DNA، پلاک پنهان شهیدان

جنگ تمام شد و رزمندگانی که رفته بود برای پاسداری از عزت و شرف دین و میهن، به خانه‌هایشان بازگشتند؛ اما بودند مادرانی که چشم‌هایشان در انتظار فرزند
شنبه، 14 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
DNA، پلاک پنهان شهیدان
 DNA، پلاک پنهان شهیدان
 





 

گفتوگو با دکتر محمود تولایی

کوله‏پشتی

اشاره: جنگ تمام شد و رزمندگانی که رفته بود برای پاسداری از عزت و شرف دین و میهن، به خانه‌هایشان بازگشتند؛ اما بودند مادرانی که چشم‌هایشان در انتظار فرزند برومندشان سفید شد؛ و بودند مادرانی که در این سال‌ها، پس از گذشت سال‌های سال بی‌خبری از دلبندشان، به لقای معبود شتافتند. در طول این سال‌ها و طی عملیات تفحص، بیش از پنجاه‌هزار جسد شهید از مناطق عملیاتی پیدا شده که نزدیک به ده درصد آنان بدون نام و نشان‌اند. بسیاری از این شهدا، در بیش از هشتصد حرم شهدای گمنام، شمع پروانگانی شده‌اند که شوق جهاد و شهادت در سینه‌هایشان شکفته است. شاید جالب باشد بدانی که همچنان پیکر هفت‌هزار رزمنده تاکنون مفقودالاثر مانده است!
در چنین شرایطی، پژوهشگران کشورمان همگام با برخی از پیشرفته‌ترین کشورهای جهان به فناوری تعیین هویت مولکولی دست یافته‌اند که به کمک آن می‌توان تنها با یک قطره خون به انتظار پایان داد.
استادانی از دانشگاه امام حسین(ع) و دانشگاه علوم پزشکی بقیت‌الله(عج) و دیگر متخصصان متعهد کشور، در مرکز تحقیقات ژنتیک کوثر در تلاش‌اند با انجام آزمایش‌هایDNA بر روی بقایای شهدای گمنام، آن‌ها را شناسایی کنند و شاید پس از سال‌ها خانواده‌هایی را از چشم‌به‌راهی بیرون آورند.
دکتر محمود تولایی، رئیس پژوهشکده فناوری‌های نوین زیستی و عضو هیئت علمی دانشگاه بقیت‌الله، از جملة این تلاشگرانی است که در دفتر کارش در بیمارستان بقیت‌الله پای صحبت‌های او نشستیم.
گفتوگو با دکتر محمود تولایی، متخصص بیوتکنولوژی و عضو هیئت علمی دانشگاه بقیت‌الله، دربارۀ تشخیص ژنتیک شهدای گمنام
چه شد که به فکر شناسایی شهدای گمنام افتادید؟
امروز بیش از سی سال از آغاز یک جنگ تحمیلی علیه ملت ما می‌گذرد، اما هم¬چنان یاد و نام شهدا دغدغة جدی مردم ما است. هنوز هم آرمان‌های شهدا برای مردم ما اهمیت دارد، هم وجود و پیکرشان برای خانواده‌های عزیزداده برای این انقلاب زنده است. امروز هم وقتی سراغ خانواده‌هایی که شهید مفقود در دوران دفاع مقدس داشتند می‌روید، با دلهره در را به¬روی شما باز می‌کنند؛ چون منتظرند. بنابراین پدیدة انتظار یک پدیدة واقعی و غیرقابل انکار است. خانوادة شهید می‌داند که عزیزش شهید شده، می‌داند که این عزیز دیگر برنمی‌گردد، اما دوست دارد یک سنگ قبر، یک محل برای رازونیاز و درددل خودش داشته باشد. خیلی از مادران و پدران شهدا را به‌دلیل کهولت سن از دست می‌دهیم، اما هنوز هم همسران زیادی هستند که وفادارانه، عزیزان و فرزندان همسر شهیدشان را بزرگ کرد¬ه¬اند. این فرزندان در سنینی هستند که نیاز به مشاوره و درددل با موجودی به¬نام پدر دارند.
دختری در آستانة ازدواج، پسری در انتخاب شغل، در انتخاب راه، همواره یک احساس کمبود جدی دارد و اگر امروز هم نتواند به¬لحاظ مادی و فیزیکی با پدر ارتباط برقرار کند، از راه ارتباط¬های معنوی، پنهان و به-شکل‌های مختلف، سایة پدر را در زندگی خودش حس می‌کند. آن‌ها وقتی با ما صحبت می‌کنند، یکی از آرزوهایشان این است که ای کاش سنگ قبری هم باشد و من با آن رازونیاز کنم. بالأخره این فرزندان شهدای بزرگوار ما می‌خواهند این زنجیرة ارتباط و اتصالشان به شهید، امتداد پیدا کند. این داغ و دردی است که تا کسی حس نکرده باشد، متوجه نخواهد شد که من چه می‌گویم.
اگر خواستید بفهمید که در این سی سال بر یک خانوادۀ منتظر چه گذشته، باید ببینید وقتی عزیزی از خانوادۀ خودمان به سفر می‌رود و یک ساعت دیر می‌کند، چه‌قدر دلهره وجودمان را می‌گیرد؟ چه¬قدر تماس‌های پی¬درپی و پی¬گیری که چرا یک ساعت دیر کرد؟ همین دلهره و اضطراب برای خانوادة شهدای ما، سی سال است که وجود دارد. آن‌ها با همۀ وجودشان احساس می‌کنند که باید خبری از عزیزشان به¬دست بیاورند. رهبر معظم انقلاب فرمودند: خیلی سخت است که یک خانواده مفقود داشته باشد. او همیشه درحال عملیات است. او همیشه درحالت شور و درحال دغدغه است.
همة این مقدمه‌ای که عرض کردم، عاملی بود تا احساس کنیم اگر امروز هم هستیم، باید به این خط وفادار باشیم. اگر کاری از دستمان برمی‌آید، باید تلاش کنیم. رشتة تخصصی‌ من در حوزة بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک با کار بر روی ژن متمرکز است. پس از بازگشت از دورة تکمیلی PHDاز خارج کشور، شنیدم که قرار است نزدیک به دویست شهید گمنام در بوستان‌ها، دانشگاه‌ها و مجموعه‌های کشور دفن شوند. همان موقع احساس کردم که اگر اقدامی نکنم، حتماً مدیون خواهم بود. برای همین با مسئولان وقت «معاونت فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح» و «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس» تماس گرفتم و گفتم که اگرچه ما امروز تجربة کاری برای این موضوع نداریم، اما رشته‌ای که خوانده‌ایم، توانایی‌هایی را ایجاد می‌کند که با یک تلاش علمی و پژوهشی، امکان دست¬یابی به این فن¬آوری‌ها را فراهم می‌نماید.
در ابتدای راه، ایجاد این باور برای مسئولان خیلی سخت بود. با لطف خدا و پی¬گیری‌های زیادی که کردیم، با سردار «باقرزاده» فرمانده جست‌وجوی مفقودان دیدار کردم. وقتی موضوع را با ایشان مطرح کردم، ایشان مشتاقانه پذیرفت و اشاره کرد که ما از چند سال پیش به¬دنبال چنین مسئله‌ای بودیم، اما با هریک از سازمان‌های تخصصی کشور مثل «سازمان پزشکی قانونی» و مجموعه‌هایی که در این عرصه وظیفه¬های قانونی‌ دارند، مکاتبه کرده و تماس گرفتیم، به بن‌بست رسیدیم؛ چرا که گفتند برمبنای تکنولوژی و امکانات موجود این کار برای ما شدنی نیست. برای همین هم این موضوع از اولویت خارج شد.
با طرح موضوع ازطرف ما ایشان استقبال کردند و ما کار خودمان را در سال 1382 آغاز نمودیم. اما نگران هم بودیم؛ چرا که فکر می¬کردیم اگر سراغ خانواده‌ای برویم و نمونة خونی بگیریم، دوباره انتظار را در او زنده می‌کنیم و آن خانواده می¬خواهد هرچه زودتر تکلیفش روشن شود.
بالاخره چه کسانی در این منطقة عملیاتی حضور داشته¬اند و ما چگونه به¬سراغ خانواده‌هایی برویم که زودتر به پاسخ برسیم. دو راه وجود داشت؛ یک راه این‌ بود که صبر کنیم،
 تمام پیکرهای مطهر مفقودان را که در تمام مناطق مرزی کشور پیدا شده، نگه ¬داریم و در مرحلة بعد با خانواده‌هایی که مفقود دارند ارتباط برقرار کنیم و از آن‌ها نمونه بگیریم؛ اما برمبنای شرع مقدس اسلام پیکر شهید و یا هر متوفایی را مجاز نیستیم بی‌مورد نگهداری کنیم؛ برای همین مسئولان را قانع کردیم که از تاریخ شروع کار تحقیقاتی، از پیکر هر شهید یک نمونة کوچک برداریم و کد بزنیم. سپس همین شناسه‌ها بر روی پیکرها و کارت¬های سبز آن‌ها نوشته شوند تا این پیکرها دفن گردند. پس از این‌که کارهای پژوهشی‌ انجام شد و کار به شناسایی معمول رسید، بعد اعلام کنیم شهیدی که در پارک فلان استان دفن است، متعلق به کیست. بنابراین کار با همین رویکرد آغاز شد.
معمولاً برای راه‌های نرفته نیاز داریم از منابع علمی استفاده کنیم. سرنخ این تکنولوژی به¬طور عمده در دست اف.‌بی.‌آی بود. در سایر مناطق جهان هم که کارهایی بر روی کشته‌های جنگ جهانی دوم و... می¬‌شد، به¬طور معمول یک تیم از همان‌ها می‌رفتند و در منطقه کار می‌کردند؛ اما طبیعی بود که مهم‌ترین بدخواه اصلی کشور ما همین غربی‌ها و وابستگان به تفکر امپریالیسم آمریکا بودند. بنابراین هیچ‌کدام از ایمیل‌های ما را پاسخ ندادند.
در مقاله¬هایی هم که منتشر می‌شود، بیش‌تر نکته¬های تکنیکی را انتشار نمی‌دهند تا این توانایی‌ها برای خودشان باقی بماند؛ چون آن‌ها با داشتن این توانایی‌ها می¬توانند در همة کشورهایی که ممکن است حضور پیدا کنند طرح¬وارة ژنتیکی اقوام و ملل مختلف را به¬دست بیاورند که به¬یقین هدف¬های نظامی و هدف¬های دیگری در پشت این ماجراها وجود دارد. بیش‌تر هم در پوشش کمک‌های بشردوستانه ظاهر می¬شوند.
برای همین بنده و تیم همراه کار را از سطحی‌ترین و ابتدایی‌ترین مرحله¬ها آغاز کردیم. رفته‌رفته تعدادی پایان‌نامة کارشناسی ارشد و دکترا را نیز به دانشجوهای خودم دادم تا روی این موضوع¬ها کار کنند. شاید حدود ده پایان‌نامة کارشناسی ارشد و دکترایی که روی آن کار شد، دانش لازم را برای ما فراهم کرد.
چالش دیگری که باز در این راه وجود داشت این بود که بخشی از شهدای ما در مناطق مرزی و داخل سرزمین خودی بودند و طی تفحص‌هایی که پس از جنگ تاکنون در بیش‌تر این مناطق شد، پیدا شدند؛ اما در محدوده‌های مرزی مشترک که حالا جزو حوزة استحفاضی عراق است و سربازان بیگانه و غربی‌ها در آن منطقه حضور دارند، دچار مشکل شدیم. در عمل آن‌ها از سال 1383 به این‌طرف مانع تفحص شدند؛ بنابراین معطل ‌ماندن برای این‌که تمام پیکرها را کشف کنیم و بعد بیاییم‌ سراغ فراخوان خانوادة شهدا، خیلی منطقی نبود. پس باید با آن مقداری که در اختیار داشتیم کار را شروع می¬کردیم.
بحمدالله از یک اتاق کوچک شروع کردیم و حالا یک مجموعة آزمایشگاهی کاملاً مجهز را دراختیار داریم که می¬تواند پیچیده‌ترین پرونده‌ها را کار کند. خوش¬بختانه امروز همین مجموعة ما برخی از پرونده‌های پیچیدة دادگاه‌ها و نیروی انتظامی را هم حل می‌کند. به‌طور معمول، کار با استخوان از نظر یک تکنیک و یک کار آزمایشگاهی، شاید بیش از سی تا پنجاه برابر یک نمونة خون زحمت دارد. به استخوان‌هایی که خیلی‌هایشان در سرزمین‌هایی به¬مدت زیاد دربرابر نور خورشید قرار گرفته¬اند، یا در سرزمین‌هایی مثل باتلاق، هور و شوره‌زار بوده¬اند آسیب‌های مختلفی وارد شده، و این سبب شده که این نمونه‌ها نسبت به بافت تازه خیلی آسیب‌دیده باشند؛ بنابراین گاهی روی یک نمونه ده¬بار با تکنیک‌های مختلف کار می‌کردیم تا به یک DNAباکیفیت برسیم و بتوانیم کار آزمایشگاهی روی آن انجام دهیم.
اساس کار آزمایشگاهی ما مبتنی بر قانون¬های وراثت و ژنتیک است؛ به¬این ترتیب که هر فرزندی به¬دنیا می‌آید، نیمی از اطلاعات ژنتیکی خود را از مادر و نیم دیگرش را از پدر دریافت می‌کند. بنابراین یک ترکیب جدید به¬وجود می‌آید که ضمن این‌که پنجاه‌درصد به پدر شبیه است و پنجاه‌درصد به مادر، اما کاملاً یک موجود متفاوت نسبت به والدین است. این تغییر در نسل‌های بعدی این فرد هم اتفاق می‌افتد.
نکتة پیچیدة دیگری که هست، این‌که در خانواده‌ای که دو یا هرتعداد فرزند دارند، اطلاعات ژنتیکی بین آن‌ها هم هرکدام ضمن این‌که پنجاه‌درصد به پدر یا مادر شبیه هستند، اما با هم‌دیگر تنوع دارند. چون هر فرد دارای یک جفت کروموزم جنسی است. این کروموزم دو بال دارد. این بال¬ها تشابه‌ها و تفاوت‌هایی دارند که یکی از آن‌ها را از پدر و دیگری را از مادر دریافت کرده؛ پس می‌شود گفت یک ترکیب جدید است. بسته به این‌که این بازو به این فرزند منتقل شود یا آن بازو، و همین‌طور از مادر کدام‌یک از این بازوها منتقل بشوند، یک تابلو و تصویر بالینی متفاوت ایجاد می‌شود.
تمام این مشخصات برای فرزندان یک خانواده هم متفاوت است. بنابراین با این توضیح¬ها پیدا کردن دو فرزند یا دو نفر که دارای اطلاعات ژنتیکی کاملا مشابه باشند، تقریباً نزدیک به صفر است. ما همین بررسی را در ده نقطة ژنتیکی انجام می‌دهیم. با بررسی ده نقطة ژنتیکی احتمال خطا یک به پانصدمیلیونیم کاهش می¬یابد؛ یعنی در پانصد میلیون نفر احتمال این‌که دو فرد مشابه پیدا بشود، هست. بنابراین وقتی باید در جمعیت هفتاد، هشتاد میلیونی یک کشور به‌طور قاطع بگوییم که امکان پیدا کردن دو نفر با مشخصات ژنتیکی مشابه، ناممکن و صفر است. پس آن‌چه که ما در این روش تشخیص می‌دهیم، تشخیصی محکم و بدون خدشه است. به¬هرحال همة اجزای این کار در این مجموعه فراهم است. ما از پیکرهای مطهر شهدایی که این‌جا می‌آیند، پرونده‌ای تشکیل می‌¬دهیم. آنتروپولوژی یا پیکرشناسی ما اجزایی را که از پیکر به¬دست آمده، علامت‌گذاری می‌کند. همۀ اجزای پیکری که به این‌جا می‌آید، برمبنای این فلوچارتی که وجود دارد، علامت‌گذاری می‌شود.
درواقع وقتی مراحل تشخیص صورت می‌گیرد، هرکدام از این مدرک¬ها به پرونده‌های مربوط می‌رود و نتیجه¬ها را به «کمیتة مفقودین» گزارش می‌دهیم. برای نمونه یک پرونده مربوط به شهید «طاهری»، فرزند مرحوم آیت‌الله طاهری است که در گرگان کنار پدرش و در سالروز فوت او دفن شد. یعنی در هفتة نزدیک سالروز شناسایی شد و درست در سالروز فوت پدرش تشییع و تدفین شد.
یک پروندة دیگر تشخیص داده شده است. اجزایی که در این پیکر است، متعلق به سه نفر است. چون گاهی افرادی که در یک سنگر، شیار و یا کانال شهید ‌شده¬اند، هنگام جست‌وجو روی هم افتاده¬اند. اجزایی از این دست، از یک پیکر یک کد مستقل خورده. این دو قطعه متعلق به پیکر یک شهید بوده که جدا شده. برای یک قسمت از سر و استخوان که مربوط به یک شهید دیگر بوده، کد مجزایی زده شده. در برخی از مناطق جغرافیایی مثل خوزستان، به‌خاطر حوادث آبرفتی، بارندگی‌های شدید و مسئله¬هایی که در سالیان مختلف اتفاق افتاده، ممکن است اجزایی از پیکر برده شده باشد؛ بنابراین ما از کوچک‌ترین جزء هم نمی¬توانیم غفلت کنیم. برای همین این اجزا را جدا می¬کنیم، قطعه‌ای در حد گِرَم را از آلودگی خاک و محیط پیرامون در یک سیستم ویژه، پاک‌سازی کرده و بعد برای مرحلة پودر شدن ارسال می‌¬کنیم. آن‌ها را در شرایط دمایی ویژة منفی صد و نود و شش درجه که در ازت مایع است، به یک پودر یک‌نواخت تبدیل می‌کنیم تا از این پودر استخراج DNAصورت بگیرد. شاید هر ذره‌ای از این پودر، معادل یک سلول بدن ما باشد؛ چون بدن انسان بالغ، نزدیک به صدترلیون سلول دارد و همة این سلول‌ها دارای همان اطلاعات مشابه و یک کد اختصاصی هستند. بنابراین به¬دست‌آوردن چند سلول سالم که بشود رشته‌های DNA را از آن‌ها در آزمایشگاه جداسازی و قرائت کرده و به سیستم‌های آزمایشگاهی اطلاعات قابل درک ترجمه کرد، برای انجام این کار ضرورت دارد. به‌هرحال این یک کار بسیار پیچیده و زمان‌بر است و نگرانی ما هم همین است که حالا نمی‌توانیم یک فراخوان عام بکنیم. چون نگران التهاب انتظاریم.
گاهی ممکن است یک نمونه سه روز، یک هفته، یا حتی یک ماه وقت ما را بگیرد و ما نمی‌توانیم از هیچ-کدام از این‌ها بگذریم. برای همین به¬شکل موردی این کار را می¬کنیم؛ برای نمونه، افرادی که مربوط به یک گردان هستند و یک نفرشان شناسایی می‌شود، سعی می‌کنیم به سراغ سایر اعضای خانوادة آن گردان برویم و از بقیة پیکرها برای شناسایی کمک بگیریم. سردار هور شهید «علی هاشمی» را هم که موفق شدیم شناسایی کنیم از همین روش استفاده کردیم؛ به¬طبع اگر خانواده‌هایی که شهدایشان همراه این شهید بودند بیایند، ما یک قطره‌ از خونشان را نمونه می‌گیریم و همان اطلاعات ژنتیکی را که از استخوان استخراج می-کنیم از نمونة خون خانواده هم استخراج می‌کنیم و برمبنای همان قاعدة پدیدة تعارض به تشخیص آن‌ها می¬پردازیم.
اولین نفر سردار «افشار»، معاون فرهنگی ستاد کل بودند. درواقع من به¬وسیلۀ ایشان به سردار باقرزاده ارجاع شدم. بیش¬ترین حامی و مدافع این حرکت هم تا امروز در مجموعه، سردار باقرزاده هستند.
اولین مکاتبۀ ما با مجموعه، اواخر سال 1380 بود که اعلام آمادگی صورت گرفت. بعد جلسه¬هایی گذاشته شد. در اردی¬بهشت سال 1381 که می‌خواستیم کار آزمایشگاهی خودمان را شروع بکنیم، دغدغه داشتیم که آیا مجاز هستیم قطعه‌ای از پیکر شهید را برداریم؟ آیا مجاز هستیم این قطعه‌ از پیکر را تبدیل به پودر بکنیم؟ اجزای پودر در میان بافِرهای مختلف حل می‌شوند؛ باید با این مازاد آزمایشگاهی یا بافرها و مایعات آزمایشگاهی چه کنیم؟ هدایت شدیم به این سمت که یک استفتا خدمت رهبر معظم انقلاب بنویسیم. ایشان جواب دادند و ما را راهنمایی کردند. تقریباً می‌شود گفت که از همان موقع، هم کار مطالعاتی را شروع کردیم و هم مذاکره با «بنیاد شهید اسلامی» و مجموعه‌های دیگر را پی¬گیری نمودیم. شنبه 11 خرداد بود که تلفنی با سردار باقرزاده صحبت کردم. جزئیات این حرکت ما مستندسازی شده و حتی مستندات صحبت‌هایی که با هر عزیزی کرده¬ایم تا از این حرکت حمایت بکند -یا کردند یا نکردند- امروز در پروندۀ این طرح موجود است.
نظر رهبر انقلاب را هم در این باره جویا شدید؟
بله. رهبر انقلاب مرقوم فرمودند: بسمه¬تعالی اگر ضرورتی در بین باشد، در حد رفع ضرورت مانع ندارد.
سؤال بعدی ما این بود که حالا یک پیکر را می‌برند دفن می‌کنند و جزئی از این پیکر پیش ما می‌ماند. آیا این جزئی که پیش ما می‌ماند اشکالی دارد یا باید به اصل بقایا ملحق بشود و همراه با آن دفن شود؟ ایشان فرمودند: اگر دفن با خود میت مستلزم نبش قبر باشد، دفع جداگانه اشکال ندارد.
گفتیم ما این پودر را که می‌خواهیم روی آن کار کنیم باید در محلول‌های مختلف حل بکنیم؛ تکلیفمان در ارتباط با دورریز این محلول‌ها و مواد شیمیایی چیست؟ ایشان فرمودند: اشکال ندارد.
ما با همین استفتا مقام معظم ولایت را هم در جریان این حرکت قرار دادیم. اگرچه خیلی طول کشید. کار سختی بود. چند سال کار پژوهشی انجام شد تا توانستیم یک اقدام عملیاتی انجام بدهیم؛ اما بالأخره رسالتی بر گردن ما بود و بحمدالله خدا عنایت کرد. ما امروز خود را به¬عنوان جزئی از تیم‌های تفحص و جست¬وجوی مفقودان می¬شمریم. ان‌شاالله که لایق این سربازی و این هم¬راهی باشیم.
چه¬قدر طول کشید تا این طرح عملیاتی شد؟
حداقل سه تا چهار سال کار تحقیقاتی؛ البته با اجرای پروژه‌ها. حدود سال 1385 ما می‌توانستیم سرویس‌دهی بکنیم.
ما از «ادارۀ بهداشت و درمان» و گروه‌های دیگر دولتی دانشگاهی در ده سال پیش، برای شناسایی ملکولی پیکرهای مطهر شهدا درخواست کردیم که متأسفانه افراد فوق اعلام نمودند به¬علت نبود تکنولوژی مربوط در کشور امکان این کار در کشور عملی نیست. اما بالأخره خداوند عنایت کرد و این کار با جدیت کسانی که احساس می‌کردند در عرصۀ علم هم¬چنان باید در سنگر باشیم، پی¬گیری شد.
گاهی افتخار داریم که شاهد لبخند رضایت بر لبان یک مادرِ منتظر باشیم. من در ملاقات‌هایی که با فرزندان یا خانواده‌های شهدا دارم، از اثربخشی این حرکت بسیار انرژی می‌گیرم. خدا را هم شاکر هستیم که سرانجام ما را با این پیکر شهدای بزرگوار قرار داد. آرزو هم می‌کنم ان‌شاءالله در راه اقتدار علمی نظام اسلامی باز هم توفیق سربازی داشته باشیم و سرانجام ما نیز همچون این شهدای بزرگوار با سربلندی باشد.
وقتی که این بحث مطرح شد چه نظرات موافق و یا مخالفی وجود داشت؟ شما چه جوابی داشتید؟
گروهی از مسئولان که به¬نظر من بیش‌تر کسانی بودند که خودشان عزیزی را برای انقلاب و جنگ نداده بودند یا دلشان با انتظار آشنا نبود، انتقاد می‌کردند این چه حرکتی است که شما دوباره جامعه را در التهاب قرار بدهید؟ آن‌ها دیگر فراموش شده‌اند و خانواده‌ها با این موضوع کنار آمده‌اند. موضوع را رها بکنید.
اما ما معتقد بودیم شهیدان سندهای افتخار این سرزمینند. اگر این عزیزان با خون خودشان سرود آزادی این سرزمین را سر‌دادند، پیکرشان هم باید الهام‌بخش باشد. شاید خیلی‌شان دوست داشتند گمنام بمانند اما این نفی رسالت و وظیفۀ ما نمی‌شود. حداقل قدردانی از این خانواده‌ها این است که ما بتوانیم اطلاعاتی از سرنوشت شهیدشان به آن‌ها بدهیم. بنابراین هیچ‌گاه دل‌خسته نشدیم و با انرژی این کار را پیش بردیم. البته برای بودجه‌ مشکلات زیادی را پشت سر گذاشتیم؛ چون گاهی بودجه‌ها در دست کسانی بود که اگر با ما همراه نمی‌شدند ما هم از منابعی برخوردار نمی‌شدیم. امروز هم اگر این مسیر طولانی پیموده شده، ما از بودجه‌های پژوهشی کشور نتوانستیم ریالی را برای این ماجرا جذب بکنیم و بیش‌تر از بودجه‌های سپاه یا بخش دفاع، حمایت‌هایی را دریافت کردیم. بحمدالله نگذاشتیم این پرچم بر زمین بماند و ان‌شاءالله هم¬چنان این حرکت ادامه داشته باشد. روزی که ما این حرکت را شروع کردیم، بنده و آقای دکتر «زینلی» بودیم؛ اما امروز یک تیم منسجم و تحصیل¬کرده در مقطع¬های مختلف درگیر این کار هستند. این کار باقوت دارد پیش می¬رود و ان‌شاءالله بتوانیم این مجموعه و مرکز را در سطح یک مرکز منطقه‌ای که بتواند به کشورهای همسایه هم سرویس بدهد ارتقا ببخشیم.
از علمی بودن بحث اشکال نمی‌گرفتند؟ کسانی که ناآگاه هستند هر چیزی ممکن است بگویند و مسائل و مشکلاتی که به‌وجود بیاورند.
بالطبع در این مورد تنها متخصصان این حوزه صلاحیت صحبت کردن دارند. این عرصه امروز در زمینه‌های مختلف در کشورهای پیشرفته و حتی کشور خود ما مورد استفاده قرار می‌گیرد. امروز یکی از تکنولوژی‌ها و روش‌های بسیار کارآمد در پیش¬گیری از جرم، همین بانک‌های اطلاعات ژنتیکی است. برای نمونه، امروز وقتی مجرمی یک نامۀ تهدیدآمیز یا یک مادۀ بیولوژیک خطرناک را از طریق پاکت نامه به جایی منتقل می‌کند، ما می¬توانیم فرد را از همان محلی که با آب دهان درِ پاکت را چسبانده، شناسایی کنیم؛ البته درصورتی که بانک اطلاعات ژنتیک مجرمان را دراختیار داشته باشیم. کافی است در یک صحنۀ جرم یک تار مو یا یک دستمال کاغذی که فرد آب دهانش را با آن تمیز کرده جا مانده باشد. امروز با همین روش امکان شناسایی مجرمان وجود دارد. بنابراین در علمی بودن این راه تردیدی وجود ندارد. بسیاری از پیشرفت‌های امروز در بحث تشخیص نقص‌ها و اختلالات ژنتیکی پیش از تولد یا پس از آن، همین مارکِر‌های ژنتیکی هستند و کار ما هم مبتنی بر همین مارکِرهای ژنتیکی است.
فرمودید که از همۀ خانوادۀ شهدا و مفقودان نمی‌توانستید نمونه بگیرید. درست است؟
بله.
پس چه¬طور متوجه هویت شهید گمنامی که به این‌جا می‌آوردند و شما DNAاو را تشخیص می‌دادید، می‌شدید؟
در گام اول کار کردن با نمونه‌های خون خیلی ساده، آسان و سریع است. یعنی ما می¬توانیم حتی در طول یک هفته هزار نفر را پُرفایل یا تعیین طرح¬وارۀ ژنتیکی بکنیم. اما در طول یک هفته ممکن است حداکثر برای ده نمونه استخوان به تشخیص برسیم. بنابراین این فاصلۀ سرعت بین دو نمونه سبب شده که ما این استراتژی را درپیش بگیریم که اول نمونه‌های استخوان را استخراج ژن بکنیم که اطلاعات طرح¬واره‌های ژنتیک که به¬طور معمول به¬شکل کدها و رمزهایی درمی‌آید، به¬دست بیاوریم و بعد سراغ خانواده‌ها برویم. البته با هماهنگی «ادارۀ ایثارگران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»، امروز سراغ خانواده‌ها هم می‌روند و همان نتیجۀ کار تحقیقاتی که ما روی نمونه‌ها انجام می‌دهیم در قالب چنین نمودارهایی به¬دست می¬آید.
این اطلاعات داخل بانک‌های ژنتیکی ما قرار می¬گیرد. ما هم دو بانک داریم؛ یک بانک مربوط به نمونه‌های مجهول، یک بانک مربوط به خانواده‌های دارای فرزند مفقود، و در یک سیستم بیوانفرماتیکی کاملاً پیچیده، این جست¬وجوها و مقایسه‌ها صورت می‌گیرد تا ما بتوانیم به تشخیص برسیم. تنها به این دلیل که نمی‌خواهیم زودهنگام این دغدغه را در خانواده‌ها درست بکنیم، به¬ویژه این‌که پدرها و مادرها در سنین کهن¬سالی هستند و این استرس می‌تواند برایشان ناجور باشد، ترجیح می¬دهیم فراخوان عام نکنیم. اما توصیه می¬کنیم فرزندان و یا جوان‌ترهای خانواده‌های شهدا که درجریان چنین تکنولوژی و روشی قرار می‌گیرند، اگر می¬توانند پیش از معاینه¬های بالینی و یا کارهای روزمرۀ پزشکی‌ای که از پدرها و یا مادرهای پیر شهدا می‌خواهند انجام بدهند، با ما هماهنگی بکنند تا راهنمایی¬شان کنیم و بروشوری به آن‌ها بدهیم. آن‌ها از طریق آزمایشگاه می¬توانند بدون این‌که به مادر و پدرشان بگویند، همراه با سایر کارهای آزمایشگاهی یک یا دو سی¬سی، از نمونۀ خون والدینشان را به ما بدهند تا در بانک اطلاعاتمان داشته باشیم. البته ما در آخر سال گذشته، 15 اسفند 1389 در یک فراخوان عام، خانواده‌های شهدای گمنام در استان اصفهان را در یک همایش بزرگ سه¬هزار نفره نمونه‌گیری کردیم. اما به همان دلیلی که توضیح دادم، تنها چند درصد از نمونه‌های استخوان‌هایی که دراختیار داریم متعلق به استان اصفهان است. البته هرچه تعداد جامعۀ هدف به-لحاظ آماری بیش‌تر شود قوّت پاسخ¬گویی افزایش می‌یابد. امیدوار هستیم که به¬سرعت بتوانیم همۀ این نمونه‌ها را پُرفایل بکنیم و از خانواده‌های بیش‌تری نمونه بگیریم. اما به ما هم حق بدهید؛ ممکن است بسیاری از خانواده‌هایی که عزیزشان در سال‌های پیش از شروع این کار در مزار شهدای گمنام دفن شده‌ باشند، یا شهدایی که در منطقۀ مرزی مشترک یا در سرزمین عراق هستند بیایند و به ما نمونه بدهند. رسیدن به آن نمونه‌ها مشکلات بسیاری دارد و می‌تواند زمان‌بر بودن آن را بسیار بیش‌تر بکند؛ به¬ویژه گرفتن مجوزهای نبش قبر برای شهدایی که پیش از شروع این طرح هم تدفین شده‌اند، مشکلات خودش را دارد که فعلاً در اولویت کاری ما نیست.
شما گفتید دفن شهدای گمنام داخل پارک‌ها و بوستان‌ها این انگیزه را برای شما ایجاد کرد. شما در دوران جنگ هم زمینه‌ای داشتید؟ در دوران جنگ هم شهدایی بودند که برجای می‌ماندند و دغدغۀ برگرداندن آن‌ها به عقب و شناسایی‌شان وجود داشت. شما در جریان این‌ چیزها در جنگ هم بودید یا نه، تنها همان صحنه¬ای که پس از جنگ در تدفین شهدا دیدید، شما را برآن داشت که این طرح را مطرح کنید؟
البته من در دوران اجرای پایان‌نامه دکترای عمومی خودم که در سال 1367 بود، بر روی سوژه‌های مرتبط با عوارض جنگ تحمیلی کار می‌کردم. بر روی آثار پاتولوژیک ناشی از استنشاق گاز خردل در روی اندام‌های درونی جانبازان نیز کار کردم. در سال 1380 که موفق شدم PHDخودم را بگیرم، آن اطلاعات را هم دراختیار داشتم. پس بسیاری از چیزهایی را که انسان پیشنهاد می‌کند، مرتبط با دانش و اطلاعاتی است که در زمان کسب می‌کند. طبیعی بود که تا پیش از آن من در این حوزه از دانش اطلاعات چندانی نداشتم و به-دنبال موضوع هم نبودم.
چه شهدایی مشمول این آزمایش‌ها می‌شوند؟ چه شهدایی را به شما ارجاع می‌دهند تا شما این‌جا تعیین هویت کنید؟ تنها شهدای گمنام یا آن‌هایی که ویژگی‌های خاصی دارند؟
گروهی از پیکرهایی که تفحص می‌شوند، دارای اجزایی ازقبیل کارت‌های برجای مانده و یا پلاک‌هایی هستند. به¬طبع این شهدا مفقود تلقی نمی‌شوند. اما گروهی از این شهدا هستند که هیچ¬گونه آثار قابل تشخیص همراه خودشان ندارند؛ این‌ شهدا به مرکز ما هدایت می‌شوند. در مواردی هم هست که یک شهید با یک پلاک یافت می‌شود اما خانواده براساس یک¬سری شواهد و یا اطلاعاتی که ممکن است در ذهنشان باشد یا شنیده باشند، دلشان با قوت این موضوع را نمی¬پذیرد؛ برای نمونه، شنیده باشند که فرزندشان در آن زمان بادگیر تنش بوده. حالا این شهید بدون بادگیر پیدا می‌شود یا تغییرهایی از این دست که ممکن است تحت تأثیر عوارض جوّی اتفاق افتاده باشد. ممکن است بعضی از خانواده‌ها دچار شک شوند. در چنین مواردی، هم خانواده و هم آن نمونه پیکر را به ما معرفی می‌کنند و برای آن‌ها این کار تشخیصی صورت می‌گیرد.
از مراحل کار برایمان بگویید. چه¬طور می‌شود که یک شهید وارد این مرکز می‌شود و چه مراحلی را پشت سر می‌گذارد تا هویت پیدا کند و به¬دست خانواده‌اش برسد؟
به¬طور عمده در مناطق دفاع مقدس وقتی که تفحص صورت می‌گیرد، این پیکرها از طریق معراج شهدای اهواز یا مناطق دیگر که درگیر جنگ بوده¬اند به معراج شهدای تهران منتقل می‌شود. از معراج شهدای تهران مواردی که در فرآیند شناسایی باید قرار بگیرند به ما معرفی شده و این پیکرها به این آزمایشگاه منتقل می‌شوند.
در ابتدا در بخش پیکرشناسی و آناتومی، کار بررسی اجزای پیکر به¬طور دقیق صورت می‌گیرد. آناتومیست‌های ما در این تشخیص توانا هستند؛ برای نمونه، اگر یک استخوان دست از یک فرد دیگر همراه این پیکر باشد، کارشناسان ما به¬دلیل تجربه و اطلاعات علمی¬ای که دارند، قادر به جداسازی اجزای مخلوط هستند. در مرحلۀ بعد باید آن قطعه‌ای که در فضای آزمایشگاهی برای استخراج DNA استفاده می¬شود، از اجزای همراه مثل غبارها، گرد و خاک که گاهی در محیط باکتریال و محیط سطحی بوده، به¬طور کامل پاک بشود. این اجزا با چندین روش از آلودگی‌های سطحی تمیز می‌شوند و بعد جزء کوچکی از آن‌ها وارد بخش تهیۀ پودر می‌شود. در بخش تهیۀ پودر، پودر یک¬نواخت و نرمی را در شرایط سرد تهیه می‌کنند و از آن به¬بعد کار آزمایشگاهی بر روی نمونه آغاز می‌شود.
این نمونه‌های سلول‌های استخوانی، بیش‌تر به¬دلیل وجود املاح معدنی مثل کلسیم و فسفر یک بافت سختی را ایجاد می‌کنند؛ بنابراین ما باید در ابتدا این غشای سلولی را به¬وسیلۀ مواد بافرهای آزمایشگاهی و شیمیایی هضم بکنیم. اول این کار صورت می‌گیرد. گاهی همین مرحله ممکن است بسته به ضخامت و سن نمونه، چند روز طول بکشد. پس از این مرحله ما به هستۀ سلول دست پیدا می¬کنیم. بعد باید با روش‌های دیگری هستۀ سلول را نفوذپذیر کرده و اجزای اُرگانِل‌ها و پروتئین‌های احتمالی همراه را به¬وسیلۀ روش‌های آزمایشگاهی حذف کنیم تا به کروموزوم‌های سلولی برسیم. پس از آن به¬وسیلۀ روش‌های آزمایشگاهی، از روی تک‌رشته‌های سالمی را که وجود دارند هزاران کپی ایجاد کنیم.
در شرایط سلامت وقتی بافتی بریده می‌شود یا دراثر جراحی بخشی از آن برداشته می‌شود، این بافت‌ها کم¬کم ترمیم می¬شوند؛ یعنی یک فرآیند همانندسازی سلولی اتفاق می¬افتد تا بافت‌های آسیب¬دیده ترمیم بشود.
وقتی که دیگر این بافت زنده نیست، فرآیند همانندسازی نمی‌تواند صورت بگیرد؛ اما DNAالگو وجود دارد. ما از آن DNA الگو و از آنزیم‌های مشابه همان آنزیم‌هایی که در شرایط حیات و در تغییرات دمایی داخل سلول تکثیر صورت می‌گیرد، استفاده می¬کنیم. در فضای آزمایشگاهی و داخل دستگاهی از هر تک‌سلول هزاران کپی تهیه می¬کنیم تا تازه به¬اندازۀ سر سوزنی قابل دیدن بشود. از همان جزء قابل رؤیت باز بقیۀ بخش‌های آزمایشگاهی صورت می‌گیرد. رشته‌های DNAباز می‌شوند و این کلاف و اطلاعات بخش‌های مشخص¬شده قرائت ¬شده و به کدهایی ترجمه می‌شوند. این کدها در بانک‌های بیواَنفورماتیکی و اطلاعاتی می‌نشینند و بالأخره درصورتی که در بین بانک اطلاعات ژنتیک نمونه‌های معلوم -که خانواده‌ها هستند- مورد مشابهی با برخی از این اجزا پیدا بشود، از طریق نرم‌افزار سراغ پرونده‌های اصلی می‌رویم و کارهای دقیق‌تر را پس از آن انجام می‌دهیم.
اگر در نمونه‌های موجود مطابقت نباشد چه¬کار می‌کنید؟
اعلام نتیجۀ منفی می‌کنیم. می‌گوییم این پیکر به این خانواده تعلق ندارد.
یعنی باز گمنام می‌ماند؟
بله، این پیکر در آن مقطع گمنام می‌ماند؛ اما مفهومش این نیست که همیشه این اتفاق بیفتد. به دلیل این‌که هرچه بانک اطلاعات خانواده‌های مفقودان ما زیادتر بشود، ما اطلاعات بیش¬تری به¬دست می¬آوریم. این پیکر ممکن است به خانواده‌ای تعلق داشته باشد که در یک شهر و استان دیگر زندگی می‌کند. ممکن است ما سال بعد سراغ نمونه‌گیری از آن‌ها برویم. بنابراین آن نمونه در بانک اطلاعاتی محفوظ باقی می‌ماند.
جسد چه می‌شود؟ دفن نمی‌شود؟
پیکر از طریق معراج شهدا به خانواده‌ها تحویل داده می‌شود و با همین مستنداتی که وجود دارد و با گزارشی که ما به¬طور معمول به معراج اعلام می¬کنیم -مثل این نمونه- اطلاعات لازم، گزارش آزمایشگاهی و اطلاعات آزمایشگاهی داده می‌شود و بر این مبنا انتصاب یک نمونه به یک شهید اعلام می‌شود.
منبع ماهنامه امتداد شماره 65




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما