نویسنده: رامین رامین نژاد
حضرت یحیی (علیه السلام) از پیامبران الهی است که بر بنی اسرائیل مبعوث گردید. نام آن حضرت در قرآن کریم 5 بار (1) و در انجیل یوحنا 16 بار (2) و در انجیل مرقس 12 بار (3) و در انجیل لوقا 17 بار (4) و در انجیل متی 9 بار آمده است.(5) حضرت یحیی (علیه السلام) فرزند حضرت زکریای پیغمبر (علیه السلام) است. چنانکه در شرح زندگی حضرت زکریای سوم (علیه السلام) گذشت، حضرت زکریا (علیه السلام) و همسرش الیصابت در کهنسالی به معجزه و بشارت الهی صاحب فرزندی شدند و او را یحیی (علیه السلام) نامیدند. تاریخ ولادت آن حضرت، شش ماه قبل از میلاد فرخنده مسیح (علیه السلام) بود. حضرت یحیی (علیه السلام) در گهواره سخن می گفت و در طفولیت به مقام پیامبری رسید.(6) در انجیل لوقا آمده است: «کلام خدا نازل شد به یحیی بن زکریاه در بیابان و آمده همگی مرز و بوم اطراف رود اردن را برای آمرزش گناهان به غسلِ توبه ندا می کرد؛ چنان که در صحیفه ی اخبار اِشعیاه پیغمبر (شَعیا (علیه السلام)) نگارش یافته که می گفت در بیابان آواز فریاد کننده ای است که [می گوید:] راه خداوند را مستعد کنید و طُرُق او را مستقیم بسازید».(7)
انجیل یوحنا نیز با عباراتی تقریباً مشابه درباره ی حضرت یحیی (علیه السلام) سخن گفته است.(8) در نزد فرقه صابئین کتابی هست به نام «اِدراشا اِدیهیا» که آن را حاوی دروس و تعالیم یحیای پیغمبر می دانند.(3) در زمان حضرت یحیی (علیه السلام) حاکم جباری به نام هیرودیس در دمشق حکومت می کرد. او دلباخته ی دختر برادرش شده و قصد ازدواج با او را داشت. حضرت یحیی (علیه السلام) در مقابل این تصمیم شرم آور، سرسختانه ایستاد و فرمود: «تو را داشتن آن زن، حلال نیست».(10) پس حضرت یحیی (علیه السلام) دستگیر و به زندان افتاد و هیرودیس به خواهش برادرزاده اش دستور داد تا آن پیامبر خدا را در زندان سربریدند و سرش را در تشتی نهاده به نزد او بردند. شاگردان یحیی (علیه السلام) که این خبر را شنیدند، آمدند و جسد او را برداشته، در قبری دفن کردند و به نزد عیسی (علیه السلام) رفتند و او را از ماجرا آگاه ساختند و عیسی (علیه السلام) به کشتی نشست و از طریق دریاچه ی طَبَریّه از آن حوالی دور شد.(11)
درباره ی این موضوع که حضرت یحیی (علیه السلام) در چه مکانی مدفون شده، اختلاف است، اما مشهورترین مزار منسوب به آن حضرت در مسجد جامع اموی دمشق قرار دارد. این عمارت که قدمتی چند هزار ساله دارد، قبلاً کلیسا بوده و پس از تسلط مسلمانان بر نواحی شام به مسجد تبدیل شد. ابو عُبَیده ی جَرّاح، بنای مسجد را بر روی پایه های قدیمی کلیسا ساخت و در دوره ی اموی توسط عبدالملک بن مروان به اوج رونق و آبادانی رسید.(12) ضریح حضرت یحیی (علیه السلام) در قسمت مُسقّف مسجد در سمت چپ محراب واقع شده است. این مزار مطهر نیز دارای تاریخی کهن می باشد.
ابن جبیر اندلسی در سفرنامه اش به سال 580 ق مزار حضرت یحیی (علیه السلام) را این گونه شرح داده است: «در مسجد اُموی، مَشهدِ سرِ یحیی بن زکریا (علیه السلام) است... و بر آن تابوتی چوبین بین ستون هاست و بر فراز آن قندیلی است که گویا بلوری مُجوَّف و همچون قدح بزرگی به نظر می رسد».(13)
ابن بطوطه (متوفای 779 ق) نیز در سفرنامه اش پس از توصیف مسجد اموی چنین آورده است: «در وسط مسجد اُموی قبر [یحیی بن] زکریاست و بر روی آن تابوتی بین دو ستون قرار گرفته و با پارچه حریر سیاه پوشانده شده و به خط سفید بر آن نوشته اند: یا زَکریّا اِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اِسمُهُ یَحیی».(14) گفته می شود که در این محل بدن مطهر حضرت یحیی (علیه السلام) به خاک سپرده شده و سر آن پیامبر شهید در مسجدی در محله ی زَبدانی دمشق مدفون است.
سعدی شیراز در قرن هفتم هجری در کتاب بوستان خود به این بقعه اشاره کرده و نوشته است: «بر بالین تربت یحیای پیغامبر (علیه السلام) معتکف بودم در جامع دمشق...».(15) قدیمی ترین تصویری که از این بقعه وجود دارد یک نقاشی سیاه قلم متعلق به سال 1259 ش /1881 م است که منظره ای از نماز جماعت مسلمانان در کنار بقعه ی حضرت یحیی (علیه السلام) را نشان می دهد.
در ناحیه ی «سَباستِیه» در شمال بیت المقدس ــ که یهودیان آن جا را به نام «شومِرون» می شناسند ــ نیز مسجدی به نام مسجد یحیی (علیه السلام) قرار دارد و برخی مسلمانان و مسیحیان آن حدود معتقدند که سر حضرت یحیی (علیه السلام) در این مسجد مدفون است و مسیحیان نیز به پاسداشت آن حضرت کلیسایی به نام «کلیسای یحیای تعمید دهنده» در جوار مسجد حضرت یحیی (علیه السلام) ساخته اند و شرح بیشتر آن در مبحث مزار حضرت الیسع (علیه السلام) گذشت.
انجیل یوحنا نیز با عباراتی تقریباً مشابه درباره ی حضرت یحیی (علیه السلام) سخن گفته است.(8) در نزد فرقه صابئین کتابی هست به نام «اِدراشا اِدیهیا» که آن را حاوی دروس و تعالیم یحیای پیغمبر می دانند.(3) در زمان حضرت یحیی (علیه السلام) حاکم جباری به نام هیرودیس در دمشق حکومت می کرد. او دلباخته ی دختر برادرش شده و قصد ازدواج با او را داشت. حضرت یحیی (علیه السلام) در مقابل این تصمیم شرم آور، سرسختانه ایستاد و فرمود: «تو را داشتن آن زن، حلال نیست».(10) پس حضرت یحیی (علیه السلام) دستگیر و به زندان افتاد و هیرودیس به خواهش برادرزاده اش دستور داد تا آن پیامبر خدا را در زندان سربریدند و سرش را در تشتی نهاده به نزد او بردند. شاگردان یحیی (علیه السلام) که این خبر را شنیدند، آمدند و جسد او را برداشته، در قبری دفن کردند و به نزد عیسی (علیه السلام) رفتند و او را از ماجرا آگاه ساختند و عیسی (علیه السلام) به کشتی نشست و از طریق دریاچه ی طَبَریّه از آن حوالی دور شد.(11)
درباره ی این موضوع که حضرت یحیی (علیه السلام) در چه مکانی مدفون شده، اختلاف است، اما مشهورترین مزار منسوب به آن حضرت در مسجد جامع اموی دمشق قرار دارد. این عمارت که قدمتی چند هزار ساله دارد، قبلاً کلیسا بوده و پس از تسلط مسلمانان بر نواحی شام به مسجد تبدیل شد. ابو عُبَیده ی جَرّاح، بنای مسجد را بر روی پایه های قدیمی کلیسا ساخت و در دوره ی اموی توسط عبدالملک بن مروان به اوج رونق و آبادانی رسید.(12) ضریح حضرت یحیی (علیه السلام) در قسمت مُسقّف مسجد در سمت چپ محراب واقع شده است. این مزار مطهر نیز دارای تاریخی کهن می باشد.
ابن جبیر اندلسی در سفرنامه اش به سال 580 ق مزار حضرت یحیی (علیه السلام) را این گونه شرح داده است: «در مسجد اُموی، مَشهدِ سرِ یحیی بن زکریا (علیه السلام) است... و بر آن تابوتی چوبین بین ستون هاست و بر فراز آن قندیلی است که گویا بلوری مُجوَّف و همچون قدح بزرگی به نظر می رسد».(13)
ابن بطوطه (متوفای 779 ق) نیز در سفرنامه اش پس از توصیف مسجد اموی چنین آورده است: «در وسط مسجد اُموی قبر [یحیی بن] زکریاست و بر روی آن تابوتی بین دو ستون قرار گرفته و با پارچه حریر سیاه پوشانده شده و به خط سفید بر آن نوشته اند: یا زَکریّا اِنّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اِسمُهُ یَحیی».(14) گفته می شود که در این محل بدن مطهر حضرت یحیی (علیه السلام) به خاک سپرده شده و سر آن پیامبر شهید در مسجدی در محله ی زَبدانی دمشق مدفون است.
سعدی شیراز در قرن هفتم هجری در کتاب بوستان خود به این بقعه اشاره کرده و نوشته است: «بر بالین تربت یحیای پیغامبر (علیه السلام) معتکف بودم در جامع دمشق...».(15) قدیمی ترین تصویری که از این بقعه وجود دارد یک نقاشی سیاه قلم متعلق به سال 1259 ش /1881 م است که منظره ای از نماز جماعت مسلمانان در کنار بقعه ی حضرت یحیی (علیه السلام) را نشان می دهد.
در ناحیه ی «سَباستِیه» در شمال بیت المقدس ــ که یهودیان آن جا را به نام «شومِرون» می شناسند ــ نیز مسجدی به نام مسجد یحیی (علیه السلام) قرار دارد و برخی مسلمانان و مسیحیان آن حدود معتقدند که سر حضرت یحیی (علیه السلام) در این مسجد مدفون است و مسیحیان نیز به پاسداشت آن حضرت کلیسایی به نام «کلیسای یحیای تعمید دهنده» در جوار مسجد حضرت یحیی (علیه السلام) ساخته اند و شرح بیشتر آن در مبحث مزار حضرت الیسع (علیه السلام) گذشت.
پی نوشت ها :
1ــ مریم/7، 12؛ انبیاء/9، انعام، 85؛ آل عمران/39.
2ــ انجیل یوحنا، 15/1، 26، 28، 29، 32، 35، 40؛ 23/3، 24، 25، 26، 27؛ 33/5، 36؛ 40/11ــ41.
3ــ انجیل مرقس، 4/1، 6، 14؛ 18/2؛ 14/16، 16، 17، 18، 20، 24، 25.
4ــ انجیل لوقا، 13/1، 60، 63؛ 15/3ــ16؛ 18/7، 19، 20، 22، 24، 28، 29؛ 33/7؛ 7/9؛ 1/11؛ 4/20، 6.
5 ــ انجیل متی، 2/14، 4، 8، 10؛ 14/16؛ 16/17؛ 25/21، 26، 32.
6ــ مریم/12.
7ــ انجیل لوقا، 2/3ــ4.
8ــ انجیل یوحنا، 23/1ــ24.
9ــ تاریخ ادیان ابراهیمی، 88.
10ــ انجیل مرقس، 18/6؛ انجیل متی، 4/14.
11ــ انجیل متی، 1/4ــ13؛ مرقس، 17/6ــ 33.
12ــ رحله ابن بطوطه، 106.
13ــ رحله بن جبیر، 221.
14ــ همان، 109.
15ــ گلستان سعدی، 77.