الف.وجود غریزه ی جنسی
از مبانی مهم تربیت جنسی، وجود غریزه ی جنسی در نهاد انسانی است. از دیدگاه تمام روان شناسان و زیست شناسان، غریزه ی جنسی، جزء غریزه های مادی (فیزیولوژیک)و ثانویه ی انسان است، به این معنا که تمایل جنسی، یک تمایل طبیعی (ارگانیک) استکه در آفرینش انسان، قرار داده است. این غریزه، به این دلیل ثانویه است که اگرچه مانند غرایز اولیه (مثل: تشنگی، گرسنگی و خواب)، عدم ارضای صحیح آنها، باعث مرگ انسان نمی شود، اما به ایجاد اختلالات بی شماری در انسان می انجامند که به صورت های مختلف، خود را نشان می دهند. از قبیل بیماری های روانی. مانند وسواس و افسردگی؛ انحرافات جنسی، مانند استمنا و همجنس گرایی؛ یا اختلالات جنسی، مانند سردمزاجی، ناتوانی جنسی؛ بزهکاری و جنایت.
لذا در دنیای روان شناسی، فروید-که تقریباًً نخستین نظریه پرداز در زمینه بیماری های روانی و رشد و تحول انسان است-، با توجه به دید جامعه آن زمان در مورد غریزه ی جنسی، به تأکید بیش از حد آن پرداخت تا حدی که اساس بسیاری از فعالیت های بشری را غریزه ی جنسی قلمداد کرد؛ اما روان شناسانی که پس از وی آمدند، اگر چه به اندازه فروید، بر این امر تأکید نکردند، اما به وجود و اهمیت آن اذعان کردند و همگی متفق اند که اگرچه تنها عامل بیماری های روانی، سرکوب غریزه ی جنسی نیست، اما می تواند یکی از عوامل آن باشد.
به عنوان مثال، آبراهام مازلو-که از روان شناسان انسان گر است و بیشتر کار او، در روان شناسی سلامت بوده-، غریزه ی جنسی را جزء طبقه اول نیازها قرار داده و معتقد است که برای رسیدن به مراحل بعدی، باید این نیازها و از جمله نیاز جنسی، ارضا شود.(1)
در دین مبین اسلام (برخلاف ادیان پیشین)، بر وجود این غریزه و طبیعی بودن آن و نفی رذالت از آن، به عنوان یک غریزه ی طبیعی، تأکید شده است. هنگامی که به پیامبر (ص) خبر رسید که عده ای از مسلمانان، از زنان خود کناره گیری کرده اند و گوشه انزوا گزیده اند و به عبادت مشغول شده اند، پیامبر (ص) آنها را نکوهش کرد و فرمود: آیا از زنان، روگردان شده اید، در حالی که من (که پیامبرشما هستم)از این امر، روگردان نشده ام و روز غذا می خورم (همه روزها را روزه نمی گیرم) و شب می خوابم (تمام
شب را عبادت نمی گذارم)، پس هر کسی از سنت من روگردان شود، از من نیست. و بدین مناسبت، خداوند متعال، این آیه را نازل فرمود:
یایها الذین ءامنوا لا تحرموا طیبات ما أحل الله لکم و لا تعتدوا إن الله لا یحب المعتدین.(2)
ای کسانی که ایمان آورده اید، نعمت های پاکیزه ای را که خداوند به شما ارزانی داشته، بر خود حرام نکنید؛ اما از چارچوب حلال نیز تجاوز نکنید که خداوند، تجاوزگران را دوست ندارد.(3)
از این حکایت، نتیجه می گیریم که غریزه ی جنسی، یا تمایل زن و مرد به یکدیگر، امری طبیعی است و مانند تمایل انسان به خوردن و خوابیدن، به خودی خود، نکوهیده نیست؛ بلکه انسان، همان طور که از نعمت های خداوند، در مورد خوراکی ها استفاده می کند و لذت می برد، از غریزه ی جنسی باید لذت ببرد و از سرکوب کردن آن خودداری نماید؛ اما طبق آیه یاد شده، نباید از حدود الهی، تجاوز کند. همان گونه که در خوردن و آشامیدن نباید اسراف کند، در مسئله جنسی نیز نباید از چارچوبی که خداوند متعال وضع کرده و در طبیعت انسان قرار داده، تجاوز کند و از انجام دادن رفتارهای جنسی خارج از چارچوب ازدواج باید خودداری کند و در انجام دادن حلال آن نیز، اعتدال را رعایت نماید.
البته همان طور که انجام دادن اعمال طبیعی و مباح (به شرطی که در حد اعتدال باشد و از چارچوب مقرر خارج نشود)، مورد مذمت واقع نشده، مدحی هم در مورد آنها بیان نشده است. مثلاً هیچ جا نیامده که این، همان انسان متعالی ای است که غذا می خورد و می خوابد؛ اما در مورد عمل جنسی، مدح وجود دارد؛ زیرا عمل جنسی، با دوست داشتن، انس و الفت و رابطه ی عاطفی آمیخته است و به نیازهای روانی دیگر نیز توجه می شود و تمایل به دیگر خواهی، شکوفا می گردد. از این روست که امام رضا (ع) فرمود:
اگر درباره ی ازدواج و دامادی، آیتی محکم و سنتی پیروی شده (از رسول خدا(ص))هم نبود، باز، موضوع نیکی به خویشاوند و مأنوس شدن با بیگانه-که زمینه ی آن خداوند، به صورت طبیعی در انسان ها قرار داده-، انگیزه ای بود که خردمند صاحب دل، به ازدواج رغبت کند و عاقل درست اندیش، به آن بشتابد.(4)
همچنین پیامبر (ص) فرمود:
در اسلام، نزد خداوند، بنایی محبوب تر از ازدواج نیست.(5)
از این دو حدیث، چند نکته به دست می آوریم:
1.رابطه ی جنسی، یک رابطه طبیعی است؛ 2.عمل جنسی، نه تنها مورد نکوهش واقع نمی شود و عملی پست نیست، بلکه خردمندانه است؛ 3.بنای روانی-عاطفی انسان، با ازدواج و ارضای این غریزه ی طبیعی، سامان می یابد و باعث خلق و خوی نیکو و روابط عاطفی و انسانی مطلوب می شود که همه، محبوب خداوند متعال است؛ 4.خردمندانه بودن ازدواج و محبوب بودن آن نزد خداوند؛ به این علت است که ازدواج و ارتباط جنسی، با احساسات عالی انسانی، آمیخته است و زمینه ساز آن است که انسان، عملاً به بسیاری از فضایل اخلاقی و روابط اجتماعی مناسب، روی آورد.
به نظر می رسد، به همین علت است که امام صادق (ع) فرمود:
کلما ازداد العبد للنساء حباً ازداد فی الایمان فضلاً.(6)
هر چه علاقه بنده ی مؤمن به زنان، بیشتر شود، ایمان او هم بیشتر می شود.
در جای دیگر نیز می فرماید:
من اخلاق الانبیاء، حب النساء.(7)
مهرورزی به زنان، از ویژگی های خلقی پیامبران است.
در بحث اصول، خواهیم گفت که ارضا و ارتباط جنسی زن و مرد، براساس ضوابط و ازدواج شرعی، ستودنی و مطلوب است، وگرنه، ارتباط زن و مرد بدون ضوابط معین و ازدواج مشروع، انسانی و خردمندانه نیست و عوارض روانی-عاطفی و رفتاری و فساد اجتماعی فراوان خواهد داشت.
به همین جهت است که در برابر احادیثی که درباره حب زنان، در چارچوب ازدواج مطرح شد، احادیث دیگری وجود دارند که در آنها حب زنان، در غیر از چارچوب ازدواج، مورد مذمت قرار گرفته و عوارض خطرناک آن (چون» اختلالات روانی و فتنه های اخلاقی و اجتماعی)، تبیین گردیده است.
