اسئله یوسفیه: مکاتبات میریوسف على استرآبادى و شهید قاضى نوراللّه شوشترى; به کوشش رسول جعفریان; چاپ اول, تهران: مرکز پژوهش کتابخانه, موزه و مرکز اسناد مجلس شوراى اسلامى, 1388.
رساله اسئله یوسفیه, مجموعه بیست و سه رقعه پى در پى (به صورت پرسش و پاسخ), در موضوعِ ریشه دار و پردامنه علم امام است که میان دو عالم شیعى قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجرى, میریوسف على بن محمد حسینى استرآبادى معروف به یوسف اصم ّ1 و قاضى نوراللّه شوشترى, به سال 1006 هجرى و در شهر آگره در گرفته و بعدها توسط فردى به نام عبدالرحیم حسینى جفرى بغدادى جمع آورى و تدوین شده است. 2این رساله, به جز اطلاعات ارزشمندى که درباره موضوع (علم امام) و روش مباحثه و مناظره علمى در سده هاى پیشین ارائه مى دهد, حاوى مطالب سودمندى از زندگى, آثار و افکار میریوسف استرآبادى و قاضى نوراللّه و شمارى از دانشمندان و شاعران و حاکمان سیاسى آن روزگار در شبه قاره هند نیز مى باشد که پاره اى از این مطالب تاریخى, در هیچ منبع و مأخذ دیگرى یافت نمى شود.3
مجموعه این بیست و سه رقعه, گویا4 با استفاده از چهار دست نویس کتابخانه هاى حضرت آیت اللّه مرعشى(ره) (ش 12610), مجلس شوراى اسلامى (ش 18589), دانشگاه تهران (ش 4513) و آصفیه (ش 1184)5 تصحیح و چاپ شده است.
درباره مقدمه مصحح
مقدمه مصحح گرامى, (درباره میریوسف على استرآبادى) آغاز مى شود که البته پس از یک معرفى بسى کوتاه دامن از قاضى نوراللّه در چهار سطر, به شناساندن میریوسف على دست یازیده است. در همان دو صفحه نخستین مقدمه, چنین مى آورد: اما میریوسف على استرآبادى که گاه به نام جرجانى هم خود را مى نامد, و از سادات استرآباد است, شخصیت بالنسبه گمنامى است که کهن ترین شرح حال دو سه سطرى وى در عرفات العاشقین… به عنوان یک شاعر آمده است; مطلبى که منبع مرحوم گلچین معانى در کاروان هند بوده و از وى به عنوان یکى از مسافران ایرانى به هند در دوره صفوى یاد کرده است.ناگفته نماند که شادروان گلچین معانى, ذکر وى را تحت شماره 737 و با عنوان (یوسف اصم استرآبادى) آورده و تصریح مى کند: (ذکر این شاعر فقط در عرفات (برگ 816)6 آمده و از احوال و سایر آثار و تاریخ وفاتش اطلاعى در دست نیست). 7 بسى جاى شگفتى است, مصحح گرامى از مطالب بسیار مهم که در همان دو صفحه کاروان هند مندرج مى باشد, غفلت کرده و گویا اصلاً صفحه هاى 1556 و 1557 از جلد دوم این کتاب را مطالعه نفرموده اند; چرا که استاد گلچین معانى بلافاصله پس از نام بردن این شاعر مسافر هند, تنها اثر شناخته شده وى تا آن روز را ذکر کرده است. این اثر, موسوم به صفات الاصناف, مجموعه رباعیاتى است که به تقلید از شهر آشوب موسوم به مجمع الاصناف لسانى شیرازى (م 940 هـ ) (درباره پیشه وران و صنعتگران) به نام جلال الدین محمداکبر شاه سروده شده و آغاز و انجامش این است:
نقد سخنم که بى غش و دلخواه است
بر شاه و گدا نفع رسان چون ماه است
در عالم معنى شرفش بر زر مهر
از نام جهان پناه اکبرشاه است
*
یوسف سخن از بتان بازار مگو
تا گل باشد حکایت خار مگو
در زاویه فکر که خاموشانند
خاموش نشین, بیهده بسیار مگو8
