ترجمه معنای از منظر میلدرد لارسون (1)

ترجمه عبارت است از انتقال معنی و مقصود، از زبان مبدأ به زبان مقصد. در هر زبانی دو رکن اساسی وجود دارد: یکی «صورت» و دیگری «معنی». «صورت زبانی» همان ساختار و
پنجشنبه، 4 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ترجمه معنای از منظر میلدرد لارسون (1)
 ترجمه معنای از منظر میلدرد لارسون (1)

نویسنده: سید لطف الله جلالی*



 

چکیده

ترجمه عبارت است از انتقال معنی و مقصود، از زبان مبدأ به زبان مقصد. در هر زبانی دو رکن اساسی وجود دارد: یکی «صورت» و دیگری «معنی». «صورت زبانی» همان ساختار و دستوری و قالبی است که معنی در آن ابراز می شود. «ترجمه معنایی» ترجمه ای است که درصدد است «معنی » را از زبان مبدأ به زبان مقصد منتقل سازد و تمام تلاش مترجم را برای جلوگیری از انتقال «صورت زبان مبدأ» به زبان مقصد به کار می گیرد. برای رسیدن به ترجمه معنایی، فرایندهایی باید طی شود که مهم ترین آنها «فرایند کشف معنی» است که برای دست یابی به آن، مترجم باید علاوه بر دانش زبانی، به اطلاعات دیگری نیز مجهر باشد. توجه به انواع معنی، انواع ترجمه، مراحل اساسی در ترجمه، و... مترجم را در رسیدن به ترجمه معنایی مدد می رساند. این مقاله، به اختصار می کوشد این نظریه را که در روش شناسی ترجمه، روشی نو، بسیار پرکاربرد و اثرگذار است، به اهل فن ترجمه به ارمغان آورد.
کلید واژه ها: ترجمه، ترجمه معنایی، صورت، معنی کشف معنی، تحلیل متن، انواع ترجمه.

درآمد

امروزه ترجمه به یکی از فعالیت های مهم علمی در محافل پژوهشی – آموزشی مبدل شده است. دانشجویان، محققان، استادان و گروه های بسیاری کم و بیش دستی در ترجمه دارند. هرچند ترجمه به سبک علمی درجهان اسلام، پیشینه ای دیرینه دارد، هیچگاه شمول و گستردگی آن در حد امروز نبوده و میزان آثار ترجمه ای به کثرت این دوران مشاهده نشده است. در این فضا تنوع موضوعات، گستردگی و گوناگونی سلایق و علایق، تعدد زبان های مبدأ در ترجمه و... موضوعات دیگری هستند که به فضای کاری ترجمه اهمیت بیشتری ارزانی داشته و در عین حال، این فضا را با دشواری ها و معضلات افزون تری مواجه ساخته اند. افزون بر ضرورت تسلط کامل بر هر دو زبان مبدأ و مقصد در ترجمه و آشنایی عمیق با محتوای مطالبی که از زبان مبدأ به زبان مقصد انتقال داده می شوند، به مهارت ها و صلاحیت های بسیار دیگری نیاز است تا بتوان ترجمه ای مقبول ارائه داد. برای اینکه این مهارت ها و صلاحیت ها در اختیار مترجمان قرار داده شود، در مراکز آموزشی گوناگون، دوره هایی برای هواخواهان ترجمه برگزار می شود و کتاب ها و نظریه ها و دستورالعمل های متفاوت و متنوعی نیز در دسترس قرار می گیرد. از این میان، به نظر می رسد نظریه «ترجمه معنایی» که میلدرد ال، لارسون (1) در کتاب Maening – based Translation ارائه کرده است، نظریه ای راه گشا و کاربردی و مفید باشد. در این مقاله می کوشیم این نظریه و راهکارهای آن را تبیین کنیم.

ترجمه، صورت و معنا

هنگامی که جمله ای چون «احمد در سال 1389 در رشته مترجمی زیان از دانشگاه فارغ التحصیل شد» را در نظر می گیریم، علاوه بر واژگان، سبک و سیاق و موقعیت جمله، دو امر مهم که در واقع ارکان این جمله را شکل می دهند، وجود دارد که از آنها به «صورت»(2) و «معنی»(3) تعبیر می کنیم. صورت این جمله، همان ساختار ظاهری آن است که در زبان فارسی جلوه گر شده و «معنی» مقصودی است که گوینده یا نگارنده، به مدد آن صورت و ساختار ظاهری، آن را به مخاطب خود منتقل می کند. حال اگر بخواهیم جمله ای را از زبانی که آن را زبان مبدأ(4) می نامیم، به زبان مقصد(5) ترجمه کنیم، باید توجه داشته باشیم که تنها یکی از این دو رکن اساسی، یعنی همان صورت تغییر می یابد و معنی باید بدون کم و کاست، به زبان مقصد منتقل شود. بنابراین، می توان ترجمه را «انتقال» معنی از زبان مبدأ به
زبان مقصد، از رهگذر تغییر صورت زبان نخست، به صورت زبان دوم» تعریف کرد. بر این اساس «معنی» در فرایند ترجمه نباید دچار دگرگونی شود و باید ثابت و پایدار بماند و تنها «صورت زبانی» تغییر یابد. از این رو، در ترجمه، علاوه بر اینکه مترجم نیازمند تسلط کامل به زبان مبدأ به لحاظ ساختاری و واژگانی، و.. است، لازم است تسلط کامل تری به زبان مقصد نیز داشته باشد. افزون بر این، یک ترجمه خوب، علاوه بر تسلط مترجم به هر دو زبان مبدأ و مقصد، نیازمند فرآیندی است که آن را «کشف معنی» می نامیم. عنصر اساسی در فرایند کشب معنی، افزون بر تسلط بر واژگان، ساختار زبانی، دانستن موقعیت ارتباطی و فرایند فرهنگی، «تحلیل محتوا» است که در مواقعی چه بسا نیازمند دانش یا دانش هایی فراتر از دانش زبانی است. به تعبیر دیگر، در ترجمه یک متن، برای کشف معنی نیازمند تحلیل محتوا هستیم و تحلیل محتوا ممکن است در موارد بسیاری صرفاً از راه تسلط مترجم به زبان مبدأ و موقعیت ارتباطی و قراین و شواهد فرهنگی به دست آید، اما در مواقعی به دانش خاصی نیاز دارد و این در صورتی است که متن مورد نظر، از حوزه عمومی خارج و وارد یک حوزه تخصصی شود.
رابطه معنی و صورت در یک زبان، رابطه ذهن و بدن، هسته و پوسته، و گوهر و صدف است. مهم ترین وظیفه مترجم، تشخیص و متمایز ساختن صورت از معنی، کنار نهادن صورت زبان مبدأ و اخذ معنی و ریختن آن در صورت زبان مقصد است. در یک تصویر کلی، ترجمه را می توان به شکل زیر به تصویر کشید:

بنابراین، تحلیل محتوا رکنی مهم در ترجمه است که بدون آن نمی توان از صحت ترجمه مطمئن شد. اما در کنار تحلیل محتوا، عوامل دیگری نیز هست که هم بر تحلیل صحیح
محتوا و هم بر کشف محتوا اثر می نهند. این عوامل را می توان «خصایص زبانی» (6) نام نهاد که در حقیقت، داشتن آنها بخشی از دانش زبانی مترجم را تشکیل می دهند و بدون دانستن آنها کشف معنی که محور نظریه ترجمه معنایی است، امکان ندارد. یکی از این خصایص زبانی، «مولفه های معنایی» (7) است که معمولاً جزو امور «واژگانی» (8) یا «لغوی» طبقه بندی می شود که ممکن است یک واژه، در یک زبان، دارای چند مولفه معنایی باشد. یکی از شایع ترین مولفه های معنایی، دلالت یک واژه به «مفرد» یا «جمع» بودن است که در هر زبانی به شکل خاصی دیده می شود. در برخی زبان ها، یک کلمه حاوی مولفه های معنایی فراوانی است که در صورت ترجمه آن به زبانی دیگر، ناگزیر باید آن را به شکل جمله ترجمه کرد. برای مثال، در زبان ویتنامی یک واژه وجود دارد که باید در زبان فارسی یا انگلیسی، آن را به چندین کلمه ترجمه کرد. این کلمه، به این معناست: «کسی به قصد رفتن به جایی، خانه را ترک می کند و چیزی در خانه اتفاق می افتد که وی ناگزیر است، به خانه بازگردد». چنان که فرهنگ بزرگ انگلسی- فارسی حییم، واژه انگلیسی machiavillian را در قالب این جمله طولانی معنی کرده است: «مبنی بر این عقیده سیاسی که برای برپا کردن یک حکومت مرکزی نیرومند از هیچ گونه تشبّث ولو نامشروع و تقلب آمیز نباید فروگذار کرد».
یکی دیگر از خصائص زبانی این است که ممکن است «مولفه معنایی واحد» در صورت های مختلف و روساخت های (9) متفاوت جلوه گر شود. برای نمونه، کلمه sheep در زبان انگلسی دارای معنی و مفهومی است که چه بسا واژه های ram و lamb نیز برای آنها استفاده شود. عکس آن نیز صادق است و ممکن است یک صورت واحد، دارای معانی گوناگونی باشد. چنان که در زبان انگلیسی، واژه های بسیاری هستند که از این دست به حساب می آیند.مثلاً واژه run دارای ده ها معنی است و از میان این معانی، یک معنی، معنای اصلی یا اولیه و سایر معانی، معانی ثانویه به شمار می آیند. مثال های زیر گویای این مطلب است.
آن بچه می دود. 1-The boy runs
آن موتور کار می کند 2- The motor runs
از بینی او آب می ریزد. 3- His nose runs.
از این رو، توجه به خصائص زبانی در تحلیل محتوا و تحلیل محتوا، در کشف معنی اهمیت اساسی دارد.