امام علی (ع) فرمود:
منشأ فتنه ها سه چیزند: یکی علاقه به هر زن، بدون ضابطه که آن شمشیر شیطان است...کسی که به هر زنی علاقه مند می گردد، از زندگی اش بهره ای نمی برد.(8)
در جای دیگری می فرماید:
دلباختگی به هر زنی، ویژگی احمقان است.(9)
این دسته از احادیث، این مسئله را روشن می کنند که توجه به زنان، علاقه به آنها، دل مشغولی و ارضای جنسی با آنها، در قالبی غیر از ازدواج، ساختار روانی آدمی را با مشکل روبه رو می سازد، ارتباط ها و رفتارها، صرفاًً حیوانی و احمقانه می گردند، آرامش روانی را از انسان می گیرد و تباهی اخلاقی را در خویش و جامعه موجب می شود.
مطلب دیگری که در برخی احادیث آمده، این است که لذت جنسی از تمام لذت های دنیوی و اخروی، بالاتر است(وشاید به همین دلیل است که بسیاری از جرایم و جنایت ها به طور مستقیم و غیر مستقیم، با این غریزه، ارتباط پیدا می کنند، و البته کنترل آن هم در همه سنین بخصوص در سنین جوانی، بسیار مشکل است).
ما تلذذ الناس فی الدنیا و الاخرة بلذة أکثرلهم من لذة النساء و هو قول الله(ص):زین للناس حب الشهوت من النساء و البنین.(10)...إن اهل الجنة ما یتلذذون بشیء من الجنة أشهی عندهم من النکاح الاطعام و لا شراب.(11)
هیچ لذتی برای مردم در دنیا و آخرت بیشتر از لذت زن نیست و این معنای سخن خداوند است که فرمود: محبت و تمایل به زن و اولاد برای مردم، زینت داده شده... .اهل بهشت، از هیچ چیزی به اندازه آمیزش، لذت نمی برند؛ نه فقط غذا و نه نوشیدنی.
این که لذت جنسی، بالاتر از تمام لذت های دیگر قرار گرفته به این دلیل نیست که ارضای یک غریزه است؛ زیرا خوردن و آشامیدن هم، ارضای غریزه هستند، ولی لذت آنها به اندازه ی لذت غریزه ی جنسی نیست. لذت بالای غریزه ی جنسی، به دلیل آن است که اولاًً، مستلزم پیوند با جنس مخالف است؛ ثانیاً، در ارتباط با نیازهای فطری و طبیعی دیگری مانند: نیاز به محبت، انس و زیبا دوستی است؛ ثالثاًًً، با عاطفه و محبت و پیوند روحی همراه است. در نتیجه، لذت به دست آمده از آن، از هر لذت دیگری بیشتر و برتر است.
بنابراین، باید توجه داشت که غریزه ی جنسی-که طبیعی است-، صرفاًً تمایل به جنس مخالف، برای اتصال جسمی نیست؛ بلکه مجموعه ای از نیازها، احساس ها و عواطف هستند که مرتبط با هم، غریزه ی طبیعی جنسی انسان را تشکیل می دهند. و وقتی گفته می شود که غریزه ی جنسی، یکی از مبانی تربیت جنسی است، منظور،
ساختار واحدی است که مجموعه ای مرتبط با هم، آن را شکل داده اند. در کشف اصول تربیت جنسی از این مبنا، آن ساختار و نه تنها بعد فیزیولوژیکی آن، مورد توجه است. از این رو می توان گفت که ساختار غریزه ی جنسی در آدمی، با حیوان، متفاوت است و آثار روانی، اخلاقی و معنوی ای که در ارضای غریزه جنسی آدمی وجود دارند، هیچ کدام در ارضای غریزه ی جنسی حیوانات وجود ندارند؛ بلکه تنها در برخی از آنها که دارای جنبه فیزیولوژیکی است، وجود دارند.
و من ءایاته ی أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودةً و رحمة إن فی ذلک لایات لقوم یتفکرون.(12)
از نشانه های خداوند متعال این است که او برای شما ازخودتان جفت هایی آفرید تا بدانها آرامش یابید و میانتان دوستی و مهربانی نهاد؛ همانا در اینها نشانه هایی است برای مردمی که می اندیشند.
در این آیه، به چند نکته ی مهم، پرداخته شده است:1.از اهداف آفرینش زن و مرد، رسیدن به آرامشی است که این دو، در ارتباط با هم خواهند داشت؛ 2.هر یک از زن و مرد با ویژگی های جسمی و روانی خاصی پدید آمده اند که بدون ارتباط با هم، آن هدف، تحقق نمی یابد، 3.هر یک از مرد و زن، به گونه ای آفریده شده اند که به یکدیگر نیازمندند و برای رفع نیاز خود، به دیگری متمایل و در تلاش اند؛ 4.تلاش برای رفع نیازهای فیزیولوژیکی و روانی-عاطفی، با ابراز محبت و مهربانی کردن زن و مرد به یکدیگر، همراه است؛ 5.خداوند، این توانمندی ابراز محبت و مهربانی هر یک از زوجین را در اصل آفرینش، قرار داده است؛ 6.با مطالعه و بررسی اندیشمندانه ی ابعاد وجودی هر یک از زن و مرد و احساس نیازی که آنها به یکدیگر دارند و اهدافی که خداوند از آفزینش این دو، در رشد و تعالی روانی-عاطفی، اخلاقی و زندگی اجتماعی و بقای نسل دارد، می توان به تدبیر حکیمانه ی پروردگار، در این زمینه پی برد.
از مجموعه نکات برداشت شده از این آیه، به دست می آید که آنچه به عنوان غریزه ی جنسی، در زن و مرد وجود دارد، صرف تمایل برای اتصال جسمی و ارضای یک غریزه فیزیولوژیکی نیست؛ بلکه ساختاری طبیعی، متشکل از مجموعه ای از نیازها، احساس ها، توانمندی ها و ویژگی های بدنی و روانی است که آثار روانی، عاطفی، اخلاقی، معنوی و اجتماعی فراوانی در بر دارد. مترقب شدن این آثار بر غریزه جنسی، دلیل آن است که ساختار غریزه ی جنسی (و نه صرف جنبه فیزیولوژیکی آن)، از مبانی تربیت جنسی است و با توجه به این ساختار، باید به پرورش نیازها، احساس ها و توانمندی های روانی دختر و پسر، در جهت تحقق این اهداف، کوشش نمود.
اصول مرتبط با مبنای اول
منظور از اصول مرتبط با مبنای وجود غریزه ی جنسی، قواعد نسبتاً کلی ای هستند که از این مبنا کشف می شوند و باید در جریان تربیت جنسی، به کار گرفته شوند. در این جا به چند اصل مهم اشاره می شود:1.رشد احساس طبیعی بودن نیاز جنسی
با توجه به این غریزه ی جنسی، در طبیعت انسان سرشته شده است، احساس علاقه ی جنسی، نیاز به ارضا و توجه به جنس مخالف نیز، باید طبیعی تلقی شود و به هیچ وجه احساس پلید و زشت دانسته نشود؛ بلکه جزو سنت پیامبر (ص)، خلق و خوی انبیا و نشانه ی تدبیر حکیمانه پروردگار دانسته شود.همان طور که در توضیح مبنا مطرح گردید و آیه و احادیثی در این زمینه آورده شد، در نظام تربیت جنسی اسلامی، طبیعی بودن این غریزه، خلق و خوی انبیا بودن ارضای آن، خدادادی بودن علاقه دو همسر و سنت بودن ازدواج، باید آموزش داده شود و افراد، با این احساس و علاقه، به صورت طبیعی رشد نمایند. و البته در رشد این احساس و علاقه، نباید به اندازه ای افراط شود که ضوابط و چارچوب های ابزار علاقه ها و احساس ها نادیده گرفته شوند و یا تلقی شود که سلامت روانی افراد، در
آزادی بدون ضابطه ی ارضای این غریزه است.
شهید مطهری، در مورد پلید دانستن علاقه ی جنسی بعضی از آیین ها و نظر اسلام در برابر آن عقیده دارد که برای ما مسلمانان که علاقه دو همسر را به یکدیگر، یکی از نشانه های بارز وجود خداوند می دانیم(13) و نکاح را سنت و تجرد را یک نوع شر حساب می کنیم، هنگامی که می خوانیم یا می شنویم بعضی از آیین ها علاقه جنسی را ذاتاً پلید و آمیزش جنسی را، هر چند با همسر شرعی و قانونی، موجب تباهی و سقوط می دانند، دچار تعجب می شویم. عجب تر آن که می گویند دنیای قدیم، عموماًً گرفتار این وهم بوده است. برتراند راسل، فیلسوف اجتماعی مشهور معاصر می گوید: «عوامل و عقاید مخالف جنسیت در اعصار خیلی قدیم وجود داشته و بخصوص در هر جا که مسیحیت و دین بودا پیروز شد، عقیده ی مزبور نیز توفق یافت». وستر مارک مثال های زیادی از این فکر عجیب، مبنی بر این که چیز ناپاک و تباهی، در روابط جنسی وجود دارد، ذکر می نماید.(14)در آن نقاط دنیا نیز که دور از تأثیر مذهب بودا و مسیح است، ادیان و راهبانی بوده اند که طرفداری از تجرد می کرده اند، مانند اسنیت ها در میان یهودیان... و بدین طریق، یک نهضت عمومی ریاضت در دنیای قدیم ایجاد شد. در یونان و روم متمدن نیز طریقه ی کلبیون، جای اپیکور را گرفت... افلاطونیان نو نیز به اندازه ی کلبیون، ریاضت کش بوده اند.
از ایران، این عقیده (دکترین) به سمت باختر پخش شد که ماده، عین تباهی است و به همراه آن، این اعتقاد به وجود آمد که هر گونه رابطه ی جنسی، ناپاک است. این عقیده با اصلاحاتی جزئی، اعتقاد کلیسای مسیحیت محسوب گردید.(15)
این عقیده، قرن ها وجدان انبوه عظیمی از افراد بشر را تحت نفوذ ترس آور و نفرت انگیز خود قرار داد. به عقیده روانکاوان، نفوذ این عقیده، اختلالات روانی و بیماری های روحی فراوانی را موجب شده است که از این جهت، مانند ندارد. این که منشأ پیدایش این گونه افکار و عقاید چیست، چه چیز سبب می شود که بشر به علاقه و میل طبیعی خود، به چشم بدبینی بنگرد و در حقیقت، جزئی از وجود خود را محکوم کند، مطلبی است که مورد تفسیر متفکران قرار گرفته است و ما اکنون، درصدد کاوش آن نیستیم.
علل گوناگونی می توانند در گرایش بشر به این گونه افکار و آرا، دخیل باشند. ظاهراًً علت این که فکر پلیدی علاقه و آمیزش جنسی در میان مسیحیان، تا این اندازه اوج گرفت، تفسیری بود که از آغاز تشکیل کلیسا، از سوی کلیسا برای مجرد زیستن حضرت عیسی صورت گرفت. گفته شد علت این که مسیح، تا آخر عمرش مجرد زیست، پلیدی ذاتی این عمل است؛ به همین جهت، پدران روحانی و قدیسین مسیحی، شرط رسیدن به مقامات روحانی را آلوده نشدن به زن، در تمام عمر دانستند و پاپ از میان اینچنین افرادی انتخاب می شود. به عقیده ارباب کلیسا، تقوا، ایجاب می کند که انسان، از ازدواج خودداری کند. راسل معتقد است که در رسالات قدیسان، به دو یا سه توصیف زیبا از ازدواج بر می خوریم؛ ولی در دیگر موارد، که مردان کلیسا از ازدواج، به زشت ترین صورت یاد کرده اند. هدف ریاضت، این بوده که مردان را متقی سازد، بنابراین، ازدواج-که عمل پستی شمرده می شد-، بایستی منعدم شود. «با تبر، بکارت درخت زناشویی را فرو اندازید!». این، عقیده ی راسخ سن ژروم درباره ی هدف تقدس است.(16)
با توجه به نکات یاد شده، منطق عالی اسلام، فوق العاده جلب توجه می کند. در اسلام، کوچک ترین اشاره ای به پلیدی علاقه ی جنسی و آثار ناشی از آن نشده است. اسلام، همیاری خود را برای تنظیم این علاقه به کار برده است. از نظر اسلام، روابط
جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر یا نسل آینده محدود می کند و در این زمینه، تدابیری اتخاذ کرده است که به احساس محرومیت و ناکامی و سرکوب شدن این غریزه نینجامد. متأسفانه دانشمندی مثل برتراند راسل که از عقاید مسیحیت و بودایی و... در این زمینه انتقاد می کند، درباره اسلام، سکوت اختیار کرده است. راسل، همین قدر می گوید که کلیه ی بانیان مذاهب، به استثنای محمد و کنفوسیوس-اگر بتوان مسلک او(کنفوسیوس) را مذهب نامید- توجهی به اصول سیاسی و اجتماعی نداشته، کوشیده اند تکامل روح را از راه اشراق، تفکر و فنا فراهم کنند.
شهید مطهری، اضافه می کند:
به هر حال، از نظر اسلام، علاقه ی جنسی، نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد، بلکه جزو خوی و خلق انبیاست. در حدیثی می خوانیم: «من اخلاق الانبیاء حب النساء». رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) طبق آثار و روایات فراوانی که رسیده است، محبت و علاقه ی خود را به زن، در کمال صراحت اظهار می کرده اند.(17)پینوشتها:
1.ر.ک:انگیزش و شخصیت، ص70.
2.سوره مائده، آیه 87.
3.المیزان فی التفسیر القرآن، ج6، ص105.
4.لو لم تکن فی المناکحة و المصاهرة آیه محکمة و لا سنة متبعة، لکان فیما جعل الله فیها من بر القریب و تألف البعید، ما رغب فیه العاقل اللبیب و سارع إلیه الموفق المصیب (الکافی، ج5، ص373؛ مکارم الأخلاق، ص206؛ میزان الحکمة، ج5، ص2248-2249).
5.ما بناءً فی الإسلام أحب إلی الله تعالی(عزو جل) من التزویج (کتاب من لا یحضره الفقیه، ج3، ص383؛ وسائل الشیعه، ج14، ص3؛ بحارالانوار، ج100، ص222، ح40).
6.کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص384؛ وسائل الشیعة، ج20، ص24.
7.الکافی، ج5، ص320، تهذیب الأحکام، ج7، ص403؛ مکارم الأخلاق، ص197.
8.الفتن ثلاث: حب النساء و هو سیف الشیطان...فمن أحب النساء لم ینتفع بعیشه (الخصال، ص113؛ وسائل الشیعة، ج20، ص26؛ میزان الحکمة، ج11، ص5502، ح18651).
9.الاستهتار بالنساء شیمة النوکی (میزان الحکمة، ج11، ص5502، ح18656؛ مستدرک الوسائل، ج 14، ص158؛ جامع أحادیث الشیعة، ج20، ص28).
10.سوره آل عمران، آیه ی14.
11.الکافی، ج5، ص321؛ وسائل الشیعة، ج20ص23.
12.سوره روم، آیه 21.
13.و من ءایاته أن خلق لکم من أنفسکم أزوجاً لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودةً و رحمةً؛ یکی از نشانه های او، این است که از خود شما همسر آفرید تا با او آرام گیرید و میان شما مهر و محبت قرار داد(سوره روم، آیه 219.
14.اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، ص9-12.
15.ر.ک: کتاب زناشویی و اخلاق، ص25 و 26.
16.زناشویی و اخلاق، ص30.
17.اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، ص 12.
/ج