بررسی انگاره ی تعارض علم و دین

در لغت گاهی علم را به معنای مطلق دانایی، دانش و معرفت به کار می برند. علم در این معنا، مجموعه یافته های انسان درباره خود و جهان اطراف اوست که شامل علوم نظری، عملی، حضوری و حصولی می شود. در فرهنگ سنتی و ادبیات قدیم
جمعه، 10 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی انگاره ی تعارض علم و دین
بررسی انگاره ی تعارض علم و دین

نویسندگان: فریده ویسی ساوجبلاغی (1)، مژگان ویسی ساوجبلاغی (2)



 

بخش اول: علم و دین در لغت و اصطلاح

الف- علم در لغت و اصطلاح:

در لغت گاهی علم را به معنای مطلق دانایی، دانش و معرفت به کار می برند. علم در این معنا، مجموعه یافته های انسان درباره خود و جهان اطراف اوست که شامل علوم نظری، عملی، حضوری و حصولی می شود. در فرهنگ سنتی و ادبیات قدیم غالباً علم را در برابر جهل به کار می بردند. گاهی علم را به معنای یقین به عنوان یکی از حالات فاعل شناسی در نسبت با گزاره ی ادراک شده و نیز به معنای مجموعه ای از گزاره ها و تعاریفی به کار می برند که حول محور وحدت بخشی سامان یافته است. در این تحقیق معنای نخست مدنظر است.
تعریف علم با برشمردن ویژگی های آن بدست می آید:
شناخت علمی از رهگذر مشاهده، جمع آوری یافته ها، فرضیه سازی و ساختن نظریه هایی است که همواره در تحول و تغییر است. از آنجا که اساس علوم تجربی مشاهده است، بنابراین علم تنها با واقعیت های عینی سر و کار دارد، دارای قلمرویی محدود است و با آن دانشی که از راه مشاهده و به روش علمی بدست نمی آید، متفاوت است؛ هدف علم نظریه سازی است؛ نظریه در واقع همان حقیقت نسبی است؛ علم درباره ی ارزشها داوری نمی کند؛ علم معرفت نظام یافته، منظم، سنجیده و روشمند است؛ زبان خود را داراست که به جهت وضوح و عدم ابهام در همه ی دنیا فهمیده می شود؛ تجربه پذیر و ابطال پذیر است؛ موجب پیش بینی و پیش بینی مسبب عمل است. ویژگی های فوق برگرفته از نظریات دانشمندان و صاحبنظرانی از جمله انیشتین، تامس کوهن، چالمرز، پوپر، ایمره لاکتوش و... است که به صورت خلاصه و اجمال آورده شد.

ب- دین در لغت و اصطلاح:

چیستی دین: دین کهن ترین، نافذترین و اثرگذارترین نهاد اجتماعی بشر است و هیچ یک از نهادهای اجتماعی و فرهنگی بشری نیست که دین در آن تأثیر سازنده و سامانگر نداشته باشد. (3)
دین در لغت به معنای مختلف از جمله به معنای عبادت، انقیاد، خضوع، فرمانبرداری، اطاعت، تسلیم، جزا و مکافات، شریعت، ملک، اسلام، توحید، ورع، حکم و سیره، عادت و شأن، ذلت، قهر و غلبه و استعلاء، رفعت و سلطان، حساب، معصیت، رسم و قانون آمده است. (4) واژه ی «دین» در قرآن کریم به معنای «توحید و یگانگی» (5)، «حکم و داوری کردن» (6)، «فرمانبرداری و اطاعت» (7)، (جزا و پاداش) (8)، «شمار و حسابرسی» (9)، «عادت و خو» (10) و «کیش و شریعت» (11) به کار رفته است. (12) کلمه ی دین در قرآن گاه به معنای عام آمده و گاه به معنای خاص، بنابراین در تعبیر قرآن نظامهای اعتقادی اعم از درست یا نادرست، الهی یا غیر الهی، اسلامی یا غیر اسلامی، «دین» نامیده شده است. (13)
دین از دیدگاه دانشمندان اسلامی: دین یک نهاد الهی است که انسانها را به سوی آنچه از نظر اعتقادات، حق و درست است و نیز به آن چه در رفتار و روند زندگانی بهتر و برگزیده تر است، راهنمایی می کند. (14) دین اعتقاد به خالق هستی و مجموعه قوانینی است که از جانب او بر بشر عرضه شده است. (15) علامه طباطبایی نیز در (المیزان) چنین می فرماید: «دین عبارتست از طریقه ای که پیمودنش آدمی را به سعادت حقیقی و واقعی اش برساند.» (16)
دین از دیدگاه دانشمندان غربی: کانت در کتاب «دین در مرزهای عقل» می نویسد: «دین عبارت از این است که ما تکالیف واجب و ضروری خود را- با توجه به این که مبتنی بر اوامر الهی است، درک نماییم. از نظر فروید، دین، نوعی دفاع ذهنی در مقابل پدیده های هراسناک طبیعت است، نظیر: زلزله، سیل و...». (17)
امیل دورکیم در کتاب «سیمای نخستین زندگانی دینی» می گوید: «دین عبارت از مجموعه ای از اعتقادات و اعمال مربوط به ذات مقدس و پدیده های برخورداری از حرمتی است که بر هم مبتنی می باشند، اعتقادات و اعمالی که پیروانش را در یک وحدت و همبستگی معنوی که می توان آن را ملت نامید، به هم می پیوندد. (18)