و باز بر این نکته پاى مى فشرم که مصحح گرامى, آن دو صفحه را عیناً ملاحظه نکرده اند, از آن روست که ایشان از این اثر میریوسف در مقدمه و بخش (آثار و تألیفاتش) (ص 10 ـ 14) هیچ یادکردى ندارند و مى توان نتیجه گرفت که گویا دست نویس عرفات العاشقین هم دیده نشده است; چرا که در همین دست نویس هم دو رباعى دیگر از شهرآشوب میریوسف ذکر شده است; البته بعید ننماید که مصحح, بنابر تصریح لطف آمیزشان در صفحه یازده مقدمه که درباره یکى دیگر از آثار منظوم میریوسف به نام معدن المناقب سخن رانده اند, (نسخه اى از آن در کتابخانه آیت اللّه گلپایگانى باقى مانده و توسط آقاى حیدرى یساولى تصحیح شده و در حال نشر است) و در پانوشت همان صفحه گفته اند: (نسخه تصحیحى ایشان پس از چاپ در اختیار بنده قرار گرفت که در این مقدمه نیز از آن استفاده شده. ایشان شرحى از معدن المناقب و نسخه آن در مقدمه به دست داده اند), فقط به مقدمه فوق الذکر اینجانب بر معدن المناقب که مفصلاً به زندگى و آثار میریوسف پرداخته شده, اکتفا کرده اند و چون در ابتداى آن مقدمه, به همین مقدار از مرحوم گلچین معانى نقل شده است و یادى از صفات الاصناف میریوسف و رباعیاتش نگردیده, مصحح گرامى بنابر اعتمادى که به مقدمه حقیر داشته اند, به خود دست نویس عرفات و کتاب کاروان هند مراجعه نکرده اند; البته بنده در بازبینى مقدمه ام بر معدن المناقب که جناب آقاى جعفریان از آن آگاهى نداشتند, این اثر میریوسف را هم افزودم و نکات ذیل را در آنجا یادآور شدم:
نمونه هایى از رباعیات وى در پایان کتاب فَوَحات القدس (اثر دیگرى از میریوسف على استرآبادى) آمده است که براى نمونه, رباعى زیر را درباره شاه عباس صفوى سروده است:
ییارب که فلک یاور و یارش باشد
اقبال معین روزگارش باشد
در عالم اعتبار بر فرق شهان
اکلیل ز خاک رهگذارش باشد
و در مناظره اش با قاضى نوراللّه شوشترى, برگ 93, ب (دست نویس کتابخانه آیت اللّه العظمى مرعشى(ره)) مى آورد:
از روى جفا مگو که من هیچ کسم
نبْود به تو از هیچ ممر دسترسم
من چون مگسم تو همچون سیمرغ ولى
سیمرغ تو را شکار سازد مگسم
بسیار مغتنم است که در لابه لاى دیباچه اش بر معدن المناقب, پنج رباعى اش را متذکر شده است:
1) از بس که نصیب من جفا و محن است
هرجا المى است در دل و جان من است
غم آمد و هرچه بود از خاطر برد
الا سخنم بلکه در آن هم سخن است
2) یک حرف دو بار اگر قلم کرده رقم
گر هر دو بد است بد وَگر خوب چه غم
ور آنکه یکى نیک و دگر بد باشد
بر نیک ببین و بگذر از بد ز کرم
3) اى دوست هر آن سخن که بسیار نکوست
بر خوبى گوینده خود عربده جوست
دختر که بُود دلبر شیرین حرکات
خوبیش دلیل خوبى مادر اوست
4) اى آن که به زلف دلبران دربندى
مشّاطه گلرخان شکرخندى
بر جلوه فرزند کسان رنج مبر
فرزند کسان نمى کند فرزندى
5) هر نامه که بعدِ حمد خلاّق بشر
وصف نبى است و آل از پا تا سر
هرچند که کم ز خار باشد به نظر
از هشت بهشت چون نباشد بهتر
در تاریخ سرایش و یا تدوین این رباعیات, مى توان گفت: از آنجا که میریوسف بسیارى از آثار منظوم خویش را در میان مباحثاتش با قاضى نوراللّه (اسئله یوسفیه) در سال 1006 ق یادآورى نموده و هیچ نام و نشانى از این مجموعه رباعیات در آن یافت نمى شود, بنابراین صفات الاصناف را پس از این سال, یعنى بین سال هاى 1006 تا 1014 (سال درگذشتِ جلال الدین اکبرشاه که این مجموعه رباعیات به نام وى خورده), سروده و یا مدون ساخته است.
مصحح اسئله یوسفیّه در صفحات 8 و 9 مقدمه اش که از کتاب فوحات القدس میریوسف نقل مى کند, هیچ ذکرى از شماره برگ هاى دست نویس مورد اشاره اش نمى نماید; براى نمونه در سطرهاى میانى صفحه 8 آورده است: (در سال 969 راهى مشهد رضوى(ع) شد. این نکته اى است که خود وى در فوحات آورده و مى گوید: در سنه تسع و ستین و تسعمائه از دارالمؤمنین استرآباد متوجه روضه رضویه ـ على ساکنها السلام ـ شدم). خوب, این مطلب در کدام برگ از دست نویس درازدامنِ مذکور آمده است؟ شاید اگر کسى دست نویس شماره 555 کتابخانه حضرت آیت اللّه مرعشى(ره) را از ابتدا تا انتها بخواند, بتواند دریابد که این دو سطر درست در میانه آن (طبقه دهم, در مناقبت و کرامات حضرت رضا(ع)) آمده است; البته ارجاع ندادن ایشان, منحصر به فوحات القدس نیست و عرفات العاشقین نیز در همان صفحات 8 و 9 مقدمه, به همین نقص گرفتار است.
در صفحه 10 مقدمه, به جاى (فوحات القدس), (فوحات الانس) آمده که گویا اشتباه چاپى است. در همان صفحه آمده است: (علاوه بر آنچه گفته آمد, در رساله اسئله یوسفیه, اطلاعاتى درباره میریوسف على و یاد از برخى اساتید او در استرآباد وجود دارد). اى کاش, در همین صفحه همان اطلاعات را متذکر مى شدند; چرا که اصلاً مبناى سخن ایشان در صفحات پیشین (ص 8) که استنباط کرده اند (به احتمال, پس از گذشت حدود پنجاه بهار از زندگى, در سال 969 ق, راهى مشهد رضوى شد), از همین اطلاعات درباره استادان او در استرآباد به دست آمده است. حال این پرسش به میان مى آید که چگونه این مبنا به میان آمده و این (احتمال) به چه شکل آفریده شده است؟! باید بگویم همان حکایت مقدمه حقیر بر معدن المناقب که نکته اخیر در آن, از دیدگان تیزبین و دقیق مصحح عزیز, جناب جعفریان, پنهان نمانده است. بنده در آن مقدمه آورده بودم: بنا به گفته خود میریوسف در اسئله یوسفیه (برگ 33, ب ـ دست نویس دانشگاه تهران) (در صغر سن پیش مرحومى میرصفى الدین محمد و میرجمال الدین محمد صدر ارشاد مى خوانده). شخص اخیر, میرجمال الدین محمد, از صدور و صاحب منصبان دولت صفوى در شمار بوده و به سال 931 ق وفات یافته, بنابراین بى تردید میریوسف پیش از سال 931 چشم به جهان گشوده و با توجه به ترکیب (صغر سن) که بدان اشارت مى نماید, مى توان تاریخ تولد وى را حوالى سال 920 ق تخمین زد.
در همان صفحه 10, مى آورند: (آقابزرگ وى را نویسنده فوحات القدس دانسته است… [وى] مى افزاید: در برخى از نسخ آن آمده است که چهل سال در هند مقیم بوده و اینکه اگر بیاید آن کتاب را به شاه عباس تقدیم خواهد کرد). کاش مصحح, پس از تأیید سخن مرحوم آقابزرگ, به فوحات القدس مراجعه اى مى کردند و مى دیدند که میریوسف در سه چهار برگ پایانى, کتاب را به نام عبداللّه قطبشاه, فرمانرواى دکن نیز کرده و در مثنوى اى هجده بیتى, چنین سروده است:
آفتاب آسمان عزّ و جاه
اختر گردون دولت قطبشاه
قطب عالم محور گردونِ قدر
بر سپهر شهریارى ماه بدر
…
خرم از عدلش شده ملک دکن
همچو از ابر گهرافشان چمن
آثار و تألیفات میریوسف در مقدمه مصحح
در بخش نخست آثار میریوسف, به فوحات القدس اشارت رفته است که البته مفصل ترین اثر وى در موضوع (مناقب, کرامات و خوارق عادات ائمه اثناعشر(ع)) در برابر نفحات الانس جامى به رشته تحریر درآمده است. به جز دو دست نویس کتابخانه آیت اللّه مرعشى (ش 555) و نسخه عکسى همان کتابخانه از مدرسه علوم دینیه مسجد جامع ارومیه, دست نویس مهم دیگر این کتاب در فهرست میکروفیلم هاى دانشگاه تهران با عنوان فوائد القدس معرفى شده است که در آن فهرست, تاریخ کتابت با تاریخ آغاز به نگارش کتاب (1006 ق) اشتباه گرفته شده است.در بخش دوم, صفحه یازده مقدمه, به معدن المناقب پرداخته شده و آمده است: (این اثر حاوى پنجاه قصیده, مشتمل بر 3075 بیت است). با توجه به تنها دست نویس موجود این اثر در مدرسه (آیت اللّه گلپایگانى(ره)), از 3075 بیت قصاید مزبور, یازده بیت در دست نویس مورد نظر از میان رفته; به ترتیب در برگ 81, الف, شش بیت نخست و در برگ 82, ب, هشت بیت.
در معرفى بیشتر معدن المناقب باید بگویم:
این مجموعه قصاید دیباچه اى به نثر دارد که داراى نکات قابل توجهى در باب (نقد الشعر) است. میریوسف على استرآبادى در آن دیباچه دو بخش را به عیب و هنر اشعار خود اختصاص داده است و هر بخش را (معدن) نام مى نهد. در معدن نخست که شامل چهار (خَزَف) مى باشد, به سخافت معنى, توارد, تعریف خود و طول سخن پرداخته و در معدن دوم که داراى نُه (لعل) است, به صفت شعرى, سلاست, قوافى معروفه و مجهوله, سکته و ایطاى جلى, التزام صفت, الفاظ قدیم, الفاظ بعید المعنى, تشبیهات خاص و شرح حال خود دست مى یازد.
در بخش هفتم, صفحه سیزده, به منظومه مظهر الحجّة به عنوان یک دست نویس مستقل اشارت شده است و این مهم که این دست نویس در طى همان دست نویس معدن المناقب موجود در مدرسه آیت اللّه گلپایگانى(ره), کتابت گردیده و هر دو, تحت یک شماره فهرست شده اند, ناگفته مانده است; همچنین باید متذکر شوم که منظومه مظهر الحجّة به تقلید از منظومه ملاحسن سلیمى (قرن نهم هجرى) سروده شده است. دست نویسى از منظومه سلیمى با 272 بیت در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى, با عنوان (مجموعه) (کتابت 902 ق, 178 برگ) به شماره 85780 نگهدارى مى شود.
بخش هشتم به همین رساله اسئله یوسفیه اختصاص دارد و دست نویس هاى اساسِ تصحیح, از جمله دست نویس دانشگاه تهران در آن معرفى شده و آمده است: (نسخه دانشگاه از ابتدا ناقص است); البته سه مکتوب نخست آن افتاده و به تصریح معرّف دست نویس مزبور در برگ نخست: (همین نسخه در چاپ یکى از تألیفات قاضى که به وسیله سیدجلال الدین محدث به عمل آمده, مورد استفاده شایان واقع و مدتى در نزد معظم له بود).
در صفحه 35, مصحح پس از به میان کشیدن بحث قاضى و میریوسف در باب انتساب تذکرة الاولیاء به عطار, مى گوید: (نویسنده این سطور نمى داند که در گذشته تردیدى در این انتساب بوده یا نه). گفتنى است عبدالرحمان جامى در نفحات الانس, صفحه 596 (تصحیح دکتر محمود عابدى) بر اینکه این کتاب به شیخ منسوب است, پاى مى فشرد: (در دیباچه کتاب تذکرة الاولیاء ـ که به وى منسوب است ـ مى گوید… ).
در صفحه پایانى مقدمه (ص 46, سطر 7) نیز که به سطور نامه آخر اشاره مى کند, یک (اما) اضافه است: (معذور دارند که امثال این گستاخى ها اما از روى همان… ) که صورت صحیح, در متن کتاب آمده است.
پس از بررسى مقدمه مصحح, ذکر دو نکته بسیار مهم است که مغفول مانده است و بیان آنها خالى از لطف نیست; یکى تاریخ وفات میریوسف و دیگرى تاریخ نگارش این رقعه هاست. مصحح محترم هرچند به صورت گذرا و غیرمستقیم به تاریخ تولد میریوسف اشارت کرده اند, ولى از سال وفات وى سخنى به میان نیاورده اند. گفتنى است سیدمرتضى حسین صدرالافاضل در کتاب مطالع الانوار (در احوال دانشوران شیعه پاکستان و هند), بدون ذکر هیچ منبع و مأخذى, سال 1020 را سال درگذشت میریوسف مى گوید;9 و در باب تاریخ نگارش 23 رقعه, از یک طرف میریوسف در فوحات القدس از چهل سال به سر بردن در هندوستان دم مى زند و تاریخ پایان نگارش آن کتاب را 1011 ق مى گوید و در نتیجه تاریخ 971, سال ورود وى به هندوستان به دست مى آید و از طرفى در یکى از رقعه ها به گذشت 35 سال از تاریخ هجرت خود از استرآباد اشارت مى نماید که (اول اعتراض ایشان فروگذاشت آداب بود و این عجب نیست از کسى که سى و پنج سال تارک باشد); بنابراین وقتى 35 سال را به سال 971 بیفزاییم, 1006 هجرى به دست مى آید که در این سال (در شهر آگره)10 با قاضى نوراللّه مکاتبه کرده است.
نکاتى درباره متن
ص 76, س 8: بیت درست تایپ نشده است و دو کلمه از مصرع دوم به سطر بعدى حواله داده شده است.ص 142, س 5: به جاى (ملا مسکینى), (ملا بیکسى) آمده است. ملا مسکینى شوشترى از شاعران عهد شاه تهماسب صفوى است که با ملاصانعى کاشى مذکور در همان صفحه همدوره بوده است.
ص 142, س 13: (مولانا [مسکینى]11 فرمود که: پایین رو و پاره اى ترکه بیار و در دهن این صانعى یاوه گو بنه). در دست نویس هاى دانشگاه و مرعشى به جاى (ترکه), آمده: (کوه), که با ضم ّ کاف و فتح واو به معناى غوزه و غلاف پنبه و خشخاش آمده است12 و با متن بیشتر مناسبت دارد.
ص 170: قطعه:
مستمع نیست گر به روى زمین
هست بر آسمان به روز شمار
سخنم از ملایک ملکوت
برده در چرخ بى قرار قرار
در دست نویس هاى دانشگاه تهران و مرعشى, به جاى (به روزشمار), آمده است: (برون ز شمار) و به جاى (در چرخ), آمده است: (بر چرخ).
ص 176, س 2: (و دیگر آنکه به ایشان اظهار سخنورى, بلکه خط و سواد هم نکردیم, و در رنگ صانعى التماس نکردیم که اشعار ما را گوش کنید).
این جمله میریوسف در رقعه یازدهم است. مصحح گرامى در سطر سوم, (رنگ صانعى) را نام مکانى تصور کرده اند و در پانوشت همان صفحه آورده اند: (قاعدتاً باید نام محلى باشد); همچنین این نام برساخته را در نمایه عام نیز متذکر شده اند (ص 184)! در حالى که (در رنگِ صانعى), یعنى: مانندِ صانعى, و (در رنگ) یک ویژگى سبکى است که در نگارش هاى دوران موسوم به هندى در شبه قاره هندوستان به چشم مى خورد. اگر (رنگ صانعى) نام محلى بوده باشد, پس لابد در صفحه 180, سطر 4, (رنگ طفلان) نیز نام محلى است! در صورتى که یک توجه سطحى, چنین لغزشى را منتفى مى کند; (ما در رنگِ طفلان, با فلان کس بازى مى کرده ایم): مانند طفلان. از طرفى ذکر (صانعى) در صفحات پیشین (ص 142) به عنوان شاعرى که مدتى در مشهد بوده و بعد عازم هرات شده است و نزد ملا مسکینى رفته تا اشعارش را عرضه کند, گذشته است.
میریوسف در دیباچه اش بر معدن المناقب ـ که ذکر آن پیشتر گذشت ـ نمونه هایى از این ویژگى سبکى در نثر پارسى آن روزگار را باز مى نماید: (و هیچ چیزى نیست که او را هنرى و عیبى در ضمن نیست در رنگ نشئه و خمار) و (شعر استادان را مطالعه نکرده[ام] تا در وقت گفتن شعر, به شعر ایشان دیده, در رنگ دزدان قطاع الطریق در وادى انتحال درآمده… ) و (… در رنگ ابر گوهر بار… گوهر به باغ و راغ ببارد)13 و در دو بیت پایانى, یکى از قصایدش که به استقبال انورى شتافته, به زیبایى (در رنگ) و برابر آن (مانند) را قران کرده است:
رخ محب تو مانند صبح عقل منیر
که نزد روشنى صبح عقل صبح مساست
رخ عدوى تو در رنگ شام جهل سیه
که پیش او چو مسا صبح آینه آساست14
ص 176: در پایان این صفحه, سه بیت شعر آمده است که بیت نخست, اصلاً شعر نیست, بلکه ادامه نثر مسجع سطور پیشین است. آقاى جعفریان اینگونه آورده: (معاذاللّه, غلط کردم که:
شمع همه نور است [چو] از سر تا پا
در ظلمت دود هم [فروغش] پیداست
در هر محفل که نور مجلس آراست
ظلمت آن جا چو شپرک پیش ذکاست
گردیده نهان نور ز ظلمت اما
تو آن نورى که از تو ظلمت پیداست).
و در پانوشت آن صفحه گفته اند: (بر اساس نسخه ها تا همین اندازه اشعار درست شد).
با توجه به اینکه دو بیت پایانى رباعى است و واژگان (مجلس آرا), (ذکا) و (پیدا) قوافى آن هستند, متن را از روى دو دست نویس دانشگاه و مرعشى اینگونه تصحیح کردم (از دو سطر پیشتر): (شنیده بودم که هرجا نور است, ظلمت از آنجا دور است, اما نشنیده بودم که نور به ظلمت گراید و از او ظلمت زاید. معاذاللّه, غلط کردم که شمع همه نور است از سر تا پا و از او ظلمت دود هویداست و پیدا). ناگفته نماند که در دست نویس هاى ذکرشده, به جاى (در هر محفل), آمده است: (در محفلى).
2 178: یک غزل با ردیف (هنوز) از میریوسف آمده است که در متن مصحح, شش بیتى است, ولى همین غزل در هر دو دست نویس دانشگاه و مرعشى نُه بیت است. مصحح گرامى بیت هاى پنجم, ششم و هشتم را از قلم انداخته اند. برگ 73, الف ـ دست نویس کتابخانه آیت اللّه مرعشى, پس از بیت (گرچه از بى مهرى ات… ).
گرچه ترک شیوه یارى نمودى از جفا
با سگانت از ره مهر و وفا یارم هنوز
گرچه از بیداد تو جان و دلم افکار شد
جاى دارى در درون جان افکارم هنوز
و پس از بیت (گرچه از دشنام لعلت… ):
گرچه بسیار از غم تو ناتوان گردیده ام
هست از دلجویى ات امید بسیارم هنوز
پی نوشت ها :
1. میریوسف على استرآبادى, تقریباً در همه آثارش, به کر بودن خود اشارت مى نماید.
2. در آغاز دست نویس هاى رساله مزبور آمده است: (… در باب اطلاع حضرت پیغمبر بر ضمایر جمع مردمان, در جمیع احوال, واقع شده). نک به: ص 47, تصحیح آقاى جعفریان.
3. در معرفى دست نویسى از این رساله در کتابخانه حضرت آیت اللّه مرعشى(ره), به شماره 12610. بعضى از آن مطالب مهم تاریخى را یادآور شده ام. نک به: مجله میراث شهاب, شماره اخیر آن.
4. پس از مطالعه این مقاله درخواهید یافت که در تصحیح رساله مزبور, همه دست نویس ها به طور یکسان مورد توجه نبوده است و براى نمونه از امتیازات دو دست نویس مرعشى و دانشگاه چنان که باید و شاید استفاده نشده است.
5. شماره این دست نویس در مقدمه مصحح گرامى مشخص نشده است.
6. منظور, دست نویس شماره 3887 کتابخانه ملى است.
7. نک به: کاروان هند (در احوال و آثار شاعران عصر صفوى که به هندوستان رفته اند); ج 2, ص 1556.
8. نویسنده مقاله, نشانى از دست نویس صفات الاصناف میریوسف اصم نیافت.
9. نک به: مطلع الانوار; ترجمه دکتر محمدهاشم; ص 712.
10. میریوسف استرآبادى در آن شهر به سر مى برده است.
11. واژه درون قلاب از آنِ نویسنده مقاله است.
12. نک به: لغت نامه; ج 12, ص 18758.
13. نک به: دست نویس هاى معدن المناقب, مدرسه آیت اللّه گلپایگانى, شماره 34 .
14. نک به: دست نویس هاى معدن المناقب, مدرسه آیت اللّه گلپایگانى, شماره 34109.