)
منبع : کتاب سیمای خورشید در آیینه مقالات / مجموعه مقالات در توصیف عظمت امام، انقلاب و رهبری
پینوشتها:
* محقق و نویسنده، طلبه درس خارج و دانشجوی کارشناسی ارشد عرفان اسلامی.
1. ضحی/11: «و اما نعمت پروردگارت را بازگو کن!»
2. نور/35.
3. الکافی، شیخ کلینی، تهران، نشر اسلامیة، دوم، 1362ش، ج 2، ص 375، ح 3، رسول اکرم(ص): «انسان [جوانمرد] بر آیین دوست صادق خویش است.»
4. صافات/84: «آنگاه که با دلى پاک به پروردگارش روى آورد.»
5. ر.ک: عارف کامل، تحقیق و تألیف: معاونت پژوهشی بنیاد فرهنگی شهید شاهآبادی، تهران، ستاد بزرگداشت مقام عرفان و شهادت، اوّل، 1380ش، ص 33.
6. همان، ص 62.
7. همان، ص 63-64.
8. فرقان/59: «[او] رحمان است. پس از او بپرس که با خبر است.»
9. عارف کامل، همان، ص 64.
10. بقره/138: «رنگ الهى [را بگیرید] و چه رنگى از رنگ الهى خوشتر است؟ و ما پرستندگان اوییم.»
11. جن/14.
12. عیون اخبار الرضا(ع)، شیخ صدوق، تهران، نشر جهان، اوّل، 1378ق، ج 2، ص 65.
13. الکافی، همان، ج 2، ص 242، ح 2: «مؤمن، ناشناخته است.»
14. امام خمینی از دیدگاه مقام معظم رهبری، به کوشش قدرتالله بهرامی، تهران، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، اوّل، 1381 ش، ص 14.
15. قصص/5.
16. از بیانات رهبر معظم انقلاب در اوّلین سالگرد ارتحال امام خمینی(س)، تاریخ 13/3/1369.
17. از بیانات رهبر معظم انقلاب، تاریخ 12/1/1359.
18. فتح/1و3.
19. امام خمینی(س) از نگاه نخبگان جهان، علی داستانی بیرکی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، اوّل، 1384ش، ص 375، سیافیتس نیکلای، نویسنده و محقق روسی.
20. آل عمران/67: ما کان إبراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین؛ «ابراهیـم نه یهـودى بود و نه نصـرانى، بلکه موحّـدى فرمانبـردار بود و از مشرکان نبود.»
21. اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب، تاریخ 8/3/1370 (حدیث ولایت، ج 1، ص 283)
22. الکافی، همان، ج 2، ص 45.
23. زمر/3: «آگاه باش که دین خالص برای خدا است.»
24. نرمافزار مجموعه آثار امام خمینی(س)، تولید مشترک مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) و مرکز تحقیقات کامپیوتری علـوم اسلامی، بخش نمایش، وصیتنامه سیاسیـ الهی امام خمینی(س)، ص 88.
25. ر.ک: پیام مقام معظم رهبری به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بهمن 1377ش.
26. زن طائر فردوس یا ساحر دوزخ، استاد یعقوب قمری شریفآبادی، تهران، منیر، اوّل، 1383ش، ص 376، لطایف عارفانه، ش 262.
27. عصر امام خمینى(س)، میر احمد رضا حاجتى، قم، بوستان کتاب، هفتم، 1382ش، ص 50.
28. میخائیل گورباچف رئیس جمهور اتّحادیه جماهیر شوروی سابق در مصاحبه با واحد مرکزی خبر روزنامه جمهوری اسلامی، 15/3/1378.
29. از بیانات رهبر معظم انقلاب، تاریخ 16/3/1370.
30. یونس/62: «آگاه باشید که اولیاى خدا را نه بیمى است و نه اندوهگین مىشوند.»
31. نرمافزار مجموعه آثار امام خمینی(س)، صحیفه امام، ج 1، ص 293.
32. کهف/44: «آنجا، حاکمیت از آنِ خداى حق است.»
33. امام خمینی(س) از دیدگاه مقام معظم رهبری، همان، ص 28-29.
34. عصر امام خمینی(س)، همان، ص 29، به نقل از: پیرامون جمهوری اسلامی، انتشارات صدرا، ص 86.
35. نرمافزار مجموعه آثار امام خمینی(س)، وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(س)، ص 29.
36. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، اوّل، 1404ق، ج 52، ص 233.
37. معانى الاخبار، شیخ صدوق، قم، انتشارات جامعه مدرسین، اوّل، 1361ش، ص 114، ح 1.
38. همان.
39. بحار الأنوار، همان، ج 32، ص 602. پیامبر اکرم(ص) خود فرمود: «یا على انّک لمقاتل على تأویل القرآن کما قاتلت على تنزیله؛ على جان! همانا تو بر تأویل قرآن کارزار مىکنى، همان طور که من بر تنزیل آن کارزار کردم.»
40. رحمن/13: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید؟»
41. حج/24.
42. انسان/21: «و پروردگارشان بادهاى پاک به آنان نوشاند.»
43. شرح چهل حدیث، امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، بیست و پنجم، 1381ش، ص655.
44. مائده/78.
45. نرمافزار مجموعه آثار امام خمینی(س)، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص 20 و 62.
46. همان، وصیتنامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(س)، ص53.
47. ر.ک: عصر امام خمینی(س)، همان، ص 25.
48. امام خمینی(س) از دیدگاه مقام معظم رهبری، همان، ص 146.
49. همان، ص 12.
50. همان.
51. عصر امام خمینی(س)، همان، ص49، از فرمایشات رهبر معظم انقلاب.
52. نرمافزار مجموعه آثار امام خمینی(س)، صحیفه امام، ج 7، ص 462: «خدایا! به تحقیق که من [امر تو را] ابلاغ نمودم.»
53. همان، ج 21، ص 450.
54. از فرمایشات رهبر معظم انقلاب، تاریخ 18/7/1371.
55. اسرار الحکم، حاج ملا هادی سبزواری، مقدمه و حواشی: حاج میرزا ابو الحسن شعرانی، کتابفروشی اسلامیة، 1362ش، ص 20. حدیث قدسی: «... پس دوست داشتم که شناخته شوم... .»
56. علم الیقین، فیض کاشانی، قم، انتشارات بیدار، 1358ش، ج 1، ص 381: «... تو را برای خویش آفریدم.»
57. امام خمینی(س) در اشاره به این حقیقت میفرماید: «انسان است اسم اعظم الهی و سایه بلند او و خلیفه خدا در همه عوالم.» (نرمافزار مجموعه آثار امام خمینی(س)، شرح دعای سحر، ص167)
58. ر.ک: لطایف عرفانی، همان، ص 59.
59. نرمافزار مجموعه آثار امام خمینی(س)، شرح دعاء السحر، ص 55.
60. ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، الإمام الخمینی(س)، قم، الناشر: مؤسسة «پاسدار اسلام»، الطبعة الثانی، 1410ق، ص 60.
61. کلمات مکنونه، فیض کاشانی، تصحیح و تعلیق: عزیز الله عطاردی قوچانی، تهران، انتشارات فراهانی، 1360ش، ص 125، امام علی(ع).
62. شرح چهل حدیث، همان، ص 531-532.
63. شرح چهل حدیث، همان، ص 660.
/ج