ج- مراد از علم و دین در مسئله تعارض علم و دین

منظور از تعارض علم و دین، تعارض میان درک و فهم انسان از طبیعت یا معرفت علمی و فهم او از دین یا معرفت دینی است و این تعارض بین دو امر خارجی (طبیعت و وحی) نیست، چون تعارض میان کلام و فعل خدا محال است. در صورت چنین تعارضی میان این دو معرفت، نمی توان هر دو را صادق دانست، پس مراد از تعارض، ناسازگاری در صدق است، به طوری که صدق یکی موجب کذب دیگری است.
حال این تعارض یا به صورت واقعی است یا ظاهری؛ تعارض واقعی بدین معناست که ذات علم با گوهر دین ناسازگار است: یعنی یک انسان نمی تواند هم متدین باشد و هم دانشمند، پس ناچار است یکی را انتخاب نماید. و اما تعارض ظاهری بدین معناست که گرچه علم و دین با هم تعارض واقعی ندارند، اما گاهی ظواهر دینی با یافته های علمی، متعارض به نظر می رسد؛ علت آن است که برخی از دانشمندان علوم تجربی، نظریه های اثبات نشده ی علمی را قطعی تلقی کرده اند و با در نظر گرفتن ناسازگاری بین نظریه ی علم و آموزه ی دینی، علم و دین را متعارض می پندارند؛ از طرف دیگر، بعضی مفسران یا متکلمان دینی، در فهم مطالب دین، خطا می کنند و با صحیح انگاشتن فهم خود و ناسازگاری آن با نظریات علوم تجربی، علم و دین را متعارض می بینند. «تعارض واقعی محال است چون به تعارض عقل و دین منتهی می شود که این نیز محال است چون خداوند حکیم و عاقل، حکم خلاف عقل صادر نمی کند، از طرفی؛ اصل دین به وسیله عقل اثبات می شود که اگر عقل به وسیله ی نقل باطل شد، اصل دین باطل می گردد. البته در وجود تعارض ظاهری میان علم و دین شکی نیست و در ادیان الهی نمونه های بسیاری دارد.» (19)

بخش دوم: نسبت های ممکن میان علم و دین

در بخش اول مراد خود را از دو مفهوم علم و دین بیان کردیم، پس در این بخش می توان از نسبت های ممکن میان آنها سخن به میان آورد. تا وقتی که این دو، دستاوردهای یکدیگر را تأیید می کنند و کاری به کار یکدیگر ندارند، هیچ مشکلی حس نمی شود؛ اما از لحظه ای که تعارض پدید می آید و تأیید یکی مستلزم نفی دیگری می شود، سکوتها شکسته می شود و مسئله تعارض این دو به گونه ای طبیعی به ذهن خطور می کند.
«اهمیت روابط و مناسبات میان علم و دین تا جایی است که حیات بشر بر اساس آن شکل خواهد گرفت. بنابراین حیات بشریت بر اساس فرض تعارض و رقابت علم و دین شکلی خواهد یافت و بر مبنای تعاضد یا تفارق علم و دین صورت دیگری می یابد.» (20) در ذیل به نسبتهای ممکن میان علم و دین اشاره می نماییم:

الف) تعارض علم و دین

گروهی بر این عقیده اند که بین ذهنیتهای دینی و علمی، تعارض بنیادین وجود دارد؛ به طوری که با طرح یکی، دیگری طرد می شود. این تعارض وقتی ممکن است که به صورتی، موضوعات یا هدفها یا روشهای آن دو، تا حد زیادی یکسان در نظر گرفته شود، در این حالت علم و دین به عنوان دو نیروی رقیب به صحنه می آیند. زمانی که صاحبنظران دینی برای ارزشهای معنوی احساس خطر می کرده اند، یا آنگاه که جامعه علمی، معیارها و نظریه های علمی خود را مورد پذیرش روحانیون بدون تخصص نمی دیدند، تأکید بر تعارض بروز پیدا می کند. «بر اساس این دیدگاه، دین و علم به خاطر ادعاهای مشترک، دارای تعارضهای اساسی بوده که سازش بین این دو تقریباً مشکل می نماید.» (21)

ب) تفارق علم و دین

گاهی علم وم دین به گونه ای خود را نشان می دهند که دو نیروی ضد و مخالف یکدیگر نیستند و هر کدام به مجموعه ی متفاوتی از نیازهای بشری پاسخ می دهند و بر این اساس، زبان هر کدام از این دو به حوزه های مختلفی از عمل مربوط می شود. دین با موضوعات روحی و اخلاقی سروکار دارد که به طور مستقیم مورد توجه علم نیست و در مقابل، علم دنبال فهم کلی جهان مادی است که ربطی به دین ندارد. یکی به عنوان پیشرفتهای فهم علمی از تغییر لذت می برد و دیگری از قوانین ثابت الهی تسکین می یابد.
«بر این اساس، کشفیات علمی هیچ گونه استلزام کلامی در بر ندارد. غالباً تحلیل تاریخی برای دفاع و حمایت از تِزِ جدایی مورد استشهاد قرار می گیرد؛ زیرا همواره چنین می توان استدلال کرد که تعارضهای گذشته، نتیجه سوء فهم بوده است»(22)؛ عده ای با داشتن اعتقادات مذهبی، آن را در پژوهشهای علمی خود، کاملاًً جدا نگه می دارند و میان آنها ربطی نمی بینند. تأکید بر این دیدگاه، اغلب زمانی رخ نموده که حساسیتهای علمی و دینی تغییر کرده و در نتیجه، تعاونهای سطحی پیشین به تعارض تبدیل گردیده است.

ج) تعاضد میان علم و دین

این دیدگاه، رابطه ی نزدیکتری را میان علایق و دل مشغولیهای علم و دین بیان می کند. برخلاف دیدگاه اول که اعتقاد بر تعارض بین علم و دین داشت، در این دیدگاه گفته می شود که گاهی برخی عقاید دینی به فعالیتهای علمی مدد می رساند و برخلاف موضع دوم که استدلال کرده که تعامل میان علم و دین نه تنها مخرب نیست بلکه می تواند به نفع هر دو باشد.
«گاهی معتقدان به این موضع مستقیماً از علم استنباطهای کلامی به دست می دهند و بر این باورند که وجود خداوند را چه از عوارض ذاتی طبیعی، نظیر وجود طرح و تدبیر یا اتقان صنع و نظم و چه از کشفیات خاص تر، نظیر جهت دار بودن تکامل می توان استنتاج کرد.» (23) در برخی موارد معتقدان به این دیدگاه در صدد اخذ مستقیم نتایج کلامی از کشفیات علمی نیستند، بلکه می کوشند علم و دین را در درون یک برداشت وحیانی از جهان لحاظ کنند.
تأکید بر تعاضد و تعاون باورهای علمی و دینی، غالباً در جوامعی بروز می کرده که جامعه ی علمی نوظهور، مجبور بوده است در مقابل مسئولان قدرتمند دینی، قیافه ی آشتی جویانه به خود بگیرد. آلبرت اینشتین معتقد است: «علم بدون مذهب لنگ است و مذهب بدون علم کور است.» (24)

بخش سوم- گونه های مختلف تعارض میان علم و دین

در قسمتهای قبلی بحث، با تحدید مفهومی علم، دین و تعارض، منظور خود را از تعارض میان علم و دین روشن کردیم تا درک درستی از مسئله حاصل شود و اکنون گونه های مختلف تعارض را شرح می دهیم:

الف) تعارض میان گزاره های علمی و دینی

بخش عمده ای از مجموعه تعالیم وحیانی، آن دسته از گزاره ها و قضایایی است که حکایت از واقعیتهای هستی به ویژه واقعیتهای عالم طبیعت دارد. گزاره هایی پیرامون آفرینش انسان و عالم طبیعت و بسیاری از واقعیتهای ریز و درشت دیگر که در برخی موارد، این گزاره ها و گزارشهای مزبور با دستاوردهای عملی و قوانین حاصل تجربه ی بشر در ظاهر مطابقت کامل نمی یابد. تعارض علم و دین به تعارض گزاره های دینی توصیفی با گزاره های علمی توصیفی محدود نمی شود بلکه تعارض توصیه های دینی با توصیه های علمی را نیز شامل می شود که توضیح نوع اخیر مستلزم بیان سه مفهوم مرتبط دانش، روش و ارزش است. یک توصیه زائیده ی ارزش و از طرفی مبتنی بر روش است و روش نیز زائیده ی دانستنی، یعنی: صور ذهنی حاکی از واقعیات اخذ می شود. با توجه به این مقدمه، «مقصود از توصیه های دینی، توصیه هایی است که در متون دینی درباره ی نحوه ی تصرف در طبیعت یا نحوه ی برخورد با خود یا انسانهایی دیگر وارد شده است که از طرفی مبتنی بر جهان بینی و انسان شناسی صاحب شریعت و از طرف دیگر ناشی از ارزشهای پذیرفته شده در دین است. اما توصیه های علمی که متخذ از علوم تجربی و ناشی از ارزشهای پذیرفته دانشمندان است، ملحق به خود علم است و بدین لحاظ، تعارض توصیه ی علمی با توصیه ی دینی طبق عادت، از مصادیق تعارض علم و دین محسوب می گردد که این قسم تعارض یا تعارض در ارزشهای دینی با ارزشهای پذیرفته شده ی عالمان است و یا تعارض در روشهای مبتنی بر دانشهاست.» (25)
چه بسا در مواردی به جای تعارض واقعی، با یک تعارض کاذب یا شبه تعارض مواجه ایم، بدین صورت که برای رسیدن به یک ارزش مشترک، علم و دین هر کدام روش جداگانه ای ارائه می دهند، بدون آنکه این دو روش، ضدیتی با یکدیگر داشته باشند، بلکه چه بسا مکمل یکدیگر نیز باشند، لیکن انحصارگرایی در ناحیه ی علم یا دین یا هر دو، باعث به وجود آمدن شبه تعارض میان علم و دین می گردد.
در این جا نمونه ای از تعارض میان گزاره های علمی و گزاره های دینی را می آوریم:
مسطح یا کروی بودن زمین: «در گذشته اخترشناسان معتقد به مسطح بودن زمین بودند و کروی بودن آن را باور نداشتند. به پیروی از آنان، مفسران قرآن نیز جهت نشان دادن سازگاری قرآن با آن دیدگاه، به آیه ی (و الله جعلَ لکم الارضَ بساطاً) (26) استدلال می کردند و حتی برخی مانند فخرالدین رازی، از براهیم عقلی جهت اثبات کروی نبودن زمین در تفسیر آیه ی شریفه سود می بردند؛ ولی پس از چند سده که کروی بودن زمین اثبات گردید و نادرستی دیدگاه مسطح بودن زمین آشکار شد، برخی این آیه را ناسازگار با علم جدید خواندند و در این مورد سازِ تعارض علم و دین را نواختند. علامه طباطبایی برای رفع این ناسازگاری، با تصرف در ظاهر آیه ی شریفه، یک «کاف» تشبیه در تقدیر می گیرد و می نویسد:
«مراد از بساط کالبساط می باشد. خداوند می خواهد بگوید زمین را مثل فرش برای شما گسترانیدم، تا بتوانید به آسانی در آن گردش کنید و از ناحیه ای به ناحیه دیگر منتقل شوید.» (27)؛ بنابراین، منظور این نیست که زمین را مسطح آفریدیم تا با دیدگاه کروی بودن زمین ناسازگار افتد.

ب) تعارض میان پیش فرضهای علمی و دینی

گاهی میان پیش فرضهایی که باعث اعتقاد ما به یک دین شده با پیش فرضهایی که سبب گرایش به یک علم شده، تعارض ایجاد می شود که در این صورت با فرع دیگری از تعارض، یعنی: تعارض میان پیش فرضهای علمی و دینی رو به رو خواهیم بود که با تعارض نوع اول متفاوت است. همان طور که می دانیم هر عالمی بر اساس پیش فرضهایی، گام در حوزه ی علوم مانند فیزیک، شیمی، مکانیک و... می گذارد؛ از سوی دیگر، هر فرد معتقد به یک دین نیز با قبول پیش فرضهایی، گرایش به آن دین پیدا می کند.
اکنون با اشاره به نمونه ای از این نوع تعارض، بحث را دنبال می کنیم:
«یکی از پیش فرضهای دینی، اعتقاد به نوعی عدم خودبسندگی برای بشر است. یکی از عواملی که موجب اقبال انسانها به دین شده، همین پیش فرض است. مراد از این پیش فرض دینی آن است که در این گیتی مسائل و مشکلاتی وجود دارد که با سرپنجه ی عقل بشر قابل حل نیست، بلکه باید با رجوع به عالمی دیگر، با دریافت پیام آسمانی آن مسائل و مشکلات را حل کرد. بر اساس چنین پیش فرضی است که بشر طرق عادی کسب معرفت را برای حل همه ی مسائل کافی نداشته و لذا به دین روی آورده است؛ حال اگر عالمی با تأکید بر خود بسندگی انسان، مدعی شود که هر مشکلی از طریق همین راههای عادی کسب معرفت قابل حل است و انسان در آینده می تواند بر تمام مشکلات خود قائق آید، این پیش فرض به اصطلاح علمی، با آن پیش فرضی که به عنوان پیش فرض دینی از آن یاد شد، تعارض دارد.» (28)

ج) تعارض میان روحیات علمی و روحیات دینی

سومین نوع تعارض، تعارض میان روحیه هاست. گاهی کسی که در اثر سر و کار داشتن با یک علم و یا علوم مختلف، روحیه ی علمی پیدا کرده، با کسی که در اثر اعتقاد به دین و عمل به آن، روحیه ی دینی و مذهبی یافته، این دو نوع روحیه، ممکن است با هم تعارض یابند؛ این تعارض میان روحیه ی شخص متدین و فرد عالم رخ می دهد. می توان به عنوان مثال، نمونه ای از این نوع تعارض را با هم در ذیل از نظر بگذرانیم:
«به مرور زمان، از آموزه ی (انسان اشرف مخلوقات است) برخی گزاره های روان شناختی نیز حاصل می شود. اگر انسان اشرف مخلوقات باشد، قهراً جهان طبیعت برای او آفریده شده است، لذا هر چه در جهان هستی وجود دارد، باید برای انسان نفعی داشته باشد و آدمیان بتوانند از همه ی پدیده های هستی بهره ببرند. وقتی کسی بر اساس علم نجوم، وسعت عالم طبیعت را ورای تصور انسان بداند و تلقی او از علم مکانیک کیهانی چنین باشد که قسمت اعظم جهان هستی، اعم از ستارگان و منظومه ها و کهکشان ها، بدون استفاده مانده اند، این تلقی چیزی نیست که منطقاً از مکانیک کیهانی حاصل شده باشد، همان گونه که آن عقیده درباره ی نسبت جهان هستی باشد، منطقاً از معارف دینی حاصل نشده، بلکه هر دو اندیشه، از نوعی گذر روان شناختی به وجود آمده است که با یکدیگر ناسازگار هستند.
حاصل آنکه، یک متدین با این گذر روان شناختی که «انسان اشرف مخلوقات است» به این نتیجه رسیده که کل جهان هستی برای کم و کیف زندگی انسان ضرورت دارد. حال کسی که سالها در علم مکانیک کیهانی مطالعه دارد، ممکن است که با گذر روان شناختی نتیجه بگیرد که کل جهان برای کم و کیف زندگی بشر ضرورت ندارد، و همین منظومه ی شمسی برای بهره برداری بشر کافی است. این تعارض که حاصل از دو اندیشه ی برخاسته از گذر روان شناختی است، نمونه از تعارض میان روحیه ی علمی و روحیه ی دینی است.» (29)

د) تعارض میان جهان بینی علم و جهان بینی دینی

«حادترین و مهمترین صورت تعارض علم و دین، تعارض جهان بینی علمی با جهان بینی مذهبی است» (30)؛ با مقایسه میان روح حاکم بر اندیشه ی مذهبی و روح حاکم بر تفکر علمی، می توان چگونگی تعارض جهان بینی علمی و مذهبی را نشان داد. در این جا به ویژگی ها و رکن های اصلی دو جهان بینی اشاره می شود تا مسئله تعارض میان این دو جهان بینی بهتر لمس و درک شود:
اما جهان بینی دینی دارای سه رکن است ولی تفکر علمی نوین فاقد سه رکن است؛ سه رکن عبارتند از: در جهان بینی دینی اساساً خداوند محور هرگونه تفکر و جهان بینی مذهبی است و سلطنت مطلقه ی جهان از آن اوست که بر همه چیز دانا و تواناست و اما دومین رکن، هدفدار دانستن خلقت است؛ یعنی این نظام متقن و منظم حاکم بر جهان هستی به سوی هدفی در حرکت است و هیچ چیز در جهان بیهوده آفریده نشده و سومین رکن به این صورت است که در بینش دینی، عالم محضر خدای عالم، قادر و حساب رس است و انسان مختار در این نظام مسئول کارهای خود است و نتیجه ی تمام اعمال خود را می بیند، شخص متدین قائل به نظام اخلاقی حاکم بر جهان هستی است و برعکس این سه رکن در جهان بینی علمی بحث درباره ی علل غایی و هدفدار بودن به کلی کنار گذاشته شده است و آن را یک امر غیر علمی می داند به ویژه در مسائل انسان شناختی مثلاً در تحلیل علت حسادت به دنبال علل بیرونی و عوامل محیطی است و علت را میل طبعی نمی داند، براساس این جهان بینی طبیعت یکسره از اسرارآمیز بودن خارج شده و لازمه ی علمی بودن، نفی عوامل غیر مادی است، در این بینش هیچ غیبی در عالم نهفته نیست و هدف علم در این جهان بینی، تسخیر و تسلط طبیعت است.
به عنوان مثال خصومت با طبیعت و مرده و پست انگاشتن آن، در مقایسه با مذهب از دو جهان بینی و دو نگرش کاملاًً متفاوت حکایت می کند. در جهان بینی دینی، انسان با طبیعت پیوند داشت و هر دو هم سرنوشت بودند و دوستی انسان با طبیعت، اجازه ی هر کاری را به آن نمی داد، اما در دنیای علم جدید یک فضای مرده، بی صدا، خاموش، بی رنگ و روح حاکم است که برخلاف جهان دینی از جنبش و خروش در آن خبری نیست؛ این دو بینش متفاوت که یکی از جهان بینی علمی و دیگری از جهان بینی دینی ناشی می شود، ناسازگار هستند.

بخش چهارم- نقد چند نظریه برای حل تعارض علم و دین

لازم است که فرق بگذاریم بین راههای نفی تعارض و راههای حل تعارض؛ در قسم اول، اصل وجود تعارض انکار می گردد، در حالی که در قسم دوم حل تعارض موجود، کانون توجه قرار می گیرد.
از جمله راه حلهایی که در جهت حل تعارض میان علم و دین امروزه مطرح است موارد ذیل است که از هر کدام از آنها صاحبنظرانی طرفداری می کنند که بعد از ذکر و توضیح هر یک اشاره ای هم به طرفداران آنها می شود:
ابزارانگاری در علم، ابزارانگاری در دین، تفکیک زبانهای علم و دین، تفکیک قلمروهای علم و دین، تفکیک دین از معرفت دینی؛ اینها راه حلهای مطرح در زمینه ی تعارضات میان علم و دین است.

الف) ابزارانگاری در علم

تعارض میان قضایای علمی و دینی از آن رو پدید می آید که ما هر دو دسته قضایا را واقع نما و بیانگر حقیقت بدانیم؛ یعنی: هر دو دسته گزاره هایی است که خبر از واقعیتهایی در عالم خارج می دهد؛ در این صورت، دستاوردهای دانش تجربی و تعالیم وحیانی با یکدیگر، در صحنه ی تعارض قرار خواهد گرفت؛ اما اگر یکی از دو دسته قضایای یاد شده، گزاره هایی مربوط به عالم خارج نباشد، یعنی: نقشی غیر از خبر دادن از عالم خارج بر عهده داشته باشد، در این صورت تعارض و تضادی میان آنها به وجود نخواهد آمد؛ زیرا هرگز میان خبر و غیر خبر تعارضی نخواهد بود.
بنابراین، از دیدگاه های معروف در فلسفه ی علم که مبنایی برای رفع تعارض علم و دین به دست می دهد، دیدگاه موسوم به «اینسترومنتالیسم» است.
«مکتب اینسترو منتالیسم قائل به این معنی است که علم حقیقت نما نیست. علم فقط نظریه هایی هایی را به ما عرضه می کند که برای علم به منزله ی ابزاری هستند تا به تنظیم پدیده ها توفیق یابند. اگر این نظر را بپذیریم، خواهیم گفت که مذاهب حقیقت را می گویند، ولی علوم ابزار تنظیم پدیده ها را به دست ما می دهند. به این ترتیب، قضیه حل و تعارض رفع می شود. (31) «غایت و هدف علم واقع نمایی و تحری به حقیقت نیست و چنین انتظاری هم از آن نمی توان داشت. علم و قوانین علمی صرفاً ابزارهایی برای پیش بینی پدیده هاست. بدین ترتیب، در این دیدگاه واقعیت فیزیکی مطرح نیست. هنر علم، ابزارسازی، دادن قدرت محاسبه، قدرت کنترل و تصرف در طبیعت به بشر است. (32)
از جمله صاحبنظران مدافع این نظریه به پیرموریس دوئم، اندریاس اوسیاندر را می توان نام برد.

ب) ابزار انگاری در دین

دسته ی دیگری آنان نیز از یک طرف راه حل ابزار انگاری را پذیرفته بودند و از طرف دیگر نمی توانستند عنصر واقع نمایی را از قضایا و دستاوردهای دانش تجربی سلب نمایند، ایده ی مزبور را در ارتباط با قضایای دینی و تعالیم وحیانی طرح کردند و رفع تعارض علم و دین را در ابزار انگاری در دین جست و جو کردند. «ابزارانگاری در دین با ستاندن ویژگی واقع نمایی از متون دینی و تبدیل کردن آنها به قصدهایی مفید، تعارض علم و دین را حل می نماید.» (33). از جمله کسانی که از این نظریه در فرضیه ها و آثارشان دفاع کرده اند می توان گالیله، ریچارد بون بریث ویت، والتر ترنس استیس که نقد نظرات این افراد به نوبه ی خود جای بحث مفصلی دارد که از حدود و ظرفیت این مقاله بیرون است.

ج) تفکیک زبانهای علم و دین

نشناختن قلمرو زبان، سرمنشأ مشکلات فراوانی در عرصه ی فلسفه و تفکر عقلانی است. با تمایز میان کاربردهای مختلف زبان و لغات و تشخیص و تبیین موارد کاربرد هر یک، مشکلات به صورت جدی قابل حل خواهد بود. تا آن جا که به دین مربوط می شود، «این دیدگاه موجب گردید که به تمایزهای موجود میان ساحتهای گوناگون فکر بشر و کاربردهای متنوع زبان، از جمله تمایز زبان علوم با زبان دین توجه شود. پاره ای از روشنفکران دینی معتقد گردیدند که علم و دین نیز دو حوزه و قلمرو زبانی کاملاًً متفاوت از یکدیگر دارد و نمی توان آن دو را هم عرض و هم سنخ تلقی کرد. تعارض زمانی رخ می نماید که هم عرضی و هم سنخی وجود داشته باشد. دسته ای از نظریات، مانند نظریه ی ابراز احساسات، نظریه ی اسطوره ای زبان دین و دیدگاه نمادین انگاری زبان دین با انکار زبان شناختاری دین، تعارض میان علم و دین را به کلی منتفی ساخت» (34). بنابراین وجه اشتراکی میان زبان شناختاری علم و زبان شناختاری دین باقی نمی ماند تا زمینه ی تعارض فراهم آید. از جمله فیلسوفانی که به استفاده از این نظریه پرداخته، می توان ویتگنشتاین را نام برد که تأکید می کرد اغلب مسائل فلسفی ناشی از سوء تفاهمات در کاربرد زبان است.

د) تفکیک قلمروهای علم و دین

یکی از شرایط ضروری برای تحقق تعارض علم و دین، این است که علم و دین دست کم در پاره ای از موارد، قلمرو مشترک و واحدی داشته باشد؛ ولی می توان دیدگاه دیگری اتخاد کرد که بر طبق آن علم و دین هیچ حوزه ی مشترکی نداشته باشند، در این صورت، تعارض علم و دین غیر ممکن خواهد بود. به همین جهت، بعضی اندیشمندان برای حل مسئله تعارض، به نظریه ی تفکیک قلمروها یا جدا انگاری کلی حوزه های علم و دین روی آوردند و معتقد شدند که علم و دین از دو سنخ کاملاًً مجزا کاملاًً مجزا از یکدیگر است. از جمله کسانی که از این نظریه در عقاید و آثارشان طرفداری می کنند می توان ایمانوئل کانت، کارل بارت، سورن کی یرکگور، مارتین بوبر و رودلف بولتمان را نام برد که از سردمداران کلیسا و یا از فیلسوفان و دانشمندانی هستند که با جانبداری از این دیدگاه در صدد حل تعارض میان علم و دین برآمده اند.

و) تفکیک دین از معرفت دینی

در این نظریه، برای فهم دین، اصالت به معارف دیگر داده می شود که آن هم ثابت نیست و دین نیز باید دائماً خودش را منطبق با آن معارف غیر ثابت بنماید. این نظریه با این فرض همراه است که در عمل، دین چیزی جز همان فهم ناپایدار از دین نیست. البته باید توجه داشت که در این رهگذر بر ثبات دین هم اطمینانی نیست.

بخش پنجم- رابطه ی علم و دین در دین اسلام

آیا دین اسلام علم را منافی و متضاد دین می داند؟
یکی از عواملی که منادیان جاهلیت را به کنار زدن دین و جستجوی جایگزین برای آن وادار می سازد، تصویر غیرواقعی و زشتی است که کلیساهای مسیحی، کنیسه های یهودی و ادیان شرک آمیز ارائه داده اند، این مفاهیم و معتقدات دینی با خصوصیات، دین را مخالف علم و انسانیت جلوه می دهند، به همین دلیل مفاهیم و معتقدات دینی با این خصوصیات، دین را مخالف علم و انسانیت جلوه می دهند، به همین دلیل مفاهیم و معتقدات دینی در جهان معاصر مورد بی اعتنایی و سبک نگری توده ها گشته و انسان معاصر همراه با فرهنگ و مفاهیم تازه و جدید در برابر این جریان خرافی به نام دین ایستاده است در حالی که یا ناآگاه است یا اینکه خود را به جهالت می زند و نمی خواهد، بداند که «دین با پاکی اصالتش اولین مبارزه کننده علیه این مفاهیم خرافی بوده و در پیشاپیش مخالفین افکار و معتقدات متضاد با منطق علم و عقل قرار داشته و طلایه دار شعار وحدت بین دین و ایمان و عقل و عمل بوده است» (35). قرآن که روح قوانین الهی و قانون اساسی دین اسلام است این شعار را بلند کرده است که:
«یؤتی الحِکمَه مَن یَشاءُ وَ مَن یُؤتَ الحِکمَهَ فَقَد اوتِیَ خَیراً کَثیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إلّا اولُو الألباب» (36):
خداوند فیض حکم و دانش را به هر که خواهد عطا کند و هر که را به حکمت و دانش رساند درباره او مرحمت بسیار فرموده و این حقیقت را جز خردمندان عالم متذکر نشوند.
«در دین اسلام ایمان به خدا علاوه بر علم، اشتیاق به عمل را نیز به همراه دارد. چه بسا انسانهایی که با وجود داشتن علم یقینی ایمان نمی آوردند و به مقتضای علم خود عمل نمی کنند، فرعون و پیروان او نمونه انسانهایی هستند که با وجود داشتن علم، ایمان نیاوردند، موسی (ع) آیات روشنگر خدا را به آنان عرضه کرد و آنها را به درستی سخن او یقین کردند، ولی با او به مبارزه و مخالفت پرداختند.». (37)
همانطور که گفته شد قرآن در آیات زیادی ایمان و علم را با هم به کار برده و آنها در کنار هم قرار داده و فرموده که اگر این دو با هم باشند باعث پیشرفت می شود.
«در پایان آیات 44-41 سوره ی مبارکه عنکبوت تکیه روی علم و ایمان است، در یک جا می فرماید: (لَو کانوا یعلمونَ): اگر می دانستید؛ جایی دیگر می فرماید: (وَ مَا یَعقِلُها إلّا العَالِمونَ): جزء عالمان آگاه این مثلها را درک نمی کنند؛ و در این جا می فرماید: (إنََ فی ذلِکَ لأیَهً لِلمؤمِنین): در این نشانه بزرگی است برای افراد با ایمان.
اشاره به اینکه چهره حق روشن است اما در زمینه های مستعد شکوفا می شود، قلبی آگاه و روحی بیدار در مقابل حق لازم است و اگر کوردلان جمال حق را نمی بینند به خاطر نابینایی چشمان آنهاست که توان درک آن را ندارند.» (38).
«از آیات 6-5 سوره ی توبه این نکته (غیر از نکات مهم دیگر) نیز استفاده می شود که عامل مهم بی دینی و بی ایمانی، جهل است و سرچشمه ی اصلی ایمان، علم و آگاهی است). (39)

ارزش علم در اسلام

بیشتر مفسران را عقیده بر این است که پنج آیه ی اول سوره مبارکه علق، نخستین آیاتی است که بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده است و چون اولین آیات باید راهنما و راه گشا باشد و تکلیف پیامبر را برای آینده ای که در پیش دارد روشن نماید و به وظیفه خطیرش تصریح کند و به وی بفهماند که برای چه امری برانگیخته می شود و برای چه کاری لباس رسالت می پوشد، از این رو می توانیم 5 آیه اول سوره علق را (برنامه ی اسلام) نامگذاری کنیم و لازم است که ما لحظه ای تأمل نموده و در آیات بالا بیندیشیم تا به اهمیت و ارزش علم در دین اسلام پی ببریم. و در تفسیر این آیات می توان به حدیث مشهور پیامبر (ص) هم استناد کرد که فرمودند:
«ز گهواره تا گور دانش بجوی»؛ پس رسالت پیامبر (ص) تبلیغ فرهنگ اسلامی و گسترش علوم الهی در میان جوامعی است که فرهنگش از جهل و آداب و رسومش از نادانی ریشه گرفته است. به عنوان نمونه در آیه 122 سوره ی انعام بیندیشید که چه تشبیهات زیبایی در آن به کار رفته است: «أو مَن کانَ میتاً فأحییناهٌ وَ جَعَلنا لَهُ نوراً یَمشی بهِ فِی النّاسِ کَمَن مَّثَلُهُ فی الظُلُماتِ لَیسَ بخارجٍ مِنها» (40): (آیا کسی که مرده (جهل و ضلالت) بود ما او را زنده کردیم و به او روشنی و نور (علم و ایمان) دادیم تا با آن نور در میان مردم سرافراز رود، مثل او مانند کسی است که در تاریکی ها فروشده و از آن بیرون نتوان گشت؟).
از این آیات به وضوح در می یابیم که (جهل و کفر) به ظلمات و (حرور) تاریکی ها و سموم تشبیه شده و (جاهل) را کور، کر، گنگ، حیوان و بالاخره مرده نامید و (عالم مؤمن) را بینا، گویا و بالاخره زنده معرفی نموده است.

بخش ششم- نتیجه گیری:

با ظهور مدرنیسم متکلمان و اندیشمندان دینی با شبهات و سؤالهای تازه ای رو به رو شدند که پاسخ به آنها راه را برای تبیین رابطه ی علم و دین می گشاید. از مهمترین سؤال های عصر جدید این است که مقام و منزلت دین در عصر علم و فناوری چیست و از دین چه انتظار یا انتظاراتی می توان داشت؟ انتظار هر فرد از دین نه تنها تعیین کننده قلمرو دین است، بلکه می توان گفت که فهم بسیاری از گزاره های دینی و مذهبی بر تعیین انتظار از دین توقف دارد. برای تبیین رابطه ی علم و دین، تلاشهای بسیاری از سوی فیلسوفان دین و متکلمان و متفکران دینی صورت گرفته، که داعیه ی بیشتر و شاید تمامی آنان توصیف معرفت شناختی آن است. در ذیل، با بیان نکاتی در جستجوی نظریه ای هستیم که بتواند واقعیت رابطه ی علم و دین را در حال حاضر و گذشته ی آن توجیه کند و راه حل جامع تری برای رفع مشکل تعارض علم و دین ارائه دهد.
معرفتهای گوناگون بر اساس موضوع، روش، غایت و مبادی خاص از هم جدا می شود. معرفت علمی، معرفت مبتنی بر حواس است و ابتناء به محسوسات دارد، معرفت دینی، معرفتی است که هر کس از دین دارد. از این رو، ابتنای آن بر دین است و کلیه ی معارف دینی پس از ظهور دین حیات می یابد. غایت معرفت دینی، هدایت و سعادت دنیوی و اخروی انسانهاست. در حقیقت بر مبنای تفکیک زبانهای علم، دین و فلسفه می توان به تفکیک معرفت علمی، معرفت دینی و معرفت فلسفی دست یافت، به گونه ای که هر یک از این سه معرفت، مشتمل بر مفاهیم و مقولات خاص خود است و هر یک بر پایه ی یکدسته تقسیم بندیها استقرار یافته است.
جدا بودن معرفتها به معنای درستی یک معرفت خاص و غلط بودن دیگران (یا دیگری) نیست. هر کدام حوزه ی مخصوص به خود را دارد و صحت آن در حوزه ی مختص آن بررسی می شود، پذیرفتن یک راه حل برای رفع کلیه ی تعارضهای میان علم و دین کافی نیست. هر یک از راه حلهای ارائه شده برای حل مشکل تعارض، به جنبه های خاصی توجه کرده است. برای اتخاد یک موضع همه جانبه در این مورد، باید به یک راه حل ترکیبی- تفصیلی متوسل شد. نمی توان با نظر به یک راه حل، مشکل تمام موارد تعارض را گشود.
برای قبول یک تحول در معرفت دینی باید منظومه ی عظیمی از علل فراهم آید تا عقیده ای تغییر یابد. علم تنها به مدد استدلال نمی تواند عقیده ای را که انسان بدان خود گرفته است، به زانو درآورد. در تحولات معرفت دینی، شرایط پیچیده تر است؛ زیرا علم با استدلال و منطق و عقل سرو کار دارد. ولی مسائل دینی با احساسات و عواطف نیز همراه است.
آری مبارزه و تحدی طلبی علم در مقابل دین و دفاع محکم و سرسخت دین، باعث تولد مسائل معرفتی بسیاری گردیده است. در مغرب زمین باعث شد که علم و دین حد هم را شناخته و تعیین قلمرو شود. در مشرق زمین نیز با فلسفه ی صدرالدین شیرازی، هماهنگی برهان و عرفان و قرآن حاصل آمد. وی با توجه و تکیه بر قرآن و حدیث و برگرفتن و تلفیق گفته های رجال دینی صدر اول اسلام، فلسفه ی مشایی، مکتب اشراق، کلام سنی و شیعی و مکتب عرفان نظری، ترکیب گسترده ای پدید آورد که به (حکمت متعالیه) مشهور شد.
منابع:
1- مکارم شیرازی، «تفسیر نمونه». دارالکتب الاسلامیه، ج7و 16، 1379ش.
2- دراز، محمد عبداله. «مدخلی بر کاوش ادیان»، ترجمه: حجتی، محمد باقر. تهران؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ2، 1377ش.
3- سروش، عبدالکریم. «علم و ایمان». تهران؛ نشر مطهری، بی تا.
4- طباطبایی، محمد حسین. «المیزان تفسیر القرآن». تهران؛ دارالکتب الاسلامیه، چ5، ج7و 20، 1372ش.
5- فاطمیان، رضا. «مفاهیم اسلامی». تهران؛ نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1369ش.
6- فتحعلی خانی، محمد. «آموزه های بنیادین علم اخلاق». بی جا؛ مرکز جهانی علوم اسلامی، چ1، 1379ش.
7- فیلیپ، فرانک. «زندگی انیشتین». ترجمه: صفاری، حسن. تهران؛ امیر کبیر، 1368ش.
8- کوشا، محمد. «پایه شناسی دین». قم؛ انتشارات پارسیان، چ1، 1376ش.
9- مهدوی نژاد، محمد حسین. «دین و دانش». تهران؛ نشر دانشگاه امام صادق (ع)، چ1، 1384ش.
10- میرچا، الیاده. «فرهنگ و دین: برگزیده مقالات دایره المعارف دین»، ترجمه: گروه مترجمان زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی، تهران؛ طرح نو، 1374ش.
11- هیک، جان. «فلسفه ی دین»، ترجمه: سالکی، بهزاد. تهران، انشارات الهدی، چ1، 176ش.

پی نوشت ها :

1- محقق و نویسنده.
2- محقق و نویسنده.
3- میرچا، الیاده، (فرهنگ و دین: برگزیده ی مقالات دایره المعارف دین)، ترجمه گروه مترجمان زیر نظر بهاء الدین خرمشاهی. تهران؛ طرح نو، 1374ش، ص7.
4- ر.ک: ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم (ابن منظور)، لسان العرب (المجلد الثالث عشر)، قم؛ نشر ادب الحوزه ی، 1405 ق، ذیل واژه «دین»، صص 171-166؛ مجد الدین الفیروز آبادی، قاموس اللغه، ذیل کلمه «دین».
5- سوره زمر/ آیه2؛ آل عمران/ آیه 19؛ عنکبوت/ آیه 65.
6- نور/ آیه2.
7- توبه/ آیه11.
8- فاتحه الکتاب/ آیه4؛ شعراء/ آیه 82؛ صافات/ آیه 20؛ مطففین/ آیه 11.
9- نور/ آیه 25؛ آیه36.
10- یوسف/ آیه 76.
11- صف/ آیه 9؛ کافرون/ آیه6؛ بینه/ آیه 5.
12- ر.ک: ابوالفضل جیش بن ابراهیم تفلیسی، وجوه قرآن، به اهتمام مهدی محقق، تهران؛ انتشارات دانشگاه، صص 102-100، 1371ش.
13- به نظر می رسد این مطلب جای بررسی داشته باشد که در قرآن «دین» به صورت جمع به کار نرفته است؛ بلکه اگر مجموعه ای از دین ها مورد نظر بوده است، یا معتقدان آن جمع بسته شده اند، یا دین با کلمه دیگری آمده و آن کلمه جمع بسته شده، یا دلالت بر جمع دارد مانند آیات: صف/ آیه9؛ اعراف/ آیه51؛ مائده/ آیه 77.
14- دراز، محمد عبداله. «مدخلی بر کاوش ادیان». ترجمه ی: محمد باقر. حجتی، تهران؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ2، 1377، ص59.
15- کوشا، محمد. «پایه شناسی دین». قم؛ انتشارات پارسیان، چ1، 1376، ص15.
16- طباطبایی، محمد حسین. «المیزان». ج7، ص269.
17- هیک، جان. «فلسفه دین». ترجمه: بهزاد. سالکی، تهران؛ انتشارات الهدی، چ1، 1376ش، ص17.
18- همان، ص 81.
19- مهدوی نژاد، محمد حسین. «دین و دانش». تهران؛ انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)، چ1، 1384ش، ص48.
20- همان، ص50.
21- همان، ص 54.
22- همان، ص 54.
23- همان، ص55.
24- فیلیپ فرانک. «زندگی انیشتین»، ترجمه: حسن صفاری. تهران؛ امیرکبیر، 1368ش، ص508.
25- مهدوی نژاد، محمد حسین. «دین و دانش». ص120.
26- نوح/ آیه 19.
27- طباطبایی، محمد حسین. «المیزان فی تفسیر القرآن». تهران؛ دارالکتب الاسلامیه، چ5، 1372ش، ج20، ص105.
28- مهدوی نژاد، محمد حسین. «دین و دانش». ص155.
29- مهدوی نژاد، محمد حسین. «دین و دانش». ص158.
30- همان، ص160.
31- سروش، عبدالکریم. «علم و ایمان». تهران؛ نشر مطهری. بی تا، ص31.
32- مهدوی نژاد، محمد حسین. «دین و دانش». ص173.
33- همان، ص 188.
34- همان، ص220.
35- فاطمیان، رضا، «مفاهیم اسلامی». تهران؛ نشر سازمان تبلیغات، 1369ش، ص110.
36- بقره/ آیه 269.
37- فتحعلی خانی، محمد. «آموزه های بنیادین علم اخلاق». بی جا؛ مرکز جهانی علوم اسلامی، 1379ش، چ اول، ص19.
38- مکارم شیرازی، ناصر، «تفسیر نمونه». دارالکتب الاسلامیه، ج16، 1379ش، ص282.
39- همان، ج7، 1372ش، ص295.
40- انعام/122.

منبع: گردآورنده بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه؛ (1389)، مجموعه مقالات علم دینی 1، تهران: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران مؤسسه نشرشهر، چاپ اول.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط