رباخواری، یک نوع تبادل اقتصادی ناسالم است که عواطف و پیوندها را سست می کند، و بذر کینه و دشمنی را در دلها می پاشد، و در واقع رباخواری بر این اصل استوار است که رباخوار فقط سود پول خود را می بیند و هیچ توجهی به ضرر و زیان بدهکار ندارد، اینجاست که بدهکار چنین می فهمد که رباخوار پول را وسیله بیچاره ساختن او و دیگران قرار داده است.
درست است که ربادهنده در اثر احتیاج تن به ربا می دهد، اما هرگز این بی عدالتی را فراموش نخواهد کرد، و حتی کار به جایی می رسد که فشار پنجه رباخوار را هر چه تمامتر برگلوی خود احساس می کند، این موقع است که سراسر وجود بدهکار بیچاره، به رباخوار لعنت و نفرین می فرستند، تشنه خون او می شود، زیرا با چشم خود می بیند که هستی و درآمدی که به قیمت جانش تمام شده، به جیب رباخوار ریخته می شود. در این شرایط بحرانی است که دهها جنایت وحشتناک رخ می دهد،بدهکار گاهی دست به انتحار و خودکشی می زند و گاهی در اثر شدت ناراحتی طلبکار را با وضع فجیعی می کشد، گاهی به صورت یک بحران اجتماعی و انفجار عمومی و انقلاب همگانی درمی آید.
این گسستگی پیوند تعاون و همکاری، در میان ملتها و کشورهای ربادهنده، و ربا گیرنده، نیز آشکارا به چشم می خورد، ملتهایی که می بینند ثروتشان به عنوان ربا به جیب ملت دیگری ریخته می شود، با بغض و کینه و نفرتی خاص به آن ملت می نگرند، و در عین اینکه نیاز به قرض داشته اند منتظرند روزی عکس العمل مناسبی از خود نشان دهند.
این است که می گوییم رباخواری از نظر اخلاقی اثر فوق العاده بدی در روحیه وام گیرنده به جا می گذارد، و کینه او را در دل خودش می پروراند و پیوند تعاون و همکاری اجتماعی را در بین افراد و ملتها سست می کند.
در آیه شریفه اشاره به تحریم ربای فاحش شده و با تعبیر اضعافاً مضاعفه بیان گردیده است، یا «ایُّهَا الَّذینَ لا تاکُلُو الرِّبا اَضعافاً مُضاعَفَهً».(1) و در روایات اسلامی در ضمن جمله کوتاه و پرمعنایی به اثر سوء اخلاقی ربا اشاره شده است، در کتاب وسایل الشیعه در مورد علت تحریم ربا چنین آمده است که هشام بن سالم می گوید امام صادق(ع)فرمودند:
«اِنَّمَا حَرَّمَ اللهُ عَزَّ وَ جلَّ الرِّبا لَکَیلا یَمتَنِعَ النّاسُ مِنِ اصطِناعِ المَعروفِ». (2)
«خداوند ربا را حرام کرده تا مردم از کار نیک امتناع نورزند.»
منظور از ربای فاحش این است که سرمایه به شکل تصاعدی در مسیر ربا سیر کند، یعنی سود در مرحله نخستین با اصل سرمایه ضمیمه می شود و مجموعاً مورد ربا قرار گیرند، و به همین ترتیب در هر مرحله، سود به اضافه سرمایه، سرمایه جدیدی را تشکیل می دهد، و به این ترتیب در مدت کمی از راه تراکم سود، مجموع بدهی بدهکار به چندین برابر اصل بدهی افزایش یابد و به کلی از زندگی ساقط گردد.
به طوری که از روایات و تواریخ استفاده می شود در زمان جاهلیت معمول بود که اگر بدهکار در رأس مدت نمی توانست بدهی خود رابدهد، از طلبکار تقاضا می کرد که مجموع سود و اصل بدهی را به شکل سرمایه جدیدی به او قرض بدهد و سود آن را بگیرد! در عصر ما نیز در میان رباخواران، این نوع رباخواری بسیار ظالمانه فراوان است.
نکته
در یکی از سفرها که برای تبلیغ عازم بودم به راننده کامیونی برخورد نموده و با او همسفر شدم، در مسیر راه بحث از ربا و رباخواران پیش آمد. فرد مزبور گفت: من روزی مبلغی پول از شخصی به عنوان قرض گرفتم و سودی برای آن قرار داد. نتوانستم به موقع آن سود را پرداخت کنم و فقط اصل پول را برگردانیدم و سود او به عنوان قرض با سود جدید باقی ماند و خلاصه همین طور سود روی سود آمد تا الان همین کامیون که من راننده آن هستم مال من بود، لیکن به عنوان سود پولها آن شخص رباخوار از من گرفت و او مالک و من راننده هستم، در صورزتی که اصل پول راهم به او برگرداندم.حال باید دید نظر این انسان که تمام سرمایه خود را در اثر سود و ربا از دست داده است، نسبت به آن رباخوار بی انصاف چگونه خواهد بود، و لذا اگر گاهی در جراید می خوانیم که شخص رباخواری با وضع فجیعی به قتل رسیده است، تحقیقات نشانگر آن است که قتل او بر اثر همین فشارهای مضاعفی بوده که بر افراد ضعیف وارد نموده و طرف مقابل راه خلاصی خود را در چینن راه های خطرناکی و خلاف شرعی دیده است. لذا هر انسانی باید از رباخواری و ربا دادن بپرهیزد تا روزی چنین سرنوشت خطرزناکی دامن او را نگیرد.
ربای قرضی
در قرض اعم از اینکه همجنس باشند که با کیل و وزن قرض داده شود یا شمارشی باشند مثل 20 تخته فرش با 21 تخته دیگر و یا وجه نقد مانند صد هزار تومان به صد و ده هزار تومان، در همه موارد، حکم ربا دارد و اضافی آن هر چه باشد، حرام و اکل مال به باطل است.در باب خرید و فروش اسکناس، فقهای ما دو نظر دارند. بعضی فرموده اند اگر اسکناس هم خرید و فروش شود و زیادی در آن باشد ربا و حرام است، لیکن بعضی از فقها فرموده اند در باب اسکناس چون عددی می باشد در اضافی آن اگر قرض باشد ربا و حرام است، لیکن اگر خرید و فروش شود از باب ربا بیرون می رود و حرام نیست. مثلاً اگر یک میلیون تومان اسکناس را بفروشد به یک میلیون و پنجاه هزار تومان، این پنجاه هزار تومان اضافی ربا نیست. لذا کسانی که این گونه خرید و فروش انجام می دهند هر کدام برای اینکه مستمسک شرعی برای خود داشته باشند به فتوای مرجع خود مراجعه نموده تا خدای ناخواسته گرفتار فعل حرام و ربا نشوند. برای اینکه بعضی از فقها حتی حِیَل باب ربا را قبول ندارند و بعضی دیگر حیل شرعیه در باب ربا را پذیرفته اند و مکلف وقتی به دستور مرجع خود عمل کرد دلیل شرعی برای خود دارد و در جامعه هم نمی توان آن شخص را رباخوار معرفی کرد. (3)
موارد ربای حلال
در چند مورد ربا حلال است که عبارتند از:1- اگر مسلمان از کافری که در پناه اسلام نیست ربا بگیرد، اشکال ندارد؛
2- زن و شوهر دائمی اگر از یکدیگر ربا بگیرند، حرام نیست؛
3- پدر و فرزند اگر از یکدیگر ربا بگیرند حرام نیست، لیکن بین مادر و فرزند، مشهور از فقها فرموده اند، ربا حرام است.
«یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اللهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا اِن کُنتُم مُومِنینَ فَاِن لَم تَفعَلُوا فَاذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ اِن تُبتُم فَلَکُم رُءُسُ اَموالَکُم لا تَظلِمُونَ وَ لا تُظلَمُونَ».(4)
«ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا بپرهیزید و آنچه از(مطالبات)ربا، باقی مانده رها کنید اگر ایمان دارید. اگر(چنین)نمی کنید بدانید با جنگ با خدا و رسول او رو به رو خواهید بود و اگر توبه کنید سرمایه های شما از آن شماست(اصل سرمایه بدون سود)نه ستم می کنید و نه بر شما ستم وارد می شود».
«یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَاکُلُوا الرِّبا اَضعَافاً مُضاعَفَهً وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ».(5)
«ای کسانی که ایمان آورده اید ربا(سود پول)را چند برابر نخورید، از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید».
عَن اَبِی عَبدِ الله(ع)قالَ:«دِرهَمُ رِباً عِندَ اللهِ اشَدُّ مِن سَبعِینَ زَنِیَّهً کُلُّهَا بِذاتِ مَحرَمٍ»(6)
امام صادق(ع)فرمود:«یک درهم ربا نزد خداوند، از هفتاد مرتبه زنا با محارم خود بدتر است».
عَن اَبِی عَبدِ الله(ع)قالَ:«دِرهَمُ رِباً أشَدُّ عند الله مِن ثَلاثینَ زَنیَّهَ کُلُّهَا بِذاتِ مَحرَمٍ مِثلُ عَمَّهٍ وَ خالَهٍ».(7)
امام صادق(ع)فرمود:«یک درهم ربا نزد خداوند، از سی مرتبه زنا با محارم خود مثل عمه و خاله بدتر است».
عَن هُشامِ بنِ الحَکَمِ اَنَّهُ سَألَ أبا عَبدِاللهِ(ع)عَن عِلَّهِ تَحریمِ الرِّبا، فَقالَ:«أنَّهُ لَو کانَ الرِّبا حَلالاً لَتَرَکَ النّاسُ التِّجاراتِ وَ مَا یَحتاجُونَ اِلَیهِ فَحَرَّمَ اللهُ الرِّبا لِتَنتَفِرَّ النَّاسُ مِنَ الحَرامِ اِلیَ الحَلالِ وَ اِلَی التِّجاراتِ مِن البَیعِ وَ الشِّراءِ فَیَبقی ذلِکَ بَینَهُم فِی القَرضِ».(8)
هشام بن حکم از امام صادق(ع)از سبب حرمت ربا پرسید آن حضرت فرمود:«اگر رباخواری حلال بود مردم تجارت(و کسب و کار و تولید)را رها می کردند، پس خداوند رباخواری را حرام کرد تا مردم از حرام بسوی حلال و تجارت و خرید و فروش بروند پس در میان مردم(فقط)ربا در قرض باقی ماند».
قالَ رَسُولُ اللهِ(ص):«لَمَّا أسرِیَ بی اِلَی السَّماء رَایتُ قَوماً یُریدُ اَحَدهُم اَن یَقُومَ وَ لا یَقدِرُ عَلَیهِ مِن عِظَمِ بَطنِهِ، قالَ: قُلتُ مَن هؤُلاءِ یا جَبرَئیلُ؟ قالَ:هؤلاء الَّذینَ یَأکُلُونَ الرِّبا» (9)
پیامبر خدا(ص)فرمود:«وقتی به معراج رفتم گروهی را دیدم که یکی از آنها وقتی می خواست بایستد به واسطه بزرگی شکمش قدرت بر ایستادن نداشت. از جبرئیل پرسیدم: اینها کیستند؟ گفت: اینها گروه رباخوارانند».
قالَ الصّادقُ(ع):«اِذا اَرادَ اللهُ بِقَومِ هَلاکاً ظَهَرَ فیهِمُ الرِّبا». (10)
امام صادق(ع)فرمود:«اگر خداوند هلاکت و نابودی قومی را بخواهد، رباخواری در آنها پیدا می شود».
قالَ اَبُوعَبداللهِ(ع):«الرِّبا سَبعُونَ باباً اَهوانُها عِنداللهِ کَالَّذِی یَنکِحُ اُمُّهُ». (11)
امام صادق(ع)فرمود:«رباخواری هفتاد در(به فساد و گناه)دارد که ساده ترین آنها نزد خداوند مثل کسی است که با مادر خود ازدواج کرده است».
عَن اَبِی عَبدِ الله(ع)قالَ:«دِرهَمُ رِباً اَعظَمُ عِندَ اللهِ مِن سَبعِینَ زَنِیَّهً کُلُّهَا بِذاتِ مَحرَمٍ فِی بَیتِ اللهِ الحَرامِ».(12)
امام صادق(ع)فرمود:«(گناه)یک درهم ربا نزد خداوند از هفتاد مرتبه زنا با محرم خویش در خانه خدا، بزرگتر(و سنگین تر) است».
عَن ابنِ بُکَیر قالَ:«بَلَغَ اَباعَبداللهِ(ع)عَن رَجُلِ اَنَّهُ کانَ یأکُلُ الرِّبا وَ یُسَمّیهِ اللُبّأ، فَقَالَ: لَئِن اَمکَنَنی اللهُ مِنهُ لَأضرِبَنَّ عُنَقَهُ».(13)
ابن بکیر گفت: به امام صادق(ع)خبر رسید که مردی ربا می خورد و اسم آن را (مثل) آغوز(اولین شیری که به کودک می دهند)می گذارند. پس امام(ع)فرمود:«اگر خداوند به من قدرت می داد گردن او را(با شمشیر)می زدم».
قالَ امیرالمؤمِنینَ(ع):«آکِلُ الرِّبا وَ مُوکِلُه وَ کاتِبُهُ وَ شاهِداهُ فیهِ «فِی الوِزرِ»سَواءٌ»(14)
امیرالمومنین(ع)فرمود:«ربا خوار(گیرنده)و دهنده ربا و نویسنده و شاهدان (قرارداد ربا)، در گناه مساوی اند».
عَن عَلِیٍّ علیه السلام قالَ:«لَعَنَ رَسُولُ اللهِ(ص)فی الرِّبا خَمسَهً: آکِلَهُ وَ مُوکِّلَهُ، وَ شاهِدَیهِ، وَ کاتِبَهُ».(15)
امیرالمؤمنین(ع)فرمود:«پیامبر خدا(ص)در ربا پنج نفر را لعنت کرد: رباخوار و ربادهنده و دو شاهد و نویسنده قرارداد ربا».
عَن منصُور بنِ حازِم، عَن اَبی عَبداللهِ(ع)قالَ:«سَألتُهُ عَن البَیضَة بِالبَیضَتَینِ قالَ: لا بَأسَ بِهِ، وَ الثَّوبِ بِالثَّوبَینِ، قالَ: لا بأسَ بِهِ، وَ الفَرَسِ بِالفَرَسَینِ، فَقالَ: لا بَأسَ بِهِ، ثُمَّ قالَ: کُلُّ شَیءٍ یُکالُ اَو یُوزَنُ فَلا یَصلَحُ مِثلَینِ بِمِثلِ اذا کانِ مِن جِنسٍ واحدِ، فَاذا کانِ لا یُکالُ وَ لا یُوَزَنُ فَلا بَأسَ بِاثنَینِ بِواحِدٍ». (16)
منصور بن حازم گفت: از امام صادق(ع)پرسیدم:«آیا یک تخم مرغ را می توان با دو عدد تخم مرغ معاوضه کرد؟ فرمود: اشکال ندارد. (پرسیدم:)یک لباس را به دو لباس (می توان فروخت؟)فرمود: اشکالی ندارد. (پرسیدم:)یک اسب را به دو اسب (چطور؟) فرمود: عیبی ندارد. سپس امام (یک ضابطه ای)فرمود: هر چیزی که مکیل و موزون است وقتی (معامله جنس به جنس است)و از جنس واحد است گرفتن یا دادن اضافه حرام است(چون معامله ربوی است)و اگر مکیل و موزون نیست (بلکه معدود است) گرفتن و دادن اضافه اشکالی ندارد.
عَن اَبِی عَبدِ الله(ع)قالَ:«الرِّبا رِباءَ آنِ: اَحَدُهُما رِبا حَلالٍ، و الاخَرُ حَرامٌ، فَامَّا الحَلالُ فَهُوَ أن یُقرِضَ الرَّجُلُ قَرضاً طَمَعاً اَن یَزیدَهُ وَ یُعَوِّضَهُ بِاکثَرَ مِمَّا اَخَذَهُ بِلا شَرطٍ بَینَهُما، فَاِن اَعطاهُ اَکثَرَ مِمَّا اَخَذَهُ بِلا شَرطٍ بَینَهُما فَهُوَ مُباحٌ لَهُ، وَ لَیسَ لَهُ عِندَ اللهِ ثَوابٌ فیما اَقرَضَهُ، وَ هُوَ قَولُهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَلا یَربُو عِندَ اللهِ» وَ اَمَّا الرِّبا الحَرامُ فَهُو الرَّجُلُ یُقرِضُ قَرضاً وَ یَشتَرِطُ اَن یُرَدَّ اَکثَرُ اَخَذَهُ فَهذا هَوَ الحَرامُ» (17)
امام صادق(ع)فرمود: «ربا دو نوع است. یکی حلال و دیگری حرام است. ربای حلال آن است که مردی قرضی به دیگری می دهد به امید آنکه قرض گیرنده هنگام پرداخت قرض خویش بر اصل قرض مقداری بیفزاید و بیشتر از آنچه قرض گرفته بوده -و شرط بازپرداخت بیشتر هم نکرده بودند- بپردازد، اگر قرض گیرنده مقداری بیشتر از آنچه قرض گرفته بوده، به قرض دهنده بپردازد مباح است در حالی که شرط باز پرداخت بیشتر نکرده باشند و در عوض، قرض دهنده نزد خداوند ثوابی ندارد، به دلیل اینکه کلام خداوند که فرموده:«نزد خدا چیزی را قرض دهنده زیاد نکند»؛ ولی ربای حرام آن است که فردی به دیگری قرض می دهد و شرط می کند که بیش از آنچه قرض داده، بازپس بگیرد.
شخص بی نیاز، نباید خود را مقروض کند
انسان در مواردی باید به قرض روی آورد که ناچار بوده و دستش از همه جا کوتاه شده باشد به طوری که اگر قرض نکند گرفتار مشکلات بزرگتری می گردد یا اینکه فرصتی از دستش می رود یا در زندگی صدمه و لطمه ای می بیند. در غیر از این موارد خود را مدیون کردن، جز اغتشاش فکری و ناراحتی روانی و غم و غصه فراوان، چیز دیگری در پی نخواهد داشت.از امام صادق(ع)روایت شده که فرمودند:«من از سه چیز به خدا پناه می برم: یکی از غلبه بدهکاری و زیادی طلبکار، دوم از غلبه دشمن و زیادی آن، سوم از زیادی زنان بیوه که مردان رغبت ازدواج با آنان را ندارند». (18)
یعنی زیادی بدهی پریشانی فکری می آورد، زیادی دشمن موجب سلب آسایش می شود و زیادی زن بدون سرپرست ممکن است موجب فساد اجتماعی گردد. لذا اگر در جامع ای این سه آفت باشد، آسایش و سلامتی در آنجا نخواهد بود.
همچنین از رسول خدا(ص)روایت شده است:«کسی که می خواهد زود پیر و فرتوت نشود، باید لباس سبک بپوشد» از آن حضرت سؤال شد که منظور از لباس سبک چیست؟ در جواب فرمود: «یعنی خود را بدهکار نکند».
در روایت دیگری آمده است که آن حضرت فرمود:«در روز قیامت، شخص بدهکاری که قرض خود را نداده می آورند، اگر در نامه عملش حسنات باشد، آن را به پرونده طلبکار منتقل می کنند و اگر حسنات نباشد، از گناهان طلبکار به نامه اعمالش اضافه می نمایند».(19)
قرض برای ازدواج و حج
گفتیم تا آنجا که ممکن است، انسان نباید خود را مقروض کند، اما در دو مورد است که به دلیل اهمیت آنها، مقروض شدن پسندیده و ستوده است و خداوند تضمین کرده که در این دو مورد، قرض فرد مقروض را پرداخت خواهد کرد. این دو مورد ازدواج و زیارت بیت الله الحرام است. در این باره روایاتی آمده که شایان یادآوری است.فردی از امام صادق(ع)پرسید: آیا انسان می تواند قرض بگیرد و به حج رود؟ آن حضرت فرمود: آری، پس پرسید: آیا می تواند برای ازدواج قرض کند؟ حضرت فرمود: آری. شخص محتاج به ازدواج می تواند قرض کند و منتظر عنایت خداوند باشد که روزی خداوند در صبحگاه و شامگاه برای این امر می رسد. (20)
اهمیت این دو موضوع بر کسی پوشیده نیست. ازدواج موجب جلوگیری از فساد اجتماعی و اخلاقی شده و حج موجب شوکت اسلام و مسلمین می باشد. مؤمنین باید به این دو امر توجه لازم را داشته و افرادی را که برای دریافت قرض مخصوصاً در این دو مورد به آنها رجوع می کنند، از خود دور ننمایند و صندوقهای قرض الحسنه نیز باید این دو موضوع را دراولویت قرار دهند.
کسی که قرض خود را نپردازد، سارق است
امروزه دزدی به صورتهای مختلف انجام می گیرد: عده ای سر راه مردم در جاده، خیابان و کوچه می ایستند و از مردم دزدی می کنند، شاید بتوان گفت که این نوع دزدی، دزدی آشکار است، عده ای نیز با کم کاری و کارشکنی در اداره یا کارخانه دزدی می کنند که می توان گفت این نوع دزدی، مخفیانه است. همچنین عده ای قرض می گیرند، به شرط آنکه به موقع آن را بپردازند، ولی اهمیتی به پرداخت آن نمی دهند، این هم یک نوع دزدی خائنانه است.قالَ الصّادِق(ع):«مَنِ استَدانَ دَینًا فَلَم یَنوِ قَضاءَ هُ کانَ بِمَنزِلَهِ السّارِقِ».(21)
امام صادق(ع)فرمود:«کسی که قرض کند و قصدش این باشد که آن را نپردازد، همچون دزد خواهد بود».
در حدیث دیگر از امام صادق(ع)روایت شده است:
«اِنَّما رَجُلٌ أتی رَجُلاً فَاستَقرَضَ مِنهُ مالاً وَ فی نِیَّتِهِ اَن لا یَؤَدِّیَهُ فَذلِکَ اللُّصُّ العادیِ».(22)
«اگر شخصی از دیگری مالی قرض کند ونیتش این باشد که آن را نپردازد، یک نوع دزدی آشکار است».
مؤمن خیانت نمی کند
خیانت همچون دزدی صورتهای متفاوتی دارد: یک مورد آن، این است که فردی از دیگری پولی قرض کند، ولی آن را به موقع نپردازد و بدهی خود را به بوته فراموشی بسپارد.شخصی به نام ابوثمامه، از اصحاب امام جواد(ع)نقل می کند که از آن حضرت سؤال کردم که می خواهم به زیارت ملکه و مدینه بروم، ولی بدهکارم. حضرت فرمود: اول بدهی ات را بپرداز و سپس به زیارت برو و سعی کن در زیارتگاه، در حالی خداوند به تو نظر کند که بدهکار نباشی، زیرا اگر نتوانی بدهی ات را پرداخت کنی ولی نپردازی و به زیارت بروی، خیانت کرده ای و مؤمن خیانت نمی کند. «فَانَّ المُؤمِنَ لا یَخُونُ».
و از رسول خدا(ص)روایت شده است:«گناهی بزرگتر از این نیست که شخصی بمیرد، در حالی که بدهکار باشد و اموالی پس انداز نکرده باشد که بدهی او را بدهند».
و نیز روایت شده از رسول خدا(صلی الله علیه و اله)که فرموده اند:
«رَأیتُ عَلَی البابِ السّابِعِ مِن الجَنَّهِ مَکتُوباً: لا اِلهَ اِلَّا اللهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهُ، عَلیٌّ وَلیُّ اللهِ، بَیاضُ القُلُوبِ فی اَربَعَ خِصالٍ عِیادَهُ المَریضِ وَ اتِّباعُ الجَنائِزِ وَ شِراءُ الاَکفانِ وَرَدُّ القَرضِ». (23)
«دیدم در جلوی در هفتم بهشت نوشته شده بود: لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله، سفیدی و نورانیت قلبها در چهار خصلت است: عیادت مریض، تشییع جنازه، کفن خریدن برای خود(جهت آمادگی برای مرگ)، پرداختن قرض».
این همه تأکید برای پرداخت قرض و بدهی، بدین علت است که اگر این مسئله کاملاً رعایت شود، به همه نیازمندان رسیدگی خواهد شد و هر فردی به راحتی می تواند قرض الحسنه دریافت کند، در غیر این صورت، جامعه به ربا و قرضهای ربوی رو خواهد آورد. حس بدبینی با نپرداختن بدهی در جامعه ظهور پیدا کرده، آنگاه مردم از قرض دادن شانه خالی می کنند.
درسی از مکتب حضرت صادق(علیه السلام)
عبدالرحمن بن سیابه گفت: هنگامی که پدرم از دنیا رفت یکی از دوستان او به در خانه ما آمد، پس از تسلیت گفتن پرسید: آیا پدرت از مال و ثروت چیزی گذاشته؟ گفتم: نه، کیسه ای که در آن هزاردرهم بود به من داد. گفت: این پول را بگیر و در خرید و فروش، سرمایه خود قرار ده، به رسم امانت در دست تو باشد، سود آن را به مصرف احتیاجات زندگی برسان و اصل پول را به من برگردان. بسیار خرسند شدم، پیش مادرم آمده و جریان را شرح دادم، شبانگاه نزد کس دیگری از دوستان پدرم رفتم، او سرمایه مرا پارچه های مخصوصی خرید و دکانی برایم تهیه کرد، در آنجا به کسب مشغول شدم.اتفاقاً خداوند بهره زیادی از این کار روزی من فرمود، تا اینکه ایام و موسم حج رسید، در دلم افتاد که امسال به زیارت خانه خدا بروم. پیش مادرم رفتم و قصد خود را با او مطرح کردم. گفت: اگر چنین خیالی داری، اول امانت آن مرد را رد کن و پول او را بده، بعد برو. من هزار درهم را فراهم نموده، پیش او بردم. گفت: شاید آنچه من دادم کم بوده، اگر مایلی زیادتر بدهم. گفتم: نه، خیال دارم به مکه مسافرت کنم. مایل بودم امانت شما را مسترد شود. پس از آن به مکه رفتم، در بازگشت با عده ای خدمت حضرت صادق(ع)در مدینه رسیدیم، چون من جوان و کم سن بودم، در آخر مجلس نشستم. هر یک از مردم سؤالی می کردند و ایشان جواب می داد. همین که مجلس خلوت شد مرا پیش خواند، جلو رفتم. فرمود: کاری داشتی؟ عرض کردم: فدایت شوم، من عبدالرحمن پسر سیابه هستم. از پدرم پرسید، گفتم: او از دنیا رفت. حضرت افسرده شد و برایش طلب آمرزش کرد. و آنگاه پرسید: آیا مال و ثروتی گذاشته است؟ گفتم: چیزی به جای نگذاشته. سؤال فرمود: پس چگونه به حج رفتی؟ من داستان رفیق پدرم و هزار درهمی که به من داده بود، به عرض ایشان رساندم. ولی آن جناب نگذاشت همه آن را بگویم. در بین پرسید: آیا هزار درهم او را دادی؟ گفتم بلی، به صاحبش رد کردم. فرمود: احسنت، خوب کردی، اینک تو را وصیتی بکنم. عرض کردم: بفرمایید.
قالَ:«عَلَیکَ بِصِدقِ الحَدیثِ وَ اَداءِ الَامانَهِ تَشتَرِکُ النّاسَ فی اَموالِهِم هکَذا وَ جَمَعَ بَینَ اَصابِعِه».
فرمود:«بر تو باد به راستی و درستی و رد امانت، که اگر حفظ این سفارش را بکنی، در اموال مردم شریک خواهی شد، این سخن را که گفت انگشتان مبارک خویش را در هم داخل کرد و فرمود: این چنین شریک آنها می شوی».
من دستور آن حضرت را مراعات نموده و عمل کردم، وضع مالی ام به جایی رسید که زکات یک سالم سیصد هزار درهم شد. (24)
اگر قرض شهید پرداخت نشود، آمرزیده نخواهد شد
آنچه در روایت مربوط به شهادت آمده این است که هر وقت مجاهد در راه خدا به شهادت رسیده خداوند تمام گناهان او را، غیر از بدهکاری هایش می آمرزد، زیرا بدهی مربوط به حق الناس است و شهید هنگامی آمرزیده خواهد شد که صاحب حق از آن بگذرد. در این باره امام محمد باقر(علیه السلام )فرموده اند:«کُلُّ ذَنبٍ یُکَفِّرُهُ القَتلُ فِی سَبیلِ اللهِ إلَّا الدَّینَ، لا کَفَّارَهَ لَهُ اِلّا اَداءُهُ اَو یُقضی صاحِبُهُ اَو یَعفُو الَّذی لَه الحَقُّ». (25)
«تمام گناهان شهید در راه خدا پوشیده و بخشیده می شود، مگر بدهکاری او که کفاره ای ندارد، مگر اینکه پرداخت شود و یا وصی او به جای او آن قرض را بپردازد و یا صاحب حق آن را عفو نماید».
در روایت دیگر آمده است:
«اَوَّلُ قَطرَهٍ مِن دَمِ الشَّهیدِ کَفّارَهٌ لَذُنُوبِهِ إلَّا الدَّینِ فَاِنَّ کَفَارَتَهُ قَضاءَهُ». (26)
«اولین قطره از خون شهید، کفاره گناهان اوست، بجز دِین که کفاره اش پرداخت آن است».
مهلت دادن به مقروض
افرادی باید خود را مقروض نمایند که قدرت پرداخت به موقع آن را داشته باشند. با این وصف اگر مقروض یا بدهکار تنگدست بود و یا توانایی پرداخت آن را نداشت، باید طلبکار به او مهلت دهد و به او فشار مالی نیاورد. امام صادق(ع)از رسول خدا(ص)نقل می کند که آن حضرت فرموده است:«لَیسَ لِمُسلِمِ اَن یُعسِرَ مسلِماً».(27)«مسلمان نباید مسلمان دیگر را به سختی بیندازد».
همچنین آن حضرت فرموده است:«کسی که شخص تنگدستی را مهلت بدهد، خداوند روز قیامت بر سر او سایه می افکند، آن روزی که سایه ای جز سایه خداوند نیست».
از امام باقر(ع)روایت شده است:«خداوند در روز قیامت عده را زیر سایه عرش قرار می دهد که صورتهایشان از نور است و بال و پرهایشان از نور و بر کرسیهایی از نور می نشینند. در آن حال منادی صدا می زند که اینها قومی هستند که بر مؤمنان آسان گرفتند و شخص تنگدست را مهلت دادند تا متمکن شود و آنگاه پول خود را وصول کردند».
نکته
شایان یادآوری است که برخی از افراد سودجو از این قانون اسلام و سفارشی که در مورد بدهکار و شخص مقروض شده که در صورت عدم تمکن مالی به او مهلت دهید و فشار نیاورید، سوء استفاده نموده و اموال خود را به نام دیگران می کنند، و یا مخفی نموده و اعلان ورشکستگی می نمایند و گروهی دیگر سعی می کنند طلبکاران را به نوعی وادار کنند که هر کدام از مقدای از طلب خود بگذرند(قسمتی از آن را ببخشند)که در این صورت طلبکار وقتی می بیند همه اموالش در معرض نابودی است، چاره ای برای خود جز قبول نمی بیند و می پذیرد، لیکن طیب خاطر ندارد و الباقی بر فرد بدهکار حلال نمی شود و باید یا کل بدهی خود را بپردازد یا رضایت باطنی طرف را حاصل نماید، وگرنه در فردای پس از مرگ گرفتار طلبکار خود می شود و جزو انسانهای سارق محسوب می گردد که روایات آن بیان شد.پینوشتها:
1. آل عمران، آیه 132.
2. وسایل (آل البیت)، ج 18، ص 118.
3 برای آگاهی بیشتر در زمینه حیل باب ربا، علاقه مندان می توانند به فتوای مرجع تقلید خود مراجعه کنند.
4. بقره، آیات 279-277.
5. آل عمران، آیه 129.
6. فروع، ج1، ص 369.
7. تهذیب، ج2، ص 122.
8. فقیه، ج2، ص 189.
9. وسائل، ج12، ص 427.
10. مجمع البیان، ج2، ص 390.
11. وسائل، ج12، ص 427.
12. تفسیر قمی، ص 84.
13. فروع، ج1، ص 370.
14. فقیه، ج2، ص90
15. وسائل، ج12، ص 430.
16. تهذیب، ج2، ص150.
17. وسائل، ج12، ص 454.
18. وسائل، ج8،ابواب قرض، باب کراهت الدین.
19. همان.
20. وسائل، ج8،ابواب قرض، باب کراهت الدین.
21. وسائل، ج8،ابواب الدین و القرض، باب وجوب نیّت قضاء الدین.
22. همان.
23. مستدرک الوسائل، ج7، باب وجوب نیت قضاء الدین.
24. سفینه البحار، لفظ عبدالرحمن(به نقل از: پند تاریخ، ج1، ص 215).
25. وسائل، ج8، ابواب الدین و القرض، باب وجوب نیت قضاء الدین.
26. همان.
27. وسائل، ج8، ابواب الدین و القرض، باب وجوب نیت قضاء الدین.
/ج