نویسنده: سیف الله فضل الهی قمشی، سوده اسلام فر
پیش درآمد
کارکرد اصلی دانشگاه ها، آموزش، پژوهش، تربیت نیروی انسانی متخصص و ماهر و توسعه فرهنگی جامعه است. ولی رو یکرد اصلی آنها در ایران، آموزش بوده و توفیق چندانی در تولید دانش و توسعه فرهنگ عمومی نداشته اند. آنها با برخورداری از محیطی مستقل، آزادگی علمی و ثبات شغلی سعی در تولید دانش، فرهنگ سازی و ارائه خدمات دارند. هدف اصلی آنها، توسعه اطلاعات (شخصیت سازی)، توسعه مهارت ها (ایجاد ارزش افزوده)، توسعه شخصیت (دگرگونی) و خلاقیت و تفکر (شکوفایی استعداد) بوده و ابزار اصلی برای تأثیرگذاری بر فرهنگ و شخصیت افراد، فقط اطلاعات و الگوهای رفتاری هستند.از کارکردهای دانشگاه ها، علاوه بر تولید دانش، فرهنگ سازی و ارائه خدمات، توسعه فرهنگ عمومی جامعه است. و فرهنگ نیز بیانگر روش زندگی افراد یک جامعه است که بر اساس یک فلسفه مسلط اجتماعی و از طریق تعامل بین انسان ها شکل گرفته، توسعه یافته و به نسل های بعدی منتقل شده است. یقیناً نهادهای اجتماعی، به ویژه دانشگاه ها رسالتی جز توسعه فرهگی به عنوان مهم ترین رکن توسعه همه جانبه برای ارتقاء شیوه زندگی ندارند. بی شک ترویج هرچه بیشتر آموزه های دینی و فراگیرکردن امور فرهنگی و گسترش دامنه شمول آن و جذب تأثیرگذاری هرچه بیشتر بر مخاطبین، از مهم ترین دغدغه های مجموعه ها و دست اندرکاران و فعالان حوزه های فرهنگ و اندیشه، به خصوص مراکز علمی و دانشگاهی است و یقیناً یکی از عوامل آسیب زا در حوزه شخصیت اخلاقی و ایمان مذهبی جوانان، به خصوص قشر اندیشمند و فرهیخته دانشجو، روش های ناکارآمد و ارائه نادرست برنامه های فرهنگی در دانشگاه ها در راستای تحکیم ارزش ها و باورهای فرهنگی متأثر از فلسفه اجتماعی است؛ امری که تحت عنوان «انقلاب فرهنگی» از همان اول شکل گیری نظام اسلامی در سال 1357 پایه گذاری شده و با هدف اسلامی کردن دانشگاه ها، برای تحقق دغدغه های فوق تلاش می کند، تا از یک سو، دانشگاه ها را مستقل و بومی نموده و عزت و اقتدار دانشمندان را حفظ نماید و از سوی دیگر؛ تأثیر گذاری آن بر فرهنگ و روش های زندگی را بر مبنای فرهنگ واقعی و اصیل اسلامی و ایرانی، از طریق ابزارهای در اختیار خود (دانش و الگوهای رفتاری مدیران، اساتید، کارکنان و مخاطبان) درونزا نمایید تا در فرآیند اجتماعی شدن، در خدمت تربیت انسان های سالم، ماهر، متخصص، توانمند و بومی شده باشند و برای توسعه پایدار و همه جانبه جامعه تلاش نمایند.
دانشگاه اسلام
«اسلامی شدن» به معنای تحمیل یک حاکمیت، طبقه یا صنف خاص نیست، بلکه عجین ساختن دانش اندوزی با آداب معنوی و ارزش های دینی و انسانی در جامعه علمی است و به معنای مبارزه با انحرافات جامعه علمی، جلوگیری از تبدیل دانشمندان به عناصری بی احساس عاطفی و تعهد دینی و دمیدن روح استقلال در جامعه علمی کشور است. باید روح دانشگاه ها، اسلامی باشد و آرمان ها، اهداف و خلق و خوی آن اسلامی و ظاهر آن اصلاح شود. هرچند ظاهر شرط لازم است، ولی کافی نیست. دانشگاه اسلامی، دانشگاهی است که هدف آن، هدف های اسلامی و دینی باشد و ارکان آن را نیروهای مؤمن و متعهد تشکیل بدهند و ارزش ها نیز در اولویت باشند. در دیدگاه دیگری، دانشگاه اسلامی همچون جامعه ای اسلامی، جایی است که ارزش های حاکم در آن اسلامی باشد و اگر اصول تعبدی و اعتقادی و علمی اسلام در محیط دانشگاه، به صورت ارزش درآمد، آن دانشگاه اسلامی است. موضوع اسلامی شدن دانشگاه ها در ایران، در سال 1359، همزمان با شروع انقلاب فرهنگی آغاز شد. امام خمینی (ره)، معنای اسلامی شدن را چنین بیان می فرمایند: «معنای اسلامی شدن دانشگاه ها این است که استقلال پیدا کند و خودش را از وابستگی به غرب جدا کند و خود را از وابستگی شرق جدا کند و یک کشور مستقل و دانشگاه مستقل و یک فرهنگ مستقل داشته باشیم».مراد از اسلامی شدن دانشگاه ها، این است که تمامی عناصر دانشگاه همسو و هم جهت با ارزش ها و ایده های اسلامی باشند و یا حداقل در تعارض با الگوها، ارزش ها و آرمان های والای الهی - انسانی نباشند. فرایند اسلامی شدن دانشگاه ها، علی رغم گذر از فراز و نشیب های فراوانی، هنوز هم از حیث نظری، تحلیلی و هم به لحاظ علمی با پرسش های بسیاری روبرو است. دانشگاه اسلامی رویکردی است که می تواند در ارتقای فرهنگ دینی از طریق ارائه الگویی توأمان از علم و دین، دمیدن روحیه تعهد و الزام اجتماعی در میان دانشجویان و پژوهشگران برای بهره مندی از معرفت و افزایش مسئولیت پذیری، جهت دهی درس های نظام دانشگاهی به سوی ارزش های متعالی دینی و ارتقاء فرهنگ عمومی آنان، فضاسازی علمی مطلوب برای ارائه راه کارهای علمی جهت فائق آمدن بر اختلافات، بازسازی تمدن اسلامی در پرتو توسعه علمی و با حظور نظری و فیزیکی دانشگاهیان تأثیر داشته باشد. از دیدگاه موافقان ضرورت انقلاب فرهنگی و جدی گرفتن ادامه آن در قالب حرکت اسلامی کردن دانشگاه ها، ارج نهادن و پاسداری از رشد و تکامل، در پرتو این حرکت فرهنگی و لزوم تبین ضعف ها و ترسیم برنامه هایی برای آینده، از دلایل تداوم این کار است؛ به عنوان نوعی قشری گری و فرصت طلبی، انحصارطلبی و گروه گرایی بوده و انقلاب فرهنگی را زیانبار می نماید. اسلامی کردن را حرکتی برای بی رقیب کردن حاکمیت و در راستای ارضای حفظ ظاهرپسندی قشریون مذهبی، تحقیر دانشگاه ها و کادر علمی تلقی می نمایند. البته هنوز هم موانعی درونی؛ مانند فضای فکری و ذهنی ارکان دانشگاه ها، موانع بیرونی؛ مانند تهاجم فرهنگی و فقدان برنامه ریزی، ابهام در ارزش ها و حدود وظایف فقهی و حقوقی، افراط و تفریط در قلمرو آزادی و به کارگماری استادان و مدیران فاقد تعلق دینی و حساسیت مذهبی در صدر امور و علم زدگی و عنوان گرایی و دوری ازواقع نگری و دین محوری در دانشگاه ها وجود دارد، که لازم است با تدوین استراتژی های کلان، جامع، علمی، مؤثر و تنظیم معیارهای واقعی، مبتنی بر ارزش های اسلامی و انقلابی و آرمان های والای جامعه مسلمان، راه را برای تحقق اهداف هموار کرد.
معیارهای دانشگاه اسلامی
1. اجرای برنامه های فرهنگی متناسب با فرهنگ دینی و ارزشی جامعه، از جمله فراهم ساختن زمینه انتخاب طرح و اجرای برنامه های فرهنگی - مذهبی هدفمند و از پیش تعیین شده، و اجتناب از طرح و بررسی هر نوع مطالب متناقض با اعتقادات و باورهای دینی فراگیران.2. مخاطب شناسی و هماهنگی با مخاطب و توجه به نیازها و علایق دریافت کنندگان برنامه های فرهنگی - دینی و اطلاع داشتن از سطح آگاهی و پیش یافته های ذهنی آنها و رعایت احترام و برخورد اصولی.
3. توجه به بایدهای ترویج اخلاق و دین در دانشگاه ها، از قبیل اخلاص و خدایی بودن هدف، همراهی علم و تقوا، صداقت و یگانگی گفتار و کردار. امام صادق (ع) در این زمینه می فرمایند: «به راستی اگر عالم به علم خود عمل نکند، موعظه و اندرز او از دل ها بلغزد، آن چنان که باران از روی سنگ صاف بلغزد».(1)
4. درک اهمیت کار در دانشگاه ها و اهمیت امور فرهنگی و شناخت مخاطبان و نیازهای آنها و به کارگیری اکسیر محبت.
5. برخورد عالمانه و بهره گیری از اندیشه با دانشجویان و دانشگاهیان و اقدامات فعال و پیشگیرانه در برابر برنامه های ضد دینی.
6. توجه به نبایدهای ترویج اخلاق و دین در دانشگاه ها از جمله پرهیز از بدبینی و سوءظن نسبت به مخاطبان؛ رفاه طلبی و تجمل گرایی و دوری از برخورد جناحی، حزبی و تشکیلاتی با دانشجویان.(2)
7. جلوگیری از پردازش ضعیف موضوعات دینی و وجود خرافات در آنها.
8. استفاده از منابع علوم دینی در تنظیم محتوای درسی دروس دانشگاهی.
9. بررسی مفهوم علم و توجه به خصوصیات علم از قبیل دعوت به توحید، آدم سازی؛ توجه به خدا، اولویت به تزکیه به عنوان هدف اصلی تربیت، تکمیل مکارم اخلاق، و تلفیق مفاهیم اسلامی با علم کنونی و تشویق تفکر انتقادی به عنوان ساختار فکری غالب در دانشگاه.
10. داشتن اساتید متخصص و متعهد و آشنا به معارف اسلامی و دانشجوی ملتزم و متعهد به اصول دین برای بیان واقعیت ها و حفظ دین و کشور، مواجهه معقول و منطقی و متناسب با منحرفین و اخلال گران، نجات مغزهای شبهه زده، مؤمن ساختن دانشگاهیان، امانت داری نسل آینده، تربیت متخصص مستقل، مقابله با کارشکنی و بی تفاوتی، مسئولیت پذیری، اصلاح فرهنگ و استقلال آن، دور کردن ناامیدی از دل های دانشجویان، آگاه نمودن جوانان، اصلاح کتاب های درسی، قطع امید از غرب، تربیت اخلاقی، تربیت صحیح اسلامی و پاکسازی محیط آموزشی.
11. تربیت و پرورش استادان و دانشجویان متعهد، برای آگاه سازی ملت ها، ملتزم به احکام اسلام، حفظ انسجام، تقویت ایمان خویش، پرکردن مساجد، تداوم دهنده راه انقلاب، مقابله با منحرفان و تفرقه افکنان.
12. مدیریت مبتنی بر اساس اصول اسلامی و دینی، اخلاق مدیریتی و پرهیز از تبعیض مثبت و تصمیمات در باب جذب دانشجو، شهریه و کمک های مالی؛ مدیریت اسناد و مدارک؛ معیارهای دسترسی به محیط فیزیکی؛ عدم سوء استفاده از قدرت و تعارض منافع؛ اطلاعات محرمانه؛ امنیت و بزهکاری؛ تخلفات نرم افزاری و حق انحصاری اثر؛ تخلفات اینترنتی.
چالش های پیش روی دانشگاه اسلامی
دانشگاه ها در ایران در حال حاضر، با چالش ها و سؤالات زیادی از جمله تغییر ترکیب جمعیتی دانشجویان و افزایش سهم زنان در آن، افزایش تنوع نقش آنها در سیاست، فرهنگ و فناوری، ناهماهنگی بین آموزش ها و مشاغل در جهت تسریع اشتغال، تعارض بین نظام آموزش کلاسیک و نظام آموزشی مبتنی بر پژوهش، محوریت پژوهش و ضرورت پاسخگو بودن به نیازهای ملموس جامعه، تمایل به واردات فکر به جای بومی سازی دانش، و ضرورت تسریع آموزش های مجازی و استفاده از فناوری ارتباطات ماهواره ای، و تنوع در منابع مالی و کاهش تکیه بر منابع دولتی، لزوم تغییر ساختاری مطابق تحولات بنیادی در روابط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی روبرو هستند. به طور قطع، در این فرایند، ایجاد تعادل بین نیازها و الزامات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نیز امری مورد توجه خواهد بود. از این رو، در موقعیت فعلی به نظر می رسد، رسالت و دغدغه دانشگاه های ما بیش از دیگر دانشگاه ها باشد که با ایجاد ساختارهای پویا و خود اصلاح گر، کارکردهای خود را با محیط اسلامی و ارزشی تطبیق دهند و زمینه را برای تحقق دانشگاه اسلامی فراهم سازند.پی نوشت ها :
1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، جلد1، ص59.
2. حسن قدوسی زاده، نکته های ناب، ج4، قم، معارف، 1384، ص18.