مدرس و مشروطیت

یکی از زمینه های شکل گیری نهضت مشروطیت، مربوط به جنبش تنباکو در ایران است. ناصرالدّین شاه قاجار در سفر سوم خود به اروپا، به انگلیس رفت (1). در این سفر،
پنجشنبه، 6 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مدرس و مشروطیت
مدرس و مشروطیت

نویسنده: عباس رمضانی



 

شهید مدرس در مجلس شورای ملّی

نهضت مشروطیت

یکی از زمینه های شکل گیری نهضت مشروطیت، مربوط به جنبش تنباکو در ایران است. ناصرالدّین شاه قاجار در سفر سوم خود به اروپا، به انگلیس رفت (1). در این سفر، «سرهنری دراموندولف»، وزیر مختار آن کشور، دوست خود «سرگرد جرالد. اف. تالبوت»، را به شاه معرّفی کرد. سرانجام، مذکرات بین شاه و تالبوت با دلّالی امین السّلطان، صدر اعظم وقت ایران که در سفر به اروپا همراه ناصرالّدین شاه بود، به انعقاد قرارداد معروف تالبوت انجامید.
به موجب این قرارداد، امتیاز انحصاری خرید، فروش، تهیه و توزیع توتون و تنباکو در سراسر ایران به مدّت پنجاه سال به انگلیسی ها واگذار شد و شاه با دریافت مبلغ زیادی رشوه، قرارداد را تأیید کرد. انتشار خبر انعقاد قرارداد، موجی از خشم و نفرت مردم ایران، علما و روحانیت، تجّار و بازرگانان توتون و تنباکو را نسبت به دربار، شاه و انگلیس به همراه داشت. حتّی روس ها که از رقیب خود عقب مانده بودند، به مخالفت برخاستند. تجمّع مردم و معترضین در اطراف محل اقامت مراجع، مساجد و همچنین ارسال تلگراف و نامه های زیاد برای علمای نجف و به ویژه آیت الله میرزای شیرازی، موج مخالفت ها را تشدید کرد و کار به جایی رسید که میرزای شیرازی با فتوای تاریخی خود، استعمال، خرید و فروش توتون و تنباکو را حرام و در حکم محاربه با امام زمان (عج)، اعلام کرد. مردم با آگاهی از حکم مرجع تقلید خود همه ی قلیان ها را شکستند، بسیاری از انبارهای توتون و تنباکو را آتش زدند. این فتوا در دربار و حرم سرا نیز تأثیر گذاشت و زنان شاه از درست کردن قلیان برای او پرهیز نمودند.
حجم مخالفت های مراجع تقلید و مردم به حدّی بود که ناصرالّدین شاه، با پذیرش پرداخت غرامت، قرارداد را لغو کرد. از این زمان به بعد، حضور و تأثیر روحانیت و مراجع تقلید در عرصه های سیاسی و اجتماعی ایران پر رنگ شد و رشد افکار و اندیشه های سیاسی و آگاهی مردم زمینه را برای شکل گیری نهضت مشروطیت فراهم نمود. مردم برای آزادی خود از دست استبداد شاهان با روحانیت همراه شدند و در این راه پیروزی بزرگی به دست آوردند.
ترور ناصر الّدین شاه قاجار در حرم حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع)، اقدامات سیّد جمال الّدین اسد آبادی به عنوان پایه گذار نهضت های اسلامی در یک قرن و نیم اخیر، نشر اندیشه های میرزا رضا کرمانی و شجاعت و شهامت وی در قتل دیو استبداد، افزایش مبارزات مردمی بر ضدّ اوضاع نابسامان دربار مظفّر الّدین شاه و ظلم و ستم شاهزادگان و مقام های کشوری و لشکری، تحصّن علما و مردم در حرم حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) در شهر ری و حرم حضرت فاطمه ی معصومه (س) در قم، تلاش را برای تأسیس عدالت خانه و رسیدگی به شکایات و مشکلات مردم، مظفّرالّدین شاه را مجبور کرد فرمان مشروطیت را در 14 جمادی الثّانی سال 1324 ه ق امضاء کند.
اقدام مظفّرالّدین شاه که طبق خواسته ی مردم و علما صورت پذیرفت، پیروزی بزرگی برای آنان محسوب شد و چند ماه بعد، اولین دوره ی مجلس شورای ملّی عصر مشروطیت با حضور مظفّرالّدین شاه افتتاح گردید که در این قسمت به نقش مدرّس در پنج دوره ی مجلس اشاره می شود و تلاش خواهد شد تا بعضی از وقایع و رخ دادهای هر دوره به صورت مختصر مطرح گردد.

اوضاع ایران در عهد مدرّس

زندگی شهید مدرّس از تولّد تا زمان شهادت او، مقارن با دو حکومت قاجاریه و پهلوی بود. سرمداران هر دو سلسله تحمّل اندیشه ها، خط مشی، ایدئولوژی، آرمان ها و اهداف سیّد حسن مدرّس را نداشتند. عملکرد پادشاهان هر دو دوره و وضع اسف بار دربار، آرامش و آسایش را از مردم گرفته بود و ظلم و استبداد بیداد می کرد. این وضع مدرّس را بر آن داشت تا برای رفع بحران ها و مشکلات داخلی و خارجی که ایرانیان را تحت فشار قرارداده بود، راه حل هایی بیاید.
صرف نظر از اوایل زندگی شهید مدرّس که به اواخر سلطنت ناصر الّدین شاه قاجار مربوط می شود، بخش دیگری از زندگی او به دوران آشفته ی عصر محمّد علی شاه و احمد شاه قاجار ارتباط دارد. در مجموع می توان مهم ترین مشکلات ایران در این دوره تا زمان خلع قاجاریه به دست رضاخان پهلوی را به شرح زیر دسته بندی نمود:
1. آشفتگی دربار قاجار؛
2. رواج تملّق، چاپلوسی، فروش مناصب و پست های دولتی؛
3. سپردن مسئولیت های بزرگ و سنگین به اشخاص کوچک و ناتوان؛
4. نفوذ بیگانگان به ویژه روس ها و انگلیسی ها در ایران و دخالت آنان در امور کشور ما؛
5. بی توجهی به هویّت دینی و ملی ایرانیان؛
6. انعقاد معاهده های یک جانبه، ویران گر و خانمان سوز با دولت های خارجی؛
7. حیف و میل بیت المال؛
8. رواج ظلم و ستم در جامعه؛
9. به حساب نیاوردن مردم در فعالیت های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و...؛
10. بستن مالیات های سنگین بر مردم؛
11. از بین رفتن استقلال و تمامیت ارضی و حاکمیت ایران بر اوضاع سیاسی، اقتصادی؛
12. ناتوانی پادشاهان در اداره ی امور ایران؛
13. رواج خرافات و کم رنگ شدن مسایل دینی و ارزش های اخلاقی؛
14. ویرانی و خرابی در عرصه های مختلف کشور؛
15. عقب ماندن ایران از جهات گوناگون؛
16. در امان نبودن جان، مال و ناموس مردم؛
17. وجود استبداد شاهان و استثمار و استعمار دولت های بیگانه.
بخشی از زندگی و فعالیت های شهید مدرّس هم به دوران پهلوی مربوط می شود. حضور رضاخان در رأس بعضی از امور، مثل فرمان دهی کل قوا، رییس هیأت دولت و به عبارت دیگر رییس الوزرایی، یا نخست وزیری در دوران احمد شاه قاجار و سرانجام پادشاهی او بر ایران، مواردی هستند که در عصر مدرّس به وقوع پیوسته است و شهید مدرّس به عنوان یکی از مخالفان سرسخت او همواره در افشای سیاست های ددمنشانه و خائنانه ی رضاخان و برخورد با آن ها کوشیده است.
عملکرد رضاخان و سیاست قدم به قدم او در گسترش نفوذش در ایران، با پشتیبانی قدرت های بیگانه مدرّس و یارانش را در اقلیت قرارداد. او را در عرصه ی
فعالیت های گوناگون محدود کرد و کار به جایی رساند که به فکر نابودی وی افتاد. فضای ایران در دوران رضاشاه و به ویژه از زمانی که در رأس کار قرار گرفت، بسیار آشفته، استبدادی و تأسف آور بود. رضاخان پایگاه خود را قبل از فروپاشی نهضت جنگل در کودتای سال 1299 استحکام بخشید. این ماجرا نقش بسیار مؤثری در تثبیت موقعیت و دست یابی او به قدرت مطلق داشت. کودتایی که مدتی بعد راه را برای تاج گذاری او هموار نمود (2) و حدود شانزده سال بر ایران حکومت کرد و نظام دیکتاتوری و استبدادی او، خفقان دوره ی قاجاریه را دو چندان شاخت.

الف. دوره ی اوّل مجلس شورای ملّی

شهید مدرّس در زمان آغاز به کار اولین دوره ی مجلس شورای ملّی در اصفهان حضور داشت و در مدرسه ی جدّه ی بزرگ مشغول تدریس بود. او در همین سال مورد سوء قصد قرار گرفت ولی جان سالم به در برد. این مجلس که اولین مجلس دوره ی مشروطیت بود، ضمن مخالفت با دریافت وام دولت ایران از روسیه و انگلیس،
بودجه ی دولت را کاهش داد و با قرارداد 1907 مخالفت کرد (3). قانون اساسی مشروطه هم توسّط این مجلس تدوین گردید و فصل های اول تا پنجم آن به مسایل مربوط به مجلس اختصاص یافت. عمر مجلس دوره ی اول، حدود دو سال طول کشید. ناسازگاری محمد علی شاه با مشروطه خواهان و مخالفت او با افکار آزادی خواهان در ایران، مردم و علما را به واکنش واداشت. محمّد علی شاه که از هیچ راهی موفّق به آرام کردن مردم و برقراری آرامش در کشور نشد، به «کلنل لیاخوف روسی»، رییس قزاق های ایران دستور داد تا مجلس را به توپ ببندند. با این کار مجلس تعطیل شد و شاه حکومت نظامی را در سطح کشور برقرار ساخت. این برهه از تاریخ ایران به «دوران استبداد صغیر»، معروف شده است که البته با عکس العمل های شدید مردم و روحانیون در برابر حکومت نظامی و خلع محمّد علی شاه، این دوره نیز پس از حدود یک سال و پنج ماه پایان یافت.

ب. دوره ی دوم مجلس شورای ملّی

سیّد حسن مدرّس بر اساس اصل دوم متمّم قانون اساسی دوره ی مشروطه مبنی بر
«معرّفی بیست نفر از علمای بلاد به مجلس و انتخاب پنج نفر از میان آنان به عنوان علمای طراز اوّل برای نظارت بر قوانین مصّوب مجلس» و نامه ی دو تن از علمای ایرانی ساکن در نجف (آیت ا... عبدالله مازندران و محمد کاظم خراسانی)، به دوره ی دوم مجلس شورای ملی راه یافت (4).
در این دوره، نمایندگان مجلس به صورت صنفی انتخاب می شدند و علمای اسلام نیز چند نفر را برای نظارت بر قوانین و تطبیق آن ها با موازین شرع و اسلام به مجلس معّرفی می کردند. تعداد این افراد بیست نفر بود که مجلس شورای ملّی یک نفر (5) از آن ها را به اتفّاق آرا و چهار نفر (6) از آن ها را به اتفّاق آرا و چهار نفر دیگر به قید قرعه انتخاب کرد و نتیجه ی کار خود را طی نامه ای به اطّلاع علمای نجف رساند.

مهاجرت مدرّس به تهران و حضور در دومین دوره ی مجلس شورای ملّی

انتخاب مدرّس به عنوان یکی از علمای طراز اوّل برای نظارت بر قوانین مجلس شورای ملّی و تطبیق آن ها با موازین اسلامی، سبب شد تا وی از اصفهان به تهران مهاجرت نماید. مدرّس ابتدا به روستای اسفه رفت. خانه ای
که از راه ارث به او رسیده بود را برای ساختن حمّام وقف نمود و وسایل مختصر خود را با یک گاری تکه اسبه از اسفه به اصفهان آورد و از آن جا رهسپار تهران شد. در مسیر اصفهان تا تهران، در کاشان، قم و شهر ری چند روزی توقّف داشت. در شهر ری به زیارت مرقد مطهّر و منوّر حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) شتافت و در کوچه ی باغ سراج الملک خانه ای اجاره کرد. گاری را نیز به سورچی (7) بخشید تا پس از فروش آن، خرج سفر بازگشت خود به اصفهان را تأمین نماید. مدرّس مدّتی بعد در خیابان شاه آباد و در خانه ی مشهدی عبدالکریم ساکن شد. مدرّس ضمن حضور در جلسه ی 195 مجلس شورای ملّی (8)، مراسم تحلیف را به جای آورد و سوگندنامه را امضاء کرد. این مجلس به ریاست مستشار الّدوله آغار به کار کرد و اگر چه در محدود کردن مُداخله ای شاه در امور مجلس و لغو انتخاب صنفی نمایندگان توفیق یافت ولی با اقداماتی که در آن انجام شد، با چند شکل مواجه گردید در این رابطه می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1. هماهنگ نبودن نمایندگان مجلس و مخالفت جناح های مختلف با یکدیگر؛
2. کارشکنی عناصر وابسته به دربار؛
3. پیدا شدن افکار روشن فکر مآبانه ی متمایل به غرب به سرپرستی سیّد حسن تقی زاده، رهبر حزب دموکرات عامیون (9)؛
4. دخالت کشورهای بیگانه، به ویژه روس ها و انگلیسی ها؛
5. تلاش محمّد علی شاه برای بازگشت به سلطنت و دست یابی به تاج و تخت پادشاهی؛
6. مشکلات عمده ی اقتصادی، سیاسی و داخلی؛
7. بروز نابسامانی در داخل کشور و تشنّج های پراکنده در برخی نقاط؛
8. باز شدن پای آمریکایی ها به ایران با ورود مستر مورگان شوستر برای اصلاح امور مالی؛
9. حضور «یالمارسن» سوئدی برای اصلاح ژاندارمری و «مسیو پرنی» فرانسوی برای انجام اصلاحات در دادگستری.
مجلس دوم در مقابل مشکلات و موانع مزبور و عوامل دیگر، تاب مقاومت نیاورد و کاری از دست نمایندگان مجلس که خود نیز گرفتار اختلافات داخلی و جناحی بودند، بر نیامد و به همین دلیل به فرمان ناصر الملک، منحل گردید (10).
انحلال مجلس دوم و آغاز دوران فترت مجلس که حدود سه سال طول کشید، بازتاب گسترده ای در مسایل مختلف ایران داشت و باعث به وجود آمدن مشکلاتی شد که به شرح زیر می باشد:
1. سرکوب آزادی های مردم و آزادی خواهان توسّط عوامل حکومتی و با زور اسلحه؛
2. به خاک و خون کشیده شدن بسیاری از مردم با دخالت بیگانگان در رهبری و هدایت نیروهای نظامی ایران؛
3. به توپ بسته شدن حرم مطهّر حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) و قتل عام جمعی از زایران حرم رضوی؛
4. اعدام میرزا علی آقا، معروف به «ثقه الاسلام (11)»، روحانی سرشناس و مبارز تبریزی در ایّام عاشورای حسینی (ع) (12)؛
5. افزایش نفوذ روس ها در شمال و انگلیسی ها در جنوب ایران؛
مدرس در دوران فترت مجلس در مدرسه ی سپهسالار تهران تدریس داشت و کلاس درس او پناهگاه مناسبی بود تا بتواند اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را برای طلّاب جوان و شاگردانش بازگو کند. او در این مدت علاوه بر مباحث علمی، موفّق شد وضع مدرسه را سامان دهی کند و از نظر فیزیکی در ترمیم و بازسازی ساختمان مدرسه و مسجد سپهسالار بکوشد. گذشته از آن، هر چند تلاش های نیروهای دولتی توان زیادی را از نیروهای انقلابی گرفت، ولی سرانجام دولت وقت (13) مقاومت خود را از دست داد و سقوط کرد (14).

ج. دوره ی سوم مجلس شورای ملّی

پس از انحلال مجلس دوم، دوران فترت آن حدود سه سال طول کشید. در این مدّت روس ها و انگلیسی ها برای گسترش بیشتر نفوذ خود در ایران از هیچ کوششی فروگذار نکردند. مجلس سوم پس از برگزاری انتخابات در محرّم سال 1333 ه. ق با سخنرانی احمد شاه افتتاح گردید و یک سال بعد به دلیل وقایع جنگ جهانی اوّل تعطیل شد. این بار هم دشمنان از فترت پنج سال و چند ماه مجلس سوء استفاده کردند. در این دوره که با زمان ریاست وزرایی مستوفی الممالک مقارن بود، اصل دوم متمّم قانون اساسی مشروطه و بحث انتخابات صنفی از چارچوب قوانین مجلس حذف گردید و بنا شد انتخاب نمایندگان مجلس مستقیماً با آراء مردم صورت گیرد. این کار با هدف دور کردن مدرّس از مجلس و ممانعت از نظر علما برای نظارت وی بر قوانین مصوب صورت گرفت، در حالی که او با رأی قاطع مردم به نمایندگی مجلس برگزیده شد و به مجلس دوره ی سوم راه یافت. مهم ترین وقایع زمان فعّالیّت و دوران فترت این مجلس را می توان به شرح زیر اعلام نمود:

الف. اقدامات مجلس سوم قبل از انحلال

1. کوتاه کردن دست مستشاران بلژیکی از گمرک ایران؛
2. طرح و تصویب قانون تشکیلات مالی؛
3. تصویب نحوه ی دریافت مالیات مستغلات؛
4. بحث و مذاکره مواد قانون پستی و...

ب. مشکلات دوران فترت مجلس سوم

1. جنگ جهانی اول؛
2. فشار آمدن به دولت ایران در اثر جنگ جهانی اول؛
3. نفوذ بیش از حدّ دولت های بیگانه در ایران و اشغال مناطق شمال و جنوب توسّط روس ها و انگلیسی ها؛
4. ضعیف شدن دولت مرکزی ایران؛
5. بروز مشکلات اساسی در سیستم اقتصاد، سیاست و مسایل اجتماعی و رفاهی مردم؛
6. ورود مستشاران انگلیسی برای اصلاح امور مالی و نظامی ایران؛
7. انعقاد قرارداد ننگین سال 1919 میلادی (1337 ه ق) دولت بریتانیا با ایران؛
8. قیام مردم تبریز به رهبری شیخ محمّد خیابانی؛
9. شهادت شیخ محمد خیابانی؛
10. وقوع کودتای سال 1299 ه. ش، مطابق با سال 1339 ه ق و منصوب شدن رضاخان به سمت وزیر جنگ؛
11. حضور آلمان ها در ایران؛
12. مهاجرت عدّه ای از نمایندگان مجلس شورای ملی به قم و تشکیل کمیته ی دفاع ملّی با همکاری مدرّس و مهاجرت تعدادی از آن ها به اصفهان، کرمانشاه و حتّی عثمانی.

بحران مهاجرت بعد از انحلال مجلس سوم

پس از انحلال مجلس دوره ی سوم، نفوذ آلمان ها در ایران افزایش یافت. علّت اصلی این موضوع چراغ سبز خود ایرانی ها به آن ها بود. دولت ایران و آزادی خواهان برای مقابله با حضور روس ها نیاز به اسلحه و مهمّات داشتند و علاقه مند بودند این نیاز خود را از آلمان تأمین کنند. از سوی دیگر مردم ایران نسبت به سیاست های روس ها و انگلیسی ها خسته و آزرده خاطر شده بودند. آلمان ها هم میانه ی خوبی با آن دو کشور نداشتند و در جنگ جهانی اوّل بر ضدّ آن ها می جنگیدند.
با نزدیک شدن دولت ایران به آلمان و گسترش نفوذ دولت این کشور در ایران و همفکری برخی از سران حزب دموکرات در برلین و استانبول، جبهه ی متّحدی در مقابل روس ها ایجاد گردید. این سیاست باعث واکنش شدید روس ها شد و آن ها بدون توجه به اعلام بی طرفی ایران در جنگ جهانی اوّل، ضمن تصرّف قزوین برای اشغال تهران وارد عمل شدند.
در همین زمان، مستوفی الممالک، نخست وزیر وقت ایران، به اعضای کمیته ی حزب دموکرات و نمایندگان مجلس شورای ملّی پیشنهاد کرد مهاجرت کنند. قرار بود به زودی مقدّمات سفر خود احمد شاه نیز فراهم شود و حتّی پایتخت را هم از تهران به اصفهان ببرند که البتّه نمایندگان روس و انگلیس مانع سفر شاه شدند. رییس مجلس شورای ملّی (15) از نمایندگان خواست ضمن ترک قم به تهران برگردند. بعضی از
آن ها اطاعت کردند و برخی دیگر در همان شهر باقی ماندند. نیروهای روسی نیز به دستور سفیر روس به قزوین عقب نشینی کردند و از اشغال تهران صرف نظر نمودند. این وضع سبب شد تا ملّیون، تهران را به مقصد قم ترک کنند. در قم کمیته ی دفاع ملی را تشکیل دادند و تصمیم گرفتند با دولت عثمانی متحّد شوند تا بتوانند در حفظ استقلال ایران تلاش نمایند. طرح تشکیل کمیته ی دفاع ملّی تا حدودی روس ها را دچار وحشت کرد و از پیش روی سریع آنان جلوگیری نمود.
روس ها افرادی نبودند که در مقابل این کمیته احساس ناتوانی کنند و اگر چه در برخورد اوّل باعث کاسته شدن سرعت آنان شد ولی در مجموع این کمیته نمی توانست مانع جدّی در برنامه های دراز مدّت آنان باشد. آن ها برای از هم پاشیدن این تشکیلات و قتل عام اعضای آن، سربازان مستقر در قزوین را به قم گسیل داشتند تا علاوه بر تار و مار کردن ملّیون، ارتباط آن ها را با پایتخت قطع کنند. تلاش های انجام شده کاملاً مطابق خواسته و اهداف روس ها پیش رفت و مهاجران (ملّیون) در قم به سه دسته تقسیم شدند (16): دسته ی اول، به سرپرستی «سلیمان میرزا»، از راه کاشان به اصفهان و از طریق کوه های بختیاری خود را به غرب ایران رساندند؛
دسته ی دوم، به همراه «مساوات» به اراک و همدان حرکت کردند و از آن جا وارد کرمانشاه و پشت کوه شدند؛
گروه سوم، از مهاجرت منصرف شدند و به تهران بازگشتند.
مهاجرت نمایندگان مجلس که سیّد حسن مدرّس هم بین آن ها بود، در غرب ایران با همکاری دولت عثمانی پیش روی روس ها را کُند کرد و آن ها مجبور به عقب نشینی و استقرار در حوالی قزوین و همدان شدند. این شکست بار دیگر اعضای کمیته ی ملّی را در کرمانشاه گرد هم جمع کرد و دولت موقّتی به ریاست «نظام السّلطنه»، تشکیل گردید که سیّد حسن مدرّس، وزیر عدلیه و اوقاف این کابینه بود. عمر این کابینه به زودی تمام شد و بروز اختلاف بین سران دو حزب دموکرات و اعتدالی و اعتراض عثمان ها در رابطه با ارتباط مستقیم آلمان ها با دولت ملّی ایران و شدّت عمل روس ها، تشکیلات آن را از هم پاشید (17).

توافق مدرّس با اعلام بی طرفی ایران در جنگ جهانی اول

در سلطنت احمد شاه قاجار، وقوع جنگ جهانی اوّل، ایران را با مشکلات اساسی مواجه ساخت. این جنگ کشورهای آلمان، اتریش و ایتالیا را به عنوان گروه متّحدین و فرانسه، روسیه و انگلیس را به عنوان متّفقین تحت تأثیر قرار داد و سپس با قرار گرفتن عثمانی ها در صف متّحدین و به صحنه آمدن ژاپنی ها، جنگ جهانی به
قاره ی آسیا هم کشیده شد. دولت مستوفی الممالک در زمان فعالیّت مجلس سوم، بی طرفی ایران را در جنگ اعلام کرد. خواسته ی دولت ایران مورد توجّه دولت های درگیر در جنگ قرار نگرفت. انگلیسی ها به جنوب ایران سرازیر شدند، آن ها با
مقاومت آزادی خواهان بوشهر و به ویژه رییس علی دلواری مواجه شدند. این سردار به همراه جمعی دیگر، جان خود را در راه دفاع از مرزها و آب و خاک کشور از دست داد و سسرانجام انگلیسی ها موفّقیت هایی به دست آوردند. روس ها نیز مناطق شمال ایران را به بهانه ی مقابله با آلمان ها و عثمان ها به اشغال درآوردند و ایران به طور ناخواسته درگیر این جنگ ویران گر و خانمان سوز شد. موضوع بی طرفی ایران در مجلس مطرح گردید و سیّد حسن مدرّس با این لایحه موافق بود. او در این رابطه اظهار داشت (18):
«امیدوارم... با توافق مجلس شورای ملّی، هیأت دولت موفق شوند بر طبق پروگرام سابق هم نسبت به امور داخله و هم حفظ بی طرفی که امروز مقصود کلّیه ی ماها است، عموماً و خصوصاً موفّق شوند (19).»

مدرّس و بعضی از مهاجران در استانبول

جمعی از مهاجران و از جمله شهید مدرّس که تحت فشار روس ها و نیروهای متّفقین قرار داشتند، به استانبول رفتند (20). چند روز از ورود آنان به آن کشور، سلطان محمّد پنجم، پادشاه عثمانی در قصر خود (21) با شهید مدرّس مذاکره کرد و سیّد طی نطقی گفت:
«خیلی معذرت می خواهم از این که می خواهم به صراحت صحبت نمایم، چه ما روحانیون در زمان حکومت استبداد ایران آزاد بودیم و هیچ قیودی برای ما در کار نبود. من نیز پس از استبداد در حکومت مشروطه هم به علّت آن که نماینده ی مجلس شورای ملّی بودم، آزاد صحبت می کردم. از این رو این جا هم بیانات خود را آزادانه اظهار می نمایم.
مقصود از مهاجرت ما ایرانیان به این کشور این است که اولاً، دولت عثمانی صحبت الحاق قسمتی از خاک آذربایجان را به خاک عثمانی موقوف نماید. ثانیاً، در موضوع صمیمیت بین برادران مسلمان ایرانی و ترک مذاکراتی به عمل آوریم (22).»

مدرّس و ملاقات او با هیأت وزرای عثمانی

مرحله ی دوم برنامه ی شهید مدرّس در استانبول، دیدار و مذاکره با تعدادی از وزیران کابینه ی دولت عثمانی بود. او پس از حضور در باب عالی (23)، وارد اتاقی شد که میز و صندلی داشت. مدرّس روی زمین نشست. وزرای عثمانی هم به تقلید از او، صندلی ها را رها کردند و روی زمین نشستند. صدراعظم عثمانی دستور داد برای مدرّس و هیأت همراه او چای بیاورند. او پس از کلمه ی «چای»، کلمه ی
«عجمی»هم به کار برد، مدرّس از صدر اعظم خواست، به جای لفظ «عجم»، از
کلمه ی «ایران»، استفاده کنند تا نشانه ی تمدّن و فرهنگ و پیشینه ی ایران باشد.
صدراعظم به مدرّس پیشنهاد کرد، خوب است لباس سربازان عثمانی و ایرانی یکسان شود. مدرّس پاسخ داد:
«خیلی چیزها هست که باید بشود، ولی متأسفانه نمی شود و من هم خیلی چیزها دلم می خواهد، ولی ممکن نیست و از طرفی در وسط دانه ی گندم هم خطّی است، ما همان لباسی را که داریم خوب است، ولی چقدر خوب بود که صدر اعظم به جای آن که گفتند لباس سربازان ایرانی و ترک شبیه هم شود، می گفتند، برادران ایرانی و ترک یک دل شوند، زیرا ممکن است از حیث لباس هم رنگ شویم، ولی یک دل نباشیم. (24)»
مدرّس پس از بازگشت از استانبول (25)، ضمن ادامه ی کار تدریس، فعالیت های سیاسی خود را نیز تداوم بخشید و از افرادی بود که برای انحلال کابینه ی صمصام السّلطنه تلاش کرد.

د. دوره ی چهارم مجلس شورای ملّی

مجلس دوره چهارم در ماه شوّال سال 1339 ه ق. با نطق احمد شاه قاجار به آغاز به کار کرد و سیّد حسن مدرّس با 48 رأی موافق به نیابت اوّل این مجلس انتخاب گردید (26). در این دوره نیز مسایلی قابل طرح می باشد که به برخی از آن ها اشاره خواهد شد.

واکنش مدّرس به کابینه ی وثوق الدّوله

کابینه ی اول وثوق الدّوله در زمان فعالیّت مجلس سوم تشکیل شد و پس از سقوط (27) آن، کابینه ای به ریاست علاء السّلطنه روی کار آمد. کابینه ی دوم وثوق الدّوله هم زمان با مجلس چهارم تشکیل گردید. او که در این دوره «با توقیف و مجازات
عده ای از سران کمیته ی مجازات، قدرتی از خود نشان داد و با تهیه ی مقدّمات انتخابات مجلس، عناصر ملّی و آزادی خواه و بسیاری از زعما و سران حزب دموکرات را به پشتیبانی از دولت برانگیخته بود، باب مذاکره با انگلیسی ها را باز کرد (28)» و نفوذ این کشور در ایران افزایش یافت.
مدرّس در آغاز کار کابینه ی وثوق الدّوله، میانه ی خوبی با او داشت و حتّی برای تشکیل دولت، وی را یاری کرد. این رابطه چندان طول نکشید. رفتار وثوق الدّوله، نوع برخورد او با بیگانگان، بازگذاشتن دست انگلیسی ها در کشور، رها کردن امور مملکت، برخورد با میرزا کوچک خان و نهضت جنگل در شمال ایران و نادیده گرفتن تعهّداتش در دوران فترت مجلس سوم، مدرّس را نسبت به وی بی اعتماد ساخت و روابط آن دو تیره و تار شد. تلاش های پنهانی وثوق برای انعقاد قرارداد 1919 با دولت بریتانیا و آگاهی مدرّس از این سیاست منافقانه، او را برآشفته ساخت و در اندک زمانی جبهه ی گسترده ای به رهبری سیّد تشکیل گردید و عرصه را بر رییس الوزرا تنگ کرد. وی این قرارداد را بدون اطلاع مجلس و سلطان احمد شاه قاجار در قبال مبلغی رشوه منعقد ساخت. احمد شاه پس از دیدن روزنامه هایی که خبر انعقاد قرارداد را نوشته بودند، به یکی از عموهای خود گفت:
«هیچ فهمیده اید که وثوق الدّوله بدبخت چه دسته گلی برای ما به آب داده است؟
خیر قربان، مگر چه شده است؟ خبر تازه ای هست؟ اتفّاقی افتاده است؟
شاه با نهایت تشدد و تغیّر خاطر می گوید: دیگر چه می خواستید بشود؟
مگر نفهمیده اید دولت قراردادی بسته است؟ (29)»
«عبدالله مستوفی»، می نویسد:
«...سیّد حسن مدرّس به دیدن ما آمده، در ضمن صحبت گفت: چرا شما بر ضدّ این اوضاع چیزی نمی نویسید. گفتم: گیرم نوشتم، کجا طبع کنم و به چه وسیله به انتشار آن بپردازم؟ نظمیه ی شهر، حتّی از فروش گلیسیرین، برای این که مبادا از آن
صفحه ی چاپ ژلاتین ترتیب داده و وسیله ی انتشارات جزئی شود، جلوگیری
می کند. گفت: شما بنویسید، برای انتشارش فکری می شود کرد (30).»
پس از انتشار متن قرارداد، از همه سو مخالفت هایی بر ضدّ وثوق الدّوله شکل گرفت. هر روز بر تعداد معترضین افزوده می شد و بعضی از کشورهای خارجی نیز از اقدام دولت ایران حیرت زده شدند. در این قرارداد، حقوق ایران نادیده گرفته شده بود و در عوض انگلیسی ها بر ارتش ایران تسلّط می یافتند، راه برای ورود مستشاران انگلیسی در سازمان های اداری و دولتی ایران هموار می شد. حاکمیت سیاسی ایران دست خوش سیاست های خصمانه ی آن ها قرار می گرفت و مردم ایران مجاز به مقابله با آنها نبودند. آن ها «آرمیتاز اسمیت»، کارشناس برجسته ی مالی خود را برای بررسی اوضاع نظامی قاجاریه و ایجاد ارتش منظّم و مجهّز به ایران فرستادند. این افراد به دلیل مخالفت های همه جانبه ی مردم ایران موفّق به حضور طولانی مدت در ایران نشدند.
مخالفان قرارداد سال 1919 که وثوق الدّوله را عامل اصلی این ننگ می دانستند را می توان در شش دسته ی زیر تقسیم بندی نمود:
1. روس ها؛
2. نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی؛
3. دولت های فرانسه و آمریکا و ... به دلیل جلوگیری از اقدمات یک جانبه ی انگلیسی ها در امور ایران؛
4. شیخ محمّد خیابانی، رهبر مبارزان تبریز؛
5. آیت ا... سیّد حسن مدّرس؛
6. برخی از صاحب منصبان قزاق.
مفاد این قرارداد، هرگز جامه ی عمل نپوشید و دولت ایران در مقابل جنبشی که مخالفان به وجود آوردند، کاری از پیش نبرد و مجبور شد آن را لغو نماید. «حسن اعظام قدسی»، ضمن معرفی سیّد حسن مدرّس به عنوان قهرمان این جنبش، مخالفان قرارداد را در طبقه ی روحانیون، «سیّد حسن مدرّس، حاج میرزا ابوالقاسم کاشانی، حاج شیخ محمد حسین یزدی، آقا سیّد موسی بروجردی و از طبقه ی رجال، آقا مستشار الدّوله، ممتاز الملک، حکیم الملک، حاجی امین الضرب و... (31)»، می داند.
مخالفت شهید مدرّس با قرارداد 1919 به حدّی جدّی و گسترده بود که منزل او و حاج امام جمعه خویی، مرکزی برای تشکیل جلسات مخالفان و آزادی خواهان بود. آن ها در این جلسات، نامه ها و شب نامه هایی علیه وثوق الدّوله و دولت او تنظیم و منتشر می کردند. احمد شاه نیز از اقدام وثوق به شدّت عصبانی بود. انگلیسی ها که با انعقاد قرارداد، خود را در ایران یکّه تاز میدان می دیدند، به تحکیم مواضع خویش پرداختند. آن ها در اقدام دیگری، «نرمان»، سفیر جدید خود را رهسپار ایران کردند (32). احمد شاه هم که قبلاً به فرنگ سفر کرده بود از راه بصره و بغداد به خرمشهر آمد و مورد استقبال شیخ خزعل قرار گرفت و چند روز بعد خود را به تهران رساند. در این زمان افکار عمومی بر علیه قرارداد تهییج شده بود و مخالفت های پنهانی و آشکار بر ضدّ انگلیسی ها به شدّت ادامه داشت. مدرّس که پرچم دار این وقایع بود از مواضع خود عقب ننشست. پس از سقوط کابینه ی وثوق الدّوله، مشیر الدّوله پیرنیا، کابینه را تشکیل داد (33). او طی فرمانی قرارداد را ملغی اعلام کرد و ادامه ی کار انگلیسی ها را منوط به تصویب قرارداد در مجلس شورای ملّی ایران دانست. انگلیسی ها که این وضع را مشاهده کردند، نظامیان خود را از ایران خارج ساختند.
مدرّس که معتقد بود «این قرارداد می خواهد استقلال مالی و نظامی ما را از دستمان بگیرد، چون اگر بنا باشد ایران مستقل بماند هر چیزیش باید دست ایران باشد. حاش، ماش، حیثیتش، چه اش، چه اش، همه چیزش باید دست ایرانی باشد، اما این قرارداد، یک دولت خارجی را در دو چیز مهّم مملکت ما شریک می کرد: در پولش و در قوّه ی نظامی اش ...(34)»، در نطق خود در مجلس شورای ملی، بزرگ ترین خدمت مجلس شورای ملّی را در دوره ی چهارم، ردّ قرارداد 1919 دانست و در پاسخ به گفته های افراد بدبین به فعالیت های این مجلس اظهار داشت:
« در سه دوره ی تقنینیه که من بوده ام و اغلب آقایان هم بوده اند، این مجلس از اول تشکیل، خدماتی به مملکت کرده است. بنده کم سراغ دارم در دوره های سابق چنین خدماتی شده باشد. یکی از عملیات مهم این مجلس، لغو شدن قرارداد است که به واسطه ی وجود این مجلس رد شد. قراردادی که همه می دانیم چقدر برای مملکت مضر بود و آثارش تا موقع انعقاد مجلس باقی بود. پلیس جنوب که از آثار مشئومه ی قرارداد بود، ملغی شد و مستشار که تا موقع انعقاد مجلس در خانه ی من و شما و همه بود، لغو گردید. این ها تمام به برکت وجود این مجلس بوده است. چرا خدمات را قدردانی نکنیم؟» (35)

در کودتای سال 1299 ه ش، 1339 ه ق و مخالت مدرّس با آن

انگلیسی ها در انجام کودتای سال 1299 نقش اوّل و اصلی را بر عهده داشتند. آن ها از ضعف کابینه ی سپهدار اعظم به نفع خود استفاده کردند و زمینه ی کودتا را فراهم نمودند. نامزدهای این کودتا شش نفر زیر بودند:
1. «سردار اسعد بختیاری» که قبل از انجام کودتا و به نتیجه رسیدن آن در زندان قصر تهران کشته شد ولی در مقدّمات این کار نقش داشت؛
2. «سالار جنگ»، که نیروهای او در مقابله با اردوی ژاندارم ها در نزدیکی سیاه کوه ورامین شکست خوردند و خودش به کاشان گریخت؛
3. «استارو سلسکی»، فرمانده قزاق خانه که یک نفر روسی بود. او در نظر داشت بدون وابستگی به انگلیسی ها در ایران کودتا کند؛
4. «نصرت «الدّوله»، که در لندن حضور داشت و با توصیه انگلیسی ها به عنوان نامزد کودتا به ایران آمد. او خواسته ی غیر منطقی «مستر نرمان»، وزیر مختار انگلیس مبنی بر دستگیری مخالفان سیاست های سران کشورش و دولت آینده ی ایران را نپذیرفت و از فهرست نامزدهای کودتا حذف گردید و بعدها به دستور سیّد ضیاء الدین طباطبایی به زندان افتاد؛
5. «سید ضیاء الدّین طباطبایی»، مدیر روزنامه ی رعد و از طرفداران سیاست های انگلیس.
6. «رضاخان» میرپنج به عنوان عامل نظامی
قبلا از وقوع کودتا، رضاخان میرپنج با پیشنهاد «ژنرال آیرون ساید»، به سمت
فرمانده ی لشکر قزاق انتخاب شد. نیروهای قزاق با هدایت رضاخان میرپنج و به بهانه ی دریافت حقوق خود از قزوین به سمت تهران حرکت کردند. تهران با برنامه ریزی قبلی انگلیسی ها و همکاری رضاخان هیچ مدافعی نداشت. حتّی معروف است که ضامن توپ ها را نیز بسته بودند و عمداً در تحویل سلاح و مهمّات به سربازان تعلّل کردند.
نیروهای فراق در مدّت چند روز تهران را به تصرّف در آوردند و همه جا حکومت نظامی شد. احمد شاه قاجار در اثر فشار انگلیسی ها حکم نخست وزیری را به نام سیّد ضیاء الدین طباطبایی و حکم سردار سپهی را برای رضاخان میرپنج صادر کرد. کودتاچیان پیروز شدند و انگلیسی ها جای پای محکم تر و مطمئن تری به دست آوردند. سیّد ضیاء پس از دریافت حکم رییس الوزرایی در یک اظهارنظر بی محتوا و غیرمنطقی گفت:
«اگر من کودتا نکرده بودم، مطمئن باشید که مدرّس کودتا کرده، همه ی ما را به دار می آویخت (36).»
به دستور سیّد ضیاء، جمعی از شخصیت های مذهبی و سیاسی و از جمله سیّد حسن مدرس دستگیر و زندانی شدند. نخست وزیر کودتا کابینه ای تشکیل داد و اعضای آن را به حضور احمدشاه معرّفی کرد و با هدف جلوه دادن اعضای کابینه به عنوان چهره های ملّی، زُبده و مخالف انگلیس، قرارداد 1919 را که عملاً لغو گردیده بود، باطل اعلام کرد. او در آغاز کار کابینه اش، بنای دوستی با روس ها را گذاشت که قرارداد سال 1921 (37) نتیجه ی آن بود.
کابینه ی سیّد ضیاءالدین طباطبایی که به «کابینه ی سیاه»، معروف شد، حدود 100 روز فعّالیّت کرد. سرانجام رضاخان از هر نظر عرصه را بر او تنگ کرد و با نقشه ی انگلیسی ها، احمدشاه مجبور شد حکم عزل سیّد ضیاء را صادر نماید. قزاق ها هم با حمایت انگلیسی ها او را تا مرز بردند و تبعید کردند. وی در دوران مسئولیت خود چند کار انجام داد که مهم ترین آن ها به شرح زیر است:
1. دستگیری و زندانی کردن سیّد حسن مدرّس و...؛
2. تعطیل کردن مراکز فروش مشروبات الکلی و میخانه ها، با هدف ظاهر سازی و عوام فریبی و مذهبی جلوه دادن خود؛
3. دستگیر کردن احمد قوام السّلطنه، حاکم خراسان و زندانی نمودن او در تهران؛

امتیاز نفت شمال و مدرّس

در زمان ناصرالدّین شاه، امتیاز نفت شمال (38) به «محمّد ولی خان خلعت بری»، معروف به «نصرالسّلطنه» اعطا گردید. این فرد پس از مدتی برای استخراج نفت قراردادی به مدّت هفتاد سال با «خوشتاریا»، گرجی تبعه ی روس منعقد ساخت (39). این قرارداد به دلیل وقوع انقلاب روسیه (40) و تغییرات جدّی در روش و منش سیاسی روس ها و در پی ملغی شدن کلیه ی قراردادهای این دولت، باطل شد.
خوشتاریا با صاحبان امتیاز نفت جنوب ایران به مذاکره پرداخت و امتیاز را به آنان فروخت. شرکتی هم به نام «شرکت نفت های شمال ایران» تشکیل گردید. بعدها آمریکایی ها در این مسأله دخالت کردند. جنگ بر سر نفت ایران بین آمریکا و انگلیس آغاز شد و سرانجام به نفع آمریکایی ها به پایان رسید.
دولت ایران نیاز زیادی به منابع مالی داشت و انگلیسی ها هم متعهّد شده بودند با دادن وام، این نیاز را برآورده سازند. در این هنگام دولت آمریکا به نیاز ایران پی برد و در کم ترین زمان وامی به مبلغ دو میلیون دلار پرداخت نمود. مدتی بعد امتیاز نفت شمال برای پنجاه سال به شرکت «استاندارد اویل» آمریکا واگذار شد. مجلس شورای ملّی (41) آن را تصویب کرد (42) و دیری نگذشت که رقابت شدیدی بین این شرکت و «کمپانی نفت سینکر» آمریکا به وجود آمد. اعطای امتیاز نفت شمال به یک کشور خارجی، مسأله ای است که در مجلس دوره ی چهارم مطرح بوده و سیّد حسن مدرّس، چند نوبت پیرامون مزایا و معایب آن سخن گفته است. او ضمن اشاره به کمبودها و ابزار مورد نیاز برای استخراج معادن اظهار داشت:
«اسباب و وسایل این صنایع و علوم، امروزه چندان برای ما فراهم نیست، زیرا علم نیست، پول نیست، استاد نیست، صنعت نیست، امنیت اگر چه هست، اما آن امنیت کامل که در تمام نقاط مملکت باید وجود داشته باشد، نیست. باید همه ی این ها کم کم تکمیل شود (43).»
مدرّس با بررسی ظرفیت های موجود در ایران، معتقد بود که در حال حاضر امکان بهره برداری از منابع نفتی وجود ندارد. او در جلسه ی 169 مجلس چهارم اعلام کرد:
«بنده گمان ندارم در ایران اشخاصی باشند که این قدر قدرت و حس و استطاعت داشته باشند که بتوانند همه ی این معادن را تحت نظر خود قرارداده و استخراج کنند. بنده که همچو افرادی را سراغ ندارم ...(44)»
او با توجه به موقعیت ایران، بررسی نیروی انسانی، تجهیزات اکتشاف و پالایش نفت، خواستار اعطای امتیاز نفت شمال شد و گفت:
«صلاح ما این است که امروزه این معامله را بکنیم و یک جایی را هم باقی بگذاریم که تبعه ی داخله و آن هایی که ثروت دارند، اگر خواستند خودشان استخراج کنند... و اگر کسی هم از اروپا بیاید و بخواهد این امتیاز را بگیرد به او نخواهیم
داد (45).»

نظر مساعد مدرّس با قرارداد 1921 (46) ایران و روس

انقلاب اکتبر سال 1917 میلادی تغییرات فراوانی را در روسیه ی تزاری بر جای گذاشت. براساس تغییر مشی سیاسی این کشور، تمام قراردادهای آن با سایر
دولت ها، باطل اعلام گردید. مشیرالدوله به سفیر ایران در مسکو مأموریت داد تا
زمینه ی انعقاد یک پیمان مودّت را بین دو کشور فراهم نماید (47).
وزیر مختار در مسکو به مذاکره پرداخت و سرانجام معاهده ای در 26 فصل بین دو کشور منعقد شد. امضای این معاهده، ناخرسندی و نارضایتی دولت بریتانیا را در پی داشت. سیّد حسن مدرّس نماینده ی مجلس شورای ملّی، اعتراض انگلیسی ها را وارد ندانست و در نطق خود بر توسعه ی روابط ایران و روس تأکید نمود. بر اساس این قرارداد مقرّر گردید موارد زیر از سوی طرفین رعایت شود (48):
1. لغو کلّیه ی معاهده های قبلی روسیه با ایران؛
2. پرهیز طرفین از دخالت در امور یکدیگر؛
3. باطل شدن بدهی های ایران به روسیه؛
4. واگذار شدن بانک استقراضی روس و همه دارایی های آن به دولت ایران؛
5. استفاده ی طرفین از دریای خزر به صورت مساوی؛
6. باطل شدن حق قضاوت کنسولی روس ها؛
7. برخورد مناسب و مساوی با اتباع ایران و روس در هر دو کشور؛
8. تعهّد طرفین برای جلوگیری از دخالت دولت های دیگر در امور آن ها.

مدرّس و کابینه ی قوام السّلطنه

قوام السلّطنه در زمان فعّالیّت کابینه ی سیّد ضیاء الدین طباطبایی، والی خراسان بود. فرمانده ی ژاندارمری خراسان (49)
به دستور سیّد ضیاء او را دستگیر و به تهران فرستاد. هنوز در زندان بود که زمینه ی سقوط کابینه ی سیاه فراهم شد و احمدشاه حکم نخست وزیری را به نام او صادر کرد و قوام کابینه ی خود را معرّفی نمود (50). مجلس چهارم که بعد از پنج سال فترت مجلس سوم تشکیل شد، کار بررسی وضعیت کابینه را آغاز کرد.
سیّد حسن مدرّس در این زمان به عنوان نماینده ی مردم تهران به مجلس راه یافت و به نیابت مجلس برگزیده شد. مجلس شورای ملّی با حضور سلطان احمد شاه قاجار افتتاح گردید. شهید مدرّس ضمن مخالفت با اعتبارنامه ی نمایندگان طرفدار وثوق الدّوله، بسیاری از آن ها را از حضور و فعّالیّت در مجلس محروم ساخت. کابینه ی قوام با حمایت و تلاش جدّی مدرّس از مجلس چهارم رأی اعتماد گرفت.
شهید مدرّس توان سیاسی قوام و قدرت او برای مقابله با تندروی ها، غرور، فرصت طلبی، قدرت طلبی و کارهای عوام فریبانه ی سردار سپه را ملاک اصلی خود در هموار کردن زمینه ی رأی اعتماد کابینه ی قوام السّلطنه می دانست.

مدرّس و کابینه ی مستوفی الممالک

پس از سقوط کابینه ی قوام السّلطنه (51)، به فرمان احمد شاه قاجار، مشیرالدّوله پیرنیا مأمور تشکیل کابینه شد. کابینه ی جدید دوام چندانی نداشت و پس از چند ماه سقوط کرد (52) و بار دیگر قوام کابینه اش را با شش وزیر (53) به مجلس شورای ملّی معرّفی نمود و مجلس به آن ها رأی اعتماد داد. ولی دیری نگذشت که این کابینه هم سقوط کرد (54).
مستوفی الممالک کاندید بعدی تشکیل کابینه بود. او طبق حکم احمد شاه و با رأی اکثریت نمایندگان مجلس مأمور تشکیل و معرّفی دولت جدید شد. مخالفت شهید مدرّس با مستوفی سبب شد که او با حدود یک ماه تأخیر وزرای خود را معرفی نماید، سیّد، مستوفی را فرد ضعیفی می پنداشت و اعتقاد داشت او نمی تواند در برابر قدرت طلبی و خود محوری رضاخان مقاومت کند. مدرّس که مستوفی را «آقا» خطاب می کرد، در این رابطه اظهار داشت:
«آقا مانند شمشیر مرصّع است که باید در روزهای بزم و ایّام سلام به کمر بست، ولی قوام السّلطنه مانند شمشیر فولادی و بُرنده است که در جنگ به کار آید. مملکت در این روزها احتیاج به شمشیر برنده ی فولادی دارد، نه شمشیر جواهر نشان (55)»
مستوفی الممالک برنامه ی دولت خود را در جلسه ی 137 مجلس شورای ملّی ارایه داد (56). در این جلسه شهید مدرّس برنامه های او را ضعیف دانست و با آن مخالفت کرد. اشکالات سیّد به برنامه ها و موارد زیر بود:
1. سائس (57) نبودن شخص مستوفی الممالک؛
2. لایحه ی سربازگیری؛
3. روابط خارجی؛
4. توسعه ی معارف؛
5. اصلاح امور قضایی؛
6. موازنه ی صادرات و واردات؛
7. پرداخت مطالبات مردم از دولت؛
8. توسعه ی راه آهن؛
9. رسیدگی به وضع مردم نقاط محروم و ضعیف (58).
استیضاح از کابینه ی مستوفی الممالک بعد از مخالفت های شهید مدرّس با
برنامه های او در مجلس شورای ملّی مطرح شد (59). در این زمان به استناد صورت جلسه ی مذاکرات مجلس، مدرّس چندان با طرح استیضاح موافق نبود، ولی با توجه به رأی اکثریت نمایندگان، آن را پذیرفت و هنگام ارایه ی ورقه ی استیضاح به مجلس گفت:
«در حقیقت با این که میل نداشتم، ناگزیر شدم که شخص بنده در این مجلس ورقه استیضاح را تقدیم مقام ریاست بنمایم تا مطابق مقرّرات... و نظام نامه ی مجلس رفتار شود (60).»
موافقان طرح استیضاح، ضعیف برخورد کردن دولت در سیاست خارجی بازگذاشتن دست انگلیسی ها و به ویژه روس ها در امور ایران را مطرح کردند. مستوفی الممالک بعد از شنیدن نظرات مخالف و موافق، به دفاع از خود و کابینه اش پرداخت. وی سخنان مدرّس را نسبت به خود و کابینه بی انصافی و بی لطفی خواند و گفت:
«امروز برای حفظ اکثریت مجلس، با این که مسلماً نمی دانم دولت اکثریت دارد یا ندارد، از این جا مرخّص می شوم و می روم حضور اعلی حضرت همایونی و استعفای خود را تقدیم می کنم. آقایان وزرا هم بفرمایید (61).»
بالا گرفتن اختلاف دولت و نمایندگان مجلس، اعضای کابینه را تضعیف نمود و مستوفی الممالک استعفا کرد (62). مشیرالدّوله مأمور تشکیل کابینه شد (63) و در آخرین جلسه ی مجلس چهارم حضور یافت. شروع انتخابات دوره ی پنجم مجلس شورای ملّی در زمان نخست وزیری مشیرالدوله آغاز گردید و رضاخان که احساس می کرد طرفداران او در این مجلس جایگاهی ندارند، با کابینه ی مشیرالدّوله به مخالفت برخاست و شخص رییس دولت را تحت فشار قرارداد و او را مجبور به استعفا کرد. تلاش مدرّس و نمایندگان مخالف رضاخان به منظور جلوگیری از این استعفا هم ثمری نبخشید و کابینه سقوط کرد.

نظر مدرّس درباره میرزا کوچک خان جنگلی و شیخ محمد خیابانی

با بررسی منابع تاریخی می توان به این نتیجه دست یافت که اقدامات مدرّس در برخورد با سیاست های خصمانه و ویران گر رضاخان و اقدام وی در ریشه کنی اختناق و استبداد سران حکومت، اوّلین مقاومت و آخرین اقدام و نهضت نبود و قبل و پس از او قیام های دیگری به رهبری آزادی خواهان و وطن دوستان به وقوع پیوست. این قیام ها بخشی از جامعه یا همه ی آن را تحت تأثیر قرار دادند، به نحوی که می توان گفت:
«اگر اندیشه ها و شیوه ی انقلابی مدرّس از شرایط و مقتضیات زمانش تجرید (64) شود، می تواند برای انقلاب اسلامی در هر زمان و شرایط دست مایه ای غنی رهنمودی راهگشا باشد (65).»
در بین این قیام ها به عنوان نمونه به دو مورد آن ها اشاره خواهد شد:

الف. قیام شیخ محمد خیابانی

شیخ محمد خیابانی کسی است که در دوره ی دوم مجلس به عنوان نماینده ی مردم به مجلس راه یافت و از نزدیک با شهید مدرّس ارتباط داشت. او پنج سال دوران فترت مجلس شورای ملّی در تبریز به کار تجارت مشغول شد. مدتی بعد به تقویت حزب دموکرات آذربایجان پرداخت و با قوای دولت عثمانی که به قصد تصرّف آذربایجان، مرزهای ایران را اشغال کردند، مبارزه نمود.
خیابانی به خاطر قرارداد 1919 با کابینه ی وثوق الدّوله مخالفت کرد. پس از سقوط این کابینه، مشیرالدّوله تصمیم گرفت، قیام او را سرکوب کند. این کار از سوی حاکم آذربایجان (66) عملی شد. قوای دولتی، اعضای حزب دمکرات و مناطق مسکونی و استراتژیکی آن را بمباران کردند. خیابانی پس از نابودی تعدادی از نیروهایش مخفی شد، اما قزاق ها به آسانی او را پیدا کردند و به شهادت رساندند (67).
سیّد حسن مدرّس درباره ی شیخ محمّد خیابانی گفته است:
«عقیده ام این است که خیابانی آدم خوبی بود... بنده خودم برای قرارداد خدمت خیابانی آدم فرستادم و تمنّای موافقت کردم، فرمودند من با عراقی ها طرف مذاکره نمی شوم ... خیابانی خوب بود، ولی ما می دانیم وضعیات آذربایجان چه بوده و این هیچ سابقه ندارد که یک کسی بیاید و ابتدا به ساکن تبرئه ی خودش را ثابت و صادر کند (68).»

ب. قیام میرزا کوچک خان جنگلی

مهم ترین اهداف میرزا کوچک خان جنگلی در ایجاد نهضت جنگل، مشاهده ی بی عدالتی، ظلم و ستم، سلطه ی بیگانگان، قتل و غارت، تجاوز به حقوق مردم، به یغما رفتن سرمایه ی ایران و مکر و حیله ی بعضی از حاکمان کشور بود. او شاهد وقایع تأسّف انگیز جنگ جهانی اوّل بود و ضعف دولت ایران را مشاهده نمود. وی در جنگل های شمال نهضتی را پایه ریزی کرد تا بتواند راه های دخالت بیگانگان را مسدود نماید و در حد توان مشکلات داخلی کشور را رفع کند.
افزایش طرفداران میرزا کوچک خان و واکنش آن ها به دخالت غیرقانونی دشمنان در امور ایران، آرامش نیروهای آنان را در نواحی شمالی کشور به هم ریخت و این احساس و تفکّر را در آن ها به وجود آورد که همیشه فکر کنند در چند قدمی آن ها مجاهدان ایرانی کمین نشسته اند.
میرزا کوچک خان مانند شهید مدرّس یکی از مخالفان سرسخت کابینه ی وثوق الدّوله بود. او اقدام حسن وثوق در انعقاد قرارداد 1919 را مورد نکوهش قرارداد و نسبت به سردار معظم خراسانی حاکم جدید گیلان به مخالفت برخاست. نهضت جنگل از سوی کابینه ی سیّد ضیاء الدّین طباطبایی و مشیرالدّوله هم آرامش نداشت. پس از کودتای سال 1299 ه ش نیز رضاخان در برابر جنگلی ها ایستاد و سرانجام سران آن را نابود و نهضت را برانداخت.
شهید مدرّس درباره ی او گفته است:
«حقیر از آقای میرزا کوچک خان و اشخاصی که صمیمانه با ایشان هم آواز بودند، نیّت سویی به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم، بلکه جلوگیری از دخالت خارجه و نفوذ سیاست آن ها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدّس که بر هر مسلمانی لازم بود. خداوند همه ی ایرانیان را توفیق دهد که نیّت و عملیات آن ها را تعقیب و تقلید نمایند. پر واضح است، ضدیّت و محاربه با همچو جمعیّتی مساعدت با کفر و معاندت با اسلام است (69).»

مدرّس و کابینه ی سردار سپه

رضاخان پس از سقوط کابینه ی مستوفی الممالک برای رسیدن به نخست وزیری تلاش زیادی کرد و انگلیسی ها هم از او حمایت کردند. آن ها از احمد شاه قاجار تقاضا نمودند تا او را به این مقام منصوب نماید. مدرّس مخالفت حضور رضاخان در این عرصه ی حسّاس بود. چون پس از آن، دوران فترت مجلس چهارم آغاز شد و کشور به فردی مطمئن تر از سردار سپه نیاز داشت تا بتواند در این دوره بدون ظاهرسازی و عوام فریبی و اتکّا به بیگانگان به اداره ی امور بپردازد.
شهید مدرّس در نطق خود در مجلس شورای ملّی، برای اثبات نظراتش سه دلیل داشت. اول، بی طرفی مشیرالدّوله در انتخابات مجلس پنجم. دوم، بی طرفی در سیاست خارجی که در زمان فترت و غیبت نمایندگان مجلس اهمیّت زیادی داشت. سوم، سرعت بخشیدن به فعالیت های انتخاباتی و افتتاح مجلس پنجم (70).
سلطان احمد شاه قاجار نیز در این دوره با سپردن نخست وزیری به سردار سپه مخالف بود و حتی در پاسخ به خواسته های دولت انگلیس اظهار داشت:
«سردار سپه همان خوب است که وزیر جنگ باشد، زیرا اگر رییس الوزرا گردد، پست وزارت جنگ معطّل خواهد ماند و اگر هم رییس الوزرا و هم وزیر جنگ باشد، هر دو پست به خوبی اداره نخواهد شد (71).»
با استعفای مشیر الدّوله، فشارهای دولت انگلیس برای رضاخان چاره ساز شد و احمد شاه قاجار بدون توجه به مخالفت های شهید مدرّس و علی رغم میل باطنی خودش، حکم رییس الوزرایی را به نام او صادر کرد. رضاخان در نخستین بیانیه برنامه ی دولت خویش را در سه محور بیان نمود (72):
1. حفظ حقوق مملکت؛
2. اجرای قانون اساسی؛
3. برگزاری انتخابات آزاد در سراسر کشور.
دوره ی چهارم مجلس شورای ملّی پس از به وجود آمدن سال ها فترت بین مجلس سوم و چهارم، افتتاح شد و علی رغم تلاش هایی که پس از دوران مذکور و طی دو سال برای ثبات مجلس و تصویب قوانین مورد نیاز جامعه صورت گرفت، معایبی وجود داشت و به همین علت آن را نمی توان به عنوان یک مجلس فعّال معّرفی کرد. بخشی از این معایب را می توان به شرح زیر مطرح نمود:
1. وجود افکار متضاد نمایندگان مجلس؛
2. نبود وحدت رویه بین عملکرد نمایندگان؛
3. دسته بندی های جناحی و حزبی در مجلس (اصلاح طلبان به ریاست شهید مدرّس و سوسیالیست ها به سرپرستی سلیمان میرزا) و وجود افراط و تفریط در نظرها و دیدگاه های نمایندگان؛
4. سوء استفاده سردار سپه از اختلاف نمایندگان مجلس و تثبیت موقعیت خود؛
5. توفیق نیافتن برای ایجاد خط مشی مشخّص اقتصادی؛
6. موافقت احمد شاه قاجار با ریاست وزرایی رضاخان؛
7. نفوذ بیش از حد بیگانگان در ایران.

ه . دوره پنجم مجلس شورای ملّی

وقتی حکم نخست وزیری رضاخان صادر گردید، جریان انتخابات مجلس پنجم نیز در حال پایان یافتن بود. این مجلس در غیاب احمدشاه قاجار تشکیل گردید (73) و توسّط ولی عهد (74) در ساختمان میدان بهارستان تهران افتتاح شد (75). اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملّی که عضو فراکسیون تجدد به رهبری سیّد محمد تدیّن و جبهه ی سوسیالیست ها به مسئولیت سلیمان میرزا بودند، با کابینه ی سردار سپه موافقت داشتند و سیاست او را در تبلیغ جمهوری و برقراری آن در ایران می پروراندند.

پی نوشت ها :

1. سال 1306 ه ق.
2. سال 1304 ه ش.
3. مطابق با سال 1325 ه ق.
4. سال 1327 ه ق.
5. حاجی میرزا زین العابدین قمی.
6. آقای سیّد ابوالحسن اصفهانی، حاج میر سیّد علی حائری، آقای سیّد حسن مدرس قمشه ای و حاج امام جمعه خوبی.
7. درشکه چی.
8. سال 1328 ه ق.
9. این حزب 28 نماینده در مجلس شورای ملّی داشت. آن ها سعادت و سربلندی مردم ایران در فرنگی شدن کامل دولت و به عبارت دیگر سر تا پا فرنگی شدن
می دانستند.
10. سال 1329 ه ق.
11. وقتی محمد علی شاه از سلطنت خلع گردید، روس ها در ایران باقی ماندند.
آن ها در آذربایجان نفوذ خود را افزایش دادند و ظلم و ستم زیادی به مردم آن دیار روا داشتند. اقدام آنان در خلع سلاح مجاهدین تبریزی، دخالت آشکار در امور ایران بود. روس ها پس از مدتی عملاً با مجاهدان وارد جنگ شدند. «هر کس می خواست غیرت و مردانگی را تماشا کند باید در این روز (29 ذی الحجه سال 1329)، به تبریز آید. سراسر شهر شوریده و مجاهدان می کشتند و کشته می شدند و گام به گام پیش می رفتند.» [1. نهضت روحانیون، ج1، علی دوانی، ص 157]، در این نبرد نابرابر، پیروزی نصیب ایران شد. مدّتی بعد سپاهیان تازه نفس روس از راه رسیدند و مردم تبریز را گلوله باران کردند ثقه الاسلام را دستگیر و زندانی نمودند. روس ها در زندان تلگراف های ثقه الاسلام را به وی نشان دادند تا تأیید کند. او در یکی از این تلگراف ها نوشته بود:
«ما با روسیان به جنگ برخاسته ایم، شما نیز به جنگ برخیزید.» [همان، ص 162]، وقتی روس ها از او سئوال کردند که این متن را شما نوشته اید با فرد دیگر؟ ثقه الاسلام پاسخ داد: متن، نوشته ی من است. از او خواستند تا متن را امضا کند و تأیید نماید که مجاهدان تبریز آغازگر جنگ با روس ها بوده اند. وی نپذیرفت و اظهار داشت:
«این ها دروغ است، جنگ را شما آغاز کردید.» [همان، ص 162]
12. سال 1330 ه ق.
13. کابینه ی صمصام السّلطنه.
14. سال 1329 ه ق.
15. مؤتمن الملک.
16. تاریخ بیست ساله ایران، ج1، حسین مکّی، ص 436.
17. ایران در دوره ی سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم، ص 560.
18. ماه رجب سال 1333 ه ق.
19. مدرّس در پنج دوره تقنینیه، ج1، علی مدرّسی، ص 458.
20. سال 1335 ه ق.
21. قصر دلمه باغچه.
22. تاریخ بیست ساله ایران، ج1، حسین مکّی، ص 438.
23. دربار.
24. همان، ص 440.
25. سال 1336 ه ق.
26. مدرّس و مجلس، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ص 65.
27. سال 1335 ه ق.
28. ایران در دوره سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم، ص 577.
29. زندگی سیاسی احمدشاه، حسین مکّی، صص 27 . 28.
30. شرح زندگی من، ج3، عبدالله مستوفی، ص 10.
31. خاطرات من یا تاریخ صد ساله ایران، حسن اعظام قدسی، ص 610.
32. ماه رمضان سال 1338 ه ق.
33. سال 1338 ه ق.
34. مدرّس و سیاست گذاری عمومی، دکتر حمید رضا ملک محمدی، ص 152.
35. تاریخ احزاب سیاسی ایران، ج1، ملک الشعرای بهار، ص 233.
36. همان، ص 90.
37. سال 1339 ه ق.
38. مناطق تنکابن، کجور، کلارستاق مازندران.
39. سال 1313 ه ق.
40. سال 1917 میلادی، 1295 ه ش 1335 ه ق.
41. مجلس چهارم.
42. سال 1340 ه ق.
43. مدرّس در پنج دوره تقنینیه، ج1، علی مدرّسی، ص 353.
44. همان،
45. همان، ص 354.
46. سال 1339 ه ق.
47. مشاورالممالک انصاری.
48. تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، سیّد جلال الدین مدنی، ص 180.
49. کلنل محمد تقی پسیان.
50. ماه رمضان ال 1339 ه ق.
51. جمادی الثاّنی سال 1340 ه ق.
52. رمضان سال 1340 ه ق.
53. وزیر جنگ، عدلیه، پست و تلگراف، فواید عامه، مالیه و داخله.
54. جمادی الثانی سال 1341 ه ق.
55. مدرّس، ج1، علی مدرّسی، ص 47.
56. رجب سال 1341 ه ق.
57. سیاستمدار نبودن.
58. همان، برگرفته از صفحه های 389 تا 397.
59. ماه شوال سال 1341 ه ق.
60. مدرّس در پنج دوره تقنینیه، ج1، علی مدرّسی، ص 423.
61. همان، ص 434.
62. شوال سال 1341 ه ق.
63. ذی قعده سال 1341 ه ق.
64. بررسی.
65. انقلاب اسلامی و ریشه های آن، عباسعلی عمید زنجانی، ص 369.
66. مخبر السّلطنه.
67. سال 1338 ه ق.
68. تاریخ بیست ساله ایران، ج2، حسین مکّی، ص 32.
69. تاریخ انقلاب جنگل، محمد علی گیلک، ص 5.
70. تاریخ بیست ساله ایران، ج2، حسین مکّی، ص 337.
71. همان، ص 329.
72. مدرّس، مجاهد شکست ناپذیر، عبدالعلی باقی.
73. سلطان احمد شاه، چند روز بعد از صدور حکم رضاخان عازم اروپا شد. این حکم در حالی صادر شد که رضاخان فرمانده کل قوا نیز بود.
74. محمّد حسن میرزا.
75. ماه رجب سال 1342 ه ق، 22 بهمن سال 1320 ه ش.

منبع: رمضانی، عباس(1386)سیدحسن مدرس، تهران، انتشارات ترفند، چاپ دوم1386.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط