نویسنده: حامد مصطفوی فرد
کارشناس ارشد دانشگاه تربیت مدرس
کارشناس ارشد دانشگاه تربیت مدرس
پیش درآمد
فضای دانشگاه های ما متأسفانه به گونه ای است که تحجر در قالب تجدد رخ نمایانده است. تحجر جدید همان تجدد است که راه اجتهاد را سد کرده است. کار را بدانجا رسانده است که تفکر انتقادی و اجتهاد در برابر غرب، کاری بس خطرناک می باشد. منازعه بین متفکران مسلمان و مترجمان متجدد و فقدان روحیه اجتهاد و وحی منزل پنداشتن علم غربی را در بسیاری از رشته ها، به خصوص رشته های علوم انسانی تجربی از جمله علوم سیاسی، جامعه شناسی، روانشناسی، اقتصاد، مدیریت و... شاهدیم.جامعه اسلامی ایران برای حفظ عرصه های فکری، فرهنگی و اجتماعی نسبت به هویت گذشته خویش، در مقابل تهاجم فرهنگی و اجتماعی بیگانگان، باید بر اساس فرهنگ اسلامی به تولید علم و دانش بپردازد؛ چرا که هویت یک جامعه، منوط به دانش و فرهنگ تولیدی آن است و جامعه مستقل، نیازمند دانش مستقل است و حفظ هویت و ارزش های یک جامعه باید به دور از وابستگی های فکری و علمی و در گرو تولید دانش بومی و خودی باشد. برای دستیابی به این مهم بها دادن به مقوله دانشگاه اسلامی امری ضروری است. دانشگاهی که علاوه بر التزام به ظواهر اسلامی، در باطن و کارکرد آن نیز، بینش و منش اسلامی را شاهد باشیم و نگرش به قضایا یک نگرش الهی باشد.
موانع دانشگاه اسلامی
به علت وجود سه شاخصه مهم در علوم دانشگاهی، که عمدتاً علوم وارداتی از غرب هستند، رسیدن به دانشگاه اسلامی دشوار می نماید: اول اینکه، در این فضا علم را امری عینی می دانند و تفکرات پوزیتیویستی بر اندیشه ها حاکم است. از این رو، شناخت علمی را از آن جهت که از لحاظ عینی به اثبات رسیده است، قابل اعتماد می دانند. با این تلقی، بسیاری از گزاره هایی که آزمون پذیر نیستند، علمی نخواهند بود و چون غرب، مدعی علوم تجربی است، خود در قله علم قرار می گیرد و کشورهای دیگر ناگزیر خواهند بود برای توسعه علمی خود، به آنان رجوع کنند.دوم اینکه، علم جدید از هدف اصیل خود، که شناخت آثار صنع خداوندی است، فاصله گرفته است و به دنبال سلطه بر هستی و نه شناخت آن می باشد. ثمره این رویکرد این است که این علم، به جای اینکه آرامش را برای بشر به ارمغان آورد، تا بدانجا پیش رفته که قرن اخیر را عصر اضطراب نامیده اند.
سوم، درهم تنیدگی علم و سیاست در عصر حاضر است. بسیاری از نظریات ظاهراً علمی نه از این جهت که علمی هستند، بلکه از این جهت که حاکمیت جهان به دنبال ترویج است، علمی تلقی می شوند و بر سر دیدگاه های مقابل این نظریات، پتک غیرعلمی بودن کوبیده می شود. این سیاست زدگی علم، بر بدبینی ما نسبت به این تئوری ها می افزاید و ضرورت رویکرد نقادانه را دو چندان می کند.
بدیهی است نجات از این وضعیت به گونه ای که ملل اسلامی بتوانند در پیشرفت جهان علم و اندیشه، دخیل بوده و نقش مفیدی داشته باشند و بلکه بسان دوران شکوفایی تمدن اسلامی، دیگری را سفره نشین علم خویش کنند، در گرو بها دادن به علم و اندیشه در حوزه های مختلف آن و در یک کلام، تحقق یک نهضت و خیزش عمومی در راستای تولید علم دینی است.
معیارهای دانشگاه اسلامی
دانشگاه موفق، دانشگاهی است که جامعه انسانی را به خوبی در مسیر توحید قرار داده و او را به سوی قرب الهی، که فلسفه اصلی خلقت است، هدایت کند. دانشگاه اسلامی باید در سه مؤلفه ظاهر، باطن و کارکرد (خروجی) خود را نشان دهد. بنابراین، در دانشگاه اسلامی باید اولاً، فضای حاکم بر آن فضای اسلامی باشد، ثانیاً، اهداف، آرمان ها و سیاست های کلی آن از اسلام گرفته شده باشد و ثالثاً، عهده دار تحقق اهداف و سیاست ها و آرمان ها باشد و فارغ التحصیلان و تولیدات علمی آن اسلامی یا در خدمت اهداف اسلام باشند.الف) بعد ظاهری
در بعد ظاهری دانشگاه سه مؤلفه نقشی اساسی را ایفا می کنند، که دو مؤلفه آن با توجه به تعاملات فرد در اجتماع معنا پیدا می کند:1. تعظیم شعائرالله
در دانشگاه اسلامی باید شعائر و ظواهر اسلامی رعایت شود. اگر کسی وارد این دانشگاه شود و با سنن و شعائر اسلامی آشنایی داشته باشد، آن را اسلامی تشخیص دهد و بلکه باید شعائر الهی به حکم آیه «وَ مَن یُعظَّم شَعائِرَ اللهِ فَإنَّها مَن تَقوَی القَُلُوب» (حج/32)، با عظمت یاد شوند. صرف وجود نمازخانه در دانشگاه، نصب پارچه نوشته برای تبریک اعیاد و یا تسلیت گویی شهادات کفایت نمی کند. اکتفا به این گونه کارها جزء مصادیق تعظیم شعائرالله نیست، بلکه باید علاوه بر اینکه نماز به جماعت برگزار شود و صدای اذان در دانشگاه طنین انداز شود، در اعیاد و یا شهادات مراسم برگزار شود، نمایشگاه برپا شود و .... ، روح دین داری و دین باوری بر رفتار و منش دانشگاه و دانشگاهی حاکم باشد.2. روابط اجتماعی
دین اسلام در حوزه اجتماعی به دنبال پی ریزی جامعه ای است که در آن اصول انسانی و ارزش های معنوی حاکم باشد. این ارزش ها و اصول در روابط اجتماعی افراد، از خانواده تا سطوح کلان جامعه، تبلور پیدا کند. در حیات اجتماعی، اخلاق یک رکن است. رفتارهای اجتماعی باید بر اساس اخلاق بنا شوند. حقوق فقط حد و مرزها را مشخص می کند تا به حریم خصوصی کسی تجاوز نشود. بنابراین، جامعه ی آرمانی مد نظر اسلام، جامعه ای اخلاق محور است که جامعه ای حداکثری است. نه فقط قانون محور که به حداقل نگاه می کند اگرچه گاهی همان دیده نمی شود.3. حریم روابط زن و مرد
در اسلام، تعامل مردان و زنان، به خودی خود حرام نیست، بلکه اگر هدف از رابطه میان آن دو، هدفی متعالی از قبیل دانش آموزی باشد، جایز و مطلوب است. البته جواز رابطه، به این معنی نیست که حدود و مرزهای میان آنان برداشته شود و حدود شرعی به دست فراموشی سپرده شود.بنابراین هر رابطه ای که در حدود موازین شرعی باشد و در نگاه عرف عقلا و متشرعین نیز پسندیده و مقبول باشد، از دیدگاه اسلام ممنوعیتی ندارد. چنان که در سیره حضرت زهرا سلام الله علیها شاهدیم که ایشان با سلمان، ابوذر و سایر اصحاب سخن می گفتند. همچنین ایشان پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای دفاع از خلافت امام علی علیه السلام به همراه امام حسن علیه السلام به خانه مهاجران و انصار می رفتند و با آنان به احتجاج می پرداختند. خطبه غرای حضرت فاطمه زهرا در مسجد النبی و احتجاجات ایشان با ابوبکر و عمر و یا خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه و شام چه در جمع عموم مردم یا مجلس یزید و ابن زیاد همه شواهدی بر جواز گفت و گو است. بنابراین ارتباط زن و مرد به شرط رعایت حریم ها و بلامانع است. از مجموع آیات و روایات وارده درباره حریم روابط زن و مرد این نکات را می توان استخراج کرد:
1) التزام و تعهد زن و مردم نسبت به فروگرفتن چشم: (نور: 30و31)
2) الترام و تعهد زن به رعایت حدود شرعی درپوشش: زنان در مواجهه با نامحرم باید جز صورت و کف دست ها، تمام اندام خود را بپوشانند: (احزاب: 59)؛ (نور: 31).
3) در سخن گفتن باید به گونه ای برخورد کنند که موجب تحریک و تهییج نباشد:(احزاب: 32).
4) در تعاملات اجتماعی نباید به خودنمایی کردن و تبرج پرداخت: (احزاب: 33)؛ (قصص: 25، نور:31).
5) زن و مرد نامحرم درصورتی که محرمی با آنها نباشد، باید از خلوت اجتناب ورزند: (یوسف: 23).
در چگونگی و حدود و ثغور روابط زن و مرد باید سعی کرد تا به حد نیازی که کار مشترک آنان ایجاب می کند، کفایت شود نه بیش از اندازه، به تعبیرشهید مطهری «اسلام می گوید: نه حبس نه اختلاط، بلکه حریم».(1)
بنابراین اگر بر روابط دانشجویان و همچنین فضای محیط دانشگاهی اصل «معروف» حاکم باشد و حریم عفاف و حیا رعایت شود، لزومی بر تفکیک جنسیتی بین دانشجویان نیست.
ب) بعد باطنی
دانشگاه در جامعه اسلامی هنگامی می تواند کارکردی مثبت داشته باشد که در تحقق اهداف این اسلام برای انسان مسلمان به تصویر می کشد، رسیدن به قرب الهی است. نبی اکرم (ص) نقطه نهایی و غایت علم را دستیابی به شناخت و معرفت حقیقی عالم می دانند: علمی که قرار است در دانشگاه اسلامی عرضه شود باید در راستای تعالی طلبی حرکت کند و اصالت را به رشد معنوی انسان که حقیقتاً خلأ آن در جهان معاصر مشاهده می شود بدهد. درحالی که، علوم وارداتی سکولار، توسعه طلب هستند و این توسعه طلبی که در چارچوب عقلانیت مدرن صورتی صرفاً دنیوی دارد، با اسلامیت نظام ما و اهداف بلند تمدنی ای که به دنبال آن هستیم، ناسازگار است.بنابراین حفظ ظواهر برای تحقق دانشگاه اسلامی به تنهایی کافی نیست. چیزی که برای دانشگاه اسلامی در درجه اول مهم است، بعد باطنی و محتوایی آن است که حاکمیت بینش و منش اسلامی بر افراد آن حاکم است و نگرش به قضایا یک نگرش الهی است.» عنصر محوری دانشگاه، علم است. اگر علم اسلامی شد، دانشگاه هم اسلامی می شود. آیت الله جوادی آملی در نقد این تلقی می فرمایند: اسلامی کردن دانشگاه ها به آن نیست که مظاهر و برنامه های اسلامی و دینی به محیط و فضای دانشگاه ها وارد کنیم.... اسلامی کردن علوم در گرو تغییر اساسی در نگاه به علم و طبیعت و تدوین متون درسی سرآمد و صاعد و هماهنگ دیدن حوزه های معرفتی و بازگشت طبیعیات به دامن الهیات است.(2)
ج) کارکرد
معیار نظری این است که دانشگاه اسلامی، دانشگاهی است که مرجعیت دین را خصوصاً در حوزه دانش به رسمیت بشناسد. معیار علمی این است که کارکرد علم و فرهنگ دینی را درتولیدات دانشگاه ببینیم. اما معیار عملی برای تحقق دانشگاه اسلامی چیست؟ کارکرد علم را می توان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد:1. تأثیر گذاری علم بر عالِم (کارکرد معنوی)
غفلت زدگی و تجاوزگری از ویژگی های بارز علوم سکولار است. انسان با این علوم در گام نخست، آیت بودن و نشانگری علم را به فراموشی سپرد و بعد به مصداق آیه «نسوالله فانساهم انفسهم» (حشر:19)، خویش را فراموش کرد و پس از آن، به طبیعت و جوامع انسانی روی آورد و با غفلت از حقیقت و حقوق آنها، تجاوزگری را پیشه خویش ساخت. اما قرآن با دعوت انسان به علم به معنای شناخت آیه ای که خداشناسی و تدبر در آیات الهی است، خودشناسی عرفانی و عالم شناسی ملکوتی را به انسان می آموزد و راه شکوفایی و بهبود بهره برداری از امکانات وجود خود، طبیعت و جامعه را به انسان می نمایاند.(3)
بنابراین التزام اعضای مختلف دانشگاه به شئونات اسلامی برای اسلامی شدن دانشگاه کافی نخواهد بود، بلکه هم ساختار دانشگاه و هم کارکرد دانشگاه باید جهت گیری اسلامی داشته باشد. روشن است که تحصیل این علم متوقف بر پایبندی به اصل «آیه نگری» می باشد. باید علم را به عنوان نشانه ها و آثار او دانست و در جستجوی آن بود.
مهم ترین ارتباطی که دین با علوم انسانی دارد در مسائل اخلاقی و به خصوص مبانی و مبادی اخلاق است. دین مکتب انسان ساز است و آمده است انسان را انسان بالفعل کند و او را به کمالات انسانی برساند. لذا علم اخلاق بیگانه از دین نیست. بر همین اساس، علم دینی علمی تعالی طلب است؛ درست برخلاف علم جدید که جز توسعه به چیزی نمی اندیشد و نزاع علم دینی با علم سکولار، نزاع تقدم تعالی طلبی بر توسعه طلبی است. علم جدید می خواهد انسان را موجودی توسعه طلب بار بیاورد، حال آنکه علم دینی می خواهد او به سمت تعالی حرکت کند؛ چرا که فلسفه آفرینش نیز همین است.
2. تأثیرگذاری علم بر عالَم (کارکرد مادی)
کارکرد مادی علم عبارت است از: شناخت طبیعت و به تسخیر درآوردن عالم هستی در راستای رفاه اجتماعی، همچون علمی که به ذوالقرنین داده شد و کارهای شگرفی از جمله سد سازی و ... را انجام داد (کهف: 83-98) و با تولید علم و آموزش صنعت توسط پیامبران الهی مثل داوود (ع) بنیانگذار صنعت زره سازی (انبیاء:80)؛ آموزش صنعت کشتی سازی به نوح (هود: 37)؛ علم ذوب و تکنولوژی مس توسط حضرت سلیمان (سبا:12) را نام برد. در تحقق دانشگاه اسلامی باید این کارکرد علم را در کنار کارکرد معنوی آن، در قالب خروجی های دانشگاه مشاهده کرد.
اما علوم جدید حقیقت جو نیستند و فرضشان بر آن نیست که به دنبال حقیقت اشیاء بروند. دانشمندان آنها هم ادعا نمی کنند که ما به دنبال شناخت حقیقت هستیم. بلکه آنچه علوم جدید را در راه خود به پیش می برد، عزم بر تسلط طبیعت است و اصولاً بحث از علت فاعلی و غایی را امر غیرعلمی قلمداد می کنند.
بنابراین، اگر کار علمی در پرتو جهانی بینی الهی انجام شود، نتیجه اش در جهت تأمین نیازهای مادی و معنوی بشر خواهد بود. ولی اگر در پرتو جهان بینی سکولار انجام شود، تضمینی بر مخرب نبودن آن نخواهد بود. تاریخ نیز این مطلب را نشان داده است که نظام های ارزشی روی جهت گیری های علوم تأثیر می گذارند.
پی نوشت ها :
1. صحیفه نور، مجموعه آثار، 19/ 551.
2. جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، 136.
3. مظاهری سیف، معرفت، 87.