نویسنده: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
ادامهی حیات برای جانداران مختلف روی زمین مستلزم این است که آنها به نحو مقتضی تغذیه کنند، به این معنا که موادی که بدن آنها برای سوخت و ساز و تولید انرژی برای فعالیتهای حیاتی خویش نیاز دارد از محیط خود به دست آورند. گیاهان غذایشان را با جذب مواد موجود در خاک به وسیلهی آب و دی اکسید کربن موجود در هوا و به کمک انرژی نورانی آفتاب میسازند و به مصرف میرسانند. جانورانِ گیاهخوار با خوردن گیاهان غذای مورد نیاز بدنشان را تأمین میکنند. جانوران گوشتخوار نیز جانوران گیاهخوار و نیز حتی جانوران کوشتخوار کوچکتر را میخورند و از این طریق مواد مورد نیاز بدن خود را تأمین مینمایند. انسان اولیه که به تازگی محیط جنگلی همیشه گرم و پر گیاه را به دلایلی ترک کرده بود برای تأمین غذای خود که بنا بر طبیعت اولیهاش گیاهان بودند ناچار به فعالیت بیشتر برای به دست آوردن گیاهان و میوهجات مورد نیاز بدنش بود. این امر باعث کوچهای اجباری سخت او در فصول مختلف سال برای رسیدن به منابع غذاییاش میشد. در این راه، برای کم کردن از فشار فعالیتهای شدید برای تأمین غذا، او یاد گرفت همه چیز خوار شود یعنی اگر میتوانست از گوشت حیوانات نیز تغذیه میکرد. در این راه او کمکم فن شکار را با استفاده از ابزارهای ابتدایی که یاد گرفته بود بسازد فرا گرفت. این مسأله به او برای تأمین غذا در فصول سرد که پوشش گیاهی بسیار کم میشود کمک بسیاری نمود و او را از آوارگی و کوچ نشینی تا حدودی نجات داد. همین استقرار او باعث ازدیاد نسل او نیز گردید. اما حتی شکار نیز مشکلات خود را داشت زیرا جمعیت جانورانی که شکار او میشدند متأثر از تغییرات آب و هوایی بود و همانها نیز گاهی او را به جابهجایی و کوچ وا میداشتند، گذشته از این که طبیعت انسان، گیاهخواری است و به هر حال تأمین غذاهای گیاهی برای انسان امری ضروری بود. به این لحاظ برای انسانی که تصمیم گرفته بود دست از آوارگی و کوچ نشینی بردارد بهترین حالت این میبود که غذاعای گیاهی به سوی او بیایند تا این که او به دنبال آنها برود.
معلوم نیست که انسان اولیه چطور دریافت که با نشاندن بذر گیاهان در خاک میتواند آنها را تکثیر و از آنها تغذیه کند. شاید او متوجه شده بود که از دورریزهای غذاهای گیاهیای که به سختی تهیه کرده بود پس از بازگشت از یک کوچ اجباری، همان گیاهانِ مورد نیازش روییدهاند و به این وسیله پی برد که در خود گیاهان عامل تولید مثل آنها با قرار گرفتن بر زمین وجود دارد. به هر حال، ضرورت، او را به گسترش این کار که شاید به طور اتفاقی کشف کرده بود کشاند. دانشمندان اعتقاد دارند به این ترتیب کشاورزیِ برنامهریزی شده در حدود هفت تا ده هزار سال پیش آغاز شد. این کشف، یعنی کشف فن کشاورزی، در تکامل زندگی انسان بدوی در رابطه با محیط طبیعی پیرامونش اهمیتی همردیف با کشف آتش و کنترل آن را دارد و عصر جدیدی را برای او رقم زد. در این عصرِ چند هزار ساله، او تجربیاتش در این زمینه را افزایش داد و نظامی خاص را برای کاشت و برداشت محصولات کشاورزی به وجود آورد. او یاد گرفت که چگونه میتواند دانهها و بذرها را جمع آوری و در فصول سرد ذخیره سازی کند و نیز چگونه گیاهان غیر فصلی و چند ساله یا دائمی را پرورش دهد. علاوه بر اینها تجربیات فراوانی در آماده سازی زمین برای کشت گیاهان و آبیاری آنها به دست آورد. به این ترتیب در عصر نوسنگی، انسان تجربیات و دانش کافی در کشاورزی را به دست آورده بود. با این تجربیاتِ به دست آمده، کوچ نشینی عملاً کاملاً از زندگی انسان رخ بربست و مناطق کشاورزی و مسکونی ایجاد گردید. بنا بر یافتههای باستان شناسی، نخستین کشاورزان در دامنههای کوههای زاگرس در غرب ایران استقرار یافتند. بعضی از نخستین ابزارهای کشاورزی و نیز دانههای خشک شدهی گندم و دیگر گیاهان در بین یافتههای باستان شناسی این مناطق وجود دارد. از یافتههای دیگر در این مناطق، گاوآهنهای چوبی و سنگی و وسایل مخصوصی برای آرد کردن غلات و نیز تغارهای سنگی میباشد. اینها قدیمیترین ابزارهای کشاورزی مربوط به انسانهای باستان در روی زمین میباشد. چون این کشاورزان اولیه برای مراقبت از کشتههای خویش مجبور به اقامت در یک محل بودند کمکم روستاهایی که این زمینهای کشاورزی در اطراف آنها قرار داشت گسترده و پر جمعیت شدند. این روستاییان فرا گرفته بودند حیواناتی را اهلی کرده و از نیروی آنها در امر کشاورزی و تهیهی غذا از فراوردههای کشاورزی استفاده کنند. یافتههای باستان شناسی نشان میدهند پس از این که انسان در عصر نوسنگی فرا گرفت با استفاده از ابزارهای چوبی و سنگی بر روی زمین شیار ایجاد کند و بذرها را درون آن قرار دهد و روی آن را بپوشاند به زودی فرا گرفت برای توسعهی کشاورزی و برداشت بیشتر محصول میتواند از نیروی حیواناتی مثل گاو برای شخم زدن بهره گیرد.
نخستین گیاهانی که به طور سیستماتیک توسط انسان کشت شدند عبارت بودند از گندم، چاودار، جو دوسر، جو معمولی، و ارزن. بعدها سبزیهایی مثل کاهو و اسفناج و کلم نیز کشت شد. وقتی انسان در فن کشاورزی ماهر شد و برای رفع نیازهای غذاییاش به کشاورزی روی آورد و آن را، مثلاً با پرورش درختان میوه و گردو، توسعه داد متوجه استفادههای غیر خوراکی از گیاهان نیز گردید. مثلاً متوجه شد که از گیاه کتان و کنف میتواند برای تهیهی نخ برای پارچه بافی استفاده کند یا از کدو میتواند برای ساخت ظروف حاوی مایعات استفاده نماید یا از برگهای پهن نخل یا گیاهان مشابه میتواند برای پوشاندن سقف استفاده کند یا زیر انداز برای خودش بسازد، و مهمتر از همه از چوب درختان میتوانست به عنوان مصالح ساختمانی برای خانه سازی بهره برد. به این ترتیب انسان ساکن شده، خانههای محکمی برای خود ساخت و با کمک همنوعانش به گسترش کشاورزی و دامداری پرداخت. به این ترتیب، هم روستاها بزرگ و هم جمعیت انسانِ به رفاه رسیده افزایش یافت و پایههای شهرنشینی مستحکم شد. در شهرها که همان روستاهای بزرگ شده بودند به علت گستردگی کار، تقسیم وظایف به طور طبیعی به وجود آمد. صنعتگرانی به ساخت ابزار آلات مورد نیاز کشاورزی پرداختند و آنها را در مقابل محصولات غذایی کشاورزی به کشاورزان میدادند و به این ترتیب پایههای داد و ستد تجاری ریخته شد.
با توسعهی شهرها و گسترش ارتباطات اجتماعی و اقتصادی مردم با یکدیگر، ضرورت ایجاد نظامی اداری برای تنظیم روابط مردم با یکدیگر و نیز ایجاد مراجعی برای رفع و رجوع اختلافات پیش آمده بین آنها احساس شد و به این ترتیت نظامهای شهرداری به وجود آمد و قدرت گرفت. با گسترش شهرنشینی و ازدیاد جمعیت شهری که عملاً به کشاورزی نمیپرداختند روستاییان زمینهای بیشتر و بیشتری را زیر کشت میبردند تا بتوانند جمعیتهای شهری رو به افزایش را سیر کنند. به همین لحاظ، زمین و تصاحب آن برای مناطق شهری و دولت-شهرها اهمیت زیادی پیدا کرد و آنها را به نزاع و جنگ با یکدیگر برای تصاحب زمینهای بیشتر کشاند. این جنگهای متعدد باعث اتحاد دولت-شهرهای مجاور با یکدیگر برای غلبه بر دشمنان مشترکشان گردید و به این ترتیب دولتها و کشورها به وجود آمدند که گاه وسعت آنها هزاران کیلومتر مربع بود. با گسترش ای دولتها و امپراتوریها و ضرورت تدارک نیروهای نظامی و دفاعی برای حفظ و نیز احیاناً گسترش کشور، افراد بیشتری باید به صورت سرباز یا کارمندان دفتری علاوه بر صنعتگران از کار کشاورزی باز میماندند و لذا کشاورزی باز باید برای سیر کردن آنها گسترش بیشتری مییافت. به این ترتیب اهمیت کشاورزی روز به روز بیشتر هویدا میشد. کشاورزی نه تنها باعث اسکان انسان شد که زندگی او را بر اساس قانون و حکومت نظم داد. اکنون آن شکارچیِ همیشه آواره، کشاورز ساکنی شده بود که متعاقباً تمدن شهری را به وجود آورد و فرهنگ و معارف خود را گسترش داد و همواره در جستجوی پیشرفت بیشتر بود. پس، تمدن فعلی ما با کشاورزی به وجود آمد و همچنان وابسته به کشاورزی است زیرا انسان همواره گرسنه است و با پیشرفت بیشتر، گرسنهتر نیز میشود.
معلوم نیست که انسان اولیه چطور دریافت که با نشاندن بذر گیاهان در خاک میتواند آنها را تکثیر و از آنها تغذیه کند. شاید او متوجه شده بود که از دورریزهای غذاهای گیاهیای که به سختی تهیه کرده بود پس از بازگشت از یک کوچ اجباری، همان گیاهانِ مورد نیازش روییدهاند و به این وسیله پی برد که در خود گیاهان عامل تولید مثل آنها با قرار گرفتن بر زمین وجود دارد. به هر حال، ضرورت، او را به گسترش این کار که شاید به طور اتفاقی کشف کرده بود کشاند. دانشمندان اعتقاد دارند به این ترتیب کشاورزیِ برنامهریزی شده در حدود هفت تا ده هزار سال پیش آغاز شد. این کشف، یعنی کشف فن کشاورزی، در تکامل زندگی انسان بدوی در رابطه با محیط طبیعی پیرامونش اهمیتی همردیف با کشف آتش و کنترل آن را دارد و عصر جدیدی را برای او رقم زد. در این عصرِ چند هزار ساله، او تجربیاتش در این زمینه را افزایش داد و نظامی خاص را برای کاشت و برداشت محصولات کشاورزی به وجود آورد. او یاد گرفت که چگونه میتواند دانهها و بذرها را جمع آوری و در فصول سرد ذخیره سازی کند و نیز چگونه گیاهان غیر فصلی و چند ساله یا دائمی را پرورش دهد. علاوه بر اینها تجربیات فراوانی در آماده سازی زمین برای کشت گیاهان و آبیاری آنها به دست آورد. به این ترتیب در عصر نوسنگی، انسان تجربیات و دانش کافی در کشاورزی را به دست آورده بود. با این تجربیاتِ به دست آمده، کوچ نشینی عملاً کاملاً از زندگی انسان رخ بربست و مناطق کشاورزی و مسکونی ایجاد گردید. بنا بر یافتههای باستان شناسی، نخستین کشاورزان در دامنههای کوههای زاگرس در غرب ایران استقرار یافتند. بعضی از نخستین ابزارهای کشاورزی و نیز دانههای خشک شدهی گندم و دیگر گیاهان در بین یافتههای باستان شناسی این مناطق وجود دارد. از یافتههای دیگر در این مناطق، گاوآهنهای چوبی و سنگی و وسایل مخصوصی برای آرد کردن غلات و نیز تغارهای سنگی میباشد. اینها قدیمیترین ابزارهای کشاورزی مربوط به انسانهای باستان در روی زمین میباشد. چون این کشاورزان اولیه برای مراقبت از کشتههای خویش مجبور به اقامت در یک محل بودند کمکم روستاهایی که این زمینهای کشاورزی در اطراف آنها قرار داشت گسترده و پر جمعیت شدند. این روستاییان فرا گرفته بودند حیواناتی را اهلی کرده و از نیروی آنها در امر کشاورزی و تهیهی غذا از فراوردههای کشاورزی استفاده کنند. یافتههای باستان شناسی نشان میدهند پس از این که انسان در عصر نوسنگی فرا گرفت با استفاده از ابزارهای چوبی و سنگی بر روی زمین شیار ایجاد کند و بذرها را درون آن قرار دهد و روی آن را بپوشاند به زودی فرا گرفت برای توسعهی کشاورزی و برداشت بیشتر محصول میتواند از نیروی حیواناتی مثل گاو برای شخم زدن بهره گیرد.
/ج