ترجمه معنای از منظر میلدرد لارسون (1)

انواع ترجمه

برای تبیین بهتر ترجمه معنایی از منظر لارسون، مناسب است با انواع ترجمه آشنا شویم تا در پرتو مقایسه، روشن سازیم که بهترین نوع ترجمه از منظر لارسون ترجمه معنایی است که ضمن رساندن پیام و محتوا با همان «معنی» در زبان مبدأ به زبان مقصد، اشکال هایی مانند پیچیدگی، نامفهوم بودن، وفادار نبودن به متن اصلی و... را ندارد.
چنان که مطرح شد یک متن دارای دو عنصر اساسی است که عبارت اند از «صورت» و «معنی». براساس این دو عنصر، دو نوع اصلی ترجمه وجود دارد که یکی «معنی محور» و دیگری «صورت محور» است و میان این دو نوع اصلی، انواع دیگری نیز قابل تصور است. ترجمه های «صورت محور» که در آنها مترجم می کوشد از «صورت» زبان مبدأ تبعیت کند، «ترجمه تحت الفظی» (10) نیز نامیده می شود ودر واقع، ترجمه ای از نوع معمولاً نامطلوب است که کاستی های بسیاری دارد. از سوی دیگر، ترجمه «معنی محور» که در واقع همان «ترجمه معنایی» و نظریه مورد نظر لارسون است، تمام تلاش خود را در جهت انتقال معنای متن مورد نظر از زبان مبدأ به صورت های طبیعی در زبان مقصد به کار می گیرد. ترجمه معنی محور» را «ترجمه اصطلاحی» (11) نیز می نامند.
شایان ذکراست که ترجمه تحت اللفظی با وجود کاستی ها و دشواری های فراوان، همیشه نامطلوب نیست و در مواردی کاربردهایی دارد. به طور مثال، هنگام تعلیم و تعلم زبان مبدأ ترجمه تحت الفظی بسیار راه گشاست. اما هنگامی که نوبت به انتقال معنی به زبان مقصد برسد و بخواهیم بدون توجه به زبان مبدأ، معنی را برای مخاطبان خود در زبان مقصد بازگو کنیم، ترجمه تحت اللفظی مشکلات فراوانی دارد. لیکن ، اگر دو زبان مبدأ و مقصد به لحاظ ساختاری نزدیک به هم و دارای قرابت باشند، چنان که برای مثال زبان های فارسی و انگلیسی تا حد زیادی این گونه اند، ممکن است ترجمه تحت الفظی در موارد بسیاری مفید معنی و قابل فهم باشد، لیکن هر مقدار شباهت و قرابت دو زبان کم تر باشد، ترجمه تحت الفظی نامفهوم تر و غیر قابل استفاده خواهد بود؛ چنان که قرابت میان دو زبان فارسی و اسپانیولی یا مالایی بسیار اندک است.
در هرحال، چنان که اشاره شد، میان دو نوع اصلی ترجمه «معنی محور» و «صورت محور» انواع دیگری از ترجمه را می توان به تصویر کشید که بسته به میزان محوریت «معنی» و «صورت» متفاوت می شوند و می توان آنها را این گونه صورت بندی کرد:
1- ترجمه بسیار تحت الفظی (12): در این نوع ترجمه، ممکن است مترجم بخواهد لفظ به لفظ، یعنی در برابر هریک از الفاظ موجود در متن زبان مبدأ، لفظی را با همان معنی اولیه و البته با حفظ کامل ساختار و صورت زبان مبدأ، قرار دهد. بی تردید، این نوع ترجمه، جز در موارد بسیار نادر، مثلاً در مقام آموزش زبان مبدأ، کاربردی ندارد.
2- ترجمه تحت الفظی: (13) در این نوع ترجمه، مترجم می کوشد از میان انواع معانی ای که ممکن است یک واژه حاوی آن باشد، معنی اولیه را از معانی ثانویه تشخیص دهد و معنای مناسب آنها را در زبان مقصد گزینش و از آن استفاده کند. با این وصف، مترجم در عین اینکه به معنای اولیه و ثانویه واژگان توجه دارد، بر حفظ «صورت» و «روساخت» زبان مبدأ در برگردان واژگان به زبان مقصد، اصرار می ورزد.
3- ترجمه تحت الفظی تعدیل یافته (14): توجه داریم که دو نوع ترجمه پیش گفته، یعنی ترجمه های تحت اللفظی و بسیار تحت الفظی، کاربرد و شیوع چندانی ندارند و جز در آموزش زبان مبدأ، به کار نمی روند. افزون بر این ، مبتدی ترین مترجمان از نارسایی و نامطلوبیت آن دو نوع ترجمه آگاهی دارند. بنابراین، مترجمان بسیاری که اغلب آنان مبتدی و غیر حرفه ای هستند، به سراغ نوع سوم و چهارم ترجمه می روند که همانا «ترجمه تحت اللفظی تعدیل یافته» و «ترجمه درهم آمیخته» (15) است.
در ترجمه تحت اللفظی تعدیل یافته، مترجم می کوشد نظم و ساختار نحوی زبان مبدأ را تا آن اندازه تعدیل کند که در زبان مقصد صورت قابل قبولی بیابد. اما امور واژگانی بدون تغییر باقی می مانند و به مولفه های معنایی واژگان توجهی نمی شود. بنابراین، واژگان به صورت تحت الفظی ترجمه می شوند که این امر در موارد بسیاری، از جمله در موارد ترجمه کلمات، اصطلاحات، کنایه ها، استعاره ها، ضرب المثل ها، موقعیت های خاص کلامی و...، ممکن است به ترجمه های نامفهوم، غیر طبیعی و حتی بی معنی بینجامد و چه بسا در مواردی معنای مغایری را القا کند؛ اما آنچه بیش از دشواری های دیگر، خود را در ترجمه تحت الفظی تعدیل یافته آشکار می سازد غیر طبیعی بودن متن ترجمه شده و عجیب و غریب و نامأنوس جلوه کردن آن برای مخاطب است.
4- ترجمه در هم آمیخته: نوع چهارم ترجمه که ممکن است وضعیت بهتری از ترجمه نوع سوم داشته باشد، ترجمه درهم آمیخته یا نزدک به «ترجمه اصطلاحی» است. در این نوع ترجمه، مترجم به ترجمه اصطلاحی نزدیک می شود و ضمن کنار نهادن صورت زبان مبدأ،
می کوشد، از ترجمه تحت الفظی واژگان نیز بپرهیزد. اما در مواردی از این تلاش صرف نظر می کند و ترجمه وی آمیزه ای از ترجمه تحت الفظی تعدیل یافته و ترجمه اصطلاحی است. این نوع ترجمه، نوع شایع تر ترجمه های موجود در محافل ترجمه است.
5- ترجمه اصطلاحی با «ترجمه معنایی» اشکال مشترک تمام چهار نوع ترجمه پیش گفته، بی توجهی به فرایندی مهم در ترجمه، یعنی فرایند کشف معنی بود. در این نوع ترجمه ها، مترجم یا اصولاً به دنبال تبعیت از صورت زبانی در زبان مبدأ بوده که نتیجه بعدی آن بی توجهی، به فرایند کشف معنی است، یا در عین تلاش برای پرهیز از ساختار و صورت زبان مبدأ، در فرآیند کشف معنی دچار اشکال بوده است. اما در ترجمه معنایی، آنچه مترجم در گام نخست به آن توجه دارد، کشف معنی است. در ترجمه معنایی، مترجم می کوشد از صورت طبیعی زبان مقصد استفاده کند و این صورت طبیعی را، هم در ساختار زبانی و دستوری زبان دوم و هم در واژگان آن به کار گیرد. از ظاهر یک ترجمه اصطلاحی واقعی، عملاً نباید بتوان به ترجمه بودن آن متن پی برد. ترجمه معنایی، همان معنای زبان مبدأ، یعنی معنایی را که صاحب اصلی متن مبدأ قصد کرده است، در شکل وصورت طبیعی زبان مقصد منتقل می سازد و چیزی از اصل معنی کاسته یا به آن افزوده نمی شود. بنابراین، مترجم باید بکوشد خود را به ترجمه اصطلاحی یا همان ترجمه معنایی ملتزم سازد. اما ترجمه معنایی یا اصطلاحی، یک هدف عالی است که بسیاری از مترجمان تا رسیدن به آن، راهی بس دراز در پیش دارند و غالب ترجمه ها، ترجمه های درهم آمیخته و نزدیک به اصطلاحی هستند؛ زیرا التزام دائم به ترجمه اصطلاحی کاری بس دشوار است. اغلب مترجمان روندی واحدی را می پیمایند و از ترجمه بسیار تحت اللفظی کار خود را آغاز می کنند و به ترجمه تحت اللفظی، تحت اللفظی تعدیل یافته، ترجمه درهم آمیخته و نزدیک به ترجمه اصطلاحی و سپس به ترجمه اصطلاحی می رسند. اما یک معضل و اشکال مهم در کار بسیاری از مترجمان که عمری را در راه ترجمه صرف می کنند این است که آنان پس از رسیدن به مرحله ترجمه اصطلاحی و ترجمه معنایی که مطلوب هر مترجمی است متوقف نمی مانند، بلکه از نوع ششمی از ترجمه که « ترجمه بیش از حد آزاد» (16) است، سر در می آورند که شاید برای برخی مواقع و پاره ای اهداف مناسب و مطلوب باشد، لیکن اشکالات بسیاری دارد.
6- ترجمه بیش از حد آزاد: به ترجمه ای ترجمه بیش از حد آزاد گفته می شود که مترجم مطالب اضافی را که در متن اصلی وجود ندارد، به متن بیفزاید، یا معنای متن زبان مبدأ را تغییر دهد، یا واقعیت تاریخی و فرهنگی موجود در متن اصلی را دگرگون کند. این گونه تغییرات، گاه به قصد شوخی و مزاح، یا برانگیختن واکنش خاصی در مخاطبان زبان مقصد صورت می پذیرد و گاه علل فرهنگی و سیاسی یا دلیل های دیگری دارد، اما در هر صورت، این گونه ترجمه در حکم ترجمه های معیار و معمول، مورد پذیرش نیست. ترجمه بیش از حد آزاد، دارای اشکالات بسیاری است که مهم ترین آنها وفادار نبودن مترجم به متن و پیام نویسنده و گوینده اصلی است و چه بسا که بر اثر کاستن یا افزودن مطالب یا تغییر و دگرگونی در واقعیات تاریخی و فرهنگی موجود در متن اصلی، مترجم دچار اشتباه شود و پیام اصلی متن مبدأ را به مخاطب متن مقصد نرساند یا حتی خلاف مقصود او را به مخاطب منتقل سازد.
جدول انواع ترجمه (بر پایه صورت محوری یا معنی محوری)

پی نوشت ها :

*دانش آموخته حوزه علمیه قم و دانشجوی دکتری ادیان. دریافت: 89/6/19 پذیرش: 89/8/1
si.jalali@ yahoo. com
1- Mildred L. Larson
2- Form
3- meaning
4- receptor language
5- receptor features
6- linguistic features
7- meaning components
8- lexical itmes
9- suface structure
10- literal translation
11- idiomatic translation
12- very literal translation
13- literal translation
14- modified literal
15- inconsistent mixture
16- unduly free translation

منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط